نشریه فارن پالیسی: «چگونه هند بنگلادش را از خود راند» | ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
چگونه حمایت بیقید و شرط دهلینو از رژیم خودکامه شیخ حسینه و سیاستهای داخلی ناسیونالیستی، منجر به تیرگی روابط با بنگلادش و افزایش نفوذ چین و پاکستان در این کشور شده است.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/سوشانت سینگ | 📅 تاریخ: ۲۲ مه ۲۰۲۵ / ۲ خرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
در ژوئن ۲۰۱۷، نیروهای هندی و چینی در فلات بادخیز دوکلام در بوتان رو در روی هم قرار گرفتند و بنبستی را آغاز کردند که ۷۳ روز به طول انجامید. عامل محرک، یک پروژه راهسازی چینی بود که به طرز خطرناکی به کریدور آسیبپذیر سیلیگوری هند – که بین بنگلادش، بوتان و نپال قرار دارد – نزدیک میشد و واقعیتی هولناک را به ارمغان آورد: سرنوشت شمال شرق هند میتواند به این باریکه زمین و حسن نیت همسایگانش بستگی داشته باشد.
این آسیبپذیری اکنون دوباره مطرح شده است، نه به دلیل اقدام چین، بلکه به دلیل تغییر چشمگیر در سیاست خارجی بنگلادش. تنها در چند ماه، روابط هند و بنگلادش به سوءظن متقابل، مانورهای استراتژیک و یک بازی سرزنش خطرناک تبدیل شده است. از زمان برکناری شیخ حسینه، نخستوزیر بنگلادش در اوت گذشته، دهلینو دسترسی ممتاز خود را در داکا از دست داده است، جایی که رهبری جدید آشکارا به دنبال جلب نظر پکن و اسلامآباد است.
در حالی که هند برای شکل دادن به روایت جهانی پس از درگیری اخیر خود با پاکستان تلاش میکند، همسویی همسایه شرقیاش با دو بزرگترین دشمنش – در غرب و شمال – خبر خوشایندی نیست.
مشکلات هند با بنگلادش نتیجه یک محور خصمانه بین چین و پاکستان نیست، بلکه به دلیل اشتباهات خود هند است: به ویژه، حمایت بیوقفه دهلینو از رژیم استبدادی حسینه و ظهور ناسیونالیسم هندو تحت رهبری نارندرا مودی، نخستوزیر هند. هند با اولویت دادن به منافع امنیتی کوتاهمدت و سیاست داخلی بر ارزشهای دموکراتیک و حسن نیت، مردم بنگلادش را از خود بیگانه کرد، نفوذ خود را در داکا از دست داد و همسایهاش را به جستجوی شرکای جدید سوق داد.
در همین حال، رسانههای هندی مملو از لفاظیهای هشداردهندهای هستند که چرخش بنگلادش را به عنوان توطئهای که توسط چین و پاکستان سازماندهی شده است، معرفی میکنند. حقیقت این است که گرفتاری هند تا حد زیادی خودساخته و نتیجه سالها کوتهبینی استراتژیک است. این گسست دیپلماتیک، امنیت، منافع اقتصادی و جایگاه منطقهای هند را تهدید میکند – و بر نیاز فوری به خودنگری و بازنگری در رویکرد دهلینو به همسایگانش تأکید میکند.
مکانهای کمی آسیبپذیری استراتژیک هند را آشکارتر از کریدور سیلیگوری نشان میدهند، که در باریکترین نقطه خود ۲۲ کیلومتر عرض دارد و شمال شرق هند را به بقیه کشور متصل میکند. این کریدور یک شریان حیاتی برای ایالتهای هندی هممرز با چین و میانمار است.
محمد یونس، رهبر موقت بنگلادش، در جریان سفر به چین در ماه مارس، بدون تعارف در مورد این منطقه صحبت کرد و باعث اعتراض در دهلینو شد. او با برجسته کردن موقعیت استراتژیک کشورش، از چین خواست تا جای پایی اقتصادی در بنگلادش ایجاد کند. یونس گفت: «شمال شرق هند کاملاً محصور در خشکی است و دسترسی آن به اقیانوس کاملاً توسط بنگلادش کنترل میشود. کریدور سیلیگوری تنها مسیری است که شمال شرق را به بقیه هند متصل میکند و این اتصال از طریق بنگلادش عبور میکند.»
یونس در چین تمایل جدیدی برای استفاده از جغرافیا برای کسب مزیت دیپلماتیک و اقتصادی نشان داد. این فقط لفاظی نبود: شی جینپینگ، رئیسجمهور چین، هواپیمایی را برای آوردن یونس به پکن فرستاد که نشاندهنده روابط نزدیک بود. چین همچنین دسترسی ۱۰۰ درصدی بدون عوارض گمرکی به صادرات بنگلادش را اعطا کرد و متعهد شد کالاهای بیشتری از بنگلادش وارد کند. یونس تعهدی مبنی بر تأمین مالی ۲.۱ میلیارد دلاری از سوی چین، همراه با توافقات همکاری زیرساختی و نظامی، به دست آورد.
چین که مشتاق گسترش نفوذ خود در جنوب آسیا است، مدتهاست که بنگلادش را به عنوان یک شریک پذیرفته است، از جمله در دوران رژیم حسینه، زمانی که یک پایگاه زیردریایی در شهر ساحلی پکوا ساخت. این روابط تحت رهبری یونس در حال رسیدن به سطح دیگری است، در حالی که هند برای یافتن جای پای خود در بنگلادش بدون حسینه تلاش میکند.
سناریوی کابوسوار هند روشن است: بنگلادشی متخاصم، همسو با چین و پاکستان، میتواند کریدور سیلیگوری را تهدید به مسدود کردن کند، شمال شرق را منزوی کرده و منطقه را بیثبات سازد.
این فقط نظری نیست. زمانی که سربازان هندی در ژوئن ۲۰۱۷ با جسارت وارد بوتان شدند تا کارگران چینی را از ساخت جاده بازدارند، هدف جلوگیری از نزدیک شدن پکن به کریدور سیلیگوری بود. ژنرال سابق ارتش هند، ام.ام. ناراوانه، در خاطرات خود، «چهار ستاره سرنوشت»، به نگرانی در بالاترین سطوح سیاسی در مورد دسترسی چین به این منطقه اشاره میکند. (دولت هند هنوز این کتاب را برای انتشار تأیید نکرده است.)
چین پس از خروج دو طرف در اوت ۲۰۱۷، حضور نظامی خود را در فلات دوکلام تثبیت کرد. اما این منطقه حتی در سال ۲۰۲۰، زمانی که هند و چین با یک بحران مرزی بزرگ در لاداخ، در حدود ۱۵۰۰ مایلی دورتر، دست و پنجه نرم میکردند، همچنان یک نقطه نگرانی بود. به گفته ناراوانه، هند دائماً بوتان را در مورد حفاظت از این منطقه تحت فشار قرار داده است. شنیدن صحبتهای آشکار یونس در مورد این آسیبپذیری استراتژیک در خاک چین، قطعاً زنگ خطری را در هند به صدا در خواهد آورد.
در همین حال، یونس همچنین موافقت کرده است که از چین برای توسعه بیشتر بندر مونگلا دعوت کند؛ در دولت حسینه، بنگلادش با استفاده و بهرهبرداری هند از این بندر موافقت کرده بود و اکنون حقوق عملیاتی برای یک شرکت هندی برقرار است. بنا بر گزارشها، رهبر بنگلادش همچنین از پاکستان برای ساخت یک پایگاه هوایی در لالمونیرهات، در نزدیکی کریدور سیلیگوری، دعوت کرده است.
بسیاری از مردم در هر دو کشور به دیدار مودی با یونس در اجلاس منطقهای در بانکوک در ماه آوریل برای بازنشانی روابط هند و بنگلادش امید بسته بودند، اما رهبران از کنار یکدیگر صحبت کردند. این دیدار نقاط اشتعال عمده را برجسته کرد، زیرا مودی و یونس نارضایتیها و نگرانیهای امنیتی خود را مطرح کردند و بر عمق تنشها و نیاز به گفتگوی بیشتر تأکید کردند.
شفیقل عالم، دبیر مطبوعاتی یونس، در رسانههای اجتماعی نوشت که وقتی یونس به درخواست بنگلادش برای استرداد حسینه – که از سال گذشته در دهلینو اقامت دارد – اشاره کرد، «پاسخ مودی منفی نبود.» (عالم همچنین گفت که مودی به یونس گفته است: «ما رفتار بیادبانه او [حسینه] را نسبت به شما دیدیم.»)
با این حال، هند این ادعا را رد کرد و این گزارش را با انگیزه سیاسی دانست. مودی مسئله حملات علیه هندوها در بنگلادش را پس از برکناری حسینه مطرح کرد و مقامات هندی گفتند که «ادعای بنگلادش مبنی بر اینکه حملات به اقلیتها ساختگی رسانههای اجتماعی بوده است، به دلیل مغایرت با واقعیتهای موجود رد شد.»
تقریباً دو دهه است که سیاست هند در قبال بنگلادش تنها حول محور حسینه میچرخید. دولت عوامی لیگ او ثبات را در شمال شرق هند برقرار کرد، شورشیانی را که هند را هدف قرار میدادند سرکوب کرد و حقوق ترانزیت حیاتی را به دهلینو اعطا کرد. در دوران حسینه، بنگلادش حتی قراردادهای مطلوبی را با گروه آدانی، یک متحد شرکتی مودی، منعقد کرد.
در مقابل، هند حمایت دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی بیوقفهای از حسینه ارائه داد، حتی با وجود اینکه حکومت او به طور فزایندهای خودکامه و نامحبوب میشد. انتخابات در سالهای ۲۰۱۴، ۲۰۱۸ و ۲۰۲۴ به طور گسترده به عنوان تقلبی مورد انتقاد قرار گرفت. با این حال، هند حسینه را از فشار بینالمللی محافظت کرد و نارضایتی فزاینده بنگلادشیها از دولت او را نادیده گرفت؛ در طول دوره ریاست او به سختی با سایر ذینفعان تعامل داشت.
این معامله فاوستی پیامدهایی داشت. از نظر بسیاری از بنگلادشیها، هند در تضعیف آرمانهای دموکراتیک این کشور شریک جرم شد. احساسات ضد هندی، که با کشتارهای مرزی، اختلافات بر سر تقسیم آب و این تصور که هند به طور نامتناسبی از این رابطه سود میبرد، تشدید شده بود، گسترش یافت. هنگامی که اعتراضات گسترده حسینه را مجبور به استعفا کرد، هند خود را با دوستان اندک در داکا و اهرم فشار ناچیز یافت.
سیاستهای ملیگرایانه هندو تحت رهبری مودی و حزب بهاراتیا جاناتا (BJP) مشکلات هند را تشدید کرده است. قانون اصلاح شهروندی ۲۰۱۹ مسلمانان را از مقررات مربوط به تسریع شهروندی هند برای اقلیتهای تحت آزار و اذیت از بنگلادش و سایر همسایگان مستثنی کرد. کسانی که در بنگلادش بودند این قانون را یک توهین تلقی کردند – تلاشی برای معرفی بنگلادشیها به عنوان «نفوذیهای غیرقانونی» و «موریانه»، به قول آمیت شاه، وزیر کشور هند.
سفر مودی به بنگلادش در سال ۲۰۲۱ جرقه اعتراضات خشونتآمیزی را زد و لفاظیهای مداوم ضد بنگلادشی از سوی رهبران حزب بهاراتیا جاناتا (BJP) احساس خیانت را عمیقتر کرده است.
از دیدگاه بسیاری از بنگلادشیها، هند اکنون کمتر به عنوان یک شریک سکولار و بیشتر به عنوان یک دولت با اکثریت هندو به نظر میرسد که نسبت به نگرانیهای همسایگان مسلمان خود بیتفاوت است. هند مسئله حملات علیه هندوها در بنگلادش را از زمان برکناری حسینه، اغلب بر اساس اطلاعات نادرست، مطرح کرده است. در یک پاسخ تلافیجویانه به چنین اظهاراتی، داکا اخیراً از دهلینو خواست «تمام اقدامات لازم را برای محافظت کامل از جمعیت اقلیت مسلمان» پس از خشونت در ایالت بنگال غربی هند، انجام دهد.
این تغییر، نیروهای ملیگرا و اسلامگرا را در داکا جسورتر کرده است، کسانی که انگیزه کمی برای سازش با منافع هند و دلایل زیادی برای جستجوی شرکای جدید در پکن و اسلامآباد میبینند.
تفاسیر هندی اغلب فعالیت جدید سیاست خارجی بنگلادش را به دستکاری چین و پاکستان نسبت میدهند. واقعیت پیچیدهتر است. بنگلادش تحت رهبری یونس، یک استراتژی کلاسیک موازنه را دنبال میکند: گسترش گزینههای دیپلماتیک خود، جذب سرمایهگذاری از چین و تعامل مجدد با پاکستان پس از سالها بیگانگی. در ماه آوریل، بنگلادش و پاکستان اولین رایزنیهای وزارت خارجه خود را از سال ۲۰۱۰ برگزار کردند. قرار بود معاون نخستوزیر پاکستان پس از آن از داکا بازدید کند؛ این سفر پس از حمله تروریستی در کشمیر به تعویق افتاد.
از سرگیری پروازهای مستقیم بنگلادش، تسهیل محدودیتهای ویزا و مشارکت در همکاریهای نظامی نوپا با پاکستان، نشاندهنده تلاش عمدی برای کاهش وابستگی به هند و khẳng định (تأیید) استقلال است. در همین حال، پاکستان فرصتی برای بازیابی نفوذ در بنگلادش، که در جنگ آزادسازی ۱۹۷۱ این کشور از دست داده بود، با مزیت اضافی ایجاد ناآرامی در جناح شرقی هند، میبیند.
چین نیز به نوبه خود از این فرصت استفاده کرده است. این کشور به بنگلادش دسترسی بدون عوارض گمرکی برای صادرات، انتقال فناوری و میلیاردها دلار بودجه زیربنایی با هدف روشن کشاندن این کشور به مدار ابتکار کمربند و جاده خود و استفاده از قلمرو آن به عنوان اهرم استراتژیک علیه هند، ارائه داده است. چین به بنگلادش راهی برای «فرار از چنگال سیاست خارجی هند» و فرصتی برای مرحله بعدی یکپارچگی منطقهای بیشتر ارائه میدهد.
هند که از این تحولات نگران شده است، با ترکیبی از تهدید، ارعاب و اجبار اقتصادی پاسخ داده است. پیام آن به پکن، داکا و اسلامآباد صریح است: هرگونه تلاش برای تهدید کریدور سیلیگوری با نیروی قاطع مواجه خواهد شد. هیمانتا بیسوا سارما، وزیر ارشد آسام گفت: «هند یک گردن مرغ دارد و بنگلادش دو گردن مرغ. بنابراین، اگر آنها به فکر حمله به گردن مرغ ما باشند، ما به دو گردن آنها حمله خواهیم کرد. گردن مرغ آنها از مگالایا تا بندر چیتاگونگ کوچکتر از گردن مرغ ما است. فقط یک تماس تلفنی فاصله دارد.»
یک فرمانده بازنشسته نیروی دریایی هند نوشت که یک باریکه زمینی باریک در جنوب شرقی بنگلادش در برابر اقدام نظامی هند آسیبپذیر است؛ منطقهای به عرض ۱۷ کیلومتر وجود دارد که به خلیج بنگال باز میشود و شامل بندر چیتاگونگ است که میتواند از کشور جدا شود. یک مشاور سیاسی سابق دولت مودی حتی از نقشهبرداری جدید برای رفع «آسیبپذیری استراتژیک» مانند کریدور سیلیگوری حمایت کرده است – که موجودیت خود بنگلادش را تهدید میکند.
در جبهه اقتصادی، هند یک تأسیسات کلیدی ترانشیپمنت را که به بنگلادش اجازه میداد صادرات خود را از طریق بنادر هند مسیریابی کند، به حالت تعلیق درآورده است – که به طور گسترده به عنوان تلافی استقبال داکا از پکن تفسیر میشود. این ترتیب، تجارت را ساده کرده و دسترسی بنگلادش به بازارهای بینالمللی را آسانتر و ارزانتر کرده بود. خاتمه دادن به آن احتمالاً هزینهها را برای بخش صادرات تحت فشار بنگلادش، بهویژه صنعت پوشاک آن، افزایش خواهد داد.
در آخر هفته، هند با متوقف کردن صادرات پوشاک آماده و سایر کالاهای مشخص بنگلادش از طریق تمام بنادر زمینی، و اجازه ورود تنها از طریق کلکته و بمبئی با بازرسیهای اجباری، فشارها را بیشتر کرد. این اقدام در پاسخ به محدودیتهای قبلی بنگلادش بر صادرات نخ هند از طریق بنادر زمینی صورت گرفت؛ این امر به طور قابل توجهی دسترسی بنگلادش به بازار هند را محدود میکند و بر صنعت پوشاک و روابط تجاری دوجانبه گستردهتر آن تأثیر میگذارد. اگرچه هند این اقدامات را برای امنیت ملی ضروری میداند، اما همچنین خطر تعمیق شکاف را در پی دارد.
مقصر دانستن پاکستان و چین برای تنشهای کنونی، به راحتی نقش خود هند را در بیگانه کردن بنگلادش نادیده میگیرد. هند با حمایت از حسینه، نادیده گرفتن عقبگرد دموکراتیک و افراط در سیاستهای اسلامهراسانه، حسن نیتی را که با زحمت طی دههها ایجاد کرده بود، از دست داده است.
پیامدهای استراتژیک عمیق هستند. چرخش بنگلادش از هند، همکاریهای ضدتروریستی را که برای مهار شبهنظامیگری و شورش فرامرزی در شمال شرق بیثبات هند حیاتی است، تهدید میکند. روابط اقتصادی، که زمانی منبع سود متقابل بود، با اختلالات تجاری و افزایش حمایتگرایی از هر دو طرف، در حال از هم گسیختن است. خطرناکتر از همه، خطر حوادث مرزی یا حتی ظهور مجدد شورش در شمال شرق هند در حال افزایش است.
برای متوقف کردن این مارپیچ نزولی، هند ابتدا باید به درون خود نگاه کند. در این مقطع حساس، سؤال دیگر این نیست که آیا جغرافیا هند را آسیبپذیر میکند، بلکه این است که آیا انتخابهای خود هند به یک مسئولیت خطرناک تبدیل شدهاند یا خیر.
هند به جای سرزنش بازیگران خارجی برای اعمال استقلال بنگلادش، باید به ارزشهای دموکراتیک متعهد شود. تنها در این صورت است که دهلینو میتواند اعتماد مردم بنگلادش را بازسازی کند. دولت مودی باید برای مهار لفاظیهای اسلامهراسانه در میان صفوف خود تلاش کند. نمیتواند اجازه دهد سیاست داخلی با اکثریت هندو، سیاست خارجی هند را دیکته کند. زبان طرد و سوءظن باید جای خود را به احترام و مشارکت بدهد.
تلاشهای دولت مودی برای به کارگیری یک استراتژی تنبیهی در جنوب آسیا، چه در نپال، چه در مالدیو یا بنگلادش، با شکست مواجه شده است. هند به جای اجبار اقتصادی، باید انگیزههای مثبتی ارائه دهد: تجارت، سرمایهگذاری و پروژههای اتصال که به نفع هر دو طرف باشد. زمان آن فرا رسیده است که هند تشخیص دهد همسایگانش دارای عاملیت هستند. ایجاد ائتلافها، نه وابستگیها، تنها مسیر پایدار برای ثبات منطقهای است.
وضعیت کنونی فراتر از کریدور سیلیگوری یا دسترسی دریایی به خلیج بنگال است. این آزمونی است برای اینکه آیا هند میتواند با یک جنوب آسیای چندقطبی، جایی که کشورهای کوچکتر میخواهند حاکمیت خود را مجدداً تثبیت کنند، سازگار شود. اگر دولت مودی نتواند خود را تطبیق دهد، نه تنها خطر از دست دادن نفوذ هند در بنگلادش، بلکه از هم پاشیدگی کل سیاستهای «اول همسایه» و «اقدام شرقی» خود را نیز در پی خواهد داشت.
درس روشن است: عمق استراتژیک را نمیتوان با معاملات خودکامه خرید یا تنها با زور از آن دفاع کرد. باید آن را از طریق احترام، خویشتنداری و تمایل به دیدن همسایگان به عنوان برابر به دست آورد.
”