نشریه فارن پالیسی : «ادعاهای هستهای پوششی برای امید به سرنگونی ایران است» | ۲۴ خرداد ۱۴۰۴
ژئوپولیتیک و روابط بینالملل, ژئواستراتژی و دفاع, ملتهای جهان, کشورها, شخصیتهای برجسته, رهبران, منبع اصلی, ناشر

⏳ مدت زمان مطالعه: ۵ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/جفری لوئیس | 📅 تاریخ: ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ / ۲۴ خرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
ادعاهای هستهای، پوششی برای امید به سرنگونی رژیم ایران است
بحث واقعی هرگز بر سر این نبوده که با برنامه هستهای ایران چه باید کرد؛ بلکه همواره بر سر این بوده که با خود رژیم چه باید کرد.
نوشته جفری لوئیس، مدیر برنامه عدم اشاعه سلاحهای هستهای در شرق آسیا در موسسه مطالعات بینالمللی میدلبری.
۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۲۹
برای برخی افراد در اسرائیل و ایالات متحده، خود برنامه هستهای، مشکل اصلی امنیتی است. آنها نمیخواهند ایران به سلاح هستهای دست یابد، بنابراین منطقی است که جمهوری اسلامی را به رفتار بهتر ترغیب کنند. بدین ترتیب، میتوان معاملهای پیشنهاد داد: سلاح هستهای نسازید یا از تروریسم حمایت نکنید، و ما در مقابل، تحریمها را برمیداریم و از بازگشت مردم ایران به جامعه جهانی استقبال میکنیم.
اما برای دیگران، مشکل، نفس وجود جمهوری اسلامی است؛ آنها صمیمانه معتقدند که این رژیم قادر به تغییر سیاست خارجی خود نیست و در حال ساخت سلاح برای نابودی اسرائیل است، نه برای بازدارندگی. از دیدگاه این گروه، هرگونه راهحل دیپلماتیک، صلحی کاذب است که تنها به تقویت ایران میانجامد، زیرا یک برنامه هستهای غیرقانونی، دلیلی قابل قبول برای حفظ تحریمهایی است که امیدوارند رژیم ایران را، که آن را غیرقابل اصلاح میدانند، فلج کند.
هیچ راهی برای حل این اختلاف نظر وجود ندارد. و هرگز واضحتر از امروز نبوده است که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در اردوگاه دوم قرار دارد. حملات اخیر، در درجه نخست تأسیسات هستهای را هدف قرار ندادهاند، بلکه رهبران نظامی ارشد جمهوری اسلامی را نشانه رفتهاند. اسرائیل در تلاش برای از کار انداختن سانتریفیوژهای ایران نیست؛ بلکه در تلاش برای از کار انداختن خود رژیم است.
ایران تا سال ۲۰۰۳، علیرغم انکار شدید خود، برنامه تسلیحات هستهای داشت. هنگامی که این برنامه در سال ۲۰۰۲ فاش شد، به باور جامعه اطلاعاتی ایالات متحده، آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، آن را متوقف کرد. («متوقف کرد» واژهای است که جامعه اطلاعاتی به کار برد، اما «تعلیق» یا «توقف موقت» توصیف طبیعیتری است.)
ایران در سال ۲۰۱۵ با توافق هستهای موسوم به برجام موافقت کرد. طبق اظهارات آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) و جامعه اطلاعاتی ایالات متحده، ایران به مفاد آن توافق پایبند بود. این پایبندی حتی پس از خروج دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، از توافق در دوره نخست ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۱۸، تا ماه مه ۲۰۱۹ ادامه یافت. دولت بایدن مجدداً به توافق نپیوست و مذاکرات به درازا کشید. علیرغم این شکست، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده معتقد است که برنامه تسلیحات هستهای ایران همچنان معلق است، اما همچنین فشار فزایندهای بر رهبر ایران برای ازسرگیری این برنامه وجود دارد.
ایران از سال ۲۰۱۹، بهویژه در ماههای اخیر، به تدریج همکاری خود را با آژانس بینالمللی انرژی اتمی کاهش داده است. این کاهش همکاری، مدیرکل آژانس را در موقعیتی قرار داد که همین هفته اعلام کند، بدون حل و فصل مسائل باقیمانده، آژانس «قادر به ارائه تضمین مبنی بر صلحآمیز بودن انحصاری برنامه هستهای ایران نخواهد بود.»
اگرچه ایالات متحده و ایران در عمان در حال مذاکره بودهاند و ایالات متحده حتی نسخه ضعیفتری از توافق هستهای پیشین را به ایران پیشنهاد داده است، اما این مذاکرات از مهلت ۶۰ روزه تعیینشده توسط دولت ترامپ فراتر رفته است.
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی – که متشکل از سفرای کشورهای مختلف عضو آژانس، از جمله ایالات متحده است – با ۱۹ رأی موافق، ۳ رأی مخالف و ۱۱ رأی ممتنع، رأی دادند که اقدامات ایران «نقض تعهداتش» بر اساس توافقنامه پادمان است. بدیهی است که ایرانیها از این رأی خشنود نبودند.
ایران، در پاسخ، به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اطلاع داد که سومین سایت غنیسازی زیرزمینی را احداث کرده است و به زودی سانتریفیوژهای جدیدی را در آنجا نصب خواهد کرد. اطلاعیه به آژانس، یک «پرسشنامه اطلاعات طراحی» (DIQ) است که نشان میدهد ایران قصد داشته است تأسیسات جدید را، همانند سایر تأسیسات شناختهشده خود که حاوی مواد هستهای هستند، تحت پادمانهای آژانس قرار دهد.
سپس اسرائیل حمله کرد – و به مجموعهای غیرمنتظره از اهداف.
در حالی که موج اولیه حملات هوایی اسرائیل به طور گسترده – از جمله توسط خود نتانیاهو – به عنوان حملهای علیه تأسیسات هستهای و موشکی ایران توصیف شد، تنها تأسیسات هستهای که نتانیاهو در سخنرانی خود به آن اشاره کرد، تأسیسات بزرگ غنیسازی در نطنز بود.
سالها اجماع بر این بوده است که اسرائیل احتمالاً نمیتواند برنامه هستهای ایران را به طور معناداری از بین ببرد، عمدتاً به این دلیل که مهمترین عناصر آن به طور ایمن در اعماق زمین در مکانهایی مانند نطنز و فردو مدفون شدهاند. دستیابی به این تأسیسات، مستلزم سلاحهای بسیار قدرتمندتری از نوعی است که تنها ایالات متحده در اختیار دارد.
ایرانیها همچنین به آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفتهاند که در حالی که نطنز هدف قرار گرفته است، سایر سایتهای حاوی مواد هستهای به طور عادی به فعالیت خود ادامه میدهند. حمله به نطنز تنها حمله به یک تأسیسات هستهای است که همکاران من و من در موسسه میدلبری تاکنون توانستهایم با استفاده از اطلاعات منابع باز، آن را تأیید کنیم. تصاویر ماهوارهای به نظر میرسد نشان میدهد که اسرائیل تعداد اندکی از ساختمانهای روی سطح زمین در نطنز، از جمله کارخانه غنیسازی سوخت پایلوت و ساختمانهای مرتبط با منبع تغذیه برق را هدف قرار داده است.
از دست رفتن این ساختمانها در عملیات سایت اختلال ایجاد خواهد کرد، اما بعید است که منجر به نابودی تعداد زیادی سانتریفیوژ شود. اسرائیل در روز نخست به تأسیسات زیرزمینی در فردو، جایی که ایران در حال غنیسازی مواد تا ۶۰ درصد است، حمله نکرد، هرچند که این وضعیت احتمالاً تغییر خواهد کرد. نتانیاهو وعده حملات مداوم داده است، اما در این مقطع زمانی به نظر نمیرسد اسرائیل بیش از یک حمله حداقلی به زیرساختهای هستهای را در دست اجرا داشته باشد؛ حملهای صرفاً به اندازهای که بتواند آن را به عنوان یک اقدام دفاع پیشگیرانه توصیف کند.
آنچه به نظر میرسد موج نخست حملات به انجام رسانده، کشتن تعداد زیادی از مقامات ارشد نظامی ایران است. طبق گزارشها، چندین دانشمند هستهای نیز کشته شدهاند، اما دامنه حملات بسیار گستردهتر از آن بوده است. به نظر میرسد اسرائیلیها اقامتگاههای رهبران ایران را هدف قرار دادهاند و طبق گزارشها، محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران؛ حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC)؛ غلامعلی رشید، جانشین فرمانده کل نیروهای مسلح؛ امیرعلی حاجیزاده، فرمانده واحد موشکی بالستیک سپاه پاسداران؛ و علی شمخانی، که مذاکرات هستهای با ایالات متحده را رهبری میکرد، در این حملات کشته شدهاند.
یکی از دلایلی که بسیاری از اسرائیلیهای تندرو و طرفدارانشان در واشنگتن با توافق هستهای مخالف بودند، دقیقاً این بود که این توافق ممکن است کارساز باشد. حل و فصل مسئله هستهای، برخی از تحریمها علیه رژیم را لغو میکرد. این موج اولیه حملات، ارتباطی با تهدید هستهای ندارد؛ بلکه به استفاده از تهدید هستهای برای توجیه تلاش برای سرنگونی رژیم مربوط میشود. نتانیاهو اساساً این موضوع را پذیرفت و خطاب به ایرانیان گفت: «جنگ ما با دیکتاتوری بیرحمی است که ۴۶ سال شما را سرکوب کرده است. من معتقدم که روز آزادی شما نزدیک است.»
تمرکز بر اهداف سیاسی این حمله، توضیح میدهد که چرا نتانیاهو اکنون این گام را برداشته است. سخنرانی او به وضوح نشان داد که مسئله هستهای تا چه حد تنها یک پوشش ظاهری است. او ادعا کرد که «ایران به اندازه کافی اورانیوم بسیار غنیشده برای ساخت نُه بمب اتمی تولید کرده است. نُه عدد.» این یک دروغ آشکار است: آخرین گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأیید میکند که ایران اورانیوم را فراتر از ۶۰ درصد U-235 غنیسازی نکرده است. درجه تسلیحاتی، ۹۰ درصد است. نتانیاهو همچنین ادعا کرد: «در ماههای اخیر، ایران اقداماتی را… برای تسلیحاتی کردن این اورانیوم غنیشده انجام میدهد.» این نیز احتمالاً نادرست است، زیرا آژانس اطلاعات دفاعی، به تازگی در ماه مه، اعلام کرد که «رهبران ارشد ایران احتمالاً هنوز تصمیم به ازسرگیری برنامه تسلیحات هستهای پیش از سال ۲۰۰۳ خود نگرفتهاند، اما از آوریل ۲۰۲۵، مقامات ایرانی تهدید کردهاند که در صورت حمله به تأسیسات هستهای خود، در دکترین هستهای خود تجدیدنظر خواهند کرد.»
خود نتانیاهو گفت که ایران ممکن است بتواند ظرف یک سال یا حتی چند ماه، سلاح هستهای بسازد؛ ادعایی که او دهههاست تکرار میکند، حتی پیش از آنکه در سال ۲۰۱۲ یک بمب کارتونی را در مجمع عمومی سازمان ملل به نمایش بگذارد.
پس چرا نتانیاهو اکنون دست به اقدام زده است؟ نخست آنکه، او یک شریک سازگار در دولت ترامپ دارد که به دنبال دخالت مستقیم نیست، اما علاقهای به مهار او نیز ندارد. به نظر میرسد نتانیاهو به ترامپ مهلت ۶۰ روزه خود را برای دستیابی به توافق داده است، اما نه حتی یک روز بیشتر.
سپس، پای سیاست داخلی به میان میآید. همانطور که در طول عملیات نظامی در غزه مشهود بوده است، یک بحران امنیتی مداوم، عنصری اساسی از استراتژی نتانیاهو برای طولانیتر کردن دوران زمامداری خود و به تأخیر انداختن صدور حکم در پروندههای فسادش است.
اگر اسرائیل در سرنگونی رژیم اسلامی در تهران موفق شود، این حمله ارزشش را داشته است. اما اگر اسرائیل موفق نشود – و صادقانه بگویم، تغییر رژیم تنها با اتکا به حملات هوایی، سابقه بسیار ضعیفی دارد، از معمر قذافی لیبی در سال ۱۹۸۶ گرفته تا صدام حسین عراق در سال ۱۹۹۱ و پس از آن، یا اسلوبودان میلوسویچ یوگسلاوی در سال ۱۹۹۹ – ایران همچنان یک توانایی هستهای بالقوه را حفظ خواهد کرد. مشاور امنیت ملی اسرائیل پیش از این نیز چنین چیزی را پذیرفته است. آنگاه چه خواهد شد؟
پاسخ اسرائیلیها، که من آن را باور ندارم، این است که شاید ایران در آن صورت با ترامپ برای خلع سلاح خود به توافق برسد. به نظر من محتملتر است که ایران از الگوی کره شمالی پیروی کند، از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خارج شود و سرانجام آن سلاح هستهای را بسازد. بسیار بعید به نظر میرسد که روسیه یا چین، با توجه به آنچه رخ داده است، از اعمال تحریمهای اضافی علیه ایران برای انجام این کار حمایت کنند، و همچنین تحریمهای موجود را نیز اجرا نخواهند کرد. روسیه، به هر حال، مشتری عمده پهپادهای نظامی ایران است و چین نیز مقادیر زیادی نفت از ایران خریداری میکند.
ما به طور کامل نمیدانیم چرا خامنهای برنامه تسلیحات هستهای ایران را در سال ۲۰۰۳ متوقف کرد یا چرا این همه مدت به این رویکرد پایبند بوده است. واضح است که برخی افراد در ایران خواهان بمب بودند. اما به نظر میرسد دیگران چنین تمایلی نداشتند. تاکنون، «کبوترهای هستهای» (طرفداران عدم دستیابی به سلاح) پیروز بودهاند. اما پس از این حمله، تصور میکنم آن بحثها بسیار متفاوت خواهند بود. نخست آنکه، چهرههای جدید بسیاری دور میز مذاکره خواهند نشست. دوم آنکه، همگان به سرنوشت افرادی که دیگر حضور ندارند، توجه خواهند کرد و از خود خواهند پرسید که آیا اگر ایران سلاح هستهای داشت، یا اگر اسرائیل فاقد آن بود، اسرائیل اینچنین جسورانه عمل میکرد؟
اگر رژیم سقوط نکند، آنگاه اسرائیل ناگزیر خواهد بود تمامی این مراحل را بارها و بارها تکرار کند. حتی اگر این حمله به طور قابل توجهی به برنامه هستهای ایران آسیب برساند، تهران به سادگی میتواند آن را بازسازی کند. زمانی که از یکی از دوستان اسرائیلیام درباره مشکل ایران در جمعآوری قطعات و شروع مجدد برنامه پرسیدم، او آن را با «کوتاه کردن چمن» مقایسه کرد – مقایسهای که در آن زمان چندان برایم قانعکننده نبود. اما پس از مشاهده کشتار در غزه و سپس سخنرانی نتانیاهو که به سربازان و شهروندان اسرائیل میگفت برای یک درگیری طولانی آماده شوند، متوجه میشوم که کشتار بیپایان ممکن است برای نتانیاهو و دولتش کاملاً مطلوب باشد.
”