اندیشکده بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی : «ماجراجویی نظامی اسرائیل و ایران، خاورمیانه را در وضعیتی به شدت خطرناک قرار داده است» | ۲۷ خرداد ۱۴۰۴
تحلیل عمرو حمزاوی از دلایل و پیامدهای خطرناک تشدید تنش میان ایران و اسرائیل، و تاکید بر ضرورت ایجاد سازوکارهای امنیت جمعی برای ثبات پایدار در خاورمیانه.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۴ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: بنیاد کارنگی/عمرو حمزاوی | 📅 تاریخ: June 16, 2025 / ۲۷ خرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
⚖️ توجه مهم: مطالب منتشرشده در این مقاله برگرفته از رسانهها و منابع رسمی غربی/عربی/عبری هستند که ممکن است دارای جهتگیریهای سیاسی، امنیتی یا تبلیغاتی خاصی باشند. انتشار این مطالب از سوی «سورسما» بهمنزلهٔ تأیید محتوای آنها نیست، بلکه صرفاً با هدف آگاهیبخشی، شناخت دقیقتر از طرف مقابل، و تحلیل راهبردی منتشر میشوند. خوانندگان بهویژه در ایران، لازم است این محتوا را با درک حساسیتهای رسانهای و اهداف احتمالی منتشرکنندگان اصلی، مطالعه کنند.
منطقه بدون ایجاد سازوکارهای امنیت جمعی، روی ثبات را نخواهد دید.
طی چند ماه گذشته، بزرگترین تهدید علیه امنیت در خاورمیانه، ماجراجویی نظامی دولت راست افراطی اسرائیل و باور این دولت به تواناییاش در تحمیل اراده خود بر دشمنان از طریق جنگ بوده است. این رویکرد، با رد عملی مذاکرات و راهحلهای مسالمتآمیز همراه شده است.
البته، خطرات دیگری نیز وجود دارند که باید به آنها پرداخته شود؛ از جمله کاربردهای نظامی کنترلنشده هوش مصنوعی و تأثیرات بیثباتکننده وضعیت فلسطین بر کشورهایی چون مصر، اردن، سوریه و عراق. اما آنچه بیش از همه نگرانکننده است، سهولتی است که امروزه جنگها و درگیریهای مسلحانه در خاورمیانه (چه به صورت مستقیم و چه از طریق نیروهای نیابتی) شعلهور میشوند. در کنار این، شاهد فقدان تقریباً کامل چارچوبهای دیپلماتیک جمعی و نابرابریهای عظیم در توانمندیهای نظامی و اطلاعاتی میان قدرتهای منطقهای هستیم.
وقوع جنگ و پیامدهای قابل پیشبینی آن
در نتیجه، آغاز جنگ میان اسرائیل و ایران در هفته گذشته، امری غیرمنتظره نبود. همچنین، اینکه اسرائیل تأسیسات هستهای و سایتهای نظامی ایران را در گستره جغرافیایی وسیعی هدف قرار داد و دانشمندان هستهای و فرماندهان نظامی را ترور کرد، غافلگیرکننده نبود. پاسخ ایران نیز به همان اندازه قابل پیشبینی بود: شلیک موشک به سمت اسرائیل با هدف قرار دادن اهداف نظامی و استراتژیک – که برخی از آنها در مناطق مسکونی فرود آمدند. اصرار اسرائیل بر طولانی کردن جنگ با این دیدگاه که برنامه هستهای ایران یک تهدید وجودی است، یا پیشنهاد ایران برای بازگشت به مذاکرات با ایالات متحده بر سر برنامه هستهای خود پس از توقف حملات اسرائیل – که عملاً به معنای پیشنهاد آتشبس بود – نیز دور از انتظار نبود.
عدم توازن چشمگیر در قدرت نظامی و توانمندیهای اطلاعاتی، به شدت به نفع اسرائیل در برابر ایران است. پیشرفتهترین سامانههای پدافند هوایی جمهوری اسلامی (اس-۳۰۰ روسی) در حملات پیشین اسرائیل منهدم شدهاند. و شاید مهمتر از همه، نیروهای نیابتی ایران در منطقه – که سنگ بنای دکترین نفوذ منطقهای آن، عمدتاً پس از تهاجم آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و سقوط صدام حسین، شکل گرفت – یا از نظر نظامی یا از نظر سیاسی، به شدت تضعیف شدهاند.
ماجراجویی نظامی ایران و استراتژی ناکام
ایران، تحت حاکمیت رهبر جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران، مدتهاست که بر نوع دیگری از ماجراجویی نظامی تکیه کرده است: جنگهای نیابتی در لبنان، عراق، یمن و تا حدی در فلسطین. هدف از این استراتژی، کسب نفوذ قابلتوجه در منطقه، بازداشتن اسرائیل و آمریکا از حمله به خاک ایران از طریق تحت فشار قرار دادن مداوم منافع آنها توسط نیروهای نیابتی، و تقویت موضع خود در درگیریهای منطقهای و هرگونه چانهزنی بزرگ احتمالی در آینده با ایالات متحده بوده است.
با این حال، طی هجده ماه گذشته، این استراتژی با شکستهای سختی مواجه شده است. اسرائیل خسارات ویرانگری به حزبالله وارد آورده، رژیم بشار اسد در سوریه عملاً فروپاشیده و توانمندیهای موشکی حوثیها بر اثر حملات هوایی اسرائیل و آمریکا به طور پیوسته کاهش یافته است.
رهبری ایران، در مواجهه با واقعیتهای پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، ناگزیر شد بپذیرد که استراتژی دیرینهاش دیگر برای حفاظت از امنیت ایران یا بازدارندگی در برابر تجاوزات اسرائیل کافی نیست.
شاید ایران با درک این تغییر استراتژیک، از طریق گشودن کانالهای مذاکره با ایالات متحده بر سر برنامه هستهای خود، به آن پاسخ داده است. همچنین، تهران در پی بهبود روابط دیپلماتیک با همسایگان عرب خود در خاورمیانه برآمد، به این امید که مخالفت کشورهای عربی با حملات احتمالی اسرائیل به خاک ایران، به عنوان یک سپر منطقهای عمل کند و برخی از این کشورها بتوانند میان تهران و واشنگटन میانجیگری کنند.
در واقع، اظهارات و مواضع اخیر کشورهای حاشیه خلیج [فارس]، مصر، عراق و اردن نشان میدهد که جهان عرب به وضوح با حملات اسرائیل به ایران مخالفت کرده است. عمان و قطر نیز به میانجیگری با ایالات متحده برای تحت فشار قرار دادن اسرائیل جهت توقف کارزار نظامیاش ادامه دادهاند.
چشمانداز کوتاهمدت و ضرورت امنیت جمعی در بلندمدت
با این همه، اصلاحات در رفتار منطقهای ایران، نزدیکیاش با همسایگان عرب، و دورهای مذاکراتش با ایالات متحده، برای بازداشتن اسرائیل کافی نبوده است. دولت راست افراطی تلآویو پیش از این نیز یک پیروزی استراتژیک فراگیر بر نیروهای نیابتی ایران در سراسر خاورمیانه به دست آورده بود و همانطور که رهبران سیاسی و نظامی اسرائیل بارها تکرار کردهاند، اکنون به نظر میرسد مسیر به سوی تهران کاملاً هموار است.
مگر آنکه ایالات متحده به طور شفاف و قاطع برای متوقف ساختن جنگ جاری میان اسرائیل و ایران مداخله کند، عملیات نظامی احتمالاً برای مدتی ادامه خواهد یافت. واقعیت آن است که دولت رئیسجمهور دونالد ترامپ ظاهراً تمایلی به اعمال فشار جدی بر اسرائیل برای توقف جنگ ندارد – شاید پیامد بالقوه این درگیری را فرصتی استراتژیک برای برچیدن همیشگی برنامه هستهای ایران میبیند. این، چشمانداز کوتاهمدت است.
اما در میانمدت و بلندمدت، خاورمیانه روی ثبات و امنیت پایدار را نخواهد دید، مگر آنکه سازوکارهای منطقهای برای امنیت جمعی ایجاد شود؛ چارچوبهایی که بتوانند حلوفصل مسالمتآمیز منازعات را تسهیل کرده و به جنگها و رویاروییهای نظامی پایان دهند. چنین سازوکارهایی باید توسط کشورهای مؤثر منطقهای – بهویژه کشورهای عربی که درگیر ماجراجویی نظامی مستقیم یا نیابتی نیستند – رهبری شده و از سوی بازیگران بینالمللی حمایت شوند.