اندیشکده کارنگی برای صلح بینالمللی : «بازاندیشی در رویکرد سیاسی به الغای هستهای» | ۸ فروردین ۱۴۰۴
تحلیلی جامع از بنیاد کارنگی و دانشگاه ناکازاکی بر ضرورت تمرکز بر رویکردهای سیاسی بهجای ویژگیهای تسلیحاتی، برای پیشگیری از جنگ هستهای و دستیابی به جهانی عاری از سلاح اتمی.

⏳ مدت زمان مطالعه: (کل گزارش بسیار طولانی است) | ✏️ ناشر/نویسنده: بنیاد کارنگی/جورج پرکوویچ، فومیهیکو یوشیدا، و میچیرو نیشیدا | 📅 تاریخ: March 27, 2025 / ۸ فروردین ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
پیشگفتار
آن دوران خیرهکننده دهه ۱۹۹۰ کجا رفته است – زمانی که جنگ سرد پایان یافت، اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و امیدها برای خلع سلاح هستهای اوج گرفت؟ امروز، سیاست جهانی در آشوب است، گسترش تسلیحات هستهای شتاب گرفته و نگرانیها در مورد اشاعه هستهای و حتی استفاده بالقوه از آن رو به افزایش است. تقریباً هشتاد سال پس از اولین استفاده از سلاحهای هستهای، به کجا میرویم؟ چه اصل راهنمایی – چه ستاره شمالی – میتواند به ما در پیمودن آینده کمک کند؟
با در نظر داشتن این نگرانیهای اساسی است که بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی و مرکز تحقیقات برای الغای سلاحهای هستهای در دانشگاه ناکازاکی، یک طرح تحقیقاتی مشترک را آغاز کردهاند. این مجلد، ماحصل بحثهای گسترده و تلاشهای مشترک است.
با نگاهی به جهان امروز، نظرات در مورد سلاحهای هستهای همچنان به شدت متفاوت است. برخی کشورها همچنان برای امنیت به بازدارندگی هستهای تکیه میکنند، در حالی که برخی دیگر، با انگیزههای بشردوستانه، خواستار الغای فوری آن هستند. در همین حال، دولتهای اقتدارگرا مانند روسیه، چین و کره شمالی در حال گسترش و تقویت زرادخانههای خود هستند و جامعه بینالمللی برای یافتن راهکاری در کنترل تسلیحات در تقلا است. رهبران روسیه بیوقفه به ارعاب هستهای میپردازند و کره شمالی استراتژی هستهای خود را رسمیت بخشیده است – که خطرات درگیری هستهای را بیش از هر زمان دیگری از دوران جنگ سرد، واقعی جلوه میدهد. اگر این شکاف بین طرفداران بازدارندگی هستهای و حامیان الغای هستهای پر نشود، در نهایت به جای کاهش، به تداوم تسلیحات هستهای منجر خواهد شد.
با درک این واقعیت، این کتاب خواستار تغییر در تفکر است. به جای چسبیدن به کنترل تسلیحات دوران جنگ سرد که صرفاً بر اعداد – کلاهکها و موشکها – متمرکز بود، رویکردی عملگرایانه را پیشنهاد میکند که واقعیت بازدارندگی هستهای را میپذیرد و در عین حال برای کاهش خطرات عمدی و تصادفی تلاش میکند. همچنین بر بالا بردن آستانه استفاده از سلاحهای هستهای بر اساس نگرانیهای بشردوستانه و زیستمحیطی، و محدود کردن سلاحهای هستهای تنها به نقشهای بازدارندگی تأکید میکند. نکته مهم اینکه، راههایی را برای دولتهای هستهای کلیدی – مانند ایالات متحده، روسیه و چین – برای تثبیت رقابت هستهای خود و اعتمادسازی به شیوههایی که به نفع همه طرفها باشد، نه فقط یک طرف، ترسیم میکند. با بهرهگیری از درسهای تاریخی، بر نقش حیاتی گفتگوی سیاسی سطح بالا در پیشبرد خلع سلاح هستهای تأکید میکند. علاوه بر این، ما از طرفداران الغای هستهای میخواهیم که با استراتژیهای سیاسی پیشنهادی تعامل کنند، مبادا تداوم تفرقه تنها مانع پیشرفت به سوی جهانی عاری از سلاحهای هستهای شود.
هدف اولیه ما ایجاد کتابی بود که به اندازهای قابل دسترس باشد که بتوان از آن به عنوان کتاب درسی دانشگاهی استفاده کرد. اگر این کتاب نه تنها به دست کارشناسان، بلکه به دست جوانانی که تازه شروع به کاوش در مسائل هستهای کردهاند نیز برسد، بیش از آنچه میتوانستیم امیدوار باشیم، خواهد بود.
جورج پرکوویچ
رئیس کرسی ژاپن برای جهانی بدون سلاحهای هستهای، عضو ارشد
بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی
فومیهیکو یوشیدا
مدیر
مرکز تحقیقات برای الغای سلاحهای هستهای
دانشگاه ناکازاکی
«هر دو دولت تحت تأثیر کابوسهای حقارت (که با نفوذ سیاسی نظامیان تقویت میشد) قرار داشتند، نه امید به دستاورد… فرآیند دستیابی به تسلیحات اضافی به جای آنکه صرفاً منعکسکننده درگیری باشد، خود مولد درگیری بود، و همدلی زیاد و نبوغ سیاسی از هر دو طرف میتوانست آنها را به سوی یک منفعت مشترک سوق دهد.»۱
خلاصه اجرایی
در اجلاس سران گروه بیست (G20) در سال ۲۰۲۲ در بالی، اندونزی، رهبران اعلام کردند که «استفاده یا تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای غیرقابل قبول است.» بیانیه آنها بازتاب اعلامیه سال ۱۹۸۶ رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، و میخائیل گورباچف، رهبر شوروی، در ژنو بود که در آن گفتند «جنگ هستهای را نمیتوان برد و هرگز نباید آغاز شود.» در ابتدای این کتاب، شایسته است که قضاوت آنها را تقویت کنیم. هیچکس نمیداند آیا میتوان یک جنگ هستهای محدود را از تشدید بازداشت یا خیر. و اگر یک جنگ هستهای تمامعیار رخ دهد، همه به طور ویرانگری بازنده خواهند بود. انتظار اینکه بازدارندگی هستهای طی هشتاد سال آینده بدون شکست عمل کند، از انسانها و ماشینهای قرن بیست و یکم، انتظار زیادی است.
امروزه، پیشگیری از جنگ هستهای و دیگر تهدیدات نظامی حیاتی، مستلزم آن است که ملتها بیش از کیفیت یا کمیت سلاحها، بر سیاست تمرکز کنند. با این حال، بسیاری از شرکتکنندگان در بحثهای سیاست هستهای، عکس این عمل میکنند. آنها بدون پرداختن به شرایط سیاسی-امنیتی، خواستار الغای سلاحهای هستهای هستند، یا بدون اذعان کامل به خطرات تشدید ناخواسته هستهای یا تلاش واقعی برای تثبیت متقابل روابط، از ایجاد نیرو حمایت میکنند.
امروز – و برای آینده قابل پیشبینی – روسیه، کره شمالی، پاکستان، اسرائیل و چندین متحد ایالات متحده، آنقدر احساس تهدید میکنند که کنار گذاشتن بازدارندگی هستهای خود را مد نظر قرار نمیدهند. در همین حال، ایالات متحده احساس میکند برای دفاع از خود و متحدانش در برابر حملات احتمالی روسیه، چین یا کره شمالی، به امکان استفاده بالقوه از سلاحهای هستهای نیاز دارد. هیچیک از این دولتها را نمیتوان مجبور به کنار گذاشتن سلاحهای هستهای خود کرد. رهبران آنها احساس میکنند اگر به دنبال خلع سلاح هستهای یکجانبه باشند، از نظر سیاسی نابود خواهند شد.
اکراه سیاسی از خلع سلاح هستهای یا حتی خویشتنداری متقابل متعادل، نشاندهنده عدم تمایل دشمنان به سازش با یکدیگر در سطح داخلی و بینالمللی است. همچنین نشاندهنده این ترس است که یک قدرت هستهای به دنبال حذف یا کنترل رژیمهای دیگر باشد، شاید با کمک فناوریهای جدیدی که امیدوارند به آنها امکان پیروزی در جنگ را بدون ایجاد تشدید هستهای تمامعیار بدهد. مجتمعهای نظامی-صنعتی و سیاستگذاری مبتنی بر بدترین سناریو نیز مانع از نوع معاملهگری متعادل با دشمنان میشود که برای تثبیت رقابتها پیش از جنگ و پس از آن، برای پیگیری خلع سلاح ضروری است.
بیشتر این عوامل محرک، جدید نیستند. اما رهبران سیاسی و جامعه مدنی امروز باید آنها را در شرایط دشوارتری نسبت به پیشینیان خود درک و مدیریت کنند. در مقایسه با جنگ سرد دوقطبی، تعداد متغیرها و رهبران سیاسی که اکنون باید برای مذاکره در مورد محدودیتهای پایدار هماهنگ شوند، بسیار زیاد به نظر میرسد. ولادیمیر پوتین روسیه، شی جینپینگ چین، کیم جونگ اون کره شمالی، دونالد ترامپ ایالات متحده، نارندرا مودی هند، بنیامین نتانیاهو اسرائیل، امانوئل مکرون فرانسه، کییر استارمر بریتانیا، و شهباز شریف و عاصم منیر پاکستان را تصور کنید که همگی با یکدیگر در حال مذاکره برای خلع سلاح هستهای هستند.
بیشتر این عوامل محرک، جدید نیستند. اما رهبران سیاسی و جامعه مدنی امروز باید آنها را در شرایط دشوارتری نسبت به پیشینیان خود درک و مدیریت کنند.
جدیترین طرفداران سلاحهای هستهای و برتری نظامی، از شبح الغای هستهای برای به دست آوردن یا حفظ قدرت استفاده میکنند و حامیان خویشتنداری هستهای را سادهلوحانی مینامند که ملتهای خود را در برابر درندگان آسیبپذیر میکنند. در همین حال، ایالات متحده و روسیه تمام توافقات کنترل تسلیحات به جز یکی را شکسته، از آنها خارج شده یا به حالت تعلیق درآوردهاند. چین در حال گسترش بیسابقه زرادخانه هستهای خود است. کره شمالی به تنوع بخشیدن و افزایش زرادخانه خود ادامه میدهد و همزمان دکترین هستهای تهاجمی خود را با قلدری اعلام میکند. و هند و پاکستان حتی بدون گفتگو در مورد ثبات هستهای با یکدیگر رقابت میکنند. این دولتها درگیر رقابت هستهای بیثبات هستند، حتی اگر این رقابت بیفایده، پرهزینه و به شدت خطرناک باشد. (فصل ۶ به تفصیل هشت مسئولیت عمده چنین رقابتی را شرح میدهد: مسابقه تسلیحاتی؛ بیثباتی بحران و تشدید درگیری؛ هزینه؛ بیفایدگی؛ کشتار بیش از حد؛ فقدان انگیزههای مثبت برای خویشتنداری دشمن؛ و گسست از رویکرد احتمالی رهبران ارشد در یک جنگ.) هر یک میگوید این برای بازدارندگی است، اما اگر یک رقیب همین کار را انجام میداد، هر یک میگفتند که رقیب به دنبال مزایایی برای اهداف تهاجمی است.
برای غلبه نهایی بر نیروهای سیاسی رقابت بیثبات، این کتاب پیشنهاد میکند که دولتها و سازمانهای جامعه مدنی که از خلع سلاح هستهای حمایت میکنند، باید با کسانی که (حداقل در حال حاضر) برای بازدارندگی هستهای ارزش قائل هستند، متحد شوند تا زمینه را برای مذاکره در مورد اقداماتی برای تثبیت هرچه بیشتر آن و در نهایت پیگیری خلع سلاح فراهم کنند.
بازدارندگی را نمیتوان به طور کامل تثبیت کرد – این بر این فرض استوار است که یک یا چند رقیب ممکن است برای تغییر وضع موجود به خشونت متوسل شوند و مخالفان ممکن است به خشونت فزاینده با استفاده از سلاحهای هستهای پاسخ دهند. اما میتوان اقداماتی را برای پایدارتر کردن بازدارندگی از درگیری و کاهش هزینهها و خطراتی که رقابت هستهای بر همگان تحمیل میکند، انجام داد. رقابت هستهای تثبیتشده به این معناست که رقبا پذیرفتهاند که نمیتوانند از آسیبپذیری متقابل فرار کنند – آنها صراحتاً تشخیص میدهند که حملات اولیه تهاجمی و پدافندهای موشکی نمیتوانند به اندازه کافی ظرفیت دشمنان برای تحمیل خسارت غیرقابل قبول به آنها را خنثی کنند. از نظر سیاسی، اگر جایگزین، خلع سلاح هستهای یکجانبه تلقی نشود – حداقل در کشورهایی که احزاب سیاسی در نمایش قدرت خود در برابر دشمنان بینالمللی رقابت میکنند – تشخیص مشکلات بازدارندگی هستهای بیثبات برای مردم آسانتر خواهد بود. اگر تعداد زیادی از دولتهای دیگر فعالانه از اقدامات تثبیتکننده حمایت کنند، حتی اگر این اقدامات بسیار کمتر از الغای هستهای باشد، میتوان ائتلافهای سیاسی را آسانتر ایجاد کرد.
تثبیت، همانطور که در اینجا تصور میشود، شامل یک هدف بزرگ و شش دستورالعمل برای کاهش خطرات هستهای تا زمانی است که سیاست مانع از الغا شود (همانطور که در فصل ۷ بحث شده است).
هدف بزرگ، پایان دادن به کشتار هستهای بیش از حد (overkill) است. زرادخانههای overkill به زرادخانههایی گفته میشود که اندازه و قدرت تخریب بالقوه آنها بیش از آنکه با ملاحظات منطقی در مورد آنچه برای بازدارندگی از تجاوز عمده توسط هر دشمن لازم است، تعیین شود، توسط منافع و فرآیندهای بوروکراتیک دیکته میشود؛ استفاده از آنها باعث مرگ و ویرانی بیشتری نسبت به تجاوزی میشود که قرار است متوقف کنند؛ و آسیب آنها به کشورهای غیرنظامی و محیط زیست از نظر اخلاقی، سیاسی و تحت قوانین بینالمللی غیرقابل توجیه خواهد بود. به عبارت دیگر، زرادخانههای overkill آنهایی هستند که در صورت استفاده کامل، اصول قانونی ضرورت (هیچ سلاح دیگری کافی نخواهد بود)، تفکیک (در امان نگه داشتن غیرنظامیان)، تناسب و اجتناب از رنج بیهوده را نقض میکنند. تعریف اینکه کدام وضعیتهای نیرو overkill نیستند، همیشه قابل بحث خواهد بود. اما کشورهای دارای سلاح هستهای و اتحادها باید خود و بقیه جامعه بینالمللی را در ارزیابی اثرات احتمالی سناریوهای مختلف جنگ هستهای درگیر کنند – همانطور که اکنون قرار است یک گروه کارشناسی جدید تحت نظارت سازمان ملل انجام دهد – و سپس یکدیگر را برای تنظیم وضعیتهای هستهای خود بر این اساس دعوت (یا به چالش بکشند). برای پیشبرد این فرآیند، رهبران ارشد کشورهای دارای سلاح هستهای باید توسط رهبران سایر کشورها و در صورت امکان، رسانهها و جامعه مدنی، مورد سؤال قرار گیرند تا مشخص کنند که آیا و چگونه وضعیتها و برنامههای هستهای آنها overkill است یا خیر. رهبرانی که مسئول صدور دستور استفاده از سلاحهای هستهای هستند، از نظر تاریخی در مورد اینکه آیا و چگونه از سلاحهای هستهای استفاده کنند، متفاوت از برنامهریزان نظامی و نظریهپردازان بازدارندگی فکر کردهاند.
شش دستورالعمل برای پایدارتر کردن نیروها و سیاستهای هستهای و پاسخگوتر کردن آنها در برابر بشریت – و در نتیجه تقویت «تابوی هستهای» که توسط بسیاری از رهبران جامعه مدنی جهانی، از جمله نیهون هیدانکیو، برنده جایزه صلح نوبل، مورد تاکید قرار گرفته است – عبارتند از:
- سیاستگذاری هستهای را بر اساس آسیبپذیری متقابل به عنوان یک واقعیت بنا نهید، و بپذیرید که تلاش برای برتری هستهای، اقدامات متقابلی را تحریک میکند که در نهایت همه را در وضعیتی بدتر از زمانی قرار میدهد که سیاستها و وضعیتهای تثبیتشده حاکم باشند.
- از طرحها و قابلیتهایی برای نابودی پیشگیرانه نیروهای هستهای و سیستمهای فرماندهی و کنترل دشمنان خودداری کنید، اگر چنین هدفگیری نیروهای هستهای متقابل، اقدامات متقابل بیثباتکنندهای مانند مسابقه تسلیحاتی و طرحهای پرتاب بر اساس هشدار یا پرتاب تحت حمله را تحریک میکند. این امر لزوماً منجر به افزایش هدف قرار دادن مراکز جمعیتی نمیشود.
- پدافندهای موشکی داخلی در برابر بازدارندههای هستهای ضربه دوم دشمنان را تا حدی محدود کنید که برای جلوگیری از مسابقه تسلیحاتی متقابل و حملات پیشگیرانه به قابلیتهای هشدار و فرماندهی و کنترل پدافند موشکی لازم است.
- برنامهریزی کنید که از سلاحهای هستهای فقط علیه اهدافی استفاده شود که با سایر ابزارها در زمان نظامی موجود قابل نابودی نیستند.
- خطرات تشدید ناخواسته را کاهش دهید، به ویژه با درک اینکه چگونه سیستمهای فرماندهی و کنترل و تحویل سلاح چندمنظوره میتواند باعث شود کشور هدف به اشتباه نتیجه بگیرد که تحت حمله هستهای قرار دارد و بر این اساس پاسخ دهد.
- اعتماد به نیات سیاسی رقبا را با مدون کردن محدودیتها و ابداع راههایی برای اطمینان دادن به یکدیگر از رعایت آنها تقویت کنید.
بدیهی است که امروزه امید سیاسی چندانی برای بسیاری از این موارد وجود ندارد (اگرچه هنوز بیشتر از امید به الغای کامل است). ناامیدی مشابهی نیز اوایل دهه ۱۹۸۰، پس از فروپاشی تنشزدایی، را فرا گرفته بود. در آن زمان، سازمانهای جامعه مدنی در اروپا و ایالات متحده برای به چالش کشیدن مسابقه تسلیحاتی مجدد ایالات متحده-ناتو-شوروی متحد شدند، که در ابتدا موفقیت چندانی نداشت. چند سال بعد، رهبری در مسکو تغییر کرد، سران کشورها به طور محرمانه به دنبال اطمینان دادن به یکدیگر بودند و ظرف یک دهه، دستههای کاملی از سلاحهای هستهای حذف یا از استقرار خارج شدند و نیروهای استراتژیک به طور قابل توجهی کاهش یافتند. درست است، آن زمانها سادهتر بود و بازیگران کمتری وجود داشتند. حتی در آن زمان نیز، وابستگی به یک فناوری پدافند موشکی خیالی مانع از پیشرفت عمیقتر شد. سی و پنج سال بعد، بخش عمدهای از آن کاهش خطر هستهای از بین رفته است. با این حال، ممکن است جوامع و برخی رهبران خطر غیرضروری روندهای فعلی را تشخیص داده و زمینه را برای ایجاد محدودیتهای متقابل در زمانی که تغییرات سیاسی اجازه سیاستهای معقولتری را میدهد، فراهم کنند. به ویژه رؤسای جمهور ایالات متحده میتوانند غافلگیرکننده باشند: ریچارد نیکسون و رونالد ریگان از سرسختترین جنگطلبان ضد کمونیست و طرفدار دفاع بودند، با این حال توافقات کنترل تسلیحات هستهای گستردهای را (که از طریق ارتباطات مخفی با همتایان کمونیست خود آغاز شد) منعقد کردند.
برای شروع تغییر سیاستهای بحث هستهای، دولتها و بازیگران جامعه مدنی که از روندهای فعلی ناراضی هستند، باید از رهبران کشورهای دارای سلاح هستهای و اتحادها سؤالات اساسی بپرسند که به راحتی یا فوراً رد نشوند. آیا کشورهای دارای سلاح هستهای از آغاز استفاده از زور برای تصرف قلمرو مورد مناقشه یا تحمیل تغییرات دولتی بر جمعیتها خودداری خواهند کرد؟۲ و، در مواجهه با رقابت هستهای بیثبات امروزی که بخش عمدهای از جهان را نگران کرده است، رهبران این دولتها چگونه عدم تداوم گفتگوهای سطح بالا در مورد تثبیت روابط استراتژیک با یکدیگر و کاهش خطر جنگ هستهای را توجیه میکنند؟ به ویژه مهم است که رهبران کشورهایی که سلاح هستهای ندارند این سؤالات را بپرسند، زیرا آنها میتوانند بیشترین آسیب ناعادلانه را از تشدید درگیری هستهای ببینند. رهبرانی که از پاسخ به این سؤالات خودداری میکنند، باید بارها و بارها مورد سؤال قرار گیرند.
هرچه رهبران به طور مستقیمتر، محتاطانهتر و مکررتر با یکدیگر صحبت کنند، احتمال ظهور شفافیت بیشتر میشود، چه برای کاهش فرضیات بدترین سناریو و چه برای تأیید آنها و آمادهسازی اقدامات دفاعی. در حالی که ممکن است درک دقیق رقبا از فرهنگها و سیستمهای حکومتی بسیار متفاوت غیرممکن باشد، باید از طریق گفتگو امکان ارزیابی اینکه آیا نیات آنها به اندازه کافی قابل تحمل است تا خویشتنداری متقابل در توسعه و استقرار سلاحهای هستهای را دنبال کرد، وجود داشته باشد. این امر برای شی جینپینگ، ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون به همان اندازه مهم خواهد بود که برای دونالد ترامپ باید باشد.
مقدمه
شاید طبیعت انسان اینگونه است که مجذوب دستاوردهای فنی میشود و از سیاستهای دشوار و اغلب دلسردکننده مرتبط با مدیریت خطرات آنها اجتناب میکند.
مردم رویای سکونت در مریخ را در سر میپرورانند. ایلان ماسک گفته است: «شما میخواهید صبح از خواب بیدار شوید و فکر کنید آینده عالی خواهد بود، و این همان چیزی است که یک تمدن فضانورد به آن مربوط میشود. این به معنای باور به آینده و این فکر است که آینده بهتر از گذشته خواهد بود. و من نمیتوانم به چیزی هیجانانگیزتر از رفتن به آنجا و بودن در میان ستارگان فکر کنم.»۳ شرکت اسپیسایکس متعلق به ماسک در همین راستا ادامه میدهد: «مریخ تقریباً نصف فاصله زمین تا خورشید، از خورشید فاصله دارد، بنابراین هنوز نور خورشید مناسبی دارد. کمی سرد است، اما میتوانیم آن را گرم کنیم. جو آن عمدتاً از دیاکسید کربن با مقداری نیتروژن و آرگون و چند عنصر کمیاب دیگر تشکیل شده است، به این معنی که میتوانیم فقط با فشردهسازی جو، در مریخ گیاه پرورش دهیم.»۴
این تصویری از ستارگان و سیاره سرخ، فضاپیماهایی که مردم را به آنجا منتقل میکنند و ابزارهایی است که آنها را راحت میکند. هیچ سیاست و هیچ ملت رقیبی در این تصویر وجود ندارد.۵ هیچ بحثی در مورد بسیاری از فرآیندها و تصمیمات سیاسی لازم برای رساندن تمدن بشری به مریخ وجود ندارد – به عنوان مثال، برای جلوگیری از گسترش زبالههای فضایی که میتوانند فضاپیماها را نابود کنند یا برای مدیریت تنشها پس از فرود بیش از یک گروه در آنجا.۶ بقا در فضا نیازمند ساختارهای فرماندهی روشن و کارآمد و امنیت کامل برای محافظت از زیرساختهای حامی حیات است. چگونه این امر با آزادی فردی، دموکراسی و حل دیپلماتیک اختلافات میان گروهها و مستعمراتی که از اصول متفاوتی پیروی میکنند، همسو خواهد شد؟۷
نزدیکتر به زمین، در سطح سلولی حیات، پژوهشگران و شرکتهای بیوتکنولوژی از ایجاد درمانهای مؤثر و اخلاقی برای نقایص مادرزادی و بیماریها ابراز شور و شوق میکنند. اما بحث کمی در مورد اینکه چه کسی قادر به پرداخت هزینه آنها خواهد بود، یا چگونه کشورها و افرادی که توانایی پرداخت آن را ندارند در جلوگیری از سوء استفاده از بیوتکنولوژی همکاری خواهند کرد، وجود دارد.
در مورد سلاحهای هستهای نیز همینطور است. برخی افراد رویای خلع سلاح هستهای را در سر میپرورانند و برای ترویج آن سخت تلاش میکنند. برخی دیگر بر سلاحهای جدیدی که میتوانند جنگها را بازدارند یا در آنها پیروز شوند، متمرکز شده و برای استقرار آنها سخت تلاش میکنند. در هر صورت، ما تمایل داریم بسیار بیشتر در مورد سلاحها فکر و صحبت کنیم تا در مورد سیاستهای داخلی و بینالمللی پیرامون آنها.
افرادی که معتقدند سلاحهای هستهای یک بازدارنده ایدهآل هستند، به ندرت به این موضوع میپردازند که اگر رهبران سیاسی در زندگی واقعی آنطور که مدل بازدارندگی فرض میکند، منطقی رفتار نکنند، یا اگر درگیریهای کوچک به روشهای ناخواسته تشدید شوند، چه اتفاقی خواهد افتاد. وسواسها – مانند وسواس ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در مورد اوکراین – میتوانند رهبران را به جاهایی بکشانند که نباید بروند. رقابتهای سیاسی پرشور میتواند آنها را از عقبنشینی باز دارد. سازمانهای اطلاعاتی میتوانند هشدارهای اشتباهی بدهند. افسران نظامی میتوانند دستور استفاده از سلاحهای متعارف را به گونهای صادر کنند که دشمنانشان آن را با حملات هستهای اشتباه بگیرند. بسیاری از قصورهای انسانی و فنی میتوانند فرآیند منطقی ایدهآل بازدارندگی هستهای را تضعیف کنند. حتی یک حمله «کوچک» با هجده سلاح علیه انبار سلاحهای هستهای و سایر اهداف نظامی عمدتاً در شمال شرق آسیا با بازده نسبتاً پایین میتواند انفجار، آتشسوزی و تشعشعاتی ایجاد کند که میتواند طی چند هفته ۲.۱ میلیون نفر و در درازمدت تعداد بسیار بیشتری را بر اثر تشعشعات بکشد.۸ خطرات فاجعه هستهای به مراتب بیشتر از آن چیزی است که بسیاری از طرفداران بازدارندگی هستهای مایل به اذعان یا حتی در نظر گرفتن آن هستند.
به طور مشابه، افرادی که اکنون خواستار حذف سلاحهای هستهای هستند، اغلب توضیح نمیدهند که چگونه، پس از خلع سلاح هستهای، کشورهای ضعیفتر باید مطمئن باشند که دشمنانشان به آنها حمله نخواهند کرد، قلمرو مورد مناقشه را تصرف نخواهند کرد، دولت آنها را سرنگون نخواهند کرد، یا علیه مردم آنها مرتکب جنایت نخواهند شد. به عنوان مثال، پاکستان چگونه در مورد نیات و اقدامات آینده دولتهای ملیگرای هندو در هند اطمینان حاصل خواهد کرد؟ استونیاییها در مورد یک سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) غیرهستهای که از آن در برابر روسیه محافظت میکند، چه احساسی خواهند داشت؟ جهانی بدون سلاح هستهای برای روسهایی که معتقدند ایالات متحده به دنبال تحمیل یک دولت جدید و ارزشهای جدید در کشورشان است، چگونه به نظر میرسد؟۹ صرف نظر از مطلوبیت یا امکانسنجی فنی خلع سلاح هستهای، طرفداران اغلب به اندازه کافی به خطرات سیاسی برای کسانی که احساس نیاز به بازدارندگی از قدرتهای بزرگتر میکنند، نمیپردازند. این نیز بخشی از چالش سیاسی پیرامون سلاحهای هستهای امروز است.
برخی دیدگاه میانهای دارند. سناتور سابق ایالات متحده، سام نان، گفت: «هدف جهانی بدون سلاحهای هستهای مانند قله یک کوه بسیار بسیار بلند است… ما باید قبل از اینکه دید روشنی از [آن] داشته باشیم به اردوگاه پایه برسیم… همچنین تعدادی از مسائل «وضعیت نهایی» وجود دارد که باید به دقت مورد توجه قرار گیرند،» از جمله چگونگی اطمینان از اینکه هیچکس در یک بحران یا درگیری سلاحهای هستهای را دوباره نخواهد ساخت.۱۰ اما میانهروها نیز تمایل دارند بیشتر بر چالشهای فنی تمرکز کنند تا بر تغییرات سیاسی لازم برای رساندن طرفها و دولتهای رقیب به اردوگاه پایه.۱۱ البته، بازیگران و جهان تا زمان رسیدن به اردوگاه پایه متفاوت خواهند بود. استراتژیها و ترتیبات سیاسی جدیدی برای رفتن از آنجا به قله خلع سلاح مورد نیاز خواهد بود. اما چه فرآیندهای سیاسی برای حرکت از جایی که امروز هستیم به اردوگاه پایه لازم است؟ تحت چه شرایطی نظامهای سیاسی مربوطه رهبرانی را انتخاب و حمایت خواهند کرد که مصالحههای لازم برای صعود با یکدیگر را دنبال کنند؟
هیچکس را نمیتوان مجبور به کنار گذاشتن سلاحهای هستهای کرد. این بدان معناست که استدلالها برای بازدارندگی تا زمانی که دولتها امنیت و منافع سیاسی بیشتری را در کنار گذاشتن زرادخانه هستهای خود ببینند، غالب خواهند بود. با این حال، همانطور که رئیس گروه شخصیتهای برجسته ژاپن برای پیشرفت اساسی خلع سلاح هستهای خاطرنشان کرده است، «اگرچه بازدارندگی هستهای ممکن است مسلماً ثبات را در برخی محیطها افزایش دهد، اما یک مبنای خطرناک بلندمدت برای امنیت جهانی است و بنابراین همه کشورها باید به دنبال یک راهحل بلندمدت بهتر باشند.»۱۲ برای حرکت در این جهت، باید بیش از خود سلاحها، بر محرکهای سیاسی، اقتصادی و روانی سیاستگذاری امنیتی تمرکز کرد. سیاست در داخل و بین ملتها در درجه اول اهمیت قرار دارد – یعنی، منافع بازیگران با نفوذ و تمایل (یا عدم تمایل) آنها به حل اختلافات از طریق مذاکره و سازش.
این کتاب با تمرکز بر مردم و سیاست در وهله اول، به جای تعداد و انواع سلاحها و برنامههای استفاده از آنها، از اشیاء فنی مرتبط چشمپوشی نخواهد کرد. اما فرض بر این است که جلوگیری از جنگ هستهای و دستیابی به خلع سلاح هستهای از نظر سیاسی دشوارتر از آن چیزی است که سرسختترین طرفداران و مخالفان سلاحهای هستهای تمایل به تشخیص آن دارند. فرض این کتاب این است که در اینجا همافزایی عمل میکند، چه در جهت مثبت و چه منفی: بهبود در روابط سیاسی منجر به خویشتنداری نظامی و کاهش تسلیحات میشود، و چنین خویشتنداریهایی به بهبود روابط سیاسی کمک میکند. برعکس، وخامت روابط سیاسی خویشتنداریها را تضعیف میکند و فقدان کنترل تسلیحات روابط سیاسی را بیشتر تضعیف میکند.
بهبود در روابط سیاسی منجر به خویشتنداری نظامی و کاهش تسلیحات میشود، و چنین خویشتنداریهایی به بهبود روابط سیاسی کمک میکند. برعکس، وخامت روابط سیاسی خویشتنداریها را تضعیف میکند و فقدان کنترل تسلیحات روابط سیاسی را بیشتر تضعیف میکند.
(آناتولی دوبرینین، سفیر شوروی در ایالات متحده از سال ۱۹۶۲ تا مه ۱۹۸۶، این همافزایی را به خوبی خلاصه کرد. دوبرینین در خاطرات باشکوه خود نوشت: «برای سالیان متمادی، مذاکرات در مورد محدود کردن سلاحهای هستهای به فشارسنج روابط ما با ایالات متحده تبدیل شد. آنها فراز و نشیبهایی داشتند و اغلب به تعویق میافتادند، به تأخیر میافتادند، یا در وقفه بودند، اما آنها تنها حوزه مهمی بودند که دو کشور ما به طور مستقیم و مستمر در آن درگیر بودند.»۱۳ جورج اچ. دبلیو. بوش، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، نیز در خاطرات خود که با همکاری برنت اسکوکرافت نوشته شده است، به طور مشابه خاطرنشان کرد که کنترل تسلیحات «به وسیلهای برای گفتگو و همکاری در بهبود کلی روابط ایالات متحده و شوروی تبدیل شد.»۱۴ همانطور که مارک تراختنبرگ، مورخ، بیان کرد، «تفاهمات سیاسی عمده میتوانست در پوشش توافقات کنترل تسلیحات حاصل شود.»۱۵)
این کتاب عمدتاً برای خوانندگان در ایالات متحده، ژاپن و سایر کشورهای متحد، و در جنوب جهانی، جایی که بحث آزاد در مورد این مسائل مجاز است، نوشته شده است. این افراد و دولتهایشان ممکن است بر آنچه ایالات متحده انجام میدهد، تأثیراتی داشته باشند، که به نوبه خود میتواند بر آنچه روسیه، چین، کره شمالی و ایران ممکن است انجام دهند، تأثیر بگذارد. سیاستگذاری در بریتانیا، فرانسه، هند، پاکستان و اسرائیل نیز میتواند به طور مستقیم یا غیرم مستقیم تحت تأثیر قرار گیرد.
ایالات متحده در بسیاری از این بحثها نقش محوری دارد زیرا، علیرغم بسیاری از نقصها و ناامیدیهایش، بیش از هر کشور دیگری قدرت سخت و نرم در اختیار دارد. این کشور تعداد بینظیری متحد در اروپا و آسیا و شریک در خاورمیانه و جنوب آسیا دارد که آن را در مرکز سیاستگذاری هستهای قرار میدهد. این کشور یک قاعده ساز و استثنا قائل شونده پیشرو در رژیم عدم اشاعه هستهای و یک نوآور فناوری پیشرو در مسابقه تسلیحاتی بوده است. تاریخچه مداخله آن در سایر کشورها برای ایجاد تغییر رژیم (گاهی به نام عدم اشاعه) باعث میشود که از نظر برخی یک تهدید وجودی و از نظر برخی دیگر یک ناجی بالقوه به نظر برسد. دولت و تجارت ایالات متحده نمیتوانند همه مشکلات را حل کنند و بیش از آنچه آمریکاییها معمولاً تشخیص میدهند، مشکل ایجاد میکنند، اما هیچ دولت و جامعه دیگری تواناییها و تمایل تأثیرگذاری دیپلماتیک و فناورانه بر پویاییهای هستهای جهانی – چه برای خوب و چه برای بد – را مانند ایالات متحده ندارد.
این کتاب بیشترین طنین را در میان افرادی خواهد داشت که از روندهای فعلی در مورد سلاحهای هستهای ناامید هستند و میپرسند برای معکوس کردن آنها چه میتوان و باید کرد. ایدههای این کتاب مستقیماً بر پوتین روسیه، شی جینپینگ رئیسجمهور چین، یا کیم جونگ اون رهبر کره شمالی تأثیر نخواهد گذاشت. اما اگر ایالات متحده، کشورهای متحد و بازیگران با نفوذ در جنوب جهانی حول سیاستهای توصیه شده در اینجا متحد شوند، میتوانند آزمایش کنند که آیا مسکو، پکن و/یا پیونگیانگ مایلند به همسایگان خود اطمینان دهند که برای گسترش قلمرو یا جمعیت تحت کنترل خود از زور استفاده نخواهند کرد. اگر این کشورها و ایالات متحده بگویند که برای تغییر وضع موجود از زور استفاده نخواهند کرد، آنگاه رهبران سایر کشورها میتوانند بپرسند که آیا مایلند تواناییهای نظامی را به طور متقابل برای انعکاس این قصد غیر توسعهطلبانه محدود کنند. با همین منطق، پوتین، شی و کیم میتوانند با ارائه پیشنهاد گفتگو یا مذاکره برای محدود کردن یا کاهش متقابل سلاحهایی که از نظر آنها بیشترین بیثباتی را ایجاد میکنند، یا اتخاذ سایر اقدامات برای کاهش بدترین ترسهای خود در مورد نیات ایالات متحده، نیات همسایگان خود و ایالات متحده را آزمایش کنند. دشوار است که بدانیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در مورد سلاحهای هستهای چه خواهد کرد و آیا دیگران در دولت او خواستههای او را برآورده یا با آنها مقابله خواهند کرد. پوتین، شی و کیم اگر امکان ایجاد توافقاتی برای تثبیت روابط خود با او را بررسی نکنند، احمق خواهند بود. در واقع، ممکن است برای خودکامگانی که با رسانههای آزاد یا اپوزیسیون سازمانیافته مواجه نیستند، ارائه ژستهای اطمینانبخش برای آزمایش نیات ایالات متحده و کشورهای متحد آسانتر باشد. در هر صورت، اگر رقبا، از جمله دولتهای ایالات متحده و متحدان، پیشنهادهای مذاکره در مورد پیشنهادات متعادل برای مهار نیروها را رد کنند، همتایان آنها به طور منطقی نتیجه خواهند گرفت که نیاز به استقرار قابلیتهای قویتری دارند.
به ناچار، روسیه، چین، ایالات متحده و شاید دیگران نیات مختلطی دارند، یا نیاتی که در ذهن آنها واقعاً دفاعی است اما برای رقبایشان تا حدی تهاجمی به نظر میرسد. ایالات متحده از حقوق بشر و تغییر رژیم در برخی کشورها حمایت میکند و در برخی دیگر نه، و اقدامات پنهانی آن ممکن است با اعلامیههای علنی متفاوت باشد. همه اینها ممکن است برای رهبران برخی کشورها تهدیدآمیز به نظر برسد. تمایل ابراز شده پوتین برای الحاق مجدد مناطقی با جمعیت زیاد روس – مانند اوکراین، مولداوی و ناروا – به روسیه، تهدیدآمیز به نظر میرسد. طرح حاکمیت تاریخی چین بر تایوان و برآمدگیها و آبهای دریای چین جنوبی و شرقی، بسیاری از همسایگان را تهدید میکند.
زمانی که بیش از دو کشور در رقابت هستند – همانطور که اکنون به نظر میرسد در مورد ایالات متحده، روسیه و چین، و همچنین چین، ایالات متحده، هند و پاکستان صادق است – روشن کردن نیات آنها حتی دشوارتر میشود. اگر ایالات متحده از روسیه و چین بیم داشته باشد، احتمالاً احساس نیاز به استقرار قابلیتهای بیشتری نسبت به زمانی که تنها یکی از آنها را بازمیدارد یا شکست میدهد، خواهد کرد. اما آن قابلیتها در این صورت برای روسیه و چین نگرانکننده خواهد بود. یک یا هر دوی آنها ممکن است احساس نیاز به مقابله به مثل کنند. مارپیچی از ایجاد تسلیحات مبتنی بر بدترین سناریو و آمادگی نظامی میتواند به دنبال داشته باشد. ناامنی و بیثباتی ناشی از آن، اگر یک یا چند کشور احساس کنند که دیگری به دنبال براندازی یا حمله به رژیم آن است، حتی بدتر خواهد شد. گرهگشایی از همه اینها دشوارتر از زمانی است که تنها دو کشور با هم برخورد میکنند.
رویارویی با چالشهای تحلیلی، سیاستی و دیپلماتیکی که در اینجا ترسیم شده، با پرسشهایی در مورد عقلانیت یا غیرعقلانی بودن تصمیمگیری و تصمیمگیرندگان، پیچیدهتر میشود. چند بحران یا درگیری که به طور قابل تصوری میتوانستند به استفاده از سلاحهای هستهای منجر شوند، توسط رهبرانی نسبتاً تکانشی و بدون بحث و تحلیل دقیق قبلی آغاز شدند: بحران موشکی کوبا، جنگ خاورمیانه در سال ۱۹۷۳ (و هشدار هستهای ایالات متحده)، جنگ کارگیل هند و پاکستان در سال ۱۹۹۹، و تهاجم روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲. اگر تصمیمات برای انجام تجاوزات عمده با پشتوانه سلاحهای هستهای بدون کنترل و توازن یا بحثهای مبتنی بر شواهد اتخاذ شود، بشریت کمتر از آنچه نظریههای بازدارندگی و تاریخ جنگ سرد نشان میدهند، احتمالاً از جنگ هستهای اجتناب خواهد کرد. این نیز اهمیت سیاست و رهبران سیاسی را نسبت به فناوری برجسته میکند.
به عنوان مثال، پوتین بدون آگاهی آشکار از خطرات موجود، به اوکراین حمله کرد و به دنبال تصرف کییف بود. او بدین ترتیب هزینههای بسیار بیشتری – بر سربازان و خانوادههایشان، و بر روسیه و اوکراین – تحمیل کرد که انتظارش را نداشت، که این امر روسیه را حتی بیشتر تابع عقلانیت خاص یک رهبر – یعنی خودش – بدون هیچ گونه کنترل و توازن آشکاری کرده است. چین به سمت حکومت متمرکز و شخصی حرکت کرده است. مشخص نیست که رهبر، شی، چگونه در مورد مسائل سیاست هستهای مطلع میشود و آیا از بحث در مورد گزینههای سیاستی استقبال میکند و در جریان آنها قرار میگیرد یا خیر.۱۶ اسکات سیگن، خاطرنشان میکند: «ایالات متحده از چنین خطرات هستهای مصون نیست. دونالد ترامپ یک دیکتاتور شخصی مشتاق بود. او سعی کرد خود را با بلهقربانگوها احاطه کند، تهدیدهای جنگطلبانهای برای حمله به کره شمالی با «آتش و خشم» کرد و زحمت خواندن گزارشهای اطلاعاتی را به خود نداد.»۱۷ او دوباره انتخاب شد، این بار با آرای بیشتری نسبت به رقیب اصلی خود. چنین رهبرانی، و سیاستی که آنها را به قدرت میرساند و حفظ میکند، به نظر رسیدن سازشناپذیر و قوی در دفاع از منافع ملی را در اولویت قرار میدهند. اگرچه، همانطور که جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، بیم داشت، رهبران خودشیفته میتوانند مشتاق توجه و تشویقی باشند که از معاملات چشمگیر با همتایان حاصل میشود، و ممکن است بر بوروکراسیهای جنگطلبتر یا مشکوکتر خود غلبه کنند.۱۸
(هر کسی که کنجکاو است سیاستگذاری هستهای غیرمنطقی را در پشت صحنه ببیند، باید کتاب «دام آشیل» استیو کول در مورد صدام حسین و تلاشهای چندین دولت ایالات متحده برای برکناری او را بخواند؛ «اتاقی که در آن اتفاق افتاد»، خاطرات جان بولتون از دولت ترامپ؛ و «اذهان در جنگ»، مجموعه مصاحبههای استیون کول با سیاستگذاران و استراتژیستهای هستهای ایالات متحده در اوایل دهه ۱۹۸۰. بدون شک نقصهایی که در این کتابها آشکار شده، در سایر کشورهایی که پژوهشگران و مقامات سابق آزاد به افشای آنها نیستند، نیز وجود دارد.)
چالش امروز این است که رهبرانی با ارزشها و زخمها و روانرنجوریهای تاریخی متفاوت – اغلب متضاد – را برانگیزانیم تا به طور منطقی مذاکره کرده و مصالحههای منصفانهای ایجاد کنند که به اندازه کافی دوام بیاورند تا اعتماد به امکان سازماندهی جهانی امنتر و کمتر خشونتآمیز ایجاد شود.

چالش امروز: ایجاد اراده برای مصالحه
چالش امروز این است که رهبرانی با ارزشها، زخمهای تاریخی و روانرنجوریهای متفاوت – و اغلب متضاد – را برانگیزیم تا به طور منطقی مذاکره کرده و مصالحههای منصفانهای ایجاد کنند که به اندازهای پایدار باشند تا اعتماد به امکان سازماندهی جهانی امنتر و کمتر خشونتآمیز را ایجاد کنند. نخست، رهبران باید با گفتار و کردار روشن سازند که برای به دست آوردن کنترل بر قلمرو یا مردمی که طبق قوانین بینالمللی به وضوح متعلق به آنها نیست، اقدام نخواهند کرد.۱۹ دوم، با تشخیص اینکه نیات میتوانند تغییر کنند و بازدارندگی میتواند شکست بخورد، دولتهای رقیب با نیات واقعاً دفاعی باید تمایل خود را به مذاکره در مورد اقداماتی برای تثبیت رقابت هستهای، از جمله محدودیتهای متقابل بر قابلیتها و اقداماتی که قابلیت دوام بازدارندههای هستهای مخالفان را تهدید میکند، نشان دهند. چنین زرادخانهها و برنامههای عملیاتی ضد نیروی هستهای – که به عنوان مثال، تهدیدات حمله اول علیه بازدارندههای هستهای مخالفان خود را، صرف نظر از فناوری مورد استفاده آنها، ایجاد میکنند – باعث مسابقه تسلیحاتی، بیثباتی بحران و تشدید بالقوه در جنگ میشوند. آنها هم خطرناک و هم بیفایده هستند. سوم، برای احترام به بقیه جهان و تحکیم رژیم عدم اشاعه، رهبران باید چشمانداز کاهش تسلیحات را که به کشتار بیش از حد (overkill) پایان میدهد، احیا کنند. هیچ توجیهی برای زرادخانهها و برنامههایی با چنان قدرت تخریبی وجود ندارد که اگر بازدارندگی شکست بخورد، میلیونها انسان بیگناه را از تغذیه، سرپناه و مراقبت پزشکی محروم خواهند کرد – نه تنها در کشورهای متخاصم بلکه در کشورهای غیرمتخاصم نیز.۲۰
بخش اول: درک تهدیدات هستهای امروز
بخش اول این کتاب با توصیف برداشتهای تهدیدی آغاز میشود که برخی کشورها را امروزه به اتکا به بازدارندگی هستهای سوق میدهد. فصل ۲ توجه ویژهای به این موضوع دارد که چگونه خطرات اشاعه هستهای منجر به اتکا به بازدارندگی هستهای گسترده شده است. بازدارندگی هستهای گسترده در محتملترین سناریوهای درگیری هستهای امروز نقش محوری دارد. فصل ۳ برخی از علل اساسی برداشتهای تهدیدی را که کشورهای دارای سلاح هستهای را تحریک میکند و مقاومت آنها را در برابر محدودیتهای تثبیتکننده بررسی میکند.
بخش دوم: تحلیل پاسخهای جایگزین
بخش دوم سه پاسخ جایگزین گسترده به تهدیدات درکشده را تحلیل میکند: الغای کامل، رقابت هستهای بیثبات، و رقابت هستهای تثبیتشده. این فصول به دنبال نشان دادن این هستند که همه کشورهای دارای سلاح هستهای در تثبیت روابط و حرکت به سمت حذف کشتار بیش از حد و تهدیدات وجودی علیه یکدیگر و علیه کشورهای غیرهستهای غیرمتخاصم منافعی دارند – چه امروز بر این اساس عمل کنند یا نه. برای امنتر شدن، کشورها باید روند فعلی جهان – از جمله روند خودشان – به سمت رقابت بیثبات را معکوس کنند. برای این منظور، دولتها و سازمانهای جامعه مدنی که از خلع سلاح هستهای حمایت میکنند، باید با کسانی که (حداقل در حال حاضر) برای اشکال محدود بازدارندگی هستهای ارزش قائل هستند، متحد شوند تا زمینه را برای اقدامات مذاکرهشده برای تثبیت هرچه بیشتر رقابت هستهای فراهم کنند. این امر میتواند و باید پایهای برای ایجاد خلع سلاح هستهای ایجاد کند.
استدلال سیاسی در اینجا این است که اگر جایگزین به عنوان خلع سلاح هستهای یکجانبه به تصویر کشیده نشود، برجسته کردن خطر، هزینه و بیفایدگی رقابت هستهای بیثبات آسانتر خواهد بود. هدف، بازگرداندن منطق تثبیتکننده پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) است: جهان، و همه کشورهای درون آن، امنتر و مطمئنتر خواهند بود اگر کشورها علیه یکدیگر برای دستیابی به سلاحهای هستهای مسابقه ندهند یا برای مزیت فریبنده حمله اول رقابت نکنند. این امر مستلزم یک رژیم عدم اشاعه مؤثر است، که به نوبه خود مستلزم آن است که معدود کشورهای دارای سلاح هستهای سیاستها و وضعیتهای نیرویی را دنبال کنند که به مسابقه تسلیحاتی پایان داده و خطرات جنگ هستهای را کاهش دهد.
آن دو هدف – پایان دادن به مسابقه تسلیحاتی و کاهش خطرات جنگ هستهای – در NPT گنجانده شده و فینفسه مفید هستند. آنها همچنین گامهای ضروری برای ایجاد خلع سلاح هستهای عادلانه هستند. رهبران سیاسی کشورهایی که در حال حاضر به بازدارندگی هستهای (چه از طریق اتحاد و چه از طریق مالکیت خود) متکی هستند، پیش از آنکه آینده سیاسی خود را با برچیدن آخرین سلاحهای هستهای خود به خطر بیندازند، نیازمند حاکمیت تثبیتشده بر تمام قلمروها و جمعیتهای مورد مناقشه، و کنترلهای کاملاً اجرا شده و نظارتشده بر نیروهای نظامی خواهند بود.
یادداشتها (بخش مقدمه و پیشگفتار)
۱. رابرت جرویس، «آیا جنگ سرد یک معضل امنیتی بود؟»، مجله مطالعات جنگ سرد ۳، شماره ۱ (۲۰۰۱): ۳۶-۶۰، ۵۶.
۲. ریگان و گورباچف چنین اعلامیهای را به طور خصوصی پس از اولین دیدارشان در ژنو در نوامبر ۱۹۸۵ به یکدیگر دادند و این امر به باز شدن راه برای محدودیتهای متقابل مختلفی که پس از آن صورت گرفت، کمک کرد. آناتولی دوبرینین، در خفا: سفیر مسکو در برابر شش رئیسجمهور جنگ سرد (انتشارات دانشگاه واشنگتن، ۲۰۱۶)، ۵۹۵.
۳. «مریخ و فراتر از آن: راهی برای چندسیارهای کردن بشریت»، اسپیسایکس، https://www.spacex.com/humanspaceflight/mars/.
۴. همان.
۵. فلوریان نویکارت، «به سوی افقهای پایدار: طرحی جامع برای استعمار مریخ»، هلیون ۱۰، شماره ۴ (۲۰۲۴): e26180، ISSN 2405-8440، https://doi.org/10.1016/j.heliyon.2024.e26180.
۶. برای بررسی درخشان ابعاد سیاسی-اقتصادی فعالیت بشر در فضا و از طریق آن، نگاه کنید به: دانیل دودنی، آسمانهای تاریک: توسعهطلبی فضایی، ژئوپلیتیک سیارهای، و پایان بشریت (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۲۰).
۷. همان، ۲۱۱.
۸. پروژه کاهش خطر استفاده از سلاحهای هستهای در شمال شرق آسیا، «اثرات بشردوستانه استفاده از سلاحهای هستهای در شمال شرق آسیا: پیامدها برای کاهش خطر هستهای»، RECNA-دانشگاه ناکازاکی، شبکه رهبری آسیا-اقیانوسیه، موسسه ناتیلوس، مارس ۲۰۲۳، https://www.recna.nagasaki-u.ac.jp/recna/bd/files/Year_2_NU-NEA_Book_E_2303.
۹. یک مقام ارشد که در دولت جورج دبلیو بوش خدمت کرده بود، در دسامبر ۲۰۰۸ توضیح داد که چرا از جنبش صفر جهانی حمایت میکند: «پاسخ این معما،» او زمزمه کرد، «این است که ما در جهانی بدون سلاحهای هستهای پیروز میشویم.» جای تعجب نیست که پس از آنکه باراک اوباما، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، در آوریل ۲۰۰۹ اعلام کرد که «تعهد آمریکا به جستجوی صلح و امنیت جهانی بدون سلاحهای هستهای» است، مقامات روسی به طور خصوصی اعلام کردند که این یک توطئه آمریکایی برای کسب مزیت بیشتر بر آنهاست، زیرا در جهانی بدون سلاحهای هستهای، ایالات متحده قویترین قدرت خواهد بود. گفتگوهای نویسنده در پاریس (دسامبر ۲۰۰۸) و مسکو (مه ۲۰۰۹).
۱۰. سام نان، «سناتور نان در موسسه چاتاکوآ»، ابتکار تهدید هستهای، ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۰، https://www.nti.org/news/nunn-chautauqua-institution/.
۱۱. یک استثنای قابل توجه، کمیسیون بینالمللی عدم اشاعه و خلع سلاح هستهای است که گزارش نهایی آن «این واقعیت را پذیرفت که موانع اعتماد روانی بسیار بزرگی وجود خواهد داشت که باید قبل از اینکه همه کشورهای دارای سلاح هستهای مایل به کنار گذاشتن تمام سلاحهای هستهای خود شوند، بر آنها غلبه کرد.» نگاه کنید به: گرت ایوانز و یوریکو کاواگوچی، «حذف تهدیدات هستهای: یک دستور کار عملی برای سیاستگذاران جهانی»، کمیسیون بینالمللی عدم اشاعه و خلع سلاح هستهای، نوامبر ۲۰۰۹، http://www.icnnd.org/reference/reports/ent/contents.html، ۷۳.
۱۲. «گزارش رئیس گروه شخصیتهای برجسته برای پیشرفت اساسی خلع سلاح هستهای»، وزارت امور خارجه ژاپن، ۲۰۲۰، https://www.mofa.go.jp/mofaj/files/000529774.pdf.
۱۳. دوبرینین، در خفا، ۲۰۲.
۱۴. جورج اچ. دبلیو. بوش و برنت اسکوکرافت، جهانی دگرگونشده (نیویورک: ناپف، ۱۹۹۸)، ۴۵.
۱۵. مارک تراختنبرگ، صلحی ساختهشده: ایجاد توافق اروپایی، ۱۹۴۵-۱۹۶۳ (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۱۹۹۹)، ۳۸۲.
۱۶. تانگ ژائو، «محرکهای سیاسی تغییر سیاست هستهای چین: پیامدها برای روابط هستهای ایالات متحده و چین و امنیت بینالمللی»، بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۱۷ ژوئیه ۲۰۲۴، https://carnegieendowment.org/research/2024/07/china-nuclear-buildup-political-drivers-united-states-relationship-international-security?lang=en.
۱۷. اسکات سیگن، «بازدارندگی هستهای عادلانه و ناعادلانه»، اخلاق و امور بینالملل ۳۷، شماره ۱ (۲۰۲۳): https://doi.org/10.1017/S0892679423000035.
۱۸. جان بولتون، اتاقی که در آن اتفاق افتاد: خاطرات کاخ سفید (نیویورک: سایمون و شوستر، ۲۰۲۰)، ۳۲۳-۳۳۲.
۱۹. رابرت جرویس خاطرنشان کرد دشواری دستیابی به این شفافیت: «آرشیوهای شوروی هنوز هیچ برنامه جدی برای تجاوز بیدلیل به اروپای غربی، چه رسد به حمله اول به ایالات متحده، را فاش نکردهاند،» اما سیاست دفاعی و سیاست ایالات متحده برای چهل سال برعکس این استوار بود. نگاه کنید به: جرویس، «آیا جنگ سرد یک معضل امنیتی بود؟»، ۵۹.
۲۰. همانطور که دوبرینین خاطرنشان کرد، محدودیتهای هستهای که واشنگتن و مسکو در دهههای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ مذاکره کردند، «بر پایه وسیعی از مصالحه استوار بود.» دوبرینین، در خفا، ۳۴۴.
فصل ۱: تعیین مختصات صحنه سیاسی هستهای امروز
هر دولت مسلح به سلاح هستهای تقریباً در قابلیتها، دکترینها و رویههای نظامی خود منحصر به فرد است. با این حال، همگی ادعا میکنند که نیاتشان مشروع و اساساً دفاعی است، نه تهاجمی. متأسفانه، همانطور که استفان والت خاطرنشان کرده است، «وقتی رهبران معتقدند انگیزههای خودشان کاملاً دفاعی است و این واقعیت باید برای دیگران آشکار باشد… آنها تمایل خواهند داشت واکنش خصمانه یک حریف را به عنوان مدرکی از طمع، ستیزهجویی ذاتی، یا جاهطلبیهای بدخواهانه و سیریناپذیر یک رهبر خارجی شیطانی تلقی کنند. همدلی از پنجره بیرون میرود و دیپلماسی به زودی به رقابتی در نامگذاری تبدیل میشود.»۱
هنگامی که یک قدرت بزرگ جدید، مانند چین، ظهور میکند، طبیعتاً خواهان نفوذ و احترامی است که قدرتهای مستقر مایل به واگذاری آن نیستند.۲ قدرتهای جابجا شده یا رو به افول، مانند روسیه، ممکن است وسوسه شوند تا رقبا را تضعیف کنند یا آشوب و درگیری ایجاد کنند تا دیگران را به سطح خود پایین بکشند. قدرتهای قاعدهگذار که در برابر افول نسبی مقاومت میکنند، مانند ایالات متحده، ممکن است به صورت موردی عمل کنند، قواعد را به نفع خود و دوستانشان قبل از اینکه قدرتهای در حال ظهور بتوانند حمایت کافی برای جابجایی آنها به عنوان قاعدهگذار جلب کنند، تطبیق داده یا تغییر دهند. همگی احساس میکنند که برای دفاع از منافع مشروع خود عمل میکنند.
ایالات متحده خواهان دولتهایی در روسیه، چین، کره شمالی و ایران است که تمامیت ارضی یا حاکمیت متحدانش را تهدید نکنند، تهدید به حمله به ایالات متحده یا پایگاههای نظامی خارجی آن نکنند و به طور گسترده حقوق بشر را نقض نکنند. اگر بازدارندگی یا اجبار آن دولتها شکست بخورد، ایالات متحده میخواهد آنها را با متحدان و بدون استفاده از سلاحهای هستهای شکست دهد.
حفاظت از متحدان و شرکا در برابر اجبار یا تجاوز روسیه، چین، کره شمالی و ایران، چالش محرک سیاستگذاران و مالیاتدهندگان ایالات متحده از زمان جنگ جهانی دوم بوده است. این چالش بازدارندگی گسترده (که در فصل ۳ به طور کاملتر بحث شده است) ذاتاً بسیار دشوار است زیرا متجاوزان فرضی – روسیه، چین، کره شمالی یا ایران – در مجاورت سرزمینهای خود در مورد موضوعاتی عمل خواهند کرد که احتمالاً برای آنها بیش از مردم آمریکا در هزاران مایل دورتر اهمیت دارد. این دشمنان ممکن است وسوسه شوند از تهدیدات هستهای، لبه پرتگاه، یا حملات محدود برای وادار کردن ایالات متحده به عقبنشینی از جنگ یا حداقل کاهش تنش استفاده کنند. به طور پیش پا افتادهتر، آنها میتوانند به یکدیگر سلاح و/یا قابلیتهای تولید سلاح عرضه کرده و به یکدیگر در فرار از تحریمها کمک کنند.
پرانای وادی، که در آن زمان یک مقام شورای امنیت ملی ایالات متحده بود، در کنفرانس انجمن کنترل تسلیحات در ژوئن ۲۰۲۴ اظهار داشت: «روسیه، جمهوری خلق چین و کره شمالی همگی در حال گسترش و تنوع بخشیدن به زرادخانههای هستهای خود با سرعتی سرسامآور هستند – و علاقه چندانی به کنترل تسلیحات نشان نمیدهند.» «این سه، همراه با ایران، به طور فزایندهای با یکدیگر همکاری و هماهنگی میکنند – به روشهایی که برخلاف صلح و ثبات است، ایالات متحده، متحدان و شرکای ما را تهدید میکند و تنشهای منطقهای را تشدید میکند. آنها همچنین آزادانه فناوری پیشرفته موشکی و پهپادی را در میان خود و در سراسر جهان گسترش میدهند.»۳
تلاشهای ایالات متحده و متحدان و شرکای آن برای تغییر توازن خطر با چندین عامل پیچیده شده است. کشورهای متخاصم و نیروهای نیابتی آنها اکنون درگیری را به فضای ماورای جو و فضای سایبری گسترش میدهند، جایی که بازیگران شرکتی نیز به روشهای بیسابقهای به شدت درگیر هستند.۴ منافع چندگانه فروشندگان، خریداران و کاربران داراییهای سایبری و فضایی، تلاشها برای جنگیدن در این محیطها و از طریق آنها و ایجاد هنجارها یا قواعدی برای حفظ آنها در صورت جنگ را پیچیده میکند. در همین حال، برخی از اعضای اتحادهای تحت رهبری ایالات متحده مایل یا از نظر مالی قادر به بسیج بودجه و منابع رهبری برای تقویت قابلیتهای نظامی متعارف متحد برای جنگ در خشکی و دریا نیستند.
ظرفیت ایالات متحده برای جبران از طریق گسترش زرادخانه هستهای خود – اگر این مطلوب باشد – به شدت با مشکلات موجود در مجتمع تولید سلاح محدود شده است. به عنوان مثال، هزینه تخمینی (در سال ۲۰۲۴) نیروی موشکهای بالستیک قارهپیمای (ICBM) مبتنی بر سیلو سنتینل، ۳۷ درصد نسبت به آنچه در سال ۲۰۲۲ به کنگره گفته شده بود، افزایش یافته است، در حالی که جدول زمانی استقرار موشکها حداقل دو سال به تعویق افتاده است.۵ در همین حال، ساخت تأسیسات در ساوانا ریور، کارولینای جنوبی، و لوس آلاموس، نیومکزیکو، برای امکان تولید هشتاد هسته پلوتونیوم برای کلاهکهای گرماهستهای در سال، به طور مداوم از برنامه عقب مانده و بسیار فراتر از بودجه است. در سال ۲۰۱۷، قرار بود تأسیسات در کارولینای جنوبی سالانه هشتاد هسته کلاهک با هزینه ساخت ۳.۶ میلیارد دلار تولید کند. در سال ۲۰۲۳، این طرح به تولید سالانه پنجاه هسته کاهش یافت، اما هزینه ادعا شده به ۱۱.۱ میلیارد دلار افزایش یافت. تا سال ۲۰۲۴، هزینه ۲۵ میلیارد دلار تخمین زده شد.۶
با تغییر به چین، وزارت دفاع اصرار دارد:
چین باید و خواهد شد که دوباره متحد شود… ارتش آزادیبخش خلق قاطعانه هر کسی را که تلاش کند تایوان را از چین جدا کند شکست خواهد داد و از وحدت ملی به هر قیمتی محافظت خواهد کرد. ما هیچ قولی مبنی بر عدم استفاده از زور نمیدهیم و گزینه اتخاذ تمام اقدامات لازم را برای خود محفوظ میداریم. این به هیچ وجه هموطنان ما در تایوان را هدف قرار نمیدهد، بلکه نیروهای خارجی مداخلهگر و تعداد بسیار کمی از جداییطلبان «استقلال تایوان» و فعالیتهای آنها را هدف قرار میدهد.۷
به طور گستردهتر، چین در برابر هژمونی ایالات متحده و تلاشهای مرتبط «برای صحنهسازی “انقلابهای رنگی”، تحریک اختلافات منطقهای، و حتی راهاندازی مستقیم جنگها تحت پوشش ترویج دموکراسی، آزادی و حقوق بشر،» به گفته چاینا دیلی، مقاومت خواهد کرد.۸ سلاحهای هستهای برای این دستور کار سیاسی به رهبری شی جینپینگ حیاتی هستند، همانطور که تانگ ژائو در فارن افرز مینویسد:
شی، که از طرفداران سرسخت این تصور است که ایالات متحده با ظهور چین دشمنی دارد، اهمیت ژئوپلیتیکی زیادی برای سلاحهای هستهای به عنوان وسیلهای برای نمایش قدرت چین قائل است… پکن به جای هدف قرار دادن اهداف نظامی مشخص، مانند بازداشتن دشمن از انجام فعالیتهای نظامی خاص، سلاحهای هستهای را نمادی از قدرت نظامی میداند و معتقد است که آنها تأثیر خاصی بر درک دشمن از توازن قدرت دارند. این تصور زیربنای چیزی است که مقامات چینی از آن به عنوان مأموریت «موازنه استراتژیک» نیروهای هستهای خود یاد میکنند – تلاشی برای وادار کردن ایالات متحده به اتخاذ موضعی سازگارانهتر در قبال چین.۹
روسیه نیز به طور مشابه از سوی «گروه کوچکی از کشورها» که به دنبال تحمیل «قواعد، استانداردها و هنجارهایی هستند که بدون مشارکت عادلانه همه کشورهای ذینفع توسعه یافتهاند»، احساس تهدید میکند.۱۰ طبق «مفهوم سیاست خارجی فدراسیون روسیه» که در ۳۱ مارس ۲۰۲۳ منتشر شد، ایالات متحده و متحدانش از طریق «اقدامات قهری (تحریمها) با دور زدن شورای امنیت سازمان ملل، [تحریک] کودتاها و درگیریهای نظامی، تهدیدها، باجخواهی، دستکاری آگاهی گروههای اجتماعی خاص و کل ملتها، اقدامات تهاجمی و خرابکارانه در فضای اطلاعاتی» به دنبال تغییر رژیم هستند.۱۱
در سالهایی که قابلیتهای نظامی متعارف روسیه به وضوح از ایالات متحده و متحدانش پایینتر بوده است، رهبران روسیه بر تنوع و قدرت نوآورانه سلاحهای هستهای روسیه تأکید کردهاند. پوتین هنگامی که در سال ۲۰۱۸ از توسعه پنج سامانه تسلیحات هستهای جدید خبر داد، اعلام کرد: «میخواهم به همه کسانی که در ۱۵ سال گذشته به مسابقه تسلیحاتی دامن زدهاند، به دنبال کسب مزایای یکجانبه بر روسیه بودهاند، تحریمهای غیرقانونی با هدف مهار توسعه کشور ما وضع کردهاند، بگویم: هر آنچه که با سیاستهای خود میخواستید مانع آن شوید، قبلاً اتفاق افتاده است… شما در مهار روسیه شکست خوردهاید.» پوتین ادعا کرد که روسیه در سال ۲۰۰۴، دو سال پس از خروج دولت جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، از پیمان موشکهای ضد بالستیک (ABM)، در این مورد هشدار داده بود، اما، او گفت، «هیچکس آن زمان به ما گوش نداد. پس اکنون به ما گوش دهید.»۱۲
رهبران کره شمالی (رسماً جمهوری دموکراتیک خلق کره یا DPRK) از هدف اتحاد مجدد کره به عنوان «یک ملت، یک کشور با دو سیستم»، همانطور که کیم جونگ اون در پایان سال ۲۰۲۳ اعلام کرد، دست کشیدهاند. در عوض، کره شمالی باید خود را برای مقاومت در برابر تلاش کره جنوبی برای پیگیری «”اتحاد از طریق جذب” و “اتحاد تحت دموکراسی لیبرال”»، به گفته کیم، تقویت کند.۱۳ کیم، طبق گزارش رودونگ سینمون، گفت: «کره جنوبی در حال حاضر چیزی جز یک ناهنجاری فلج و دولت وابسته استعماری نیست که سیاست آن کاملاً از هم گسیخته، کل جامعه آن آلوده به فرهنگ یانکی، و دفاع و امنیت آن کاملاً وابسته به ایالات متحده است.»۱۴ با تقویت همکاری نظامی-امنیتی ایالات متحده و کره جنوبی، از جمله عنصر بازدارندگی هستهای آن، کره شمالی به تقویت قابلیتهای هستهای و تهدیدات خود برای تحمیل شکست نظامی به کره جنوبی ادامه میدهد.۱۵
لازم به ذکر است که نگرانیهای امنیتی ایالات متحده، چین و روسیه که در این فصل خلاصه شد، تا حدی مبتنی بر واقعیت است. هر یک آرزو میکند که دیگران ضعیفتر، کمتر متمایل و قادر به تحمیل اراده خود باشند. پرسشهایی که این کتاب بارها به آنها بازمیگردد این است که آیا و چگونه این رقبا (و دیگران، از جمله کره شمالی) میتوانند نشان دهند که نیات و قابلیتهای آنها جنگهایی را که به طور قابل قبولی میتوانند هستهای شوند، آغاز نخواهند کرد و اگر چنین است، آیا مایل به مذاکره در مورد محدودیتها و پیشرفت به سمت حذف کشتار بیش از حد هستند، که بنا به تعریف، غیرضروری، غیرمنطقی و ناعادلانه برای اکثریت ملتهایی است که از جنگ هستهای که خودشان آغاز نکردهاند، رنج خواهند برد.
استراتژی امنیت ملی ژاپن در سال ۲۰۲۳ نگرانیهای بسیاری از کشورها را به خوبی بیان میکند:
در سراسر جهان، تغییرات تاریخی در توازن قدرت، به ویژه در منطقه هند و اقیانوس آرام، در حال وقوع است. علاوه بر این، در مجاورت ژاپن، ایجاد توان نظامی، از جمله سلاحهای هستهای و موشکها، به سرعت در حال پیشرفت است، همراه با فشارهای فزاینده از طریق تغییر یکجانبه وضع موجود با زور. علاوه بر این، وضعیتهای منطقه خاکستری بر سر قلمروها، حملات سایبری فرامرزی به زیرساختهای حیاتی غیرنظام
ی، و جنگ اطلاعاتی از طریق انتشار اطلاعات نادرست، دائماً در حال وقوع است و بدین ترتیب مرز بین وضعیت اضطراری و زمان صلح بیش از پیش محو میشود.۱۶
اخیراً توجه زیادی به چالش دو همتای روسیه و چین معطوف شده است.۱۷ یک سناریوی بیش از حد ترسناک این است که روسیه و چین زمان و نحوه عملیات مسلحانه علیه متحدان ایالات متحده در اروپا و آسیا را هماهنگ کرده و بسیج ایالات متحده به این میدانهای نبرد دوردست را مختل کنند. رهبران ایالات متحده احتمالاً نیاز به آغاز استفاده منطقهای از سلاحهای هستهای را احساس خواهند کرد، که روسیه و چین با هم میتوانند با ایجاد تسلیحات هستهای و دو منظوره منطقهای و استراتژیک خود که از تسلیحات ایالات متحده فراتر میرود، با آن مقابله یا آن را شکست دهند.۱۸ به گفته کمیسیون وضعیت استراتژیک ایالات متحده، «این تهدیدات به گونهای است که ایالات متحده و متحدان و شرکای آن باید آماده بازدارندگی و شکست همزمان هر دو دشمن باشند.»۱۹ تعریف اینکه «شکست» و «عدم شکست» در وضعیتی که سلاحهای هستهای منفجر میشوند به چه معناست، دشوار است. برای چین و/یا روسیه، شکست دادن ایالات متحده میتواند به معنای وادار کردن آن به توقف حملاتی باشد که نیروهای آنها را که در حال پیشروی یا اشغال قلمرو متحدان ایالات متحده هستند، نابود میکند. برای ایالات متحده، شکست دادن چین و/یا روسیه میتواند به معنای وادار کردن آنها به آتشبس قبل از نابودی یا تصرف قلب سرزمین و پایتخت مردمی باشد که به آنها حمله میکنند.
چالش ایالات متحده-روسیه-چین همچنین به رقابت هند-پاکستان-چین مرتبط است. اگر ایالات متحده عدم توازن خود با چین را افزایش داده و بدتر کند، پکن ممکن است تصمیم بگیرد الزامات نیروی خود را حتی بیشتر افزایش دهد. سپس هند مجبور خواهد شد ظرفیت اضافی چین را نادیده بگیرد یا سعی کند تا حدی آن را متعادل کند، که این امر باعث واکنش پاکستان خواهد شد. سپس هند و ایالات متحده همکاری نظامی فشردهتری را برای مقابله با چین بررسی خواهند کرد، در حالی که پاکستان برای کمک بیشتر به چین برای ایجاد توازن در برابر هند و ایالات متحده روی خواهد آورد. بنابراین، رقابت سه بازیگره، یک رقابت پنج بازیگره نیز هست – حداقل در سطح ایجاد تسلیحات و اضطراب، که چشمانداز مذاکره در مورد محدودیتها برای ایجاد اعتماد متقابل مبنی بر عدم استفاده از زور را تضعیف خواهد کرد.
با این حال – و خوشبختانه – هیچ مدرکی برای نتیجهگیری مبنی بر اینکه روسیه و چین برای جنگ با ایالات متحده و متحدانش در اروپا و آسیا با هم متحد خواهند شد، یا اینکه روسیه، چین و ایالات متحده از طرف هند یا پاکستان در جنوب آسیا با یکدیگر خواهند جنگید، وجود ندارد.۲۰ به همین ترتیب، تصور اینکه پاکستان از طرف چین علیه هند و/یا ایالات متحده بجنگد، دشوار است. هند نیز از طرف ایالات متحده علیه چین نخواهد جنگید.
سایر کشورهای دارای سلاح هستهای – بریتانیا، فرانسه و اسرائیل – بعید است با تجاوزاتی آنقدر شدید روبرو شوند که رهبران آنها را به پرتاب سلاحهای هستهای ترغیب کند. دو قدرت اروپایی متعهد به دفاع از متحدان ناتو در برابر تجاوز روسیه (یا هر کشور دیگری) هستند. با این حال، پیشبینی چگونگی منجر شدن یک جنگ متعارف تشدید شونده در حاشیه شرقی ناتو به حملات اولیه هستهای روسیه علیه بریتانیا و/یا فرانسه دشوار است. چنین حملات روسی تنها اقدامی خواهد بود که عملاً حملات هستهای لندن یا پاریس علیه روسیه را تضمین میکند. (روسیه انگیزه و توانایی حمله به سرزمین فرانسه یا انگلیس را ندارد.) اسرائیل نیز به نوبه خود با تهدیدات داخلی و مرزی روبروست، اما تا زمانی که هیچ دشمنی اقدام به آغاز استفاده از سلاحهای هستهای یا بیولوژیکی علیه آن نکند، اسرائیل عاقلانه از برجسته کردن اهمیت سلاحهای هستهای خودداری خواهد کرد. زیرا، اگر اسرائیل وضعیت هستهای خود را به رخ بکشد، همسایگانش فشار سیاسی بسیار بیشتری برای دستیابی به وضعیت مشابه احساس خواهند کرد و/یا میتوانند مخالفت بینالمللی با بازدارنده هستهای اسرائیل را به طور مؤثرتری بسیج کنند.
در نهایت، بخش عمدهای از بقیه جهان، عمدتاً در جنوب جهانی، به طور فزایندهای از وخامت خشونتآمیز روابط بینالملل، بازگشت تهدیدسازی هستهای و مسابقه تسلیحاتی، و چشمانداز تیره و تار خلع سلاح هستهای ناامید شده است. بیش از ۱۵۰ کشور از بازدارندگی هستهای سود مستقیمی نمیبرند اما در صورت حمله کشورهای دارای سلاح هستهای به دیگران، از بحرانهای غذایی و انرژی رنج خواهند برد. در صورت تبادل هستهای، این کشورها میتوانند به شدت آسیب ببینند – از تشعشعات، ناامنی غذایی، اختلال اقتصادی، جریان پناهندگان و موارد دیگر – حتی اگر هیچ نقشی در جنگ نداشته باشند.۲۱ نارضایتی در میان اکثر کشورهای جهان میتواند برای حداقل برخی از کشورهای دارای سلاح هستهای به یک مشکل مادی تبدیل شود اگر همکاری در جلوگیری از گسترش بیشتر سلاحهای هستهای را تضعیف کند، که این امر تمام مشکلات ذکر شده در این کتاب را تشدید خواهد کرد. اگر اعتماد به پیمانها و نهادهایی که قرار است از استفاده از آن فناوری برای توسعه سلاحها جلوگیری کنند، از بین برود، گسترش تولید انرژی هستهای در سراسر جهان برای مهار تغییرات آب و هوایی دشوارتر خواهد شد.
طرح کلی پیشین از محیط تهدیدآمیزی که بر سیاستها و سیاستگذاریهای سلاحهای هستهای تأثیر میگذارد، کاملاً دلسردکننده است. کشورهای دارای سلاح هستهای و اتحادهای رقیب، هر یک احساس میکنند که به طور دفاعی عمل میکنند. نتیجه خالص، احساس گسترده بیثباتی و جنگ بالقوه از نوعی است. بقیه این کتاب بر چگونگی بهبود این محیط تمرکز دارد.
یادداشتها (فصل ۱)
۱. استفان ام. والت، «آیا کسی هنوز “معضل امنیتی” را درک میکند؟»، فارن پالیسی، ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۲، https://foreignpolicy.com/2022/07/26/misperception-security-dilemma-ir-theory-russia-ukraine/.
۲. گراهام آلیسون، مقدر به جنگ: آیا آمریکا و چین میتوانند از دام توسیدید بگریزند؟ (بوستون: هاتون میفلین هارکورت، ۲۰۱۷)، ۱۰۷.
۳. پرانای وادی، «تطبیق رویکرد ایالات متحده به کنترل تسلیحات و عدم اشاعه با دوران جدید» (سخنرانی در نشست سالانه انجمن کنترل تسلیحات)، انجمن کنترل تسلیحات، ۷ ژوئن ۲۰۲۴، https://www.armscontrol.org/2024AnnualMeeting/Pranay-Vaddi-remarks.
۴. کاری ا. بینگن، کیتلین جانسون، و ژانا مالکوس اسمیت، «روسیه تهدید به هدف قرار دادن ماهوارههای تجاری میکند»، مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی، ۱۰ نوامبر ۲۰۲۲، https://www.csis.org/analysis/russia-threatens-target-commercial-satellites؛ کوین هولدن پلات، «روسیه در مجمع صلح سازمان ملل تهدید به حملات فضایی به ماهوارههای غربی میکند»، فوربس، ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۴، https://www.forbes.com/sites/kevinholdenplatt/2024/09/25/russia-threatens-space-strikes-on-western-satellites-at-un-peace-forum/.
۵. «رقابت ریاست جمهوری ۲۰۲۴ و تهدید سلاحهای هستهای»، انجمن کنترل تسلیحات، ۲۵ ژوئن ۲۰۲۴، https://www.armscontrol.org/issue-briefs/2024-06/2024-presidential-race-and-nuclear-weapons-threat.
۶. «وزارت انرژی مشکلات طراحی کارخانه جدید و بحثبرانگیز بمب پلوتونیوم در سایت ساوانا ریور را میپذیرد، هزینه به ۲۵ میلیارد دلار افزایش مییابد»، EIN Presswire، ۱۴ مارس ۲۰۲۴، https://whnt.com/business/press-releases/ein-presswire/695772044/doe-admits-design-problems-with-controversial-new-plutonium-bomb-plant-at-savannah-river-site-cost-soars-to-25-billion/؛ کورتیس تی. اسپلوند و فرانک فون هیپل، «مقابله با یک فاجعه: طرحی بهتر برای تولید هسته پلوتونیوم ایالات متحده»، بولتن دانشمندان اتمی، ۲۷ آوریل ۲۰۲۳، https://thebulletin.org/2023/04/dealing-with-a-debacle-a-better-plan-for-us-plutonium-pit-production/.
۷. «سیاست دفاعی»، وزارت دفاع ملی چین، http://eng.mod.gov.cn/xb/DefensePolicy/index.html#:~:text=to%20safeguard%20national%20sovereignty%2C%20unity,safeguard%20China’s%20overseas%20interests%3B%20and.
۸. «هژمونی ایالات متحده و خطرات آن»، چاینا دیلی، ۲۰ فوریه ۲۰۲۳ (آخرین بهروزرسانی ۲۱ فوریه ۲۰۲۳)، https://global.chinadaily.com.cn/a/202302/21/WS63f40722a31057c47ebafd61.html. در ماه مارس، رئیسجمهور شی جینپینگ گفت هدف ایالات متحده «مهار همهجانبه، محاصره و سرکوب چین» است.
۹. تانگ ژائو، «انگیزههای واقعی گسترش هستهای چین»، فارن افرز، ۳ مه ۲۰۲۴، https://www.foreignaffairs.com/china/real-motives-chinas-nuclear-expansion.
۱۰. «مفهوم سیاست خارجی فدراسیون روسیه»، وزارت امور خارجه روسیه، ۳۱ مارس ۲۰۲۳، https://mid.ru/en/foreign_policy/fundamental_documents/1860586/.
۱۱. دیمیتری آدامسکی، روش بازدارندگی روسیه: فرهنگ استراتژیک، اجبار و جنگ (ردوود سیتی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه استنفورد، ۲۰۲۴)، ۲۶؛ الکس وارد، «پوتین فکر میکند ایالات متحده در تلاش برای سرنگونی اوست»، واکس، ۲۹ ژوئن ۲۰۱۷، https://www.vox.com/world/2017/6/29/15892472/putin-russia-dia-report-regime-change.
۱۲. «سخنرانی ریاست جمهوری در مجمع فدرال»، رئیسجمهور روسیه، ۱ مارس ۲۰۱۸، http://en.kremlin.ru/events/president/news/56957؛ رز گاتمولر، «روسیه در حال بهروزرسانی سلاحهای هستهای خود است: این برای بقیه ما چه معنایی دارد؟»، بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۲۹ ژانویه ۲۰۲۰، https://carnegieendowment.org/posts/2020/01/russia-is-updating-their-nuclear-weapons-what-does-that-mean-for-the-rest-of-us?lang=en.
۱۳. جونگمین کیم، «چرا کره شمالی اتحاد را “غیرممکن” اعلام کرد و از هدف چند دههای خود دست کشید»، انکی نیوز، ۱ ژانویه ۲۰۲۴، https://www.nknews.org/2024/01/why-north-korea-declared-unification-impossible-abandoning-decades-old-goal/.
۱۴. همان.
۱۵. هیونگ-جین کیم و کیم تونگ-هیونگ، «کیم کره شمالی تهدید به نابودی کره جنوبی با حملات هستهای در صورت تحریک میکند»، آسوشیتدپرس، ۳ اکتبر ۲۰۲۴، https://apnews.com/article/north-korea-kim-nuclear-weapons-south-b10f3ee96e9a1171ad8043f2d8d0f8bb؛ هیونگ-جین کیم، «کره شمالی در واکنش به دستورالعملهای بازدارندگی ایالات متحده و کره جنوبی تهدید به تقویت توانایی هستهای میکند»، آسوشیتدپرس، ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۴، https://apnews.com/article/north-korea-us-south-nuclear-guidelines-13e33ca55c904cfea2bbea20b8fe9ab5.
۱۶. وزارت امور خارجه ژاپن، «استراتژی امنیت ملی ژاپن»، وزارت امور خارجه ژاپن، دسامبر ۲۰۲۲، https://www.cas.go.jp/jp/siryou/221216anzenhoshou/nss-e.pdf.
۱۷. «وضعیت استراتژیک آمریکا: گزارش نهایی کمیسیون کنگره در مورد وضعیت استراتژیک ایالات متحده»، موسسه تحلیلهای دفاعی، اکتبر ۲۰۲۳، ۷، ۳۵، ۶۹، ۹۰، https://www.ida.org/-/media/feature/publications/a/am/americas-strategic-posture/strategic-posture-commission-report.ashx؛ گروه مطالعاتی، «ظهور چین به عنوان دومین همتای هستهای: پیامدها برای استراتژی بازدارندگی هستهای ایالات متحده»، مرکز تحقیقات امنیت جهانی در آزمایشگاه ملی لارنس لیورمور، بهار ۲۰۲۳، https://cgsr.llnl.gov/sites/cgsr/files/2024-08/CGSR_Two_Peer_230314.pdf؛ اریک اس. ادلمن و فرانکلین سی. میلر، «بیانیه مشترک آمادهشده و سخنرانیهای افتتاحیه در برابر کمیته نیروهای مسلح سنای ایالات متحده»، استراتژی و سیاست هستهای ایالات متحده، ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۲، https://nipp.org/information_series/eric-s-edelman-and-franklin-c-miller-joint-prepared-statement-and-opening-remarks-before-the-united-states-senate-committee-on-armed-services-united-states-nuclear-strategy-and-policy-september-2/؛ کیت بی. پین و دیوید جی. تراختنبرگ، «بازدارندگی در محیط تهدید نوظهور: چه چیزی متفاوت است و چرا اهمیت دارد»، مجله سیاست و استراتژی ۲، شماره ۴ (۲۰۲۲): https://nipp.org/wp-content/uploads/2022/11/Analysis-Payne-Trachtenberg.pdf.
۱۸. رابرت سوفر و تام کاراکو، «پروژه اتم: تعریف استراتژی هستهای ایالات متحده، ۲۰۳۰-۲۰۵۰»، در «پروژه اتم ۲۰۲۳: رویکرد استراتژیهای رقابتی برای وضعیت هستهای ایالات متحده تا سال ۲۰۳۵»، مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی، سپتامبر ۲۰۲۳، ۱۳-۱۴، http://www.jstor.org/stable/resrep53287.4.
۱۹. «وضعیت استراتژیک آمریکا»، vii.
۲۰. برنامهریزی و رزمایشهای نظامی روسیه برای انجام حملات تسلیحات هستهای تاکتیکی علیه نیروهای چینی، تردیدها در مورد عمق تمایل روسیه و چین برای ریسک زیاد برای دفاع از یکدیگر را تقویت میکند. نگاه کنید به: مکس سدون و کریس کوک، «پروندههای نظامی فاششده روسیه، معیارهای حمله هستهای را نشان میدهد»، فایننشال تایمز، ۲۸ فوریه ۲۰۲۴، https://www.ft.com/content/f18e6e1f-5c3d-4554-aee5-50a730b306b7.
۲۱. گرگ برونو، «جنگ هستهای باعث قحطی جهانی و مرگ میلیاردها نفر میشود، مطالعهای به رهبری راتگرز نشان میدهد»، دانشگاه راتگرز، ۱۵ اوت ۲۰۲۲، https://www.rutgers.edu/news/nuclear-war-would-cause-global-famine-and-kill-billions-rutgers-led-study-finds.
فصل ۲: پیچیدگیهای اشاعه و بازدارندگی هستهای گسترده
رقابتهای هستهای میان ایالات متحده، روسیه، چین و کره شمالی از تنشهای منطقهای و درگیریهای بالقوهای نشأت میگیرد که در آنها ایالات متحده مدتهاست بازدارندگی هستهای را به متحدان و شرکای خود که با دشمنان مسلح به سلاح هستهای روبرو هستند، گسترش داده است. اینها موقعیتهایی هستند که امروزه بیشترین موانع فوری را بر سر راه خلع سلاح هستهای ایجاد میکنند. سناریوهای اصلی شامل تهدید یا حمله یک کشور مسلح به سلاح هستهای به یک همسایه غیرمسلح به سلاح هستهای برای تصرف قلمرو مورد مناقشه است. این اتفاق امروز در اوکراین در حال وقوع است و میتواند با چین و/یا کره شمالی در شمال شرق آسیا نیز رخ دهد. ایالات متحده تعهدات امنیتی را به بیش از سی کشور در اروپا و شرق آسیا گسترش داده است. آلمان، کره جنوبی، ژاپن و استرالیا از جمله بسیاری از کشورهایی هستند که به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) پیوستند و از سلاحهای هستهای صرفنظر کردند، عمدتاً به این دلیل که ایالات متحده بازدارندگی هستهای را به آنها گسترش داد.
موقعیتهایی که امروزه بیشترین موانع فوری را بر سر راه خلع سلاح هستهای ایجاد میکنند، شامل تهدید یا حمله یک کشور مسلح به سلاح هستهای به یک همسایه غیرمسلح به سلاح هستهای برای تصرف قلمرو مورد مناقشه است.
اشاعه هستهای در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ یک نگرانی بزرگ – و همچنین یک وسوسه – بود. اتحاد جماهیر شوروی عمیقاً از دستیابی آلمان غربی به این سلاحها میترسید و میدانست که ایالات متحده میتواند بر آن نتیجه تأثیر بگذارد. ایالات متحده بیش از همه نگران چین بود. در دهه ۱۹۵۰، شوروی به دانشمندان و مهندسان چینی در توسعه قابلیتهای نوپای سلاحهای هستهای کمک کرده بود. برای مقابله با تهدید نوظهور چین، مقامات ایالات متحده در سال ۱۹۶۴ ارائه سلاحهای هستهای به اصطلاح تاکتیکی به هند و سایر کشورهای منطقه آسیا و اقیانوسیه، از جمله ژاپن، کره جنوبی و استرالیا را مد نظر قرار دادند. مشاوران نظامی آمریکایی زیرساختها و هواپیماها را آماده کرده و پرسنل را در هند (و سایر کشورهای شرکتکننده) برای دریافت سلاحهای هستهای ایالات متحده و استفاده از آنها برای حمله به اهداف چینی طبق دستور، آموزش میدادند.۱ این ایده، که مورد علاقه دین راسک، وزیر امور خارجه وقت، و برخی از کارکنان وزارت دفاع ایالات متحده بود، در نهایت توسط رابرت مکنامارا، وزیر دفاع وقت، رد شد. در عوض، همانطور که در ژانویه ۱۹۶۵ توسط کمیته مخفی عدم اشاعه هستهای به رهبری روزول گیلپاتریک، معاون سابق وزیر دفاع، توصیه شد، لیندون جانسون، رئیسجمهور وقت، موافقت کرد که «جلوگیری از گسترش بیشتر سلاحهای هستهای علیرغم تصمیمات دشواری که لازم خواهد بود، به وضوح به نفع منافع ملی است.»۲ (مقامات ایالات متحده در این زمان درخواست پنهانی و مخفی هومی بابا، رهبر برنامه هستهای هند، برای ارائه نقشههای یک وسیله انفجاری هستهای به هند را رد کردند.)۳
تا پایان سال ۱۹۶۵، رهبران در ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی و سایر نقاط به این نتیجه میرسیدند که اگر بازیگران بیشتری این سلاحها را در اختیار داشته باشند، جلوگیری یا مدیریت خطرات جنگ هستهای دشوارتر خواهد شد. فرانک آیکن، وزیر امور خارجه ایرلند، در سال ۱۹۵۸ تلاشی را از طریق سازمان ملل متحد (UN) برای مذاکره در مورد یک توافق بینالمللی برای جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای آغاز کرده بود.۴ آیکن قضاوت کرد که اگر تعداد کشورهای دارای سلاح هستهای افزایش یابد، «کنترل بر سلاحهای هستهای غیرممکن خواهد شد» و احتمال درگیری هستهای به طور هندسی افزایش خواهد یافت. ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از قطعنامه سازمان ملل به حمایت ایرلند برای آغاز مذاکرات در مورد آنچه که به NPT تبدیل شد، حمایت کردند.
دو ابرقدرت رویکردی دو بخشی را برای مدیریت چالش مشترک اشاعه تکامل دادند. برای محدود کردن قابلیتهای توسعه سلاحهای هستهای، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی به همراه بریتانیا، پیمان منع آزمایش جزئی را در مسکو در سال ۱۹۶۳ امضا کردند.۵ برای محدود کردن نیات سایر کشورها، یک چتر هستهای ایالات متحده آلمان غربی، از جمله برلین در وسط آلمان شرقی، و سایر کشورهای ناتو را پوشش میداد، به جای اینکه آن کشورها سلاحهای هستهای خود را به دست آورند. (بریتانیا و فرانسه قبلاً سلاحهای هستهای در اختیار داشتند.) این حل و فصل روشن ترسهای شوروی در مورد مالکیت بالقوه سلاحهای هستهای توسط آلمان غربی، راه را برای تکمیل NPT در سال ۱۹۶۸ باز کرد.
همیشه تنشهایی در ترتیبی وجود داشته است که به موجب آن بازدارندگی هستهای به عنوان انگیزهای برای عدم اشاعه گسترش مییابد. با این حال، ترکیب بازدارندگی هستهای گسترده و رژیم عدم اشاعه هستهای به مدت شصت سال به طور قابل توجهی مؤثر بوده است. متأسفانه، دوام این ترتیب اکنون نامشخص است. تهدیدات نوظهور ممکن است کمتر قابل بازدارندگی باشند، قابلیتهای مادی لازم برای سلاحهای هستهای ممکن است در دسترستر باشند، و بازدارنده گسترده ممکن است کمتر قابل اعتماد باشد (یا کمتر نگران دستیابی متحدان به سلاحهای هستهای باشد).
جنگ روسیه علیه اوکراین نشان میدهد که هر کشور مسلح به سلاح هستهای میتواند جسور شده و تعهدات خود را تحت منشور سازمان ملل برای «خودداری… از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور» نقض کند. (یادداشت بوداپست ۱۹۹۴ هیچ تعهد جدیدی برای روسیه، بریتانیا و ایالات متحده ایجاد نکرد.)۶ وعدههای کشورهای مسلح به سلاح هستهای تحت NPT مبنی بر عدم استفاده یا تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای علیه کشورهای غیرمسلح به سلاح هستهای مبهم، محدود و/یا از نظر قانونی الزامآور نیست.۷ کشورهای حاشیه روسیه نگرانند که قربانی بعدی تجاوز روسیه باشند. با توجه به اختلاف بین ظرفیتهای نظامی فردی آنها و ظرفیت روسیه، آیا ناتو یا هر کس دیگری از این مردم به طور کامل دفاع خواهد کرد؟ مداخلات قبلی ایالات متحده در عراق، و با فرانسه در لیبی، نگرانیهای مشابهی را در میان برخی کشورها ایجاد کرد مبنی بر اینکه ایالات متحده ممکن است در امور آنها مداخله کند، با اطمینان از اینکه سلاحهای هستهای، اقدام متقابل توسط کشورهای ضعیفتر را بازمیدارد. این دیدگاه همچنین تمایل برخی بازیگران به قابلیتهای سلاحهای هستهای، و دوگانگی سایر بازیگران در مورد تحمل ناراحتی و هزینه تقویت و اجرای رژیم عدم اشاعه را افزایش میدهد.
تایوان و سایر همسایگان چین، همراه با ایالات متحده، نگرانند که شی قصد دارد از قابلیتهای نظامی رو به رشد چین برای «اتحاد مجدد» جمعیت جزیره با دولت سرزمین اصلی، یا برای تصرف سایر سرزمینها یا منابع اقیانوسی مورد مناقشه استفاده کند. برخی ناظران استدلال میکنند که مشکلات روسیه در اوکراین، شی را محتاطتر و تایوانیها را برای دفاع از خود آمادهتر خواهد کرد. برخی دیگر استدلال میکنند که پکن ممکن است فرصتی برای حرکت علیه تایوان در حال حاضر ببیند، در حالی که کشورهای دموکراتیک با حمایت از اوکراین منحرف شدهاند.
کره شمالی و ایران نیز برای همسایگان و برخی ناظران آمریکایی یا دیگران تهدیدآمیزتر به نظر میرسند. در اینجا نیز، نگرانی این است که ایالات متحده، به عنوان ارائهدهنده اصلی بازدارندگی گسترده، منابع و عزم رهبری لازم برای دفاع از همه متحدان و شرکای خود در برابر همه این تهدیدات احتمالی در اروپا، شرق آسیا و خلیج فارس را ندارد.
تردیدها در مورد قابلیت اتکای بازدارندگی هستهای گسترده همیشه وجود داشته است. آیا هیچ دولتی با استفاده از سلاحهای هستهای برای دفاع از یک متحد یا شریک، جان مردم خود را به خطر میاندازد، با علم به اینکه دشمن میتواند با حملات هستهای خود پاسخ دهد؟ چه کسی جان و مال مهمترین و محبوبترین شهرهای خود را به خاطر یک متحد در هزاران مایل دورتر معامله میکند؟
یک راه برای تلاش برای معتبر ساختن این چشمانداز، هدف قرار دادن بازدارنده هستهای دشمن برای محدود کردن آسیب مورد انتظاری است که آنها میتوانند در حین دفاع ایالات متحده از یک متحد، به ایالات متحده وارد کنند. اما نیروها و نیات درک شده برای انجام حملات اولیه محدودکننده آسیب (با پشتوانه پدافندهای موشکی نامحدود) دشمنان را به استقرار نیروهای هستهای بقاپذیرتر و برنامههای پرتاب تحت حمله برای شکست دادن حملات اولیه ترغیب میکند. قابلیتها و برنامههای ضد نیروی محدودکننده آسیب، که بدون هشدار دادن به دشمنان برای انجام اقدامات متقابل نمیتوانند بسیار مؤثر باشند، به جای کاهش، خطرات و بارهای رقابت هستهای را افزایش میدهند. ترامپ و پیروان او در سیاست و جامعه ایالات متحده بر این پرسشهای همیشگی در مورد تمایل آمریکاییها به پذیرش چنین خطراتی تأکید میکنند. به سبک خاص حروف بزرگ ترامپ، میتوان پرسید: آیا ایالات متحده عزم و قابلیتهای کافی برای دفاع از متحدان و شرکا را حفظ خواهد کرد؟
در همین حال، همانطور که قبلاً ذکر شد، رژیمها در مسکو، پکن، پیونگیانگ و تهران از این بیم دارند که ایالات متحده از قدرت ترکیبی نظامی، اقتصادی و سیاسی خود برای جلوگیری از پیگیری منافع ملی آنها استفاده کند و در نهایت، سعی در برکناری رژیمهای آنها خواهد کرد. تهدیدات تغییر رژیم تحت رهبری ایالات متحده، سلاحهای هستهای – یا در مورد ایران، قابلیتهای سلاح هستهای – را برای این دولتها به طور فزایندهای مهم میکند.
بنابراین، از جهات مختلف، انگیزههای اشاعه در حال رشد است و پرسشهای سیاسی اساسی را مطرح میکند. آیا کشورهایی که ایالات متحده (و سایر متحدان) قرار است از آنها محافظت کنند، به اندازه کافی مطمئن باقی خواهند ماند تا از تلاش برای دستیابی به سلاحهای هستهای خود صرفنظر کنند؟ آیا ایالات متحده موافقت خواهد کرد که جلوگیری از اشاعه هستهای مهمتر از جلب دوستان برای مهار قدرت چین یا روسیه است؟ و اگر ایالات متحده ممکن است اشاعه توسط دوستان خود را – همانطور که در مورد اسرائیل و بعداً هند انجام داد – بپذیرد، آیا این امر میتواند روابط با روسیه، چین، کره شمالی یا ایران را که همسایه این دوستان هستند، بیشتر بیثبات کند؟
از سال ۱۹۶۸ به بعد، ایالات متحده تمایل به آغاز تلاشهای بینالمللی برای تقویت رژیم عدم اشاعه مبتنی بر قواعد داشت. به عنوان مثال، واشنگتن تأمینکنندگان راکتورهای هستهای و تجهیزات و مواد مرتبط را تحت فشار قرار داد تا واردکنندگان را ملزم به اعمال پادمانهای جامع بر تمام تأسیسات خود کنند، نه فقط تأسیساتی که واردات خاص به آنها ارسال میشود. ایالات متحده همچنین تلاشهایی را برای جلوگیری از انتقال قابلیتهای چرخه سوخت – به ویژه غنیسازی اورانیوم و تولید و جداسازی پلوتونیوم – رهبری کرد. واشنگتن از اشکال مختلف فشار برای ترغیب ارائهدهندگان و گیرندگان فناوری به اتخاذ و پذیرش این قواعد استفاده کرد.
اما، در سال ۲۰۰۵، دولت جورج دبلیو بوش پیشنهاد حذف الزامات پادمانهای جامع برای هند را به عنوان بخشی از آنچه به عنوان توافق هستهای ایالات متحده و هند شناخته شد، مطرح کرد. این ترتیب همچنین با پذیرش غنیسازی اورانیوم توسط هند بیش از ۲۰ درصد و جداسازی پلوتونیوم از سوخت مصرفشده، از مواضع قبلی ایالات متحده فاصله گرفت. استثنائات پیشنهادی به هنجارها و قواعد گروه تأمینکنندگان هستهای، آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) و کنگره ایالات متحده، برای بهبود روابط استراتژیک با هند در رقابت با چین بود. در سال ۲۰۲۱، ایالات متحده با استرالیا و بریتانیا خروج مشابهی از کنترلهای صادراتی دیرینه را هنگام اعلام مشارکت AUKUS برای ارائه زیردریاییهای تهاجمی با انرژی هستهای و سیستمهای تسلیحاتی مرتبط، از جمله قابلیتهای دیگر، به استرالیا انجام داد. چین این برنامه را محصول «ذهنیت جنگ سردی معمولی که تنها به مسابقه تسلیحاتی دامن میزند، رژیم بینالمللی عدم اشاعه هستهای را تضعیف میکند و به ثبات و صلح منطقهای آسیب میرساند» محکوم کرد.۸ در سال ۲۰۲۴، منابع معتبر گزارش دادند که دولت جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، در حال مذاکره در مورد یک ترتیب پیچیده است که از طریق آن عربستان سعودی به دنبال دستیابی به قابلیتهای غنیسازی اورانیوم در یک خروج بیسابقه از هنجارهای قبلی عدم اشاعه است.۹
حرکت از یک رویکرد عدم اشاعه جهانی مبتنی بر قواعد به یک استراتژی رقابتی استفاده از صادرات هستهای برای تقویت دوستان در برابر دشمنان ممکن است بازدارندگی را تقویت کند، اما میتواند عدم اشاعه هستهای را تضعیف کند. برخلاف تهدیدات اشاعهای که بیشترین توجه را در دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ به خود جلب کردند – عراق، کره شمالی، ایران، لیبی و سوریه – کشورهایی که به احتمال زیاد اکنون از NPT خارج میشوند، کره جنوبی و عربستان سعودی هستند، که شاید ترکیه، مصر یا اندونزی نیز به دنبال آنها باشند. این کشورها ایالات متحده و متحدانش را تهدید نمیکنند، اما دستیابی آنها به سلاحهای هستهای میتواند روسیه، چین، کره شمالی و ایران را مضطرب کند.
اینکه همه اینها در نهایت چگونه بر امنیت بینالمللی تأثیر خواهد گذاشت، پیشبینی با اطمینان آن غیرممکن است. خوشبینان میتوانند بگویند که گسترش سلاحهای هستهای، درگیری مسلحانه را بازمیدارد. تاریخ نشان میدهد که این میتواند درست باشد، اما دهههای اول پس از دستیابی دشمنان به سلاحهای هستهای میتواند به ویژه خطرناک باشد. زمان میبرد تا رهبران سیاسی و نظامی یاد بگیرند چگونه وسوسهها – هم وسوسههای خود و هم وسوسههای دشمنانشان – برای تغییر وضع موجود را با این باور که سلاحهای هستهای طرف مقابل را از جنگیدن بازمیدارد، مدیریت کنند. بحران برلین (۱۹۵۸-۱۹۶۱) و بحران موشکی کوبا (۱۹۶۲) بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی و همچنین جنگ کارگیل به ابتکار پاکستان در سال ۱۹۹۹ و بنبست متعاقب آن بین هند و پاکستان در سالهای ۲۰۰۱-۲۰۰۲ نمونههای برجستهای از «یادگیری هستهای» هستند که به خوبی پایان یافتند. اما، باز هم، شناختن نتیجه موارد آینده شامل رهبران و شرایط با شخصیت متفاوت، غیرممکن است.
در مورد قابلیتهای اشاعه، این امید به وجود آمده است که شکافت هستهای بتواند این بار در راکتورهای کوچک مدولار، به طور مقرون به صرفه، ایمن و مطمئن تولید شود. مراکز محاسباتی عظیمی که برای محاسبات ابری، هوش مصنوعی و استخراج ارزهای دیجیتال مورد نیاز است، باعث میشود کسبوکارها و دولتها آرزوی فناوریهای جدید راکتوری را داشته باشند که مقرون به صرفه بوده و تغییرات آب و هوایی یا سایر مشکلات زیستمحیطی را تشدید نکنند. بحثها در میان طرفداران و سرمایهگذاران راکتورهای جدید تمایل به نادیده گرفتن خطرات اشاعه دارد.
در صورت وقوع رونق راکتورهای کوچک مدولار، چندین خطر اشاعه به وجود خواهد آمد. به احتمال زیاد، سوخت چنین راکتورهایی شامل اورانیوم غنیشده خواهد بود. در برخی موارد، این شامل سوخت اورانیوم غنیشده با عیار بالا و غنیسازی پایین (HALEU) تا ۲۰ درصد خواهد بود که خطرات اشاعه را افزایش میدهد.۱۰ اگر تعداد و مکان تأسیسات غنیسازی افزایش یابد، آژانس بینالمللی انرژی اتمی یا هر ارائهدهنده دیگری از پادمانها در برابر اشاعه را به چالش خواهد کشید. سرویسهای اطلاعاتی ملی نیز از افزایش دشواری و هزینه شناسایی غنیسازی مخفیانه نگران خواهند شد. سپس برخی دولتها مشکوک یا حداقل نگران خواهند شد که دشمنان به طور مخفیانه در حال توسعه قابلیتهایی برای خروج از رژیم عدم اشاعه هستند. اگر عدالت، جهانی بودن و اثربخشی رژیم عدم اشاعه به دلایل دیگری، همانطور که قبلاً ذکر شد، زیر سؤال برود، پراکندگی قابلیتهای چرخه سوخت میتواند بیشتر بیثباتکننده باشد. این نگرانیها با نادانی بسیاری از شرکتهایی که راکتورهای جدید را تبلیغ میکنند نسبت به چالشهای اشاعه، تشدید میشود.
در همین حال، چند دولت به طور فزایندهای به پیشرانه هستهای برای قادر ساختن زیردریاییهای خود به گشتزنی دورتر، طولانیتر و آرامتر از آنچه موتورهای دیزلی-الکتریکی اجازه میدهند، علاقهمند شدهاند. برزیل مدتهاست برنامه غنیسازی اورانیوم بومی خود را به عنوان منبع ضروری سوخت برای زیردریایی با انرژی هستهای آینده خود توجیه کرده است. ایران نیز در زمانهای مختلف گفته است که پیشرانه دریایی، غنیسازی اورانیوم خود را تا سطوح بالای ۶۰ درصد توجیه میکند.۱۱ و با توافق AUKUS، استرالیا یک برنامه زیردریایی به دست خواهد آورد که بعداً میتواند غنیسازی بومی اورانیوم را توجیه کند.۱۲ دو نگرانی اصلی در مورد پیشرانه دریایی هستهای وجود دارد. یکی این است که پادمان و حسابرسی کافی سوخت ورودی و خروجی زیردریاییهای دریایی غیرممکن خواهد بود. استرالیا – و تأمینکنندگان آن در ایالات متحده و بریتانیا – با آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای توسعه طرحی کار کردهاند که اطمینان بالایی از عدم انحراف سوخت ایجاد کند. نگرانی دوم در مورد AUKUS این است که پس از دستیابی به زیردریاییها و قابلیتهای مرتبط، استرالیا میتواند از تعهدات خود مبنی بر عدم غنیسازی بومی اورانیوم یا بازفرآوری سوخت مصرفشده برای تولید سلاح، سر باز زند. بسیاری از کشورها از سناریوی مشابهی در ایران بیم دارند.
اگر برخی کشورها اعتماد خود را به بازدارندگی گسترده از دست بدهند و به مسیرهای فنی جدید برای دستیابی به قابلیتهای سلاح هستهای اطمینان حاصل کنند، همسایگان آن کشورها احساس تهدید خواهند کرد. ژاپن تأسیسات غنیسازی و بازفرآوری دارد که میتواند در صورت تمایل، آن را قادر به تولید مواد سلاح هستهای کند. سئول از واشنگتن خواسته است تا از دستیابی کره جنوبی به قابلیتهای مشابه استقبال کند. این امر نه تنها رهبران کره شمالی را نگران میکند، بلکه میتواند بحرانی در سیاست ژاپن ایجاد کند. در همین حال، در خاورمیانه، دستیابی عربستان سعودی، ایران و همچنین اسرائیل، امارات متحده عربی و مصر را نگران خواهد کرد. این امر میتواند منجر به افزایش تعداد کشورهای دارای سلاح هستهای در منطقه از یک کشور (اسرائیل) به پنج کشور شود، با پیامدهای کاملاً غیرقابل پیشبینی در طول مسیر. اینکه آیا اشاعه منطقهای مانند این، امنیت هیچ یک از این کشورها را بیش از امروز تأمین خواهد کرد، مستلزم بررسی و بحث دقیق در میان مقامات آگاه و دیگران در منطقه و به عنوان مثال، در شورای امنیت سازمان ملل، موسسه تحقیقات خلع سلاح سازمان ملل و سایر مراکز تحقیقاتی است.
رهبران در ایالات متحده، روسیه، چین و اسرائیل باید به طور جدی بررسی کنند که آیا باید تلاش کنند هر کشوری را در آسیا، خاورمیانه یا اروپا که به سمت دستیابی به سلاحهای هستهای حرکت میکند، به طور فیزیکی متوقف کنند یا خیر. در برخی موارد، چنین ممانعتی احتمالاً غیرعملی یا بسیار پرهزینه خواهد بود. به عنوان مثال، ایالات متحده تلاش نخواهد کرد کره جنوبی را به طور نظامی یا سایبری خرابکاری کند؛ چین نیز ریسک انجام این کار را نخواهد پذیرفت. پیشبینی رفتار کره شمالی دشوارتر است، اما احتمالاً توانایی نابودی یک برنامه هستهای کره جنوبی را بدون دعوت به یک پاسخ بسیار مخرب نخواهد داشت. اما آیا اسرائیل و ایران کنار خواهند نشست و اجازه خواهند داد عربستان سعودی یک زرادخانه هستهای بسازد بدون اینکه تلاشی برای خرابکاری آن انجام دهند؟ رفتن از صفر سلاح هستهای به یک سلاح هستهای قابل اعتماد دشوار است. رفتن از یک بمب به یک بازدارنده هستهای بقاپذیر ضربه دوم، مانند آنچه کره شمالی دارد، نیازمند سالها و هزینههای بسیار بیشتر و فداکاری اقتصادی از طریق تحریمها خواهد بود. اینکه آیا ایالات متحده به ارائه حمایتهای امنیتی هستهای و سایر حمایتهای امنیتی به متحدی که از NPT خارج میشود، ادامه خواهد داد، بسیار قابل تردید است.۱۳ این یکی از دلایلی است که حفظ اتحاد یا روابط امنیتی نزدیک با ایالات متحده و حمایت از یک رژیم قوی عدم اشاعه برای کشورهای اروپا، شرق آسیا و خاورمیانه جذاب بوده است.
به خاطر ثبات بینالمللی و اجتناب از جنگ فاجعهبار، دولتها و شهروندان نگران باید پنج کار انجام دهند.
نخست، همانطور که در سراسر این کتاب تأکید شده است، دشمنان باید برای یکدیگر روشن کنند که آیا در معضلات و مارپیچهای امنیتی قرار دارند یا در عوض، با تهدیدات توسعهطلبی ارضی و/یا تغییر رژیم اجباری روبرو هستند.۱۴ برقراری ارتباط و روشن کردن نیات امروز دشوار است، اما اکنون مدیریتپذیرتر از زمانی است که اشاعه بیشتر رخ دهد.۱۵ تقریباً تمام جهان میفهمد که روسیه علیه اوکراین تجاوز کرده است؛ پرسش اکنون این است که آیا رهبران روسیه تلاش خواهند کرد کار مشابهی را در قبال مولداوی، استونی یا سایر همسایگان انجام دهند. آیا چین برای جابجایی دولت منتخب در تایوان اقدام نظامی خواهد کرد؟ آیا کنترل فیزیکی جزایر، برآمدگیها و آبراههای مورد مناقشه در دریاهای چین شرقی و جنوبی را به دست خواهد گرفت؟ اگر رهبری کره شمالی تهدید نشود، آیا علیه کره جنوبی اقدام خشونتآمیزی نخواهد کرد؟ آیا ایران از ساخت و استقرار سلاحهای هستهای و از تسهیل حملات علیه اسرائیل و دیگران دست خواهد کشید؟ آیا ایالات متحده به هر یک یا همه این چهار دولت اطمینان خواهد داد که اگر آنها به طور قابل تأیید قابلیتها و رفتارهای تسلیحاتی نگرانکنندهتر خود را مهار کنند، آنگاه واشنگتن از تلاش برای خفه کردن اقتصاد آنها دست برداشته و بازدارندههای هستهای آنها را پیشگیرانه مورد حمله قرار نخواهد داد؟ چالش دیگر برای متحدان این است که به یکدیگر اطمینان دهند که به جنگهایی که آنها تأیید نمیکنند، کشیده نخواهند شد. اگر ارائهدهنده بازدارندگی هستهای – ایالات متحده – رئیسجمهوری را توانمند سازد که قضاوت او مورد اعتماد متحدان نیست، باید انتظار داشت که متحدان بررسی کنند که آیا و چگونه بازدارندههای هستهای خود را به دست آورند.
دوم، در جایی که تهدیدات تجاوز ارضی همچنان محتمل است، راه بهتر برای بازدارندگی آنها این است که متحدان و شرکای ایالات متحده در اروپا و آسیا اشکال غیرهستهای بازدارندگی و جنگ را تقویت کنند.۱۶ متحدان باید سهم عادلانهای در دفاع جمعی داشته باشند. در غیر این صورت، سیاستمدارانی که برای کسب مقام در واشنگتن مبارزه میکنند، حفظ تعهدات پرهزینه ایالات متحده را به طور فزایندهای دشوار خواهند یافت. سرمایهگذاری بیشتر متحدان در دفاع، همراه با تمایل نشان داده شده به همزیستی مسالمتآمیز با کشورهای غیر دموکراتیک، میتواند ارزش افزودهای در نشان دادن به رهبران چینی، روسی و کره شمالی داشته باشد که اگر نشان دهند قصد آغاز تغییرات در وضع موجود قلمرو اطراف خود را ندارند، وضعیت بهتری خواهند داشت. این امر میتواند فشارهای مسابقه تسلیحاتی و درگیر شدن در سیاستهای ملیگرایانه تحریکآمیز را – دو پدیدهای که اغلب با هم اتفاق میافتند – کاهش دهد. برای جلوگیری از اینکه ایجاد توان نظامی متعارف به عنوان تهاجمی تلقی شود، باید از قابلیتهای ممانعت از نمایش قدرت حمایت شده و از قابلیتهای تصرف و نگهداری قلمرو خارجی خودداری شود.
سوم، کشورهای نگران باید در تقویت ظرفیت اوکراین برای حفظ آزادی و استقلال قلب اروپایی خود و دفاع در برابر تجاوز بیشتر روسیه همکاری کنند. اثربخشی رژیم عدم اشاعه هستهای و بازدارندگی گسترده افزایش خواهد یافت اگر مردم هزینه هنگفتی را که روسیه برای تصرف سرزمینهای مرزی در جان، پول، پتانسیل اقتصادی آینده و جایگاه سیاسی پرداخته است، تشخیص دهند. مردم سراسر جهان باید ببینند که اوکراینیها و حامیان بینالمللی آنها از قلب اروپایی کشور محافظت کردهاند و به این کار ادامه خواهند داد، صرف نظر از اینکه روسیه کدام قلمرو پیرامونی را کنترل میکند. این امر، به نوبه خود، مستلزم تقویت قابلیتهای بازدارندگی متعارف ناتو و اوکراین در طول زمان است، وظیفهای که اگر ایالات متحده خود را از آن مستثنی کند، انجام آن بسیار دشوارتر میشود.
پیام مرتبطی که باید ترویج شود این است که وقتی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه ۱۹۹۰ فروپاشید، اوکراین واقعاً گزینهای برای نگهداری سلاحهای هستهای باقیمانده در خاک خود نداشت. این کشور به شدت به کمک اقتصادی غرب نیاز داشت؛ سیستمهای تسلیحات هستهای دوربرد باقیمانده در اوکراین برای بازدارندگی روسیه مناسب نبودند؛ اوکراین منابع لازم برای ساخت زرادخانه خود از سلاحهای مناسبتر را قبل از اینکه ارتش روسیه بتواند برای متوقف کردن آن مداخله کند، نداشت؛ و بقیه جهان نگهداری سلاحهای هستهای توسط اوکراین را تحمل نمیکردند. همانطور که ماریانا بودجرین در تاریخ عالی خود «به ارث بردن بمب» به شیوایی نتیجهگیری کرد: «اگر اوکراین از پیوستن به NPT خودداری کرده و بخشی از میراث هستهای خود را حفظ کرده بود، دیگر همان کشوری که امروز است با سلاحهای هستهای نبود. در واقع، تردید وجود دارد که اصلاً کشوری میبود.»۱۷
چهارم، هنجارها و قواعد رژیم عدم اشاعه هستهای نیاز به بهروزرسانی دارند. اگر تولید برق هستهای مقرون به صرفه، ایمن و مطمئن امکانپذیر شود، هنجارها و قواعدی برای تولید سوخت و مدیریت سوخت مصرفشده باید به گونهای توسعه یافته و اجرا شوند که اطمینان حاصل شود که اشاعه سلاحها نتیجه نخواهد داد. چنین هنجارهایی میتواند شامل عدم انباشت اورانیوم غنیشده یا پلوتونیوم جدا شده در مقادیری بیش از مصرف غیرنظامی احتمالی، و طراحی راکتورها و قابلیتهای چرخه سوخت برای تسهیل شفافیت و پادمانهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی باشد. ژاپن از سال ۲۰۱۸ چنین سیاستی را اعلام کرده است.۱۸ چالشهای عدم اشاعه (و مدیریت پسماندهای هستهای) توسط مروجان فناوریهای بالقوه جدید راکتور به اندازه کافی مورد توجه قرار نمیگیرند.۱۹
فرآیند توسعه و مذاکره قواعد در سطح بینالمللی بسیار طولانی و پیچیده است. با تشخیص این موضوع، کشورهای پیشرو و تأمینکنندگان بالقوه فناوری باید به طور جمعی با کارکنان آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای ترسیم بهترین رویهها و سایر گامهای مفید به جلو همکاری کنند. با توجه به اهمیت تاریخی ایالات متحده برای رژیم عدم اشاعه هستهای و بازدارندگی هستهای گسترده، واشنگتن همچنین باید عقبنشینی کرده و هزینهها در برابر مزایای ایجاد استثنائات در رژیم عدم اشاعه مبتنی بر قواعد را به طور جدی ارزیابی کند. توافق هند در سال ۲۰۰۵، AUKUS، و یک ترتیب بالقوه با عربستان سعودی، الگویی را نشان میدهد که بسیاری از ناظران از قدرتهای بزرگ انتظار دارند و آن را نمیپسندند: ایجاد قواعدی که همه باید از آنها پیروی کنند، و سپس ایجاد استثنائاتی برای خودشان زمانی که به نفع آنها باشد. اکنون، روسیه این کار را در قبال ایران و کره شمالی انجام میدهد، و به نظر نمیرسد چین نیز با آن مخالفتی داشته باشد. پیامدهای این رویکرد برای آینده چیست؟ ایالات متحده (و دیگران) چگونه باید با کره جنوبی، عربستان سعودی و هر کشور دیگری که ممکن است به فکر دستیابی به سلاحهای هستهای باشد، تعامل کنند؟ آیا باید چنین اشاعهای را پذیرفت؟ یا باید با تحریمها، لغو تضمینهای امنیتی یا سایر اقدامات با آن مقاومت کرد؟
واشنگتن همچنین باید عقبنشینی کرده و هزینهها در برابر مزایای ایجاد استثنائات در رژیم عدم اشاعه مبتنی بر قواعد را به طور جدی ارزیابی کند.
پنجم، جامعه بینالمللی، از جمله سازمانهای غیردولتی که از الغای هستهای حمایت میکنند، باید (حداقل در حال حاضر) بپذیرند که گسترش بازدارندگی هستهای به کشورهای ضعیفتری که با همسایگان متخاصم روبرو هستند، میتواند به جلوگیری از تلاش آنها برای دستیابی به سلاحهای هستهای خود کمک کند. اتحاد جماهیر شوروی این را زمانی که آلمان غربی پس از ایجاد ناتو متعهد به عدم دستیابی به سلاحهای هستهای شد، تشخیص داد. چین، روسیه و کره شمالی اگر کره جنوبی، ژاپن، استرالیا، تایوان و ناتو تعهدات امنیتی از سوی متحدان و شرکای مسلح به سلاح هستهای نداشتند، با محیطهای امنیتی چالشبرانگیزتری روبرو میشدند. بنابراین، بازدارندگی گسترده ارائه شده توسط ایالات متحده، محیطهای امنیتی چین، روسیه و کره شمالی را پایدارتر از زمانی میکند که متحدان ایالات متحده به دنبال سلاحهای هستهای خود باشند. اذعان بیشتر بینالمللی به این واقعیت میتواند بازدارندگی و حمایت از رژیم عدم اشاعه را تقویت کند، که هر دو به ایجاد شرایط لازم برای خلع سلاح هستهای کمک میکنند.
پنج گام مورد بحث در اینجا رابطه ارزشمند بین بازدارندگی گسترده و عدم اشاعه هستهای را تقویت میکند. و آن رابطه – ارائه امنیت و اطمینان کافی به کشورها برای وادار کردن آنها به صرفنظر کردن از دستیابی به سلاحهای هستهای – یک شرط لازم برای ایجاد حمایت سیاسی از خلع سلاح هستهای است. برداشتن هر یک یا همه این گامها میتواند روشن کند که آیا رقبا قصد کاهش یا افزایش برجستگی سلاحهای هستهای در سیاست جهانی را دارند.
یادداشتها (فصل ۲)
۱. برای بحث گسترده در مورد پیشنهاد به اشتراک گذاشتن سلاحهای هستهای ایالات متحده با هند و سایر همسایگان چین، نگاه کنید به: جورج پرکوویچ، بمب هستهای هند: تأثیر بر اشاعه جهانی (اوکلند، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، ۱۹۹۹)، ۹۰-۱۰۲؛ جان لوئیس و ژو لیتای، چین بمب را میسازد (ردوود سیتی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه استنفورد، ۱۹۸۸)، ۴۱، ۱۰۵، ۱۴۰؛ شن ژیهوا و یافنگ شیا، «بین کمک و محدودیت: تغییر سیاستهای شوروی در قبال برنامه سلاحهای هستهای چین: ۱۹۵۴-۱۹۶۰»، مرکز ویلسون، مه ۲۰۱۲، https://www.wilsoncenter.org/publication/between-aid-and-restriction-changing-soviet-policies-toward-chinas-nuclear-weapons#:~:text=Soviet%20support%20for%20Chinese%20nuclear,well%20as%20missile%20technology%20development.
۲. پرکوویچ، بمب هستهای هند، ۱۰۲.
۳. همان، ۹۵-۹۹.
۴. ویلیام بر، ویراستار، «شصتمین سالگرد قطعنامه ایرلند: پیشروی NPT»، آرشیو امنیت ملی، ۲۹ اکتبر ۲۰۱۸، https://nsarchive.gwu.edu/briefing-book/nuclear-vault/2018-10-29/60th-anniversary-irish-resolution-forerunner-npt.
۵. تراختنبرگ، صلحی ساختهشده، ۳۸۲-۳۸۵.
۶. ماده ۲ (۴)، منشور ملل متحد، سازمان ملل متحد، ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵، https://www.un.org/en/about-us/un-charter/full-text؛ سازمان ملل متحد، شماره ۵۲۲۴۱، یادداشت تفاهم در مورد تضمینهای امنیتی در ارتباط با الحاق اوکراین به پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (۵ دسامبر ۱۹۹۴)، https://treaties.un.org/doc/Publication/UNTS/Volume%203007/Part/volume-3007-I-52241.pdf.
۷. «تضمینهای امنیتی منفی»، ابتکار تهدید هستهای، https://www.nti.org/education-center/treaties-and-regimes/proposed-internationally-legally-binding-negative-security-assurances/.
۸. «چین میگوید AUKUS با معامله زیردریاییهای هستهای در “مسیر خطرناکی” قرار دارد»، آسوشیتدپرس، ۱۴ مارس ۲۰۲۳، https://apnews.com/article/china-aukus-nuclear-submarines-f6ecf854646e2dbddd6ebeaa2f2e971d.
۹. رابرت آینهورن، «راهی به جلو در توافق هستهای غیرنظامی ایالات متحده و عربستان سعودی»، موسسه بروکینگز، ۱۲ آوریل ۲۰۲۴، https://www.brookings.edu/articles/a-way-forward-on-a-us-saudi-civil-nuclear-agreement/#:~:text=A%20bilateral%20U.S.%2DSaudi%20agreement,to%20statehood%20for%20the%20Palestinians.
۱۰. آر. اسکات کمپ و همکاران، «پتانسیل تسلیحاتی اورانیوم غنیشده با عیار بالا و غنیسازی پایین»، ساینس ۳۸۴، شماره ۶۷۰۰ (۶ ژوئن ۲۰۲۴): https://www.science.org/doi/10.1126/science.ado8693.
۱۱. کلسی داونپورت، «ایران تولید اورانیوم بسیار غنیشده را تسریع میکند»، آرمز کنترل تودی ۵۴، شماره ۱ (ژانویه/فوریه ۲۰۲۴): https://www.armscontrol.org/act/2024-02/news/iran-accelerates-highly-enriched-uranium-production.
۱۲. توبی دالتون و آریل لویت، «AUKUS به عنوان یک استاندارد عدم اشاعه؟»، آرمز کنترل تودی ۵۳، شماره ۶ (ژوئیه/اوت ۲۰۲۳): https://www.armscontrol.org/act/2023-07/features/aukus-nonproliferation-standard.
۱۳. برای تحلیلی از پنج پرسش چالشبرانگیز که کره جنوبی و ایالات متحده باید در نظر بگیرند، نگاه کنید به: توبی دالتون و جورج پرکوویچ، «کره جنوبی هستهای میشود. بعد چه؟»، فارن پالیسی، ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۴، https://foreignpolicy.com/2024/09/22/south-korea-nuclear-weapons-proliferation-deterrence-strategy/.
۱۴. ماساتاکا کوساکا، سیاست بینالملل و جستجو برای صلح (توکیو: بنیاد انتشارات صنعت ژاپن برای فرهنگ، ۲۰۲۳)، ۷۸.
۱۵. همانطور که کوساکا به طور پیشگویانهای نوشت: «با افزایش تعداد کشورهای هستهای، بیثباتی نیز افزایش مییابد… ارتباطات میان کشورهای هستهای برای کنترل تسلیحات ضروری است. با این حال، چنین ارتباطاتی با افزایش تعداد این کشورها، پیچیدهتر و دشوارتر میشود.» همان.
۱۶. گرگ ویور، «نقش سلاحهای هستهای در بحران تایوان»، شورای آتلانتیک، نوامبر ۲۰۲۳، https://www.atlanticcouncil.org/wp-content/uploads/2023/11/Weaver-Role-of-Nuclear-Weapons-in-Taiwan-Crisis.pdf، ۱۳.
۱۷. ماریانا بودجرین، به ارث بردن بمب: فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و خلع سلاح هستهای اوکراین (بالتیمور: انتشارات دانشگاه جانز هاپکینز، ۲۰۲۳)، ۲۳۰.
۱۸. در سال ۲۰۱۸، ژاپن اقدامات مشخصی را برای تضمین توازن بین تقاضا و عرضه پلوتونیوم منتشر کرد. نگاه کنید به: «اصول اساسی در مورد استفاده ژاپن از پلوتونیوم»، کمیسیون انرژی اتمی ژاپن، ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۸، https://www.aec.go.jp/jicst/NC/iinkai/teirei/3-3set.pdf.
۱۹. آکادمیهای ملی علوم، مهندسی و پزشکی، پایهگذاری برای راکتورهای هستهای جدید و پیشرفته در ایالات متحده (واشنگتن دیسی: انتشارات آکادمیهای ملی، ۲۰۲۳)، https://doi.org/10.17226/26630.
فصل ۳: علل بنیادین ناامنی هستهای امروز
الزامات بازدارندگی هستهای بینهایت انعطافپذیر است. هیچکس دقیقاً نمیداند مرز بین زرادخانهای هستهای که دشمن را از آغاز یا تشدید جنگ بازمیدارد و زرادخانهای که باعث میشود آنها احساس کنند به زودی مورد حمله قرار خواهند گرفت و بنابراین باید اول حمله کنند، کجاست. گروههای ذینفع مختلف و جناحهای سیاسی همیشه میتوانند استدلال کنند که بیشتر بهتر است و کمتر بدتر.
شناسایی و اولویتبندی عواملی که بیشترین تأثیر را بر نیات، قابلیتها و رفتارهای کشورها دارند، بسیار دشوار و ذهنی است. عوامل احتمالاً در هر کشور متفاوت هستند و بین دولتهای مختلف در طول زمان نیز تفاوت دارند. شناسایی تغییراتی که پویاییهای سیاسی را که امروزه اضطرابهای هستهای را تشدید میکنند، به طور قابل توجهی بهبود بخشد، حتی دشوارتر است. با اطمینان متوسط، ما پنج عامل را پیشنهاد میکنیم که به ویژه محرکهای مهم سیاست هستهای ایالات متحده امروز هستند و میتوانند به طور مشابه در سایر کشورها نیز عمل کنند. امید است که خوانندگان بتوانند ارزیابی کنند که آیا و چگونه این عوامل در سایر کشورهای مورد نگرانی اعمال میشوند یا خیر.
کاهش حمایت از هنر مصالحه و بدهبستان
در دموکراسیها، ناپدید شدن مصالحه، پوپولیسم و قطبیشدن را منعکس و تشدید میکند. حزب یا رهبری که پیروز میشود، معمولاً با شیطانسازی از مخالفان این کار را انجام میدهد: مصالحه با شیطان به شدت مذموم است. امتناع از مصالحه با مخالفان داخلی به راحتی به هنجار در قبال دشمنان خارجی تبدیل میشود.۱ این امر به ویژه زمانی صادق است که رهبران با تمرکز مبارزات انتخاباتی خود بر روی یک «دیگری»، چه مهاجران، اقلیتهای مذهبی یا نژادی، یا کشورهای خارجی، پیروز شده باشند.۲ یک رشته اصلی، اگر نه غالب، در سیاستگذاری خارجی ایالات متحده اصرار دارد که تنها معاهدات یا توافقاتی ارزش حمایت دارند که در آنها ایالات متحده بسیار بیشتر از آنچه میخواهد نسبت به دشمن به دست میآورد. در واقع، فهرست طولانی معاهداتی که ایالات متحده تصویب نکرده یا از آنها خارج شده است، نشاندهنده اکراه عمیق از در نظر گرفتن منافع کشورهای رقیب و دست کشیدن از آزادی عمل خود است. ترجیح ایجاد شده سیاسی، پیشی گرفتن از دیگران از طریق ایجاد تسلیحات، تحریمها و ایجاد اتحاد است.۳
در شش کشور از نه کشور دارای سلاح هستهای، گرایشهای خودکامه همچنان در حال گسترش است. فرانسه و بریتانیا در حال حاضر استثنائات دموکراتیک هستند، در حالی که کره شمالی دهههاست که کاملاً خودکامه بوده است. در کشورهای خودکامه یا اقتدارگرا، رهبران عالی رسانهها و فعالیتهای سیاسی را کنترل میکنند. چنین رهبرانی اگر بخواهند میتوانند با دشمنان مصالحه کنند – آنها رسانهها را کنترل کرده و مخالفان سازمانیافته را ممنوع میکنند. اما این رهبران اغلب با وعده ایجاد قدرت ملی برای اصلاح تحقیرهای تاریخی یا بازپسگیری قلمرو یا استقلال از دست رفته به قدرت میرسند. آنها اغلب با زندانی کردن، سرکوب یا کشتن مخالفان، قدرت را در داخل حفظ میکنند. این ویژگیها ممکن است ظرفیت آنها را برای همدلی و مصالحه افزایش ندهد. اگر رهبرانی مانند پوتین، شی، کیم و آیتالله علی خامنهای ایران نخواهند بدهبستان لازم برای مذاکره در مورد توافقات با دشمنانی مانند ایالات متحده را دنبال کنند، میتوانند مانع دیگرانی در جامعه شوند که ممکن است طرفدار سازش باشند. (این رهبران مطمئناً تردید دارند که ایالات متحده به تعهدات خود در هر معاملهای پایبند بماند. آنها همچنین ممکن است بیم داشته باشند که کاهش احساس خصومت با سایر کشورها و کاهش موانع تبادل، جمعیت آنها را به مطالبه آزادی داخلی بیشتر تشویق کند، که سپس عوامل تغییر رژیم از آن سوء استفاده خواهند کرد.)
توماس شلینگ و دیگر نظریهپردازان بازدارندگی فهمیدند که موفقیت نه تنها نیازمند تهدید، بلکه نیازمند مزایایی نیز هست در صورتی که دشمن با انجام ندادن اقدام تهدید شده (بازدارندگی) یا با توقف چنین اقدامی (اجبار) همکاری کند.۴ ایالات متحده، روسیه، چین و کره شمالی چه پاداشهایی را برای خودداری یا توقف اقدامات خصمانه به یکدیگر ارائه میدهند؟ این امر امروز به هیچ وجه روشن نیست.
در سال ۲۰۲۳ از یک سیاستگذار قدیمی سلاحهای هستهای ایالات متحده پرسیده شد: «ما این روزها به ویژه به شی چه چیزی را به عنوان پاداش/منفعت ارائه میدهیم؟»
او پاسخ داد: «مرا گیر انداختی!»۵
یک مقام آمریکایی درگیر در دیپلماسی در قبال کره شمالی به طور خصوصی اذعان کرد که پیونگیانگ از سلاح هستهای دست نخواهد کشید و نمیتواند به دریافت مزایای ارائه شده در صورت انجام این کار، اتکا کند. این مقام گفت، تحریمها برای کند کردن پیشرفت فنی کره شمالی، تضعیف کشور و نشان دادن عزم ایالات متحده و متحدانش بود.۶
به طور مشابه، در مورد عراق بین سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳، ایالات متحده هیچ قصدی برای لغو تحریمها نداشت، حتی اگر صدام حسین، رئیسجمهور عراق، به طور کامل با خواستههای بازرسان بینالمللی همکاری میکرد.۷ استیو کول، روزنامهنگار، از نوارهای ضبط شده جلسهای نقل میکند که صدام در اوت ۱۹۹۱ به یکی از همکارانش گفت:
یکی از اشتباهاتی که برخی افراد مرتکب میشوند این است که وقتی دشمن تصمیم گرفته به شما آسیب برساند، شما معتقدید که با عمل به روشی خاص، فرصتی برای کاهش آسیب وجود دارد، اما… آسیب کمتر نخواهد شد. آمریکاییها پس از جنگ در کویت چه چیزی را به عنوان نشانه احتمالی برای کاهش نسبی آسیب خود نشان دادند؟ او ادامه داد. «ما چیزی ندیدیم… من همه چیز را به آنها دادهام: موشکها، و سلاحهای شیمیایی، بیولوژیکی و هستهای. آنها در ازای آن چیزی به ما ندادند… خب، آنها بدتر شدهاند.۸
کنترل تسلیحات میتواند یک پاداش باشد. محدودیتها یا کاهشهای متقابل در توسعه، آزمایش و استقرار سیستمهای تسلیحاتی تعیینشده، و/یا خودداری از انواع رفتارهای تعیینشده، به نفع همه طرفهاست. اما اگر دشمنان دلیلی داشته باشند که فکر کنند شرایط در طول زمان منجر به عدم توازن قدرت میشود، یا اینکه یک یا چند طرف در توافقات تقلب خواهند کرد یا از آنها خارج خواهند شد، آنگاه مقاومت خواهند کرد زیرا منافع از بین میروند. این مقاومت زمانی که پیشنهاد حذف بازدارنده نهایی، یعنی زرادخانه هستهای، باشد، بسیار بیشتر است.
برنامههای تسلیحات هستهای جدید یا در حال گسترش میتوانند اهرمهای چانهزنی باشند. با این حال، دولتهای امروز در پکن، مسکو، پیونگیانگ و واشنگتن (و همچنین دهلینو و اسلامآباد) به وضوح اعلام نمیکنند که در مورد چه چیزی یا برای چه چیزی آماده مذاکره هستند.
رونالد ریگان، رئیسجمهور ایالات متحده، جنگجوی بزرگ جنگ سرد، سرانجام این مشکل را درک کرد. ریگان در ابتدا «از این تصور حرکت میکرد که ایالات متحده باید به هر قیمتی مزایایی به دست آورد و لزوماً چیزی در ازای آن به حریف خود ندهد،»۹ همانطور که یک مقام ارشد وزارت امور خارجه در سال ۱۹۸۲ به آناتولی دوبرینین، سفیر شوروی، گفت. رهبری شوروی اینطور درک میکرد «که ایالات متحده تنها با وضعیتی موافقت خواهد کرد که در آن از نظر نظامی از اتحاد جماهیر شوروی جلوتر باشد.» در همین حال، ریگان معتقد بود که «وقتی شورویها به حفظ ثبات اشاره میکنند، منظورشان برتری است و آنها آن را دارند.»۱۰ اما ریگان به زودی شروع به برقراری ارتباط با رهبران شوروی کرد. ریگان در خاطرات خود گزارش میدهد: «چون کاهش تسلیحات بسیار مهم بود، در این مورد تصمیم گرفتم به یک رویکرد عملیتر روی بیاورم – بدون کمک بوروکراتها.» ریگان به یاد میآورد که در نامهای به کنستانتین چرننکو، دبیرکل شوروی، گفت: «برای ما سودمند خواهد بود که به طور مستقیم و محرمانه با هم ارتباط برقرار کنیم. سعی کردم از تکنیک قدیمی بازیگری یعنی همدلی استفاده کنم: جهان را از دید دیگری تصور کنم و سعی کنم به مخاطبم کمک کنم آن را از دید من ببیند.»۱۱
شاید تصادفی نباشد که رؤسای جمهور جمهوریخواه در ایالات متحده آزادتر بودهاند تا نیروهای هستهای را محدود یا کاهش دهند، اگرچه این کار تنها با اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه انجام شده است. نیکسون و ریگان به عنوان جنگجویان سرسخت ضد کمونیست جنگ سرد که طرفدار ساخت سیستمهای تسلیحات هستهای جدید و پدافندهای موشکی بالستیک بودند، به قدرت رسیدند. این امر، فراتر از کمک به پیروزی در انتخابات، به آنها کمک کرد تا مخالفت محافظهکاران یا بیگانههراسان با ابتکارات کنترل تسلیحات خود را خنثی کنند. رأیدهندگان و اعضای کنگره میتوانستند اعتماد کنند که این مردان از سوء استفاده رهبران دروغگو و تهدیدآمیز کمونیست از آنها جلوگیری خواهند کرد. ممکن است به طور مشابه در هند و پاکستان نیز، به عنوان مثال، رهبران تندرو دستیابی به پیشرفتهای دیپلماتیک را آسانتر بیابند. البته پرسش این است که آیا چنین رهبرانی، که سالها دشمنان را شیطانسازی کردهاند، انگیزه کافی برای مصالحه با آنها برای ایجاد توافقات پایدار را خواهند داشت یا خیر.
ریگان میدانست که رقبای حزب دموکرات او در این مورد با او مخالفت نخواهند کرد. با این حال، او احساس نیاز میکرد که ارتباط خود با رهبران شوروی را از مقامات وزارت دفاع و امور خارجه خود پنهان کند! بعدها، بیل کلینتون، رئیسجمهور ایالات متحده، متوجه شد که صحبت با صدام حسین در سال ۱۹۹۸ میتواند مفید باشد، اما از هزینههای داخلی انجام این کار بیم داشت. استیو کول مینویسد، کلینتون در سال ۱۹۹۸ به طور خصوصی به تونی بلر، نخستوزیر بریتانیا، گفت: «”اگر تحت فشار مطبوعات نبودم، تلفن را برمیداشتم و به آن حرامزاده زنگ میزدم” تا به مسئله سلاحهای کشتار جمعی در عراق رسیدگی کنم.» کلینتون نتیجه گرفت: «”اما این تصمیم در آمریکا بسیار سنگین است. من نمیتوانم این کار را انجام دهم.”»۱۲ همانطور که کول به درستی خاطرنشان کرد، اگرچه «موفقیت بعید بود،… در عرصهای که تنها گزینههای بد وجود داشت، محروم کردن خود از دیپلماسی مخفی، خود ویرانگر بود. این امر دولت را از فرصتی برای بررسی دقیق انگیزهها و ادعاهای صدام در مورد سلاحهای کشتار جمعی محروم کرد و در نهایت به نابینایی آمریکا در برابر حقیقت” یعنی عدم وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق، کمک کرد.»
سیاست در حزب جمهوریخواه امروز، و بین جمهوریخواهان و دموکراتها، قطبیتر از زمانی است که ریگان و کلینتون در قدرت بودند.۱۳ (قطبی شدن در حزب جمهوریخواه، از جمله، با تعداد میانهروهایی که برای انتخاب مجدد نامزد نشدهاند یا سوگند یاد کردهاند که در دولت تحت رهبری ترامپ خدمت نکنند، منعکس میشود.)۱۴ فضیلت مصالحه همدلانه بیشتر شبیه یک رذیلت به نظر میرسد. هنگامی که قطبی شدن (یا فرقهگرایی) «طرف مقابل» را در ایالت خودتان شیطانی جلوه میدهد – چه رسد به کشور دیگر در آن سوی جهان – مذاکره برای مهار ایجاد تسلیحات هستهای ممکن است به عنوان رهبری شجاعانه تلقی نشود. در عوض، شما به دشمنان شیطانی قدرت میدهید تا در طیف وسیعی از مسائل، نه فقط امنیت بینالمللی، آسیب وارد کنند. در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، همه به جز تعداد انگشتشماری از سناتورهای جمهوریخواه علیه هرگونه توافقی که اوباما با روسیه، ایران یا هر دشمن دیگری مذاکره میکرد، متحد شدند. همانطور که رابرت سوفر، مشاور ارشد سناتورهای جمهوریخواه در زمان تصویب پیمان استارت جدید در سال ۲۰۱۰، مشاهده کرد: «اگر دولت [اوباما] مذاکره در مورد این پیمان با روسها را دشوار مییافت، مطمئناً هنگام درخواست نظر و موافقت سنا باید به ناامیدی فرو رفته باشند.»۱۵ سوفر صادقانه اذعان میکند که سناتورهای جمهوریخواه به دلایل غیرمرتبط با سیاست هستهای با دستاورد هستهای اوباما مقاومت کردند.
امروزه در ایالات متحده، شانس کمی وجود دارد که سنا با تصویب هرگونه توافقی که رهبران روسیه، چین یا کره شمالی مایل به امضای آن باشند، موافقت کند.۱۶ حداقل یک مقام ارشد سابق جمهوریخواه به طور خصوصی پیشنهاد میکند که محدودیتهایی بر برخی نیروهای تهاجمی و پدافندهای داخلی ایالات متحده قابل قبول خواهد بود اگر دموکراتها در ازای آن با حمایت از افزایشهای بزرگ در هزینههای سایر نیروهای تهاجمی موافقت کنند. این امر سنت دیرینه، اساساً، پرداخت هزینه کنترل تسلیحات با هزینه کردن برای قابلیتهای تسلیحاتی جدید را گسترش میدهد. هنوز مشخص نیست که چگونه چنین مصالحههای داخلی، انگیزههایی را برای دشمنان خارجی برای مذاکره و حفظ محدودیتها بر تسلیحات خود ایجاد میکند. با این حال، اگر کشورهای دارای سلاح هستهای مایل به مذاکره در مورد ترتیباتی نباشند که منافع یکدیگر را به روشی پایدار و متعادل تأمین کند، توافقات اعتمادساز ایجاد نخواهد شد – یا ایجاد شده و سپس مورد تقلب قرار خواهند گرفت. به گفته یک خبرنگار چینی، «کنترل تسلیحاتی که هدف آن افزایش امنیت خود به قیمت امنیت دیگران باشد، نه قابل قبول است و نه پایدار.»۱۷
اگر کشورهای دارای سلاح هستهای مایل به مذاکره در مورد ترتیباتی نباشند که منافع یکدیگر را به روشی پایدار و متعادل تأمین کند، توافقات اعتمادساز ایجاد نخواهد شد – یا ایجاد شده و سپس مورد تقلب قرار خواهند گرفت.
ترامپ تصویری از خود به عنوان یک معاملهگر ایجاد میکند، اما در دوره اول ریاست جمهوری خود هیچ معامله قابل توجهی با چین، روسیه، کره شمالی یا ایران انجام نداد. همانطور که خاطرات جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی، گزارش میدهد، ترامپ به دنبال شرایط بسیار یکطرفهای بود، به عنوان مثال در تعاملات خود با کره شمالی. او بر خلع سلاح کامل هستهای قبل از دریافت کمکهای قابل توجه از تحریمها توسط کره شمالی اصرار داشت. کره شمالی قبلاً امتناع ایالات متحده از پرداخت مزایای وعده داده شده تحت چارچوب توافق شده ۱۹۹۴ را تجربه کرده بود. اکنون از کیم خواسته میشد اعتماد کند که پس از دست کشیدن از اهرم خود، ایالات متحده همچنان طبق وعده پرداخت خواهد کرد – و او زنده خواهد ماند تا آن را دریافت کند.۱۸ کیم، جای تعجب نیست، آماده پذیرش نبود. در مورد ایران، ترامپ ایالات متحده را از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج کرد در حالی که ایران به آن پایبند بود و ایران را از بیشتر مزایای وعده داده شده خود محروم کرد. به نظر میرسد ترامپ دوست دارد در حال برگزاری جلسات با سایر رهبران برای بحث در مورد معاملات احتمالی از او فیلمبرداری شود. اما او به ندرت مایل به دستیابی به شرایط مورد توافق طرفین با آنهاست.
به نوبه خود، شی، پوتین، کیم و خامنهای به همدلی شهرت ندارند. آنها در ارائه پیشنهاد محدودیتهای متقابل احتمالی یا سایر اقدامات اعتمادساز که به اندازه کافی برای پیگیری مذاکره جذاب باشد، بهتر از دولتهای اخیر ایالات متحده عمل نکردهاند. آنها به بازیگران سیاسی رقیب، جامعه مدنی یا رسانههای آزاد اجازه نمیدهند در مورد این مسائل از آنها سؤال کنند، بنابراین به سایر دولتها واگذار میشود که آنها را تشویق کنند تا بگویند چه محدودیتهایی را ممکن است آماده ارائه باشند و تحت چه شرایطی.
مشکل تغییر رژیم
هنگامی که رئیسجمهوری که از ارزشهای آمریکایی دفاع میکند، دولت دیگری را «شیطانی» اعلام میکند، همانطور که ریگان در سال ۱۹۸۳ در مورد «امپراتوری» شوروی گفت و همانطور که جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۲ در مورد «محور» عراق، ایران و کره شمالی گفت، او در حزب خود و در خارج از کشور این انتظار را ایجاد میکند که دولتش باید تلاش کند آن رژیم شیطانی را با رژیمی بهتر جایگزین کند. دولتهایی که به عنوان شیطانی (یا توهینهای مشابه) محکوم میشوند، طبیعتاً به این نتیجه میرسند که باید برای بدترین حالت آماده شوند، به ویژه پس از تجربیات لیبی، عراق و به تعبیر برخی، پیامدهای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی. بنابراین، رهبران روسیه، چین و کره شمالی سلاحهای هستهای را به عنوان دفاع نهایی در برابر تغییر رژیم حفظ میکنند. (این ترس از تغییر رژیم عمدتاً دلیلی بود که صدام برای اثبات عدم وجود سلاحهای هستهای همکاری نکرد، که همه اینها به دولت جورج دبلیو بوش امکان داد تا تهاجم خود به عراق را در سال ۲۰۰۳ توجیه کند. یک ژنرال عراقی که فرار کرده بود به چارلز دوئلفر، معاون بازرس ارشد تسلیحات سازمان ملل، گفت: «صدام فکر میکند اگر سلاح نداشته باشد، سرنگون خواهد شد.»)۱۹
اگر همه کشورهای دارای سلاح هستهای از آزادی بیان و تشکلهای سیاسی حمایت کرده و انتخابات آزاد و عادلانه برگزار میکردند، هر یک کمتر احتمال داشت احساس کنند که دیگران به دنبال براندازی دولت آن یا تصرف قلمرو آن هستند. آنها احساس میکردند که گشایش اساسی دیگران به آنها هشدار کافی در مورد هرگونه تهدید تجاوز را میدهد و رهبرانی که پیشنهاد هزینههای سنگین برای برتری نظامی در مواجهه با عدم تهدید آشکار تجاوز از سوی دیگران را میدهند، با مخالفت مؤثری روبرو خواهند شد. در مقایسه با امروز، رهبران ایالات متحده مجبور نبودند ریسک سیاسی مصالحه با «آدمهای بد» را بپذیرند. اختلافات سیاسی میان دولتهای دموکراتیک یا شبهدموکراتیک نسبتاً جزئی خواهد بود. اما امروز، زمانی که برخی از کشورهای دارای سلاح هستهای اجازه آزادی بیان و انتخابات آزاد و عادلانه را نمیدهند، یک مشکل چرخهای وجود دارد: تلاش برای دموکراتیزه کردن سایر کشورها از طریق براندازی یا اجبار، جذابیت سلاحهای هستهای را برای رهبران آنها تشدید کرده و خطرات درگیری را که میتواند تشدید شود، افزایش میدهد.
تانگ ژائو به درستی عدم تقارن مهمی را در نحوه تفکر مقامات ایالات متحده در مورد وضعیت هستهای و تصمیمگیری خود در مقایسه با چین، روسیه و کره شمالی توصیف میکند: «دیدگاه ایالات متحده بر این است که کشورهای اقتدارگرا بیشتر متمایل به آغاز جنگهای ناعادلانه و پیگیری اهداف تجدیدنظرطلبانه هستند، در تهدیدات خود به استفاده اولیه از سلاح هستهای تکانشیتر عمل میکنند، در پایبندی به هنجارهای بینالمللی و استانداردهای اخلاقی کمتر قابل اعتماد هستند و در تصمیمگیری استراتژیک خود غیرقابل پیشبینیتر هستند. در نتیجه، ایالات متحده دلایل معتبری برای اتخاذ یک استاندارد سیاست هستهای متفاوت در قبال دشمنان اقتدارگرا میبیند که با این تمایزات درک شده در حکومتداری و رفتار بینالمللی پشتیبانی میشود.»۲۰
مشکل تغییر رژیم در ۲۶ مارس ۲۰۲۲، زمانی که بایدن در ورشو سخنرانی کرد، به وضوح آشکار شد. بایدن فریاد زد: «به خاطر خدا، این مرد [پوتین] نمیتواند در قدرت بماند.» سپس آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، به سرعت سعی در شفافسازی کرد: «ما استراتژی تغییر رژیم در روسیه یا هیچ جای دیگر نداریم… این به مردم روسیه بستگی دارد،» بلینکن گفت.
دو روز بعد، بایدن دوباره تلاش کرد. او گفت، پوتین «نباید در قدرت بماند. درست مثل اینکه… آدمهای بد نباید به انجام کارهای بد ادامه دهند. اما این بدان معنا نیست که ما یک سیاست اساسی برای انجام هر کاری برای سرنگونی پوتین به هر نحوی داریم،» بایدن تأکید کرد. «آخرین چیزی که میخواهم انجام دهم، درگیر شدن در یک جنگ زمینی یا یک جنگ هستهای با روسیه است.»۲۱
شفافسازیهایی مانند این ممکن است رهبرانی مانند پوتین، شی و کیم را مطمئن سازد یا نسازد که ایالات متحده فعالانه به دنبال سرنگونی آنها نیست. دموکراسیهای لیبرال تمایل دارند (به دلیل خوب) بر تهدیدات حمله فیزیکی و تهاجم تمرکز کنند. اما دولتهای غیرلیبرال از قدرتی که مؤسسات مالی، شرکتهای فناوری و رسانهای، و سازمانهای غیردولتی ایالات متحده در جوامع آنها اعمال میکنند، بسیار احساس تهدید میکنند. همانطور که پوتین در سخنرانی معروف خود در فوریه ۲۰۰۷ در کنفرانس امنیتی مونیخ گفت: «یک کشور و البته، اول از همه ایالات متحده، از مرزهای ملی خود به هر نحوی فراتر رفته است. این در سیاستهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی که به سایر ملتها تحمیل میکند، قابل مشاهده است. خب، چه کسی این را دوست دارد؟ چه کسی از این خوشحال است؟… البته چنین سیاستی به مسابقه تسلیحاتی دامن میزند.»۲۲
همیشه صداهای کافی در واشنگتن وجود دارد که خواستار تغییر رژیم هستند، به طوری که دشمنانی که بدترین سناریوها را در نظر میگیرند، همیشه میتوانند استدلال کنند که این قصد ایالات متحده است.۲۳ به عنوان مثال، در مقالهای در آوریل ۲۰۲۴ در فارن افرز، مت پاتینجر، معاون سابق مشاور امنیت ملی ترامپ، و مایک گالاگر، نماینده سابق کنگره، استدلال کردند که تغییر رژیم باید هدف اصلی سیاست ایالات متحده در قبال چین باشد.۲۴ همچنین قهرمانان تغییر رژیم پیشنهاد لغو تحریمها یا کاهش فشار را در صورت مهار برخی رفتارها یا قابلیتهای خاص توسط دشمن، نمیدهند.۲۵
تاریخچه مداخلات تغییر رژیم ایالات متحده در خارج از کشور، دشمنان را پذیرای پیشنهادات کنترل تسلیحاتی که به طور یکجانبه به نفع ایالات متحده باشد، نمیکند. با این حال، اینها دقیقاً همان نوع پیشنهاداتی هستند که سیاست قطبی شده، دولتها را به اصرار بر آنها ترغیب میکند. خروج دولتهای جمهوریخواه از پیمان ABM در سال ۲۰۰۲ و برجام با ایران در سال ۲۰۱۸، و همچنین توقف اجرای چارچوب توافق شده با کره شمالی در سال ۱۹۹۴، تردیدها را در مورد اینکه آیا ایالات متحده به توافقاتی که به نفع دشمنان است، نه فقط خودش، پایبند خواهد ماند، تقویت میکند. همه اینها این سوء ظن را عمیقتر میکند که محدود کردن یا کاهش قابلیتهای نظامی تنها به تجاوز یا اجبار دعوت میکند – و به نتایج متقابل و متعادل منجر نخواهد شد.
تایوان یک نوع خاص از مشکل تغییر رژیم است. علیرغم اعلامیههای رسمی در سالهای ۱۹۷۲، ۱۹۷۸ و ۱۹۸۲، مقامات ایالات متحده، به ویژه در کنگره، تمایل دارند تایوان-چین را به عنوان یک مشکل بیندولتی تلقی کنند تا یک مشکل درونچینی.۲۶ بسیاری در واشنگتن که این مسائل را از نزدیک دنبال نمیکنند، با تایوان طوری رفتار میکنند که گویی مستقل است. این امر مقامات چینی و بخش زیادی از مردم ملیگرا را خشمگین و نگران میکند. به نظر میرسد این امر تعهدات ایالات متحده به چین را نقض میکند. در چین، استقبال یا بدتر از آن، تشویق استقلال تایوان به عنوان مداخله نگرانکننده در امور داخلی چین تلقی میشود.
چارلز گلیسر، پژوهشگر معتبر روابط بینالملل، معضلات اینجا را به گونهای خلاصه میکند که شایسته نقل قول طولانی است:
حتی قابلیتهای صرفاً دفاعی مستقر شده توسط تایوان و ایالات متحده برای چین تهدیدآمیز به نظر میرسد، زیرا میتواند تمایل تایوان به اعلام استقلال را افزایش داده و توانایی چین برای اجبار یا حمله به جزیره را کاهش دهد. در نتیجه، حتی اگر شرایطی که معمولاً یک معضل امنیتی را خنثی میکند – مانند قابلیتهای دفاعی بسیار مؤثر که به عنوان ظرفیتهای تهاجمی دوچندان عمل نمیکنند – در دسترس باشد، تأثیر چندانی در کاهش رقابت و ناامنی چین نخواهد داشت. در عوض، چین ایالات متحده را به عنوان یک تهدید تلقی کرده و به روشهایی پاسخ خواهد داد که سپس تایوان را تهدید میکند. با افزایش قدرت و پتانسیل نظامی چین، رقابت نظامی و تنشهای سیاسی نیز افزایش خواهد یافت.
بنابراین، ایالات متحده تنها با گزینههای بد روبروست. میتواند پدافندهای تایوان و تعهد خود به حفاظت از جزیره را تقویت کند، اما بدین ترتیب به تهدید امنیت چین ادامه داده و خطر یک جنگ بزرگ را به جان میخرد. میتواند آن سیاست را به روشهای مختلفی اجرا کند، اما نه به روشی که مشکل اساسی را حل کند: اینکه چین تایوان را یک منفعت حیاتی میداند. به طور جایگزین، ایالات متحده میتواند به تعهد خود به استفاده از زور برای دفاع از تایوان پایان دهد، که به طور بالقوه به حمله چین و اتحاد اجباری جزیره با سرزمین اصلی دعوت میکند. هیچ گزینهای در این بین وجود ندارد.
برای بسیاری در واشنگتن و جاهای دیگر وسوسهانگیز است که تصور کنند اگر چین یک کشور تکحزبی تحت حاکمیت حزب کمونیست چین نبود، شاید مشکل آزادی و امنیت تایوان از بین میرفت. متأسفانه، این فکر خوشحالکننده ممکن است غیرواقعی باشد. اگر چین دموکراتیزه شده و انتخابات آزاد و عادلانه رقابتی برگزار میکرد، چه مدرکی وجود دارد که نامزدهای حزب کمونیست چین که بر اتحاد با تایوان اصرار دارند، حداقل اکثریت نسبی را به دست نمیآوردند؟ اگر چنین نامزدهایی انتخاب میشدند، و تایوانیها ترجیح میدادند با دولت سرزمین اصلی حاصله متحد نشوند، ایالات متحده بر چه اساسی از تایوان در برابر یک دولت منتخب دموکراتیک در چین دفاع میکرد؟
شاید حتی اگر کمونیستها از رهبری در سرزمین اصلی حذف میشدند، مردم تایوان همچنان ترجیح میدادند متحد نشوند. آنها که با خودگردانی خود راحت شدهاند، میتوانستند به طور قابل درکی در برابر باز کردن پتانسیل برای بازیگرانی که توسط رأیدهندگان سرزمین اصلی انتخاب شدهاند برای تأثیرگذاری بر آن، مقاومت کنند. آنگاه پرسش این بود که آیا مقامات منتخب و عموم رأیدهندگان چین استقلال تایوان را میپذیرفتند یا در عوض تهدید به استفاده از زور برای جلوگیری از آن میکردند. باز هم، بر چه اساسی برای ایالات متحده مشروع بود که مداخله کند؟
این بحث نشان میدهد که منفعت مشروع ایالات متحده نه در جستجو یا ترویج تغییر
این بحث نشان میدهد که منفعت مشروع ایالات متحده نه در جستجو یا ترویج تغییر رژیم، بلکه در بازدارندگی یا شکست اقداماتی است که توسط پکن یا تایپه انجام میشود و به طور قابل پیشبینی منجر به خشونت در مقیاس بزرگ خواهد شد.
ایالات متحده (و دیگران) میتوانند این موضوع را با تعهد به عدم اقدام آشکار یا پنهان برای برکناری دولتهای سایر ملل، مگر با مجوز سازمان ملل، روشن کنند. واشنگتن هرگز نمیتواند امثال پوتین، شی، کیم یا خامنهای را متقاعد کند که برای برکناری آنها از قدرت اقدام نخواهد کرد، اما میتواند از نتایج ضعیفی که چنین تلاشهایی در طول سالیان به بار آورده است، درس بگیرد. فهرست ناقصی از بیش از هفتاد تلاش برای تغییر رژیم تحت رهبری ایالات متحده در طول جنگ سرد شامل سرنگونی محمد مصدق در ایران (۱۹۵۳)، تلاشهای مکرر برای برکناری فیدل کاسترو در کوبا و سوکارنو در اندونزی، تبانی در برکناری سالوادور آلنده از شیلی (۱۹۷۳)، تهاجم و سرنگونی صدام حسین در عراق (۲۰۰۳) و معمر قذافی در لیبی (۲۰۱۱)، و تلاشهای مختلف علیه رژیمها در ایران و کره شمالی (که بیست و سه سال پس از برچسب خوردن به عنوان بخشی از «محور شرارت» همچنان در قدرت هستند) میشود.۲۷
امنیت ایالات متحده و امنیت بینالمللی میتواند از این درک سیاستگذاران فعلی و آینده ایالات متحده سود ببرد که وقتی دشمنان آنها سلاح هستهای در اختیار دارند، هرگونه تصور مبنی بر پیگیری تغییر رژیم توسط ایالات متحده، نتیجه معکوس خواهد داشت. بلکه، این امر باعث میشود دشمنان حتی بیشتر خواهان سلاحهای هستهای باشند تا به خود اطمینان دهند که ایالات متحده ریسک تهاجم برای برکناری آنها را نخواهد پذیرفت.
ظهور فناوریهای جدید
نظامیان برای کسب توانایی پیروزی در جنگها حقوق میگیرند. هیچ ارتشی داوطلبانه بازدارندگی را نمیپذیرد و قبول نمیکند که نمیتواند پیروز شود. ریچارد پایپز، مورخ مشهور دوران ریگان، این موضوع را به خوبی در مقالهای تأثیرگذار در سال ۱۹۷۷ با عنوان «چرا اتحاد جماهیر شوروی فکر میکند میتواند بجنگد و در جنگ هستهای پیروز شود» بیان کرد. استراتژی مدرن بازدارندگی هستهای، با شروع از کار کلاسیک برنارد برودی و همکارانش، فرض میکرد که نظامیان اکنون باید بر «جلوگیری از جنگها به جای پیروزی در آنها، تأمین کفایت در سلاحهای تعیینکننده به جای برتری، و حتی تضمین توانایی دشمن بالقوه برای ضربه متقابل» تمرکز کنند، پایپز نوشت.۲۸ «نیازی به توضیح نیست که این اصول با تمام اصول نظریه نظامی سنتی، که همیشه خواستار برتری در نیروها بود و هدف جنگ را پیروزی میدانست، در تضاد بود.» پایپز در ادامه استدلال کرد که نیروها و دکترین هستهای شوروی از نظریه نظامی سنتی پیروی میکردند و سیاست ایالات متحده باید برای مقابله با این امر اصلاح شود. تنشهای مشابهی بین اصول بازدارندگی و جنگافروزی در دهههای بعد شعلهور شده است.۲۹
نوآوری فناورانه، وسوسه فرار از بازدارندگی هستهای را با کسب نوعی مزیت قابل استفاده بر دشمن، ایجاد میکند. فناوریهای نظامی جدید، شناسایی اهداف و دقت حمله را بهبود میبخشند، بنابراین میتوان بازده سلاحهای هستهای را بدون کاهش اطمینان از نابودی اهداف، کاهش داد. برخی اهدافی که قبلاً تنها کلاهکهای هستهای میتوانستند نابود کنند، اکنون میتوانند با سلاحهای متعارف ویران شوند. این قابلیتهای نوظهور میتوانند خطرات آسیب جانبی و به طور گستردهتر، عبور از آستانه درگیری هستهای را کاهش دهند. سپس رهبران سیاسی ممکن است بیشتر متمایل به پیگیری نظریههای نظامی پیروزی در جنگ شوند.
این میتواند یک اثر بیثباتکننده متناقض بازدارندگی هستهای باشد: قابلیتهایی که دشمن شما را بازمیدارد ممکن است خود شما را جسورتر کند، اما آن دشمن ممکن است بیم داشته باشد که این جسارت جدید منجر به تجاوز شود – که به نوبه خود، آنها را به تمایل بیشتر به سلاح برای بازدارندگی سوق میدهد.
هنگامی که دشمنان درک میکنند (یا بیم دارند) که حریف آنها به دنبال برتری است، ممکن است راحتتر بازداشته شوند. از سوی دیگر، مشاوران سیاسی و نظامی که معتقدند دشمنان آنها با قابلیتهای برتر بازداشته خواهند شد، ممکن است خود کمتر بازداشته شده و اقداماتی انجام دهند که در نهایت به تحریک یا تشدید جنگ هستهای منجر شود. این میتواند یک اثر بیثباتکننده متناقض بازدارندگی هستهای باشد: قابلیتهایی که دشمن شما را بازمیدارد ممکن است خود شما را جسورتر کند، اما آن دشمن ممکن است بیم داشته باشد که این جسارت جدید منجر به تجاوز شود – که به نوبه خود، آنها را به تمایل بیشتر به سلاح برای بازدارندگی سوق میدهد. این تناقض، معضلات امنیتی و مارپیچهای ناامنی ایجاد میکند: تلاش شما برای تقویت فناورانه بازدارنده خود (و محدود کردن ظرفیت مخالفان برای آسیب رساندن به شما) مانند یک تهدید تهاجمی به نظر میرسد، که دشمن سپس سعی میکند از طریق گفتار و/یا اقدامی که شما آن را به عنوان یک تهدید تهاجمی درک میکنید، با آن مقابله کند. اقدام متقابل شما در برابر آن حرکت، دشمن شما را تهدید میکند، که ممکن است در پاسخ مقابله به مثل کند، و این روند در یک مارپیچ ادامه مییابد.۳۰
انتشار سلاحهای متعارف و دو منظوره هرچه مرگبارتر و قابلیتهای شناسایی و فرماندهی و کنترل، همراه با پدافندهای موشکی منطقهای و سلاحهای هستهای کمبازده، مرز بین جنگ متعارف و هستهای را محو میکند. همانطور که الکسی آرباتوف، پژوهشگر روسی، خاطرنشان میکند: «بسیاری از سیستمهای فعلی و آینده از این نوع، دو منظوره هستند که مهمات هستهای و متعارف را حمل میکنند و استفاده از آنها تا زمان انفجار از یک حمله هستهای قابل تشخیص نخواهد بود. این در مورد بمبافکنهای سنگین و متوسط، هواپیماهای ضربتی تاکتیکی با موشکها و بمبها، کشتیهای سطحی و زیردریاییهای تهاجمی با سیستمهای موشکی دو منظوره صادق است.»۳۱
همه اینها چشمانداز تشدید ناخواسته به جنگ هستهای را، همانطور که جیمز اکتون به تفصیل شرح داده است، افزایش میدهد.۳۲ یک مهاجم ممکن است از قابلیتهای غیرهستهای – از جمله موشکهای کروز مافوق صوت با کلاهکهای متعارف یا بدافزارهایی که سیستمهای فرماندهی و کنترل را هدف قرار میدهają – برای هدف قرار دادن آنچه که فکر میکند قابلیتهای جنگی غیرهستهای دشمن است، استفاده کند. اما قربانی ممکن است نتواند این عملیات را از یک حمله هستهای تشخیص دهد: سلاحهای ورودی میتوانند شبیه سلاحهای هستهای باشند، یا داراییهای مورد حمله – مانند سیستمهای فرماندهی و کنترل – ممکن است بخشی از سیستم بازدارنده هستهای قربانی و همچنین قابلیتهای متعارف آن باشند.
امیدی وجود دارد که فناوریهای جدید بتوانند ظرفیتهای کشورها، نهادهای بینالمللی و جامعه مدنی را برای نظارت و راستیآزمایی پایبندی به اقدامات کنترل تسلیحات و اعتمادساز بهبود بخشند.۳۳ قابلیتهای جدید نظارت و راستیآزمایی میتواند اعتماد به معاهدات قدیمیتر را که تعداد اشیاء بزرگ مانند پرتابگرهای موشک، زیردریاییها و بمبافکنها را محدود میکنند، تقویت کند. اما پرتابگرهای دو منظوره و ماهوارهها و نرمافزارهای چندمنظوره احتمالاً مشمول کنترلهای به سبک قدیم نخواهند بود. در عوض، کشورهای رقیب باید بر روی کدهای رفتاری توافق کنند. نقضها پس از وقوع شناسایی خواهند شد – امیدواریم نه پس از وارد آمدن خسارت قابل توجه.۳۴ این روند به سمت کنترل رفتارها به جای قابلیتهای نظامی، تا حدی ناشی از تغییرات فناورانه و تا حدی ناشی از عوامل سیاسی مورد بحث در اینجا و در سراسر این کتاب است. به جای کنترل تسلیحات، تمرکز جدید ممکن است بر کنترل رفتار باشد.
قدرت سیاسی و اقتصادی مجتمعهای نظامی-فنی-صنعتی
اصطلاح «مجتمع نظامی-صنعتی» هم به پدیدههای شناختی و هم مادی اشاره دارد. یک مجتمع نظامی-صنعتی گروهی ذینفع متشکل از رهبران نظامی، سهامداران شرکتها، مدیران و کارمندان است که با سازمانهای دولتی که آنها را مجاز و تأمین مالی میکنند، در تعامل هستند. همچنین یک شیوه تفکر است که ایجاد قابلیتهای نظامی را بر ابتکارات دیپلماتیک و سرمایهگذاریهای اجتماعی-اقتصادی برای حل و فصل یا جبران اختلافات و تأثیرگذاری بر جمعیتهای خارجی، در اولویت قرار میدهد.۳۵
رهبران، نیات کشورهای دارای سلاح هستهای را تعیین میکنند، اما مجتمعهای نظامی-صنعتی میتوانند تصمیمات مربوط به توسعه و استقرار قابلیتها را هدایت کنند.۳۶ دوایت آیزنهاور، رئیسجمهور ایالات متحده، در سخنرانی خداحافظی معروف خود در سال ۱۹۶۱، چگونگی کسب «نفوذ ناروا» توسط مجتمع نظامی-صنعتی در ایالات متحده و اینکه «سیاست عمومی خود میتواند اسیر یک نخبه علمی-فناورانه شود» را توصیف کرد.۳۷ آزمایشگاههای سلاحهای هستهای و اندیشکدههای مرتبط، قابلیتها و کاربردهای بالقوه جدیدی را برای آنها ابداع میکنند. سرویسهای نظامی برای مأموریتهای هستهای با یکدیگر رقابت میکنند. شرکتهای بزرگ ساختمانی و تولیدی برای قراردادهای ساخت و استقرار سیستمهای تسلیحات هستهای لابی میکنند.۳۸ نمایندگان کنگره از ایالتهایی که میزبان همه این فعالیتها و کارمندان مرتبط هستند، هزینههای دولت برای آنها را ترویج میکنند. آیزنهاور پیامدهای این امر را درک میکرد.
نظامیان برای پیروزی در جنگها حقوق میگیرند، نه برای اینکه بازداشته شوند. وظیفه آنها تصور بدترین اتفاق قابل قبولی است که دشمنانشان میتوانند انجام دهند و یافتن راههایی برای جلوگیری از آن یا انجام کاری حتی بدتر برای دشمن است. تصمیمگیری در مورد اینکه آیا و چگونه جنگها را آغاز، محدود یا خاتمه دهند، به عهده رهبران ملی است. با این حال، برنامهریزی برای جنگها، از جمله درگیری هستهای، عمدتاً توسط نظامیان انجام میشود، بنابراین سیاستمداران تحت فشار قرار میگیرند تا زرادخانههای بزرگ و متنوعی را تأیید کنند که برنامهریزان ادعا میکنند (یا امیدوارند) میتوانند مزایای تاکتیکی در نبرد به دست آورند و بنابراین دشمنان را بازمیدارند. در حالی که این قابلیتهای پیروزمندانه ممکن است به طور دفاعی برای بازدارندگی جستجو شوند، دشمنان احتمالاً آنها را تهاجمی تلقی خواهند کرد. پدافندهای موشکی استراتژیک ایالات متحده یک نمونه آشکار است. سیلوهای جدید موشکهای قارهپیمای چین ممکن است نمونه دیگری باشد اگر هدف آنها تضمین بقاپذیری بازدارنده اساسی چین در مواجهه با پدافندهای موشکی بالقوه ایالات متحده و نیروهای ضربتی متعارف تهاجمی باشد.
اصلاح برداشتهای مبتنی بر بدترین سناریو، کاهش فشارهای تشدید تنش، و تسهیل توافق سیاسی مستلزم آن است که رهبران سیاسی بر نهادهای نظامی-دفاعی خود اعمال قدرت کنند. این کار در دموکراسیها یا غیردموکراسیها آسان نیست.۳۹ در ایالات متحده، و احتمالاً در سایر کشورها، رهبران سیاسی اغلب به چالش کشیدن یا تعدیل تمایلات رهبران نظامی برای پیگیری پیروزی در رقابتهای سیاسی یا نظامی با کشورهای دشمن را پرخطر میدانند. این امر به ویژه زمانی دشوار است که یک رهبر به هر دلیلی از نظر سیاسی آسیبپذیر باشد.
اعمال نفوذهای نظامی-صنعتی مشابهی در اتحاد جماهیر شوروی رخ داد. همانطور که آناتولی دوبرینین بازگو کرد:
نفوذ فزاینده مجتمع نظامی-صنعتی شوروی از جمله عوامل عمدهای بود که به تدریج تنشزدایی را تضعیف میکرد، و نه فقط به دلیل خواستههای فزاینده آن برای پیچیدگی فناورانه، مانند ایالات متحده… به طور خلاصه، سران نظامی و سردمداران صنعت نظامی، که حامیان قابل اعتماد برژنف در حزب و دولت بودند، دسترسی آزاد به او با پروژههای خود داشتند، اما دانش اندک و مسئولیت کمتری در زمینه سیاست خارجی داشتند… همه اینها منجر به یک مسابقه تسلیحاتی غیرقابل کنترل شد که با اهداف مشخص سیاست خارجی یا مفاهیم کلی مانند تنشزدایی مرتبط نبود.۴۰
در رقابت دوجانبه – مانند ایالات متحده و روسیه، یا هند و پاکستان – مجتمعهای نظامی-صنعتی هستهای از یکدیگر تغذیه میکنند. این امر به طور فزایندهای در مورد رقابت ایالات متحده و چین نیز صادق است، پس از دههها خویشتنداری نسبی پکن در حالی که قدرت اقتصادی کشور را تقویت میکرد. پیشرفت فناورانه گزارش شده یک طرف به آزمایشگاههای سلاحهای هستهای یا دفاتر طراحی موشک طرف دیگر کمک میکند تا بودجه جدیدی برای اقدامات متقابل مورد نظر خود به دست آورند. یک نوع طنزآمیز از این پدیده در جلسهای که توسط یک سازمان غیردولتی در اوایل دهه ۱۹۹۰ برگزار شد، رخ داد: طراحان سلاحهای هستهای ایالات متحده با لبخند به همتایان روسی خود گفتند که چقدر خوشحال شدند وقتی روسیه در سال ۱۹۸۷ پس از یک وقفه اعمال شده توسط میخائیل گورباچف، رهبر شوروی، در طول سال ۱۹۸۶، آزمایش هستهای را از سر گرفت.۴۱ آزمایش روسیه احتمال اینکه ایالات متحده به جای اعمال وقفه آزمایشی خود، به همان شیوه پاسخ دهد، همانطور که متخصصان سلاح بیم داشتند، را بیشتر کرد. (وقفه در آزمایش هستهای ایالات متحده در سال ۱۹۹۲ برقرار شد و تا به امروز ادامه دارد.)
به طور مشابه، در جنوب آسیا، لافزنیهای مکرر (و اغلب بیاساس) سازمان تحقیقات و توسعه دفاعی هند در مورد اینکه در آستانه دستیابی به یک قابلیت تسلیحاتی جدید و مهم – یک پدافند موشکی بالستیک، یا کلاهکهای چندگانه با قابلیت هدفگیری مستقل (MIRVS) – قرار دارد، رهبری مجتمع سلاحهای هستهای پاکستان را خوشحال میکرد. این به آنها کمک میکرد تا قابلیتهای موشکی و ذخایر کلاهک پاکستان را که دائماً در حال تکامل بودند، به عنوان پاسخهای دفاعی ضروری به هند توجیه کنند.۴۲
حداقل یک نمونه متضاد وجود دارد که در آن کاستیهای یک مجتمع نظامی-صنعتی، محدودیتی در برابر رقابت ایجاد میکند: زمانی که چالشها و کاستیهای فیزیکی و مدیریتی، مجتمع نظامی-صنعتی را تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال، تأخیرهای هنگفت و افزایش هزینهها در برنامه جدید موشکهای قارهپیمای سنتینل ایالات متحده و تأسیسات تولید قطعات اورانیوم و پلوتونیوم، به این معنی است که مجتمع نظامی-صنعتی آمریکا ممکن است نتواند زرادخانه هستهای ایالات متحده را آنطور که ترجیح میدهد، گسترش دهد.۴۳ سپس کنترل تسلیحات یا سایر اشکال محدودیت ممکن است به عنوان ابزاری برای مدیریت رقابت با دشمنان جذابتر شود.
سیاستگذاری مبتنی بر بدترین سناریو
هر چهار پدیده مورد بحث قبلی، سیاستگذاری مبتنی بر بدترین سناریو را تشویق میکنند، که مدتهاست مشکلی در داخل و بین مجتمعهای نظامی-صنعتی هستهای بوده است. همانطور که الکساندر ساولیف و نیکولای دتینوف از تجربه دست اول در کتاب مهم خود، «پنج بزرگ: تصمیمگیری کنترل تسلیحات در اتحاد جماهیر شوروی» نوشتند، «جای تعجب نیست که – مانند ایالات متحده – رهبران اتحاد جماهیر شوروی در تمام اقدامات و پیشبینیهای خود از یک سناریوی بدترین حالت حرکت میکردند.»۴۴ تانگ ژائو گزارش میدهد که «اتکای شدید چین به تفکر مبتنی بر بدترین سناریو، پیامدهای ناخواستهای ایجاد کرده است.»۴۵
تحلیلهای مبتنی بر بدترین سناریو نشاندهنده اعتماد پایین به ارزیابیهای اطلاعاتی است: اگر جامعه اطلاعاتی شما دانش یا بینش خوبی در مورد قابلیتها و نیات دشمنانتان نداشته باشد، به نظر میرسد ایمنترین کار – برای مشاغل تحلیلگران و سیاستگذاران و شاید برای ملت – فرض بدترین حالت باشد. فرض بدترین حالت در محیطی که مصالحه با دشمنان داخلی و خارجی مذموم است، حتی طبیعیتر (و به طور ضمنی تشویق میشود) است. هنگامی که فرهنگ سیاسی داخلی به شدت قطبی شده است، اشتباه در ارزیابی و/یا سیاستها میتواند منجر به تهمتهای شدید در رسانههای اجتماعی یا حتی پایان یک شغل شود. تا آنجا که تفکر و تحلیلهای مبتنی بر بدترین سناریو تهدیدات را بزرگنمایی میکنند، درآمدهای دفاتر و صنایع دفاعی افزایش خواهد یافت.
تحلیلگران و سیاستگذاران جریان اصلی، نه به طور غیرمنطقی، فرض میکنند که هرچه سلاحهای یک کشور مخربتر یا با قابلیت استفاده پیشگیرانه مفیدتر باشند، نیات آن کشور تهاجمیتر است. ژنرال (بازنشسته) جان هایتن، معاون سابق رئیس ستاد مشترک ارتش ایالات متحده، این گرایش را زمانی که پیشنهاد کرد وسیله نقلیه مافوق صوت قابل مانور چین که در ژوئیه ۲۰۲۱ آزمایش شد، «شبیه یک سلاح استفاده اولیه به نظر میرسد. آن سلاحها از نظر من اینطور به نظر میرسند.»۴۶ همتایان چینی و پژوهشگران دیرینه چین به این راحتی به این نتیجه نمیرسیدند.
تفکر مبتنی بر بدترین سناریو، این احساس را تشدید میکند که تغییر رژیم برای مهار تهدیدات دشمن ضروری است. در مورد عراق، هرچه مقامات آمریکایی صدام را هیولاتر میپنداشتند، مطمئنتر بودند که او سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی را پنهان کرده و در حال ساخت سلاحهای هستهای است. از نظر آنها، او به سادگی باید میرفت. و هرچه صدام بیشتر این اتهامات را میشنید، بیشتر فکر میکرد که واشنگटन مصمم به کشتن اوست – حتی اگر به بازرسان اجازه میداد ثابت کنند که سلاح کشتار جمعی ندارد. تفکر مبتنی بر بدترین سناریوی او بر این بود که سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) دانای کل است و باید بداند که او این سلاحها را ندارد. با فرض عزم ایالات متحده (و اسرائیل) برای دروغ گفتن، تحریم و سرنگونی او صرف نظر از هر چیزی، او بازرسان را برای حفظ جایگاه خود در داخل و در جهان عرب به چالش کشید.۴۷ تصمیم پوتین برای حمله و تصرف اوکراین تا حدی ناشی از باور بدترین سناریوی او بود مبنی بر اینکه اوکراین برای پیوستن به ناتو دعوت خواهد شد، که سپس «کریمه را از طریق ابزارهای نظامی پس خواهد گرفت.»۴۸
طراحان بدترین سناریوها، و افرادی که از آنها نقل قول میکنند، ممکن است حتی آگاه نباشند که از چنین منطقی استفاده میکنند. همچنین به مخاطبان خود هشدار نمیدهند. با این حال، برخی از قهرمانان خلع سلاح هستهای رویکردی مشابه و در عین حال متضاد از خود نشان میدهند: تفکر مبتنی بر بهترین سناریو. آنها به مخاطبان هشدار نمیدهند که مزایای استدلال شده خلع سلاح هستهای به مفروضات بهترین سناریو بستگی دارد، که در آن قدرتهای بزرگتر در غیاب بازدارندگی هستهای به احتمال زیاد به کشورهای کوچکتر حمله نمیکنند.
این خطرات تحلیلی و سیاستی به خوبی در مقاله اخیر کیسی جانسن در فصلنامه نیروهای مشترک در مورد استراتژی بازدارندگی ایالات متحده نشان داده شده است. جانسن، یک مقام فرماندهی استراتژیک ایالات متحده، «بهترین رویهها» را برای کمک به استراتژیستها در «تشخیص تهدیدات همانطور که هستند، و رویارویی مستقیم با واقعیت یک محیط امنیتی پیچیده، شلوغ و ترکیبی» پیشنهاد کرد. او نوشت، اولین الزام این است که «اجازه دهید بدترین سناریو به سناریوی برنامهریزی تبدیل شود.»۴۹ جانسن در ادامه دستور میدهد که «عبارت “آنها هرگز” باید از واژگان استراتژیست مدرن ممنوع شود.» با این حال، از نظر منطقی و تاریخی، رد تفکر مبتنی بر بهترین سناریو، تفکر مبتنی بر بدترین سناریو را تأیید نمیکند. هر دو نشاندهنده فقدان اطلاعات با کیفیت، آشنایی و تحلیل در مورد دشمن و مشکل موجود هستند.
پنج پدیدهای که در این فصل ترسیم شد، منافع سیاسی، اقتصادی و فناورانه قدرتمندی ایجاد میکنند که هم علت و هم معلول مسابقه تسلیحاتی و بیثباتی هستهای هستند. این پدیدهها میتوانند کنترل و خلع سلاح هستهای را از مسیر خارج کنند؛ همچنین میتوانند پیامدهای این شکست و ترک باشند. این یک همانگویی نیست. بلکه، عوامل مورد بحث در اینجا منعکسکننده روشهای پیچیدهای هستند که دولتها با درک و مدیریت روابط با رقبا در آنچه ممکن است مبارزات وجودی باشد، خود را سازماندهی و هدایت میکنند. تغییر زمانی رخ میدهد که دولتها و تصمیمگیرندگان بخواهند ارعاب خود از رقبا را افزایش یا کاهش دهند، یا در عوض زمانی که ترجیح میدهند به آنها اطمینان دهند. چنین تغییراتی در نیت و عمل اغلب به همان اندازه که از تغییرات در رفتار دشمن در خارج از کشور ناشی میشود، از روی کار آمدن رهبری جدید در داخل نیز نشأت میگیرد.
رابرت جرویس، نزدیک به پایان عمر مطالعاتی و خدمات دولتی خود، تأثیر نسبی عوامل داخلی و خارجی را در شکلدهی به سیاستگذاری هستهای ایالات متحده ارزیابی کرد. او نوشت:
تکانه های تولید شده داخلی می توانند محرک های خارجی را تحت الشعاع قرار دهند؛ مشغله های داخلی می توانند نگرانی برای آنچه دیگران می گویند و انجام می دهند را در خود غرق کنند… تمایل رهبران دموکراتیک برای به دست آوردن و حفظ قدرت می تواند سیاست خارجی را هدایت کند؛ منافع متمرکز و به خوبی سازماندهی شده می توانند منافع ملی را تحت الشعاع قرار دهند یا آن را تشکیل دهند؛ کشمکش و مصالحه در داخل بوروکراسی می تواند اطلاعات و گزینه های ارائه شده به رهبران را شکل دهد… جهان خارج تنها به طور مبهم و به شکلی تحریف شده دیده می شود و دولت ها ممکن است بیشتر به خودشان واکنش نشان دهند تا به دیگران. اگرچه نظریه بازدارندگی و معضل امنیتی رقابت تسلیحاتی را به طور متفاوتی تفسیر می کنند، هر دو دولت ها را در حال واکنش به آنچه دیگران می سازند و انجام می دهند، می بینند… اما این ممکن است بیشتر یک توجیه باشد – گاهی اوقات بدون اینکه رهبران آگاه باشند که چنین است – و نیروهای محرکه ممکن است در اقتصاد سیاسی خود دولت نهفته باشند… مطمئناً این یک حقیقت بدیهی است که دولت ایالات متحده حداقل به همان اندازه که با سایر کشورها مذاکره می کند، با خودش نیز مذاکره می کند – و به نظر می رسد کشمکش های داخلی حتی تلخ تر باشند.۵۰
این یک مشاهده حزبی نیست. رابرت سوفر، معاون سابق دستیار وزیر دفاع دولت ترامپ در امور سیاست هستهای و دفاع موشکی، صادقانه بسیاری از پویاییهایی را که جرویس توصیف کرد، به تفصیل شرح میدهد:
خرد متعارف در مورد سیاستگذاری نشان میدهد که تصمیمات باید از یک محاسبه منطقی منافع و اهداف، با کالیبراسیون آگاهانه ابزارها و اهداف، ناشی شوند و رئیسجمهور قدرت فوقالعادهای در هدایت تدوین سیاست و اجرای آن توسط اعضای کابینه و بوروکراسی امنیت ملی اعمال میکند… در عمل، سیاست – حتی سیاستی که توسط رئیسجمهور آغاز میشود – تحت تأثیر رویههای نهادی، سیاستهای بوروکراتیک، کش و قوس سیاست داخلی و بینالمللی، اولویتها و شخصیتهای فردی، گروههای ذینفع، نفوذ رسانهها و حتی فشار زمان و رویدادها قرار میگیرد.۵۱
ناظران مختلف در کشورهای مختلف میتوانند به این فهرست از عوامل محرک اضافه یا از آن کم کنند. برای ایجاد امکان تلاشهای مشترک برای تثبیت رقابتهای هستهای، لازم نیست همه این عوامل محرک حذف یا کاهش یابند. به عنوان مثال، کشورهای دارای سلاح هستهای میتوانند از تحلیلگران بدترین سناریو بخواهند تا اثرات جنگ هستهای را ارزیابی کرده و این تحلیلها را به همان اندازه که تحلیلهای بدترین سناریو از نیات و برنامههای تسلیحاتی روسیه یا چین را میسنجند، مورد توجه قرار دهند. این امر میتواند علاقه بیشتری به مذاکره در مورد اقدامات تثبیتکننده نسبت به امروز ایجاد کند. رهبرانی که از نگرانیهای همتایان خود در مورد تغییر رژیم آگاهتر میشوند، میتوانند اقداماتی برای اطمینان دادن به آنها و روشن کردن اینکه همزیستی مسالمتآمیز استراتژی راهنما است، انجام دهند. شاید بتوان فناوریهای جدیدی را طراحی کرد که بازدارندگی را تقویت کنند بدون اینکه تهدیدات تهاجمی را منتقل کنند. تنها مانعی که برای تثبیت باید کاهش یا حذف شود، عدم تمایل یا ناتوانی سیاسی در مصالحه است. این به معنای تشخیص این واقعیت است که مردم و ملتها ممکن است نسبت به یکدیگر احساس خصومت کنند؛ برای اینکه آنها بدون کشتن یکدیگر با هم زندگی کنند، باید گاهی اوقات در مورد نتایجی مذاکره کنند که به نفع طرف مقابل نیز باشد – حتی اگر از انجام این کار خوششان نیاید. این به معنای از دست دادن منافع خود نیست. با ایجاد ترتیبات امنیتی که منافع طرف مقابل را نیز در نظر میگیرد، میتوانید از منافع خود محافظت کرده و آنها را پیش ببرید.
یادداشتها (فصل ۳)
۱. جورج پرکوویچ، «بدون بازنده: کارآمد کردن کنترل تسلیحات»، در «آینده کنترل تسلیحات هستهای و تأثیر جنگ روسیه و اوکراین»، آکادمی علوم و هنرهای آمریکا، مارس ۲۰۲۴، https://www.amacad.org/publication/future-nuclear-arms-control-and-impact-russia-ukraine-war/section/3. لوئیس مناند، پژوهشگر حقوقی دانشگاه نیویورک، در بررسی کتاب «ملت حزبی: منطق جدید خطرناک سیاست آمریکا در عصر ملیشده»، اظهار داشت که «ظهور دو حزب سیاسی با ایدئولوژیهای سفت و سخت و عدم تحمل مصالحه» تهدیدی برای دموکراسی آمریکاست. «سیستمهای کارآمد نیازمند مشارکت هستند، و مشارکت باید با دست کشیدن از چیزی خریداری شود.» نگاه کنید به: لوئیس مناند، «آیا زمان به آتش کشیدن قانون اساسی فرا رسیده است؟»، نیویورکر، ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۴، https://www.newyorker.com/magazine/2024/09/30/constitution-book-reviews-chemerinsky-pierson-schickler.
۲. دوبرینین از اینکه چگونه عدم تمایل جناحهای دولت ریگان به مصالحه با یکدیگر، رهبران روسیه را که در تلاش برای مذاکره در مورد محدودیتهای متقابل و مقابله با مخالفان خود در مجتمع نظامی-صنعتی بودند، عمیقاً ناامید میکرد، ابراز تأسف کرد. نگاه کنید به: دوبرینین، در خفا، ۵۷۹، ۵۹۵.
۳. جان بولتون، مقام ارشد جمهوریخواه قدیمی، این رویکرد را به بهترین شکل نشان میدهد. نگاه کنید به: جان بولتون، تسلیم گزینهای نیست: دفاع از آمریکا در سازمان ملل و خارج از کشور (نیویورک: سایمون و شوستر، ۲۰۰۷)؛ بولتون، اتاقی که در آن اتفاق افتاد.
۴. توماس سی. شلینگ و ماری اسلاتر، تسلیحات و نفوذ، ویراست تجدیدنظر شده (۱۹۶۶؛ تجدید چاپ، نیوهیون، کنتیکت: انتشارات دانشگاه ییل، ۲۰۲۰).
۵. مکاتبه ایمیلی نویسنده با جان هاروی، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۳.
۶. گفتگوی نویسنده با جونگ پارک، جلسه در بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۵ مارس ۲۰۲۴.
۷. استیو کول، دام آشیل: صدام حسین، سیا، و ریشههای تهاجم آمریکا به عراق (نیویورک: پنگوئن رندوم هاوس، ۲۰۲۴)، ۳۵۰.
۸. همان.
۹. دوبرینین، در خفا، ۵۰۷.
۱۰. رونالد ریگان، یک زندگی آمریکایی (نیویورک: سایمون و شوستر، ۱۹۹۰)، ۵۹۹، ۶۰۸.
۱۱. همان، ۵۹۴-۵۹۵.
۱۲. کول، دام آشیل، ۳۴۴.
۱۳. جفری اس. پیک، دیپلماسی ناکارآمد: سیاست توافقات بینالمللی در عصر قطبیشدن حزبی (نیویورک: راتلج، ۲۰۲۲).
۱۴. ماریانا سوتومایور، «”به طور فزایندهای آشفته”: چرا جمهوریخواهان مجلس نمایندگان به سمت خروج میروند»، واشنگتن پست، ۷ آوریل ۲۰۲۴، https://www.washingtonpost.com/politics/2024/04/07/house-republicans-retirements-mike-johnson-majority-elections/.
۱۵. رابرت سوفر، «سیاست سیاست سلاحهای هستهای»، استراتژی تطبیقی ۳۵، شماره ۲ (ژوئیه ۲۰۱۶): http://dx/doi.org/10.1080/01495933.2016.1176478، ۱۷۳.
۱۶. یک همکار جمهوریخواه این ارزیابی را با گفتن اینکه اگر یک رئیسجمهور دموکرات مایل به سرمایهگذاری میلیاردها دلار بیشتر در نوسازی و گسترش زرادخانه هستهای ایالات متحده باشد، تعداد کافی از جمهوریخواهان در ازای آن از کنترل تسلیحات حمایت خواهند کرد، به چالش کشید. با این حال، این پرسش مطرح میشود که چرا روسیه یا چین با یک ترتیب کنترل تسلیحاتی که در نهایت منجر به تقویت عمده نیروهای هستهای ایالات متحده میشود، موافقت خواهند کرد.
۱۷. مکاتبه ایمیلی با کارشناس سیاست هستهای چینی ناشناس، در مورد جورج پرکوویچ، «تعامل با چین در مورد ثبات استراتژیک و آسیبپذیری متقابل»، بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۲۳ فوریه ۲۰۲۳، https://carnegieendowment.org/research/2022/10/engaging-china-on-strategic-stability-and-mutual-vulnerability?lang=en.
۱۸. بولتون، اتاقی که در آن اتفاق افتاد، ۳۲۴-۳۳۲.
۱۹. کول، دام آشیل، ۲۸۵-۸۶.
۲۰. تانگ ژائو، «چالشهای بنیادین و فرصتهای کوتاهمدت برای تعامل با چین»، آرمز کنترل تودی ۵۴، شماره ۱ (ژانویه/فوریه ۲۰۲۴): https://www.armscontrol.org/act/2024-01/features/underlying-challenges-near-term-opportunities-engaging-china.
۲۱. «اظهارات رئیسجمهور بایدن در اعلام بودجه سال مالی ۲۰۲۳»، ۲۸ مارس ۲۰۲۲، آرشیو ملی، https://bidenwhitehouse.archives.gov/briefing-room/speeches-remarks/2022/03/28/remarks-by-president-biden-announcing-the-fiscal-year-2023-budget/.
۲۲. «سخنرانی و بحث متعاقب آن در کنفرانس امنیتی مونیخ»، رئیسجمهور روسیه، ۱۰ فوریه ۲۰۰۷، http://en.kremlin.ru/events/president/transcripts/24034.
۲۳. مت پاتینجر و مایک گالاگر، «جایگزینی برای پیروزی نیست: رقابت آمریکا با چین باید برنده شود، نه مدیریت»، فارن افرز، ۱۰ آوریل ۲۰۲۴، https://www.foreignaffairs.com/united-states/no-substitute-victory-pottinger-gallagher؛ جوزف بوسکو، «ما به تغییر رژیم در روسیه نیاز داریم – اما چگونه؟»، هیل، ۳ مه ۲۰۲۳، https://thehill.com/opinion/international/3982406-we-need-regime-change-in-russia-but-how/؛ دیوید رمنیک، «آیا بایدن باید برای تغییر رژیم در روسیه فشار بیاورد؟»، صحنه سیاسی (پادکست)، نیویورکر، ۲ اکتبر ۲۰۲۳، https://www.newyorker.com/podcast/political-scene/should-biden-push-for-regime-change-in-russia؛ ناشناس، «تلگرام طولانیتر: به سوی یک استراتژی جدید چین برای آمریکا»، مرکز استراتژی و امنیت اسکوکرافت، شورای آتلانتیک، ۲۰۲۱، https://www.atlanticcouncil.org/content-series/atlantic-council-strategy-paper-series/the-longer-telegram/#conclusion؛ زک کوپر و هال برندز، «آمریکا تنها زمانی پیروز خواهد شد که رژیم چین شکست بخورد»، فارن پالیسی، ۱۱ مارس ۲۰۲۱، https://foreignpolicy.com/2021/03/11/america-chinas-regime-fails/؛ متیو کرونیگ و دن نگریا، «در برابر چین، ایالات متحده باید برای پیروزی بازی کند»، فارن پالیسی، ۲۴ ژوئن ۲۰۲۴، https://foreignpolicy.com/2024/06/24/usa-china-biden-xi-taiwan-competition-ccp-war/؛ مایکل آر. پمپئو، «چین کمونیست و آینده جهان آزاد» (سخنرانی در کتابخانه و موزه ریاست جمهوری ریچارد نیکسون)، کتابخانه و موزه ریاست جمهوری ریچارد نیکسون، ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۰، https://mn.usembassy.gov/speech-secretary-pompeo-07-23-2020/.
۲۴. پاتینجر و گالاگر، «جایگزینی برای پیروزی نیست.»
۲۵. کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی جورج دبلیو بوش، در ژانویه ۲۰۰۳ به یک مقام فرانسوی گفت: «باید دولت تغییر کند.» «پس از مدتی، میتوانیم تحریمها را لغو کنیم.» نگاه کنید به؛ کول، دام آشیل، ۴۴۵. برای بررسی علمی عالی این مسائل، نگاه کنید به: رید بی. سی. پاولی، «محکوم اگر انجام دهند، محکوم اگر انجام ندهند: معضل اطمینان در اجبار بینالمللی»، امنیت بینالمللی ۴۹، شماره ۱ (۲۰۲۴): https://doi.org/10.1162/isec_a_00488، ۹۱-۱۳۲.
۲۶. سوزان وی. لارنس، «تایوان: ریشههای سیاست یک چین ایالات متحده»، خدمات پژوهشی کنگره، ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳، https://crsreports.congress.gov/product/pdf/IF/IF12503/1.
۲۷. لیندزی ا. اورورک، «منطق استراتژیک تغییر رژیم پنهانی: کارزارهای تغییر رژیم تحت حمایت ایالات متحده در طول جنگ سرد»، مطالعات امنیتی ۲۹، شماره ۱ (۲۰۲۰): https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/09636412.2020.1693620، ۹۲-۱۲۷.
۲۸. ریچارد پایپز، «چرا اتحاد جماهیر شوروی فکر میکند میتواند بجنگد و در جنگ هستهای پیروز شود»، کامنتری، ژوئیه ۱۹۷۷، https://www.commentary.org/articles/richard-pipes-2/why-the-soviet-union-thinks-it-could-fight-win-a-nuclear-war/.
۲۹. نگاه کنید به، به عنوان مثال: ژان نولان، نگهبانان زرادخانه: سیاست استراتژی هستهای (نیویورک: بیسیک بوکز، ۱۹۸۹)؛ فرد کاپلان، بمب: رؤسای جمهور، ژنرالها، و تاریخ مخفی جنگ هستهای (نیویورک: سایمون و شوستر، ۲ فوریه ۲۰۲۱)؛ ژنرال (بازنشسته) لی باتلر، «مرگ با بازدارندگی»، ریسرجنس ۱۹۳ (مارس/آوریل ۱۹۹۹): https://www.nuclearinfo.org/wp-content/uploads/2022/02/Butler_DEATH_BY_DETERRENCE_April_1999_volume_1_of_1..pdf.
۳۰. برای بحث مفصل اخیر در مورد این معضلات، نگاه کنید به: کیسی جانسن، «چارچوبهای جدید بازدارندگی استراتژیک برای چالشهای امروزی»، فصلنامه نیروهای مشترک ۱۱۲، شماره ۱ (۲۰۲۴): ۶۰-۶۹؛ رابرت جرویس، «همکاری تحت معضل امنیتی»، سیاست جهانی ۳۰، شماره ۲ (۱۹۷۸): ۱۶۷-۲۱۴، https://doi.org/10.2307/2009958؛ جرویس، «کنترل تسلیحات، ثبات، و علل جنگ»، فصلنامه علوم سیاسی ۱۰۸، شماره ۲ (۱۹۹۳): ۲۳۹-۵۳، https://doi.org/10.2307/2152010؛ جرویس، ادراک و سوء ادراک در سیاست بینالملل (پرینستون، نیوجرسی: انتشارات دانشگاه پرینستون، ۱۹۷۶)؛ استفان ام. والت، «بازاندیشی در “انقلاب هستهای”»، فارن پالیسی، ۳ اوت ۲۰۱۰، https://foreignpolicy.com/2010/08/03/rethinking-the-nuclear-revolution/؛ و استفان ام. والت، «آیا کسی هنوز “معضل امنیتی” را درک میکند؟»، فارن پالیسی، ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۲، https://foreignpolicy.com/2022/07/26/misperception-security-dilemma-ir-theory-russia-ukraine/.
۳۱. الکسی آرباتوف، «دگردیسیهای هستهای»، پولیس. مطالعات سیاسی ۵ (۲۰۲۳): http://www.politstudies.ru/files/File/2023/5/Polis-2023-5-Arbatov-Eng.pdf، ۱۸.
۳۲. جیمز ام. اکتون، «تشدید از طریق درهمتنیدگی: چگونه آسیبپذیری سیستمهای فرماندهی و کنترل خطرات جنگ هستهای ناخواسته را افزایش میدهد»، امنیت بینالمللی ۴۳، شماره ۱ (۲۰۱۸): ۵۶-۹۹، https://doi.org/10.1162/isec_a_00320؛ اکتون، «آیا این یک سلاح هستهای است؟: ابهام پیش از پرتاب و تشدید ناخواسته»، بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۲۰۲۰، https://carnegieendowment.org/research/2020/04/is-it-a-nuke-pre-launch-ambiguity-and-inadvertent-escalation?lang=en؛ اکتون، «گلوله نقرهای؟ پرسیدن سؤالات درست در مورد حمله سریع جهانی متعارف»، بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۲۰۱۳، https://carnegieendowment.org/research/2014/11/silver-bullet-asking-the-right-questions-about-conventional-prompt-global-strike?lang=en.
۳۳. رز گاتمولر، «استارت جدید: امنیت از طریق راستیآزمایی قرن بیست و یکم»، آرمز کنترل تودی ۴۰، شماره ۷ (سپتامبر ۲۰۱۰): https://www.armscontrol.org/act/2010-09/new-start-security-through-21st-century-verification؛ جین واینمن، «نظارت بهتر و جاسوسی بهتر: پیامدهای فناوری نوظهور برای کنترل تسلیحات»، بررسی امنیت ملی تگزاس ۴، شماره ۴ (پاییز ۲۰۲۱): https://tnsr.org/2021/09/better-monitoring-and-better-spying-the-implications-of-emerging-technology-for-arms-control/#:~:text=This%20article%20investigates%20four%20emerging%20technologies%20that%20have,drones%2C%20AI%2C%20and%20additive%20manufacturing، ۳۳-۵۶.
۳۴. جیمز ام. اکتون، توماس مکدونالد، و پرانای وادی، «بازنگری در کنترل تسلیحات هستهای: یک رویکرد جامع»، بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۲۰۲۲، https://carnegieendowment.org/research/2021/12/reimagining-nuclear-arms-control-a-comprehensive-approach?lang=en؛ جورج پرکوویچ، «کنترل تسلیحات در فضای سایبری و فضای ماورای جو»، در کنترل تسلیحات در یک چهارراه: تجدید یا زوال؟، ویراستاران جفری ا. لارسن و شین اسمیت (بولدر، کلرادو: لین راینر، ۲۰۲۴)، https://www.degruyter.com/document/doi/10.1515/9781685859879-013/html.
۳۵. میخائیل گورباچف، در خاطرات ارزشمند خود، ادعا میکند که مجتمع نظامی-صنعتی ایالات متحده برای «تضعیف بهبود در روابط شوروی و آمریکا» بسیج شد. مشاهدات من در آن زمان و پس از آن نشان میدهد که گورباچف ممکن است تأثیر شناختی/ادراکی این مجتمع را نسبت به تأثیر مالی آن دست کم گرفته باشد. نگاه کنید به: میخائیل گورباچف، خاطرات (نیویورک: دابلدی، ۱۹۹۶)، ۴۱۶، ۴۳۹، ۴۴۴.
۳۶. «سخنرانی خداحافظی رئیسجمهور دوایت دی. آیزنهاور (۱۹۶۱)»، آرشیو ملی، https://www.archives.gov/milestone-documents/president-dwight-d-eisenhowers-farewell-address.
۳۷. همان.
۳۸. جالب اینجاست که پنجاه و شش سال پس از سخنرانی آیزنهاور، رابرت سوفر در مقاله افشاگرانه خود که قبلاً در مورد بسیاری از منافع داخلی مؤثر بر سیاستگذاری سلاحهای هستهای ذکر شد، به هیچ تأثیری از پیمانکاران دفاعی اشاره نمیکند. نگاه کنید به: سوفر، «سیاست سیاست سلاحهای هستهای.»
۳۹. جوئل ووتناو، «چرا شی جینپینگ به ارتش خود اعتماد ندارد»، فارن افرز، ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۳، https://www.foreignaffairs.com/china/why-xi-jinping-doesnt-trust-his-own-military. برای تغییر مسیر روابط ایالات متحده با دشمنان، دالاس بوید و جیمز اسکواراس، تحلیلگران دفاعی، خاطرنشان کردند که لازم است «مفاهیم استراتژیک و برنامههای نظامی ترویج شده توسط بخشهای نظامی و پیمانکاران صنعتی آنها تجدیدنظر شود. با این حال، چون این محافل در داخل کشورهای خود وزن سیاسی زیادی دارند، این امر به ندرت اتفاق میافتد.» نگاه کنید به: دالاس بوید و جیمز اسکواراس، «فرار از بازدارندگی هستهای»، نانپرولیفریشن ریویو ۲۰، شماره ۲ (ژوئن ۲۰۱۳): https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/10736700.2013.799822، ۳۳۹-۳۶۰.
۴۰. دوبرینین، در خفا، ۴۷۴. الکسی آرباتوف میافزاید: «اغلب، اهداف نظامی نیستند که توسعه برخی سلاحها را دیکته میکنند، بلکه در واقع برعکس است: اهداف با توسعه و استقرار سلاحهایی که برای ادغام پیشرفتهای فناورانه، افزایش اعتبار ملی، یا رسیدن به و پیشی گرفتن از یک دشمن بالقوه تولید میشوند، تنظیم میشوند.» نگاه کنید به: آرباتوف، «دگردیسیهای هستهای.»
۴۱. مشارکت جورج پرکوویچ در جلسه آزمایشگاه به آزمایشگاه سازمانهای غیردولتی ایالات متحده و روسیه؛ گورباچف، خاطرات، ۱۹۳، ۴۱۳.
۴۲. گفتگوهای نویسنده با ژنرال خالد کیدوای، راولپندی، ۲۰۱۰، ۲۰۱۳. اشلی تلیس این پدیده را با ظرافت همیشگی توصیف میکند: «پاکستان احتمالاً بزرگترین و متنوعترین قابلیتهای هستهای را در جنوب آسیا خواهد داشت، زیرا برنامه آن به طور فزایندهای کمتر تحت تأثیر آنچه هند واقعاً انجام میدهد و بیشتر تحت تأثیر تصورات پرشور آن از قابلیتهای هند همراه با برداشت گسترده – و در حال گسترش – از الزامات هستهای خود قرار دارد.» نگاه کنید به: اشلی جی. تلیس، «عدم تقارنهای قابل توجه: گذارهای هستهای در جنوب آسیا»، بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۲۰۲۲، https://carnegie-production-assets.s3.amazonaws.com/static/files/202207-Tellis_Striking_Asymmetries-final.pdf، ۵.
۴۳. «بیش از بودجه و با تأخیر – آینده پروژههای تحقیقاتی و تولید سلاحهای هستهای ایالات متحده چیست؟»، دفتر پاسخگویی دولت ایالات متحده، ۱۷ اوت ۲۰۲۳، https://www.gao.gov/blog/over-budget-and-delayed-whats-next-u.s.-nuclear-weapons-research-and-production-projects.
۴۴. الکساندر جی. ساولیف و نیکولای ان. دتینوف، پنج بزرگ: تصمیمگیری کنترل تسلیحات در اتحاد جماهیر شوروی (وستپورت، کنتیکت: پراگر، ۱۹۹۵)، ۳۵.
۴۵. تانگ ژائو، «محرکهای سیاسی تغییر سیاست هستهای چین: پیامدها برای روابط هستهای ایالات متحده و چین و امنیت بینالمللی»، بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۲۰۲۴، https://carnegieendowment.org/research/2024/07/china-nuclear-buildup-political-drivers-united-states-relationship-international-security?lang=en، ۶۰.
۴۶. دیوید مارتین، «شماره ۲ ارتش ایالات متحده جزئیات جدیدی در مورد آزمایش سلاحهای مافوق صوت چین فاش میکند»، سیبیاس نیوز، ۱۶ نوامبر ۲۰۲۱، https://www.cbsnews.com/news/china-hypersonic-weapons-test-details-united-states-military/.
۴۷. کول، دام آشیل، ۳۵۰-۳۶۴.
۴۸. «کنفرانس خبری پس از مذاکرات روسیه و فرانسه»، رئیسجمهور روسیه، ۸ فوریه ۲۰۲۲، http://en.special.kremlin.ru/events/president/news/67735.
۴۹. جانسن، «چارچوبهای جدید بازدارندگی استراتژیک برای چالشهای امروزی»، ۶۹.
۵۰. رابرت جرویس، «روانشناسی و امنیت: پرسشهای پایدار، پاسخهای متفاوت»، مجله امور بینالملل ییل ۷، شماره ۲ (تابستان ۲۰۱۲): ۱۳.
۵۱. رابرت سوفر، «مستندات: “سیاست سیاست سلاحهای هستهای”، ارائه در سمپوزیومهای دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه جانز هاپکینز، واشنگتن دیسی، ۸ آوریل ۲۰۱۵»، استراتژی تطبیقی ۳۵، شماره ۲ (۲۰۱۶): ۱۶۹-۱۷۵.
فصل ۴: سه گزینه برای رقابت هستهای
تمام جهان در پیشگیری یا محدود کردن جنگ هستهای نفعی حیاتی دارد. اولین پرسشی که باید بپرسیم این است که آیا بازدارندگی هستهای (در هر شکلی) از جنگ عمده، از جمله جنگ هستهای، مؤثرتر از الغای هستهای جلوگیری خواهد کرد یا خیر. (همانطور که در ادامه بحث خواهد شد، الغا ممکن است در جلوگیری از جنگ هستهای شکست بخورد، اگر در یک بحران یا درگیری، یک یا چند کشور برای بازسازی سلاحهای هستهای یا خارج کردن آنها از مخفیگاه عجله کنند).۱ پرسش بعدی این است که آیا برخی رویکردها به بازدارندگی هستهای خطرناکتر و پرهزینهتر از سایرین هستند. به عنوان مثال، آیا برخی زرادخانهها و برنامههای عملیاتی بیشتر احتمال دارد منجر به کشتار بیش از حد (overkill) شوند، که در آن تبادلات هستهای گسترده به طور بیرویه کشته و خسارت و رنجی بسیار بیشتر از تهدید مورد مناقشه ایجاد میکنند؟ پاسخ به این پرسشها بسیار قابل بحث است.
سه فصل بعدی استدلالهای موافق و مخالف را تحلیل میکنند: ۱) الغای هستهای (رقابت خلع سلاح شده)؛ ۲) رقابت هستهای بیثبات؛ و ۳) رقابت هستهای تثبیتشده. (مورد اخیر میتواند طیف گستردهای از دکترینها، اندازههای زرادخانه، برنامههای هدفگیری و قدرت تخریب بالقوه را شامل شود.) تحلیل در اینجا با هدف معتبر بودن از نظر تاریخی، فنی و منطقی و مؤثر بودن از نظر سیاسی انجام شده است. یعنی، هر فصل استدلالی را ارائه میدهد که بازیگران سیاسی میتوانند در تصمیمگیری سیاست سلاح هستهای خود ارزیابی کنند.
(یادداشتی در مورد اصطلاحات: ما از «تثبیتشده» و «بیثبات» برای انعکاس نیات و انتخابهای سیاستی استفاده میکنیم. زرادخانههای هستهای ممکن است ذاتاً دشمنان را بازدارند و در نتیجه درجهای از ثبات را فراهم کنند. با این حال، همانطور که پارادوکس ثبات-بیثباتی نشان میدهد، در غیاب اقدامات تثبیتکننده مشترک، رقبا ممکن است جسور شده و در زیر آستانه فرضی – و نامشخص – حمله هستهای استراتژیک، به طور تهاجمی عمل کنند. هنگامی که خطرات تشدید از جنگ متعارف به جنگ هستهای محدود و سپس به جنگ هستهای تمامعیار با درک متقابل و اقدامات تثبیتکننده مذاکرهشده تنظیم نشده باشد، این رقابت هستهای بیثبات است. از سوی دیگر، رقبا ممکن است انتخاب کنند که واقعاً در مورد رفتارهای مهارکننده و قابلیتهای نظامی مذاکره یا عمل متقابل کنند. این رقابت هستهای تثبیتشده است. تثبیت میتواند اشکال و گستره متفاوتی داشته باشد. از نظر پارادوکس ثبات-بیثباتی، تثبیت را میتوان در قبال نیروهای هستهای غیراستراتژیک و استراتژیک و همچنین نیروهای متعارف دنبال کرد. این میتواند شامل محدودیتهایی بر رفتارهای نیروهای هستهای، نیروهای متعارف، نیروهای شبهنظامی و نیروهای سایبری باشد. رهبران میتوانند از طریق ارتباطات اطمینانبخش – محرمانه یا عمومی – و ژستهایی مانند جلسات سران، تثبیت را تقویت کنند.)
بدیهی است که محاسن و معایب هر رویکرد به شرایط تاریخی که در آن دنبال یا تصور میشود، بستگی دارد. هنگامی که ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی ظرفیت ارتباط دیپلماتیک و حل مسئله قابل توجهی نداشتند، رقابت هستهای آنها بیثبات بود. بین سالهای ۱۹۶۳ و ۱۹۷۲، آنها برای مذاکره در مورد چندین اقدام تثبیتکننده که مظهر تنشزدایی سیاسی آنها بود، با وجود مداخله شوروی در چکسلواکی و جنگ در ویتنام، همکاری کردند. در دهه ۱۹۹۰، کاهشهای عمده در نیروهای هستهای و متعارف به طور دیالکتیکی با ارتباطات فشرده رهبر به رهبر و ابتکارات حل مسئله رخ داد، که همگی امید را در اوایل دهه ۲۰۰۰ تقویت کردند که خلع سلاح هستهای در نهایت امکانپذیر خواهد بود. امروزه، شرایط در میان کشورهای رقیب دارای سلاح هستهای پیچیدهتر از هر دوره قبلی است. با این حال، جهان از این مزیت برخوردار است که میتواند از تجربیات گذشته در مهار رقابتهای هستهای و جلوگیری از استفاده از سلاحهای هستهای بهره ببرد.
تحت شرایط سیاسی و امنیتی مانند امروز، رقابت تثبیتشده توازن سود و خطر بهتری نسبت به الغای هستهای یا رقابت بیثبات ارائه میدهد.
ما پیشنهاد میکنیم که تحت شرایط سیاسی و امنیتی مانند امروز، رقابت تثبیتشده توازن سود و خطر بهتری نسبت به الغای هستهای یا رقابت بیثبات ارائه میدهد. در طیف گستردهای از وضعیتها و دکترینهای ممکن برای رقابت تثبیتشده، ما بیشتر استدلال میکنیم که ایالات متحده، روسیه و چین اگر دستور کاری را برای عقبنشینی مداوم از نیات و قابلیتهای تهدیدکننده بازدارندههای هستهای یکدیگر دنبال کرده و هدف صریحی را برای پایان دادن به کشتار هستهای بیش از حد (overkill) اتخاذ کنند – سطحی از مرگ و ویرانی که بسیار فراتر از هرگونه خسارتی است که در درگیریهای متعارفی که کشورها امیدوارند از آن بازدارند، وارد میشود – به منافع خود و منافع بقیه جهان خدمت خواهند کرد.۲
یادداشتها (فصل ۴)
۱. توماس سی. شلینگ، «جهانی بدون سلاحهای هستهای؟»، ددالوس ۱۳۸، شماره ۴ (پاییز ۲۰۰۹): ۱۲۴-۱۲۹.
۲. برای درخواستهای مشابه، نگاه کنید به: کارل سیگن، «جنگ هستهای و فاجعه اقلیمی: برخی پیامدهای سیاستی»، فارن افرز، زمستان ۱۹۸۳/۸۴، https://www.foreignaffairs.com/articles/1983-12-01/nuclear-war-and-climatic-catastrophe-some-policy-implications؛ پل دوتی، «حداقل بازدارنده و فراتر از آن»، ددالوس ۱۳۸، شماره ۴ (۲۰۰۹): https://doi.org/10.1162/daed.2009.138.4.130، ۱۳۰-۱۳۹.
فصل ۵: گزینه الغای هستهای: رقابت خلع سلاح شده
اگر سلاحهای هستهای میتوانستند به طور ایمن و قابل تأیید از بین بروند، مسلماً به این معنا بود که دولتها چالشها و معضلات مختلف مرتبط با تأمین امنیت جهان از جنگ آخرالزمانی امروز را حل کردهاند. راههای زیادی برای تعریف و انجام کاهش، برچیدن و از بین بردن سلاحهای هستهای در مسیر الغا وجود دارد. این فرآیند شامل مراحل خلع سلاحی خواهد بود که به دلایل فنی، بودجهای و سیاسی، زمان زیادی طول خواهد کشید.۱ این یک هدف برای ۱۹۱ کشور عضو NPT است. اینکه هفتاد و سه کشور نیز به پیمان منع سلاحهای هستهای پیوستهاند، نشاندهنده بیصبری و ناامیدی آنها از عدم پیگیری مؤثر این هدف است. از نظر آنها، بازدارندگی هستهای در بهترین حالت، گزینه دوم است. و البته، برخی رویکردها به بازدارندگی در ایجاد توازن بین خطرات و هزینهها با قابلیت اتکا، بهتر از سایرین هستند.
علیرغم مزایای مورد نظر، الغای هستهای در عمل توسط هیچ یک از نه کشور دارای سلاح هستهای و متحدان آنها – حداقل به عنوان یک هدف کوتاهمدت – دنبال نمیشود. برای قدرتمندترین بازیگران، خلع سلاح هستهای (به عنوان فرآیندی که منجر به الغا میشود) به لطف تهاجم روسیه به اوکراین غیرهستهای، ایجاد تسلیحات هستهای چین و کره شمالی، برنامه نوسازی هستهای ایالات متحده، و فقدان اقدامات کنترل تسلیحات و اعتمادساز ساختاریافته بین هند و پاکستان، از دستور کار خارج شده است. تا زمانی که هر کشور دارای سلاح هستهای بیشتر از خطر هستهای شدن چنین جنگی، از جنگ متعارف احساس تهدید کند، بازدارنده هستهای خود را حفظ خواهد کرد.
با این حال، عاقلانه و از نظر سیاسی توصیه میشود که اعلامیه رهبران G20 مبنی بر اینکه «استفاده یا تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای غیرقابل قبول است» و اعلامیه ریگان-گورباچف مبنی بر اینکه «جنگ هستهای را نمیتوان برد و هرگز نباید آغاز شود» را تقویت کنیم. هیچکس نمیداند آیا میتوان یک جنگ هستهای محدود را محدود نگه داشت یا خیر. و اگر جنگ هستهای تمامعیار رخ دهد، همه به طور ویرانگری بازنده خواهند بود. انتظار اینکه بازدارندگی هستهای طی هفتاد و پنج سال آینده بدون شکست عمل کند، از انسانها و ماشینهای قرن بیست و یکم، انتظار زیادی است؛ اگر هیچ بازیگر قدرتمندی به طور جدی پروژه خلع سلاح را دنبال نکند، گونه بشر خود را بر روی زمین (و احتمالاً بر روی هر سیاره دیگری که ثروتمندان امیدوارند به آن فرار کنند) محکوم به فنا خواهد کرد. با این حال، این فصل خود را به هدف سادهتر یعنی توضیح مختصر موانع سیاسی اساسی که برای ترغیب کشورهای رقیب به برچیدن سلاحهای هستهای خود باید بر آنها غلبه کرد، محدود میکند.
البته چالش بزرگ این است که چگونه از جهان امروز، که در آن نه کشور در مجموع بیش از ۱۲۰۰۰ سلاح هستهای دارند، به جهانی برسیم که در آن همه آن سلاحها به طور قابل تأیید از بین رفتهاند و همه به اندازه کافی مطمئن هستند که هیچکس نمیتواند مخفیانه آنها را بازسازی کند. چگونه جامعه بینالمللی میتواند هدفمندانه به سوی چنین جهانی حرکت کند، در حالی که قدرتهای بزرگ به جای کنترل تسلیحات، در حال مسابقه تسلیحاتی هستند، به جای اولویت دادن به هنجارهای عدم اشاعه، آنها را زیر پا میگذارند، به جای تأیید تعهدات قدیمی منع آزمایش، از آنها طفره میروند، و در چند مورد به جای تابو کردن تهدیدات هستهای، از آنها استفاده میکنند؟
هیچ برنامه مورد توافقی برای انجام این کار وجود ندارد. جوآن رولفینگ، رئیس ابتکار تهدید هستهای، رویکرد اساسی را اینگونه تشریح میکند:
یک استراتژی جایگزین برای جلوگیری از استفاده از سلاح هستهای میتواند بر یک رژیم کنترل فناوری سختگیرانه و مؤثر پیرامون فناوریهای دو منظوره که میتوانند برای اهداف صلحآمیز و همچنین برای سلاحهای هستهای مورد استفاده قرار گیرند، متکی باشد. هفتاد سال پیش، ظرفیت فنی برای انجام این کار وجود نداشت. امروز، وجود دارد. ما چیزهای زیادی در مورد چگونگی نظارت، شناسایی و تنظیم فناوری هستهای که میتواند برای اهداف تسلیحاتی استفاده یا منحرف شود، آموختهایم. چنین رژیمی باید با ممنوعیت قانونی مالکیت، استقرار و استفاده از سلاحهای هستهای، و همچنین با سیاستها، نهادها و قابلیتهای لازم برای اجرا، راستیآزمایی و اجرای چنین ممنوعیتی همراه باشد. هر یک از این اهداف بسیار دشوار است و نیازمند تلاش مداوم طی یک نسل یا بیشتر خواهد بود.۲
مذاکره در مورد چنین رژیمی، به ویژه اجرای آن، مستلزم موافقت حداقل ایالات متحده، روسیه، بریتانیا، فرانسه، چین، اسرائیل، هند، پاکستان و کره شمالی – نه کشوری که اکنون سلاح هستهای در اختیار دارند – خواهد بود. ناتو و متحدان آسیایی تحت چتر امنیتی ایالات متحده نیز باید برچیدن بازدارنده هستهای ایالات متحده را تحمل کنند. هر یک از این کشورها احتمالاً مایل به حذف سلاحهای خود نخواهند بود مگر اینکه همه دیگران نیز این کار را انجام دهند: تا زمانی که یک کشور سلاح هستهای را حفظ کند، فرض بر این است که دیگران نیز خواهان ایجاد توازن در برابر آن قدرت خواهند بود.
بزرگترین چالشهای امروز، تهدیدات غیرهستهای هستند که باعث میشوند کشورهای دارای سلاح هستهای (یا اتحادها) احساس کنند نیاز به حفظ بازدارنده هستهای خود دارند، حتی اگر همه دیگران مایل به خلاص شدن از شر سلاحهای هستهای خود باشند.
همانطور که قبلاً بحث شد، رهبران کره شمالی بیم دارند که بدون یک بازدارنده هستهای بقاپذیر، ممکن است توسط ترکیبی از ایالات متحده و کره جنوبی مورد حمله قرار گرفته و برکنار شوند. نخبگان روس میبینند که «غربیها در تلاشند تا مزیت اقتصادی پنهان خود را به سود سیاسی تبدیل کنند، روسیه را فرسوده سازند و باعث ایجاد شکاف داخلی شوند… آنها مشتاق تضعیف، یا بهتر از آن، تجزیه روسیه هستند تا بعداً راهپیمایی پیروزمندانه چین را متوقف یا حتی معکوس کنند،» سرگئی کاراگانوف مینویسد. «ترس از سلاحهای هستهای، یا از جنگ هستهای به طور کلی، باید بدون هیچ تأخیر دیگری احیا شود.»۳
ایجاد سریع زرادخانه هستهای چین نشاندهنده این ترس است که تایوان در صورت عدم وجود سلاحهای هستهای چین برای بازدارندگی از مداخله نظامی متعارف ایالات متحده، به احتمال زیاد با حمایت واشنگتن اعلام استقلال خواهد کرد. پاکستان مدتهاست احساس میکند که سلاحهای هستهای برای ایستادگی در برابر قدرت اقتصادی به طور فزاینده برتر هند و دولت مرکزی ملیگرای هندوی ضد مسلمان، ضروری است. اسرائیل، در پی حمله تروریستی هولناک ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط حماس و پاسخ نظامی هولناک اسرائیل در غزه، احساس میکند که اگر تهران (و دیگران) با سلاحهای هستهای اسرائیل بازداشته نشوند، دشمنان تحت حمایت ایران، موجودیت دولت یهود را تهدید خواهند کرد.
ایالات متحده احتمالاً بیشترین توانایی را برای دفاع از قلمرو و حاکمیت خود بدون سلاحهای هستهای دارد. اقیانوسهای وسیع آن را از دشمنان یا رقبای اصلی خود جدا میکنند و ایالات متحده همچنان بیش از هر کشور دیگری قدرت نظامی متعارف در اختیار دارد (اگرچه ممکن است زمان کافی برای استقرار آن برای شکست دادن حمله چین به تایوان یا حمله روسیه به یک کشور بالتیک را نداشته باشد). در واقع، این مزیت در قابلیتهای نظامی غیرهستهای و سایر عناصر قدرت ملی، الهامبخش فراخوان اوباما در پراگ در سال ۲۰۰۹ برای همه کشورها «برای جستجوی صلح و امنیت جهانی بدون سلاحهای هستهای» بود. مانند پل نیتسه، شاهین و مذاکرهکننده هستهای دیرینه، اوباما درک میکرد که در جهانی بدون سلاحهای هستهای، قدرت ایالات متحده بیرقیب خواهد بود.۴ یا به قول لس آسپین، وزیر دفاع سابق:
در طول جنگ سرد، دشمن اصلی ما نیروهای متعارفی در اروپا داشت که از نظر عددی برتر بودند. برای ما، سلاحهای هستهای عامل موازنه بودند. تهدید به استفاده از آنها وجود داشت و برای جبران تعداد کمتر نیروهای متعارف ما استفاده میشد. امروز، سلاحهای هستهای هنوز هم میتوانند عامل موازنه در برابر نیروهای متعارف برتر باشند. اما امروز این ایالات متحده است که قدرت نظامی متعارف بینظیری دارد و این دشمنان بالقوه ما هستند که ممکن است به سلاحهای هستهای دست یابند. ما کسانی هستیم که ممکن است در نهایت موازنهشونده باشیم.۵
حتی اگر ایالات متحده به طور جادویی تمام سلاحهای هستهای خود را در سال ۲۰۱۰ از بین برده بود، آیا روسیه نیز این کار را میکرد؟ آیا چین این کار را میکرد؟ پاکستان؟ کره شمالی؟ اسرائیل؟ امروز، تقریباً شانزده سال پس از سخنرانی اوباما در پراگ، سلاحهای هستهای برای این کشورها و برای متحدان ایالات متحده حتی مهمتر شدهاند. به طور قابل توجهی، از زمان تهاجم روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲، سیاستمداران آلمانی، از جمله از حزب سبز، از صحبت در مورد خلع سلاح دست کشیدهاند. توبیاس بونده استدلال میکند: «به نظر میرسد نگرانیهای امنیتی اکنون بر احساسات ضد هستهای غلبه کردهاند.»۶
تا زمانی که همسایگان قدرتمندی وجود دارند که ممکن است از نیروی نظامی، به ویژه سلاحهای هستهای، برای تصرف قلمرو مورد مناقشه استفاده کنند، کشورهای دارای سلاح هستهای و متحدان احساس میکنند که حفظ یک بازدارنده هستهای عاقلانه است. این احتیاط از الغای هستهای با این نگرانی تشدید میشود که حتی اگر یک رژیم خلع سلاح هستهای بتواند در میان همه کشورهای دارای سلاح هستهای مذاکره شود، یک دشمن میتواند مخفیانه سلاحهای هستهای خود را بازسازی کرده و سپس به بقیه جهان دیکته کند. هر کشور دارای سلاح هستهای در مورد دیگران نگران این موضوع خواهد بود.
توماس شلینگ در سال ۲۰۰۹ نوشت: «”جهانی بدون سلاحهای هستهای” جهانی خواهد بود که در آن ایالات متحده، روسیه، اسرائیل، چین و نیم دوجین یا دوجین کشور دیگر برنامههای بسیج سریع برای بازسازی سلاحهای هستهای و بسیج یا تصاحب سیستمهای حمل و نقل خواهند داشت و اهداف آمادهای برای پیشدستی در برابر تأسیسات هستهای سایر ملل خواهند داشت، همگی در وضعیت آمادهباش بالا، با تمرینات و ارتباطات اضطراری امن.»۷ شلینگ نتیجه گرفت، در جهانی خلع سلاح شده مانند این، «هر بحرانی یک بحران هستهای خواهد بود، هر جنگی میتواند به یک جنگ هستهای تبدیل شود. انگیزه پیشدستی غالب خواهد بود؛ هرکس اولین چند سلاح را به دست آورد، اجبار یا پیشدستی خواهد کرد. این جهانی عصبی خواهد بود.»
نوعی بازدارندگی هستهای در این جهان خلع سلاح شده عمل خواهد کرد. ایالات متحده، روسیه، چین و دیگران کارشناسانی را حفظ خواهند کرد که میدانند چگونه سلاح هستهای بسازند و در شرایط اضطراری به مواد شکافتپذیر دسترسی خواهند داشت. همانطور که شلینگ نوشت: «”بازدارندگی هستهای متقابل” میتواند به شکل اعلام این باشد که هرگونه شواهدی از تسلیحات مجدد هستهای به سرعت با اقدام متقابل پاسخ داده خواهد شد.» در اینجا، پرسش این خواهد بود که آیا این نوع بازدارندگی هستهای با صفر سلاح اعلام شده، پایدارتر از بازدارندگی هستهای با زرادخانههای مهار شده و مذاکره شده و رویههای عملیاتی در میان کشورهای دارنده خواهد بود یا خیر. پرسش مرتبط و کمتر آشکاری که شلینگ مطرح کرد این است که آیا به افراد یا احزاب سیاسی در جهانی از کشورهای خلع سلاح شده هستهای اجازه داده خواهد شد که از تسلیحات مجدد هستهای حمایت کنند. اگر نه، پیامدهای حقوق بشری چنین محدودیتی چیست؟ و اگر یک یا چند جناح سیاسی برای تسلیحات مجدد هستهای فشار بیاورند، چگونه بر ثبات بینالمللی تأثیر خواهد گذاشت؟ تحلیلگران بدترین سناریو و مجتمعهای نظامی-صنعتی دولتهای رقیب چگونه به چنین فراخوانهایی برای تسلیحات مجدد هستهای در سایر کشورها واکنش نشان خواهند داد؟ چگونه ثبات و اعتماد به رژیم خلع سلاح حفظ خواهد شد؟
چنین خطرات و نگرانیهایی ممکن است اغراقآمیز باشند، اما پرسش عملی این است که آیا رهبران مدعی قدرت در هر یک از کشورهای دارای سلاح هستهای امروز، مشاغل خود را بر سر خلع سلاح هستهای قمار خواهند کرد یا خیر.
تصور این امر بسیار دشوار است، مگر و تا زمانی که قدرتهای بزرگ جهان مکانیسم قابل اعتمادی برای اجرای قوانین بینالمللی حتی بر خلاف میل قدرتمندترین کشورهای نظام ایجاد کنند. (به عنوان مثال، پیمان منع سلاحهای هستهای هیچ مکانیسم اجرایی ندارد.) اگر اجرای توافقات بسیار قابل اعتماد باشد، آنگاه یک معاهده قانونی که همه کشورها را به خودداری از مالکیت و دستیابی به سلاحهای هستهای متعهد میکند، با روشهای راستیآزمایی دقیق، میتواند مبنایی برای تداوم جهانی بدون سلاحهای هستهای شود. البته مشکل این است که قدرتمندترین کشورهای نظام موافق نیستند که دیگران تفاسیر ناخوشایند قوانین بینالمللی را بر خودشان اجرا کنند. جنگها در اوکراین، غزه و عراق، به عنوان سه نمونه در بیست سال گذشته، این نکته را نشان میدهند. و سلاحهای هستهای روسیه، اسرائیل و ایالات متحده به تضمین اینکه احکام حقوقی بینالمللی نمیتواند بر آنها تحمیل شود، کمک میکند.
همه اینها برای بخش عمدهای از جهان که زندگی آیندهاش به تعداد انگشتشماری از رهبران که به اجتناب از جنگ هستهای ادامه میدهند، بستگی دارد، کاملاً ناامیدکننده است. همه کشورها منافع امنیت ملی مشترکی در اجتناب از جنگ هستهای دارند. تقریباً همه کشورها منافع مشترکی در جلوگیری از اشاعه سلاحهای هستهای دارند. اما جهان دارندگان و ندارندگان هستهای، خواستههای اکثر کشورها برای برخورداری از جایگاه برابر را نفی میکند. این جهان اکثر ملتها را از نظر فیزیکی گروگان دو یا سه رهبری میکند که میتوانند جنگ هستهای راه بیندازند که تحت شرایط خاصی، میتواند تأمین جهانی غذا و سایر منابع را برای دههها مختل کند.۸ پس جای تعجب نیست که نقصهای تصمیمگیرندگان و پیامدهای پایاندهنده حیات جنگ هستهای، بازدارندگی هستهای را تنها تا زمانی که جایگزین بهتری بتواند مذاکره و اجرا شود و/یا تا زمانی که یک جنگ هستهای آغاز شود، قابل تحمل میکند، که در آن صورت هیچکس نمیتواند پیشبینی کند پس از آن چه اتفاقی خواهد افتاد.۹
در حال حاضر، اگر قدرتهای بزرگ بازدارندگی هستهای را بر خلع سلاح ترجیح میدهند، چه شکلی از بازدارندگی هستهای، با چه نوع حفاظهایی، برای امنیت جهانی بهترین است؟ بهترین از نظر بازدارندگی دشمنان بدون تحریک رقابت نامحدود برای استفاده اولیه یا سایر مزایای تشدیدکننده که بیثباتکننده، بیش از حد پرهزینه و بیفایده هستند. بهترین از نظر به حداقل رساندن کشتار بیش از حد (overkill) – مقیاس تخریب فوری و بلندمدت حیات بر روی زمین. بهترین از نظر احترام به منافع و حمایت قانونی از مردم در کشورهایی که در یک جنگ هستهای خاص درگیر نیستند اما به طور بالقوه قربانی پیامدهای رادیواکتیو، اقلیمی و اقتصادی آن هستند. بهترین از نظر تحقق معامله NPT یعنی امنیت (همسایگان سلاح هستهای به دست نمیآورند؛ کشورهای دارای سلاح هستهای از این سلاحها برای حمله به کشورهای غیرمسلح به سلاح هستهای استفاده نمیکنند)، استفاده صلحآمیز از انرژی اتمی، و پیشرفت به سوی عدالت و صلح جهانی خلع سلاح شده هستهای.

در دو فصل بعدی، مزایا و معایب درک شده دو نوع جایگزین بازدارندگی هستهای را تحلیل خواهیم کرد: رقابت بیثبات و رقابت تثبیتشده. ما میگوییم «مزایا و خطرات درک شده» زیرا هیچکس واقعاً نمیداند چه چیزی به احتمال زیاد باعث شکست بازدارندگی هستهای میشود و اگر چنین شود چه اتفاقی خواهد افتاد. هیچ دادهای وجود ندارد. این چیز خوبی است، اما معنای آن قابل بحث است. میتواند به این معنا باشد که بازدارندگی هستهای آنقدر خوب عمل کرده که شکست نخورده و به نجات بشریت از جنگهایی که در غیر این صورت ممکن بود رخ دهند، ادامه خواهد داد. همچنین میتواند به این معنا باشد که بازدارندگی هستهای فردا شکست خواهد خورد و اگر چنین شود، هیچکس نمیداند آیا یا چگونه میتوان جنگ هستهای را محدود کرد.
یادداشتها (فصل ۵)
۱. جورج پرکوویچ و جیمز اکتون، الغای سلاحهای هستهای: یک بحث (واشنگتن دیسی: بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۲۰۰۸)، https://carnegie-production-assets.s3.amazonaws.com/static/files/abolishing_nuclear_weapons_debate.pdf.
۲. جوآن رولفینگ، «افسانه بازدارندگی هستهای “عادلانه”: زمان برای یک استراتژی جدید برای محافظت از بشریت در برابر خطر وجودی هستهای»، اخلاق و امور بینالملل ۳۷، شماره ۱ (۲۰۲۳): https://www.cambridge.org/core/services/aop-cambridge-core/content/view/69AD91EBBB624839D15C06D99629693F/S0892679423000023a.pdf/the-myth-of-just-nuclear-deterrence-time-for-a-new-strategy-to-protect-humanity-from-existential-nuclear-risk.pdf/، ۴۷.
۳. سرگئی کاراگانوف، «چگونه از جنگ جهانی سوم جلوگیری کنیم»، روسیه در امور جهانی، ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۳، https://eng.globalaffairs.ru/articles/how-to-prevent-a-third-world-war/.
۴. پل نیتسه، «آیا زمان آن رسیده که سلاحهای هستهای خود را دور بریزیم؟ نظم نوین جهانی آنها را منسوخ میکند»، واشنگتن پست، ۱۵ ژانویه ۱۹۹۴، https://www.washingtonpost.com/archive/opinions/1994/01/16/is-it-time-to-junk-our-nukes-the-new-world-disorder-makes-them-obsolete/e3580886-a891-462f-98bc-b3deaf07fdbd/.
۵. لس آسپین، «ابتکار ضد اشاعه، دستورالعمل تصمیم ریاست جمهوری PDD/NSC 18، دسامبر ۱۹۹۳»، سخنرانی در آکادمی ملی علوم، ۷ دسامبر ۱۹۹۳، https://irp.fas.org/offdocs/pdd18.htm.
۶. توبیاس بونده، «چرخش دوران هستهای: آلمان و وضعیت هستهای ناتو»، و اولریش کوهن، «وابستگی و محافظهکاری: نتیجهگیری برای سیاستهای هستهای آلمان در قرن بیست و یکم»، در آلمان و سلاحهای هستهای در قرن بیست و یکم: چرخش دوران اتمی؟، ویراستار اولریش کوهن (نیویورک: راتلج، ۲۰۲۴)، ۸۷-۱۱۲ و ۳۰۸.
۷. توماس سی. شلینگ، «جهانی بدون سلاحهای هستهای؟»، ددالوس ۱۳۸، شماره ۴ (پاییز ۲۰۰۹): ۱۲۴-۱۲۹.
۸. نینا تاننوالد، تابوی هستهای: ایالات متحده و عدم استفاده از سلاحهای هستهای از سال ۱۹۴۵ (کمبریج، بریتانیا: انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۰۷)، DOI: https://doi.org/10.1017/CBO9780511491726، ۳۴۲.
۹. بوید و اسکواراس، «فرار از بازدارندگی هستهای.»
فصل ۶: گزینه بازدارندگی هستهای شماره ۱: رقابت بیثبات
رقابت هستهای بیثبات بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از سال ۱۹۴۵ تا حدود ۱۹۶۳ به طور کامل در جریان بود. در سال ۱۹۶۷، پس از همکاری برای تکمیل NPT، مسکو و واشنگتن مذاکراتی را برای محدود کردن مسابقه تسلیحاتی تهاجمی-دفاعی آغاز کردند.۱ این امر منجر به توافق موقت اولین مذاکرات محدودسازی تسلیحات استراتژیک (SALT I) و پیمان ABM شد که هر دو در سال ۱۹۷۲ امضا شدند. پیش از آن، دو قدرت زرادخانههای هستهای خود را با سرعتی که پول و منابع فنی آنها اجازه میداد، ایجاد میکردند. (تعداد سلاحهای هستهای ایالات متحده در سال ۱۹۶۷ به ۳۱,۲۵۵ رسید، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی «تنها» ۸,۴۰۰ سلاح داشت. تعداد سلاحهای شوروی در سال ۱۹۸۶ به ۴۰,۱۵۹ رسید، زمانی که ایالات متحده «تنها» ۲۳,۳۱۲ سلاح داشت.)۲
امروزه، نگرانیها در مورد اینکه انقضای پیمان استارت جدید در فوریه ۲۰۲۶ به این معناست که روسیه و ایالات متحده دوباره بدون محدودیت در نردبان تشدید با یکدیگر رقابت خواهند کرد – با قابلیتها و برنامههایی برای انجام شلیکهای نمایشی، استفاده منطقهای محدود از سلاحهای کمبازده، حملات پیشگیرانه، و تلافی گسترده – در حال افزایش است. دیگر هیچ محدودیت مورد توافقی برای تعداد و انواع سیستمهای تسلیحات هستهای استراتژیک (دوربرد) مستقر شده و سیستمهای میانبرد از هر نوع وجود نخواهد داشت. هیچ محدودیتی برای پدافندهای موشکی وجود نخواهد داشت. دو کشور ممکن است همچنان به وقفههای آزمایش انفجاری سلاحهای هستهای پایبند باشند، اما هیچیک از این دو کشور از نظر قانونی به پیمان منع جامع آزمایشهای هستهای متعهد نیستند.
این فقدان قریبالوقوع محدودیت با گسترش سریع اخیر زرادخانه هستهای چین، پس از شش دهه خویشتنداری استثنایی، همزمان شده است. به نظر میرسد دوره جدیدی از رقابت سهجانبه بدون محدودیت در راه است (مگر اینکه رهبران چین به طور معتبری روشن کنند که چگونه ایجاد توان نظامی آنها سیاست اعلام شده عدم استفاده اولیه و رد مداوم امکانپذیری جنگ هستهای محدود را تأیید میکند). کره شمالی نیز میتواند به این ترکیب رقابت بیثبات اضافه شود، زیرا به نظر میرسد در حال پیشبرد قابلیتهای سلاح هستهای خود با بیشترین سرعت و کاملترین شکل ممکن، بدون هیچ گونه محدودیت مذاکرهشدهای است. در واقع، روسیه ممکن است به آن کمک کند.۳ ایالات متحده و متحدانش اکنون بیم دارند که چین و روسیه، شاید با کره شمالی، بتوانند در درگیریهای همزمان در اروپا و آسیا هماهنگ شوند و دفاع همزمان ایالات متحده از همه متحدانش را غیرممکن سازند.۴
به گفته برد رابرتز، مقام قدیمی سیاست هستهای ایالات متحده، «چالش اصلی» از دیدگاه ایالات متحده و متحدانش «این است که دشمنان فکر میکنند باجخواهی هستهای، لبه پرتگاه، یا اجبار میتواند ایالات متحده را از درگیریهای منطقهای که ما در آنها کمتر از آنها منافع داریم، خارج کند.»۵ نحوه مدیریت جنگ اوکراین توسط دولت ترامپ میتواند این چالش را تشدید کند. از نظر فناوری، همه متخاصمان تحت تأثیر رقابت عمدتاً بدون محدودیت برای تسلط در فضای سایبری، فضای ماورای جو و نیروهای متعارف قرار دارند.
خوشبختانه، چهار کشور دیگر دارای سلاح هستهای به رسمیت شناخته شده، خویشتندارتر یا محدودتر هستند، حتی اگر توافقات کنترل تسلیحات را مذاکره نکرده باشند. بریتانیا، فرانسه، هند و پاکستان همگی زرادخانههایی با کمتر از ۳۰۰ سلاح دارند. آنها قصد انجام حملات هستهای پیشگیرانه به بازدارندههای مخالفان خود را ندارند، که این امر باعث مسابقه تسلیحاتی شده و دشمنان را به آمادهسازی استفاده زودهنگام از سلاحهای هستهای علیه آنها ترغیب میکند. آنها تهدید به تصرف اجباری قلمرو مورد مناقشه از دیگران نمیکنند.
این فصل روشهایی را توصیف میکند که در آنها رقابت بیثبات، غیرمنطقی و نتیجه معکوس دارد و ممکن است عمدتاً از طریق نقصهای داخلی که یکدیگر را تقویت میکنند، قابل توضیح باشد. برخی از بازیگران با نفوذ این را میدانستند. به عنوان مثال، اوباما یک جلسه سطح بالا در مورد سیاستگذاری هستهای را با گفتن اینکه «بیایید بپذیریم که همه اینها دیوانگی است» آغاز کرد. ریگان در خاطرات خود به یاد میآورد: «برخی افراد در پنتاگون… به جنگیدن و پیروز شدن در جنگ هستهای فکر میکردند. برای من این یک عقل سلیم ساده بود: هیچ یک از طرفین نمیتوانستند در جنگ هستهای پیروز شوند. هرگز نباید جنگید… تا آنجا که به من مربوط میشد، سیاست MAD [نابودی حتمی متقابل] دیوانگی بود. برای اولین بار در تاریخ، انسان قدرت نابودی بشریت را در اختیار داشت. جنگ بین ابرقدرتها بخش عمدهای از جهان را میسوزاند و آنچه از آن باقی میماند را برای همیشه غیرقابل سکونت میکرد.»۶ همتای شوروی ریگان، گورباچف، دیدگاه مشابهی داشت، که برای تحت تأثیر قرار دادن «ژنرالهای خود و حتی برخی افراد در وزارت امور خارجه… [که] کاملاً در منطق خصومت گیر کرده بودند، و نظامیانی [که] به دنبال محافظت از منافع شرکتی خود بودند» تلاش میکرد.۷ مطالعه عمیق رویکرد آیزنهاور به سلاحهای هستهای، کمبل کریگ، پژوهشگر را به این نتیجه رساند که «باید بیشتر به آنچه رهبران ابرقدرتها در لحظات حقیقت انجام دادند توجه کنیم تا آنچه بوروکراسیهای آنها در زمانهای آرامتر برنامهریزی میکردند.»۸ این را میتوان با ذکر این نکته اصلاح کرد که، پس از بازنشستگی، برخی از مقامات نظامی و امنیت ملی سابق، بسیاری از آنچه را که در مورد سلاحهای هستهای در زمان تصدی خود گفته و انجام داده بودند، زیر سؤال میبرند (لی باتلر و سر جان گاور نمونههای برجستهای هستند).
رابرت جرویس نوشت: «هیچ استراتژی هستهای نمیتواند کاملاً منطقی باشد، اما وقتی کسی تلاش میکند با متعارفسازی از انقلاب هستهای فرار کند، وضعیت حتی بدتر میشود.»۹ هر ارتش مسلح به سلاح هستهای فکر میکند که اگر در سطح متعارف در حال شکست در جنگ باشد، باید گزینههایی برای استفاده از سلاحهای هستهای به روشهایی داشته باشد که دشمنان خود را وادار به جستجوی راه خروج کند نه اینکه به جنگ هستهای تمامعیار تشدید کنند. البته مشکل این است که هر طرف به دنبال انکار آن قابلیتها از دشمنان خود نیز هست. بنابراین، هر یک انگیزهای برای عدم عقبنشینی و در عوض تلاش برای یک دور دیگر از تشدید کنترل شده با این امید دارد که اکنون دشمن متوقف شود. و این روند ادامه مییابد.
هر ارتش مسلح به سلاح هستهای فکر میکند که اگر در سطح متعارف در حال شکست در جنگ باشد، باید گزینههایی برای استفاده از سلاحهای هستهای به روشهایی داشته باشد که دشمنان خود را وادار به جستجوی راه خروج کند نه اینکه به جنگ هستهای تمامعیار تشدید کنند.
هیچکس نمیتواند با اطمینان بگوید که جنگ هستهای را میتوان محدود نگه داشت. این خطری است که بازدارندگی هستهای را برای همه طرفها – هم بچههای «خوب» و هم «بد» – کارآمد میکند. برای ایالات متحده، منطق اصلی در این رقابتها، به حداکثر رساندن احتمال از کار انداختن مهمترین اهداف نظامی دشمنان و در عین حال به حداقل رساندن آسیب احتمالی به غیرنظامیان و محیط اطراف است.۱۰ به گفته کییر لیبر و داریل پرس، «تلاش برای خنثی کردن نیروهای استراتژیک دشمن – یعنی دستیابی به برتری استراتژیک – تقریباً تمام عرصههای جنگ را در بر میگیرد: به عنوان مثال، پدافند موشکی بالستیک، جنگ ضد زیردریایی، سیستمهای اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی، جنگ سایبری تهاجمی، حمله دقیق متعارف، و حمله دقیق دوربرد، علاوه بر قابلیتهای حمله هستهای.»۱۱ یک طرف ممکن است امیدوار باشد، و طرف دیگر بیم داشته باشد، که عملیات غیرهستهای بتواند بازدارندههای هستهای را خنثی کند. اما این پویایی رقابت بیپایان و پرهزینه و خطر در حال تحول ایجاد میکند. در یک بحران یا درگیری مسلحانه واقعی، آیا یک رئیس دولت قمار خواهد کرد که حمله پیشگیرانه علیه نیروهای هستهای دیگری کاملاً موفق خواهد بود، زمانی که نتیجه اشتباه بودن، انفجارهای هستهای در خاک خودشان است؟
رهبران نظامی و سیاسی روسیه البته بدترین حالت را فرض میکنند. همانطور که دیما آدامسکی بیان میکند:
نگرانی اصلی نهاد هستهای روسیه، یک «حمله سریع جهانی» ایالات متحده است که فرماندهی عالی ارتش روسیه را از بین برده و ظرفیت تلافی هستهای آن را خنثی کند. منابع روسی فرض میکنند که برای دستیابی به این اهداف، ایالات متحده از ابزارهای تهاجمی و دفاعی غیرهستهای استفاده خواهد کرد، زیرا واشنگتن به دنبال – طبق برداشت روسیه – «خلع سلاح» و «خلع حاکمیت روسیه» و سپس بهرهبرداری از «منابع سرزمینی، طبیعی، صنعتی و انسانی» کشور است.۱۲
روسیه در حال توسعه پنج سامانه جدید حمل سلاح است که میتوانند از پدافندهای موشکی آینده ایالات متحده عبور کنند: موشک قارهپیمای Sarmat، که برد زیاد ۱۶۰۰۰ کیلومتری آن امکان اتخاذ رویکرد جنوبی به اهداف ایالات متحده و اجتناب از پدافندهای موشکی مستقر در کالیفرنیا و آلاسکا را فراهم میکند؛ موشکهای مافوق صوت Kinzhal، Avangard و Tsirkon که میتوانند برای اجتناب از پدافندها مانور دهند؛ اژدر Poseidon با نیروی محرکه و مسلح به سلاح هستهای، که میتواند از آبهای امن پرتاب شده و تا ۵۰۰۰ کیلومتر در عمق حرکت کند قبل از انفجار؛ و موشک کروز Burevestnik با نیروی محرکه و مسلح به سلاح هستهای با برد ۲۳۰۰۰ کیلومتر.۱۳
پوتین این منطق رقابتی را بیان کرده است. در اواخر ژوئن ۲۰۲۴، او اعلام کرد که روسیه «باید تولید موشکهای میانبرد و کوتاهبرد با قابلیت حمل کلاهک هستهای را از سر بگیرد و سپس بررسی کند که آنها را کجا مستقر کند»، به گفته رویترز. این مقاله ادامه میدهد: «پوتین گفت روسیه متعهد شده بود چنین موشکهایی را مستقر نکند اما ایالات متحده تولید آنها را از سر گرفته، آنها را برای رزمایش به دانمارک آورده و همچنین به فیلیپین برده است.»۱۴
در دسامبر ۲۰۲۲، پوتین همین منطق را نشان داد. او در بیشکک، قرقیزستان، گفت که به طور بالقوه «ارزش دارد در مورد اتخاذ ایدههای توسعه یافته توسط همتایان آمریکایی ما، ایدههای آنها برای تضمین امنیتشان» با توجه به یک حمله اولیه خلع سلاح کننده، فکر کنیم. او گفت، واشنگتن یک «نظریه حمله پیشگیرانه» دارد و «در حال توسعه سیستمی برای یک حمله خلع سلاح کننده» بر اساس موشکهای کروز پرتاب شونده از هوا و دریا است. پوتین ادعا کرد که روسیه قبلاً سلاحهای مافوق صوت با قابلیت انجام چنین حملهای را به خدمت گرفته است، در حالی که ایالات متحده هنوز چنین سیستمهایی را مستقر نکرده است. او گفت: «اگر دشمن بالقوه معتقد باشد که میتواند از نظریه حمله پیشگیرانه استفاده کند و ما نمیتوانیم، این باعث میشود ما در مورد تهدیدات ناشی از چنین ایدههایی در وضعیت دفاعی سایر کشورها فکر کنیم.» پوتین همچنین منطق بازدارندگی پرتاب سلاحهای هستهای خود در صورت هشدار مبنی بر مورد حمله قرار گرفتن آنها را توضیح داد. او طبق گزارش آسوشیتدپرس با لبخند گفت: «هنگامی که سیستم هشدار اولیه سیگنالی در مورد حمله موشکی دریافت میکند، ما صدها موشک پرتاب میکنیم که متوقف کردن آنها غیرممکن است.» «کلاهکهای موشکی دشمن به ناچار به قلمرو فدراسیون روسیه خواهند رسید. اما چیزی از دشمن نیز باقی نخواهد ماند، زیرا رهگیری صدها موشک غیرممکن است. و این، البته، یک عامل بازدارندگی است.»۱۵
چین، در حال جبران عقبماندگی، در حال افزایش ظرفیت خود برای شکست دادن نیروهای متعارف منطقهای ایالات متحده و متحدان، بقا در برابر حملات پیشگیرانه ایالات متحده به بازدارنده هستهای خود، و شکست دادن پدافندهای موشکی در سطوح منطقهای و استراتژیک است. برخی از ایالات متحده میخواهند نیروهای موشکی تهاجمی و دفاعی خود را، به ویژه برای مقابله با چین، افزایش دهد.۱۶ با این حال، این طرفداران توضیح نمیدهند که چرا چین و روسیه قادر یا مایل به افزودن قابلیتهای تهاجمی برای غلبه بر هرگونه افزایش جدید پدافندهایی که واشنگتن و متحدانش مستقر میکنند، نخواهند بود.
این منطق رقابتی در سخنرانی ژوئن ۲۰۲۳ جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی وقت ایالات متحده، در انجمن کنترل تسلیحات در واشنگتن دیسی آشکار بود. سالیوان اعلام کرد: «ما در حال سرمایهگذاری در قابلیتهای غیرهستهای پیشرفتهای هستیم که به حفظ برتری نظامی ما برای دهههای آینده کمک خواهد کرد.» «قابلیتهایی مانند موشکهای مافوق صوت با سلاح متعارف که میتوانند به اهداف با ارزش و به شدت دفاع شده دست یابند – در تضاد با موشکهای با قابلیت حمل کلاهک هستهای از نوع مشابه که روسیه و چین در حال توسعه آن هستند. و قابلیتهایی مانند ابزارهای جدید فضایی و سایبری که به ایالات متحده کمک میکند تا برتری خود را در تمام حوزهها حفظ کند،» بخشی از تلاش ایالات متحده است. سالیوان گفت، ایالات متحده «از موضع قدرت و اطمینان در مورد کنترل تسلیحات مذاکره خواهد کرد.»
اظهاراتی مانند اظهارات پوتین و سالیوان ممکن است به همان اندازه که برای بازدارندگی دشمنان در نظر گرفته شدهاند، برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطبان داخلی نیز باشند. با این حال، آنها به دشمنان توجیه قانعکنندهای برای تقویت زرادخانهها و برنامههای جنگی خود برای رقابت میدهند. روسیه و چین، ایالات متحده را در حال جستجوی مزایایی میبینند که باید با آنها مقابله کنند. ایالات متحده آنها را در حال جستجوی قابلیتهای هستهای و سایر قابلیتهای بیشتر برای تصرف قلمرو یا حاکمیت از متحدان ایالات متحده و بازدارندگی ایالات متحده از تلاش برای متوقف کردن آنها میبیند. هر یک، به روش خودمحورانه خود، خود را در حال اقدام دفاعی و دیگری را در حال اقدام تهاجمی میبیند. نتیجه، صرف نظر از این، بیثباتی نظامی-فنی بیپایان و اضطراب سیاسی است.
بقیه این فصل هشت مسئولیت عمده رقابتهای تهاجمی-دفاعی نامحدود را تشریح میکند. البته خطر نهایی این است که ایالات متحده و روسیه و/یا ایالات متحده و چین میتوانند یکدیگر را نابود کرده و زمین را برای میلیاردها انسان دیگر که کشورهایشان در جنگ نیستند، غیرقابل سکونت کنند.
مسابقه تسلیحاتی
پیگیری کنترل نشده برتری تهاجمی و/یا دفاعی بر نیروهای هستهای یک دشمن احتمالاً منجر به مسابقه تسلیحاتی خواهد شد. امروزه، هر کشوری ترجیح میدهد بگوید که به دنبال برتری نیست، بلکه صرفاً به دنبال جلوگیری از دستیابی دشمنانش به برتری است. صرف نظر از این، اگر کشورهای رقیب فکر کنند که مخالفان آنها میتوانند بسیاری از نیروهای هستهای و سیستمهای فرماندهی و کنترل آنها را پیشگیرانه نابود کرده و سپس از پدافندهای موشکی برای جلوگیری از تلافی استفاده کنند، منابعی را برای مقابله با این خطر و تقویت بازدارنده خود بسیج خواهند کرد. این همان نوع مسابقه تسلیحاتی است که ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی/روسیه برای دههها درگیر آن بودند و چین نیز ممکن است اکنون در حال انجام آن باشد، اگرچه تفکر شی در مورد رقابت هستهای فاش نشده است.۱۷ (هند و پاکستان این منطق را به روشهای بسیار محدودتری دنبال میکنند، تا حدی به این دلیل که هند به یک موضع عدم استفاده اولیه پایبند بوده است.)
همانطور که ایالات متحده تصمیم میگیرد چگونه همزمان با روسیه و چین بدون محدودیتهای مورد توافق رقابت کند، سیاستگذاران باید پاسخ دهند که چرا روسیه باید استقرار سلاحهای بسیار بیشتر توسط ایالات متحده نسبت به روسیه را بپذیرد، یا چرا چین باید بپذیرد که ایالات متحده باید برای تطابق با روسیه و چین ایجاد توان نظامی کند اما چین نباید همین کار را انجام دهد. به طور مشابه، پوتین و شی باید زیر سؤال ببرند که آیا رقابت بیثبات در تسلیحات هستهای به همان اندازه که محدودیتهای مذاکره شده با واشنگتن و شاید دیگران به منافع استراتژیک و اقتصادی آنها خدمت میکند، خدمت خواهد کرد یا خیر.
بیثباتی بحران و تشدید درگیری
نظامیان برای پیروزی در جنگها حقوق میگیرند. محدودسازی آسیب، با هدف قرار دادن نیروهای هستهای و سیستمهای فرماندهی و کنترل حریف، برای مهاجم منطقی است. اما، برای هدف، این مانند انکار پیشگیرانه بازدارندگی به نظر میرسد. هنگامی که هیچ هنجار مورد توافقی برای رفتار در مدارهای پایین زمین، در آبهای سرزمینی و حریم هوایی مورد مناقشه، یا در فضای سایبری وجود ندارد، رقابت برای هدف قرار دادن نیروهای هستهای و سیستمهای فرماندهی و کنترل یکدیگر میتواند به ویژه پرخطر و بیثباتکننده باشد. این امر زمانی تشدید میشود که کشورهای رقیب فاقد کانالهای ارتباطی سطح بالا برای روشن کردن نیات و مدیریت بحرانها باشند. در این شرایط، برخوردهای تصادفی یا نفوذهای اشتباه تفسیر شده میتواند بحرانها را به درگیری، درگیری را به جنگهای بزرگ، و جنگهای بزرگ را به فاجعه هستهای تشدید کند.
کشورهایی که با یک رقیب کنترل نشده روبرو هستند، ممکن است برنامهریزی کنند تا نیروهای هستهای خود را قبل از نابودی پرتاب کنند. این میتواند شامل برنامههای پرتاب بر اساس هشدار (LOW) یا پرتاب تحت حمله (LUA) باشد، که احتمالاً شامل پرتاب خودکار از پیش برنامهریزی شده سلاحها در صورت از کار افتادن سیستمهای فرماندهی و کنترل متمرکز است. هر دوی این گزینهها در معرض خطای انسانی و فنی هستند. اظهارات پوتین در بیشکک این منطق را منعکس میکند، همانطور که دکترین رسمی هستهای کره شمالی که خواستار پرتاب هستهای در صورت انجام یا در آستانه انجام «حمله هستهای یا غیرهستهای به رهبری دولت و سازمان فرماندهی نیروهای هستهای دولت» توسط نیروهای متخاصم است، نیز چنین میکند.۱۸
سیاستهای LOW و LUA به ویژه خطرناک هستند. آنها به تصمیمگیرندگان کمتر از ده دقیقه فرصت میدهند تا ارزیابی کنند که آیا هشدارها معتبر هستند یا ناشی از نقص فنی، فریب، توصیف نادرست یا خطای انسانی دیگری هستند. فشارهای زمانی احتمال اینکه به سران کشورها گزینههای پاسخی ارائه شود که توسط نظامیان آنها از پیش بستهبندی شده و ممکن است منعکسکننده نحوه پاسخگویی آن رهبر در رویداد واقعی نباشد را افزایش میدهد.
تجارب محدود چین با فناوریهای هشدار اولیه و عملیات فرماندهی و کنترل LUA به خطر حوادث، اشتباهات و سوء تفاهمها میافزاید، که به طور مکرر در رقابت اولیه ایالات متحده و شوروی/روسیه رخ داده است. فناوریهای جدید – مانند موشکهای مافوق صوت قابل مانور و بدافزارهایی که میتوانند در فرماندهی، کنترل و ارتباطات اختلال ایجاد کنند – چالشهای بیشتری را برای ارزیابی تهدید و تصمیمگیری در مقایسه با رقابت هستهای جنگ سرد ایجاد میکنند.
الکسی آرباتوف به درستی خطرات ناشی از هدف قرار دادن نیروهای هستهای استراتژیک و فرماندهی و کنترل یکدیگر را در حالی که برای فرار از چنین هدفگیری به پرتاب بر اساس هشدار متکی هستند، خلاصه کرد: «حمله LOW خطر قابل توجهی از آغاز ناخواسته جنگ هستهای را به دلیل نقص فنی ماهوارههای هشدار اولیه موشکهای بالستیک و رادارهای زمینی، پرتاب غیرمجاز موشکها توسط حریف، تفسیر نادرست اقدامات یا نیات طرف مقابل، و تشدید کنترل نشده یک درگیری مسلحانه محلی، به همراه دارد.»۱۹
استراتژیستهای هستهای ایالات متحده امروز تأکید میکنند که LUA یا LOW یک گزینه است، نه یک برنامه انتخابی اول. آنها استدلال میکنند که این قابلیت باید حفظ شود، حتی اگر بعید باشد رئیسجمهوری اجازه استفاده از سلاحهای هستهای را به این روش بدهد. برخی ناظران میگویند چین نیز در حال حرکت در مسیر مشابهی به سمت قابلیتهای LOW است تا اطمینان حاصل کند که ایالات متحده نمیتواند بازدارنده هستهای چین را پیشگیرانه نابود کند.۲۰ البته معضل این است که دشمنان فرض میکنند استقرار قابلیتهای LUA یا LOW نشاندهنده قصد استفاده از آنهاست. با فرض بدترین حالت، آنها بر این اساس ایجاد توان نظامی و برنامهریزی میکنند. این امر احتمالاً تا زمانی که این کشورها هدفگیری نیروهای هستهای متقابل را در اولویت قرار دهند، ادامه خواهد یافت.
توهم زودگذر برتری
منطق و تاریخ ایالات متحده و شوروی نشان میدهد که رقابتهای کنترل نشده تهاجمی-دفاعی را نمیتوان به روشهای پایدار و مقرون به صرفه برنده شد. طرف مقابل، مگر اینکه با ورشکستگی یا رهبری کاملاً متفاوتی روبرو شود، راهی برای مقابله با هرگونه مزیت کوتاهمدتی که طرف شما ممکن است در حمله یا دفاع به دست آورد، پیدا خواهد کرد. برای برخی، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این امید را ایجاد میکند که ایالات متحده بتواند چین را نیز با مسابقه تسلیحاتی به نابودی بکشاند.۲۱ اما چین برای این کار بیش از حد ثروتمند و رهبران آن بیش از حد باهوش هستند؛ این کشور به دنبال راههای مقرون به صرفهای برای انکار سلطه استراتژیک ایالات متحده خواهد بود. و تحول روسیه از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۱ باید انتظارات مبنی بر اینکه طرف بازنده جنگ سرد برای مدت طولانی در موضع ضعف باقی خواهد ماند را تعدیل کند. (پوتین، در سخنرانی فوریه ۲۰۲۴ که ملت روسیه را به پیروزی در اوکراین ترغیب میکرد، پنج سامانه تسلیحات هستهای جدید را که روسیه در حال ساخت آن است، جشن گرفت. او خاطرنشان کرد که غرب «تلاش میکند ما را به یک مسابقه تسلیحاتی بکشاند و بدین ترتیب ما را فرسوده کند، و استراتژیای را که با موفقیت در دهه ۱۹۸۰ با اتحاد جماهیر شوروی به کار بردند، تکرار کند.»۲۲ پوتین نشان داد که روسیه آن قسمت را تکرار نخواهد کرد.)
همانطور که آناتولی دوبرینین خردمند خلاصه کرد:
کل تاریخ مسابقه تسلیحاتی نشان داد که هیچ یک از طرفین به دیگری اجازه پیشی گرفتن نمیداد… از جنجال MIRV گرفته تا رویای مورد علاقه رونالد ریگان یعنی پدافند جنگ ستارگان، به راحتی میتوان تمایل آمریکا به دستیابی به نوعی سلاح نهایی که برتری بر اتحاد جماهیر شوروی را تضمین کند، هرچند که این امر توهمی بیش نبود، را ردیابی کرد… چون محدودیت بر کلاهکهای MIRV یا ممنوعیت کامل آن با مخالفت پنتاگون و حامیان سیاسی راستگرای آن روبرو میشد، نیکسون و [مشاور امنیت ملی هنری] کیسینجر به تدریج تصمیم گرفتند تنها به دنبال محدودیتهایی بر سیستمهای ABM باشند… موشکهای MIRV تنها برای چند سال به عنوان یک مزیت آمریکایی باقی ماندند، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی موشکهای خود را ساخت.۲۳
دوبرینین داستان مشابهی را در مورد «تصمیم اشتباه» رهبری شوروی برای استقرار موشکهای اساس-۲۰ تحت فشار نظامیان خود، که «مجذوب عملکرد بالای آنها شده بودند» نقل میکند.۲۴ در نتیجه، دوبرینین مینویسد، ایالات متحده با استقرار موشکهای پرشینگ II مقابله به مثل کرد. «تنشهای نظامی در اروپا افزایش یافت و توازن کلی هستهای استراتژیک به نفع ایالات متحده تغییر کرد. تلاشهای عمدهای باید بسیار بعداً برای کاهش تنش با انصراف متقابل از چنین موشکهایی و از بین بردن آنها انجام میشد.» گورباچف با ارزیابی دوبرینین مبنی بر اینکه استقرار اساس-۲۰ یک اشتباه بزرگ بود که توسط مجتمع نظامی-صنعتی شوروی آغاز شد، موافق بود.۲۵
هزینههای مستقیم و فرصت
رقابت کنترل نشده میتواند بسیار پرهزینه باشد، به ویژه برای سلاحهایی که قرار است هرگز استفاده نشوند. تأمین مالی رقابت کنترل نشده در نیروهای هستهای، بودجهای را که میتوانست صرف نیروهای متعارف شود، کاهش میدهد، در حالی که کیفیت و کمیت نیروهای متعارف بیشتر تعیینکننده نتایج در میدان نبرد و اینکه آیا جنگ هستهای رخ خواهد داد یا خیر، است.
تأمین مالی رقابت کنترل نشده در نیروهای هستهای، بودجهای را که میتوانست صرف نیروهای متعارف شود، کاهش میدهد، در حالی که کیفیت و کمیت نیروهای متعارف بیشتر تعیینکننده نتایج در میدان نبرد و اینکه آیا جنگ هستهای رخ خواهد داد یا خیر، است.
رقابت با دو همتا – روسیه و چین – به ویژه برای ایالات متحده پرهزینه خواهد بود، مگر اینکه متحدان در اروپا و آسیا به طور قابل توجهی مقیاس و اثربخشی قابلیتهای نظامی خود را افزایش دهند، همانطور که ترامپ بار دیگر از آنها میخواهد.۲۶ هزینهها برای برنامههای جدید موشکهای قارهپیمای سنتینل و زیردریاییهای موشک بالستیک با انرژی هستهای کلاس کلمبیا بین بودجههای سال مالی ۲۰۲۴ و سال نرخ ۲۰۲۵، ۱۳ درصد افزایش یافته است.۲۷ هر دوی این برنامهها، و همچنین برنامه پرهزینه هسته پلوتونیوم وزارت انرژی، از برنامه عقب هستند. طبق گزارش عمیق نیویورک تایمز، ایالات متحده در سال ۲۰۱۰ یک برنامه گسترده نوسازی سلاحهای هستهای را با بودجه ۱.۷ تریلیون دلار، «بدون هیچ بحث قابل توجهی» آغاز کرد. مطابق با الگوهای تاریخی، «حداقل ۲۰ پروژه بزرگ در حال حاضر سالها از برنامه عقب هستند و میلیاردها دلار بیش از بودجه هزینه برداشتهاند.»۲۸ روسیه، چین، کره شمالی، هند، پاکستان، اسرائیل، بریتانیا و فرانسه به شهروندان خود یا بقیه جهان اطلاع نمیدهند که در مجموع چقدر برای سیستمهای سلاح هستهای خود هزینه میکنند.
کشتار بیش از حد مردم و سیاره زمین
حتی پس از کنترل رقابت هستهای آنها با معاهدات، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در مجموع بیش از ۶۰ هزار سلاح هستهای را در سال ۱۹۸۵ مستقر کردند. این تعداد سرانجام پس از آن به لطف معاهدات قابل تأیید شروع به کاهش کرد. این دو زرادخانه به وضوح میتوانستند افراد بیشتری را از آنچه برای هرگونه استراتژی بازدارندگی یا جنگ عاقلانه «لازم» بود، بکشند. در تعیین تعداد سلاحهای با چه بازده انفجاری (قدرت) لازم بود، برنامهریزان ایالات متحده تنها اثرات انفجار – موج شوک عظیم و باد ناشی از انفجار – را در نظر میگرفتند. آنها اثرات مخرب آتش و تشعشعات را در نظر نمیگرفتند.۲۹ این امر منجر به برنامههای جنگی با کشتار بیش از حد تکاندهنده شد. مقامات غیرنظامی در ایالات متحده به طور متناوب برنامههای هدفگیری نظامی را بررسی کرده و صدها هدفی را یافتهاند که سزاوار سلاح هستهای نبودند. اما، علیرغم این تلاشها برای کاهش کشتار بیش از حد، جانشینان ده یا پانزده سال بعد دریافتند که فهرست اهداف دوباره بیش از حد است.۳۰
برنامهریزان جنگ هستهای ایالات متحده و شوروی (و دیگران) همچنین اثرات زیستمحیطی را که میتوانست منجر به آنچه به عنوان زمستان هستهای شناخته شد، محاسبه نمیکردند. آتشی که مقادیر زیادی از مواد، به ویژه از مناطق شهری و صنعتی را میسوزاند، میتواند حجم کافی از دوده را به لایه بالایی استراتوسفر در مقادیر کافی بلند کند تا جلوی نور خورشید را گرفته و کشاورزی را برای سالها در کشورهایی که هیچ ارتباطی با جنگ نداشتند، به شدت مختل کند.۳۱
استراتژی ضد نیروی هستهای: آنچه رهبران بیشترین ارزش را برای آن قائل هستند
یک ضربالمثل وجود دارد که میگوید بازدارندگی به هدف قرار دادن آنچه رهبران دشمن بیشترین ارزش را برای آن قائل هستند، بستگی دارد.۳۲ اما مخالفان چگونه ارزیابی میکنند که رهبران دشمن بیشترین ارزش را برای چه چیزی قائل هستند؟
استیو کول، در کتاب فوقالعاده خود در سال ۲۰۲۴، «دام آشیل»، چگونگی ناتوانی مقامات آمریکایی در درک انگیزهها و نیات صدام را توصیف میکند. صدام نیز نمیتوانست رفتار رهبران آمریکایی را درک و پیشبینی کند. به عنوان مثال، کول مینویسد، صدام «در طول درگیری بر سر کویت، آنقدر متقاعد شده بود که یک حمله اتمی توسط اسرائیل یا آمریکا در راه است که دستور طرحهایی را برای تخلیه جمعیت بغداد به حومه شهر صادر کرد.» اما این باعث نشد که او از تجاوز خود دست بردارد یا در برابر فشار بینالمللی سر خم کند.۳۳
در بخش عمدهای از جنگ سرد، پل نیتسه صدایی فوقالعاده تأثیرگذار در سیاستگذاری هستهای ایالات متحده بود. او با اطمینان زیادی اصرار داشت که رهبران شوروی از مزایای ظرفیت حمل (وزن پرتاب) موشکهای قارهپیمای شوروی برای وادار کردن ایالات متحده و دیگران به پذیرش خواستههای شوروی در سراسر جهان استفاده خواهند کرد. نیتسه ادعا میکرد که مزیت وزن پرتاب، رهبران شوروی را مطمئن خواهد کرد که پرتاب کلاهکهای آن موشکهای سنگین علیه میدانهای موشکهای قارهپیمای ایالات متحده، زرادخانه ایالات متحده را آنچنان نابود خواهد کرد که رئیسجمهور تنها میتواند علیه شهرهای روسیه تلافی کند. او گفت، انجام این کار، روسیه را به پرتاب نیروهای باقیمانده خود علیه شهرهای ایالات متحده ترغیب خواهد کرد. رئیسجمهور در مواجهه با این چشمانداز، تصمیم خواهد گرفت به حملات اولیه روسیه پاسخ ندهد. رهبران روسیه با پیشبینی این مهار ایالات متحده، آنگاه احساس آزادی خواهند کرد تا اراده خود را در سراسر جهان تحمیل کنند.۳۴ نیتسه این دیدگاه را حتی پس از دبیرکل شدن گورباچف نیز ترویج میکرد. با این حال، همانطور که گورباچف، دوبرینین و سایر خاطرهنویسان و مورخان مینویسند، رهبران شوروی چنین اطمینانی نداشتند. به ازای هر مورد رقابت ژئوپلیتیکی در جنگ سرد که در آن اتحاد جماهیر شوروی مزیتی علیه منافع غرب به دست آورد، مورد دیگری وجود دارد که در آن منافع غرب بر منافع مسکو غلبه کرد. و در نهایت، اتحاد جماهیر شوروی علیرغم مزیت وزن پرتاب خود فروپاشید.
چه تعداد از تحلیلگران اطلاعاتی و برنامهریزان جنگ هستهای ایالات متحده در دفاتر خود در لنگلی، ویرجینیا، یا اوماها، نبراسکا، درک واقعی از نحوه برداشت پوتین، شی و کیم از نیات و قابلیتهای ایالات متحده دارند؟ چه تعداد از آن تحلیلگران و برنامهریزان تا به حال در روسیه، چین یا کره شمالی وقت گذرانده و با مردم آنجا به اندازهای تعامل داشتهاند که واقعاً تشخیص دهند کدام اهداف بیشترین تهدید را برای تسلط رهبرشان بر قدرت ایجاد میکند؟ محدودیتهای ضد جاسوسی و امنیتی زیادی برای تعامل مقامات آمریکایی با همتایان دشمن یا سفر به کشورهای دشمن برای درک بهتر دیدگاههای آنها وجود دارد. جلسات رسمی اغلب به تبادل بیروح نکات مورد بحث خلاصه میشود. این گرایشها به توضیح اینکه چرا پیشرفتهای گذشته اغلب به طور مستقیم از طریق مکاتبات مخفی بین رهبران ارشد و شاید یک کانال پشتیبان تعیین شده، حاصل شده است، کمک میکند.
بحثهای سیاست سیاسی در واشنگتن اغلب این ادعا را مطرح میکند که دشمنان به اندازه کافی از ایالات متحده نمیترسند (معمولاً به دلیل ضعف هر کسی که مسئول سیاست ایالات متحده در واشنگتن است). بنابراین، اینطور فکر میشود که کشور به سلاحهای بیشتر و بهتر و تمایل واضحتری برای استفاده از آنها نیاز دارد. اما مقامات و پژوهشگران روسی، چینی و ایرانی اغلب به طور خصوصی و عمومی نشان میدهند که فکر میکنند ایالات متحده برتری نظامی آشکاری دارد و همیشه در تلاش برای قلدری یا سرنگونی آنهاست.۳۵ چه اتفاقی میافتاد اگر رهبران ایالات متحده از همتایان روسی و چینی خود میپرسیدند که به نظر آنها برنامههای هدفگیری هستهای ایالات متحده چیست، و آیا در مورد آنها سؤال یا هشداری دارند؟ هنگامی که رهبران دشمن – چه چینی، روسی، کره شمالی یا آمریکایی – سخنرانیهایی ایراد میکنند که طرف خود از یک اختلاف را نشان داده و تهدیداتی را که درک میکنند توصیف میکنند، مخالفان آنها تمایل به نادیده گرفتن یا رد آنها دارند. با این حال، تهدیدآمیزترین اظهارات یا قابلیتهای رقبا به طور گسترده برای توجیه جنگطلبانهترین یا تهدیدآمیزترین سیاستهای خود فرد مورد استناد قرار میگیرد.۳۶
ایالات متحده، برای دههها، اهدافی را با این فرض منطقی انتخاب کرده است که رهبران این کشورها بیش از هر چیز برای تداوم رژیمهای خود و باقی ماندن در قدرت ارزش قائل هستند.۳۷ اما چگونه تهدید به نابودی بخشی از زرادخانه هستهای آنها باعث میشود رهبران دشمن به این نتیجه برسند که از قدرت برکنار خواهند شد؟ و چگونه این امر آنها را وادار به انجام هر کاری که واشنگتن سعی در وادار کردن آنها به انجام آن دارد، خواهد کرد؟
به نظر میرسد دو راه جایگزین وجود دارد که ایالات متحده میتواند قدرت این رژیمها را تهدید به پایان کند (و بدین ترتیب آنها را بازدارد یا وادار به رفتار متفاوتی کند). یکی – که هم زننده و هم مضحک است – نابودی مردم آنهاست تا کسی برای حکومت بر آنها باقی نماند. گزینه دیگر، که از نظر نظری و اخلاقی قابل قبولتر است، برکناری و جایگزینی رهبران و دستگاههای سرکوب و تجاوز آنهاست. اما انجام این کار نیازمند نیروهای زمینی است: صدها هزار (اگر نه بیشتر) سرباز اشغالگر، که میتوانند نهادها و پرسنل سرکوبگر موجود را ریشهکن کرده و به نوعی آنها را با رهبرانی جایگزین کنند که با مردم خود با وقارتر رفتار کرده و برای همسایگان متحد ایالات متحده و خود ایالات متحده کمتر تهدیدآمیز باشند. نابودی سلاحهای هستهای دشمن، به طوری که نتوانند برای متوقف کردن تهاجم تحت رهبری ایالات متحده استفاده شوند، میتواند یک جنگ تغییر رژیم را در تئوری معتبرتر کند. اما انفجار تعداد سلاحهای هستهای مورد نیاز برای نابودی پیشگیرانه نیروهای هستهای دشمن، اثرات ویرانگر و خطرناکی خواهد داشت. آیا رهبران ایالات متحده و متحدان احتمالاً نیروها و سایر پرسنل خود را به محیطهای رادیواکتیو برای جایگزینی رژیمهای نفرتانگیز در روسیه، چین یا کره شمالی اعزام خواهند کرد؟ حتی اگر روسیه و چین صفر سلاح هستهای داشتند، غیرقابل تصور است که ایالات متحده و متحدانش به هر یک از این دو کشور حمله کرده و آنها را اشغال کنند و فرآیند طولانی و طاقتفرسای ریشهکن کردن بازیگران و نهادهای سرکوبگر و متجاوز آنها را بر عهده بگیرند.
از زاویهای دیگر، آیا رهبران روسی، چینی و کره شمالی به درستی قضاوت میکنند که رهبران ایالات متحده بیشترین ارزش را برای چه چیزی قائل هستند؟ پژوهشگران، روزنامهنگاران، استراتژیستهای هستهای و سیاستمداران آمریکایی از احزاب مختلف چگونه ارزیابی میکنند که رهبران ایالات متحده (از باراک اوباما گرفته تا دونالد ترامپ) بیشترین ارزش را برای چه چیزی قائل هستند؟ یک پاسخ باید این باشد که رهبران به شدت برای انتخاب مجدد خود ارزش قائل هستند: این چگونه باید انتخاب اهداف مسکو، پکن و پیونگیانگ را تحت تأثیر قرار دهد؟ آیا ایالتهای چرخشی هدف قرار خواهند گرفت زیرا ساکنان ممکن است کمتر احتمال داشته باشد رئیسجمهوری را که در دوران ریاست او حملات هستهای علیه آنها انجام شده است، دوباره انتخاب کنند؟ یا هدف قرار دادن ایالتهای چرخشی باعث میشود آنها بیشتر از آن رئیسجمهور به عنوان راهی برای سرپیچی و انتقام از دشمن حمایت کنند؟ انجام این تمرین ارزشگذاری هدف بر روی کشور خود، برخی از محدودیتهای دگم هدفگیری بازدارندگی هستهای را نشان میدهد. از رهبران یا عموم مردم میتوان در مورد آنچه بیشترین ارزش را برای آن قائل هستند، نظرسنجی کرد، اما دیدگاه آنها ممکن است پس از تجربه یک حمله هستهای به طور قابل توجهی تغییر کند.
همانطور که ایالات متحده، روسیه و چین به توسعه و استقرار سلاحهای هستهای بیشتری که تهدید به کشتار بیش از حد (overkill) میکنند، ادامه میدهają، منطقی است که بپرسیم اهداف آنها چیست و چرا فکر میکنند آن انتخابها باعث میشود هر رهبر دشمن از آغاز یا تشدید استفاده از زور دست بردارد.
رقابت ضد نیروی هستهای: رهبران ممکن است متفاوت فکر کنند
تنوع سیستمهای تسلیحات هستهای که کشورها در رقابت کنترل نشده توسعه داده و مستقر میکنند، اغلب منعکسکننده خواستههای نهادهای نظامی-علمی-صنعتی است. سران کشورها این برنامهها، دکترینها و برنامههای کلی هدفگیری را تأیید میکنند، اما به ندرت جزئیات را درک میکنند. همچنین فاش نمیکنند که آیا آنها، به عنوان تنها مرجع تصمیمگیری، تعداد سلاحهای پیشبینی شده در چنین برنامههایی را پرتاب خواهند کرد یا خیر.
مکجورج باندی، مشاور امنیت ملی جان اف. کندی، رئیسجمهور ایالات متحده، در مطالعه باشکوه خود در سال ۱۹۸۸ در مورد تاریخ هستهای جنگ سرد، «خطر و بقا»، نوشت که «رئیسجمهور به عنوان فرمانده کل قوا، در برنامهریزی، تدارکات و هدایت دکترین سیاست دفاع هستهای، بیش از حد غایب بوده است.»۳۸
به همین ترتیب، مارک تراختنبرگ، مورخ، خاطرنشان کرد:
نهاد نظامی همچنان به شدت در ضد نیرو سرمایهگذاری میکند، و این نشاندهنده تمایل خاصی، در تحلیل نهایی، به حمله اولیه در یک جنگ عمومی است. اما این استدلال به چند دلیل ضعیف است. اول از همه، نوع هدفگیری ضد نیرویی که در برنامههای جنگی گنجانده شده است، لزوماً نشاندهنده تعهد واقعی به چیزی شبیه به استراتژی حمله اولیه نیست. میتوان آن را به روشهای دیگری توضیح داد – به عنوان مثال، از نظر رویکردهای نظامی سنتی به جنگ که از روی عادت، تا دوران نیروهای ضربه دوم بقاپذیر، ادامه یافت. علاوه بر این، تصمیمگیری در مورد انجام چنین حملهای به عهده ژنرالها نیست و هر دلیلی وجود دارد که تصور کنیم رهبری سیاسی به طور غریزی با استراتژیهای حمله اولیه مخالف است.۳۹
به نظر میرسد رهبران سیاسی شوروی/روسیه بین جوزف استالین و پوتین نیز به طور مشابه در مورد پرتاب سلاحهای هستهای محتاطتر از آنچه برنامهریزان نظامی و زرادخانههای بزرگ آنها نشان میدهد، بودهاند. در سال ۱۹۷۲، طبق گفته گوردون باراس، یک مقام اطلاعاتی قدیمی بریتانیا، وزارت دفاع شوروی از لئونید برژنف، دبیرکل وقت شوروی، و همکارانش دعوت کرد تا در یک به اصطلاح بازی جنگی شرکت کنند. سناریو، که در تاریخ جذاب باراس، «جنگ سرد بزرگ»، بازگو شده است، شامل یک حمله غافلگیرانه توسط بیش از هزار موشک مسلح به سلاح هستهای ایالات متحده بود که منجر به بیش از ۸۰ میلیون کشته، نابودی نیروهای مسلح و ۸۵ درصد از صنعت شد. مارشال آندری گرچکو، وزیر دفاع شوروی، طبق گزارش باراس:
سپس از برژنف خواست دکمهای را فشار دهد که یک «ضربه تلافیجویانه» را پرتاب میکرد، که در واقع شامل پرتاب تنها سه موشک با کلاهکهای ساختگی در یک میدان آزمایش بود. برژنف رنگپریده شد، شروع به تعریق کرد و به وضوح میلرزید. او بارها از گرچکو پرسید: «آیا این قطعاً یک رزمایش است؟» رهبری از این تجربه آسیب دید. هیچ یک از آنها دیگر هرگز در چنین رزمایشی شرکت نکردند. برژنف بلافاصله دستور کنترلهای شدیدتری را برای اطمینان از عدم استفاده غیرمجاز از سلاحهای هستهای شوروی صادر کرد… به ستاد کل اجازه داده شد گزینههایی را بررسی کنند، اما اینها برنامههایی نبودند که به طور خودکار اجرا شوند.۴۰
الکسی آرباتوف، عضو سابق دوما، در مورد پویاییهای سیاست روسیه مینویسد:
متخصصان نظامی و طراحان سیستمهای تسلیحات هستهای… تقریباً هرگز معماری پیچیده برنامهریزی هستهای را برای آموزش رهبران دولت، سیاستگذاران، کارشناسان غیرنظامی و عموم مردم فاش نمیکنند… با این حال، هنگامی که این «روشهای هستهای» توجه کارشناسان مستقل را به خود جلب میکند، به نظر میرسد که بسیاری از آنها ممکن است زیر سؤال بروند، که این امر مستلزم تجدیدنظر در مفاهیم استراتژیک و برنامههای نظامی ترویج شده توسط بخشهای نظامی و پیمانکاران صنعتی آنهاست. با این حال، چون این محافل در داخل کشورهای خود وزن سیاسی زیادی دارند، این امر به ندرت اتفاق میافتد.۴۱
نکته در اینجا این است که زرادخانههای هستهای و برنامههای هدفگیری شامل هزاران سلاح ممکن است منعکسکننده آنچه سران کشورها واقعاً مایل به انجام آن در جنگ هستند، نباشد. این را نمیتوان ثابت کرد و یک یا چند رهبر ممکن است تمایل متفاوتی داشته باشند. اما تاریخ تا به امروز نشان میدهد که منطق رقابت ضد نیروی هستهای، کشتار بیش از حد (overkill) و خطر بیش از حدی را ایجاد میکند که تصمیمگیرندگان آن را رد میکنند. با توجه به این خطرات و هزینههای مربوطه – هم هزینههای مستقیم و هم هزینههای فرصت – جای تعجب نیست که سران کشورها اغلب (در بسیاری از موارد به طور مخفیانه) محرک مذاکرات برای محدود کردن یا کاهش این سلاحها بودهاند، علیرغم مقاومت نظامیان و بوروکراسیهای خود.
زرادخانههای هستهای و برنامههای هدفگیری شامل هزاران سلاح ممکن است منعکسکننده آنچه سران کشورها واقعاً مایل به انجام آن در جنگ هستند، نباشد.
سیاست رقابت بیبند و بار به راحتی قابل توصیف و تجویز است. برای تداوم آن، ایالات متحده، روسیه، چین و کره شمالی باید به آنچه اکنون انجام میدهند، ادامه دهند. این به معنای ادامه پویاییهای سیاسی داخلی فعلی و رویکردهای حل مشکلات دیپلماتیک با یکدیگر است. در مورد ایالات متحده و چین، همانطور که تانگ ژائو مینویسد، ممکن است «ایجاد توان نظامی هستهای چین کمتر ناشی از تمایل به تضعیف اعتبار بازدارندگی آمریکا و بیشتر ناشی از ترس از یک ایالات متحده به طور فزاینده متخاصم باشد که از ضعف نسبی توانایی هستهای چین سوء استفاده میکند. با توجه به ذهنیت محاصره چین، اگر واشنگتن قابلیتهای هستهای خود را بدون تلاشهای مؤثر برای انتقال نیات دفاعی خود افزایش دهد، احتمالاً ناامنی پکن را تشدید کرده و عزم آن را برای گسترش بیشتر قابلیتهای هستهای خود تقویت خواهد کرد.»۴۲
هند و پاکستان، که نسبتاً خویشتندار بودهاند، باید تهدید به تصرف نظامی بخشهای مورد مناقشه کشمیر را از سر بگیرند، و هند به رهبری نیاز خواهد داشت که با عقلانیت یا ملاحظات انتخاباتی محدود نشود. تحت آن شرایط، چشمانداز رو به رشد یک جنگ متعارف عمده در قلب پاکستان، با حملات متقابل هستهای به قلب هند، به طور بالقوه میتواند هر دو طرف را به کنار گذاشتن خویشتنداری که مقیاس و سرعت مسابقه تسلیحاتی آنها را مهار کرده است، ترغیب کند. خوشبختانه، به نظر میرسد هر دوی این رقبا در جنوب آسیا منفعتی در جلوگیری از بحرانها یا مسابقه تسلیحاتی چشمگیر با دیگری میبینند تا بتوانند منابع و انرژی خود را بر چالشهای دیگر متمرکز کنند.
یادداشتها (فصل ۶)
۱. آرباتوف به درستی خاطرنشان میکند که انگیزه کنترل تسلیحات هستهای و تنشزدایی از اجلاس گلسبرو در ژوئن ۱۹۶۷ ناشی شد، جایی که رابرت مکنامارا، وزیر دفاع ایالات متحده، و لیندون جانسون، رئیسجمهور، الکسی کاسیگین، نخستوزیر شوروی را با پیشنهادی برای تثبیت رقابت هستهای خود به روشهایی که به نفع طرفین باشد، غافلگیر کردند. نگاه کنید به: الکسی آرباتوف، «کنترل سلاحهای هستهای در جهان چندقطبی»، سوروایول ۶۶، شماره ۶ (۲۰۲۴): https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/00396338.2024.2432195، ۸۷-۱۰۲.
۲. هانس ام. کریستنسن، و رابرت اس. نوریس، «موجودی سلاحهای هستهای جهانی، ۱۹۴۵-۲۰۱۳»، بولتن دانشمندان اتمی ۶۹، شماره ۵ (۲۰۱۳): https://journals.sagepub.com/doi/full/10.1177/0096340213501363، ۷۵-۸۱.
۳. کیم تونگ-هیونگ و جیم هاینتز، «آنچه در مورد توافقنامه مشارکتی امضا شده توسط روسیه و کره شمالی میدانیم و نمیدانیم»، لس آنجلس تایمز، ۲۰ ژوئن ۲۰۲۴، https://www.latimes.com/world-nation/story/2024-06-20/whats-known-and-not-known-about-the-partnership-agreement-signed-by-russia-and-north-korea.
۴. وضعیت استراتژیک آمریکا، ۷.
۵. کارگاه، بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۷ نوامبر ۲۰۲۳.
۶. ریگان، یک زندگی آمریکایی، ۲۵۸.
۷. گورباچف، خاطرات، ۴۱۵-۴۱۶.
۸. کمبل کریگ، مروری بر «انقلابی که شکست خورد: رقابت هستهای، کنترل تسلیحات، و جنگ سرد»، نوشته برندان آر. گرین، دیدگاهها در مورد سیاست ۱۸، شماره ۴، (دسامبر ۲۰۲۰): https://doi.org/10.1017/S1537592720002741، ۱۳۰۴-۱۳۰۵.
۹. رابرت جرویس، بیمنطقی استراتژی هستهای آمریکا (ایتاکا، نیویورک: انتشارات دانشگاه کرنل، ۱۹۸۵)، https://doi.org/10.7591/9781501738654، ۶۴.
۱۰. برای آشنایی با تاریخچه تلاشهای ایالات متحده برای برتری هستهای، نگاه کنید به: جیمز گراهام ویلسون، جنگجوی سرد آمریکا: پل نیتسه و امنیت ملی از روزولت تا ریگان (ایتاکا، نیویورک: انتشارات دانشگاه کرنل، ۲۰۲۴).
۱۱. کییر لیبر و داریل پرس، «عصر جدید سلاحهای هستهای، بازدارندگی و درگیری»، فصلنامه مطالعات استراتژیک ۱۰، شماره ۵ (۲۰۱۶): https://www.jstor.org/stable/26271621، ۳۳.
۱۲. دیما آدامسکی، «نرمال هستهای جدید روسیه»، فارن افرز، ۱۹ مه ۲۰۲۳، https://www.foreignaffairs.com/russian-federation/russias-new-nuclear-normal.
۱۳. جیل هروبی، «سیستمهای جدید حمل سلاح هستهای روسیه: یک بررسی فنی منبع باز»، ابتکار تهدید هستهای، ۲۰۱۹، https://media.nti.org/documents/NTI-Hruby_FINAL.PDF.
۱۴. گای فاکونبریج، و دیمیتری آنتونوف، «پوتین میگوید روسیه ممکن است استقرار جهانی موشکهای میانبرد را از سر بگیرد»، رویترز، ۲۸ ژوئن ۲۰۲۴، https://www.reuters.com/world/europe/putin-says-russia-resume-production-intermediate-range-missiles-2024-06-28/.
۱۵. «پوتین میگوید روسیه میتواند مفهوم حمله پیشگیرانه ایالات متحده را اتخاذ کند»، آسوشیتدپرس، ۹ دسامبر ۲۰۲۲، https://apnews.com/article/putin-moscow-strikes-united-states-government-russia-95f1436d23b94fcbc05f1c2242472d5c.
۱۶. کیت بی. پین، «چرا تریاد را بازسازی کنیم؟ چون جنگ هستهای را نمیتوان برد و هرگز نباید جنگید»، موسسه ملی سیاست عمومی، ۴ مه ۲۰۲۱، https://nipp.org/information_series/keith-b-payne-why-rebuild-the-triad-because-a-nuclear-war-cannot-be-won-and-must-never-be-fought-no-488-may-4-2021/؛ کیت بی. پین، «چرا تعداد نیروهای هستهای ایالات متحده اهمیت دارد»، فصلنامه مطالعات استراتژیک ۱۰، شماره ۲ (۲۰۱۶): ۱۴-۲۴. http://www.jstor.org/stable/26271503؛ رابرت سی. اوبراین، «بازگشت صلح از طریق قدرت»، فارن افرز، ژوئیه/اوت ۲۰۲۴، https://www.foreignaffairs.com/united-states/return-peace-strength-trump-obrien.
۱۷. ام. تیلور فراول، هنریک استالهانه هیم، و مگنوس لانگست تروآن، «گسترش هستهای سوءتفاهم شده چین»، فارن افرز، ۱۰ نوامبر ۲۰۲۳، https://www.foreignaffairs.com/china/chinas-misunderstood-nuclear-expansion: «در مجموع، این دو تحول نشان داد که ایالات متحده تهدیدی فزاینده برای بازدارنده هستهای چین ایجاد میکند. در اصل، ایالات متحده میتوانست از سیستمهای تسلیحات متعارف (یا هستهای) برای نابودی بیشتر زرادخانه هستهای کوچک چین استفاده کند و سپس از پدافندهای موشکی خود برای محدود کردن توانایی چین برای تلافی با هرگونه موشک باقیمانده استفاده کند. همانطور که دو پژوهشگر نیروی هوایی ارتش آزادیبخش خلق در سال ۲۰۱۹ نوشتند، این “استفاده ترکیبی از سیستمهای تهاجمی استراتژیک و دفاعی استراتژیک به ایالات متحده یک مزیت استراتژیک انحصاری خواهد داد.”»
۱۸. «قانون سیاست جمهوری دموکراتیک خلق کره در مورد نیروهای هستهای ابلاغ شد»، کیسیانای واچ، ۹ سپتامبر ۲۰۲۲، https://kcnawatch.org/newstream/1662687258-950776986/law-on-dprks-policy-on-nuclear-forces-promulgated/.
۱۹. آرباتوف، «دگردیسیهای هستهای»، ۱۴.
۲۰. برای بحث عالی در مورد این پویاییها، نگاه کنید به: اوریانا اسکایلر ماسترو، «شرکت هستهای چین: روندها، تحولات و پیامدها برای ایالات متحده و متحدانش»، در «پروژه اتم ۲۰۲۳: رویکرد استراتژیهای رقابتی برای وضعیت هستهای ایالات متحده تا سال ۲۰۳۵»، سپتامبر ۲۰۲۳، https://www.orianaskylarmastro.com/_files/ugd/d769ce_cd0c85ba73384fa396f3d432199a0df4.pdf.
۲۱. «رونوشت: مارشال بیلینگزلی، فرستاده ویژه ریاست جمهوری در مورد آینده کنترل تسلیحات هستهای»، موسسه هادسون، ۲۲ مه ۲۰۲۰، https://www.hudson.org/national-security-defense/transcript-special-presidential-envoy-marshall-billingslea-on-the-future-of-nuclear-arms-control: «رئیسجمهور به وضوح اعلام کرده است که ما در اینجا یک رویه آزموده شده و واقعی داریم. ما میدانیم چگونه در این مسابقات پیروز شویم. و میدانیم چگونه دشمن را با هزینه به ورطه نابودی بکشانیم. اگر مجبور شویم، این کار را خواهیم کرد، اما مطمئناً ترجیح میدهیم از آن اجتناب کنیم.»
۲۲. «سخنرانی ریاست جمهوری در مجمع فدرال»، رئیسجمهور روسیه، ۲۹ فوریه ۲۰۲۴، http://en.kremlin.ru/events/president/news/73585.
۲۳. دوبرینین، در خفا، ۲۱۲-۲۱۳.
۲۴. همان، ۴۳۰.
۲۵. گورباچف، خاطرات، ۴۴۴.
۲۶. پیرو سینگاری، «ترامپ در داووس: فشار ناتو برای ۵ درصد، هشدارهای تعرفهای برای اروپا»، یورونیوز، ۲۳ ژانویه ۲۰۲۵، https://www.euronews.com/business/2025/01/23/trump-at-davos-nato-5-push-tariff-warnings-for-europe.
۲۷. شیائودون لیانگ، «هزینهها و پیشبینیهای هستهای ایالات متحده همچنان در حال افزایش است»، آرمز کنترل تودی ۵۴، شماره ۳ (آوریل ۲۰۲۴): https://www.armscontrol.org/act/2024-04/news/us-nuclear-costs-projections-continue-rise.
۲۸. دبلیو.جی. هنیگان، «قیمت»، نیویورک تایمز، ۱۰ اکتبر ۲۰۲۴، https://www.nytimes.com/interactive/2024/10/10/opinion/nuclear-weapons-us-price.html.
۲۹. لین ایدن، تمام جهان در آتش: سازمانها، دانش و ویرانی سلاحهای هستهای (ایتاکا، نیویورک: انتشارات دانشگاه کرنل، ۲۰۰۴).
۳۰. رابرت کهلر، «سلاحهای هستهای و استفاده از سلاح هستهای»، ددالوس ۱۴۵، شماره ۴ (پاییز ۲۰۱۶): ۵۰-۶۱؛ دانیل السبرگ، ماشین روز قیامت: اعترافات یک برنامهریز جنگ هستهای (نیویورک: بلومزبری، ۲۰۱۷)، و فرانکلین میلر در علت غیرمعمول – جلد دوم: زندگی در تضاد با قرارداد – سالهای تحولآفرین، ژنرال جورج لی باتلر (پارکر، کلرادو: انتشارات اوتسکرتز، ۲۰۱۶).
۳۱. آلن روباک، «زمستان هستهای»، بررسیهای بینرشتهای ویلی: تغییرات آب و هوایی ۱ (مه/ژوئن ۲۰۱۰): https://climate.envsci.rutgers.edu/pdf/WiresClimateChangeNW.pdf، ۴۱۸-۴۲۷؛ ویلیام بر، ویراستار، «زمستان هستهای: تفکر دولت ایالات متحده در طول دهه ۱۹۸۰»، آرشیو امنیت ملی، ۲ ژوئن ۲۰۲۲، https://nsarchive.gwu.edu/briefing-book/environmental-diplomacy-nuclear-vault/2022-06-02/nuclear-winter-us-government؛ ریموند ژانلوز، «اثرات زیستمحیطی جنگ هستهای»، در آندری ساخاروف: وجدان بشریت، ویراستاران اس. دی. درل و جی. پی. شولتز (استنفورد، کالیفرنیا: انتشارات موسسه هوور، ۲۰۱۵)، ۵۳-۶۸.
۳۲. برای اشارات اخیر به این عبارت، نگاه کنید به بررسی وضعیت هستهای ایالات متحده در سال ۲۰۲۲ و گزارش کمیسیون وضعیت استراتژیک در سال ۲۰۲۳، ۲۷.
۳۳. استیو کول، «چرا اقتدارگرایانی مانند صدام حسین رؤسای جمهور ایالات متحده را گیج میکنند»، نیویورک تایمز، ۲۸ فوریه ۲۰۲۴، https://www.nytimes.com/2024/02/28/opinion/saddam-hussein-cia-iraq.html?smid=nytcore-ios-share&referringSource=articleShare.
۳۴. برای بررسی کتابی دیدگاههای نیتسه، نگاه کنید به: جیمز گراهام ویلسون، جنگجوی سرد آمریکا: پل نیتسه و امنیت ملی از روزولت تا ریگان (ایتاکا، نیویورک: انتشارات دانشگاه کرنل، ۲۰۲۴)، ۱۷۲.
۳۵. از جمله منابع خواندنیتر در مورد این پدیده، نگاه کنید به: کول، دام آشیل؛ تیم واینر، میراث خاکستر: تاریخ سیا (نیویورک: دابلدی، ۲۰۰۷)؛ دوبرینین، در خفا؛ حسین موسویان، بحران هستهای ایران: یک خاطره (واشنگتن دیسی: بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، ۲۰۱۲).
۳۶. برای نمونه خوبی از رد کردن آنچه دشمنان در مورد انگیزههای خود میگویند، نگاه کنید به: کاپلان، بمب، ۲۸۰.
۳۷. استیون کول، اذهان در جنگ: واقعیت هستهای و درگیریهای درونی سیاستگذاران دفاعی (نیویورک: بیسیک بوکز، ۱۹۸۸)؛ نولان، نگهبانان زرادخانه؛ اسکات دی. سیگن و آلن اس. واینر، «حاکمیت قانون و نقش استراتژی در دکترین هستهای ایالات متحده»، امنیت بینالمللی ۴۵، شماره ۴ (۲۰۲۱): https://doi.org/10.1162/isec_a_00407، ۱۲۶-۱۶۶؛ اسکات دی. سیگن، «مسلح و خطرناک: وقتی دیکتاتورها بمب به دست میآورند»، فارن افرز، نوامبر/دسامبر ۲۰۱۸، https://www.foreignaffairs.com/articles/north-korea/2018-10-15/armed-and-dangerous.
۳۸. مکجورج باندی، خطر و بقا: انتخابها در مورد بمب در پنجاه سال اول (نیویورک: وینتیج بوکز، ۱۹۹۰)، ۶۱۱.
۳۹. مارک تراختنبرگ، «گذشته و آینده کنترل تسلیحات»، ددالوس ۱۲۰، شماره ۱ (زمستان ۱۹۹۱): https://www.jstor.org/stable/20025364?origin=JSTOR-pdf، ۲۱۰.
۴۰. مصاحبه جان جی. هاینز با سرهنگ ژنرال وارفولومی ولادیمیروویچ کوروبوشین با مشارکت ویتالی کاتایف، مشاور ارشد وزارت دفاع (۱۰ دسامبر ۱۹۹۲) در نیات شوروی ۱۹۶۵-۱۹۸۵: جلد دوم شواهد شهادتگونه پس از جنگ سرد شوروی، جان جی. هاینز، الیس ام. میشولوویچ، و جان اف. شال (مکلین، ویرجینیا: بیدیام فدرال، ۱۹۹۵)، https://nsarchive.gwu.edu/document/17327-document-27-interview-colonel-general.
۴۱. الکسی آرباتوف، «دگردیسیهای هستهای»، پولیس. مطالعات سیاسی ۵ (۲۰۲۳): http://www.politstudies.ru/files/File/2023/5/Polis-2023-5-Arbatov-Eng.pdf، ۱۲.
۴۲. ژائو، «محرکهای سیاسی تغییر سیاست هستهای چین»، ۶۱.
فصل ۷: گزینه بازدارندگی هستهای شماره ۲: رقابت تثبیتشده
رقابت تثبیتشده، به بیان ساده، بهتر از رقابت بیثبات است. تریلیونها واحد پول ملی کمتری صرف سلاحهایی میشود که قرار است هرگز استفاده نشوند.۱ خویشتنداری متقابل به معنای خطر کمتر انفجارهای هستهای خواهد بود، زیرا قابلیتها و برنامههای حملات پیشگیرانه علیه بازدارندههای هستهای کاهش مییابد. سلاحهای کمتر در مجموع و تمایل کمتر به تشدید، احتمال زمستان هستهای و سایر آسیبهای بالقوه به کشورهای بیگناه را در صورت شکست بازدارندگی، کاهش میدهد.
تثبیت را میتوان در طیفی از خویشتنداری تجسم و تجربه کرد. خویشتنداری صفر را میتوان به عنوان آزمایش و استقرار تمام قابلیتهای تهاجمی و دفاعی هستهای که سیاستگذاران یک کشور میخواهند، صنعت آن میتواند تولید کند و دولت قادر به تأمین مالی آن است، تعریف کرد. ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بین سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۶۳ این رویکرد را در پیش گرفتند. خوشبختانه، هیچ کشور دیگری از آنها تقلید نکرده یا زرادخانههایی شبیه به آنچه آنها زمانی در اختیار داشتند، نساخته است.
از سال ۱۹۶۳، پس از وحشت بحران موشکی کوبا و توافق مخفیانهای که کندی و نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی، برای پایان دادن به آن منعقد کردند، دو ابرقدرت شروع به خویشتنداری متقابل کردند. آنها با بریتانیا برای مذاکره در مورد پیمان منع آزمایش جزئی ۱۹۶۳، و با شانزده کشور دیگر برای مذاکره در مورد NPT همکاری کردند. به طور دوجانبه، دو ابرقدرت توافق موقت SALT I و پیمان ABM را در سال ۱۹۷۲؛ پیمان تصویب نشده SALT II را در سال ۱۹۷۹؛ پیمان نیروهای هستهای میانبرد (INF) را در سال ۱۹۸۷؛ ابتکارات هستهای ریاست جمهوری سال ۱۹۹۱؛۲ اولین و دومین پیمان کاهش تسلیحات استراتژیک (START I و II) و پیمان کاهش تهاجمات استراتژیک (SORT) را به ترتیب در سالهای ۱۹۹۱، ۱۹۹۳ و ۲۰۰۲؛ و پیمان استارت جدید را در سال ۲۰۱۰ مذاکره کردند. در طول این مسیر، دو ابرقدرت و شرکای اتحاد آنها نیروهای متعارف در اروپا را کاهش داده و محدود کردند، در مورد اقداماتی برای جلوگیری از حوادث در دریا توافق کردند و در مذاکره در مورد پیمان فضای ماورای جو ۱۹۶۷ همکاری کردند. با گذشت زمان، آنها گامهای دیگری برداشتند تا به یکدیگر نشان دهند که هیچ یک جنگ تجاوزکارانهای علیه دیگری آغاز نخواهد کرد و رهبران هر دو کشور درک کردهاند که پذیرش بازدارندگی متقابل بهتر از تلاش برای فرار از آن با جستجوی برتری نظامی است.
چین، حداقل به مدت پنجاه سال، بسیار خویشتندارتر از اتحاد جماهیر شوروی/روسیه و ایالات متحده بود. بین اولین آزمایش سلاح هستهای خود در سال ۱۹۶۴ و آغاز ریاست جمهوری شی در سال ۲۰۱۴، چین حدود ۲۵۰ سلاح هستهای ساخت – در مقایسه با زرادخانههای شوروی و ایالات متحده که در مجموع حدود ۶۴۰۰۰ سلاح در سال ۱۹۸۶ داشتند.۳
چین و چندین کشور دیگر دارای سلاح هستهای – بریتانیا، فرانسه، اسرائیل، هند و پاکستان – به روشهای مختلفی بدون تعهدات رسمی کنترل تسلیحات هستهای، خویشتنداری کردهاند. چین و هند هر دو سیاستهای عدم استفاده اولیه را اعلام کرده و مدتهاست مطابق با این دکترین عمل کردهاند. (دکترینهای عدم استفاده اولیه آنها ممکن است در صورتی که دشمن ابتدا با سلاحهای متعارف به زرادخانه هستهای آنها حمله کند، اعمال نشود، زیرا دشمن به نوعی با حمله به نیروهای هستهای، جنگ هستهای را آغاز کرده است.) مقامات سیاسی چین و هند از تهدیدات هستهای در بحرانها خودداری میکنند. اشلی جی. تلیس خاطرنشان میکند: «برنامه سلاحهای هستهای هند علیرغم آشفتگی در چین و تلاشهای خود پاکستان، به طور قابل توجهی آرام باقی مانده است.»۴ به طور مشابه، حتی با ادامه ایجاد توان نظامی هستهای چشمگیر چین، این کشور حدود ۴۵۰۰ سلاح هستهای کمتر از ایالات متحده و ۵۰۰۰ سلاح هستهای کمتر از روسیه در اختیار دارد.۵ هند و پاکستان به ترتیب ۱۶۰ و ۱۷۰ سلاح هستهای ساختهاند. این مطمئناً کمتر از آن چیزی است که میتوانستند تولید کنند و به نظر میرسد هر دو بازدارندگی متقابل را پذیرفتهاند.
بریتانیا و فرانسه اکنون ۲۰۰ تا ۳۰۰ سلاح هستهای، عمدتاً بر روی زیردریاییها، مستقر کردهاند که هدف آن وادار کردن هر دشمن بالقوهای به این نتیجه است که ارتکاب یک تجاوز عمده علیه هر یک از این دو کشور، خودکشی خواهد بود. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، اعلام کرده است که فرانسه «وارد کردن خسارات کاملاً غیرقابل قبول» به کشوری را که «منافع حیاتی فرانسه، هرچه که باشند» را تهدید کند، مد نظر قرار خواهد داد.۶ فراتر از آن، جزئیات عمومی کمی وجود دارد. بریتانیا به سادگی اعلام میکند: «ما حداقل قابلیت لازم برای تحمیل هزینههایی به دشمن را که بسیار فراتر از مزایایی باشد که در صورت تهدید امنیت ما یا متحدانمان میتوانند امیدوار به دستیابی به آن باشند، حفظ خواهیم کرد.»۷ نه بریتانیا و نه فرانسه به دنبال برابری با ارتش محتملترین دشمن خود نیستند یا به نظر نمیرسد برنامهای برای حملات تلافیجویانه علیه نیروهای هستهای دشمنان داشته باشند. به نظر میرسد هر دو برای این احتمال برنامهریزی میکنند که در یک بحران یا درگیری تشدید شونده، یک یا چند سلاح هستهای را به عنوان هشدار، یا در مورد بریتانیا، شاید تعداد بیشتری، هرچند هنوز نسبتاً کم، را منفجر کنند تا دشمن را به کاهش تنش وادار کنند. این خویشتنداری نسبی بریتانیا و فرانسه با جغرافیای سیاسی امکانپذیر شده است: نه روسیه و نه چین قادر یا مایل به حمله به آنها یا انجام یک حمله هستهای غافلگیرانه به آنها نیستند. سناریوهای اولیه برای استفاده بریتانیا و/یا فرانسه از سلاحهای هستهای، وادار کردن روسیه یا چین به کاهش تنش در جنگی علیه متحدان بریتانیا یا فرانسه خواهد بود، به ویژه جنگی که در آن نیروهای بریتانیایی یا فرانسوی درگیر و مورد حمله قرار گرفته باشند.
اسرائیل در حال حاضر دشمن مسلح به سلاح هستهای ندارد. بیان اصلی خویشتنداری آن این است که مقامات اسرائیلی در مورد قابلیتهای هستهای خود صحبت یا خودنمایی نمیکنند. سیاست رسمی این است که اسرائیل اولین کشوری نخواهد بود که سلاحهای هستهای را به خاورمیانه وارد میکند.۸ کلمه «وارد کردن» میتواند به معنای اعلام مالکیت، نمایش یک سلاح هستهای، تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای و/یا منفجر کردن یک یا چند سلاح باشد.
انتخاب منطق تثبیت
با نگاه به آینده، مقامات و پژوهشگران انواع مختلفی از محدودیتها را شناسایی کردهاند که کشورهای دارای سلاح هستهای و متحدان آنها میتوانند برای تثبیت رقابتهای خود به صورت ترکیبی آغاز یا مذاکره کنند.۹ مدل نهایی تثبیت در ماده ششم NPT خلاصه شده است: پایان مسابقه تسلیحات هستهای؛ خلع سلاح هستهای؛ و «پیمانی در مورد خلع سلاح عمومی و کامل تحت کنترل دقیق و مؤثر بینالمللی.»
پرسش این است که چگونه از جایی که امروز هستیم به ثبات هستهای پایدار در میان هر مجموعه از رقبا برسیم. و سپس چگونه به ثبات عمومی برسیم که صلح خلع سلاح شده هستهای را امکانپذیر و پایدار کند؟ راه دیگر برای توصیف این چالش گسترده، گفتن این است که هدف، حل پارادوکس ثبات-بیثباتی است. آن پارادوکس این است که دشمنانی با زرادخانههای هستهای بقاپذیر تلاش خواهند کرد از ورود به جنگهایی با یکدیگر که احتمالاً هستهای خواهند شد، اجتناب کنند، اما با علم به این موضوع، هر یک ممکن است وسوسه شوند فکر کنند که با انجام کارهای کمتر آسیبرسان مانند عملیات پنهانی، خرابکاری، تصرفات ارضی کوچک و جنگهای نیابتی، برای مثال، از مجازات فرار خواهند کرد.
تثبیت هستهای مستلزم آن است که رقبا صراحتاً بپذیرند که نمیتوانند از آسیبپذیری متقابل فرار کنند. کشورها هنوز ممکن است وسوسه شوند برای کسب مزیت در سطوح پایینتر درگیری – بخش بیثباتی پارادوکس – و به طور گستردهتر برای قدرت سیاسی، اقتصادی و نرم رقابت کنند. علاوه بر این، نهادهای علمی-فنی مجهز همیشه وسوسه میشوند به دنبال پیشرفتهایی در قابلیتهای تهاجمی و دفاعی باشند که ممکن است به آنها یا دشمنشان مزیت حمله اول را بدهد. (توجیهپذیرتر است که بگوییم تلاش فنی فرد برای درک بیگناهانه قابلیتهایی است که دشمن ممکن است توسعه دهد، نه برای پیگیری یک مزیت تهاجمی برای طرف خود.) اقدامات تثبیت هستهای مرزهایی را برای چنین رقابتی تعیین میکند و کانالهای نظارت و ارتباطی را برای هشدار کافی به رقبا برای توسعه اقدامات متقابل فراهم میکند. به موازات – یا قبل و بعد از وقوع اقدامات تثبیت هستهای – کشورهای رقیب میتوانند اشکال گستردهتر و عمیقتری از تثبیت را برای کاهش تهدیدات درک شده از هر شکلی از تجاوز دنبال کنند. این میتواند شامل پرداختن به علل درگیریهای سطح پایینتر پیشبینی شده در نیمه بیثباتی پارادوکس ثبات-بیثباتی باشد. نمونههایی از این شامل تعهدات به حل مسالمتآمیز اختلافات و خودداری از اجبار مسلحانه یا تغییرات در وضعیت ارضی است. چنین تعهداتی میتوانند هم علت و هم معلول اقدامات تثبیت هستهای باشند. در طول جنگ سرد – تنها «مورد آزمایشی» عمده برای همه این نظریهها یا مشاهدات – بلندپروازانهترین اقدامات تثبیت هستهای منجر به تنشزدایی شد و با آن امکانپذیر شد: پیمان منع آزمایش جزئی (۱۹۶۳)، NPT (۱۹۶۸)، SALT I، و پیمان ABM (۱۹۷۲). با این حال، مسکو و واشنگتن همچنان برای نفوذ در آنچه آن زمان جهان سوم نامیده میشد، اغلب به طور خشونتآمیز از طریق نیروهای نیابتی، رقابت میکردند. بعدها، پیمان INF (۱۹۸۷)، ابتکارات هستهای ریاست جمهوری (۱۹۹۱)، و پیمان START (۱۹۹۱) پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو را تشویق و منعکس کردند.
برای دستیابی به ثبات هستهای در سالهای آینده، کشورهای کلیدی باید از دو زاویه کار کنند: اطمینان دادن به رقبا و متحدان در مورد نیات اساسی خود و به طور همافزا، کنترل یا خودداری از استقرار قابلیتهایی که بازدارندههای هستهای یکدیگر را تهدید میکنند. کشورهای کلیدی شامل ایالات متحده، روسیه و چین در سطح جهانی؛ چین و ایالات متحده و متحدانش در شرق آسیا؛ کره شمالی و شریک آن روسیه در برابر کره جنوبی و ایالات متحده و ژاپن؛ هند، پاکستان و چین در جنوب آسیا؛ و روسیه و ناتو – از جمله بریتانیا و فرانسه با زرادخانههای هستهای خود – در اروپا هستند. در هر یک از این رقابتها، تثبیت مستلزم آن است که رهبران برای تعدیل نیات، استقرار نیروها و رفتارهای خود مذاکره یا راههای دیگری پیدا کنند. چنین اقدامات تثبیتکنندهای امنیت بینالمللی را امروز افزایش داده و یک پیششرط ضروری برای امکانپذیر و پایدار کردن خلع سلاح هستهای در آینده است.
تثبیت مستلزم آن است که رهبران برای تعدیل نیات، استقرار نیروها و رفتارهای خود مذاکره یا راههای دیگری پیدا کنند، که این امر امنیت بینالمللی را امروز افزایش داده و خلع سلاح هستهای را در آینده امکانپذیر و پایدار میکند.
همانطور که در سراسر این کتاب ذکر شد، نیاز اساسی این است که روشن شود آیا کشورهای رقیب قصد استفاده از زور برای به دست آوردن کنترل بر قلمرو یا مردمی را که امروز کنترل نمیکنند، ندارند و آیا مایل به مذاکره در مورد محدودیتهای متقابل بر قابلیتها و رفتارهایی هستند که بیشترین تهدید را برای دیگران ایجاد میکنند (به ویژه قابلیتهایی که میتوانند بازدارندههای هستهای آنها را تهدید کنند).
به عبارت دیگر، این امر روشن میکند که دستور کار سیاسی کلی و وضعیت نظامی یک کشور – هم متعارف و هم هستهای – نشاندهنده یک هدف دفاعی است، نه قصد تصرف قلمرو مورد مناقشه و/یا تغییر یک دولت. علاوه بر این، نیروها و دکترین هستهای کشور مهار شده به گونهای طراحی نخواهد شد که بازدارندههای ضربه دوم دشمنان خود را به روشهایی که نشاندهنده نیات تهاجمی برای تصرف قلمرو یا مداخله در امور داخلی دیگری است، خنثی کند.
برای اینکه این شفافسازی خویشتنداری اتفاق بیفتد، یک یا چند رهبر در میان کشورهای رقیب باید پیشقدم شده و ابتکاری را پیشنهاد کنند که به اندازه کافی عادلانه باشد تا یک یا چند همتا بگویند که علاقهمند به بررسی بیشتر این پیشنهاد هستند. چنین ابتکاراتی معمولاً با کلمات آغاز میشوند – پیشنهادی برای بحث در مورد چگونگی کاهش خطرات برخورد کشتیها و هواپیماها در دریا یا هوا، به عنوان مثال، یا بررسی آنچه برای محدود کردن یا صرفنظر کردن از استقرار سیستمهای تسلیحاتی جدید لازم است. ابتکارات متقاعدکنندهتر، اقداماتی (حتی کوچک) را برای نشان دادن واقعی بودن کلمات ارائه میدهają – به عنوان مثال، وقفههایی در استقرار موشکهای میانبرد در اروپا در غرب کوههای اورال، که میتواند در شرق آسیا نیز اعمال شود. همانطور که همکاران ما در بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی پیشنهاد کردهاند، پکن، مسکو و واشنگتن میتوانند با اطلاعرسانی به یکدیگر در مورد تمام پرتابهای فضایی، تمام پرتابهای آزمایشی موشکهای بالستیک یا بوست-گلاید، و تمام پرتابهای آزمایشی رهگیرهای پدافند موشکی و موشکهای هدف، خویشتنداری را نشان دهند. هر یک از این سه کشور میتواند از دیگران دعوت کند تا متعهد به حفظ حداقل فواصل جداسازی بین ماهوارههای خود و ماهوارههای موجود در مدارهای ارتفاع بالا متعلق به دیگران شوند.۱۰
با گذشت زمان، یک دیالکتیک بین کلمات و اعمال از یک سو، و نیات و قابلیتها از سوی دیگر، رقبا را در طیف تثبیت (ایجاد آگاهانه ثبات) بالا و پایین میبرد. تغییرات در رهبری و دستور کارهای سیاسی (نیات) باعث تغییرات در قابلیتها میشود. تغییرات در قابلیتها (به سمت خویشتنداری یا گسترش) نیز باعث تغییرات در نیات میشود.
پایان جنگ سرد (مثلاً از ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۴) نمونههای مفید، هرچند هنوز مورد بحث، از خویشتنداری هستهای را ارائه میدهد. به طور بسیار خلاصه، پس از آنکه اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه ۱۹۷۰ شروع به استقرار موشکهای هستهای میانبرد جدید (اساس-۲۰) در اروپا کرد، دولت ریگان در واشنگتن مصمم به گسترش گسترده قابلیتهای نظامی ایالات متحده، از جمله با استقرار موشکهای بالستیک و کروز در اروپا برای مقابله با سیستمهای جدید شوروی، وارد عمل شد. این رقابت مردم اروپا و آمریکا را نگران کرد و منجر به تظاهرات گسترده گروههای ضد هستهای و صلح در اروپای غربی و جنبش توقف هستهای در ایالات متحده شد. در مارس ۱۹۸۵، پولیتبوروی شوروی گورباچف را برای رهبری اتحاد جماهیر شوروی انتخاب کرد. او و مشاوران نزدیکش مانند الکساندر یاکوولف و ادوارد شواردنادزه، از طریق سیاستهای گلاسنوست و پرسترویکا، به دنبال لیبرالیزه کردن زندگی روسیه، احترام به حقوق بشر، کاهش بار هزینههای نظامی، پایان دادن و معکوس کردن مسابقه تسلیحاتی هستهای، و اساساً برقراری صلح با جهان خارج بودند تا روسیه بتواند خود را احیا کند.
حتی در مراحل اولیه ایجاد توان نظامی ایالات متحده، ریگان به طور خصوصی به پیشینیان گورباچف (کنستانتین چرننکو و یوری آندروپوف) نامه مینوشت و علاقه خود را به جهانی عاری از سلاحهای هستهای اعلام میکرد.۱۱ ریگان جزئیات یا برخی از پیامدهای تسلیحات و سیاستهایی را که وزارت دفاع او دنبال میکرد، درک نمیکرد، اما تشخیص میداد که بوروکراسی او تمایل او به حذف نهایی سلاحهای هستهای را ندارد. او مکاتبات خود با رهبران شوروی را از مقامات ارشد خود مخفی نگه میداشت. گورباچف و تیم او با چالش مشابهی با مجتمع نظامی-صنعتی شوروی روبرو بودند. اولین پیشرفت عمده در سال ۱۹۸۷ رخ داد، زمانی که دو رهبر با ممنوعیت تمام موشکهای میانبرد از اروپا از طریق پیمان INF موافقت کردند. پس از آن، تا سال ۲۰۱۰، دو کشور پنج توافقنامه برای کاهش زرادخانههای هستهای خود و به امید پایان دادن به مسابقه تسلیحاتی هستهای خود، مذاکره کردند. سپس سرخوردگی تجدیدنظرطلبانه روسیه – که با خروج ایالات متحده از پیمان ABM، گسترش ناتو، مداخلات در صربستان و عراق، و بیتوجهی عمومی به منافع روسیه تشدید شده بود – پوتین را به هدایت روسیه در مسیری متفاوت سوق داد.۱۲
مفسران و پژوهشگران در غرب و روسیه میتوانند بیپایان در مورد اینکه آیا تاریخ از سال ۱۹۸۱ ثابت میکند که مسابقه تسلیحاتی مؤثرترین راه برای تشویق خویشتنداری است، بحث کنند. آیا نمایش برتری، دشمنان قدرت بزرگ را متقاعد میکند که در درازمدت نمیتوانند پیروز شوند و در عوض بهتر است در مورد محدودیتهای متقابل مذاکره کنند؟ یا دولتها میتوانستند از نظر سیاسی مایل به ایجاد اعتماد دیپلماتیک باشند بدون اینکه ابتدا از تنش و هزینه ایجاد بیش از حد نیروهای هستهای خود عبور کنند؟ در هر صورت، همانطور که رابرت جرویس در مورد جنگ سرد نتیجهگیری کرد: «امنیت متقابل تنها زمانی در دسترس قرار گرفت که رهبران هر دو طرف مایل به دست کشیدن از امید به برتری در ازای ترتیباتی شدند که دستیابی طرف مقابل به آن را منتفی کرده و تنشها را کاهش داده و هزینهها را (حداقل در اصل) کم میکرد.»۱۳
ناظران همچنین میتوانند در مورد اینکه آیا تثبیت آگاهانه مستلزم تغییر رهبری است، همانطور که در اتحاد جماهیر شوروی با گورباچف اتفاق افتاد، و مسلماً، برعکس با پوتین در روسیه و شی در چین، بحث کنند. آیا قطبی شدن و ناکارآمدی سیاست ایالات متحده مانع از نوع مصالحهای میشود که برای مذاکره در مورد محدودیتهای متقابل با روسیه، چین، کره شمالی یا ایران لازم است، تا زمانی که آن کشورها توسط مردانی رهبری میشوند که به خواستههای واشنگتن پاسخ رد میدهند؟
اگر ایالات متحده، روسیه، چین و شاید کره شمالی به سمت رقابت بیثبات در حال حرکت باشند، همانطور که بسیاری از ناظران پیشنهاد میکنند، رهبر حداقل یکی از آنها باید چیزی بگوید و/یا انجام دهد که یک یا چند نفر دیگر را وادار به ارائه یک تغییر قابل مشاهده به سمت خویشتنداری کند.
اگر ایالات متحده، روسیه، چین و شاید کره شمالی به سمت رقابت بیثبات در حال حرکت باشند، همانطور که بسیاری از ناظران پیشنهاد میکنند، رهبر حداقل یکی از آنها باید چیزی بگوید و/یا انجام دهد که یک یا چند نفر دیگر را وادار به ارائه یک تغییر قابل مشاهده به سمت خویشتنداری کند. در اینجا، بلافاصله پیچیدگیهایی به وجود میآید. به اصطلاح «شاهینها» – چه در ایالات متحده، روسیه یا چین – میگویند که ساخت سلاحهای بیشتر و بهتر، کمخطرترین راه برای ترغیب دشمن به مذاکره در مورد تثبیت است. نمایش قدرت بیشتر، مخالفان شما را متقاعد میکند که نمیتوانند پیروز شوند – و آنها را مجبور به مذاکره در مورد محدودیتهایی میکند که روابط را تثبیت خواهد کرد. به نظر میرسد این رویکردی است که ترامپ طرفدار آن است. از سوی دیگر، به اصطلاح «جغدها» میگویند که تهدید به سلطه، تغییر رژیم یا معاملات یکطرفه نتیجه معکوس دارد. بلکه، دشمنان باید باور کنند که شما مایل به همکاری با آنها برای طراحی محدودیتهای متقابلاً سودمند هستید. به عنوان مثال، اگر ایالات متحده پیشنهاد متعادلی برای توقف یا کاهش استقرار یک سلاح جدید ارائه دهد، واشنگتن میتواند حریف خود را مجبور به انتخاب بین بررسی یک حرکت متقابل یا، در صورت عدم انجام این کار، متقاعد کردن بقیه جهان به اینکه چرا آنها مشکل نیستند، کند.
چارلز گلیسر، دانشمند علوم سیاسی اغلب مورد استناد ایالات متحده، اخیراً این منطق را خلاصه کرد:
یک کشور با تشخیص اینکه چگونه اقداماتش ممکن است باعث احساس ناامنی کمتر در دشمن شود، باید به سمت استراتژیهای دفاعی، خویشتنداری یکجانبه و توافقات مذاکره شده که اندازه و ویژگیهای تهاجمی نیروهایش را محدود میکند، متمایل شود. چنین سیاستهایی میتوانند سیگنالهای منفی را که ایجاد توان نظامی میتواند به دشمنان ارسال کند، تعدیل کنند. یک توافق کنترل تسلیحات در دهه ۱۹۷۰ برای ممنوعیت MIRVها، ایالات متحده را امنتر کرده و تنشهای جنگ سرد را کاهش میداد. کشورها گاهی اوقات میتوانند با انجام کمتر، امنتر شوند.۱۴
البته، قدرتهای بزرگ تمایلی به ارائه خویشتنداری به این روش ندارند، هم به دلایل سیاسی و روانی که در فصل ۳ بررسی شد و هم به این دلیل که دشمنان ممکن است از خویشتنداری یک طرف برای جستجوی برتری نظامی سوء استفاده کنند. ما میدانیم که وضعیتهای نامحدود، دشمنان را به پاسخ مشابه – با مسابقه تسلیحاتی – وادار میکند. اما آیا وضعیتهای مهار شده، خویشتنداری متناظر را به دنبال دارد؟ یا آنها مخالفان را به جستجوی یک مزیت تهدیدآمیز دعوت میکنند؟ اگر ناتو از سال ۱۹۹۹ به سمت شرق گسترش نیافته بود و واشنگتن در سال ۲۰۰۲ از پیمان ABM خارج نشده بود، آیا روسیه به اوکراین حمله کرده و پنج نوع جدید سلاح هستهای طراحی شده برای عبور از پدافندهای موشکی را ساخته بود؟ آیا وضعیتهای هستهای ایالات متحده و روسیه اصلاً ارتباط چندانی با تصمیمات پوتین برای حمله به اوکراین در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۲۲ داشته است؟ آیا رهبران چین احساس میکنند که دههها خویشتنداری آنها، ایالات متحده را به حفظ برتری استراتژیک و هژمونی در آسیا تشویق کرده است، و بنابراین یک ایجاد توان نظامی هستهای عمده چین برای کسب نفوذ ضروری است؟ اگر احزاب سیاسی ایالات متحده و تایوان روشن کنند که تایوان به دنبال استقلال نخواهد بود، آیا چین قابلیتهای نظامی خود را برای تحمیل حاکمیت خود بر جمعیت جزیره تقویت خواهد کرد؟
این پرسشها ممکن است بیپاسخ باشند. اما، با نگاه به آینده، رهبران میتوانند با ارائه پیشنهاد بحث و شاید مذاکره در مورد محدودیتهای متقابل بر رفتارها و قابلیتها، تمایل یکدیگر به خویشتنداری متقابل را آزمایش کنند. با ارائه چنین بحثهایی چیزی از دست نمیرود، زیرا هیچ تعهدی تا زمانی که مذاکرات همه طرفهای مربوطه را راضی نکند، ایجاد نخواهد شد. اما تمایل (یا عدم تمایل) رهبران به بررسی جدی احتمالات، بینشهای ارزشمندی را برای روشن کردن معضلات امنیتی و اطلاعرسانی به سیاستگذاری در آینده ارائه میدهد.
به هر حال، ایالات متحده و چین، در آنچه شاید مهمترین رابطه باشد، در شرایط آسیبپذیری متقابل همزیستی میکنند. اگر درگیری بین آنها به استفاده از سلاحهای هستهای تشدید شود، هر یک میتواند میلیونها نفر از شهروندان دیگری را کشته و خسارت کلی وارد کند که اهمیت هر موضوعی را که بر سر آن میجنگیدند – به عنوان مثال، چه شکلی از حکومت در تایوان وجود داشته باشد، یا چه کسی بر جزایر سنکاکو/دیائویو یا اسپراتلی حاکمیت داشته باشد – تحتالشعاع قرار میدهد. هیچ یک نمیتواند به طور قاطع از این وضعیت فرار کند زیرا هر دو منابع مالی و فنی برای انجام اقدامات متقابلی را دارند که آسیبپذیری دیگری را بازگرداند. به عنوان مثال، اگر ایالات متحده قابلیتها و برنامههایی را برای حمله پیشگیرانه به بازدارنده هستهای چین برای محدود کردن ظرفیت پکن برای پاسخگویی دنبال کند، چین نشان میدهد که اندازه و قابلیتهای زرادخانه هستهای خود را افزایش خواهد داد تا اطمینان حاصل کند که همچنان میتواند خسارت غیرقابل قبولی به خاک ایالات متحده وارد کند. اتخاذ فناوریها و برنامههایی برای پرتاب نیروهای هستهای تلافیجویانه قبل از رسیدن مهاجمان ایالات متحده، امکان دیگری است. نتیجه کلی، هزینه بیشتر، آسیب بالقوه بیشتر به کشورهای متخاصم (از جمله متحدان ایالات متحده) و محیط زیست جهانی، و ثبات کمتر در یک جنگ تشدید شونده خواهد بود.
انجام یک تلاش پرهزینه، بیفایده و خطرناک برای فرار از این وضعیت، کمتر از تلاش برای تثبیت رقابت منطقی است. اگر عدم توازن در قابلیتها بیثباتکننده به نظر میرسد، اولویت همه طرفها باید تقویت ابزارهای متعارف و سایر ابزارهای غیرهستهای برای دفاع در برابر تلاشهای مسلحانه برای تغییر وضع موجود باشد. قابلیتهای متعارف قویتر لزوماً نیروهای هستهای دشمن را تهدید نمیکنند. اگر دشمنان ترجیح میدهند به جای رقابت در مسابقه تسلیحاتی بیثبات، در مورد محدودیتهای متقابل بر نیروهای متعارف مذاکره کنند، ایالات متحده و متحدانش باید از پیشنهادات برای تثبیت متعادل و اقدامات کاهش خطر استقبال کنند. و از نظر منطقی، اگر همه اینها شکست بخورد، و قابلیتهای غیرهستهای قوی دشمنان شروع به تهدید بازدارندههای هستهای یکدیگر کنند، آنها (از جمله ایالات متحده و متحدانش) در نهایت میتوانند به تقویت بازدارندههای هستهای خود متوسل شوند.
اگر دشمنان ترجیح میدهند به جای رقابت در مسابقه تسلیحاتی بیثبات، در مورد محدودیتهای متقابل بر نیروهای متعارف مذاکره کنند، ایالات متحده و متحدانش باید از پیشنهادات برای تثبیت متعادل و اقدامات کاهش خطر استقبال کنند.
این پیامدهای آسیبپذیری متقابل صادق است، صرف نظر از اینکه آیا رهبران سیاسی، از جمله در کشورهای متحد، مایل به اذعان علنی به آنها هستند یا خیر. تشخیص این پیامدها و درک اینکه چه باید گفت و انجام داد تا ثبات در سراسر طیف درگیری بالقوه – از هستهای گرفته تا متعارف و شبهنظامی – تقویت شود، سودمندتر و قهرمانانهتر از به راه انداختن رقابت بیثبات خواهد بود.
شش گام به سوی تثبیت
شش سیاست اساسی زیر میتواند رقابتهای هستهای را تثبیت کرده و خطرات جنگ تشدید شونده را کاهش دهد، اگر رهبران در دوگانهها یا سهگانههای رقیب به طور متقابل آنها را دنبال کنند.
۱. سیاستگذاری هستهای را بر اساس آسیبپذیری متقابل بنا نهید
ایالات متحده و روسیه از دهه ۱۹۷۰ این سیاست را دنبال کردهاند. انقضای پیمان استارت جدید در اوایل سال ۲۰۲۶ به اذعان و تعهد رسمی به آسیبپذیری متقابل پایان خواهد داد. دلیلی وجود دارد که فکر کنیم دو طرف میتوانند راهی برای بازگو کردن و گسترش این چارچوب کلی پیدا کنند، حتی اگر مذاکره و تصویب معاهدات جدید عملی نباشد.
دولتهای جمهوریخواه و دموکرات ایالات متحده به طور یکسان به طور خصوصی تشخیص دادهاند که ایالات متحده و چین به طور متقابل آسیبپذیر هستند.۱۵ ایجاد توان نظامی چین و سایر اقدامات، عزم پکن برای حفظ این وضعیت را نشان میدهد. برای پذیرش علنی واقعیت آسیبپذیری متقابل با چین، مقامات ایالات متحده مایل به مشورت با رهبران ژاپنی و سایر متحدان خواهند بود که نگران بودهاند که اعتراف آشکار به آسیبپذیری به نوعی اعتبار بازدارندگی را کاهش دهد. باید بتوان به یک راه میانه دست یافت. اما مهمتر از اعلامیههای عمومی، بنا نهادن سیاستگذاری هستهای بر اساس آسیبپذیری متقابل در عمل است. کشورهای دارای سلاح هستهای، در مشورت نزدیک با متحدان، همچنان میتوانند سیاستهای هستهای خود را بر اساس درک مشترک و خصوصی از آسیبپذیری متقابل تدوین کنند. آنها میتوانند بیشتر به درک مشترکی در مورد، به عنوان مثال، وضعیتی که به طور عینی قابل شناسایی به عنوان مبتنی بر آسیبپذیری متقابل باشد، دست یابند.
هند و پاکستان تعامل رسمی بسیار کمی در مورد مسائل هستهای (یا سایر مسائل امنیتی اساسی) داشتهاند که اعلام نکردهاند آیا استراتژیها و سیاستهای خود را بر اساس آسیبپذیری متقابل بنا نهادهاند یا خیر. دکترین عدم استفاده اولیه هند و رویکرد تاریخی محتاطانه آن به ایجاد نیروی هستهای نشان میدهد که رهبران سیاسی آن آسیبپذیری متقابل را میپذیرند. رهبران نظامی پاکستان رسماً در این مورد سکوت کردهاند، اما هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد آنها فکر میکنند میتوانند به طور پیشگیرانه ظرفیت هند برای نابودی شهرهای بزرگ پاکستان و دهها میلیون نفر از ساکنان آن را انکار کنند.
برای اجتناب از جنگ هستهای ناشی از شبه جزیره کره، احتمالاً مستلزم آن است که ایالات متحده، کره جنوبی، ژاپن و دیگران تشخیص دهند که نمیتوانند از آسیبپذیری خود در برابر حملات هستهای کره شمالی به شهرهایشان فرار کنند. تشخیص آسیبپذیری متقابل با کره شمالی میتواند مبنایی برای مذاکره در مورد اشکال خویشتنداری ایجاد کند که میتواند روابط و تهدیدات را تثبیت کند.
۲. برنامهها و قابلیتهای ضد نیروی هستهای را که برای نابودی پیشگیرانه بازدارندههای هستهای دشمنان در نظر گرفته شدهاند، کاهش دهید
مسابقه تسلیحاتی و بیثباتی بحران معمولاً ناشی از این ترس است که دشمن به دنبال نابودی بازدارنده هستهای فرد از طریق یک حمله پیشگیرانه و/یا پدافندهای موشکی است. انگیزه قابل درک است: محدود کردن آسیبی که طرف مقابل میتواند به شما وارد کند.
اما تردید وجود دارد که آیا این کار با خطر و هزینه معقول قابل انجام است، زیرا طرف

اما تردید وجود دارد که آیا این کار با خطر و هزینه معقول قابل انجام است، زیرا طرف مقابل میتواند برای مقابله با برنامهها و قابلیتهای شما اقدام کند: دشمن شما میتواند برای پرتاب سریع سلاحهای خود قبل از حمله شما آماده شود. آنها میتوانند تعداد سلاحهای خود را افزایش دهند. آنها میتوانند آنها را بهتر پنهان کرده یا قابل مانور سازند تا شما نتوانید با اطمینان آنها را از بین ببرید. دشمن شما با پیشبینی حملات به رهبری و سیستمهای فرماندهی و کنترل خود، ممکن است حملات متقابل را تا حدی خودکار کند. آنها میتوانند قابلیتهایی را برای نابودی سلاحهای شما ابتدا توسعه دهند، که این امر شما را نگران کرده و باعث میشود اقدامات متقابل خود را انجام دهید. بسیاری از این اقدامات خطر پرتابهای هستهای ناخواسته یا تصادفی را افزایش داده و در نتیجه از مزایای محدود کردن آسیب به ملت شما فراتر میرود. چرخههای عمل و عکسالعملی که با چنین برنامهها و قابلیتهایی تولید میشوند، در طول زمان همه را در وضعیت بدتری قرار میدهają.
تلاش برای دستیابی به قابلیتهای ضد نیروی هستهای، رقابت ایالات متحده و شوروی و ایالات متحده و روسیه را هدایت کرده و به طور پیشفرض، رویکرد ایالات متحده به چین و زرادخانه هستهای بسیار کوچکتر آن را نیز شکل داده است. جالب اینجاست که چین به مدت شصت سال به این رقابت نپیوست. اینکه آیا اکنون به دنبال قابلیتهای ضد نیرو علیه ایالات متحده است نیز جای تردید دارد، اما کمتر بدیهی است.۱۶ بریتانیا و فرانسه، با زرادخانههای بسیار کوچکتر از دشمن احتمالی خود یعنی روسیه، به دنبال ضد نیروی بلندپروازانه نیستند. برخی پژوهشگران معتقدند که فناوران و افسران نظامی هند میخواهند قابلیتهای ضد نیرو را در برابر پاکستان دنبال کنند، اما این یک انحراف قابل توجه از نیات رهبران سیاسی هند خواهد بود و به هیچ وجه قابل اثبات نیست.۱۷
میتوان استدلال کرد که اگر این کشورها اقتصادهای بزرگتری داشتند، قابلیتهای ضد نیروی بزرگتر و پیچیدهتری را ایجاد و مستقر میکردند. اما زرادخانههای مهار شده بریتانیا و فرانسه برای بازدارندگی روسیه از آغاز تجاوز متعارف یا هستهای علیه آنها کافی است. به طور مشابه، هند برای بازدارندگی چین از تجاوز عمده به زرادخانه ضد نیروی بزرگی نیاز ندارد و نیاز اولیه پاکستان این است که بتواند یک تهاجم متعارف هند را شکست دهد (و در نتیجه بازدارد). حفظ این خویشتنداری باید یک هدف جهانی باشد.
مشکل مسابقه تسلیحاتی و بیثباتی ضد نیرو برای دههها آشکار بوده است، همانطور که بسیاری از پژوهشگران و سیاستگذاران خاطرنشان کردهاند.۱۸ برخی از استراتژیستهای هستهای امروزی تلاش میکنند با حمایت از «حملات ضد نیروی محدود» (تأکید اضافه شده) از این مشکل فرار کنند. هجده مقام ارشد سابق سیاست هستهای از دولتهای جمهوریخواه و دموکرات، که توسط مرکز تحقیقات امنیت جهانی آزمایشگاه ملی لارنس لیورمور گرد هم آمده بودند، اذعان کردند که «حتی حملات ضد نیروی گسترده نمیتواند آسیب قابل توجهی به ایالات متحده و متحدان و شرکای آن را از بین ببرد.» بنابراین، تمرکز آنها «بر حملات محدود» بود.۱۹
متأسفانه – و به طور افشاگرانهای – نویسندگان محترم «محدود» را تعریف نکردند. همچنین اهداف حملات ضد نیروی محدود یا چگونگی و چرایی اینکه دشمنان و ایالات متحده تبادلات خود را محدود نگه خواهند داشت، توصیف نکردند.
در همین حال، حتی حملات محدود به نیروهای هستهای دشمن خطرات بزرگی را به همراه دارد. همانطور که گروه مطالعاتی لیورمور خاطرنشان کرد، «ضد نیرو، چه به عنوان استفاده اولیه و چه به عنوان تلافی، در واقع میتواند پیامی را که از طریق استفاده محدود ارسال میشود، مخدوش کند و به طور بالقوه این پیام را منتقل کند که طرف مهاجم در تلاش برای یک حمله خلع سلاح کننده است.»۲۰ این امر به احتمال زیاد دشمن را وادار به رها کردن زرادخانه هستهای خود در یک وحشت «استفاده کن یا از دست بده» میکند – که به سختی یک پاسخ محدود است.
دلگرمکنندهتر اینکه، نویسندگان لیورمور اذعان میکنند که «در اصل، سیاست پاسخ انعطافپذیر ایالات متحده کاملاً با حملات محدود به اهدافی غیر از نیروهای هستهای دشمن سازگار است، تا زمانی که این حملات با قوانین درگیریهای مسلحانه مطابقت داشته باشند.»۲۱ با این حال، همانطور که قبلاً، نویسندگان به هیچ وجه جزئیاتی در مورد اینکه چنین اهدافی چه میتوانند باشند، بحث نمیکنند.
هیچ داده واقعی در مورد اینکه آیا تبادلات هستهای را میتوان محدود نگه داشت، یا اگر یک تبادل هستهای پس از یک یا دو دور محدود متوقف شود، در میدان چه اتفاقی خواهد افتاد، وجود ندارد. رؤسای جمهور ایالات متحده و رهبران غیرنظامی ارشد در کنگره در بازیهای جنگی یا سایر رزمایشهایی که آنها را قادر به درک اینکه جنگیدن و تلاش برای محدود کردن یک جنگ هستهای واقعاً شامل چه مواردی میشود، شرکت نکردهاند.۲۲
ژنرال (بازنشسته) جان هایتن، فرمانده سابق فرماندهی استراتژیک ایالات متحده، در ژوئیه ۲۰۱۸ صادقانه تجربه خود از رزمایشهای هستهای را بازگو کرد. «فکر میکنید چگونه تمام میشود؟ هر بار به همان شکل تمام میشود. بله. بد تمام میشود… یعنی با جنگ هستهای جهانی تمام میشود.»۲۳ شاید بهترین چیزی که میتوان امیدوار بود، مذاکره برای توقف جنگ و توافق بر سر اقداماتی برای تثبیت وضعیت در میدان باشد. به طور شهودی، بعید به نظر میرسد که استفاده هر یک از طرفین از سلاحهای هستهای، حریف خود را متقاعد کند که از قلمرویی که تصرف کرده دست بردارد یا با پرداخت غرامت برای خساراتی که وارد کرده موافقت کند.
اگر حملات هستهای محدود (علیه اهداف قانونی) بهتر از حملات بزرگتر باشند – چه اهداف نیروهای هستهای باشند یا نه – آنگاه به نفع تقریباً همه خواهد بود که زرادخانههای ایالات متحده، روسیه، چین، کره شمالی، هند و پاکستان را مهار کرده و در طول زمان کاهش دهند. (تولیدکنندگان سلاح و کشورهایی که میزبان پایگاهها و پرسنل هستهای هستند، که درآمد خود را از دست خواهند داد، ممکن است موافق نباشند.)
کاهش هدفگیری ضد نیروی هستهای به معنای افزایش هدفگیری غیرنظامیان نیست، همانطور که برخی ادعا کردهاند.۲۴ نیازی به ایجاد هیچ تغییری در تعهد اخلاقی و قانونی برای رعایت قوانین درگیریهای مسلحانه نخواهد بود. از فهرستهای موجود اهداف نظامی میتوان استفاده کرد – اگر چنین اهدافی تنها با حمله هستهای قابل نابودی باشند – تا سلاحهای هستهای را که دیگر به سمت بازدارندههای هستهای دشمنان هدف قرار نمیگیرند، دوباره تخصیص داد. به طور خاص، یک فرمانده کل قوا میتواند درخواست کند که هیچ هدف جدیدی در نزدیکی جمعیتهای غیرنظامی به برنامههای هدفگیری فعلی اضافه نشود. سلاحهایی که با عدم هدف قرار دادن موشکهای قارهپیمای روسیه و/یا چین، برای مثال، به تازگی در دسترس قرار گرفتهاند، میتوانند برای هدف قرار دادن سایر قابلیتهای نظامی رو به رشد مورد نگرانی برنامهریزان استراتژیک استفاده شوند. این امر به کاهش تقاضاها مبنی بر اینکه واشنگتن باید زرادخانه خود را برای رفع مشکل «دو دشمن» که اکنون بسیاری از مقامات و تحلیلگران دفاعی ایالات متحده را به خود مشغول کرده است، افزایش دهد، کمک خواهد کرد. همچنین راهی سازنده برای مقابله با محدودیتها در مجتمع سلاحهای هستهای ایالات متحده خواهد بود، جایی که برنامههای ساخت سیستمهای حمل و نقل و کلاهکهای جدید بسیار از برنامه عقب مانده و بیش از بودجه هزینه برداشتهاند. علاوه بر این، اگر برنامهریزان در فرماندهی استراتژیک ایالات متحده احساس کنند که در نتیجه، بازدارندگی به طور قابل توجهی تضعیف خواهد شد، رئیسجمهور (و مشاوران حقوقی کاخ سفید) میتوانند آنها را دعوت کنند تا مستقیماً در مورد مزایا و معایب افزودن اهداف با رعایت قوانین درگیریهای مسلحانه بحث کنند.
اگر ایالات متحده کاهش هدفگیری ضد نیروی خود را مد نظر قرار دهد، میتواند ارزش کاهشهای مذاکره شده با روسیه و/یا چین را نیز افزایش دهد. برای افراد خارجی غیرممکن است تأیید کنند که سلاحهای هستهای یک کشور کجا هدف قرار گرفتهاند، بنابراین روسیه و چین مطمئن نخواهند بود که ایالات متحده دیگر، به عنوان مثال، موشکهای قارهپیمای آنها را هدف قرار نمیدهد. اما پیشنهاد مذاکره در مورد محدودیتها یا کاهشها در ترکیب زرادخانههای یکدیگر میتواند تمایل به خویشتنداری متقابل را به جای ادامه مسابقه تسلیحاتی تأیید کند. هر سه کشور میتوانند دلایل اقتصادی برای حرکت در این جهت داشته باشند.
بدیهی است که خلاقیت رهبران ایالات متحده، روسیه و چین و نمایندگان تعیین شده آنها با دشواری ابداع راههایی برای اطمینان دادن به یکدیگر مبنی بر اینکه واقعاً آسیبپذیرترین نیروهای هستهای یکدیگر را از برنامههای هدفگیری در امان نگه میدارند، به چالش کشیده خواهد شد. اما چنین تلاشی به نفع خویشتنداری متقابل، بسیار کمتر از رقابت بیثبات و هدفگیری ضد نیروی پیشگیرانه که از قبل وجود دارد، برای همه خطرناک خواهد بود.
۳. پدافندهای موشکی داخلی در برابر حملات موشکهای بالستیک مسلح به سلاح هستهای در مقیاس بزرگ را محدود کنید
تمایل دولتها به انصراف از ضد نیروی هستهای بلندپروازانه و در عوض کاهش نیروهای تهاجمی ممکن است به تمایل رقبای آنها به محدود کردن پدافندهای موشکی داخلی بستگی داشته باشد. کنترل رقابت هستهای میان ایالات متحده، روسیه و چین بدون تمایل – به ویژه در واشنگتن – به مذاکره در مورد محدودیتهایی بر پدافندهای موشکی داخلی که قرار است بازدارندههای هستهای دشمنان را خنثی کنند، غیرممکن خواهد بود.۲۵
پیمان ABM در سال ۱۹۷۲ با محدود کردن پدافندهای موشکی داخلی، نشاندهنده درک متقابلی بود مبنی بر اینکه هیچ یک از ابرقدرتها نمیتوانند با دیگری از بازدارندگی هستهای فرار کنند. محدودیتهای مذاکره شده بر پرتابگرهای تهاجمی – موشکها، بمبافکنها و زیردریاییها – در چندین توافقنامه SALT و START و پیمان INF سپس از دستیابی این دو رقیب به برتری تشدید (علیرغم تمایلات مجتمعهای نظامی-صنعتی آنها) جلوگیری کرد.
از زمان خروج از پیمان ABM در سال ۲۰۰۲، ایالات متحده در عمل استقرار پدافند موشکی داخلی خود را مهار کرده است. این احتمالاً به دلیل محدودیتهای فناورانه است. نیروهای تهاجمی با برد استراتژیک همچنان قادر به دور زدن مقرون به صرفه پدافندها هستند. بنابراین، حتی اگر آزمایش واقعبینانه ثابت کند که پدافندها مؤثر شدهاند، استقرار، مسابقه تسلیحاتی را به راه میاندازد که مدافع نمیتواند در آن پیروز شود.
پدافندهای موشکی توانمند در برابر دهها یا صدها حمله دوربرد، رقبای همتا را به افزایش تعداد و/یا پیچیدگی سلاحهای تهاجمی خود وادار میکند. این برای جلوگیری از این است که طرف دارای پدافند موشکی فکر کند میتواند با اطمینان از اینکه قربانی قادر به تلافی گسترده نخواهد بود، تجاوز را انجام دهد (یا تهدید کند). با این حال، این نوع مسابقه تسلیحاتی حتی با وجود اینکه، تا به امروز، فناوری پدافند موشکی به اندازه کافی قادر به غلبه بر دشمنان پیشرفته از نظر فناورانه نبوده است، اتفاق میافتد. کشورهایی که با پدافندهای موشکی روبرو هستند (عمدتاً روسیه و چین) از یک پیشرفت فناورانه احتمالی بیم دارند که میتواند به طور ناگهانی قابلیت دوام بازدارندههای آنها را تهدید کند. برخی از طرفداران پدافندهای موشکی داخلی ایالات متحده هنوز امیدوارند این اتفاق بیفتد، بنابراین از کاهش ترسهای مسکو یا پکن خودداری میکنند. آنها، مانند ریگان، معتقدند که پدافند میتواند در برابر تمام حملات هستهای مؤثر باشد.
به طور فوریتر، باید امکان مذاکره در مورد محدودیتهایی بر پدافندهای موشکی وجود داشته باشد، که میتواند به تأمین امنیت در برابر حملات هستهای غیرمجاز یا ناخواسته و حملات در مقیاس کوچک (یا «ضربات ارزان») از سوی قدرتهای همتا و غیر همتا کمک کند. به عبارت دیگر، پدافندها در برابر حملات با تعداد نسبتاً کم موشکهای نسبتاً ابتدایی میتوانند مؤثر باشند. محدود کردن پدافندها به این روش میتواند از مسابقه تسلیحاتی که پدافندهای نامحدود تحریک میکنند، جلوگیری کند.
اما، در اینجا، چند چالش به وجود میآید. نخست، به نظر میرسد ایالات متحده از نظر سیاسی قادر به تصویب معاهدات الزامآور قانونی نیست؛ حتی اگر میتوانست، مانند پیمان ABM، رقبا بیم دارند که واشنگتن به سادگی زمانی که به نفعش باشد، از آن خارج شود. دوم، متحدان ایالات متحده ممکن است با محدودیتهایی بر پدافندهای موشکی در مناطق خود مخالفت کنند. یک جایگزین میتواند این باشد که به نوعی – به عنوان مثال، توافق اجرایی – اعلام شود که ایالات متحده قبل از آزمایش یک سیستم جدید، به دیگران اطلاع کافی خواهد داد. سپس رقبا میتوانند پاسخهایی را آماده کنند، در حالی که سیاستمداران و متحدان ایالات متحده میتوانند احساس کنند که فناوریهای دفاعی مؤثرتر در صورت توسعه، مورد توجه قرار خواهند گرفت.
ترتیبات غیردائمی مذاکره شده باید مذاکره در مورد محدودیتهای متقابل بر پدافندها در برابر نیروهای استراتژیک را برای ایالات متحده (و دیگران) آسانتر کند.
با نگاه به آینده، به گفته تانگ ژائو:
اگر واشنگتن بتواند با موفقیت به پکن نشان دهد که پیگیری آن برای محدودسازی آسیب ضد نیرو و پدافند موشکی داخلی واقعاً ماهیت محدودی داشته و به طور مشخص کمتر از قابلیتهای تمامعیاری است که میتواند بازدارنده هستهای چین را تضعیف کند، آنگاه چین بیشتر متمایل به پذیرش سطحی از عدم تقارن دائمی قابلیت با ایالات متحده خواهد بود.۲۶
در جنوب آسیا نیز، هند و پاکستان بدون محدودیتهای متناظر بر قابلیتهای بالقوه پدافند موشکی، در مورد محدودیتهایی بر قابلیتهای تهاجمی مذاکره نخواهند کرد. به طور فزایندهای، «الزامات» نیروی هستهای هند نیز تحت تأثیر قابلیتهای پدافند موشکی چین قرار خواهد گرفت، که به نوبه خود، محاسبات پاکستان را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
به طور کلی، نکته این نیست که پدافندها در برابر سلاحهای با بردهای مختلف بیثباتکننده یا نتیجه معکوس دارند. بلکه، این است که رقبایی که احساس میکنند دشمنان آنها قصد تغییر وضع موجود یا حمله به آنها را دارند، احتمالاً به این نتیجه خواهند رسید که پدافندهای مستقر شده توسط آن دشمنان در واقع اهداف تهاجمی، نه دفاعی، را دنبال میکنند.
۴. استفاده از سلاحهای هستهای را تنها به عنوان آخرین راهحل در نظر بگیرید
اصل دیگر خویشتنداری این است که، به گفته جفری لوئیس و اسکات سیگن، متعهد شویم «از سلاحهای هستهای علیه هیچ هدف نظامی که بتوان با احتمال موفقیت معقول با یک سلاح متعارف نابود کرد، استفاده نکنیم.»۲۷ به عبارت دیگر، استفاده از سلاحهای هستهای واقعاً باید آخرین راهحل باشد. این امر، به نوبه خود، مشکل عمدهای را در استفاده بالقوه از سلاحهای هستهای در حملات پیشگیرانه برجسته میکند: رهبری که دستور چنین حملاتی را صادر میکند، چقدر میتواند مطمئن باشد که دشمنش در آستانه انجام حملهای است که تنها با پرتاب اولیه سلاحهای هستهای میتوان آن را خنثی کرد؟
برای کمک به اجتناب از موقعیتهایی که سلاحهای هستهای تنها گزینه قابل دوام هستند، کشورهای دارای سلاح هستهای و متحدان باید صادقانه و مجدانه رویکردهای دیپلماتیک منصفانهای را برای حل و فصل اختلافات، با پشتوانه ابزارهای غیرهستهای بازدارندگی و اجبار مانند قابلیتهای متعارف و سایبری قویتر یا اهرم اقتصادی، دنبال کنند.
برای کمک به اجتناب از موقعیتهایی که سلاحهای هستهای تنها گزینه قابل دوام هستند، کشورهای دارای سلاح هستهای و متحدان باید صادقانه و مجدانه رویکردهای دیپلماتیک منصفانهای را برای حل و فصل اختلافات دنبال کنند.
این دستور ممکن است پیچیدهتر از آنچه در ابتدا به نظر میرسد، باشد. از نظر صرفاً فیزیکی، تنها اهدافی که ایالات متحده بدون سلاحهای هستهای نمیتواند نابود کند، سیلوها و پناهگاههای فرماندهی عمیقاً مدفون هستند. این اهداف در برنامههای ضد نیرو که، همانطور که قبلاً ذکر شد، محرکهای رقابت بیثبات، بیثباتی بحران و تشدید هستند، نقش محوری دارند. اگر قرار نیست از سلاحهای هستهای علیه این اهداف استفاده شود، آنگاه مشخص نیست برای چه اهداف دیگری ضروری خواهند بود. این پرسش خوبی برای مقامات در کشورهای مختلف دارای سلاح هستهای است تا با کارشناسان بینالمللی در مورد آن بحث کنند. با این حال، آنچه ممکن است در مورد قابلیتهای ایالات متحده و روسیه صادق باشد، ممکن است در مورد کشورهای دارای سلاح هستهای با قابلیتهای کمتر صدق نکند. سایر کشورها میتوانند بگویند که اگر در آستانه شکست در یک جنگ بزرگ باشند – لحظهای که استفاده از سلاح هستهای بیشترین ضرورت را پیدا میکند – برای نابودی اهداف مورد نیاز برای جلوگیری از شکست، به سلاحهای متعارف بسیار زیاد و زمان بسیار زیادی نیاز خواهند داشت. بنابراین، از سلاحهای هستهای استفاده خواهند کرد. وضعیت مشابهی نیز میتواند در دفاع از متحدان ایالات متحده در اروپای شرقی و آسیا به وجود آید. به عنوان مثال، اگر دشمنان شروع به استفاده از سلاحهای هستهای علیه متحدان یا نیروهای ایالات متحده در آسیا کنند، رهبران آمریکایی و متحدان به خوبی میتوانند به این نتیجه برسند که زمان کافی برای استقرار سلاحهای متعارف کافی برای نابودی اهداف لازم برای کاهش تنش درگیری وجود ندارد (همانطور که به طور خلاصه در مورد سناریوی درگیری تایوان کمی بعدتر بحث شد).
اگر باید از سلاحهای هستهای استفاده شود، دلایل قانونی، اخلاقی و استراتژیکی برای استفاده از سلاح با کمترین بازده لازم برای نابودی اهداف مشروع در زمان مقرر وجود دارد. این باید بازدارندگی را تقویت کند. برای مقابله با ادعاهای روسیه یا چین مبنی بر اینکه سلاحهای با بازده کمتر نشاندهنده تهاجم هستند، ایالات متحده و دیگران باید روسیه و چین را دعوت کنند تا سلاحهای با بازده کمتر را جایگزین سلاحهای با بازده بالاتر کنند، تا زمانی که تعداد کل زرادخانه آنها افزایش نیابد. (سلاحهای با بازده بالا باید با سلاحهای با بازده کمتر جایگزین شوند، نه اینکه سلاحهای با بازده کمتر به انبار سلاحهای بیش از حد مخرب اضافه شوند.) منتقدان کاهش بازده سلاحها بیم دارند که این امر استفاده از آنها را محتملتر کند. تا آنجا که این درست باشد، میتواند بازدارندگی را تقویت کرده و در نتیجه، احتمال جنگ را کاهش دهد. این یک تناقض هستهای دیگر است: یک سلاح هستهای کمتر مخرب ممکن است برای استفاده وسوسهانگیزتر باشد، اما این، به نوبه خود، استفاده از آن را کمتر محتمل میکند.
کشورهایی با زرادخانههای بسیار کوچکتر از ایالات متحده و روسیه ممکن است فاقد منابع فنی و مالی برای ساخت سلاحهای جدید با بازده کمتر برای جایگزینی سلاحهای موجود خود باشند. برای کشورهایی با زرادخانههای کوچکتر، ساخت سلاحهای کمبازده صرفاً به منظور افزودن آنها به انبار هستهای خود، در مجموع، سود چندانی برای کسی نخواهد داشت. بلکه، اگر و زمانی که سلاحهای فعلی خود را جایگزین میکنند، باید این کار را با سلاحهای کمبازده انجام دهند.
۵. خطرات تشدید ناخواسته را کاهش دهید
فناوریهای جدید جنبشی و فضایی میتوانند هم به حملات متعارف و هم به حملات هستهای کمک کنند و خطرات تشدید ناخواسته را (همانطور که قبلاً ذکر شد) افزایش دهند. کشورهای دارای سلاح هستهای – به ویژه ایالات متحده، روسیه و چین – میتوانند با اتخاذ محدودیتهایی به کاهش این خطرات کمک کنند. یک خویشتنداری بالقوه، که توسط جیمز اکتون پیشنهاد شده است، این خواهد بود که چین، روسیه و ایالات متحده موافقت کنند که هیچ نوع موشک دو منظوره (بالستیک، بوست-گلاید و کروز) با بردی بیش از یک آستانه مورد توافق را توسعه یا مستقر نکنند.۲۸ چنین موشکهایی میتوانند مستقر شوند، اما همه آنها تنها یک نوع کلاهک – یا متعارف یا هستهای – حمل خواهند کرد. بردها میتوانند برای موشکهای پرتاب شونده از دریا مطابق با تعریف دیرینه کنترل تسلیحات از یک موشک بالستیک پرتاب شونده از زیردریایی در ۶۰۰ کیلومتر تعیین شوند. برای تمام موشکهای بالستیک یا بوست-گلاید متعارف دیگر، حد برد میتواند ۵۵۰۰ کیلومتر باشد – مطابق با تعریف استاندارد یک موشک قارهپیما. برای موشکهای کروز، این حد میتواند ۳۰۰۰ کیلومتر باشد. چنین رویکردی مانع از استقرار موشکهای غیرهستهای و موشکهای مسلح به سلاح هستهای با بردهای بیش از این آستانهها توسط یک کشور نخواهد شد، تا زمانی که موشکهای حامل کلاهک هستهای از نوع متفاوتی نسبت به موشکهای مسلح به سلاح متعارف باشند. از آنجایی که رادار و سایر سیستمهای هشدار قادر به تعیین ماهیت کلاهک یک موشک مهاجم نیستند، طرفین باید به اندازه کافی به یکدیگر اطمینان دهند که توافق رعایت میشود.
هدف مهم در اینجا کاهش خطرات بسیار بیثباتکننده جنگ هستهای ناخواسته خواهد بود که میتواند در صورت حمله یک کشور با یک موشک دو منظوره شناخته شده، به وجود آید. کشور مورد حمله ارزیابی تهدید ورودی را بسیار دشوار خواهد یافت و اگر متمایل به فرض بدترین حالت باشد، میتواند سلاحهای هستهای خود را پرتاب کند. پیشنهاد اکتون «شامل هیچ گونه راستیآزمایی نخواهد بود، اما باید شامل تعهدی برای بحث و تلاش برای حل هرگونه سؤال یا نگرانی مطرح شده توسط یک شرکتکننده دیگر باشد.»۲۹
۶. به دنبال توافقاتی برای مدون و راستیآزمایی کردن محدودیتهای متقابل باشید
رقابت مهار شده متقابل، بیثباتی و هزینهها را تا حدی کاهش میدهد که رقبا مطمئن باشند محدودیتها دوام خواهند آورد. گفتگوی مداوم بین مقامات مربوطه میتواند با فراهم کردن فرصتهایی برای پرداختن به سؤالات و کاهش ابهامات، کمک کند. رفتاری که با تعهدات و نیات اعلام شده سازگار باشد، اعتماد ایجاد میکند. در حالت ایدهآل، توافقات الزامآور قانونی قابل تأیید میتوانند برای گسترش افق اعتماد متقابل ایجاد و رعایت شوند.
سرگئی ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه روسیه، در مصاحبهای در سال ۲۰۱۸ گفت: «معاهدات به درستی تنظیم شده که اثربخشی خود را ثابت کردهاند، یکی از قابل اعتمادترین، بهترین و اثباتشدهترین ابزارها برای تضمین امنیت ملی هستند.» او ادامه داد:
آنها قابلیت پیشبینی را افزایش میدهند (ما میدانیم باید برای چه چیزی پول خرج کنیم و برای چه چیزی ارزش سرمایهگذاری ندارد)، راستیآزمایی اقدامات طرف مقابل را تضمین میکنند و راهی برای نگاه کردن از درون به گوشههای تاریک آشپزخانه نظامی مخالفان ما هستند. این بدان معنا نیست که همه چیز آشکار است، اما این یک راه اساسی برای احساس اینکه میدانید در اطرافتان چه میگذرد، است.۳۰
«به عبارت دیگر،» همانطور که الکسی آرباتوف بیان میکند:
اقدامات کاهش و محدودسازی تسلیحات یک راه مؤثر برای جلوگیری از تجاوز است، و این دقیقاً کارکرد اساسی بازدارندگی هستهای است. نه با بحثهای مکتبی در مورد دکترینها و تبادل اطلاعات، بلکه با توافقات قابل تأیید در مورد سیستمهای تسلیحاتی خاص، رژیمهای استقرار و برنامههای توسعه، میتوان به طور متقابل بر برنامههای استفاده نظامی از آنها تأثیر گذاشت. هدف از چنین تأثیری، حذف فرصتها و انگیزههای حمله اول و افزایش ثبات به معنای استراتژیک روشن آن (در مقابل تفسیر ایدهآلیستی «صلح برای جهان») است.۳۱
این واقعیت که آرباتوف و ریابکوف روس هستند، آنها را اشتباه نمیکند. در واقع، کمیسیون کنگره در مورد وضعیت استراتژیک ایالات متحده اظهار میدارد که «کنترل تسلیحات و کاهش خطر… به اهداف استراتژی هستهای ایالات متحده با شکل دادن به برداشتها و قابلیتهای دشمن، کاهش عدم قطعیت و کاهش خطر محاسبه اشتباه کمک میکند.»۳۲
متأسفانه، تثبیت یا رقابت با سه بازیگر بسیار دشوارتر از دو بازیگر است. اگر ایالات متحده احساس نیاز به بازدارندگی یا جنگ بالقوه با روسیه و چین برای آینده قابل پیشبینی داشته باشد، آنگاه به قابلیتهای بیشتری نسبت به آنچه روسیه یا چین به تنهایی در اختیار دارند، نیاز خواهد داشت. اگر این قابلیتها شامل سلاحهای هستهای برای هدف قرار دادن نیروهای هستهای روسیه و به ویژه چین، با پشتوانه پدافندهای موشکی نامحدود باشد، آنگاه روسیه و چین هر یک احساس خواهند کرد که ایالات متحده به دنبال برتری بر آنهاست. هر دو متمایل به ایجاد نیروهای خود برای مقابله با واشنگتن خواهند بود. سپس واشنگتن چنین ایجاد توان نظامی در روسیه و چین را میبیند و نتیجه میگیرد که باید با هر دوی آنها مقابله کند، به ویژه اینکه مسکو و پکن ممکن است علیه آن همکاری کنند. این مارپیچ رقابت در میان سه قدرت هستهای بزرگ جهان، چالشی بیسابقه برای تثبیت ایجاد میکند. علاوه بر این، همانطور که در فصل ۱ بحث شد، الزامات نیروی هستهای پاکستان و هند تحت تأثیر قابلیتهای پیشبینی شده چین قرار میگیرد، که به نوبه خود، با پویاییهای ایالات متحده و روسیه شکل میگیرد. اگر هیچ معاهده الزامآور قانونی قابل تأییدی برای مهار این رقبا وجود نداشته باشد، باید رویکردهای جدیدی ابداع شود.
سنای ایالات متحده بعید است با تصویب هرگونه معاهدهای که یک رئیسجمهور غیر جمهوریخواه با رهبران روسیه، چین، کره شمالی یا ایران امضا کند، موافقت کند. و یک دولت جمهوریخواه در آینده قابل پیشبینی بعید است شرایطی را ارائه دهد که به اندازه کافی سود متقابل داشته باشد تا آن رهبران خارجی با آنها موافقت کنند. (ترامپ، مانند برخی از پیشینیان خود، ممکن است بیش از منصوبان کلیدی دفاع و شورای امنیت ملی مایل به امضای توافق با پوتین، شی یا کیم باشد. اما سپس برای پیشبرد چنین معاملاتی تا تصویب و اجرا، به شایستگی مداوم نیاز خواهد بود.)
پاسخهای سادهای برای این چالشها وجود ندارد. اما چند مشاهده (قابل بحث) از تاریخ ممکن است مسیرهایی را به جلو نشان دهد. نهادهای نظامی و دفاعی (و همچنین امنیت داخلی) در چین، روسیه، ایالات متحده، کره شمالی، پاکستان و ایران بسیار با نفوذتر از سرویسهای دیپلماتیک هستند. با این حال، این نهادها عموماً فاقد علاقه، انگیزههای شغلی، دانش تاریخی و تجربه برای طراحی اشکال خویشتنداری غیر مبتنی بر معاهده هستند که بتواند در میان دوگانهها و سهگانههای مختلف رقیب قابل مذاکره باشد. از نظر تاریخی، تمام پیشرفتها به سمت کنترل و کاهش تسلیحات توسط سران کشورها که به طور خصوصی با یکدیگر ارتباط برقرار میکردند، هدایت شده است. چنین رهبری برای غلبه بر مقاومت نظامیان، آزمایشگاههای سلاحهای هستهای و سیاستمداران مجاور ایالات متحده و شوروی، همانطور که قبلاً ذکر شد، ضروری بود.۳۳ امروزه، با توجه به موانع موجود بر سر راه معاهدات، دو یا چند رئیس دولت باید از «سیستمهای» خود بخواهند رویکردهای جایگزینی را برای ابداع و مذاکره در مورد محدودیتهایی ابداع کنند که حتی اگر الزامآور قانونی نباشند، اعتماد متقابل ایجاد کنند. رهبرانی که به دنبال چنین نوآوری هستند، ممکن است استفاده از کارشناسان غیردولتی و مقامات بازنشسته را برای تکمیل یا تسهیل کار دفاتر خود، مفید بدانند. و – مانند ریگان، نیکسون، اوباما، کندی، خروشچف، گورباچف و دیگران – رهبران امروز باید حتی پس از دستیابی ظاهری به توافقات، به فشار ادامه دهند، با علم به اینکه نهادهای امنیت ملی آنها ممکن است در برابر اجرا و محدودیتهای بعدی مقاومت کنند.
هدف بلندمدتتر: پایان دادن به کشتار بیش از حد (Overkill)
برخی از محدودیتهای توصیف شده در بخش قبل، امروزه برای ایالات متحده، روسیه، چین و کره شمالی از نظر سیاسی غیرقابل تصور است. با این حال، آنها کمتر از کنترلهای تسلیحاتی که متخاصمان جنگ سرد مذاکره کردند و وضعیتهای نیروی پنج کشور دیگر دارای سلاح هستهای امروز، محدودکننده هستند.
اگر قرار نیست در آینده قابل پیشبینی از الغای کامل استقبال شود، دلایل امنیت بینالمللی برای ایجاد محدودیتهایی وجود دارد که به اندازه کافی بلندپروازانه و قابل دستیابی به عنوان اهداف یک دستور کار بیست ساله باشند. پایان دادن به کشتار بیش از حد (overkill) – زرادخانههایی با اندازه و قدرت تخریب بالقوهای که بیش از حد کافی برای بازدارندگی بازیگران منطقی هستند – یکی از این اهداف فراگیر است.
استفاده از زرادخانههای overkill به طور عینی غیرمنطقی است. آنها باعث مرگ و ویرانی بیشتری نسبت به تهدیدی میشوند که قرار است متوقف کنند. همچنین استفاده از آنها علیه یک دشمن مسلح به سلاح هستهای، خود ویرانگر خواهد بود. این مازاد با غیرمنطقی بودن، میتواند اثربخشی بازدارندگی را نیز تضعیف کند؛ چنین اقدامات خود ویرانگرانهای تهدیدات معتبری نیستند. (به همین دلیل است که استراتژیستهای نظامی ایالات متحده، روسیه و چین اکنون بر سناریوهای استفاده محدود هستهای تمرکز میکنند.) زرادخانهها و برنامههای جنگی overkill – فراتر از غیرمنطقی، بیش از حد و غیر معتبر بودن – همچنین برای کشورهای غیرمتخاصم ناعادلانه و برای زمین شیطانی هستند. در حالی که دیوان بینالمللی دادگستری در سال ۱۹۹۶ نتوانست «به نتیجه قطعی در مورد قانونی یا غیرقانونی بودن استفاده از سلاحهای هستهای توسط یک کشور در شرایط اضطراری دفاع از خود، که در آن بقای خود آن در خطر باشد، دست یابد»، هرگونه استفاده نظری قانونی باید با قوانین درگیریهای مسلحانه مطابقت داشته باشد.۳۴ این باید به این معنا باشد که هیچ گزینه کمتر مرگباری برای متوقف کردن متجاوز وجود ندارد (ضروری)، حملات باید غیرنظامیان را در امان نگه دارند (متمایز کننده)، نباید آسیب جانبی بیشتری نسبت به مزیت نظامی پیشبینی شده وارد کنند (متناسب)، و نباید باعث رنج بیهوده شوند. زرادخانههای overkill، در صورت استفاده کامل، به ناچار قوانین درگیریهای مسلحانه را نقض خواهند کرد. علاوه بر این، زرادخانههای overkill پتانسیل این را دارند که نه تنها از طریق بارشهای رادیواکتیو به مردم و محیط زیست در کشورهایی که مستقیماً در جنگ هستهای درگیر نیستند، آسیب برسانند، بلکه به دلیل آنچه به عنوان زمستان هستهای شناخته میشود، باعث تغییرات آب و هوایی (سرمایش جهانی) نیز شوند.
خطرات تحمیل شده بر کشورهای غیرمسلح به سلاح هستهای مسلماً بیشتر و آشکارتر از مزایای غیرمستقیمی است که آنها دریافت میکنند، حتی اگر بپذیرند که بازدارندگی هستهای به جلوگیری از جنگ در اروپا و شمال شرق آسیا کمک میکند. نگرانیهای اصلی در اینجا بارشهای رادیواکتیو ناشی از انفجارهای هستهای و اثرات احتمالی زمستان هستهای ناشی از آتشسوزیهایی است که ذرات معلق را به ارتفاعات جو میفرستند، جایی که جلوی نور خورشید را میگیرند.۳۵ پیامدهای زیستمحیطی به تعداد، بازده و اهداف سلاحهای منفجر شده و الگوهای باد و آب و هوا بستگی خواهد داشت. اثرات شامل مرگ و بیماری، خسارات اقتصادی شدید، کمبود شدید احتمالی مواد غذایی (و/یا درگیریهای مرتبط)، و جریانهای پناهندگان بیثباتکننده خواهد بود. آسیبهای دیگر به مردم سراسر جهان از هزینههای اقتصادی و روانی زنجیرههای تأمین و بازارهای تخریب شده برای نیازهای اساسی، و از تلاش (یا عدم تلاش) برای کمک به بازسازی شهرها و کشورهای تخریب شده پس از جنگ هستهای ناشی خواهد شد. ویرانی غزه و مناطقی از اوکراین امروز در مقایسه با مقیاس ویرانی که جنگ هستهای میتواند ایجاد کند، ناچیز است، با این حال هزینهها و چالشهای بازسازی غزه و اوکراین احتمالاً دولتها و سازمانهای کمکرسانی بینالمللی را تحت فشار قرار خواهد داد. منابع انسانی و مالی مورد نیاز برای بهبودی از جنگ هستهای به طور غیرقابل تصوری بیشتر خواهد بود. در سخنرانی خود در مراسم اهدای جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۲۴، ترومی تاناکا، نماینده کنفدراسیون سازمانهای قربانیان بمب اتمی و هیدروژنی ژاپن (یا نیهون هیدانکیو)، بر جبران خسارت دولتی (از سوی دولت ژاپن) برای خسارات بمب اتمی به عنوان یکی از اهداف اصلی سازمان تأکید کرد، زیرا او معتقد بود که برای جلوگیری از وقوع خسارات مشابه در آینده ضروری است. به این معنا، کشورهایی که تجاوز میکنند، به ویژه با استفاده از سلاحهای هستهای، باید پاسخگو باشند. و آنها باید قبل از در نظر گرفتن استفاده از سلاحهای هستهای، علاوه بر هزینه بازسازی از ویرانی و خسارات ناشی از استفاده از سلاحهای هستهای در هر نقطه از زمین، جبران خسارت دولتی برای قربانیان را نیز در نظر بگیرند.
اینکه ایالات متحده، روسیه و چین به دنبال قابلیتها و برنامههایی برای عملیات هستهای محدود برای کاهش تنش (مسالمتآمیز کردن یا پایان دادن) جنگهای متعارف هستند، یک مشکل جدی معاصر است. اما اندازه و قدرت تخریب بیش از حد زرادخانههای کلی آنها – نه فقط سلاحهایی که قصد دارند در ابتدا از آنها استفاده کنند – نباید فراموش شود. زیرا، اگر رهبران نتوانند نظامیان یکدیگر را از تشدید تنش بازدارند، قدرت تخریب بیش از حد زرادخانههای آنها به کشورهایی که در درگیری مسلحانه درگیر نیستند، آسیب خواهد رساند. اگر نوعی بازدارندگی هستهای برای جلوگیری از جنگ متعارف عمده و تشدید به جنگ هستهای ضروری تلقی شود، میتوان و باید آن را با نیروها و برنامههایی تأمین کرد که بعید است آسیب جبرانناپذیری به کل جهان وارد کنند.
به عنوان مثال، با در نظر گرفتن سناریوی جنگ با چین بر سر تایوان، گرگ ویور، مشاور قدیمی فرماندهی استراتژیک ایالات متحده، مینویسد که «گزینه بسیار ترجیح داده شده این است که ایالات متحده، متحدانش و تایوان نیروهای متعارف کافی را برای شکست دادن تهاجم چین با اطمینان بالا مستقر کنند.» اما، ویور ادامه میدهد، نیروی فرود چین در چنین سناریویی «یک مشکل غیرقابل اجتناب دارد: باید برای فرود نیروی کافی برای غلبه بر مدافعان تایوانی متمرکز شود. اگر این کار را نکند، در ساحل شکست خواهد خورد. اما… متمرکز کردن یک نیروی فرود آبی-خاکی در مقیاس بزرگ در نزدیکی ساحل برای ساعتها، شاید بهترین هدف نیروی متعارف ممکن برای حمله هستهای را ارائه دهد.»۳۶
اگر تعداد کمی از سلاحهای هستهای کمبازده از اشغال تایوان توسط نیروهای چینی جلوگیری کرده و این کار را به سرعت و با تلفات غیرنظامی اندک انجام دهد، این گزینه میتواند به وضوح برتر از حملات نظامی متعارف بسیار بزرگتر باشد که برای تأثیرگذاری به زمان بیشتری نیاز دارند. این سناریو به احتمال زیاد در جنگی علیه دو دشمن – به عنوان مثال، در اروپا علیه روسیه و در شرق آسیا علیه چین – رخ خواهد داد.
ما نمیتوانیم اهداف، تعداد و بازده زرادخانههایی را که زیر یک آستانه معقول از overkill قرار میگیرند، تعریف کنیم. در واقع، یکی از مزایای تبدیل no-overkill به یک هدف این است که کشورهای دارای سلاح هستهای و دیگران باید در مورد تعاریف قابل استفاده از overkill بحث و گفتگو کنند. چنین بحثی فرصتی را برای جامعه بینالمللی برای بیان منافع خود ایجاد میکند. رهبران کشورهای دارای سلاح هستهای با زرادخانههای overkill باید با چالش توضیح و توجیه آنها برای دیگران روبرو شوند. شاید آن چالش – که ممکن است برای همه آنها جدید باشد – منافعی را در بررسی مشترک اینکه آیا وضعیتهای جایگزین قابل دفاعتری را میتوان از طریق مذاکره دنبال کرد، بیدار کند.
رهبران کشورهای دارای سلاح هستهای با زرادخانههای overkill باید با چالش توضیح و توجیه آنها برای دیگران روبرو شوند.
با پایان دادن به overkill – یا حداقل کاهش آن و کمهزینهتر و کمتر مخرب کردن بازدارندهها – به طور بالقوه میتوان جان میلیونها نفر را در کشورهای متخاصم و به طور گستردهتر، در کشورهای غیرمتخاصم که همه ساکنان و محیط زیست آنها سزاوار آسیب دیدن نیستند، نجات داد. حتی در این صورت نیز، زرادخانههای بقاپذیر و غیر overkill، تصمیمگیرندگان را با خطرات تخریب بیسابقهای روبرو میکنند که هر چیزی را که با تصرف هر قلمرو مورد مناقشه فعلی به دست میآید، تحتالشعاع قرار میدهد.۳۷
بازدارندههای کوچکتر و کمتر برجسته نیز نشاندهنده پیشرفت به سوی تحقق تعهدات تحت ماده ششم NPT خواهند بود. این امر وفاداری به قواعد بینالمللی و مقداری احترام به منافع عدالتخواهانه اکثریت جهانی را نشان میدهد. در مقایسه با زرادخانههای ایالات متحده، روسیه و (به زودی) چین، چنین زرادخانههایی این درک را منتقل میکنند که تلاش برای حملات پیشگیرانه برای نابودی بازدارندههای هستهای رقبای همتا، باعث میشود دشمنان سلاحهای بیشتری بسازند و/یا برنامهریزی کنند تا آنها را قبل از رسیدن سلاحهای شما پرتاب کنند. برخی میتوانند استدلال کنند که بیفایدگی تلاش برای محدود نگه داشتن جنگ هستهای با چنین زرادخانههایی آشکار است و بنابراین زرادخانههای ضد نیروی بزرگتر، بازدارندگی را تقویت میکنند. برخی دیگر میتوانند استدلال کنند که رهبران به احتمال زیاد از زرادخانههای کوچکتر و کمتر مخرب استفاده خواهند کرد تا از زرادخانههای بیش از حد ایالات متحده و روسیه. این هم یک خطر ناخوشایند و هم یک تقویت احتمالی بازدارندگی خواهد بود – یک تناقض دیگر. اما افرادی که از زرادخانههای overkill حمایت میکنند، استدلال نمیکنند که چین، فرانسه، بریتانیا، هند، پاکستان، اسرائیل و کره شمالی باید زرادخانههای هستهای خود را به خاطر بازدارندگی گسترش دهند. بازدارندگی میتواند شکست بخورد! اگر چنین شود، تمام جهان، به ویژه کشورهای غیرمتخاصم، بهتر است اگر معدود کشورهای دارای سلاح هستهای پتانسیل overkill زرادخانههای خود را محدود کنند. واقعیت سلاحهای هستهای این است که حتی اگر قدرت تخریب جنگ هستهای کمتر از آنچه زرادخانههای overkill ایجاد میکنند، باشد، پیامدهای آن برای جان انسانها، سلامت، و سیستمهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مناطق آسیبدیده و اطراف آن همچنان فاجعهبار خواهد بود.
یادداشتها (فصل ۷)
۱. در اینجا به هزینههای مادامالعمر برای همه کشورهای درگیر در رقابت هستهای فکر میکنیم.
۲. «ابتکارات هستهای ریاست جمهوری (PNI) در مورد سلاحهای هستهای تاکتیکی در یک نگاه»، انجمن کنترل تسلیحات، آخرین بازبینی ژوئیه ۲۰۱۷، https://www.armscontrol.org/factsheets/pniglance.
۳. فیلیپ پاتون شل و هانس کریستنسن، «نیروهای هستهای چین» در «سالنامه سیپری ۲۰۱۴: تسلیحات، خلع سلاح و امنیت بینالمللی»، موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم، ۲۰۱۴، https://www.sipri.org/sites/default/files/SIPRIYB14c06sV.pdf.
۴. تلیس، عدم تقارنهای قابل توجه، ۶.
۵. هانس کریستنسن و همکاران، «وضعیت نیروهای هستهای جهان»، فدراسیون دانشمندان آمریکایی، ۲۹ مارس ۲۰۲۴، https://fas.org/initiative/status-world-nuclear-forces/.
۶. «سخنرانی رئیسجمهور جمهوری در مورد استراتژی دفاع و بازدارندگی»، رئیسجمهور فرانسه، ۷ فوریه ۲۰۲۰، https://www.elysee.fr/en/emmanuel-macron/2020/02/07/speech-of-the-president-of-the-republic-on-the-defense-and-deterrence-strategy.
۷. «بازدارنده هستهای بریتانیا: آنچه باید بدانید»، Gov.uk، ۲۸ مارس ۲۰۲۴، https://www.gov.uk/government/publications/uk-nuclear-deterrence-factsheet/uk-nuclear-deterrence-what-you-need-to-know#:~:text=Since%201962%20the%20UK%20has,European%20and%20Euro%2DAtlantic%20security.
۸. «برگه اطلاعات: موجودی هستهای اسرائیل»، مرکز کنترل تسلیحات و عدم اشاعه، ۳۱ مارس ۲۰۲۰، https://armscontrolcenter.org/fact-sheet-israels-nuclear-arsenal/.
۹. نگاه کنید به: «ایجاد محیطی برای خلع سلاح هستهای (CEND) زیرگروه ۳ در مورد اقدامات موقت برای کاهش خطرات مرتبط با سلاحهای هستهای»، وزارت امور خارجه ایالات متحده، ۷ ژوئن ۲۰۲۴، https://www.state.gov/cend-subgroup-3-on-interim-measures-to-reduce-the-risks-associated-with-nuclear-weapons/؛ «شناسایی اقدامات مشترک برای کاهش خطر هستهای امروز»، موسسه تحقیقات خلع سلاح سازمان ملل (UNIDIR) اوت ۲۰۲۱، Identifying_Collaborative_Actions_to_Reduce_Todays_Nuclear_Dangers.pdf؛ «کاهش خطرات هستهای: یک دستور کار فوری برای ۲۰۲۱ و فراتر از آن، دستور کار برای دولت بعدی: سیاست هستهای»، ابتکار تهدید هستهای، ۲۶ اکتبر ۲۰۲۰، Reducing_Nuclear_Risks_An_Urgent_Agenda_for_2021_and_Beyond.pdf.
۱۰. اکتون، مکدونالد، و وادی، بازنگری در کنترل تسلیحات هستهای.
۱۱. ریگان، یک زندگی آمریکایی، ۵۵۰.
۱۲. «سخنرانی و بحث متعاقب آن در کنفرانس امنیتی مونیخ»، رئیسجمهور روسیه.
۱۳. جرویس، «آیا جنگ سرد یک معضل امنیتی بود؟»، ۵۶.
۱۴. چارلز گلیسر، «عامل ترس: چگونه بفهمیم در یک معضل امنیتی هستیم»، فارن افرز، ۱۸ ژوئن ۲۰۲۴، https://www.foreignaffairs.com/united-states/fear-factor-security-charles-glaser.
۱۵. گفتگوهای نویسندگان با مقامات وزارت دفاع در دولتهای اوباما، ترامپ و بایدن، و با کارکنان کمیته نیروهای مسلح سنای جمهوریخواه ایالات متحده.
۱۶. ماسترو، «شرکت هستهای چین»؛ ژائو، «محرکهای سیاسی تغییر سیاست هستهای چین.»
۱۷. کریستوفر کلاری و ویپین نارنگ، «وسوسههای ضد نیروی هند: معضلات استراتژیک، دکترین و قابلیتها»، امنیت بینالمللی ۴۳، شماره ۳ (زمستان ۲۰۱۸/۱۹): https://doi.org/10.1162/ISEC_a_00340، ۷-۵۲؛ تلیس، عدم تقارنهای قابل توجه.
۱۸. کول، اذهان در جنگ؛ جرویس، «آیا جنگ سرد یک معضل امنیتی بود؟»؛ جرویس «کنترل تسلیحات، ثبات و علل جنگ»؛ هانس مورگنتا، «چهار پارادوکس استراتژی هستهای»، بررسی علوم سیاسی آمریکا ۵۸، شماره ۱ (مارس ۱۹۶۴): https://www.jstor.org/stable/1952752، ۲۳-۳۵؛ جانسن، «چارچوبهای جدید بازدارندگی استراتژیک برای چالشهای امروزی.»
۱۹. گروه مطالعاتی، «ظهور چین به عنوان دومین همتای هستهای: پیامدها برای استراتژی بازدارندگی هستهای ایالات متحده.»
۲۰. همان، ۳۲.
۲۱. همان.
۲۲. برای گزارش جذاب در مورد یک بازی جنگی در سال ۱۹۸۳ که باعث شد مقامات ارشد ریگان به این نتیجه برسند که جنگ هستهای را نمیتوان محدود کرد، نگاه کنید به: ویلیام لانگهویشه، «بازی جنگی مخفی پنتاگون که هشدار شدیدی برای دوران ما ارائه میدهد»، نیویورک تایمز، ۲ دسامبر ۲۰۲۴، https://www.nytimes.com/2024/12/02/magazine/nuclear-strategy-proud-prophet.html.
۲۳. ژنرال (بازنشسته) جان هایتن، «کنفرانس تریاد موسسه میچل» (سخنرانی)، فرماندهی استراتژیک ایالات متحده، ۱۷ ژوئیه ۲۰۱۸، https://www.stratcom.mil/Media/Speeches/Article/1577239/the-mitchell-institute-triad-conference/.
۲۴. کیت بی. پین، جان آر. هاروی، فرانکلین سی. میلر، و رابرت سوفر، «رد هدف قرار دادن عمدی جمعیت برای بازدارندگی “سهقطبی”»، موسسه ملی سیاست عمومی، ۲۰۲۳، https://nipp.org/wp-content/uploads/2023/09/Vol-3-No-9.pdf.
۲۵. چارلز ال. گلیسر، جیمز ام. اکتون، و استیو فتر، «زرادخانه هستهای ایالات متحده میتواند هم چین و هم روسیه را بازدارد: چرا آمریکا به موشکهای بیشتری نیاز ندارد»، فارن افرز، ۵ اکتبر ۲۰۲۳، https://www.foreignaffairs.com/united-states/us-nuclear-arsenal-can-deter-both-china-and-russia.
۲۶. ژائو، «چالشهای بنیادین و فرصتهای کوتاهمدت برای تعامل با چین.»
۲۷. جفری جی. لوئیس و اسکات دی. سیگن، «اصل ضرورت هستهای: تطبیق سیاست هدفگیری ایالات متحده با اخلاق و قوانین جنگ»، ددالوس ۱۴۵، شماره ۴ (۲۰۱۶): ، https://doi.org/10.1162/DAED_a_00412، ۶۲-۷۴.
۲۸. همانطور که در پیشنهاد قبلی، یک نوع موشک باید دو منظوره تلقی شود اگر هم کلاهکهای هستهای و هم غیرهستهای به طور عملیاتی در دسترس داشته باشد. نگاه کنید به: اکتون، «آیا این یک سلاح هستهای است؟: ابهام پیش از پرتاب و تشدید ناخواسته.»
۲۹. اکتون، «آیا این یک سلاح هستهای است؟: ابهام پیش از پرتاب و تشدید ناخواسته.»
۳۰. مصاحبه اختصاصی سرگئی ریابکوف (۲۴ اوت ۲۰۱۸)، نقل شده در آرباتوف، «دگردیسیهای هستهای»، ۲۶.
۳۱. همان.
۳۲. کمیسیون وضعیت استراتژیک، ۲۸.
۳۳. دوبرینین، در خفا، ۴۷۶: «تنشزدایی، هرگز فراموش نکنید، تا حد زیادی ناشی از جاهطلبی و انگیزه شخصی هم دبیرکل شوروی و هم همتایان آمریکایی او بود.» همانطور که قبلاً ذکر شد، نگاه کنید همچنین به: ریگان، یک زندگی آمریکایی؛ باندی، خطر و بقا؛ کاپلان، بمب.
۳۴. بند ۹۷ نظر مشورتی دیوان بینالمللی دادگستری در سال ۱۹۹۶.
۳۵. برای مطالعه هشداردهنده سناریوهای تلفات ناشی از سناریوهای محتمل استفاده از سلاح هستهای در شمال شرق آسیا، نگاه کنید به پروژه کاهش خطر استفاده از سلاحهای هستهای در شمال شرق آسیا، «اثرات بشردوستانه استفاده از سلاحهای هستهای در شمال شرق آسیا»؛ آلن روباک و همکاران. «ناامنی غذایی جهانی و قحطی ناشی از کاهش تولید محصولات کشاورزی، شیلات دریایی و دام به دلیل اختلال اقلیمی ناشی از تزریق دوده جنگ هستهای»، نیچر فود ۳ (۲۰۲۲): ۵۸۶-۵۹۶.
۳۶. ویور، «نقش سلاحهای هستهای در بحران تایوان.»
۳۷. کمیسیون وضعیت استراتژیک ایالات متحده یک بازدارنده ضربه دوم مطمئن را به عنوان بازدارندهای با «اندازه و قابلیت کافی برای تحمیل خسارت غیرقابل قبول به یک مهاجم تحت هر شرایطی»، از جمله پس از یک حمله اولیه دشمن، توصیف میکند. نگاه کنید به: وضعیت استراتژیک آمریکا، ۲۶.
نتیجهگیری: سیاست حرکت از اینجا به سوی خویشتنداری
نخست، چند حقیقت تلخ.
ایالات متحده، روسیه و چین به طور یکجانبه به وضعیتهای بدون کشتار بیش از حد (no-overkill) باز نخواهند گشت. هر یک حداقل از دو کشور دیگر خواهند خواست تا با گامهای قابل تأیید در این جهت موافقت کنند.
تلفات روسیه در اوکراین عملاً تضمین میکند که مسکو اتکای خود به سلاحهای هستهای را در طیف وسیعی از سناریوها کاهش نخواهد داد.
چین، پس از ایجاد توان نظامی آغاز شده توسط شی، «احتمالاً همچنان تمایلی به ورود به مذاکرات کنترل تسلیحات نخواهد داشت، اگر چنین توافقاتی را محدودکننده تلاشهای خود برای افزایش بقاپذیری نیرو یا محدودکننده اعتبار خود با قفل کردن آن در یک موقعیت پایینتر نسبت به ایالات متحده و روسیه بداند»، همانطور که دیوید لوگان و فیلیپ ساندرز پیشنهاد میکنند.۱
به نوبه خود، ایالات متحده کاهش جامع مأموریتها، تعداد و انواع سلاحهای هستهای خود را مد نظر قرار نخواهد داد، مگر و تا زمانی که روسیه تهدید آشکار و فعلی تجاوز علیه همسایگان خود را ایجاد نکند، دولت چین در پکن نشان دهد که به دنبال تحمیل خود با زور بر مردم تایوان نخواهد بود، و کره شمالی و کره جنوبی به یک راه حل مسالمتآمیز و پایدار دست یابند. (کشورهای دارای سلاح هستهای ممکن است وسوسه شوند در پاسخ به حملات سلاحهای بیولوژیکی تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای کنند. با این حال، منطق سیاستهای توصیه شده در اینجا همچنان باید پابرجا باشد، به ویژه، استفاده از سلاحهای هستهای تنها زمانی که هیچ ابزار جایگزینی نتواند اهداف مشروع را نابود کند. در واقع، برای هدایت بازدارندگی و پاسخ به حمله سلاحهای بیولوژیکی، قوانین درگیریهای مسلحانه به ویژه مرتبط و قابل اجرا خواهد بود.)
اما واشنگتن میتواند و باید بدون پیششرط، پنج اصل از شش اصل خویشتنداری مورد بحث در فصل ۷ را بپذیرد. باید سیاستهای خود را در قبال روسیه، چین و کره شمالی بر اساس آسیبپذیری متقابل بنا نهد؛ هدفگیری ضد نیروی پیشگیرانه و پدافندهای موشکی داخلی را محدود کند تا بازدارندههای وجودی رقبا را تهدید نکند؛ استفاده از سلاحهای هستهای را تنها در شرایطی که هیچ سلاح دیگری نتواند هدف قانونی را نابود کند، مد نظر قرار دهد؛ و خطرات تشدید ناخواسته را کاهش دهد.
برای متقاعد کردن متحدان آسیایی و ناتو مبنی بر اینکه این اصول باید محقق شوند، مقامات و کارشناسان ایالات متحده از هر دو حزب سیاسی عمده باید به آنها یادآوری کنند که بازدارندگی هستهای به تهدیدات معتبر بستگی دارد، نه به این خیال واهی که نظریههای ایدهآل محدودسازی آسیب ضد نیرو، پیروزی را فراهم خواهد کرد. (اعتبار مورد نیاز برای اجبار حتی دشوارتر به دست میآید.)۲ استفاده اولیه از سلاحهای هستهای توسط ایالات متحده از طرف یک متحد، احتمالاً باعث خواهد شد مسکو، پکن یا پیونگیانگ در پاسخ سلاحهای هستهای را رها کنند، به ویژه اگر حملات پیشگیرانه ایالات متحده علیه نیروهای هستهای دشمن باشد. این یک واقعیت زندگی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. از آنجایی که روسیه، چین و کره شمالی قصد ندارند سلاحهای هستهای خود را کنار بگذارند و چون روسیه و چین میتوانند به اندازه کافی از آنها را برای عبور از پدافندهای موشکی محتمل مستقر کنند، ایالات متحده و متحدانش باید بازدارندگی را با تقویت قابلیتهای متعارف، ارائه اطمینانهای استراتژیک در مورد نیات خود،۳ و خودداری از برنامههای استفاده از سلاحهای هستهای برای خنثی کردن بازدارندههای هستهای دشمنان، تقویت کنند.
گفتار و کردار رهبران ایالات متحده بر چگونگی تعریف روسیه، چین و کره شمالی از آنچه میخواهند و نیاز دارند – نیات و قابلیتهای آنها – تأثیر میگذارد. (البته برعکس آن نیز صادق است!) یک جناح در ایالات متحده معمولاً ترکیبی از دیپلماسی و ایجاد توان نظامی را برای نشان دادن به دشمن که خویشتنداری با خویشتنداری و/یا فشار با فشار پاسخ داده خواهد شد، توصیه میکند. جناح دیگری در واشنگتن تمایل به کماهمیت جلوه دادن خویشتنداری دارد و در عوض بر ایجاد تسلیحات تا جایی تأکید میکند که دشمنان در تلاش برای رقابت ورشکست شوند یا تسلیم شده و محدودیتهایی را بپذیرند که به نفع ایالات متحده نامتعادل است. این رویکرد اخیر به خوبی توسط جان بولتون، رابرت اوبراین، کیت پین و بسیاری دیگر از مقامات حرفهای وزارت دفاع بیان شده است.۴ این رویکرد همیشه طرفدار مسابقه تسلیحاتی است و محدودیتهای مذاکره شده را تنها در صورتی تحمل خواهد کرد که نتیجه خالص، افزایش مزیت ایالات متحده در قدرت آتش باشد. اما طرفداران این رویکرد نمیتوانند توضیح دهند که چرا رقبا با محدودیتهای نامتعادل موافقت کرده و سالها به آنها پایبند خواهند ماند، به ویژه اگر ایالات متحده به تلاش برای تضعیف و تغییر رژیم آنها ادامه دهد. اگر، مانند چین و روسیه، رقبا بتوانند منابع کافی را مستقر کنند، برای تلاش برای ایجاد توازن در نیروها، ایجاد توان نظامی خواهند کرد. چین، بیش از روسیه در جنگ سرد یا امروز، در صورتی که رهبرانش اولویت دادن به آن را انتخاب کنند، منابع لازم برای رقابت را خواهد داشت، اگرچه کاهش بعدی در استانداردهای زندگی و امید اقتصادی در میان جوانان چینی میتواند خطرات سیاسی ایجاد کند. این فرآیند، کشتار بیش از حد (overkill)، بیثباتی، هزینههای گزاف و اضطراب فوقالعاده مرتبط با رقابت بیمهار را تولید میکند.
علاقه روسیه به مهار رقابت در حال حاضر به پوتین بستگی دارد. پیش از این جنگ و در طول آن، پوتین زرادخانه هستهای به طور فزاینده پیچیده روسیه را در کانون توجه قرار داد و قدرت شکستناپذیر آن را به مخاطبان یادآوری کرد. پس از توقف یا پایان دیپلماتیک جنگ در اوکراین، خویشتنداری هستهای میتواند به دو دلیل جذاب باشد: برای جلوگیری از هزینه کردن در یک مسابقه تسلیحاتی نامحدود و برای بازگرداندن بخشی از جایگاه سیاسی بینالمللی به عنوان یک کشور و رهبری که دیگران با آن مذاکره کرده و توافق میکنند.۵ اگر چنین انگیزههایی پدیدار شوند، پیشبینی اینکه آیا قویتر از انگیزههایی خواهند بود که طرفدار ایجاد تسلیحات هستهای نامحدود هستند، دشوار است. یک پیچیدگی دیگر این است که مسکو احتمالاً با جدیت بیشتری نسبت به قبل اصرار خواهد کرد که نیروهای هستهای فرانسه و بریتانیا در محاسبه و مذاکره در مورد محدودیتها لحاظ شوند.
چین هرگز در گفتگو، چه رسد به مذاکره، در مورد کنترل تسلیحات هستهای با ایالات متحده، هند یا سایر رقبا شرکت نکرده است. دلایلی برای این امر ارائه شده است. در دهههای گذشته، اندازه کوچک زرادخانه هستهای چین نسبت به زرادخانه ایالات متحده (یا روسیه) به این معنا بود که چین برای محافظت از زرادخانه در برابر حمله پیشگیرانه ایالات متحده به پنهانکاری متکی بود. این امر با شفافیت و راستیآزمایی مورد انتظار از کنترل تسلیحات رسمی در تضاد است. اکنون که چین به سرعت در حال گسترش نیروهای هستهای خود است، توجیهات قدیمی آن برای اجتناب از گفتگوی پایدار در مورد کاهش خطر هستهای (احتمالاً از جمله شفافیت) قانعکننده نیست.۶
همانطور که تانگ ژائو در سال ۲۰۲۴ خاطرنشان کرد:
پکن نیاز به توضیح روشن برای ایالات متحده و سایر کشورها را در مورد اینکه چرا سیاست هستهای فعلی آن ناشی از نگرانیهای امنیتی واقعی و مشروع است و نه نیات توسعهطلبانه و تهاجمی، تشخیص نداده است… چین به جز درخواست از ایالات متحده برای اتخاذ سیاست [عدم استفاده اولیه]، به صراحت مشخص نکرده است که چه تضمینهای خاصی را میخواهد… جامعه سیاست هستهای چین باید یک تحلیل داخلی سیستماتیک برای شناسایی اقدامات تضمینی خاص و واقعبینانهای که مایلند ایالات متحده برای رفع نگرانیهای چین انجام دهد، انجام دهد.۷
تعهد NPT به پیگیری خلع سلاح برای همه کشورهای دارای سلاح هستهای، از جمله چین، اعمال میشود. چین میتواند با اصرار خیالپردازانه (یا بدبینانه) بر اینکه هند، پاکستان و اسرائیل باید به عنوان کشورهای غیرمسلح به سلاح هستهای به NPT بپیوندند (که نمیتوانند، زیرا این پیمان هیچ کشوری را که اولین بمب خود را پس از ۱ ژانویه ۱۹۶۷ آزمایش کند، به عنوان کشور دارای سلاح هستهای به رسمیت نمیشناسد)، از این امر طفره رود. با این حال، محدودیتهایی مانند آنچه در اینجا مورد بحث قرار گرفت، میتواند چیزی متفاوت از کنترل تسلیحات ارائه شود. ایجاد توان نظامی عمده چین تحت رهبری شی باید رهبری را به این نتیجه برساند که اکنون میتواند با سایر قدرتهای بزرگ بر پایهای محکم تعامل کند. (در غیر این صورت، چرا ایجاد توان نظامی؟) تشویق توسط سایر دولتها، به ویژه از جنوب جهانی، میتواند در این زمینه کمک کند.
هند و پاکستان از زمان آزمایشهای انفجاری خود در مه ۱۹۹۸، مذاکرات مستقیمی در مورد کنترل یا مهار تسلیحات هستهای انجام ندادهاند. آنها در توسعه، ساخت و استقرار نیروهای هستهای خود نسبتاً میانهرو بودهاند و از زمان جنگ کارگیل در سال ۱۹۹۹، بحرانهای سیاسی-نظامی را به خوبی مدیریت کردهاند. اما هند در قبال پاکستان نگرشی حمایتگرانه و تحقیرآمیز از خود نشان میدهد که علاقه به مذاکره در مورد محدودیتهای متقابل را، بسیار شبیه به نگرش چین در قبال هند، منحرف میکند. با توجه به رابطه نزدیک پاکستان و چین، تصور اینکه یک دولت هند مایل یا از نظر سیاسی در امان باشد تا قبل از اینکه چین مایل به انجام این کار با هند باشد، با پاکستان در مورد محدودیتها مذاکره کند، دشوار است.
چه چیزی میتواند رهبران کره شمالی و دولتهای ایالات متحده و کره جنوبی را واقعاً به دنبال محدودیتهایی سوق دهد که به هر طرف اطمینان دهد منافع امنیتی آنها محافظت خواهد شد، هیچکس جنگی را آغاز نخواهد کرد، و بنابراین آنها میتوانند رقابت خود را در زمینه تسلیحات تثبیت کنند؟ چین و/یا ژاپن چگونه میتوانند بر این محاسبات تأثیر بگذارند؟ یک دلیل عمده که چرا چندین دولت ایالات متحده به صراحت رابطه بازدارندگی (و آسیبپذیری) متقابل با پیونگیانگ را به رسمیت نشناختهاند، نگرانی از این است که به رسمیت شناختن کره شمالی به عنوان یک کشور مسلح به سلاح هستهای بالفعل یا قانونی، به ویژه اگر هدف بلندمدتتر خلع سلاح هستهای ذکر نشود، میتواند بازدارندگی گسترده و در نتیجه، تعهدات منطقهای به عدم اشاعه را تضعیف کند. این نگرانی، به ویژه در کره جنوبی و ژاپن، سپس میتواند به حربهای برای مخالفان داخلی علیه دولت مستقر (از هر یک از احزاب) در واشنگتن تبدیل شود.
به سوی پاسخگویی
چنین پویاییهای پیچیدهای باعث شد رئیس گروه شخصیتهای برجسته ژاپنی برای پیشرفت اساسی خلع سلاح هستهای مشاهده کند که:
برای کشورهایی که بازدارندگی هستهای عمیقاً در سیاست امنیت ملی آنها نهادینه شده است، برداشتن گامهایی برای کاهش و در نهایت حذف اتکای خود به بازدارندگی هستهای از نظر سیاسی دشوار خواهد بود. الغای سلاحهای هستهای تغییری در ساختار سیاست بینالملل ایجاد خواهد کرد و بدون ایجاد یک حرکت سیاسی گسترده قابل دستیابی نیست. به این معنا، لازم است جامعه بینالمللی آگاهی عمومی را از چالشها و فرصتهای ارائه شده توسط خلع سلاح هستهای افزایش داده و هنجار قوی و جهانی مبنی بر تابو بودن سلاحهای هستهای را ترویج دهد. جنبشهای سیاسی و اجتماعی که پرچم پیامدهای بشردوستانه سلاحهای هستهای را حمل میکنند، برای غلبه بر چالشهای سیاسی اجتنابناپذیر ضروری هستند.۸
طرفداران خلع سلاح هستهای میگویند که منفعت جهانی اصلی، حذف این سلاحهای بیش از حد مخرب است. جنگافروزان هستهای میگویند منفعت اصلی، حفظ اثرات بازدارنده منحصر به فرد این سلاحها با استقرار قابلیتهایی برای پیروزی در رقابتهای تشدید تنش است.
این کتاب استدلال میکند که منفعت جهانی اصلی، جلوگیری از درگیریای است که تلفات و ویرانی آن به اندازه جنگ هستهای وحشتناک خواهد بود. اگر سلاحهای هستهای بتوانند بدون استفاده، از جنگهای بزرگ جلوگیری کنند، به منافع بشر خدمت میکنند. اگر بازدارندگی شکست بخورد و سلاحهای هستهای استفاده شوند، اگر جنگ قبل از وارد آوردن ویرانی گستردهای که در غیر این صورت ممکن بود رخ دهد، پایان یابد، به منافع بشر خدمت خواهد شد. اما، اگر استفاده از سلاح هستهای تشدید شده و جان، مال و طبیعت بیشتری را نسبت به آنچه در غیر این صورت رخ میداد، نابود کند، آنگاه هیچ برندهای واقعی وجود نخواهد داشت. منافع جهانی به گونهای که هرگز در تاریخ بشر سابقه نداشته است، مورد هتک حرمت قرار خواهد گرفت. مشکل اساسی اینجاست: هیچکس واقعاً نمیداند وقتی یک کشور مسلح به سلاح هستهای از تعداد «محدودی» سلاح هستهای برای حمله به کشور مسلح به سلاح هستهای دیگر یا عضو اتحاد استفاده میکند، چه اتفاقی خواهد افتاد.
منفعت جهانی اصلی، جلوگیری از درگیریای است که تلفات و ویرانی آن به اندازه جنگ هستهای وحشتناک خواهد بود.
سران کشورها اکنون تکرار میکنند، «جنگ هستهای را نمیتوان برد و هرگز نباید جنگید.» اما، برنامهریزان دفاعی در چین، روسیه و ایالات متحده (و همچنین دیگران) با به اصطلاح نظریههای پیروزی (یا حداقل نظریههای انکار پیروزی برای دشمنان خود) رقابت میکنند.۹ نظامیان برای پیروزی در جنگها حقوق میگیرند – این شغل آنهاست. رهبران سیاسی بار تصمیمگیری در مورد زمان شروع یا پایان جنگها، و اینکه آیا سلاحهای هستهای را رها کرده و با گسترش جنگ آنها را دوباره رها کنند، را بر دوش میکشند. رهبران سیاسی به طور منطقی بیم دارند که اگر پیروز به نظر نرسند، قدرت را از دست خواهند داد. هر رهبری بر نمایش قدرت و توانایی اجبار تمرکز میکند. آنها نظامیان خود را برای ارعاب همتایان خود و به امید اینکه آنها را سازگارتر و مایلتر به دادن امتیازات کوچک کنند، بسیج میکنند. ارعابکنندگان همچنین با انگیزههای سیاست داخلی – برای نشان دادن به رأیدهندگان یا اعضای حزب که شایستهتر از رقبای داخلی خود برای حمایت هستند – هدایت میشوند.
اگر بازدارندگی شکست بخورد، پیروزی در جنگ هستهای تنها در صورتی معنادار خواهد بود که همه متخاصمان از راههای خروج استفاده کرده و قبل از وارد آمدن خسارت گسترده، استفاده از سلاحهای هستهای را متوقف کنند. اگر، در عوض، نظریههای پیروزی پیشبینی کنند که تنها حریف خارج میشود، آنگاه هر طرف تلاش خواهد کرد تا طرف دیگر را وادار به خروج اول کند. این به هر یک انگیزه بزرگی میدهد تا یک دور هستهای دیگر بجنگند به این امید که این بار، حریف از راه خروج استفاده کند. و این روند ادامه مییابد، تا… چه کسی میداند چه؟
بهترین راه برای اجتناب از معضل تشدید، دوری از جنگ است. در صورت عدم موفقیت، اذعان پیشاپیش به مردم خود و به دشمنان است که به نفع همه است که متخاصمان به طور متقابل همزمان خارج شوند. این نیازی نیست یک بازی جوجهبازی باشد که در آن هر راننده با سرعت به سمت دیگری میرود و هیچکس نمیداند آیا یا چه زمانی تصمیم به انحراف از مسیر برخورد انتحاری خواهند گرفت. مخالفان در سیاست بینالملل میتوانند از قبل به یکدیگر در مورد وضعیت خطرناکی که در آن قرار دارند، اذعان کرده و اعلام کنند که قادر و مصمم به انجام جنگ هستهای محدود برای دستیابی به اهداف خود در یک درگیری خاص هستند، اما در صورت و زمانی که طرف مقابل تمایل خود را به توقف نشان دهد، تبادلات هستهای را متوقف خواهند کرد.۱۰ چنین اعلامیههایی همچنان یک شانس تهدیدآمیز، به سبک توماس شلینگ، باقی میگذارد که تشدید به سطوح غیرقابل قبول ویرانی رخ دهد، زیرا رهبران میتوانند نظر خود را تغییر دهند – تهدید اساسی که قرار است بازدارندگی را احیا کند. در واقع، چین و روسیه میتوانند حفاظهای پیشنهادی در برابر تشدید را به عنوان ابزاری برای تضعیف بازدارندگی خود از ایالات متحده و اجازه دادن به رفتار بیملاحظه ایالات متحده تلقی کنند. اما، اگر چنین اعلامیههایی در مورد محدود کردن جنگ هستهای بالقوه در میان سایر اقدامات اعتمادساز متقابل صورت گیرد، میتوانند اطمینان بیشتری ایجاد کرده و بازدارندگی هستهای را برای کل جهان کمتر تهدیدآمیز کنند.
هیچکس نمیداند آیا و چگونه میتوان این را مدیریت کرد – آیا یک جنگ هستهای در ابتدا محدود، قبل از تشدید به تبادلات گستردهای که همه را در وضعیتی بدتر از زمانی که اصلاً از سلاحهای هستهای استفاده نشده بود، قرار میدهد، پایان خواهد یافت یا خیر. اما درک این نکته حیاتی است که این یک چالش سیاسی است، نه نظامی یا فنی. هیچ سلاح جدیدی – هیچ موشک یا پدافند ضدموشکی جدیدی – وجود ندارد که بتواند به صاحب خود اطمینان منطقی برای جنگیدن و پیروز شدن در یک جنگ هستهای محدود علیه دشمنی که همچنین دارای زرادخانه هستهای بقاپذیر است، بدهد. (و باز هم، جستجوی برتری در قابلیتهای حمله پیشگیرانه یا پدافندهای موشکی برای خنثی کردن بازدارنده هستهای دشمن، بیفایده خواهد بود).
برای فراتر رفتن از رقابت بیپایان در فناوری اجباری، دشمنان باید به این نتیجه برسند که آنها و مردمی که بیشترین اهمیت را برای آنها قائل هستند، پس از مصالحه در وضعیت بدتری نسبت به زمانی که یک درگیری به استفاده از سلاح هستهای تشدید شود، قرار نخواهند گرفت. برای اینکه این اتفاق بین کشورها بیفتد، احتمالاً باید در داخل آنها نیز اتفاق بیفتد. هر جناح، قبیله یا ملتی باید درک کند که از درگیریای که به جنگ هستهای تشدید میشود، بیشتر از درگیریای که با مصالحه قبل از شروع یا تشدید جنگ هستهای حل و فصل میشود، ضرر خواهد کرد. هنگامی که رهبران احساس توانایی برای دادن و گرفتن به خاطر بقای متقابل – حتی اگر از یکدیگر متنفر باشند – پیدا کنند، چشمانداز جلوگیری از درگیری و جنگ هستهای به طور قابل توجهی افزایش مییابد. روشنتر میشود که این یا آن سلاح هستهای جدید چقدر ثانویه است.
ایجاد اراده برای مصالحه و عمل بر اساس آن، اغلب مستلزم قهرمانی است که بسیاری از رهبران فاقد آن هستند. جمعیتهایی که به هیجان ملیگرایانه و نفرت از «دیگری» برانگیخته شدهاند، حتی مردان به ظاهر قوی را نیز میترسانند. صلحسازی مستلزم ریسک و شجاعت بیشتری نسبت به جنگافروزی است. صلحسازان ممکن است مورد رحمت قرار گیرند؛ اما اغلب توسط هموطنان خود کشته میشوند. (تصویر اسحاق رابین، نخستوزیر اسرائیل، با کلینتون و یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین، در مراسم کاخ سفید در سال ۱۹۹۳ برای جشن گرفتن توافقات اسلو به ذهن میآید. رابین طوری به نظر میرسید که انگار سرکه خورده است، در حالی که دستش دست عرفات را میفشرد. آن توافق زمان خرید و امیدی ایجاد کرد. اما، در سال ۱۹۹۵، یک مخالف راستگرا رابین را به قتل رساند. توافقات بعدی که با میانجیگری کلینتون در سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۰ حاصل شد، در میان اتهامات متقابل و آشفتگی داخلی در اسرائیل شکست خورد. چند ماه بعد، انتفاضه دوم آغاز شد و فرآیند چند دههای پایمال شدن افراطی و تحت حمایت دولت حقوق و حمایتهای قانونی فلسطینیان تحت قوانین اسرائیل و بینالمللی را، همانطور که رونن برگمن و مارک مازتی در مجله نیویورک تایمز مستند کردهاند، تسریع کرد.۱۱ بیست و چهار سال بعد، حمله وحشیانه، تجاوز و قتل بیش از ۱۲۰۰ اسرائیلی توسط حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حمله بیش از حد اسرائیل به غزه را آغاز کرد، وضعیتی که هنوز حل نشده باقی مانده است.)۱۲
ممکن است یک فرآیند دیالکتیکی وجود داشته باشد که بتواند به رهبران در تصمیمگیری برای پیگیری بدهبستان با رقبای خود کمک کند. اگر رهبران درک کنند که معاملاتی که قرار است بررسی شوند، منطقی و مقرون به صرفه هستند، ممکن است به احتمال زیاد شجاعت لازم برای آزمایش نیات یکدیگر را پیدا کنند. («مقرون به صرفه»، در این مورد، به معنای چیزی است که به اندازه کافی به نفع هر ملت باشد که رهبران به این نتیجه برسند که اگر آن را بپذیرند، میتوانند در قدرت باقی بمانند.)
اگر ناکارآمدی سیاسی ایالات متحده آن را از رهبری ناتوان سازد، رهبران سایر کشورها و جامعه مدنی جهانی میتوانند این پیام را منتقل کنند که امتناع از مذاکره یا انجام گفتگوی پایدار با دشمنانی مانند روسیه، چین، کره شمالی و ایران، آن رژیمها را تضعیف نمیکند.۱۳ برعکس، امتناع از تعامل با رهبران این کشورها به آنها کمک میکند تا استدلال کنند که ایالات متحده و متحدانش تهدید واقعی هستند. این به رهبران در کشورهای خودکامه کمک میکند تا سرکوب مخالفان و افزایش قدرت دولتی را توجیه کنند. گفتگو رژیمهای سرکوبگر را سرنگون نخواهد کرد، اما امتناع از تعامل نیز آنها را تضعیف نخواهد کرد. اگر گفتگو بتواند به مدیریت رقابت و کاهش خطر جنگ کمک کند، باید دنبال شود.
پنهانکاری (یا به بیان مؤدبانهتر، استفاده از کانالهای پشتیبان) میتواند در اینجا کمککننده و حتی ضروری باشد. در نظامهای سیاسی که رهبران با رقابت داخلی محدود شده و دشمنان خارجی شیطانسازی میشوند، تنها رهبران ارشد میتوانند مسیر روابط را تغییر دهند. و چون پیشنهاد معامله با دشمنان، حمله سیاسی در داخل را به دنبال خواهد داشت و ممکن است با دشمن موفقیتآمیز نباشد، رهبران اغلب به ارتباطات یا مذاکرات خصوصی متکی هستند.
بحران موشکی کوبا از طریق مذاکرات مخفی و توافقی که شرایط آن برای دههها فاش نشد، حل و فصل شد. اتحاد جماهیر شوروی موافقت کرد که فاش نکند کندی در ازای خروج تسلیحات هستهای شوروی از کوبا، موشکهای ژوپیتر مسلح به سلاح هستهای ایالات متحده را از ترکیه خارج خواهد کرد. لیندون جانسون، رئیسجمهور ایالات متحده، در سال ۱۹۶۸ به طور مخفیانه دیپلماسی کنترل تسلیحات را با مسکو آغاز کرد که بعدها منجر به توافق موقت SALT I و پیمان ABM در سال ۱۹۷۲ شد، که خودشان شامل مقدار زیادی مذاکره مخفی بین نیکسون و رهبران شوروی، لئونید برژنف و الکسی کاسیگین، بودند. این مذاکرات، باز هم به طور مخفیانه، توسط هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی، و آناتولی دوبرینین، سفیر شوروی در واشنگتن، انجام شد. ریگان سالها مکاتبات مخفی با همتایان شوروی خود انجام داد و تلاش میکرد خلع سلاح هستهای را پیش ببرد و همزمان نهاد امنیت ملی سرکش در واشنگتن را دور بزند. همانطور که ماریانا بودجرین به تفصیل شرح میدهد، مذاکرهکنندگان اوکراینی و روسی در اوایل ژانویه ۱۹۹۴ از نامههای مخفی برای دادن امتیازات متقابل استفاده کردند، زیرا هر دو طرف از واکنشهای عمومی خود بیم داشتند.۱۴
در سال ۱۹۹۸، پس از آزمایشهای متوالی سلاحهای هستهای خود، آتال بیهاری واجپایی و نواز شریف، رهبران هند و پاکستان، یک کانال مخفی برای بهبود روابط و جلوگیری از جنگ ایجاد کردند. به گفته یک مشاور نزدیک، شریف، در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر با واجپایی ملاقات کرد و زمزمه کرد: «شما میدانید و من میدانم که چنین مسائل حساس و مهمی را نمیتوان با کارمندان دولت حل کرد. ما به عنوان رهبران سیاسی باید با این مسائل کنار بیاییم و ابتکاراتی را اتخاذ کنیم که منجر به راهحل شود.»۱۵ دیپلماسی بین ایالات متحده و ایران که در نهایت منجر به برجام ۲۰۱۵ شد، به طور مخفیانه با تحریک مستقیم اوباما آغاز شد.۱۶
این واقعیت که تعدادی از این اقدامات کنترل تسلیحات و اعتمادساز بعدها لغو یا نقض شدند، مرکزیت سیاست و اهمیت ثانویه خود تسلیحات را تقویت میکند. در بسیاری از موارد، گسستها ناشی از تغییرات در رفتار یا تسلیحات حریف نبود، بلکه ناشی از انگیزههای داخلی بود. در سال ۱۹۹۹، پرویز مشرف، رئیس ستاد ارتش پاکستان، یک تهاجم پنهانی گسترده را به بخش کارگیل کشمیر آغاز کرد و جنگی را با هند به راه انداخت که نخستوزیر شریف در جلوگیری از آن درمانده یا بیکفایت بود. ایالات متحده تحت رهبری جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۲ به دلایل عمدتاً ایدئولوژیک حزبی از پیمان ABM خارج شد و روابط استراتژیک را از دیدگاه نهاد روسیه بیثبات کرد. دولتهای ایالات متحده برای بیست سال آینده عمدتاً به شرایط پیمان ABM پایبند ماندند، که نشان میدهد نیاز استراتژیک یا فناورانه کمی برای خروج از آن وجود داشته است. ترامپ عمدتاً به دلیل تحقیر هر کاری که اوباما انجام داده بود، از برجام خارج شد، بدون هیچ برنامه واقعبینانهای برای بهبود آن (همانطور که تاریخ به طور نگرانکنندهای نشان داده است). پوتین، که اساساً به عنوان یک دیکتاتور عمل میکند، شرایط توافق هستهای ۱۹۹۴ با اوکراین را به طرز فجیع و غیرقانونی نقض کرد، به روشهایی که سایر رهبران روسیه ممکن بود انجام ندهند.
در هر صورت، این نمونهها باید استدلال برای کنترل تسلیحات و سایر اشکال خویشتنداری مذاکره شده را تقویت کنند. پاکستان با جنگ کارگیل و تحولات بعدی در وضعیت بسیار بدتری قرار گرفت. خروج از پیمان ABM به ایالات متحده این اطمینان را نداده است که رهگیرهای آن میتوانند حملات هستهای گسترده کره شمالی، چین یا روسیه به خاک خود، یا حملات موشکی ایران به متحدان ناتو یا اسرائیل را مسدود کنند. اما توسعه پنج سامانه جدید حمل سلاح هستهای توسط روسیه را تحریک کرد. ایران قبل از خروج ترامپ به برجام پایبند بود؛ اکنون، ایران بسیار به داشتن سلاحهای هستهای نزدیکتر شده است. پوتین به گسترش ناتو و ادغام بالقوه اوکراین با اروپا وسواس داشت. اکنون، سوئد و فنلاند به ناتو پیوستهاند، اروپا در حال مسلح کردن اوکراین برای جنگ با روسیه است، ارتش روسیه تضعیف شده و بیش از ۶۰۰ هزار سرباز کشته یا زخمی شدهاند، و روسیه با چالش بازسازی گستردهای در سرزمینهای مرزی مصیبتزدهای که به دست آورده، روبرو خواهد شد.۱۷ به طور کلی، هیچ مدرکی وجود ندارد که کسی با یک محدودیت کنترل تسلیحات هستهای موافقت کرده و سپس قربانی تجاوز شده باشد. (اوکراین از نقض شرایط توافق ۱۹۹۴ خود برای خلع سلاح هستهای رنج زیادی برده است، اما این کشور در آن زمان منابع فنی، اقتصادی یا استراتژیکی برای استقرار زرادخانه هستهای خود بر خلاف میل جامعه بینالمللی و روسیه را نداشت.)۱۸
امروزه، امکانپذیرترین هدف مثبت برای ایالات متحده، روسیه و چین، مهار رقابت هستهای و نظامی گستردهتر خود با تعهدی آشکار به کاهش مداوم کشتار بیش از حد (overkill) خواهد بود. این رویکرد، به گفته دالاس بوید و جیمز اسکواراس، (حداقل در حال حاضر) تشخیص خواهد داد «که در حالی که برخی پدافندهای موشکی ممکن است به امنیت ملی کمک کنند، نقطهای وجود دارد که در آن پدافندهای اضافی مضر میشوند؛ در حالی که برخی کاهشها در زرادخانههای هستهای ممکن است تثبیتکننده باشند، کاهشهای عمیق ممکن است بیثباتکننده باشند؛ در حالی که کاهش نقش سلاحهای هستهای ممکن است مفید باشد، حذف کامل عملکرد آنها ممکن است فاجعه به بار آورد.»۱۹
امروزه، امکانپذیرترین هدف مثبت برای ایالات متحده، روسیه و چین، مهار رقابت هستهای و نظامی گستردهتر خود با تعهدی آشکار به کاهش مداوم کشتار بیش از حد (overkill) خواهد بود.
این دستور کار، بسیاری از سرخوردگیهای مشروع جهان از عدم تمایل کشورهای دارای سلاح هستهای به تثبیت روابط با یکدیگر را تشخیص خواهد داد. به جای تأکید بر مسابقه تسلیحاتی و غلبه از طریق جنگ هستهای محدود، اگر کشورهای دارای سلاح هستهای و متحدان تعهد خود را به کاهش مداوم سلاحهای هستهای به سمت صفر تأیید کنند، افراد بیشتری وضعیت بهتری خواهند داشت. اما، برخلاف منطق اعلام شده در پس پیمان منع سلاحهای هستهای، این رویکرد ترکیبی واقعیتی را تشخیص میدهد که کشورهایی که به بازدارندگی هستهای (مستقیم یا با گسترش از دیگران) وابسته هستند، قبل از اینکه مطمئن شوند با تجاوز از نوعی که سلاحهای هستهای به طور قابل قبولی بازمیدارند، روبرو نخواهند شد، آن را رها نخواهند کرد. این رویکرد به جای بتوارهسازی فناوری سلاح، به طور مناسب بر روابط سیاسی-امنیتی تمرکز خواهد کرد.
طرفداران تغییر میتوانند با پرسیدن سؤالات اساسی از بالاترین رهبران کشورهای دارای سلاح هستهای شروع کنند. نخست، آیا آنها از آغاز استفاده از زور برای تصرف قلمرو مورد مناقشه یا تحمیل تغییرات دولتی خودداری خواهند کرد؟ این در حال حاضر یک تعهد تحت منشور سازمان ملل است. اما تایوان و همسایگانش بیم دارند که شی تلاش خواهد کرد اتحاد مجدد را به عنوان یک مسئله داخلی – نه بینالمللی – تحمیل کند، بسیار شبیه به اینکه پوتین به دنبال بازگرداندن اوکراین به مدار روسیه بود. پاکستان و هند نیز میتوانند در این مورد اطمینان بیشتری به یکدیگر بدهند. پرسیدن از دولتها که آیا متعهد به عدم آغاز استفاده از زور خواهند شد یا خیر، برجستگی این حیاتیترین مسئله را افزایش میدهد. اگر و زمانی که یک رهبر از پاسخ به این پرسش طفره رود، سایر رهبران به طور دوجانبه و در گروههای چندجانبه مانند مجمع عمومی سازمان ملل، گروه هفت (G7) و گروه بیست (G20) باید خواستار شفافیت شوند.
دوم، از سران کشورهای دارای سلاح هستهای باید پرسیده شود که چگونه میتوانند عدم تداوم گفتگوهای سطح بالا در مورد تثبیت روابط استراتژیک با یکدیگر و کاهش خطرات جنگ هستهای را توجیه کنند. چنین توضیحاتی میتواند به جامعه بینالمللی و شهروندان خودشان درک بهتری از اینکه مشکلات کجا هستند و برای حل آنها چه میتوان کرد، بدهد. به عنوان مثال، شی، به عنوان صدای تعیینکننده در چین، باید دعوت شود تا توضیح دهد که چگونه تعلیق گفتگوها در مورد مسائل استراتژیک و کاهش خطر هستهای، خطرات درگیری، مسابقه تسلیحاتی و استفاده اولیه از سلاح هستهای را کاهش خواهد داد. در چنین گفتگویی، رهبران سایر ملل و جامعه مدنی میتوانند با مقامات چینی بررسی کنند که پکن چه کاری را میتواند مؤثرتر انجام دهد تا تایوان کمتر علاقهمند به تقویت پدافندهای خود شود. شی هیچ بهانه بینالمللی یا داخلی برای اجتناب از گفتگوی مستقیم با همتایان آمریکایی و هندی خود ندارد. در واقع، در مورد هند، شی و وزیر امور خارجه و مقامات دفاعی او در اواخر سال ۲۰۲۴ با همتایان هندی خود در مورد جداسازی نیروها از سرزمینهای مرزی هیمالیا، جایی که از سال ۲۰۲۰ درگیر خشونتهای پراکنده بودند، مذاکره کردند.۲۰ چرا شی به مسائلی که زیربنای رقابتهای هستهای و خطرات درگیری با ایالات متحده و هند است، نمیپردازد؟ به طور مشابه، اگر نارندرا مودی، نخستوزیر هند، همتای غیرنظامی به اندازه کافی قدرتمندی در پاکستان نداشته باشد، میتواند درخواست کند که رئیسجمهور پاکستان با نخستوزیر و رئیس ستاد ارتش برای تعیین یک فرستاده ویژه برای ملاقات با فرستاده منتخب مودی هماهنگ کند.
بله، این توصیهها به مقدار زیادی صحبت خلاصه میشود. اما «جر و بحث بهتر از جنگ و جدال است»، همانطور که یک نخستوزیر بریتانیایی زمانی گفت. اگر ایجاد و تداوم تعامل رهبران ارشد در مورد این مسائل آسان و به اندازه کافی بلندپروازانه نیست، پس چرا اتفاق نمیافتد؟ چرا رؤسای جمهور روسیه، چین و ایالات متحده این پرسشها را با یکدیگر، اگر نه به طور عمومی، حداقل در ارتباطات خصوصی مطرح نمیکنند؟ چرا رهبران هند و پاکستان، یا هند و چین، این کار را انجام نمیدهند؟ چرا رهبران ایالات متحده و کره شمالی این کار را انجام نمیدهند؟ اینها اساساً پرسشهای سیاسی هستند. آنها به مسئولیتهایی اشاره دارند که رهبران کشورها – چه منتخب و چه غیر منتخب – در قبال مردمی دارند که تحت تأثیر گفتار و کردار آنها در مورد ایجاد درگیری یا صلح و نقش سلاحهای هستهای در هر دو یا هر یک از آنها قرار میگیرند.
در سطوح پایینتر – به عنوان مثال، مجامع بینالمللی با حضور دیپلماتها، مانند کنفرانسهای مقدماتی و بازبینی NPT، جلسات کمیته اول سازمان ملل (در مورد خلع سلاح و امنیت بینالمللی)، و کنفرانس خلع سلاح – طرفهای پیمان منع سلاحهای هستهای و سازمانهای جامعه مدنی میتوانند از کشورهای دارای سلاح هستهای و متحدان، پرسشهای زیر را بپرسند، که طفره رفتن از آنها دشوارتر از فراخوانها برای خلع سلاح هستهای است:
۱. آیا آنها متعهد به رعایت قوانین درگیریهای مسلحانه (یا حقوق بشردوستانه بینالمللی) در اجرای بالقوه جنگ هستهای هستند؟
هنجارها و قوانین، با گذشت زمان، میتوانند رهبران و افسران نظامی را از استفاده از تمام قدرت تخریبی که در اختیار دارند، مهار کنند، زیرا نقض هنجارها و قوانین میتواند وجهه بینالمللی، ملی و شخصی آنها را خدشهدار کرده و تحریمها و اقدامات تلافیجویانه علیه ملت و خودشان را به دنبال داشته باشد. قانونی بودن استفاده از سلاحهای هستهای به طور گسترده مورد توافق نیست، تا حدی، خوشبختانه، به این دلیل که از سال ۱۹۴۵ در جنگ از سلاحهای هستهای استفاده نشده است. دستهبندیهای اصلی قوانین بینالمللی در این حوزه مورد مناقشه نیستند: ضرورت (هیچ سلاح دیگری کار را انجام نخواهد داد)، تفکیک (آسیب به جان و سیستمهای حمایتی غیرنظامیان حداقل ممکن است)، تناسب (آسیب به جان غیرنظامیان نسبت به مزیت نظامی مستقیم حمله بیش از حد نیست۲۱)، و اجتناب از رنج بیهوده (اثرات زیستمحیطی، بهداشتی و سایر اثرات، به ویژه به کشورهایی که در جنگ درگیر نیستند، آسیب بلندمدت وارد نمیکند). پرسیدن از رهبران کشورهای دارای سلاح هستهای و متحدان که چگونه فکر میکنند دکترینها، برنامههای جنگی و نیروهای هستهای آنها میتواند با رعایت این اصول استفاده شود، کار معقولی است. چگونه رهبرانی با اختیار رها کردن قدرت تخریب سلاحهای هستهای میتوانند از پاسخ به چنین پرسشهایی خودداری کنند؟
برخی رهبران میتوانند بگویند که جنگ هستهای احتمالاً نمیتواند مطابق با تمام اصول قوانین بینالمللی انجام شود، به همین دلیل است که خواهان نیروها و برنامههای هستهای هستند که به طور قوی دشمنان را از آغاز جنگ علیه آنها بازدارد. بسیار خوب. اما سپس میتوان از چنین رهبرانی پرسید که آیا تعهدی برای پیگیری مذاکرات با همه رقبا برای کاهش مقیاس غیرقانونی آسیب وارده در صورت شکست بازدارندگی وجود دارد یا خیر. هدف سیاسی، در نهایت، ایجاد بحث و گفتگو است که میتواند به روشن شدن دیدگاههای جهان در مورد این موضوع کمک کرده و مبنایی قانونی و سیاسی برای پاسخگو نگه داشتن رهبران در قبال کشتار بیش از حد (overkill) بالقوه ایجاد کند. این پرسشها همچنین میتوانند و باید در گفتگو بین کشورهای دارای سلاح هستهای و متحدان، مانند گفتگوی دوجانبه بازدارندگی گسترده، مطرح شوند.
۲. آیا کشورها (و اتحادها) که از سلاحهای هستهای استفاده کردهاند، مایل به جبران خسارت کشورهای غیرمتخاصم برای آسیبهای قابل اندازهگیری ناشی از انفجارهای هستهای خواهند بود؟ اگر نه، چرا؟ اگر بله، چگونه؟
در دسامبر ۲۰۲۴، ۱۴۴ عضو مجمع عمومی سازمان ملل به نفع ایجاد یک هیئت متشکل از بیست و یک کارشناس برای مطالعه اثرات فیزیکی و پیامدهای اجتماعی جنگ هستهای رأی دادند.۲۲ تنها روسیه، فرانسه و بریتانیا علیه آن رأی دادند. چین تنها کشور دارای سلاح هستهای بود که به نفع آن رأی داد. کره شمالی، پاکستان، هند و اسرائیل ممتنع ماندند، در حالی که ایالات متحده رأی نداد.
مسئولیت و عقلانیت به انجام بهترین تلاش برای ارزیابی پیامدهای احتمالی اقدامات فرد بستگی دارد. مخالفان یک مطالعه پیشرفته از پیامدهای جنگ هستهای میگویند که از قبل میدانند پیامدها وحشتناک خواهند بود. اما، در ارزیابی زرادخانههای خود، کشورهایی با بزرگترین زرادخانهها بر این تمرکز کردهاند که سلاحهای فعلی و آینده آنها چقدر علیه نیروهای دشمنان مؤثر خواهند بود. این عمدتاً تابعی از انفجار – نیروی انفجاری ناشی از یک انفجار – است. چرا نپرسیم که سایر اثرات سلاحها، مانند آتش و تشعشعات، تحت شرایط مختلف چه تأثیری بر انسانها و محیط زیست آنها خواهند داشت؟
اگر مطالعه تکمیل شده نشان دهد که برخی سناریوهای محتمل جنگ هستهای احتمالاً آسیب فاجعهباری به جمعیتهای کشورهای غیرنظامی وارد میکند، آنگاه شهروندان جهان – و دولتهایشان – باید بخواهند بدانند که آیا و چگونه دولتهایی که این آسیب را ایجاد کردهاند، قصد جبران خسارت قربانیان را دارند. اگر تعداد، بازده انفجاری و هدفگیری سلاحهای هستهای به طور قابل توجهی بر احتمال و مقیاس آسیب به کشورهای غیرمتخاصم تأثیر بگذارد، و کشورهای دارای سلاح هستهای و اتحادهایی با بالقوهترین زرادخانههای مخرب، برنامههای قابل قبولی برای جبران خسارت قربانیان ارائه ندهند، باید از آنها خواسته شود پیشنهادات قابل قبولی برای کاهش و تثبیت رقابتهای هستهای خود در سطوحی که به طور قابل توجهی کمتر مخرب باشند، ارائه دهند.
استراتژی سیاسی پرسیدن سؤال، متواضعانه است. بسیاری از شهروندان و دولتها ترجیح میدهند از کشورهای دارای سلاح هستهای بخواهند که به سادگی سلاحهای هستهای خود را از بین ببرند یا متعهد به عدم استفاده از آنها شوند. متأسفانه، کشورهای دارای سلاح هستهای به راحتی چنین خواستههایی را نادیده میگیرند، به ویژه آن هفت قدرت هستهای که هیچ منتقد سازمانیافتهای از سیاستهای هستهای خود ندارند. برای رهبران و دیپلماتهای این کشورها باید دشوارتر باشد که وقتی همتایان آنها در جلسات رسمی از آنها سؤالاتی مانند سؤالات پیشنهادی در اینجا میپرسند، از پاسخ خودداری کنند. البته برای انجام این کار، پرسشگران باید به اندازه کافی در مورد این مسائل مطلع شوند تا گفتگویی را انجام دهند که به روشن شدن نیات و شناسایی گامهای بیشتری که میتواند اعتماد بینالمللی مبنی بر عدم وقوع جنگ هستهای را ایجاد کند، کمک کند.
رقبای از فرهنگها و نظامهای حکومتی بسیار متفاوت ممکن است نتوانند به طور کامل یکدیگر را درک کنند. سران کشورها ممکن است به یکدیگر یا به خودشان دروغ بگویند (نیات خود را خوشخیم تلقی کنند در حالی که اکثر ناظران دیگر آنها را تهاجمی میدانند). دیپلماتها، به ویژه در کشورهای غیر دموکراتیک، اغلب از نیات واقعی سران کشورهای خود اطلاعی ندارند و فاقد قدرت لازم برای تنظیم آنها از طریق گفتگو هستند. بنابراین، فرآیندهای دیپلماتیک عادی بعید است نیات اصلی را به اندازه کافی روشن کنند. هیچ راه مطمئنی برای غلبه کامل بر این چالشها وجود ندارد.
با این حال، باید از طریق گفتگو و مذاکره امکان درک اینکه آیا نیات رهبران کشورهای دارای سلاح هستهای به اندازه کافی قابل تحمل است تا خویشتنداری متقابل در توسعه، استقرار و استفاده احتمالی از سلاحهای هستهای را دنبال کرد، وجود داشته باشد. تاریخ نشان میدهد که مکاتبات، گفتگو و مذاکرات مخفی بین سران کشورها و از طریق کانالهای پشتیبان تعیین شده آنها، بهترین امید را برای روشن کردن نیات و در صورتی که نیات به طور تسلیمناپذیری تهاجمی نباشند، یافتن مسیرهایی به سوی تثبیت ارائه میدهد. عمل (یا نقض) خویشتنداری در قابلیتها و رفتار میتواند نیات را ثابت کند.۲۳
در هر صورت، هیچ مدرکی وجود ندارد که یک سامانه پرتاب بیشتر یا صد کلاهک هستهای بیشتر (حداقل برای ایالات متحده و روسیه) نظر یک رهبر را در مورد حمله به کشور دیگر یا کمک به کشور مورد حمله تغییر دهد. (به عنوان مثال، پوتین در هیچ یک از تهدیدات هستهای خود به نابرابری در تعداد سلاحهای هستهای یا پدافندهای موشکی اشاره نکرده است.) دشمنان خارجی از قبل با سلاح هستهای بازداشته شدهاند و برای آینده قابل پیشبینی نیز با سلاح هستهای بازداشته خواهند شد. اگر به بازدارندگی بیشتری نیاز باشد، اولویتها برای اثربخشی باید بر قدرت متعارف، عملکرد اقتصادی برتر، جذب جوانان با استعداد از کشورهای رقیب (مهاجرت)، و جذب کشورهای از همه قارهها به دفاع جامع سیاسی-اقتصادی-نظامی از مردم مورد تهدید باشد.
یادداشتها (نتیجهگیری)
۱. دیوید سی. لوگان و فیلیپ سی. ساندرز، «تشخیص محرکهای توسعه نیروی هستهای چین: مدلها، شاخصها و دادهها»، انتشارات دانشگاه دفاع ملی، ۲۰۲۳، https://ndupress.ndu.edu/Media/News/News-Article-View/Article/3471053/discerning-the-drivers-of-chinas-nuclear-force-development-models-indicators-an/.
۲. تاد سکسر و متیو فورمن، سلاحهای هستهای و دیپلماسی اجباری (انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۱۷).
۳. پاولی، «محکوم اگر انجام دهند، محکوم اگر انجام ندهند: معضل اطمینان در اجبار بینالمللی.»
۴. بولتون، تسلیم گزینهای نیست؛ بولتون، اتاقی که در آن اتفاق افتاد؛ اوبراین، «بازگشت صلح از طریق قدرت»؛ کیت بی. پین و مارک بی. اشنایدر، «بازدارندگی هستهای ایالات متحده: چه چیزی اشتباه پیش رفت و چه میتوان کرد؟»، موسسه ملی سیاست عمومی، ۷ اکتبر ۲۰۲۴، https://nipp.org/information_series/keith-b-payne-and-mark-b-schneider-u-s-nuclear-deterrence-what-went-wrong-and-what-can-be-done-no-601-october-7-2024/.
۵. نادژدا آرباتوا، «امنیت اروپا پس از درگیری اوکراین: به پایان بیندیش»، در «آینده کنترل تسلیحات هستهای و تأثیر جنگ روسیه و اوکراین»، آکادمی علوم و هنرهای آمریکا، مارس ۲۰۲۴، https://www.amacad.org/publication/future-nuclear-arms-control-and-impact-russia-ukraine-war/section/2.
۶. میچیرو نیشیدا، شفافیت هستهای: رویههای ایالات متحده-اتحاد جماهیر شوروی/روسیه و NPT و همچنین قابلیت اعمال بالقوه آنها بر چین (توکیو: شینزانشا، ۲۰۲۰)، ۲۶۰-۲۷۸.
۷. ژائو، «محرکهای سیاسی تغییر سیاست هستهای چین»، ۶۶-۶۹.
۸. «گزارش رئیس گروه شخصیتهای برجسته برای پیشرفت اساسی خلع سلاح هستهای»، وزارت امور خارجه ژاپن.
۹. در مورد نظریههای پیروزی و انکار پیروزی دشمن، نگاه کنید به: برد رابرتز، مورد سلاحهای هستهای ایالات متحده در قرن بیست و یکم (ردوود سیتی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه استنفورد، ۲۰۱۵)؛ کیت پین و متیو کاستلو، «بازدارندگی چین: یک استراتژی انکار پیروزی»، موسسه ملی سیاست عمومی، ۴ آوریل ۲۰۲۲، https://nipp.org/wp-content/uploads/2022/04/519.pdf، کیت پین، «بازدارندگی متناسب: چین و مسئله تایوان»، موسسه ملی سیاست عمومی، ژانویه ۲۰۲۲، https://nipp.org/papers/tailored-deterrence-china-and-the-taiwan-question/.
۱۰. رابرت جرویس چیزی شبیه به این را در بحث خود در مورد مهار تشدید، در منطق تصاویر در روابط بینالملل (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۱۹۷۰)، ص ۲۳۶ پیشنهاد کرد.
۱۱. رونن برگمن و مارک مازتی، «مجازاتنشده: چگونه افراطگرایان اسرائیل را تسخیر کردند»، مجله نیویورک تایمز، ۱۶ مه ۲۰۲۴، https://www.nytimes.com/2024/05/16/magazine/israel-west-bank-settler-violence-impunity.html.
۱۲. تامارا زیو، «این هفته در تاریخ: معامله وای ریور برای صلح در برابر زمین»، جروزالم پست، ۲۱ اکتبر ۲۰۱۲، https://www.jpost.com/features/in-thespotlight/this-week-in-history-wye-river-land-for-peace-deal#google_vignette.
۱۳. ریچارد نیکسون، ۱۹۹۹: پیروزی بدون جنگ (نیویورک: سایمون و شوستر، ۱۹۸۸)، ۱۶۲-۱۶۳: «ارتباط صلح ایجاد نمیکند، اما به هر طرف امکان میدهد تا اندازهگیری روشنی از طرف دیگر داشته باشد و در نتیجه خطر محاسبه اشتباه منجر به جنگ را کاهش دهد.» همانطور که آناتولی دوبرینین از جنگ سرد نتیجهگیری کرد، «تنها پاسخ واقعی این بود که سران هر دو کشور با ایفای نقش فعال، مستمر و مستقیم خود، مذاکرات تسلیحاتی را سادهسازی کنند.» نگاه کنید به: دوبرینین، در خفا، ۴۲۴-۴۲۵.
۱۴. بودجرین، به ارث بردن بمب، ۲۰۹.
۱۵. نیک ویلر، اعتماد به دشمنان: روابط بین فردی در درگیری بینالمللی (آکسفورد، بریتانیا: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۱۸)، ۱۹۹ و ۲۲۵.
۱۶. ویلیام جی. برنز، کانال پشتیبان (نیویورک: پنگوئن رندوم هاوس، ۲۰۲۰).
۱۷. این تعداد باید در زمان ویرایش نهایی بهروزرسانی و منبعیابی شود. اریک اشمیت، «سپتامبر ماه مرگباری برای نیروهای روسی در اوکراین بود، ایالات متحده میگوید»، نیویورک تایمز، ۱۰ اکتبر ۲۰۲۴، https://www.nytimes.com/2024/10/10/us/politics/russia-casualties-ukraine-war.html.
۱۸. بودجرین، به ارث بردن بمب.
۱۹. بوید و اسکواراس، «فرار از بازدارندگی هستهای»، ۳۵۵.
۲۰. «بیانیه وزیر امور خارجه، دکتر اس. جایشانکار در لوکسابها»، وزارت امور خارجه هند، ۳ دسامبر ۲۰۲۴، https://www.mea.gov.in/Speeches-Statements.htm?dtl/38665/.
۲۱. «مزیت نظامی»، کمیته بینالمللی صلیب سرخ، دسترسی در ۱۰ مارس ۲۰۲۵، https://casebook.icrc.org/a_to_z/glossary/military-advantage.
۲۲. لاکلان بنت، «سازمان ملل برای اولین بار از سال ۱۹۸۹ در بحبوحه “خطر فزاینده” تأثیر جنگ هستهای را مطالعه میکند»، ایبیسی نیوز، ۷ نوامبر ۲۰۲۴، https://www.abc.net.au/news/2024-11-07/un-votes-for-nuclear-weapons-scientific-panel/104564126.
۲۳. پوتین تمام این نکات را در سخنرانی معروف خود در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۰۷ هنگامی که نیاز «به اجتناب از ادب بیش از حد و نیاز به صحبت به جای عبارات دیپلماتیک غیرمستقیم، دلپذیر اما توخالی» را اعلام کرد، نشان داد. او تعدادی از گلایههایی را که روسیه متعاقباً بر اساس آنها عمل کرد، فهرست کرد. این امر مانع از مذاکره و اجرای پیمان استارت جدید ۲۰۱۰ توسط مسکو و واشنگتن نشد، اما اندکی پس از آن روسیه شروع به تقلب در پیمان قبلی INF کرد. نگاه کنید به: «سخنرانی و بحث متعاقب آن در کنفرانس امنیتی مونیخ»، رئیسجمهور روسیه.

۲۳. پوتین تمام این نکات را در سخنرانی معروف خود در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۰۷ هنگامی که نیاز «به اجتناب از ادب بیش از حد و نیاز به صحبت به جای عبارات دیپلماتیک غیرمستقیم، دلپذیر اما توخالی» را اعلام کرد، نشان داد. او تعدادی از گلایههایی را که روسیه متعاقباً بر اساس آنها عمل کرد، فهرست کرد. این امر مانع از مذاکره و اجرای پیمان استارت جدید ۲۰۱۰ توسط مسکو و واشنگتن نشد، اما اندکی پس از آن روسیه شروع به تقلب در پیمان قبلی INF کرد. نگاه کنید به: «سخنرانی و بحث متعاقب آن در کنفرانس امنیتی مونیخ»، رئیسجمهور روسیه.
یادداشتها (فصل نتیجهگیری)
۱. دیوید سی. لوگان و فیلیپ سی. ساندرز، «تشخیص محرکهای توسعه نیروی هستهای چین: مدلها، شاخصها و دادهها»، انتشارات دانشگاه دفاع ملی، ۲۰۲۳، https://ndupress.ndu.edu/Media/News/News-Article-View/Article/3471053/discerning-the-drivers-of-chinas-nuclear-force-development-models-indicators-an/.
۲. تاد سکسر و متیو فورمن، سلاحهای هستهای و دیپلماسی اجباری (انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۱۷).
۳. پاولی، «محکوم اگر انجام دهند، محکوم اگر انجام ندهند: معضل اطمینان در اجبار بینالمللی.»
۴. بولتون، تسلیم گزینهای نیست؛ بولتون، اتاقی که در آن اتفاق افتاد؛ اوبراین، «بازگشت صلح از طریق قدرت»؛ کیت بی. پین و مارک بی. اشنایدر، «بازدارندگی هستهای ایالات متحده: چه چیزی اشتباه پیش رفت و چه میتوان کرد؟»، موسسه ملی سیاست عمومی، ۷ اکتبر ۲۰۲۴، https://nipp.org/information_series/keith-b-payne-and-mark-b-schneider-u-s-nuclear-deterrence-what-went-wrong-and-what-can-be-done-no-601-october-7-2024/.
۵. نادژدا آرباتوا، «امنیت اروپا پس از درگیری اوکراین: به پایان بیندیش»، در «آینده کنترل تسلیحات هستهای و تأثیر جنگ روسیه و اوکراین»، آکادمی علوم و هنرهای آمریکا، مارس ۲۰۲۴، https://www.amacad.org/publication/future-nuclear-arms-control-and-impact-russia-ukraine-war/section/2.
۶. میچیرو نیشیدا، شفافیت هستهای: رویههای ایالات متحده-اتحاد جماهیر شوروی/روسیه و NPT و همچنین قابلیت اعمال بالقوه آنها بر چین (توکیو: شینزانشا، ۲۰۲۰)، ۲۶۰-۲۷۸.
۷. ژائو، «محرکهای سیاسی تغییر سیاست هستهای چین»، ۶۶-۶۹.
۸. «گزارش رئیس گروه شخصیتهای برجسته برای پیشرفت اساسی خلع سلاح هستهای»، وزارت امور خارجه ژاپن.
۹. در مورد نظریههای پیروزی و انکار پیروزی دشمن، نگاه کنید به: برد رابرتز، مورد سلاحهای هستهای ایالات متحده در قرن بیست و یکم (ردوود سیتی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه استنفورد، ۲۰۱۵)؛ کیت پین و متیو کاستلو، «بازدارندگی چین: یک استراتژی انکار پیروزی»، موسسه ملی سیاست عمومی، ۴ آوریل ۲۰۲۲، https://nipp.org/wp-content/uploads/2022/04/519.pdf، کیت پین، «بازدارندگی متناسب: چین و مسئله تایوان»، موسسه ملی سیاست عمومی، ژانویه ۲۰۲۲، https://nipp.org/papers/tailored-deterrence-china-and-the-taiwan-question/.
۱۰. رابرت جرویس چیزی شبیه به این را در بحث خود در مورد مهار تشدید، در منطق تصاویر در روابط بینالملل (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۱۹۷۰)، ص ۲۳۶ پیشنهاد کرد.
۱۱. رونن برگمن و مارک مازتی، «مجازاتنشده: چگونه افراطگرایان اسرائیل را تسخیر کردند»، مجله نیویورک تایمز، ۱۶ مه ۲۰۲۴، https://www.nytimes.com/2024/05/16/magazine/israel-west-bank-settler-violence-impunity.html.
۱۲. تامارا زیو، «این هفته در تاریخ: معامله وای ریور برای صلح در برابر زمین»، جروزالم پست، ۲۱ اکتبر ۲۰۱۲، https://www.jpost.com/features/in-thespotlight/this-week-in-history-wye-river-land-for-peace-deal#google_vignette.
۱۳. ریچارد نیکسون، ۱۹۹۹: پیروزی بدون جنگ (نیویورک: سایمون و شوستر، ۱۹۸۸)، ۱۶۲-۱۶۳: «ارتباط صلح ایجاد نمیکند، اما به هر طرف امکان میدهد تا اندازهگیری روشنی از طرف دیگر داشته باشد و در نتیجه خطر محاسبه اشتباه منجر به جنگ را کاهش دهد.» همانطور که آناتولی دوبرینین از جنگ سرد نتیجهگیری کرد، «تنها پاسخ واقعی این بود که سران هر دو کشور با ایفای نقش فعال، مستمر و مستقیم خود، مذاکرات تسلیحاتی را سادهسازی کنند.» نگاه کنید به: دوبرینین، در خفا، ۴۲۴-۴۲۵.
۱۴. بودجرین، به ارث بردن بمب، ۲۰۹.
۱۵. نیک ویلر، اعتماد به دشمنان: روابط بین فردی در درگیری بینالمللی (آکسفورد، بریتانیا: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۱۸)، ۱۹۹ و ۲۲۵.
۱۶. ویلیام جی. برنز، کانال پشتیبان (نیویورک: پنگوئن رندوم هاوس، ۲۰۲۰).
۱۷. این تعداد باید در زمان ویرایش نهایی بهروزرسانی و منبعیابی شود. اریک اشمیت، «سپتامبر ماه مرگباری برای نیروهای روسی در اوکراین بود، ایالات متحده میگوید»، نیویورک تایمز، ۱۰ اکتبر ۲۰۲۴، https://www.nytimes.com/2024/10/10/us/politics/russia-casualties-ukraine-war.html.
۱۸. بودجرین، به ارث بردن بمب.
۱۹. بوید و اسکواراس، «فرار از بازدارندگی هستهای»، ۳۵۵.
۲۰. «بیانیه وزیر امور خارجه، دکتر اس. جایشانکار در لوکسابها»، وزارت امور خارجه هند، ۳ دسامبر ۲۰۲۴، https://www.mea.gov.in/Speeches-Statements.htm?dtl/38665/.
۲۱. «مزیت نظامی»، کمیته بینالمللی صلیب سرخ، دسترسی در ۱۰ مارس ۲۰۲۵، https://casebook.icrc.org/a_to_z/glossary/military-advantage.
۲۲. لاکلان بنت، «سازمان ملل برای اولین بار از سال ۱۹۸۹ در بحبوحه “خطر فزاینده” تأثیر جنگ هستهای را مطالعه میکند»، ایبیسی نیوز، ۷ نوامبر ۲۰۲۴، https://www.abc.net.au/news/2024-11-07/un-votes-for-nuclear-weapons-scientific-panel/104564126.
۲۳. پوتین تمام این نکات را در سخنرانی معروف خود در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۰۷ هنگامی که نیاز «به اجتناب از ادب بیش از حد و نیاز به صحبت به جای عبارات دیپلماتیک غیرمستقیم، دلپذیر اما توخالی» را اعلام کرد، نشان داد. او تعدادی از گلایههایی را که روسیه متعاقباً بر اساس آنها عمل کرد، فهرست کرد. این امر مانع از مذاکره و اجرای پیمان استارت جدید ۲۰۱۰ توسط مسکو و واشنگتن نشد، اما اندکی پس از آن روسیه شروع به تقلب در پیمان قبلی INF کرد. نگاه کنید به: «سخنرانی و بحث متعاقب آن در کنفرانس امنیتی مونیخ»، رئیسجمهور روسیه.