نشریه اکونومیست : «جهان عرب درباره این جنگ ایران متفاوت میاندیشد» | ۲۸ خرداد ۱۴۰۴
چرا جنگ ایران و اسرائیل برای بسیاری در جهان عرب به یک "ورزش تماشایی" تبدیل شده، اما نگرانی از عواقب آن نیز رو به افزایش است.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۵ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: اکونومیست/نامشخص | 📅 تاریخ: June 17th 2025 / ۲۸ خرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
⚖️ توجه مهم: مطالب منتشرشده در این مقاله برگرفته از رسانهها و منابع رسمی غربی/عربی/عبری هستند که ممکن است دارای جهتگیریهای سیاسی، امنیتی یا تبلیغاتی خاصی باشند. انتشار این مطالب از سوی «سورسما» بهمنزلهٔ تأیید محتوای آنها نیست، بلکه صرفاً با هدف آگاهیبخشی، شناخت دقیقتر از طرف مقابل، و تحلیل راهبردی منتشر میشوند. خوانندگان بهویژه در ایران، لازم است این محتوا را با درک حساسیتهای رسانهای و اهداف احتمالی منتشرکنندگان اصلی، مطالعه کنند.
یک ورزش جدید تماشایی با عواقب ترسناک
روند رایج این روزها در رسانههای اجتماعی لبنان، ویدئوهایی از موشکهای بالستیک است که در آسمان شب حرکت میکنند. این پرتابهها که توسط ایران به سمت اسرائیل شلیک شدهاند، پسزمینه دراماتیک مهمانیهای خانگی، شامهای بیرون از خانه و حتی چند عروسی بودهاند. برخی از افرادی که چنین کلیپهایی را به اشتراک میگذارند از دیدن حملات به اسرائیل، که سال گذشته در لبنان جنگ به راه انداخت، خوشحالند. بسیاری دیگر صرفاً از اینکه موشکها به جای دیگری میروند، احساس آرامش میکنند. این احساس اخیر، نه تنها در لبنان بلکه در سراسر جهان عرب، جدید است. یک جنگ منطقهای آغاز شده است – اما برای یک بار هم که شده، کشورهای عربی (حداقل هنوز) در آن دخیل نیستند.
همدردی اندکی با اسرائیل وجود داشته است، که نباید جای تعجب داشته باشد: تاکتیکهای وحشیانه آن در غزه طی ۲۰ ماه گذشته حتی برخی از تحسینکنندگان عرب سابق آن را به منتقدان سرسخت تبدیل کرده است. صحنههای برخورد موشکهای بالستیک به تلآویو، حیفا و سایر شهرها، برای برخی از بینندگان در منطقه، مانند اندکی کارما به نظر رسیده است. آنچه شاید کمتر آشکار باشد، عدم همدردی با ایران نیز هست.
جمهوری اسلامی دههها را صرف مسلح کردن و تأمین مالی شبهنظامیان در کشورهای عربی کرده است: حزبالله در لبنان، حوثیها در یمن، و بیشمار دیگر در عراق. قرار بود آنها به عنوان دفاع پیشروی ایران، یک بیمهنامه در برابر حمله اسرائیل یا آمریکا عمل کنند. با گذشت زمان، آنها به نیروهای غیرقابل کنترل تبدیل شدند: شبهنظامیان ایران دهها منتقد (از جمله یک نخستوزیر سابق لبنان) را ترور کردند، میلیاردها دلار از خزانهها اخاذی کردند و به کشورهای همسایه، از جمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی (UAE) حمله کردند.

برای بسیاری در شام و خلیج [فارس]، ایران یک هژمون قدرتمند و منفور بود – تا اینکه ناگهان دیگر نبود. سهولتی که اسرائیل با آن به سرویسهای امنیتی ایران نفوذ کرد، هم مایه سردرگمی و هم خوشحالی در منطقه بوده است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC)، پیشتاز قدرت ایران، چنگالهای خود را در کشورهای عربی فرو برده بود؛ از قضا، متوجه نشد که اسرائیل نیز همین کار را در حیاط خلوت آن انجام داده است.
هیچکجا این شماتت قویتر از سوریه نیست، که به تازگی از یک جنگ داخلی دهساله علیه رژیم بشار اسد خارج شده است. آقای اسد، که در دسامبر از کشور گریخت، بدون کمک ایران، که سپاه پاسداران و شبهنظامیان متحد را برای حمایت از رژیم او فرستاد، نمیتوانست اینقدر دوام بیاورد.
برخی از فرماندهان ایرانی که در ۱۳ ژوئن توسط اسرائیل ترور شدند، نقش محوری در جنگ سوریه داشتند، جنگی که بیش از نیم میلیون نفر را کشت. سوریها به سرعت مرگ آنها را جشن گرفتند. مردی یک جعبه شیرینی به سفارت ایران در دمشق برد که از زمان فرار آقای اسد تعطیل شده است. دیگری شوخی کرد که احتمالاً تنها بخش امن خاک ایران بوده است – زیرا خالی بود. پس از یک دهه وحشیگری، سخت است که کسی سوریها را به خاطر چنین طنز تلخی سرزنش کند.
با این حال، برای بیشتر مردم، این جنگ به مثابه یک ورزش تماشایی است. در آغاز جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، مناخیم بگین، نخستوزیر اسرائیل، به طور مشهوری برای هر دو طرف آرزوی موفقیت کرد. امروز نیز احساسات مشابهی از سوی مخاطبان عرب شنیده میشود: رسانههای اجتماعی پر از شوخیهایی در مورد آماده کردن تنقلات و نوشیدنی برای تماشای «مسابقه» هر شب است، در حالی که اسرائیل و ایران با یکدیگر تبادل آتش میکنند.
لحن در شبکههای خبری پانعرب کاملاً متفاوت است. الجزیره، شبکه تلویزیونی تحت حمایت مالی قطر، در پوشش خبری خود به طور گستردهای با ایران همدردی کرده است. این قابل درک است: این شبکه با اسرائیل خصومت دارد و قطر مدتهاست تلاش کرده تا روابط صمیمانهای با ایران، که با آن در مالکیت میدان گازی عظیم پارس جنوبی در خلیج فارس شریک است، حفظ کند. اما لحن در رسانههای تحت کنترل عربستان سعودی نیز به طور غیرمنتظرهای سنجیده بوده است. ایدئولوژی در آنجا یک عامل نیست. سعودیها مدتهاست ایران را دشمن اصلی خود میدانند. سه سال پیش، زمانی که ایران در اعتراض به رژیم به پا خاست، رسانههای آنها با اشتیاق ناآرامیها را پوشش دادند: حتی تظاهرات کوچک در روستاهای دورافتاده به اخبار فوری تبدیل شد.
اما امروز، سعودیها نگران خصومت با همسایه منطقهای خود هستند، مبادا ایران پادشاهی را به خاطر تحریک جنگ سرزنش کند و تصمیم به حمله به آن بگیرد (همانطور که در سال ۲۰۱۹ انجام داد). آنها سعی کردهاند بر آسیبپذیری رژیم ایران تمرکز نکنند. با این حال، اگر رژیم سقوط کند، لحن در خلیج [فارس] ممکن است تغییر کند: احترام عربستان به ایران تاکتیکی است، نه از صمیم قلب.
جنگ در ایران هرگونه تردید باقیمانده در منطقه را در مورد هژمونی منطقهای اسرائیل از بین برده است. عبدالخالق عبدالله، یک دانشگاهی اماراتی که یکی از صریحترین منتقدان اسرائیل در کشورش است، نوشت: «اسرائیل ترسناک و قدرتمند است و روز به روز تأیید میکند که در سطوح نظامی و اطلاعاتی یک استاد است.» با این حال، قدرت فزاینده آن، حتی در کشورهایی مانند امارات متحده عربی، نزدیکترین متحد عرب اسرائیل، مایه نگرانی فزاینده است.
اسرائیل نشان داده است که قادر به درهم شکستن دشمنان خود است – ابتدا اعراب، اکنون ایرانیها. اما به نظر میرسد علاقهای به همکاری با دوستان برای ایجاد یک نظم منطقهای باثباتتر ندارد. جنگ در غزه همچنان ادامه دارد، مایه بدبختی برای فلسطینیان و خشم در سراسر جهان عرب. جنگ در ایران خطر کشاندن سایر کشورها را به همراه دارد. محمد باهرون، یک تحلیلگر در دبی، نگران است: «[اسرائیل] به منبع اصلی بیثباتی در منطقه تبدیل میشود، جایگاهی که قبلاً با ایران مشترک بود.» کشورهای خلیج [فارس]، به ویژه، خواهان ثبات و آرامش هستند؛ به نظر میرسد اسرائیل هر چیزی جز این را ارائه میدهد. ■