نشریه فارن پالیسی: «چگونه فرانکلین دلانو روزولت امنیت ملی را ابداع کرد» | ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
چگونه سخنرانی فرانکلین روزولت در سال ۱۹۳۷ در شیکاگو، پایههای مفهوم مدرن امنیت ملی را بنا نهاد و مسیر سیاست خارجی آمریکا را برای دهههای آینده تغییر داد.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/اندرو پرستون | 📅 تاریخ: ۳۰ مه ۲۰۲۵ / ۱۰ خرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
در ۵ اکتبر ۱۹۳۷، پرزیدنت فرانکلین دی. روزولت یکی از به یاد ماندنیترین سخنرانیهای سیاست خارجی در تاریخ ایالات متحده را ایراد کرد. او قصد نداشت از زمان حضور خود در شیکاگو برای صحبت در مورد بحران جهانی استفاده کند. او در واقع برای افتتاح پل جدیدی بر روی رودخانه شیکاگو که برای اولین بار نیمههای شمالی و جنوبی «اوتر درایو» (بعداً به نام لیک شور درایو شناخته شد) را به هم متصل میکرد، آنجا بود. و برای مردم شیکاگو، افتتاح پل «اوتر لینک» بسیار مهمتر از جنگی بود که در خارج از کشور در حال شکلگیری بود.
با این حال، سخنرانی روزولت در شیکاگو در نهایت مبنای ایدئولوژیک انقلابی در تفکر استراتژیک ایالات متحده را پیریزی کرد. در آن روز، روزولت شروع به در هم تنیدن ایدههای رفاه اجتماعی اقتصادی و دفاع از خود ملی در دکترین جدیدی کرد که به زودی به عنوان «امنیت ملی» شناخته میشد.
تحت این مفهوم جدید، ایده اساسی دفاع ملی به طور بنیادی تغییر کرد، از تعریف محدودی از دفاع از خود سرزمینی به تعریفی بسیار گستردهتر مبتنی بر آگاهی بیشتر از اینکه تهدیدات دوردست میتوانند در نهایت به طرق مختلف – ایدئولوژیک و اقتصادی، و همچنین فیزیکی – به ایمنی اساسی ایالات متحده آسیب برسانند.
با فشار روزولت و انترناسیونالیستهایی که از او حمایت میکردند، از اواخر دهه ۱۹۳۰، آمریکاییها شروع به تصور دفاع ملی به عنوان حفاظت از جایگاه کلی خود در جهان و در نهایت، سبک زندگی خود کردند. امنیت هم ایدئولوژیک و هم سرزمینی، هم هنجاری و هم فیزیکی، هم جهانی و نه فقط قارهای شد. همانطور که امروز نیز هست، همه جانبه شد – و به نوعی، این ایده در شیکاگو آغاز شد.
در پاییز ۱۹۳۷، به نظر میرسید که وضعیت کشور و وضعیت جهان در جهتهای متضادی حرکت میکنند. در داخل، علیرغم رکود شدیدی که در اوایل همان سال آغاز شده بود، به نظر میرسید که «نیو دیل» رکود بزرگ را مهار کرده است. اگرچه اقتصاد هنوز به طور کامل بهبود نیافته بود، اما این احساس وجود داشت که بدترین دوران بحران به پایان رسیده است. با این حال، در خارج از کشور، شرایط رو به وخامت بود. در اروپا، آلمان نازی در حال تسلیح مجدد بود، ایتالیا اتیوپی را فتح کرده بود و دموکراسی اسپانیا در محاصره بود، در حالی که در آسیا، ارتش ژاپن به تازگی به چین حمله کرده بود.
تشدید بحران جهانی روزولت را نگران کرده بود، اما هرچقدر هم که مایل بود کاری در این مورد انجام دهد، با افکار عمومی در داخل کشور محدود شده بود. تعداد کمی از آمریکاییها با آلمان یا ژاپن همدردی میکردند؛ تعداد کمتری هنوز میخواستند ایالات متحده برای متوقف کردن آنها مداخله کند. اما حمله ژاپن به چین، روزولت را به اقدام واداشت.
در اوت ۱۹۳۷، تاکتیکهای ژاپنیها در نبرد شانگهای – هدف قرار دادن عمدی غیرنظامیان چینی و مصونیت اندک برای مناطق تحت نفوذ امپراتوریهای اروپایی و ایالات متحده در شهر – آمریکاییها را شوکه کرد. ژاپنیها با مقاومت مصممانهای روبرو شدند و محاصره آنها تا سپتامبر و اکتبر ادامه یافت. در آن زمان، روزولت در یک تور سخنرانی ملی بود و از توقف خود در شیکاگو برای پرداختن به بحران چین استفاده کرد.
پل «اوتر لینک» شیکاگو سالها در دست ساخت بود، اما زمانی که روزولت در سال ۱۹۳۳ وارد کاخ سفید شد، این پروژه، همراه با اکثر پروژههای زیربنایی دیگر شهر که با بودجه محلی تأمین مالی میشدند، متوقف شده بود. اما انتخاب روزولت و اجرای «نیو دیل» اوضاع را تغییر داد. اداره امور عمومی، به ریاست وزیر کشور هارولد ایکیس، که خود اهل شیکاگو بود، شکاف بودجه را پر کرد و اطمینان داد که پل تکمیل خواهد شد.
برای انبوه مردمی که برای دیدن افتتاح آن آمده بودند، این پل جوهره وعده روزولت به مردم آمریکا را در خود داشت: «نیو دیل» صرفاً از اقدامات ضد چرخهای برای تحریک اقتصاد و احیای اقتصاد قدیمی استفاده نمیکرد – بلکه این کار را به گونهای انجام میداد که زندگی روزمره آمریکاییهای عادی را بهبود بخشد.
در واقع، دلیل اینکه روزولت در آن پاییز در یک تور سخنرانی در ایالتهای غربی، از وایومینگ شروع و به ایلینوی ختم میشد، شرکت کرده بود، جشن گرفتن دستاوردهای برنامهریزی «نیو دیل» بود. او در سال ۱۹۳۴، زمانی که «نیو دیل» با اولین دوره جدی انتقادات روبرو بود، تور مشابهی برگزار کرده بود. با توجه به اینکه رکود اخیر کشور را بار دیگر در وضعیت روحی مشابهی قرار داده بود، طبیعی بود که او به برخی از آن پروژههای عمرانی «نیو دیل» که «منفعت ملی» داشتند – مانند سدهای عظیم برقآبی در بونویل، اورگان، و گرند کولی، واشنگتن – و ساخت آنها را تنها چند سال قبل آغاز کرده بود، بازگردد.
همانطور که روزولت در اواخر سپتامبر ۱۹۳۷، طی ۱۰ روز طاقتفرسا از تجمعات، سخنرانیها و جلسات در هر ایالت شمالی از واشنگتن تا مینهسوتا، به سمت شرق به شیکاگو حرکت میکرد، دفاعی پرشور و گاهی سرکشانه از «نیو دیل» ارائه داد.
لیبرالیسمی که در قلب سوسیال دموکراسی قرار داشت، هم مقدمه سخنرانی روزولت در شیکاگو و هم گذار او به بحران جهانی را فراهم کرد. او در سفر غربی خود «شادی، امنیت و صلحی را که سرزمین وسیع ما را پوشانده است» دیده بود و در حالی که به نقش «نیو دیل» در ایجاد امنیت برای مردم آمریکا افتخار میکرد، نمیتوانست آن را با سایر نقاط جهان مقایسه نکند. او گفت در دوران گذشته، آمریکاییها میتوانستند بحرانهای خارجی را با بیتفاوتی مشاهده کنند، اما «در شرایط مدرن» آنها «باید به خاطر آینده خود، به بقیه جهان فکر کنند.»
روزولت با عباراتی غیرمعمول و قوی، با استفاده از زبانی که معمولاً برای مخالفان داخلی «نیو دیل» به کار میبرد، «حکومت وحشت» را که جهان را به ستوه آورده بود، محکوم کرد. او گفت در عصر وابستگی متقابل فناوریهای نظامی فراقارهای و جنبشهای تودهای تمامیتخواه، «هیچکس تصور نکند که آمریکا فرار خواهد کرد، آمریکا میتواند انتظار رحمت داشته باشد، این نیمکره غربی مورد حمله قرار نخواهد گرفت و با آرامش و صلح به ادامه اخلاق و هنرهای تمدن ادامه خواهد داد.» جهان اکنون در «وضعیت هرج و مرج و بیثباتی بینالمللی قرار داشت که از آن راه فراری جز انزوا یا بیطرفی صرف وجود نداشت.»
در به یاد ماندنیترین بخش سخنرانی، روزولت جنگ را به ویروس تشبیه کرد و هشدار داد که «اپیدمی بیقانونی جهانی در حال گسترش است.» هنگامی که بیماری از کنترل خارج میشد، پاسخ معمول دولت اعمال «قرنطینه بیماران به منظور محافظت از سلامت جامعه در برابر گسترش بیماری» بود. روزولت در پایان نتیجه گرفت که اکنون زمان آن فرا رسیده است که دولتهای متجاوزی مانند ژاپن را قبل از اینکه ویروس جنگ و فتح را به خود جامعه بینالمللی سرایت دهند، قرنطینه کنیم. در طول یک درگیری جهانی قبلی، تشبیه پرزیدنت وودرو ویلسون به نیروهای غیرقابل کنترل جنگ، آتش بود. تشبیه روزولت بیماری بود.
روزولت به جمعیت حاضر در شیکاگو گفت: «همبستگی و وابستگی متقابلی در دنیای مدرن وجود دارد» که «انزوای کامل هر ملتی از تحولات سایر نقاط جهان را غیرممکن میسازد.» بنابراین، برخلاف قضاوت مورخان، تمرکز سیاست خارجی سخنرانی به هیچ وجه با افتتاح پل «بیارتباط» نبود و روزولت نیز «ناگهان موضوع را تغییر نداده بود.» دقیقاً به جا بود.
سخنرانی قرنطینه در اکتبر ۱۹۳۷، صرف نظر از خاستگاههای فرهنگی و ایدئولوژیک آن، با استقبال متفاوتی روبرو شد و تأثیر چندانی بر سیاست خارجی موجود یعنی بیطرفی کامل نداشت؛ برخی از اعضای کنگره حتی این سخنرانی را جرمی قابل استیضاح خواندند و نه آلمانیها و نه ژاپنیها آن را جدی نگرفتند.
اما این سخنرانی پایههای سیاسی و ایدئولوژیکی را بنا نهاد که روزولت تنها چند سال بعد بر اساس آن انقلابی را در جنگ و دیپلماسی ایالات متحده آغاز کرد که خط اول دفاع ایالات متحده را از نظر جغرافیایی، مفهومی و سیاسی گسترش داد.
این دیدگاه از دولت، که در یک پل واقعی در شیکاگو بیان شد، نشانگر پلی استعاری بین یک نظم قدیمی و نظم جدید بود: از مفاهیم قدیمی مداخله محدود دولت در اقتصاد ملی و روابط بینالملل به مفاهیم جدید نقش فعال و اغلب نامحدود دولت در مدیریت اقتصاد داخلی و نظم جهانی. از نظر امنیت ملی، «نیو دیل» پیشرو اجماع جنگ سرد بود، در حالی که قرنطینه پیشرو مهار بود.
و سرنوشت پل «اوتر لینک» چه شد؟ در طول جنگ جهانی دوم، که ثابت کرد «امنیت ملی» در حال شکلگیری است، اهالی شیکاگو روی آن میایستادند تا «کشتیهای جنگی ساخته شده در کارخانههای کشتیسازی متعدد دریاچههای بزرگ را که برای عبور از میسیسیپی به خلیج [فارس] وارد شیکاگو میشدند» تماشا کنند، پیش از آنکه برای نبرد در اقیانوس اطلس یا آرام حرکت کنند. بعدها، در طول جنگ سرد، رهبران شهر شیکاگو رسماً نام آن را با نامی کاملاً مناسب تغییر دادند: پل یادبود فرانکلین دلانو روزولت.
”