نشریه دیپلمات : «ویکی دیویس درباره یادبود جنگ جهانی دوم در آسیای مرکزی» | ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
گفتگو با ویکی دیویس درباره چگونگی یادبود جنگ جهانی دوم در آسیای مرکزی، تأثیر سیاستهای پوتین بر این مراسم و آینده حافظه تاریخی منطقه در سایه تحولات جهانی.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۸ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: دیپلمات/کاترین پوتز (مصاحبه با ویکی دیویس) | 📅 تاریخ: [No specific day, May 2025 in URL] / اردیبهشت ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
در ۸ مه ۱۹۴۵، آلمان نازی رسماً تسلیم شد و جنگ جهانی دوم در اروپا به پایان رسید. در مسکو، ۹ مه بود. روز پیروزی، همانطور که این تعطیلات در سراسر اتحاد جماهیر شوروی سابق نامیده شد، تحت ریاستجمهوری ولادیمیر پوتین که از تاریخ، گاهی با تحریف، برای اهداف معاصر خود بهرهبرداری میکرد، توجه فزایندهای دریافت کرد.
حدود ۱۰ درصد از ارتش سرخ شوروی از آسیای مرکزی بودند و یادبود جنگ با بناهای تاریخی در سراسر منطقه و اغلب با رژههایی برای گرامیداشت ۹ مه مشهود است.
در طول سالها، برگزاری مراسم ۹ مه با نیروهای ژئوپلیتیکی و نگرانیهای داخلی به یکسان، کاهش و افزایش یافته است. حتی با لغو یا تغییر رژهها در آسیای مرکزی، جایگاه رژه ۹ مه مسکو هر سال بهدقت برای اینکه چه کسی در کنار پوتین ظاهر میشود، زیر نظر گرفته میشود. اگرچه هر پنج رئیسجمهور آسیای مرکزی در سال ۲۰۲۲، در پی تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین، از شرکت در این جشن خودداری کردند، اما در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ حضور یافتند. انتظار میرود هر پنج نفر برای مراسم هشتادمین سالگرد امسال، همراه با شی جینپینگ، رئیسجمهور چین، حضور یابند.
در مصاحبه زیر، کاترین پوتز، سردبیر دیپلمات، با ویکی دیویس، نویسنده کتابهای «آسیای مرکزی در جنگ جهانی دوم: تأثیر و میراث جنگیدن برای اتحاد جماهیر شوروی» (بلومزبری، ۲۰۲۴) و «اسطورهسازی در اتحاد جماهیر شوروی و روسیه مدرن: یادبود جنگ جهانی دوم در شهر قهرمان برژنف» (بلومزبری، ۲۰۱۷)، در مورد روز پیروزی و قدرت حافظه تاریخی گفتگو میکند.
امسال هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم است که در ۹ مه در سراسر اتحاد جماهیر شوروی سابق بهعنوان روز پیروزی جشن گرفته میشود. برای خوانندگانی که ممکن است کمتر آشنا باشند، میتوانید مشارکت مردم آسیای مرکزی در جنگ جهانی دوم را تشریح کنید؟
پنج جمهوری آسیای مرکزی که در قرن نوزدهم توسط روسیه تزاری مستعمره شده بودند، در قرن بیستم به اتحاد جماهیر شوروی پیوستند. هنگامی که آلمان نازی در ژوئن ۱۹۴۱ به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد، مردان از سراسر کشور برای تقویت صفوف ارتش سرخ فراخوانده شدند. در ابتدا، داوطلبان عمدتاً از ملیت اسلاو ساکن در آسیای مرکزی پذیرفته شدند، اما با وخیمتر شدن اوضاع در اواخر سال ۱۹۴۱، سربازگیری اجباری بهطور جدی آغاز شد. در طول جنگ، کمی بیش از ۱۰ درصد از ارتش سرخ شوروی از آسیای مرکزی بودند و در کنار متفقین در جبههای که ما در غرب آن را جبهه شرقی مینامیم، میجنگیدند.
این اقلیتهای قومی در ابتدا، علیرغم تحمل تبعیض نژادی، برای عقب راندن مهاجم در نبرد مسکو مستقر شدند. سرعت سربازگیری اجباری در اواخر سال ۱۹۴۲ با شدت گرفتن نبرد استالینگراد، تلفات بالای شوروی و نامشخص بودن نتیجه جنگ، افزایش یافت. بعدها در جنگ، مردان آسیای مرکزی برای کمک به شکستن محاصره لنینگراد و آزادسازی کشورهای بالتیک به شمال منتقل شدند. پس از تسلیم برلین، بسیاری از مردان، بهویژه آنهایی که بهتازگی از آسیای مرکزی به خدمت سربازی اعزام شده بودند، بهسرعت به خاور دور اعزام شدند تا بر مراحل پایانی جنگ با ژاپن در منچوری تمرکز کنند.
مردان مسلمان آسیای مرکزی با بیمیلی در جنگی شرکت کردند که واقعاً متعلق به آنها نبود و هزاران مایل دورتر در جریان بود. جای تعجب نیست که فرار از خدمت و ترک خدمت برخی را وسوسه کرد، در حالی که بیشتر آنها به هنگهای پیادهنظام و تانک فرستاده شدند تا اغلب با سلاحها یا لباسهای ناکافی با دشمن روبرو شوند و دستورات را از افسران روسی خود به زبانی خارجی دریافت کنند. آنها که مرتباً توسط همرزمان اسلاو خود به دلیل قد کوتاهتر مورد تحقیر قرار میگرفتند، اغلب به ضعف و بزدلی متهم میشدند.
به لطف موقعیت منطقه در جناح جنوبی اتحاد جماهیر شوروی، این منطقه در طول جنگ نه اشغال شد و نه مستقیماً توسط دشمن در معرض خطر قرار گرفت. بنابراین توانست اسبهایی را برای استفاده در لشکرهای سوارهنظام و توپخانه تأمین کند. مصادره مواد غذایی در مناطق پشت جبهه، مانند تمام بخشهای اتحاد جماهیر شوروی که توسط آلمان نازی اشغال نشده بودند، بهشدت به جمعیت آسیب رساند. گرسنگی حاد و حتی قحطی بر منطقه تأثیر گذاشت، زیرا زنان و سالمندان در غیاب مردان خود برای تأمین معاش در مزارع اشتراکی تلاش میکردند.
چالشهایی که مردم آسیای مرکزی با آن روبرو بودند، با تصور مسکو از منطقه بهعنوان فضایی امن در پشت جبهه، که منطقه وسیعی را برای اسکان زیرساختهای صنعتی تخلیهشده که برای پیروزی در جنگ کلیدی بود، فراهم میکرد، تشدید شد. این منطقه همچنین میزبان پناهندگان و تخلیهشدگان از غرب بود. ازبکستان مقصد منتخب دولت برای اکثر تخلیهشدگان بود و بار اصلی هجوم زنان و کودکانی را که به دنبال پناهگاهی از اشغال دشمن بودند، به دوش میکشید. به همین ترتیب، قزاقستان اردوگاههای کار اجباری دور از خطوط مقدم را برای اسیران جنگی و تبعیدیان سیاسی که توسط استالین قربانی شده بودند، فراهم کرد. از این نظر، آسیای مرکزی به چهارراه واقعی اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد، زیرا امواج عظیمی از جابجایی جمعیت در سراسر منطقه گسترده شد.
آیا زبان یا نامگذاری خاصی برای جنگ وجود دارد که منحصر به آسیای مرکزی باشد؟ برای مثال، چین و روسیه نامهای خاص خود را برای جنگ جهانی دوم دارند، به ترتیب جنگ مقاومت در برابر تجاوز ژاپن و جنگ بزرگ میهنی.
بهعنوان بخشی از اتحاد جماهیر شوروی، تمام جمهوریهای آسیای مرکزی، به زبانهای خود، اصطلاح روسی «ولیکایا اтечествеنایا واینا» (Великая Отечественная война، «جنگ بزرگ میهنی») را برای درگیریای که از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ به طول انجامید، پذیرفتند.
تنوع بیشتری در سراسر منطقه در نام خود روز پیروزی مشهود است. در حالی که بیشتر جمهوریها برچسب «پیروزی» شوروی را حفظ کردهاند، ازبکستان تصمیم گرفته است خود را از مفهوم «پیروزی» که به قیمت جانهای بسیار به دست آمده، دور کند. این روز که در سال ۱۹۹۹ به «روز یادبود و افتخار» تغییر نام داد، یاد درگذشتگان جنگ را با احترام به کهنهسربازان جنگ ازبک که هنوز زندهاند، گرامی میدارد.
به همین ترتیب، ترکمنستان در سال ۲۰۰۰ روز پیروزی را به «روز یادبود قهرمانان ملی ترکمنستان در جنگ ۱۹۴۱-۱۹۴۵» تغییر نام داد و بهجای ادامه ادای احترام به کشتهشدگان شوروی بهطور کلی، یاد سربازان کشتهشده خود ترکمنستان را گرامی داشت.
روز پیروزی بهطور سنتی در آسیای مرکزی چگونه برگزار میشده است؟ آیا در طول سالها تغییری کرده است؟
از زمانی که روز پیروزی برای اولین بار ۲۰ سال پس از پایان جنگ به یک تعطیلات بزرگ در اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد، به لطف کیش جنگی که در دوران برژنف ایجاد شد، در سراسر اتحاد جماهیر شوروی به شیوهای مشابه برگزار میشد. پس از مرگ برژنف و فروپاشی متعاقب آن اتحادیه، کاهش گستردهای در علاقه به آن مشاهده شد. پس از اینکه ولادیمیر پوتین در اوایل اولین دوره ریاست جمهوری خود ابتکار عمل را به عنوان چیزی که میتوانست نه تنها همه روسها، بلکه در واقع همه کشورهای شوروی سابق را متحد کند، به دست گرفت، اشتیاق در بیشتر کشورهای پساشوروی دوباره افزایش یافت. دوره دوم ریاست جمهوری او اکسیژن بیشتری به شعلههای ابدی در سراسر منطقه دمید، زیرا آسیای مرکزی بهطور فزایندهای تحت تأثیر رسانهها و نفوذ سیاسی روسیه قرار گرفت.
روز پیروزی در روسیه عمدتاً از الگوی شوروی یعنی رژههای نظامی در شهرهای سراسر کشور پیروی میکند. با این حال، در آسیای مرکزی، مراسم بزرگداشت روز پیروزی نشانگر روابط با روسیه و خود پوتین است. در سالهای اخیر، هر جمهوری شرایط رویدادهای ۹ مه را بسته به تمایل خود برای فاصله گرفتن از تاریخ استعماری شوروی و سیاستهای غالب روسیه تغییر داده است.
برای مثال، در قزاقستان تصمیم گرفته شد رژه نظامی در ۷ مه، سالگرد ایجاد نیروهای مسلح جمهوری مستقل، برگزار شود. این امر رئیسجمهور را قادر ساخت تا بهموقع برای حضور در کنار پوتین در میدان سرخ برای رژه ۹ مه به مسکو سفر کند. بینشی از میزان اهمیت سیاسی رژههای نظامی در دو کشور با تصمیم سال ۲۰۲۰، هفتاد و پنجمین سالگرد پایان جنگ، برای لغو این رویداد در قزاقستان به دلیل همهگیری کووید-۱۹، در حالی که در روسیه صرفاً به تعویق افتاد، به دست میآید.
در ترکمنستان تا سال ۲۰۲۰ شباهتهای کمی با نسخه روسی مشهود بود، تا اینکه اولین رژه نظامی در عشقآباد، علیرغم همهگیری کووید-۱۹ (که وجود آن را کشور بهشدت انکار میکرد)، برگزار شد. بار دیگر، دولت فقیر در تلاشی برای جلب حمایت اقتصادی و سیاسی، همتای پساشوروی خود را فریفت. تاجیکستان نیز، علیرغم بیاعتناییهای قبلی به نفوذ روسیه، از این الگو پیروی کرد.
علیرغم برخی نزدیکیها بین دولت-ملتهای پساشوروی منطقه و روسیه، که عمدتاً به دلیل ضرورتهای اقتصادی عملگرایانه بود، مسائل یادبود در سال ۲۰۲۲، پس از تهاجم نظامی تمامعیار و بحثبرانگیز روسیه به اوکراین، ناگهان تغییر جهت داد. در نشانهای قابل توجه از مخالفت، رژهها در سراسر منطقه به جز رویدادهای جزئی در تاجیکستان متوقف شدند. از آن زمان، سیاستهای حافظه بهطور فزایندهای آشکار شدهاند، زیرا رژههای نظامی در سراسر آسیای مرکزی، با بهانه ظاهری کشش نداشتن بودجههای دولتی، از بین رفتهاند.
در همان زمان، جمهوریهای آسیای مرکزی تصمیم گرفتهاند از نماد بحثبرانگیز شوروی برای یادبود کشتهشدگان جنگ، یعنی روبان سنت جورج نارنجی و سیاه، فاصله بگیرند؛ روبانی که امروزه – گاهی اوقات بهشکل حرف «Z» تا شده – بهعنوان نماد پیروزی روسیه در جنگ اوکراین به رخ کشیده میشود. استفاده از این روبان در آسیای مرکزی بهدلیل کاربرد ملیگرایانهاش در روسیه، بهشدت مورد نکوهش قرار گرفته و اگر نگوییم کاملاً ممنوع شده است. جوانان قزاقستان اغلب بهجای آن از نسخهای آبی و زرد این روبان، یعنی رنگهای پرچم ملی، استفاده میکنند، در حالی که نسخهای قرمز و زرد آن گاهی در قرقیزستان دیده میشود.
در سال ۲۰۲۲، هیچیک از رؤسای جمهور آسیای مرکزی در رژه روز پیروزی در مسکو شرکت نکردند، اما در هر دو سال ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴، هر پنج نفر حضور یافتند. اهمیت سیاسی و فرهنگی شرکت در جشنهای روسیه برای رهبران فعلی منطقه چیست؟
هشتادمین سالگرد پایان جنگ، به پوتین دلیلی موجه برای دعوت مجدد حامیانش به میدان سرخ در روز پیروزی میدهد. مسکو گزارش میدهد که هر پنج رئیسجمهور آسیای مرکزی امسال به پوتین و شی جینپینگ، رئیسجمهور چین، در نمایشی آشکار از وحدت دیپلماتیک، خواهند پیوست. احتمالاً نیروهای کره شمالی نیز به رژه نظامی ملحق خواهند شد.
این حمایت مستمر از روسیه در سالی که سازمان ملل متحد بهطور جمعی تجاوز روسیه به اوکراین را محکوم کرد و خواستار خروج فوری نیروهای روسی شد، بسیار قابل توجه است. مظنونان همیشگی در فوریه در کنار روسیه علیه این قطعنامه رأی دادند، با اضافه شدن غافلگیرکننده ایالات متحده.
نکته قابل توجه این است که هر پنج جمهوری آسیای مرکزی یا از رأی دادن خودداری کردند یا غایب بودند و سعی داشتند درجهای از بیطرفی و احتمالاً تمامیت را حفظ کنند. این اقدام موازنه دیپلماتیک – نزدیک شدن به کرملین در حالی که کنترل روایت داخلی متفاوتی پیرامون روز پیروزی را در دست دارند – بهطور فزایندهای دشوار است زیرا اکثر جمهوریها درجهای از وابستگی اقتصادی به روسیه را حفظ میکنند. در عین حال، مهاجران اقتصادی از آسیای مرکزی به روسیه با پیشنهادهای دستمزد بالا برای پیوستن به ارتش روسیه تشویق میشوند، در حالی که پس از حمله به تالار کروکوس سیتی در مسکو در سال ۲۰۲۴، از افزایش عدم تحمل در این کشور نیز رنج میبرند.
پوتین چگونه از جنگ جهانی دوم – میراث و روایتهای آن در مورد قربانی شدن شوروی – برای توجیه و پیشبرد جنگ خود علیه اوکراین استفاده کرده است؟ این امر در آسیای مرکزی چگونه تفسیر میشود؟
شهروندان روسیه بیش از ۲۰ سال است که در معرض جریان بیوقفه تبلیغات متمرکز بر جنگ جهانی دوم قرار گرفتهاند. با استناد به میلیونها کشته و پیروزی نهایی بر فاشیسم در اروپا، تاریخ جنگ به بیانیهای سیاهوسفید از قربانی شدن شوروی و پیروزی نهایی، به لطف قهرمانی ارتش سرخ عمدتاً اسلاو، تبدیل شده است.
در دوران انزوای همهگیری کووید-۱۹ و زمینهچینی برای تهاجم به اوکراین، پوتین جایگاه روسیه در تاریخ را برای انعکاس تمایل خود به الحاق اوکراین، کشوری که، همانطور که رسانههای روسی دائماً بر آن تأکید میکنند، ظاهراً در سال ۱۹۴۱ در مقیاسی وسیع با مهاجمان نازی همکاری کرده تا جایی که اکنون توسط یک دولت «نازی» اداره میشود، بازنویسی کرد. بنابراین، بر عهده روسیه است که تمرین جنگ جهانی دوم را در بیرون راندن این به اصطلاح نازیها از اوکراین و آزادسازی (مجدد) کشور تکرار کند.
روایت پوتین تمایل دارد فاشیستهای نازی دوران جنگ را با تمام قدرتهای غربی امروزی در اروپا و ایالات متحده یکی بداند و بهراحتی نقش متفقین در جنگ را فراموش کند. استعارههای جنگ بر این اساس بازیافت میشوند، قهرمانان جدید بهطور منظم مورد تقدیر قرار میگیرند و روبان سنت جورج برای هدفی جدید از غبارروبی میشود، زیرا روایت رسمی تهاجم به اوکراین را برای مخاطبان داخلی پوتین توجیه میکند.
جمهوریهای آسیای مرکزی این تبلیغات را از طریق کانالهای تلویزیونی و رسانههای اجتماعی روسی دریافت میکنند که تا حدی بر دیدگاه آنها نسبت به درگیری دوردست تأثیر میگذارد. از سوی دیگر، کسانی که در شهرهای بزرگتر هستند، تعداد زیادی از جوانان روسی را میبینند که برای فرار از سربازگیری از کشور فرار میکنند و بسیاری از آنها سپس در قزاقستان یا قرقیزستان، برای مثال، تابعیت میگیرند. قطعاً در آنجا آزادی بیشتری برای صحبت آشکار در مورد جنگ در اوکراین وجود دارد، حتی اگر جزئیات آن کاملاً درک نشود. علاوه بر این، ناظران قزاق با نگرانی شاهد حوادث مختلف پهپادی، بهویژه حملات به پایانه خط لوله نفت ترانسخزر در بندر نووروسیسک روسیه، با پیامد کاهش فروش نفت که بر اقتصاد خودشان تأثیر میگذارد، هستند.
با گذشت زمان، در سراسر جهان کسانی که مستقیماً در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند، در حال مرگ هستند. فکر میکنید این چگونه بر نحوه تعامل مردم آسیای مرکزی با این تاریخ تأثیر خواهد گذاشت؟ آیا فکر میکنید این تغییر نسلی بر دیدگاههای منطقهای نسبت به روسیه نیز تأثیر خواهد گذاشت؟
بدون شک در آسیای مرکزی تمایلی برای یادآوری ویژه درگذشتگان جنگ در سال جاری، افتخار به نیاکان و ابراز تأسف از فقدان آنها وجود دارد. این در زمانی اتفاق میافتد که پنج جمهوری در حال تملک تاریخ ملی و رویدادهایی هستند که لزوماً با دوره شوروی مرتبط نیستند و در بسیاری از موارد ترجیح میدهند بر جایگاه خود در تاریخ جهانی تمرکز کنند تا بهعنوان بخشی از اتحاد جماهیر شوروی.
تنها تعداد انگشتشماری از کهنهسربازان جنگ هنوز زندهاند و هر ایالت تمام تلاش خود را میکند تا در حوالی روز پیروزی از آنها از نظر مالی و مادی حمایت کند. تا پیش از ظهور همهگیری کووید-۱۹، جنبش یادبود، هنگ جاویدان، که توسط دولت روسیه تشویق میشد، در برخی، اگر نه همه، جمهوریهای آسیای مرکزی محبوبیت پیدا کرده بود. رژههای مردم عادی که تصاویری از پدران و پدربزرگان خود را در یونیفورم ارتش شوروی حمل میکردند، در خیابانهای بیشکک و آستانه مشهود بود و امکان ادامه یادبود را حتی پس از مرگ شرکتکنندگان در جنگ فراهم میکرد. جالب اینجاست که این ابتکار در ابتدا در تاجیکستان ممنوع بود، جایی که نمایش تصاویر متوفیان برخلاف فرهنگ اسلامی تلقی میشد.
از زمان همهگیری، این رژهها برای جلوگیری از سرایت بیماری و در روسیه، برای کاهش تهدید حملات تروریستی بالقوه، به فضای آنلاین منتقل شدهاند. حتی امسال نیز که رژه نظامی بهطور استثنایی برای هشتادمین سالگرد در آستانه احیا شده است، هنگ جاویدان همچنان یک مراسم مجازی باقی مانده است. این امر مسیر دشواری را که قاسم ژومارت توکایف، رئیسجمهور قزاقستان، طی میکند، برجسته میکند، زیرا او در مسکو حضور مییابد، اجازه رژه نظامی را میدهد، اگرچه هنوز در ۷ مه به جای ۹ مه، اما بر هنگ جاویدان، روبان سنت جورج و سایر نمادهای آشکار ایدئولوژی شوروی سختگیری میکند. سایر جمهوریها نیز برنامههای تدریجی روسیزدایی خود را ادامه میدهند.
با کاهش اهمیت روز پیروزی در آسیای مرکزی، نیاز به آن در مسکو برای ترویج و اعتبار بخشیدن به جنگ در اوکراین بیشتر میشود.
”