نشریه فارن پالیسی: «مشکل روسیه که دولت آلمان را تهدید می‌کند» | ۲۲ تیر ۱۴۰۴

بازگشت حزب سوسیال دموکرات به رویکردهای منسوخ طرفدار روسیه، نه تنها انسجام داخلی این حزب را به چالش کشیده، بلکه توانایی دولت ائتلافی آلمان برای اقدام قاطع در برابر تهدیدات امنیتی اروپا را نیز تهدید می‌کند.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/توماس او. فالک | 📅 تاریخ: ۴.Jul.2025 / تیر ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


در بحبوحه وخامت اوضاع امنیتی اروپا، یکی از احزاب ائتلافی به بازگشت به رویکردهای دوران جنگ سرد دچار شده است.

حزب حاکم سوسیال دموکرات (SPD) در انتخابات فوریه آلمان نتیجه‌ای فاجعه‌بار متحمل شد. اولاف شولتس، صدراعظم، مجبور به کناره‌گیری شد و SPD وارد ائتلاف حاکم با اتحادیه دموکرات مسیحی (CDU) پیروز انتخابات شد. با این حال، در حالی که آلمان در مواجهه با تهدیدات ژئوپلیتیکی فزاینده، در حال بازتعریف موضع خارجی و دفاعی خود است، انسجام این ائتلاف با تردید مواجه شده است.

حزب سوسیال دموکرات در حال بازگشت به رویکردهای منسوخ طرفدار روسیه است، موضوعی که با یک تحول تکان‌دهنده اخیر تأیید شد: در اواخر ژوئن، رالف اشتگنر، قانونگذار ارشد، پس از گزارش‌هایی مبنی بر شرکت او در یک نشست محرمانه با افراد نزدیک به کرملین در باکو، از هیئت نظارت اطلاعاتی پارلمان حذف شد.

کنار گذاشتن اشتگنر در بحبوحه تغییرات داخلی صورت گرفت که نشان‌دهنده شکاف حزب بر سر چگونگی پاسخ به تجاوز روسیه است. رولف موتسنیش، رهبر دیرینه و متمایل به شرق SPD در بوندستاگ، در ماه فوریه توسط لارس کلینگ‌بایل که بیشتر بر اروپا متمرکز است، از این سمت برکنار شد. اما سپس، ماه گذشته – درست چند هفته قبل از اجلاس ناتو در اواخر ژوئن و بلافاصله پیش از کنگره حزب SPD – بیش از ۱۰۰ مقام و عضو کهنه‌کار SPD مانیفستی را صادر کردند که در آن خواستار بازگشت به دیپلماسی با مسکو شدند. در حالی که تنها پنج عضو فعلی بوندستاگ این سند را امضا کردند، نمادگرایی آن بسیار فراتر از اعداد است. در میان امضاکنندگان، موتسنیش و اشتگنر، و همچنین نوربرت والتر-بوریانس، رئیس سابق حزب، و هانس آیشل، وزیر دارایی اسبق، حضور داشتند. هر یک از امضاکنندگان نماینده جریان صلح‌طلب SPD هستند.

بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع که خود عضو SPD است، این مانیفست را «انکار واقعیت» توصیف کرد. او هشدار داد: «ما تنها می‌توانیم با این [ولادیمیر] پوتین از موضع قدرت مذاکره کنیم.» کلینگ‌بایل نیز بر این نکته تأکید کرد: «قدرت نظامی و دیپلماسی متضاد یکدیگر نیستند، بلکه دو روی یک سکه‌اند.» فریدریش مرتس، صدراعظم، در تلاش برای جلوگیری از بروز شکاف زودهنگام در ائتلاف، خاطرنشان کرد که «دولت در ارزیابی خود از تجاوز روسیه و آنچه از ما می‌طلبد، کاملاً متحد است.»

اما در زیر این اتحاد، یک شکاف مداوم نهفته است. آنچه زمانی یک بحث سیاست خارجی بود، اکنون به یک معضل حکومتی تبدیل شده است، زیرا پافشاری صداهای طرفدار تعامل در داخل SPD نه تنها انسجام داخلی حزب را تهدید می‌کند، بلکه خطر فلج کردن توانایی آلمان برای اقدام قاطع در یک محیط امنیتی به سرعت در حال وخامت در اروپا را نیز به همراه دارد.

ریشه‌های دکترینال

جهت‌گیری استراتژیک SPD به سوی مسکو اتفاقی نیست – بلکه دکترینال است. استراتژی «اوست‌پولیتیک» (Ostpolitik) صدراعظم ویلی برانت که در دوران تنش‌زدایی اواخر جنگ سرد متولد شد، یک تغییر بنیادین در سیاست خارجی آلمان غربی بود. برانت با حمایت از «تغییر از طریق نزدیکی» (Wandel durch Annäherung)، به دنبال ثبات از طریق تعامل بود و معتقد بود که گفتگو با بلوک شوروی می‌تواند مواضع تندروانه را تعدیل کرده و رویارویی را کاهش دهد. او برای تلاش‌هایش، در سال ۱۹۷۱ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. در داخل SPD، «اوست‌پولیتیک» چیزی فراتر از یک سیاست شد؛ به یک قطب‌نمای اخلاقی تبدیل گشت.

با گذشت زمان، این اخلاق‌گرایی به یک واکنش شرطی تبدیل شد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور خودکامگی‌های جدید در روسیه، تمایل SPD به گفتگو به طور فزاینده‌ای از واقعیت استراتژیک دور شد. هیچ جا این موضوع واضح‌تر از دوران صدراعظمی گرهارد شرودر (۱۹۹۸-۲۰۰۵) نبود. شرودر نه تنها وابستگی انرژی آلمان به روسیه را از طریق امضای قرارداد خط لوله نورد استریم ۱ عمیق‌تر کرد، بلکه پوتین را به عنوان یک «دموکرات بی‌عیب و نقص» ستود – توصیفی که در سال ۲۰۰۴ نیز اعتبار چندانی نداشت. استخدام شرودر پس از صدراعظمی در شرکت‌های انرژی روسیه نه تنها از نظر اخلاقی سوال‌برانگیز بود، بلکه نماد یک نابینایی استراتژیک بود که بعدها گریبان‌گیر برلین شد.

سردرگمی حزب با شرودر پایان نیافت. در سال ۲۰۱۶، پس از الحاق کریمه توسط روسیه، فرانک-والتر اشتاین‌مایر از حزب SPD – که در آن زمان وزیر خارجه آلمان و اکنون رئیس‌جمهور است – رزمایش‌های دفاعی ناتو در اروپای شرقی را «شمشیربازی» توصیف کرد؛ زبانی که بیشتر منعکس‌کننده تقارن اخلاقی دوران جنگ سرد بود تا ارزیابی تهدیدات قرن بیست و یکم. بنابراین، غرایز کلامی SPD در یک نظم جهانی که دیگر وجود نداشت، ریشه دوانده بود، حتی در حالی که روسیه پوتین از موضع تجدیدنظرطلبانه به سیاست توسعه‌طلبانه حرکت می‌کرد.

تهاجم تمام‌عیار روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، یک بازنگری را ضروری ساخت. در پاسخ، صدراعظم وقت، شولتس، که خود از استوانه‌های SPD بود، در یک سخنرانی در بوندستاگ اعلام کرد که این لحظه یک «تسایتن‌ونده» (Zeitenwende) – یک نقطه عطف – در سیاست دفاعی و خارجی آلمان است. این سخنرانی یک گسست قاطع از دهه‌ها خویشتن‌داری استراتژیک بود: شولتس از یک صندوق ویژه ۱۰۰ میلیارد یورویی برای نوسازی ارتش، تعهد به رسیدن به هدف ۲ درصدی هزینه‌های دفاعی ناتو، و پایان ناگهانی وابستگی آلمان به انرژی روسیه خبر داد.

در ابتدا، رهبری SPD از این تغییر حمایت کرد. کلینگ‌بایل، رهبر فعلی، اذعان کرد که باور حزب به «تغییر از طریق تجارت» شکست خورده است. او پذیرفت که رویکردهای گذشته به روسیه «اشتباه» بوده و بر نیاز به یک «بوندس‌ور» (ارتش آلمان) توانمند تأکید کرد. پنجره‌ای برای بازتعریف باز شد.

اما بازتعریف به ندرت خطی است، به ویژه در حزبی با میراث ایدئولوژیکی که شامل صلح‌طلبی، ضد نظامی‌گری و سنت قوی حمایت از خلع سلاح است. اگرچه شولتس و کلینگ‌بایل به طور موقت گارد قدیمی را به حاشیه راندند، اما ظهور مجدد مخالفت‌ها اجتناب‌ناپذیر بود.

بازگشت دوباره مخالفان

اکنون این مخالفت‌ها درست زمانی بازگشته‌اند که ائتلاف جدید، به رهبری مرتس از CDU، بسیار فراتر از اصلاحات اولیه شولتس رفته است. در یک تصمیم تاریخی در ماه مارس، بوندستاگ قانون اساسی آلمان را اصلاح کرد تا هزینه‌های دفاعی را از «شولدن‌برمزه» (ترمز بدهی قانون اساسی) معاف کند و امکان استقراض نامحدود نظامی را فراهم آورد. نتیجه: یک بسته دفاعی پنج ساله به ارزش ۶۵۰ میلیارد یورو (۷۶۴ میلیارد دلار)، با افزایش هزینه‌های سالانه از ۹۵ میلیارد یورو (۱۱۲ میلیارد دلار) در سال ۲۰۲۵ به نزدیک ۱۶۲ میلیارد یورو (۱۹۰ میلیارد دلار) تا سال ۲۰۲۹ – معادل ۳.۵ درصد تولید ناخالص داخلی آلمان. پیش‌بینی‌ها برای اوایل دهه ۲۰۳۰ نشان می‌دهد که هزینه‌های دفاعی ممکن است به ۵ درصد تولید ناخالص داخلی برسد.

در حالی که مانیفست SPD حمایت از اوکراین را زیر سؤال نمی‌برد، اما خواستار «تلاشی فوق‌العاده دشوار» برای تعامل مجدد با روسیه «پس از خاموش شدن اسلحه‌ها» است. این مانیفست از آنچه به عنوان یک موضع امنیتی اروپایی به طور فزاینده نظامی‌شده تلقی می‌کند، انتقاد کرده و یک «حرکت بی‌امان» به سوی تسلیحات را محکوم می‌کند و در عوض خواستار بازگشت به «ظرفیت متقابل برای صلح» می‌شود – واژگانی که فرمول‌بندی‌های دوران جنگ سرد را در دنیایی که دیگر بر اساس مقدمات جنگ سرد عمل نمی‌کند، بازگو می‌کند.

مهم‌تر از همه، این سند هیچ اشاره‌ای به تجاوز مداوم روسیه، نه تنها در خاک اوکراین، بلکه از طریق عملیات سایبری، اجبار انرژی و کارزارهای اطلاعات نادرست در سراسر اتحادیه اروپا نمی‌کند. این سند به این نکته اشاره نمی‌کند که تلاش شولتس در سال ۲۰۲۴ برای ارتباط با پوتین به یک مونولوگ کوتاه و یک‌طرفه و بدون هیچ حرکت دیپلماتیکی منجر شد. همچنین این مانیفست به ماهیت ساختاری خودِ پوتینیسم نمی‌اندیشد: یک پروژه امپریالیستی که علاقه‌ای به مصالحه ندارد.

نویسندگان مانیفست اساساً زمینه و ماهیت همان سیاستی را که به آن استناد می‌کنند، اشتباه می‌خوانند. «اوست‌پولیتیک» برانت یک استراتژی صلح‌طلبانه نبود. این سیاست در چارچوب بازدارندگی جنگ سرد وجود داشت. در آن زمان، آلمان غربی بیش از ۳.۵ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف دفاع می‌کرد و یک متحد متعهد ناتو بود. تعامل از موضع ساده‌لوحی اخلاقی انجام نمی‌شد، بلکه از موضع قدرت نظامی صورت می‌گرفت.

جناح طرفدار تعامل امروز، عکس این را پیشنهاد می‌دهد: یک رویکرد اول-گفتگو که از بازدارندگی معتبر جدا شده است. این جناح به این توهم چسبیده است که دیپلماسی ذاتاً فضیلت است، صرف نظر از عدم تقارن قدرت درگیر – یک احساسات‌گرایی استراتژیک که خود را به عنوان عمل‌گرایی جا می‌زند. از سال ۲۰۲۲، پوتین به وضوح نشان داده است که دیپلماسی را به عنوان تعلل تاکتیکی تفسیر می‌کند، نه مذاکره واقعی.

کلینگ‌بایل اکنون خود را در برابر یک جناح دوباره سر برآورده می‌بیند که به همان اندازه به یک جهان‌بینی استراتژیک منسوخ متعهد است. در کنگره حزب SPD که در آن با رأی ناچیزی دوباره انتخاب شد، بسیاری از نمایندگان ابراز نگرانی کردند که افزایش سرسام‌آور هزینه‌های دفاعی می‌تواند هزینه‌های اجتماعی را که پول رایج انتخاباتی سنتی SPD است، ببلعد.

سابقه شکاف

برای این شکاف، سابقه وجود دارد. هلموت اشمیت، صدراعظم SPD که از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۲ کشور را رهبری می‌کرد، نگران از تهاجم شوروی به افغانستان و برتری موشکی روزافزون مسکو در اروپای مرکزی، پیشگام چیزی شد که به تصمیم دو مسیره ناتو در سال ۱۹۷۹ تبدیل شد: یک استراتژی دوگانه که مذاکرات کنترل تسلیحات را با تهدید استقرار موشک‌های هسته‌ای میان‌برد در اروپای غربی در صورت شکست مذاکرات با اتحاد جماهیر شوروی ترکیب می‌کرد.

اگرچه این تصمیم بر اساس منطق استراتژیک بود، اما در میان مردم آلمان بسیار نامحبوب و در داخل حزب خود اشمیت به طور فزاینده‌ای بحث‌برانگیز شد.

ائتلاف سوسیال-لیبرال که او رهبری می‌کرد، در نهایت در اواخر تابستان ۱۹۸۲ از طریق رأی عدم اعتماد علیه اشمیت، رسماً به دلیل اختلاف‌نظرها بر سر سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی بین SPD و شریک کوچک‌تر آن، حزب دموکرات آزاد، از هم پاشید. با این حال، عمق شکاف داخلی بر سر سیاست امنیتی تنها یک سال بعد به وضوح آشکار شد. در کنگره حزب SPD در سال ۱۹۸۳، از ۴۰۰ نماینده، تنها ۱۴ نفر به اشمیت پیوستند و از تصمیم دو مسیره حمایت کردند.

این رد تقریباً کامل موضع او نه تنها به حاشیه رانده شدن جهان‌بینی استراتژیک او در داخل حزب را نشان داد، بلکه قدرت پایدار غرایز صلح‌طلبانه و ضد هسته‌ای SPD را نیز برجسته کرد.

این نیز یک واقعیت است که SPD با گردش مالی مداوم رهبری مشخص می‌شود، که نشانه‌ای از کثرت‌گرایی داخلی و بحران هویت عمیقاً نهادینه شده آن است. از زمانی که شرودر در سال ۲۰۰۴ رهبری حزب را واگذار کرد، این حزب ۱۱ رئیس مختلف و چندین سرپرست اضافی داشته است که کلینگ‌بایل و رئیس مشترک جدیدش، بربل باس، آخرین نفرات در این لیست طولانی هستند. برای درک بهتر این موضوع: CDU از سال ۲۰۰۰ تنها چهار رهبر داشته است.

چشم‌انداز آینده

در حال حاضر، کلینگ‌بایل موفق شده است جناح طرفدار روسیه در SPD را سرکوب کند و موضعی آتلانتیسیستی‌تر و امنیت‌محورتر را در داخل حزب مجدداً تأیید کند. با این حال، آسیب به اقتدار او را نمی‌توان نادیده گرفت. نتیجه ضعیف انتخاب مجدد اخیر او نه تنها نشان‌دهنده نارضایتی داخلی است، بلکه شکنندگی پنهانی در رهبری او را نیز نشان می‌دهد. وزیر دارایی جدید دومین بدترین نتیجه را در تاریخ انتخابات رهبری SPD ثبت کرد. طبق گزارش‌ها، مرتس شخصاً پس از رأی‌گیری با کلینگ‌بایل تماس گرفت تا ارزیابی کند که آیا او می‌تواند کنترل حزب خود را حفظ کند یا خیر، یک حرکت خارق‌العاده که نشان‌دهنده درک آسیب‌پذیری در رأس SPD است.

اگر پویایی‌های میدان نبرد در اوکراین تردید عمومی را نسبت به تعامل نظامی دوباره شعله‌ور کند – اگرچه تا فوریه ۲۰۲۵، ۶۷ درصد از آلمانی‌هایی که توسط گروه پژوهشی والن مورد نظرسنجی قرار گرفتند، از حمایت از اوکراین با تسلیحات طرفداری می‌کنند – خطر تنش‌های مجدد درون ائتلافی افزایش خواهد یافت.

تحت چنین شرایطی، شکاف‌های ایدئولوژیکی حل‌نشده SPD می‌تواند بار دیگر به یک نیروی گریز از مرکز تبدیل شود و نه تنها رهبری کلینگ‌بایل، بلکه خود دولت آلمان را نیز تهدید کند.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: Foreign Policy

💡 درباره منبع: فارن پالیسی (Foreign Policy) یک نشریه خبری آمریکایی است که بر سیاست جهانی، امور جاری و سیاست داخلی و خارجی تمرکز دارد. این نشریه به دلیل تحلیل‌های عمیق و گزارش‌های تأثیرگذار خود در سطح بین‌المللی شناخته شده است.

✏️ درباره نویسنده: توماس او. فالک (Thomas O. Falk) یک روزنامه‌نگار آلمانی-بریتانیایی مستقر در لندن است که موضوعات مرتبط با سیاست اروپا، روابط بین‌الملل و امنیت را پوشش می‌دهد.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.