نشریه فارن پالیسی : «دخالت در جنگ با ایران می‌تواند عواقب وخیمی داشته باشد» | ۲۹ خرداد ۱۴۰۴

چرا دخالت مستقیم آمریکا در جنگ ایران و اسرائیل، با توجه به سوابق مداخلات پیشین و شخصیت ترامپ، می‌تواند به نتایج فاجعه‌باری برای منافع داخلی و خارجی آمریکا منجر شود.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/هاوارد دبلیو. فرنچ | 📅 تاریخ: June 18, 2025 / ۲۹ خرداد ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


ترامپ ابتدا احتیاط نشان داد اما اکنون به نظر می‌رسد به دنبال اعتبار است.

پس از روزها بمباران ایران توسط اسرائیل و شلیک موشک‌ها از سوی آن کشور به تلافی به تل‌آویو و سایر شهرها، ایالات متحده ناگهان خود را در آستانه دخالت مستقیم در یک درگیری بزرگ دیگر در خاورمیانه می‌بیند.

صرفاً دانستن تاریخچه جنگ‌های آمریکا در آن منطقه و کشورهای همسایه در نسل گذشته کافی است تا این موضوع غافلگیرکننده باشد. مداخلات ایالات متحده در عراق هم از نظر جانی و هم مالی بسیار پرهزینه بود و کشوری ویران را در پی داشت که هرگز به طور کامل بهبود نیافته است. اشغال طولانی‌مدت افغانستان توسط آمریکا با عقب‌نشینی مفتضحانه پایان یافت، در حالی که حتی اهداف کمتری را محقق کرده و هزینه‌های حتی بیشتری را نیز در پی داشته بود.

اگرچه بسیار کمتر مورد بحث قرار گرفته است، مداخله ایالات متحده در لیبی ممکن است سابقه مرتبطی را برای آنچه در صورت تعهد واشنگتن به جنگ علیه ایران رخ خواهد داد، ارائه دهد. آن مداخله که با همکاری متحدان اروپایی انجام شد، به سرنگونی دیکتاتوری دیرینه معمر قذافی کمک کرد، اما همچنین آن کشور را از هم پاشید و آن را به سمت خشونت‌های جنگ‌سالارانه و جنگ داخلی سوق داد. و خسارت جانبی که به کشورهای همسایه وارد کرد، با گسترش آزادانه سلاح‌های سبک در منطقه ساحل آفریقا، ویرانگر بود.

برخی از بزرگترین دلایل مخالفت با آنچه به نظر می‌رسد لغزش آمریکا به سمت جنگ علیه ایران است، کاملاً داخلی هستند. آنچه از فرآیند تصمیم‌گیری تاکنون مشخص شده، رئیس جمهور دونالد ترامپ را فردی خودشیفته، غیرجدی و دمدمی‌مزاج نشان می‌دهد. تا حدود یک هفته پیش، ترامپ اعتبار سیاست خارجی خود را بر اجتناب از درگیری و تلاش برای صلح بنا نهاده بود. البته ناسازگاری‌ها در اجرا بسیار بوده است، مانند جنگ بین روسیه و اوکراین، که ترامپ با توجه به عدم تمایل خود به مقصر دانستن ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، برای حمله به همسایه‌اش یا انتقاد معنادار از او، کار چندانی برای جلوگیری از آن انجام نداده است.

با این حال، ترامپ در مورد دو چیز درجه‌ای از جدیت را نشان داده است که اکنون ممکن است با جنگ علیه ایران معکوس شود. یکی از آنها تأکید بر پایان دادن به درگیری‌ها، که به تازگی ذکر شد، و دیگری تمایل او به محدود کردن دخالت آمریکا در طیف وسیعی از مسائل در امور سایر کشورها، از توسعه اقتصادی گرفته تا جنگ، بوده است.

خودشیفتگی و بداهه‌پردازی ترامپ در لغزش ظاهری به سمت رویارویی مسلحانه مستقیم با تهران را می‌توان از طریق اظهارات متغیر او در مورد تصمیم اسرائیل برای حمله به ایران مشاهده کرد. کاخ سفید پیش از این از اسرائیل خواسته بود تا از حمله‌ای به ایران که بیم آن می‌رفت ایالات متحده را به درگیری بکشاند، خودداری کند و این احتیاط ظاهراً تا حدی بر اساس درک خطرات شکست و بسیاری از پیامدهای ناخواسته احتمالی استوار بود.

با این حال، پس از برخی از موفقیت‌های اولیه چشمگیر اسرائیل، از جمله کشتار هدفمند بسیاری از رهبران نظامی و دانشمندان ارشد هسته‌ای ایران، به نظر می‌رسید ترامپ مشتاق است سهمی از اعتبار را به خود اختصاص دهد و ناگهان شروع به استفاده از کلمه «ما» در اشاره به حمله جاری اسرائیل کرد.

عدم جدیت او را می‌توان در اظهارات دیگری نیز مشاهده کرد، مانند اینکه «هیچ‌کس نمی‌داند» آیا به ایران حمله خواهد کرد یا نه، حتی در حالی که درخواست خود مبنی بر «تسلیم» بی‌قید و شرط تهران را یک «اولتیماتوم نهایی» می‌خواند. این راه ورود به یک درگیری بزرگ نیست که مملو از خطرات برای ایالات متحده، ایران، اسرائیل و جهان است. اما آنچه به نظر می‌رسد، راهی برای واگذاری تصمیم‌گیری در مورد استراتژی آمریکا و تصمیم‌گیری‌های امنیت ملی به رهبر یک کشور دیگر، یعنی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل است که در صورت تعهد کاخ سفید به دخالت در خط مقدم، به هدف دیرینه خود یعنی وادار کردن ایالات متحده به کمک به اسرائیل برای جنگ علیه ایران دست خواهد یافت.

ایالات متحده به درستی به دفاع از اسرائیل متعهد است، اما توانایی خود را در تشخیص منافع ملی خود از منافع مهمترین متحد سنتی خود در خاورمیانه به طور فزاینده‌ای از دست داده است. این امر اخیراً در دو دولت به وضوح قابل مشاهده بوده است، در ناکامی واشنگتن در تحت فشار قرار دادن مؤثر اسرائیل برای پایان دادن به کشتار مداوم فلسطینیان در غزه و تجاوزات گسترده و سوء استفاده از فلسطینیان در کرانه باختری. و در درازمدت، این امر در ضعف و ناهماهنگی تلاش‌های واشنگتن برای پیگیری راه‌حل به اصطلاح دو کشوری برای مناقشه اسرائیل و فلسطین که بسیاری از دولت‌های آمریکا به آن تنها در حد حرف پرداخته‌اند، آشکار بوده است.

می‌توان کاتالوگ کوچکی را با دلایل دیگری پر کرد که چرا ایالات متحده باید از دخالت مستقیم در جنگ برحذر باشد. برخی از مهمترین آنها از منطق «حتی اگر» پیروی می‌کنند. حتی اگر واشنگتن بتواند زیرساخت‌های سلاح‌های هسته‌ای ایران را از کار بیندازد، لزوماً دانش و تدبیر ایرانیان برای بازسازی این برنامه را از بین نخواهد برد. نابود کردن دانش با بمب دشوار است و به نظر می‌رسد اجتناب‌ناپذیر است که برخی، شاید بسیاری، از ایرانیان بیش از هر زمان دیگری احساس توجیه برای پیگیری این فناوری کنند. در همین حال، اگر ایالات متحده و اسرائیل در هدف خود یعنی ریشه‌کنی نظامی شکست بخورند، الزام تهران ممکن است به سمت تسریع هرچه سریعتر در توسعه کامل سلاح‌های هسته‌ای تغییر کند، چیزی که هم آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و هم مدیر اطلاعات ملی خود ترامپ می‌گویند تاکنون از آن اجتناب کرده است. هنگامی که اخیراً از ترامپ در مورد ارزیابی رئیس اطلاعاتی خود مبنی بر اینکه ایران در حال ساخت سلاح هسته‌ای نیست، سؤال شد، او گفت که اهمیتی نمی‌دهد و باورهای خود را دنبال می‌کند. این یادآور فرضیه نادرست تهاجم آمریکا به عراق است – ادعای اینکه آن کشور دارای سلاح‌های کشتار جمعی بود.

حتی اگر ترامپ و نتانیاهو بتوانند رهبری انقلابی اسلامی ایران را از بین ببرند، هیچ راهی برای تضمین اجتناب از یک نتیجه سیاسی حتی مشکل‌سازتر وجود ندارد. ایران می‌تواند به یک دیکتاتوری نظامی به همان اندازه تندرو اما کارآمدتر تبدیل شود، یا برای گمانه‌زنی در جهت مخالف اما به همان اندازه نگران‌کننده، این کشور بزرگ و از نظر قومی پیچیده می‌تواند به یک وضعیت آشفته از خشونت، جنایت و مهاجرت گسترده تبدیل شود. اینها انواع احتمالات ممکنی هستند که به نظر می‌رسد بسیاری از کشورهای عربی همسایه ایران عمیقاً نگران آنها هستند.

در همین حال، خطراتی برای جایگاه آمریکا در جهانی وجود دارد که از رفتار امپریالیستی عجولانه و اغلب یکجانبه واشنگتن خسته شده است. برخی از آمریکایی‌ها ممکن است از این احساس که کشورشان همچنان «شماره یک» در جهان است و بنابراین می‌تواند هر زمان که بخواهد اراده خود را بر دیگران تحمیل کند، به وجد آیند. چیز زیادی در مورد «اول آمریکا»ی ترامپ وجود ندارد که با آن موافق باشم، اما گرایش‌های ضد مداخله‌جویانه آن قابل تقدیر است. رویکرد ماجراجویانه به جنگ در ایران، تجملاتی است که ایالات متحده – که حتی با وجود اینکه از نظر مطلق هنوز فاصله زیادی با افول به عنوان یک قدرت دارد، نسبت به سایر نقاط جهان قدرت خود را از دست داده است – به سختی می‌تواند از عهده آن برآید.

در نهایت، به مهمترین دلیل داخلی برای احتیاط در مورد حمله به ایران می‌رسم. بسیاری از ناظران به علاقه ظاهری ترامپ به یک مفهوم سلطنتی از ریاست جمهوری، یا حداقل ریاست جمهوری زراندود او، اشاره کرده‌اند. همین آخر هفته گذشته، این امر میلیون‌ها شهروند آمریکایی را به خیابان‌ها کشاند، در تظاهراتی که «نه به پادشاهان» نامیده می‌شد.

هیچ چیز بیش از تصمیم‌گیری یک رئیس جمهور بر اساس غریزه یا هوس خود برای جنگ، نشان‌دهنده امپریالیسم نیست. ریاست جمهوری آمریکا هرگز اینگونه طراحی نشده بود. قانون اساسی به وضوح اختیارات آن را در این زمینه محدود می‌کند و از قوه مجریه منتخب کشور می‌خواهد قبل از آغاز درگیری در خارج از کشور، مجوز کنگره را دریافت کند. ترامپ در صورت جنگ با ایران، تنها آخرین نفر در زنجیره‌ای از رؤسای جمهور آمریکا خواهد بود که این الزام را نادیده گرفته‌اند. صرف نظر از احساسی که نسبت به اسرائیل، ایران و خاورمیانه داریم، نادیده گرفتن این موضوع از سوی او، احساس ترامپ از ابعاد سلطنتی اختیاراتش را به شدت تأیید خواهد کرد و دموکراسی در ایالات متحده و آرمان‌هایی را که الهام‌بخش ایجاد آن بودند، بیشتر تضعیف خواهد کرد.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: فارن پالیسی

💡 درباره منبع:فارن پالیسی یک نشریه آمریکایی است که به پوشش مسائل سیاست خارجی و امور بین‌الملل می‌پردازد. این نشریه در سال ۱۹۷۰ تأسیس شد و به دلیل تحلیل‌های عمیق و دیدگاه‌های متنوع خود شناخته شده است.

✏️ درباره نویسنده:هاوارد دبلیو. فرنچ ستون‌نویس فارن پالیسی است. او استاد دانشکده تحصیلات تکمیلی روزنامه‌نگاری کلمبیا و نویسنده چندین کتاب در مورد امور بین‌الملل، به ویژه آفریقا و چین است.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.