اندیشکده دیپلمات : «جنگ در ایران: محاسبات استراتژیک کوتاهمدت و بلندمدت چین» | ۱۱ تیر ۱۴۰۴
در حالی که چین ظاهراً خواستار صلح در خاورمیانه است، درگیری نظامی میان ایران و آمریکا میتواند یک فرصت استراتژیک بلندمدت برای پکن فراهم کند تا از درگیری واشنگتن برای تحکیم قدرت خود بهرهبرداری نماید.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: دیپلمات/جیانلی یانگ | 📅 تاریخ: ۲۴ June 2025 / ۴ تیر ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
از زمان آغاز حملات هوایی اسرائیل به خاک ایران، وزارت امور خارجه و رهبران ارشد چین بارها اقدامات اسرائیل را به شدت محکوم کرده و تلآویو را به تشدید تنشها در خاورمیانه متهم کردهاند. پس از عملیات نظامی چشمگیر آمریکا در ۲۱ ژوئن با نام رمز «عملیات چکش نیمهشب» که سه تأسیسات هستهای ایران تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی را هدف قرار داد، لفاظیهای پکن تشدید شد. وزارت خارجه چین در بیانیهای «حملات آمریکا به ایران را به شدت محکوم کرد» و افزود: «این اقدامات به طور جدی اهداف و اصول منشور سازمان ملل و قوانین بینالمللی را نقض کرده و تنشها را در خاورمیانه تشدید کرده است.»
چین خود را به عنوان یک قدرت جهانی مسئولیتپذیر معرفی میکند که خواستار کاهش تنش، حفاظت از حاکمیت ملی و پایبندی به قوانین بینالمللی است. با این حال، این نمای ظاهری از حقبهجانبی اخلاقی، محاسبات استراتژیک عمیق و چندلایه چین را پنهان میکند. در حالی که پکن در بیانیههای رسمی خود از صلح و ثبات دفاع میکند، منافع کوتاهمدت و بلندمدتش در منطقه، داستانی پیچیدهتر از دوگانگی حسابشده و انعطافپذیری استراتژیک را روایت میکند.
ترجیحات کوتاهمدت: ثبات به هر قیمت
در کوتاهمدت، چین بدون شک ثبات در خاورمیانه را ترجیح میدهد. هرگونه تشدید تنش میان ایالات متحده، اسرائیل و ایران، منطقهای را که برای استراتژیهای اقتصادی و انرژی پکن حیاتی است، بیثبات میسازد. فوریترین خطر، وابستگی عظیم چین به انرژی خاورمیانه، از جمله ایران، است. بر اساس گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا (EIA)، چین بزرگترین خریدار نفت ایران است و تقریباً ۸۰ تا ۹۰ درصد از کل صادرات نفت این کشور را به خود اختصاص میدهد.
در مارس ۲۰۲۵، چین با واردات رکوردشکن ۸.۰۷ میلیون متریک تن نفت خام از ایران (معادل ۱.۹۱ میلیون بشکه در روز)، عمق روابط انرژی دو کشور را به نمایش گذاشت. با وجود تحریمهای آمریکا، پکن با استفاده از تاکتیکهای گریز از تحریم مانند انتقال کشتی به کشتی، برچسبگذاری نادرست و استفاده از کشورهای ثالثی مانند مالزی، واردات نفت خام از روسیه و ایران را حفظ و حتی گسترش داده است.
به طور متوسط، چین روزانه حدود ۱۱.۱ میلیون بشکه نفت وارد میکند. تشدید درگیری نظامی و بسته شدن یا اختلال شدید در تنگه هرمز—که ایران به سمت آن حرکت میکند—ضربهای فاجعهبار به امنیت انرژی چین خواهد بود. نه تنها نفت ایران، بلکه محمولههای عربستان سعودی—دیگر تأمینکننده عمده نفت چین—نیز از این گلوگاه استراتژیک عبور میکنند. با ذخایر ملی نفت که تنها برای حدود ۹۰ روز کافی است، هرگونه اختلال طولانیمدت، چین را برای یافتن جایگزینها با چالش جدی مواجه خواهد کرد.
علاوه بر انرژی، طرح گسترده «کمربند و جاده» (BRI) در خاورمیانه نیز به شدت در برابر درگیریهای منطقهای آسیبپذیر است. چین سرمایهگذاریهای سنگینی در زیرساختها، ارتباطات و لجستیک در کشورهایی مانند ایران، عراق، مصر و امارات انجام داده است. برای نمونه، توافقنامه همکاری ۲۵ ساله چین و ایران، که در سال ۲۰۲۱ امضا شد، شامل سرمایهگذاریهای عظیم در انرژی، بانکداری، حملونقل و امنیت سایبری است. این طرحها در صورت وقوع جنگ آسیب خواهند دید و بیثباتی، هزینههای بیمه، اختلال در زنجیرههای تأمین و خطرات امنیتی برای پرسنل و داراییهای چینی را افزایش خواهد داد. در شرایطی که اقتصاد صادراتمحور چین از پیش با جنگ تجاری با آمریکا و تقاضای داخلی ضعیف دست و پنجه نرم میکند، اختلالات اقتصادی بیشتر، آخرین چیزی است که پکن میخواهد.
افزون بر این، چین دلایل ایدئولوژیک و امنیتی برای مخالفت با فروپاشی سریع دولت ایران دارد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، صراحتاً خواستار تغییر رژیم در ایران شده و دونالد ترامپ نیز این ایده را مطرح کرده است. تغییر رژیم، چشماندازی است که رهبری چین را عمیقاً نگران میکند. یک ایرانِ پس از حکومت دینی و طرفدار غرب، نه تنها حضور استراتژیک چین در منطقه را پیچیده میکند، بلکه به یک نمونه هشداردهنده برای سایر رژیمهای استبدادی تبدیل خواهد شد. حزب کمونیست چین از سناریویی میترسد که در آن، نارضایتی داخلی با الهام از تحولات ایران و حمایت بینالمللی، روزی قدرت آن را به چالش بکشد—به ویژه در زمینه یک درگیری نظامی بالقوه بر سر تایوان.

محاسبات بلندمدت: فرصت در بحران
با وجود تمام این دلایل برای احتیاط، یک محاسبه بلندمدتتر و کمتر آشکار ممکن است چین را در صورت تشدید درگیری، به سمت موضعی دوگانهتر سوق دهد. در صفحه شطرنج بزرگ ژئوپولیتیک، به ویژه در چارچوب رقابت فزاینده چین و آمریکا، درگیری نظامی طولانیمدت آمریکا در خاورمیانه برای پکن کاملاً ناخوشایند نیست.
سابقه تاریخی آموزنده است. پس از جنگ سرد، آمریکا آماده بود تا از برتری جهانی خود برای شکل دادن به نظم نوین جهانی استفاده کند. اما حملات ۱۱ سپتامبر و جنگهای متعاقب آن در افغانستان و عراق، توجه و منابع واشنگتن را برای دو دهه به خود مشغول کرد. در همین دوره، چین سریعترین رشد اقتصادی و افزایش نفوذ جهانی خود را—عمدتاً بدون مانع—تجربه کرد. اگر ایالات متحده و اسرائیل در یک درگیری جدید در خاورمیانه گرفتار شوند، میتواند پنجره فرصت استراتژیک مشابهی را برای چین باز کند.
جنگ روسیه و اوکراین از پیش توجه و منابع آمریکا را منحرف کرده است. پس از سه سال، واشنگتن همچنان عمیقاً درگیر کمکهای نظامی و دیپلماسی است. اگر آمریکا به یک درگیری نظامی فرسایشی دیگر در خاورمیانه کشیده شود، تواناییاش برای مقابله با پکن در منطقه هند-آرام از این هم کمتر خواهد شد. در نتیجه، چین میتواند از این فرصت برای تحکیم نفوذ خود در آسیا، گسترش قابلیتهای نظامی و تقویت کنترل سیاسی داخلی بهرهمند شود.
علاوه بر این، چین به طور پیوسته به سمت تشکیل یک بلوک ژئوپولیتیک با رژیمهای استبدادی مانند روسیه و ایران حرکت کرده است. در مارس ۲۰۲۵، رسانههای دولتی چین از شرکت نیروی دریایی این کشور در رزمایشهای مشترک با نیروهای روسی و ایرانی در آبهای جنوبی ایران خبر دادند. این رزمایشها تنها یکی از اقدامات مشترک متعدد بودهاند. چین از الحاق ایران به «سازمان همکاری شانگهای» (SCO) و گروه «بریکس» نیز حمایت کرده و به رژیمی که به طور فزایندهای توسط غرب منزوی شده، مشروعیت دیپلماتیک بخشیده است.
در صورتی که آمریکا و اسرائیل در تغییر رژیم کامل در ایران ناکام بمانند، نیروهای باقیمانده ایران یا شبهنظامیان متحد میتوانند به گروههای شورشی یا تروریستی تبدیل شده و به منافع غرب در منطقه آسیب برسانند. تأسیسات، پرسنل و حتی زیرساختهای آمریکایی در خلیج فارس میتوانند به اهداف اصلی تبدیل شوند. این خطر نظری نیست؛ رژیمهای تحت حمایت آمریکا در عراق و افغانستان از نظر سیاسی بیثبات و از نظر نظامی ناکارآمد بودند و آمریکا را درگیر ملتسازیهای طولانی با نتایج مشکوک کردند. تکرار این وضعیت در ایران پس از جنگ، باری دیگر بر دوش واشنگتن خواهد بود.
در همین حال، با تشدید تنشها، چین احتمالاً از دعوت به خویشتنداری، به سمت حمایت ضمنی یا غیرمستقیم از ایران حرکت خواهد کرد. رویکرد پکن در جنگ روسیه و اوکراین، الگوی احتمالی را نشان میدهد. چین از حمایت نظامی مستقیم از مسکو خودداری کرده، اما پوشش دیپلماتیک در مجامع بینالمللی فراهم نموده، تجارت را برای کاهش اثر تحریمها گسترش داده و فناوریهای دو منظوره و قطعات حیاتی را به روسیه صادر کرده است. موضع مشابهی میتواند در خاورمیانه نیز اتخاذ شود. چین میتواند تعاملات اقتصادی با ایران را افزایش دهد، کمکهای لجستیکی و فناوری برای بازسازی ظرفیت نظامی-صنعتی آن فراهم کند و در سازمان ملل از تهران دفاع دیپلماتیک نماید.
با این وجود، نباید اشتهای چین برای ریسک را بیش از حد ارزیابی کرد. ترجیح پکن همچنان صلح است—نه از روی خیرخواهی، بلکه از روی ضرورت. اختلالات کوتاهمدت در تأمین نفت و پروژههای سرمایهگذاری، تهدیدات فوری و روشنی هستند، در حالی که دستاوردهای بلندمدت با عدم قطعیت همراه است. بنابراین، درخواستهای چین برای کاهش تنش و مذاکره، واقعی است، اما این صداقت همیشگی نیست. اگر جنگ اجتنابناپذیر یا طولانی شود، چین منفعلانه عواقب آن را تحمل نخواهد کرد، بلکه به سرعت خود را بازتنظیم کرده و از کنترل خسارت به بهرهبرداری از فرصت روی میآورد.
در نتیجه، محکومیت علنی اسرائیل و درخواستهای صلح از سوی چین، عمیقاً در منافع فوری آن ریشه دارد: امنیت انرژی، ثبات اقتصادی و نفوذ منطقهای. اما درست زیر این سطح، محاسبهای هوشمندانه از مزیت استراتژیک بلندمدت نهفته است. همان درگیری که شریانهای اقتصادی چین را تهدید میکند، اگر آمریکا را به اندازه کافی درگیر کند، میتواند یک سود بادآورده ژئواستراتژیک برای پکن به ارمغان بیاورد.
چین خواهان جنگی تمامعیار در خاورمیانه نیست. اما اگر چنین جنگی رخ دهد، پکن آماده است تا خود را تطبیق دهد، از آن بهرهبرداری کند و در سکوت از هرجومرج سود ببرد. این جوهر دیپلماسی دوگانه چین است: در ظاهر موضع اخلاقی، و در باطن استراتژی مبتنی بر رئالپولیتیک.
”