نشریه دیپلمات : “معضل عناصر خاکی کمیاب هند: بین اهرم فشار چین و پیشنهاد افغانستان” | ۲۵ مهر ۱۴۰۴

در مواجهه با اهرم فشار چین در بازار عناصر خاکی کمیاب و پیشنهاد مبهم افغانستان، دهلی نو چگونه می‌تواند بین نیازهای صنعتی فوری و استقلال استراتژیک بلندمدت خود توازن برقرار کند؟

⏳ مدت زمان مطالعه: ۴ دقیقه

✏️ ناشر/نویسنده: دیپلمات / شوشانت وی‌سی پاراشار

📅 تاریخ: October 17, 2025 / ۲۵ مهر ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


پکن با تصمیم به از سرگیری تأمین آهنرباهای خاکی کمیاب به هند به شرط یک تعهد کتبی «عدم انحراف»، در حال نشان دادن کنترل ژئواکونومیکی بر یک صنعت گلوگاهی است. این بیش از یک جزئیات قراردادی است. این اقدام دو عاملی را در بر می‌گیرد که بر تصمیمات دهلی نو تأثیر می‌گذارند: نفوذ رقابت قدرت‌های بزرگ به قراردادها، استانداردها و پردازش میانی به جای اختلافات ارضی، و وابستگی متقابل نامتقارن در مواد حیاتی.

در عین حال، درخواست کابل برای سرمایه‌گذاری هند در صنعت معدنی افغانستان، یک پوشش ریسک بلندمدت را فراهم می‌کند که هم از نظر عملیاتی و هم سیاسی مبهم است. وقتی این تغییرات با هم ترکیب شوند، هند را مجبور می‌کنند تا هدف بلندمدت خود یعنی استقلال استراتژیک را با نیازهای صنعتی فوری خود متعادل کند.

مواد معدنی به مثابه ژئوپولیتیک جدید: ساختار و شرطی‌سازی

مواد معدنی حیاتی از حاشیه سیاست تجاری به مرکز رقابت استراتژیک منتقل شده‌اند. «کاهش ریسک» و «دوست‌گزینی» واشنگتن، اقدامات متقابل پکن در مورد گالیوم، گرافیت و عناصر خاکی کمیاب، و قانون مواد خام حیاتی اتحادیه اروپا، همگی به یک انشعاب جزئی در زنجیره‌های ارزش اشاره دارند.

در این محیط، مواد معدنی حیاتی مانند عناصر خاکی کمیاب، بیشتر به عنوان کالاهای هماهنگی عمل می‌کنند تا صرفاً کالا. هر کس که متالیزاسیون و جداسازی را کنترل کند، قیمت‌ها، برنامه‌ها و مهمتر از همه، فضای سیاستی دیگران را تعیین می‌کند. بر اساس آژانس بین‌المللی انرژی، چین حدود ۹۰ درصد از ظرفیت پالایش عناصر خاکی کمیاب جهان را کنترل می‌کند که نشان‌دهنده تسلط نهادی و نه تصادفی آن در مرحله پردازش است.

با توجه به این موضوع، بند «عدم صادرات مجدد/عدم انحراف» پکن دو هدف را دنبال می‌کند. به عنوان یک توسعه کنترل صادرات، ابتدا با هدف جلوگیری از نشت به زنجیره‌های تأمین ایالات متحده از طریق کشورهای در حال توسعه از طریق حاکمیت-بر-قرارداد است. دوم، نشان‌دهنده جایگاه است: موافقت با این بند در بسیاری از پایتخت‌ها به عنوان یک پذیرش ضمنی از نقش دروازه‌بانی چین بر تجارت آهنربا خوانده خواهد شد. stakes در حال حاضر بالاست. قطارهای محرک خودروهای الکتریکی (EV)، توربین‌های بادی، شبکه‌های مخابراتی و مجموعه‌ای در حال گسترش از سیستم‌های دفاعی دو منظوره، همگی حاوی آهنربا هستند – کمبود موجودی منجر به تأخیر در تولید و افزایش هزینه‌ها می‌شود.

پوشش ریسک در زمان‌های مختلف: بازی دو سطحی هند، افغانستان و توالی

رفتار هند در قبال جهان خارج را می‌توان به بهترین وجه به عنوان پوشش ریسک استراتژیک درک کرد. این بدان معناست که این کشور در شرایط عدم قطعیت با کار با جاذبه تجاری چین، گزینه‌هایی را می‌خرد و در عین حال شراکتی را ایجاد می‌کند که آن را متعادل می‌کند.

دهلی نو عضو مشارکت امنیت مواد معدنی (MSP) به رهبری ایالات متحده در صحنه جهانی است. در جبهه داخلی، یک بازی دو سطحی در حال انجام است که در آن وزارتخانه‌های خطی، توان تولید و هزینه‌ها را در اولویت قرار می‌دهają، اصول سیاست خارجی در برابر وابستگی متقابل تسلیحاتی شده محافظت می‌کنند و لابی‌های صنعتی از پیش‌بینی‌پذیری بر منشأ حمایت می‌کنند. سیاست معمولاً در نقطه‌ای به وجود می‌آید که آن محدودیت‌ها کمترین هزینه را دارند.

افغانستان یک گره تأمین فوری در این پوشش ریسک نیست؛ در عوض، یک متغیر سیگنالینگ است. دعوت کابل از سرمایه‌گذاران هندی نشان می‌دهد که آنها منحصر به چین نیستند، توانایی پاکستان را برای کنترل ترانزیت تضعیف می‌کند و روابط اقتصادی را در منطقه که فراتر از سیاست‌های غربی است، تشویق می‌کند. با این حال، واقعیت‌های اداره یک کسب‌وکار بسیار چالش‌برانگیز باقی می‌ماند. به عنوان مثال، مشکلاتی در تعهدات معتبر (تضمین‌های امنیتی، کانال‌های پرداخت و ثبات نظارتی) و هزینه‌های بالای معامله برای زیرساخت‌ها و لجستیک وجود دارد. حتی اگر هند مسیری از طریق بندر چابهار ایران داشته باشد، که توسط یک توافقنامه عملیاتی ۱۰ ساله که در مه ۲۰۲۴ امضا شده، محافظت می‌شود، هنوز سال‌ها طول خواهد کشید تا هند مقدار قابل توجهی از مواد خاکی کمیاب را به دست آورد. در همین حال، تخمین‌ها از ثروت معدنی افغانستان بیش از ۱ تریلیون دلار است که پتانسیل بلندمدت قابل توجهی را نشان می‌دهد، اگرچه این امر بلافاصله آشکار نیست.

این یک مشکل زمانی است. ساعت صنعتی به سرعت حرکت می‌کند؛ کارخانه‌ها همین الان به آهنربا نیاز دارند. ساعت استراتژیک به کندی حرکت می‌کند زیرا سال‌ها طول می‌کشد تا مهارت‌های لازم برای استخراج، جداسازی و بازیافت حلقه بسته توسعه یابد. پذیرش شرطی‌سازی چین مشکل صنعتی را حل می‌کند و در عین حال مشکل استراتژیک را به آینده دورتر می‌اندازد. رد آن برعکس عمل می‌کند.

وقتی به درستی انجام شود، پوشش ریسک دائماً در حال تغییر است: دهلی نو انتخاب‌ها را در طول زمان‌ها توالی می‌کند و توان تولید چین را برای جلوگیری از تنگناهای کوتاه‌مدت جذب می‌کند و در عین حال پول کافی را در کریدورهای غیرچینی (از جمله گزینه‌های افغان) قرار می‌دهد تا از گیر افتادن در یک وضعیت وابسته به مسیر جلوگیری کند. بنابراین، تحقیق حیاتی «چین یا نه» نیست، بلکه «در چه مقداری، تحت چه شرایطی و برای چه مدتی؟» است.

متغیر افغان آن تحلیل را تشدید می‌کند. این به عنوان یک گزینه خارجی معتبر عمل می‌کند، نه به این دلیل که حجم‌ها به زودی محقق خواهند شد، بلکه به این دلیل که اقدامات مقدماتی انتظارات را در مورد موقعیت چانه‌زنی آینده هند تغییر می‌دهد. این موضع که با MSP و دیگر شراکت‌ها لایه‌بندی شده است، عدم تقارن ساختاری را به فضای مذاکره تبدیل می‌کند بدون اینکه وابستگی متقابل را از بین ببرد.

قابلیت‌ها، ریسک‌ها و مسیرها تا سال ۲۰۳۰

مرحله میانی جایی است که محدودیت الزام‌آور هند قرار دارد. اگرچه در شیمی آلیاژسازی و جداسازی مهارت آزمایشگاهی وجود دارد، اما توان تولید در مقیاس صنعتی، تضمین کیفیت و مدیریت پسماند هنوز وجود ندارد. یک ذخیره استراتژیک مورد بحث قرار گرفته است، انگیزه‌هایی برای تولید و بازیافت آهنربا وجود دارد و کنسرسیوم‌های بخش دولتی در حال خرید دارایی‌ها در خارج از کشور هستند. اگرچه تقاضا از خودروهای الکتریکی، تجهیزات شبکه و الکترونیک دفاعی در حال افزایش است، اما وابستگی به واردات ورودی‌های تصفیه شده همچنان بالاست. یک تله قابلیت، آرزوهای پایین‌دستی مرتبط با تصمیمات بالادستی که در جای دیگر گرفته شده‌اند، در غیاب یک طرح قانع‌کننده برای مقیاس‌بندی جداسازی و متالیزاسیون، در کمین است.

بنابراین، ریسک دوتایی نیست، بلکه ترکیبی است. یک رویکرد متکی به چین، در حالی که نوسانات کوتاه‌مدت را کاهش می‌دهد، قرار گرفتن در معرض را متمرکز می‌کند و آن را در برابر پیوند سیاسی در طول بحران‌های مرزی یا شوک‌های عمومی‌تر ایالات متحده و چین، مستعدتر می‌کند. یک مسیر با قابلیت افغانستان، فوریت را با تنوع‌بخشی آینده با توزیع ریسک بین ترانزیت، امنیت و امور مالی معامله می‌کند. اگرچه مسیرهای کشورهای ثالث (مانند مسیرهای استرالیا، ویتنام و بخش‌هایی از آفریقا) ریسک ژئوپولیتیکی را کاهش می‌دهają، اما باید با محدودیت‌های ظرفیت و قیمت‌های بالا تا زمان ایجاد خطوط پالایش جدید، مقابله کنند. از آنجا که هدف مربوطه به حداقل رساندن واریانس به جای حذف ریسک است، یک موقعیت تحلیلی سالم، عملاً، اگر نگوییم قانوناً، هر سه را ترکیب خواهد کرد.

موضع هند با استراتژی گسترده‌تر پوشش ریسک منابع هند و اقیانوس آرام سازگار است. در حالی که استرالیا سرمایه متحدان و توافقات خرید را تضمین می‌کند و به تأمین پالایشگاه‌های چینی در مقیاس بزرگ ادامه می‌دهد، ویتنام روابط پردازشی خود را با شرکای ایالات متحده بدون ایجاد اختلال در تجارت با چین تقویت می‌کند. برای مدیریت آسیب‌پذیری بدون از بین بردن وابستگی متقابل، ساخت و ساز نهادی، لایه‌بندی شده با توافقات جزئی، همکاری در استانداردها و یارانه‌های هدفمند، از نظر ایدئولوژیک بیشتر با رویکرد منطقه‌ای همسو است. هند به دلیل اندازه و نزدیکی به چین منحصر به فرد است که اثرات سیگنالینگ هر توافق و مقررات را تشدید می‌کند.

در نهایت، همه چیز به هم پیوسته است

علاوه بر توازن‌های نظامی سنتی، عناصر خاکی کمیاب اکنون قدرت را از طریق زیرساخت‌ها و رابط‌ها منتقل می‌کنند. در آن چارچوب، دعوت کابل و بند پکن به عنوان حرکات موقعیتی خوانده می‌شوند. مشکل تحلیلی برای دهلی نو یک انتخاب دوتایی نیست؛ بلکه در مورد توالی زمانی تحت عدم تقارن است که شامل متعادل کردن ساعت‌های استراتژیک و صنعتی و در عین حال حفظ انعطاف‌پذیری است.

ساختار، و نه موعظه، نتایج را تعیین می‌کند. آستانه مربوطه با وابستگی قابل رقابت به جای خودکفایی مشخص می‌شود. موقعیت چانه‌زنی توسط شکل‌گیری قابلیت میانی به جای تعداد معادن تعیین می‌شود. مشارکت در استانداردها، مانند صدور گواهینامه، ESG و قابلیت ردیابی، تخصص فنی را به نفوذ بر مقررات تبدیل می‌کند. وابستگی به مسیر بدون از بین بردن وابستگی متقابل به لطف افغانستان و مسیرهای کشورهای ثالث، که به عنوان جایگزین‌های خارجی معتبر عمل می‌کنند و انتظارات را حتی قبل از ظهور حجم‌ها تغییر می‌دهają، کاهش می‌یابد. تا سال ۲۰۳۰، نبرد محوری در رابط‌هایی که منابع را به اهرم فشار تبدیل می‌کنند، جایی که سنگ معدن به آلیاژ و قراردادها به محدودیت‌ها تبدیل می‌شوند، رخ خواهد داد. بنابراین، در دهه‌های آینده، قدرت در آسیا ممکن است کمتر با موشک‌ها یا تولید ناخالص داخلی اندازه‌گیری شود تا با اینکه چه کسی آهنرباهایی را که آنها را به حرکت در می‌آورند، کنترل می‌کند.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما:دیپلمات

💡 درباره منبع:دیپلمات یک مجله خبری آنلاین است که به طور گسترده به سیاست، جامعه و فرهنگ در منطقه آسیا-اقیانوسیه می‌پردازد. این رسانه به دلیل پوشش عمیق و تحلیل‌های خود در مورد امور ژئوپولیتیک شناخته شده است.

✏️ درباره نویسنده:دکتر شوشانت وی‌سی پاراشار، استادیار در دپارتمان ژئوپولیتیک و روابط بین‌الملل در آکادمی آموزش عالی مانیپال، هند است.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.