نشریه اکونومیست : «اروپا ممکن است توسط اختلافات جدید از هم بپاشد» | ۱۹ دی ۱۴۰۳
چالشهای اقتصادی، رقابتهای ژئوپلیتیکی و تهدیدات امنیتی جدید، اروپا را در معرض خطوط شکاف تازهای قرار داده و مدیریت بحران را دشوارتر میکند.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: The Economist/[فاقد نام نویسنده] | 📅 تاریخ: Jan 9th 2025 / ۱۹ دی ۱۴۰۳
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
مقدمه: این قاره در آسیبپذیرترین وضعیت خود در دهههای اخیر قرار دارد
اختلافات اروپا زمانی ساده بود. سیاست مالی و آفتاب؟ این یک تقسیمبندی شمال-جنوب بود: شمال خاکستری و ریاضتکش؛ جنوب درخشان و ولخرج. مهاجرت و ثروت؟ تازهواردان عمدتاً در غرب ثروتمند تحمل میشدند و در شرق فقیر تحقیر. تنها طیف شراب-آبجو-ودکا، که شکافی دوگانه قطری ایجاد میکرد، پیچیدهتر بود. وقتی بحران رخ میداد، این خطوط تقسیم آشنا کمک میکردند. مدیریت شکافهای قابل پیشبینی آسانتر است.
اروپا همچنین دلایل زیادی برای اتحاد داشت. مذاکرات تجاری برای یک بازار واحد اگر ۲۷ کشور موضع مشترکی پیدا کنند، کمتر پیچیده است، حتی اگر انجام این کار گاهی به معنای مصالحه بر سر منافع ملی باشد. بحران یورو به همه اعضای منطقه پولی ضربه میزد. وقتی روسیه به اوکراین حمله کرد، بیشتر اروپا با وحشت غریزی واکنش نشان داد. تحریمها علیه روسیه و پول نقد برای اوکراین به سرعت دنبال شد.
بحران بعدی سختتر خواهد بود، بخشی به این دلیل که ماهیت تهدیداتی که اروپا با آن مواجه است تغییر کرده است. آمریکا و چین به زودی در تحقیر اتحادیه اروپا و قوانین جهانی شریک خواهند شد. رهبران آنها مشکلی در پیوند دادن مسائل اقتصادی و امنیتی برای حداکثر اهرم فشار نخواهند داشت، همانطور که وعده دونالد ترامپ برای استفاده از تعرفهها و حتی احتمالاً زور برای وادار کردن دانمارک به تحویل گرینلند نشان میدهد. امنیت بینالمللی تا حدی وخیم شده است که نیروهای مسلح اروپا با بودجههای بزرگتر در حال مهندسی مجدد هستند. و اروپا از موضع ضعف عمل میکند. آلمان، بزرگترین اقتصاد آن، وارد سومین سال رکود خود میشود. این تهدیدات و مشکلات، اروپا را در امتداد خطوط جدیدی تقسیم میکنند.
برای دیدن چگونگی آن، با مشکلات اقتصادی قاره شروع کنید. اقتصادهای ضعیف احتمال بیشتری دارد که تصمیمات ژئوپلیتیکی ضعیفی بگیرند. در طول بحران یورو در اوایل دهه ۲۰۱۰، این پیرامون اروپا بود که در حال تقلا بود. کشورهای جنوب اروپا ویزاها را بیرویه به سرمایهگذاران میفروختند. کشورهای اروپای مرکزی و شرقی بیش از حد خوشحال بودند که با چین در ابتکار «۱۶+۱» آن، که به دنبال کشاندن منطقه به مدار شی جین پینگ بود، همکاری کنند. اکنون هسته اروپا در حال رنج بردن است. فقط آلمان نیست؛ صندوق بینالمللی پول همچنین رشد ناچیزی را برای فرانسه و ایتالیا پیشبینی میکند (جدول را ببینید). بنابراین، بزرگترین کشورهای اروپا باید اتحادیه اروپا را در دوران خطرناک هدایت کنند و در عین حال سعی کنند اقتصادهای خود را اصلاح کنند. در سپتامبر، ماریو دراگی، رئیس سابق بانک مرکزی اروپا (ECB) و نخست وزیر ایتالیا، یک برنامه اصلاحات بلندپروازانه را ارائه داد. بدون توافق بین فرانسه و آلمان، امید کمی حتی برای معتدلترین پیشنهادهای او وجود دارد.
اعضای اتحادیه اروپا هرگز در مورد تجارت همنظر نبودند، اما تعادلی وجود داشت. یک بلوک تجارت آزاد، با بریتانیا در قلب آن، به مهار غرایز حمایتگرایانه فرانسه کمک کرد. یک بازار داخلی قوی با محدودیتهایی بر سیاست صنعتی، و تجارت جهانی عمدتاً بر اساس شرایط سازمان تجارت جهانی، همه طرفها را به طور کلی راضی نگه داشت. اکنون که بریتانیا خارج شده است، توازن به نفع کسانی که میخواهند از تعرفهها و یارانهها برای اهداف سیاسی استفاده کنند، تغییر کرده است. سازمان تجارت جهانی دوستان کمی در خارج از اروپا باقی مانده و چند دوست را نیز در داخل بلوک از دست داده است.

در بحث بر سر آینده سیاست صنعتی و بهترین نحوه پاسخ به تحریکات آقای ترامپ، کشورهای بزرگ انگیزههای بسیار متفاوتی دارند. آلمان و هلند تجارت زیادی فراتر از مرزهای اتحادیه اروپا انجام میدهند (جدول را ببینید). اولی همچنان تعرفهها بر خودروهای الکتریکی ساخت چین را به دلیل ترس از تلافی علیه خودروسازانش رد میکند؛ دومی مجبور شد توسط آمریکا تحت فشار قرار گیرد تا صادرات تجهیزات ساخت تراشه به چین را محدود کند. در مقابل، فرانسه، اسپانیا و لهستان بسیار کمتر در معرض تجارت بینالمللی هستند و در نتیجه تمایل بیشتری به فدا کردن دستاوردهای تجارت دارند. اگرچه کمیسیون اروپا با مرکوسور، یک گروه آمریکای جنوبی، بر سر توافق تجاری به توافق رسیده است، اما هنوز تصویب نشده و فرانسه و لهستان با آن مخالفت میکنند. چنین کشورهایی همچنین بسیار محتملتر هستند که به نفع تولید اروپایی «کالاهای استراتژیک» و بندهای «خرید اروپایی» استدلال کنند.
در نگاه اول، قاره در مورد دفاع متحد به نظر میرسد. پس از تهاجم روسیه به اوکراین و انتخاب مجدد آقای ترامپ، کمتر کسی در مورد هزینههای نظامی توهم دارد. در سال ۲۰۲۳ کشورهای اتحادیه اروپا ۱.۶ درصد از تولید ناخالص داخلی را صرف دفاع کردند – موریتس شولاریک از موسسه کیل، یک مرکز تحقیقاتی، خاطرنشان میکند: «نه چندان بیشتر از محدودیت تقریباً ۱ درصدی که متفقین پس از جنگ جهانی اول برای آلمان تعیین کردند تا از توانایی دفاعی این کشور جلوگیری کنند». اکنون همه موافقند که هزینهها باید فراتر از ۲٪ یا حتی ۳٪ تولید ناخالص داخلی افزایش یابد. این افزایش قابل توجهی برای قارهای است که عادت به برونسپاری امنیت خود به آمریکا دارد.
اما حتی در اینجا نیز تفاوتهایی وجود دارد: همه کشورها به یک اندازه نگران روسیه نیستند. به طور کلی، هرچه پایتخت یک کشور به مسکو نزدیکتر باشد، هم کمک نظامی آن به اوکراین و هم هزینههای دفاعی آن بالاتر است (نمودار را ببینید). این تفاوتها منشأ تنش خواهند شد. آقای ترامپ به صراحت اعلام کرده است که از اعضای ناتو انتظار دارد در صورتی که مایل به ادامه بهرهمندی از حمایت آمریکا هستند، هزینهها را به ۵ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند. آندریوس کوبیلیوس، اولین کمیسر دفاعی اتحادیه اروپا، استدلال کرده است که بودجه اتحادیه اروپا ممکن است به یک بودجه بزرگ ۱۰۰ میلیارد یورویی (۱۰۳ میلیارد دلاری) برای هزینههای مشترک دفاعی نیاز داشته باشد، که از ۸ میلیارد یورو فعلی افزایش یافته است. افزایشی به این بزرگی مستلزم کاهش سایر تعهدات هزینهای بلوک، یا مشارکتهای بزرگتر از سوی همه اعضا خواهد بود.
هزینه بمب
امنیت همچنین مسائل دیگر را پیچیده خواهد کرد. کشورهایی که علاقه ویژهای به حفظ حمایت نظامی آمریکا دارند، مانند کشورهای بالتیک، ممکن است تعرفههای تلافیجویانه علیه آقای ترامپ را رد کنند. آنها همچنین ممکن است در مورد اقدامات علیه چین با آمریکا همسو شوند، همانطور که سال گذشته هنگام رأی دادن به نفع تعرفههای اتحادیه اروپا بر خودروهای الکتریکی چینی انجام دادند. حتی کشورهای اسکاندیناوی طرفدار تجارت آزاد یا از این اقدامات حمایت کردند (در مورد دانمارک) یا ممتنع رأی دادند (فنلاند و سوئد).
تأمین مالی مشکل دیگری است. حتی پیش از اینکه نیروهای مسلح پول اضافی خود را دریافت کنند، بدهی عمومی در فرانسه، ایتالیا و اسپانیا از ۱۰۰ درصد تولید ناخالص داخلی فراتر رفته است. سال گذشته فرانسه کسری بودجه بیش از ۶ درصد تولید ناخالص داخلی داشت؛ هدف آن صرفاً کاهش این میزان به حدود ۵ درصد در سال ۲۰۲۵ است. ما محاسبه کردهایم که کشورها برای حفظ نسبت بدهی خود در سطوح فعلی، چقدر نیاز به کاهش کسری اولیه خود – یعنی کسری بودجه پیش از پرداخت بهره – دارند (جدول را ببینید). جای تعجب نیست که فرانسه برجسته است و نیازمند کاهش هزینهها یا افزایش مالیات به ارزش ۴ درصد تولید ناخالص داخلی است. لهستان و ایتالیا نیز با اقدامات سختی روبرو خواهند شد.
در آوریل، اتحادیه اروپا قوانین مالی خود را تغییر داد. اکنون از هر کشور میخواهد که برنامههایی برای بودجه متعادلتر، یا از طریق هزینههای پایینتر یا مالیاتهای بالاتر، تنظیم کند. بانک مرکزی اروپا، که در نهایت پشتیبان تمام بدهیهای دولتی منطقه یورو است، نشان داده است که رعایت چنین قوانینی برای هر کشوری که به حمایت آن امیدوار است، الزامی است. طبق گفته بروگل، یک اندیشکده، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا همگی باید سالانه حدود ۰.۵ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را تعدیل کنند. بحثها در راه است.
رکود اقتصادی بحثها را حتی داغتر میکند. بانک مرکزی اروپا همچنان در حال مبارزه با تورم است – قیمت خدمات با ۴ درصد بالاتر از یک سال پیش، یک مشکل خاص است – و در نتیجه تمایلی به کاهش شدید نرخ بهره ندارد. پسانداز خانوارهای منطقه یورو به ۱۶ درصد درآمد قابل تصرف افزایش یافته است، از ۱۳ درصد پیش از همهگیری کووید-۱۹، که به مصرف آسیب میرساند. کسبوکارها برای تأثیر آقای ترامپ، در بحبوحه رقابت شدید از سوی چین، آماده میشوند. منطقه یورو ممکن است به زودی به بحثی آشنا بازگردد: آیا باید از هزینههای کسری بودجه برای تقویت اقتصاد استفاده کرد؟
در طول بحران یورو، اتحادیه اروپا با ادغام عمیقتر بر مشکلات غلبه کرد. سیاستهای غیرقابل تصور، مانند ایستادن بانک مرکزی اروپا پشت بدهیهای دولتی و متحمل شدن بدهی مشترک توسط کشورهای اتحادیه اروپا، به واقعیت پیوست. مجتبی رحمان از گروه اوراسیا، یک شرکت مشاوره، میگوید: «نکته خوب این است که تیم اتحادیه اروپا بهترین تیمی است که در دهههای اخیر داشته است.» اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا؛ کاجا کالاس، مسئول سیاست خارجی کمیسیون؛ و آنتونیو کوشتا، رئیس شورای اروپا، همگی سیاستمداران ماهر و بلندپروازی هستند. آنها به خوبی توسط مارک روته، دبیرکل جدید ناتو، حمایت خواهند شد.
با این حال، سیاست اروپا به سمت افراط کشیده میشود. آلمان تا اواخر فوریه درگیر انتخابات خواهد بود و نتیجه محتمل آن یک ائتلاف میانهروی محدود دیگر است. در فرانسه، امانوئل مکرون برای تشکیل دولت باثبات در حال تقلاست. دولت اقلیت اسپانیا نمیتواند بودجه را تصویب کند. در واقع، در یک چرخش غیرمعمول، ایتالیا باثباتترین کشور بزرگ بلوک است، طبق گفته وریسک میپلکرافت، یک شرکت مشاوره دیگر (نقشه را ببینید). علاوه بر این، بسیاری از مشکلات اتحادیه اروپا به موضوعاتی در قلب سیاست ملی مربوط میشود: امنیت، نقش دولت و مالیات. برنامههای بزرگ آقای دراگی به طور فزایندهای شبیه لیست آرزوها برای دنیای دیگری به نظر میرسند. برای اروپا، این سال، سال مدیریت بحران خواهد بود.
”