اکونومیست : «پیروزی خیرهکننده، دلهرهآور و خطرناک اسرائیل» | ۴ تیر ۱۴۰۴
پس از ۱۲ روز جنگ ویرانگر و اعلام آتشبس، اسرائیل با یک پیروزی نظامی خیرهکننده اما پرمخاطره روبروست؛ اکنون نتانیاهو باید بین ادامه رویکرد نظامیگرایانه و پیگیری ثبات از طریق دیپلماسی یکی را انتخاب کند.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۵ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: اکونومیست/نامشخص | 📅 تاریخ: June 24th 2025 / ۴ تیر ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
⚖️ توجه مهم: مطالب منتشرشده در این مقاله برگرفته از رسانهها و منابع رسمی غربی/عربی/عبری هستند که ممکن است دارای جهتگیریهای سیاسی، امنیتی یا تبلیغاتی خاصی باشند. انتشار این مطالب از سوی «سورسما» بهمنزلهٔ تأیید محتوای آنها نیست، بلکه صرفاً با هدف آگاهیبخشی، شناخت دقیقتر از طرف مقابل، و تحلیل راهبردی منتشر میشوند. خوانندگان بهویژه در ایران، لازم است این محتوا را با درک حساسیتهای رسانهای و اهداف احتمالی منتشرکنندگان اصلی، مطالعه کنند.
قوانین نانوشته جنگهای خاورمیانه
قوانین تغییرناپذیری در جنگهای خاورمیانه حاکم است که حتی دونالد ترامپ نیز قادر به تغییر آنها نیست. به محض اعلام آتشبس، هر دو طرف برای وارد آوردن آخرین ضربه شتاب میکنند. پس از شروع آتشبس، پنهانی آخرین شلیک خود را انجام میدهند. به مدت ده ساعت پس از اعلام آتشبس توسط رئیسجمهور که به جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل پایان میداد، حملات متقابل ادامه داشت. زمانی که آقای ترامپ در ۲۴ ژوئن از خواب برخاست، کاسه صبرش لبریز شد و در محوطه کاخ سفید با لحنی تند اعلام کرد: «آنها نمیدانند چه غلطی میکنند!» سپس با بنیامین نتانیاهو تماس گرفت و به شدت او را مورد عتاب قرار داد. در پی این تماس، جتهای اسرائیلی به پایگاههای خود بازگشتند.
با وجود این برخورد تند، و به شرط پابرجا ماندن آتشبس، این لحظهای برای پیروزی نخستوزیر اسرائیل به شمار میرود. کشور او به درجهای از سلطه نظامی در منطقه دست یافته است که ممکن است از تمامی اوجهای پیشین، از جمله دوران پس از جنگ ۱۹۶۷، فراتر رود. کشوری با ۱۰ میلیون نفر جمعیت، اکنون برتری هوایی بر بخش عمدهای از خاورمیانه دارد. پس از یک جنگ چند جبههای با حماس، حزبالله، حوثیها و دشمن اصلی یعنی ایران، همگی آنها به نوعی تحقیر شدهاند.
وضعیت برنامه هستهای ایران و انتخاب اسرائیل
با این حال، برنامه هستهای ایران ممکن است تنها آسیب دیده باشد و نه به طور کامل نابود شده باشد. و اسرائیل اکنون با یک انتخاب سرنوشتساز روبرو است: آیا این دیدگاه مبتنی بر قدرت نظامی بیش از حد و استروئیدی را بپذیرد یا مسیری را از جنگ بیپایان به سوی ثبات در پیش گیرد. همچنین باید تصمیم بگیرد که آیا آقای نتانیاهو، که تنها چند هفته پیش از سوی بسیاری از اسرائیلیها یک مهره سمی و مضر تلقی میشد، باید همچنان رهبری را بر عهده داشته باشد، یا اینکه او یک نخستوزیر دوران جنگ است که رأیدهندگان در اوج قدرتش او را از مسند به زیر خواهند کشید.
او دهههاست که درباره «تهدید وجودی» برنامه هستهای ایران هشدار داده است. نه این برنامه و نه تلاشهای ایران در زمینه موشکهای بالستیک به طور کامل از میان نرفتهاند، اما ماهها و احتمالاً سالها به عقب رانده شدهاند. این دستاورد نظامی هم جنبه دفاعی دارد و هم تهاجمی. از حدود ۵۰۰ موشکی که ایران به سمت اسرائیل شلیک کرد، تنها ۶ درصد به مناطق مسکونی اصابت کرد و ۲۸ نفر را به کام مرگ کشاند، آماری که بسیار کمتر از پیشبینیها بود. ایران دهههاست که نیروی موشکی و پهپادی خود را گسترش داده و آنها را در اختیار نیروهای نیابتی و روسیه قرار داده است. نتیجه این جنگ برای ایران یک تحقیر بوده است که خشنودی پنهانی همسایگان عرب آن را در پی داشته است.
ابهام در وضعیت رژیم ایران
آنچه در آینده رخ خواهد داد، بازتابدهنده وضعیت مبهم رژیم ایران خواهد بود. این رژیم با آسیبپذیریهای عمیقی دست به گریبان است. مردم عادی ایران تحت تأثیر قطعی اینترنت و تبلیغات گسترده پیروزی قرار گرفتهاند. با آشکار شدن تدریجی تصویر واقعی، اقتدار رژیم ممکن است رو به زوال گذارد. تحریمهای فلجکننده احتمالاً تنها در صورتی به طور کامل برداشته خواهند شد که ایران یک معاهده خلع سلاح را طبق شرایط آقای ترامپ بپذیرد، هرچند او اعلام کرده است که با خرید نفت ایران توسط چین مخالفتی نخواهد کرد. شبهنظامیان نیابتی ایران در بحران به سر میبرند و پروژه آنها برای تحت فشار قرار دادن منطقه از طریق این نیروها، فعلاً به پایان رسیده است. با این حال، با وجود تمامی این موارد، رژیم همچنان پابرجاست. در طول جنگ، آقای نتانیاهو از مردم ایران خواست تا خود را «آزاد» کنند. ناظران باتجربه مسائل ایران در جامعه اطلاعاتی اسرائیل اکنون تردید دارند که ایرانیان به خیابانها بیایند و معتقدند که تغییر رژیم در شرایط کنونی غیرواقعی است.
این چشمانداز از یک ایران تضعیفشده و منزوی اما همچنان آماده به نبرد، یک معضل نظامی بلندمدت برای اسرائیل ایجاد میکند. ایران هنوز دهها پرتابگر موشک در اختیار دارد. و رژیم از دانش هستهای و ذخیرهای از اورانیوم بسیار غنیشده برخوردار است، حتی اگر بخشی از آن زیر خرابههای تأسیسات فردو و اصفهان غیرقابل دسترس باشد. کاملاً محتمل است که در درازمدت، تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای از سر گرفته شود.
الگوهای امنیتی اسرائیل و چالشها
یک الگو برای اسرائیل، سیاست امنیتی حداکثری و پیشگیرانهای است که در ماههای اخیر در لبنان و سوریه به کار گرفته است. این سیاست شامل حفظ برتری هوایی، پاسخ به هرگونه نشانهای از تهدید بالقوه با حملات هوایی، و استفاده از گروههای نیابتی میشود. به عنوان مثال، در سوریه، هواپیماهای جنگی اسرائیل آزادانه پرواز میکنند و هر چند هفته یکبار علیه گروههای مسلح حملاتی انجام میدهند و ضمن تلاش برای جلب نظر اقلیت دروز، یک منطقه حائل زمینی را گسترش دادهاند.
مشکل اینجاست که این رویکرد در مورد ایران، که ۱۰۰۰ کیلومتر دورتر و کشوری بسیار بزرگ است، پایدار نیست. انجام حدود ۱۲۰۰ مأموریت هوایی در ۱۲ روز، نیروی هوایی اسرائیل (IAF) را به مرزهای توانایی خود رسانده است. این جنگ از نظر مصرف سوخت جت و مهمات هدایتشونده، بسیار پرهزینه بوده است. بر اساس برآوردهای اقتصاددانان دولتی، ادامه این کارزار برای یک سال، حدود ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی اسرائیل هزینه در بر خواهد داشت. این عملیات تا حدی توسط آمریکا تأمین مالی میشود که در زمینه دفاع و اطلاعات به اسرائیل کمک میکند، و آمریکا ممکن است از ادامه جنگ مداوم خسته شود.
چشمانداز حداکثری امنیت اسرائیل همچنین شامل یک جنگ دائمی سطح پایین در غزه است که هزینه انسانی فوقالعادهای برای فلسطینیان در پی دارد. پس از ۲۱ ماه جنگ، تلفات در غزه به رقم وحشتناک ۵۵۰۰۰ نفر، شامل غیرنظامیان و جنگجویان، رسیده است. هزینه تجمعی جنگ غزه برای اسرائیل از ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی این کشور فراتر رفته است. بانک مرکزی اسرائیل معتقد است که حتی گسترش موقت عملیات غزه، رشد اقتصادی را بیشتر کاهش داده و کسری بودجه را به میزان ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی افزایش خواهد داد و در نتیجه، بدهی دولت به ۷۱ درصد از تولید ناخالص داخلی خواهد رسید. ارتش شهروندپایه اسرائیل نیز از بسیج بیشتر نیروها خسته شده است.

چرخش به سوی مذاکره و موانع داخلی
آقای نتانیاهو پس از اعلام آتشبس با ایران گفت: «اسرائیل خود را در ردیف نخست قدرتهای بزرگ جهان قرار داده است.» اما اسرائیل فاقد مقیاس لازم برای ایفای نقش یک قدرت هژمون دائمی در خاورمیانه است. این وضعیت، به لزوم مذاکره از موضع قدرت اشاره دارد. اسرائیل پیشتر نیز چنین چرخشی داشته است؛ پس از جنگ ۱۹۷۳، در سال ۱۹۷۹ با مصر پیمان صلح امضا کرد. امروز نیز فرصتهایی وجود دارد. مقامات امنیتی میپذیرند که برای حفظ یک صلح مبتنی بر هوشیاری با ایران، تنها گزینه پایدار، یک توافق دیپلماتیک است که در آن ایران محدودیتهای شدیدی را بر توسعه برنامههای هستهای و موشکی خود بپذیرد. در ۲۴ ژوئن، دیدهبان هستهای سازمان ملل اعلام کرد که آماده ازسرگیری بازرسیها در ایران است. باید دید آیا تنها میانجی قابل اتکا، یعنی دولت ترامپ، میتواند چنین توافقی را تحمیل کند یا خیر. این امر مستلزم ماهها مذاکره خواهد بود که در طی آن اسرائیل باید صبوری به خرج دهد. در همین حال، در غزه، دو هفته پیش اسرائیل و حماس به توافق آتشبس نزدیک بودند؛ توافقی که درگیریها را حداقل به مدت ۶۰ روز متوقف میکرد و شاید منجر به یک آتشبس پایدار میشد. مقامات اسرائیلی بر این باورند که با تضعیف ایران، حماس مهمترین حامی خود را از دست داده و برای دستیابی به توافق، ناامیدتر و در نتیجه متمایلتر خواهد بود.
هرگونه چرخش از جنگ به سوی مذاکره، با محدودیتهای ناشی از سیاست داخلی اسرائیل مواجه خواهد شد. احزاب راست افراطی در ائتلاف کنونی آقای نتانیاهو مخالف پایان دادن به جنگ در غزه هستند و رویای اسکان مجدد یهودیان در آن را در سر میپرورانند. بتسلئل اسموتریچ، وزیر دارایی و رهبر حزب صهیونیسم مذهبی، در شبکههای اجتماعی نوشت: «اکنون با تمام قوا به غزه میرویم تا کار را تمام کنیم.» هنوز مشخص نیست که آیا راست افراطی با مذاکره با ایران نیز مخالفت خواهد کرد یا خیر. افکار عمومی گستردهتر در اسرائیل گرایش میانهروتری دارد، اما عمیقاً نسبت به راهحل دو کشوری بدبین و در قبال دشمنان اسرائیل محتاط است. بر اساس گزارش مرکز تحقیقاتی پیو، سهم اسرائیلیهایی که به یک کشور فلسطینی صلحآمیز و مستقل اعتقاد دارند، از ۵۰ درصد در سال ۲۰۱۳ به تنها ۲۱ درصد در حال حاضر کاهش یافته است. حدود ۷۳ درصد از اسرائیلیها از حملات به ایران حمایت کردند.
با این حال، آقای نتانیاهو، در صورت تمایل، ممکن است سرمایه سیاسی لازم را برای به چالش کشیدن شرکای رادیکال خود و طرحهای آنها برای جنگ دائمی و اشغال غزه، و همچنین برای تغییر افکار عمومی به دست آورده باشد. برخی در حزب لیکود او معتقدند که وی از این فرصت برای برگزاری انتخابات زودهنگام استفاده خواهد کرد و به طور بالقوه حتی باعث ایجاد یک همسویی مجدد در ائتلافهای سیاسی اسرائیل خواهد شد. موفقیت او در قبال ایران میتواند رتبهبندی پایین او در نظرسنجیها را بهبود بخشد و به او اقتدار بیشتری برای توضیح این نکته به اسرائیلیها بدهد که تبدیل شدن به یک جزیره اسپارتایی دائماً بسیجشده در خاورمیانه، معایب بزرگی در پی دارد. پس از فاجعه ۷ اکتبر، هیچکس نمیتوانست تصور کند که موقعیت استراتژیک اسرائیل تا این حد دگرگون شود. اکنون پرسش این است که آیا آقای نتانیاهو میتواند بار دیگر سرنوشت اسرائیل را تغییر دهد و به کشورش اجازه دهد از حداکثرگرایی سرسختانه به سوی حداکثرسازی عملگرایانه دستاوردهای خود حرکت کند.