نشریه فارن پالیسی : «واقعاً زن بودن در سیا چگونه است» | ۱۶ دی ۱۴۰۲

مروری بر کتاب لیزا ماندی درباره تاریخ زنان در سیا و تأملات والری پلیم، جاسوس سابق، درباره تجربیات شخصی و چالش‌های زنان در این سازمان مردسالار.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: Foreign Policy/Valerie Plame | 📅 تاریخ: January 6, 2024 / ۱۶ دی ۱۴۰۲

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


مقدمه: والری پلیم، جاسوس سابق، در مورد «تاریخ مخفی» زنان در آژانس صحبت می‌کند.

در سال ۲۰۰۳، مقامات ارشد کاخ سفید هویت من را به عنوان یک مأمور مخفی سیا فاش کردند. آن‌ها هویت من را پس از آنکه همسر وقتم، سفیر ایالات متحده جو ویلسون، مقاله‌ای نوشت مبنی بر اینکه دولت جورج دبلیو بوش در مورد تهدید ناشی از عراق پیش از تصمیم خود برای حمله به این کشور دروغ گفته است، افشا کردند.

دهه‌های زیادی را پس از آن صرف پردازش آسیب روانی آن تجربه کرده‌ام. این کار دارایی‌های من را به خطر انداخت، به حرفه مخفی من پایان داد و خانواده‌ام را ناآرام کرد. حتی رویدادهایی که بسیار دیرتر اتفاق افتادند، مرا به آن زمان بازگرداندند، مانند عفو اسکوتر لیبی، رئیس دفتر سابق معاون رئیس جمهور دیک چنی، توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت، در سال ۲۰۱۸، که به دلیل شهادت دروغ و دروغگویی به FBI در طول تحقیقات مربوط به افشاگری محکوم شده بود. در آن سال‌ها، مرا دروغگو، خائن و – به قول یکی از نمایندگان جمهوری‌خواه کنگره – «یک منشی پر زرق و برق» نامیدند.

با این حال، وقتی کتاب جدید روزنامه‌نگار لیزا ماندی، «خواهری: تاریخ مخفی زنان در سیا» را خواندم، خاطرات ناراحت‌کننده‌ای به ذهنم خطور کرد که از زمان جاسوسی‌ام با آن‌ها دست و پنجه نرم نکرده بودم. کتاب به روش‌هایی که انتظارش را نداشتم، مرا تحت تأثیر قرار داد. متوجه شدم که عمدتاً آسیبی را که سال‌ها کار در دنیای مردانه به من و همکاران زنم وارد کرده بود، سرکوب کرده بودم.

وقتی کودک بودم، دولت ایالات متحده عنوان IX را تصویب کرد که تبعیض مبتنی بر جنسیت را در هر مدرسه‌ای که بودجه فدرال دریافت می‌کرد، ممنوع می‌کرد. زمانی که نوجوان بودم، دبیرستان حومه فیلادلفیای من انواع تیم‌های ورزشی را برای انتخاب من داشت که به همان اندازه تیم‌های پسران قوی بودند. خوش‌شانس بودم که والدینی داشتم که هرگز نگفتند جنسیت من باید تعیین کند که چه چیزی را می‌توانم دنبال کنم. در واقع، پدرم تأکید کرد که به من بگوید اگر ذهنم را به کار بگیرم، می‌توانم «هر کاری را که بخواهم انجام دهم». حتی سال‌های دانشگاه من نیز در ناآگاهی از تبعیض جنسیتی ریشه‌دار در جامعه ایالات متحده گذشت.

سپس، به عنوان یک زن جوان، به سیا پیوستم. ناگهان، روشن شد که دنیای واقعی بر اساس مجموعه متفاوتی از اصول عمل می‌کند.

سیایی که من در اوج جنگ سرد وارد آن شدم، بسیار دنیای مردانه‌ای بود. آژانس به تازگی شروع به استخدام زنان در عملیات اطلاعاتی کرده بود، به جای سمت‌های منشی و سایر نقش‌های پشتیبانی. شبکه عمیقی از افسران مرد هنوز تصمیم‌گیرنده بودند.

همانطور که آموزش‌های سخت‌گیرانه را برای تبدیل شدن به یک افسر عملیات میدانی آغاز کردم، به زنانی که قبلاً در سیا بودند نگاه کردم. زنان مسن‌تر – که هیچ‌کدام در بالاترین رتبه‌ها نبودند – تمایل داشتند مجرد، بدون فرزند، گاهی اوقات تلخ‌کام و سرسخت باشند. حتی آن زمان، تشخیص دادم که فرصت من برای موفقیت به قیمت پیشگامی آن‌ها به دست آمده بود.

همچنین می‌دانستم که نمی‌خواهم مانند آن‌ها شوم. آیا نمی‌توانستم یک افسر موفق باشم و خانواده داشته باشم؟ اصطلاحات «آزار جنسی» و «تبعیض جنسیتی»، چه رسد به «ریزپرخاشگری» و «سوگیری ناخودآگاه»، برای گروه کوچک افسران عملیاتی زن من معنایی نداشت. ما به سادگی مجبور بودیم زن‌ستیزی معمولی را که نرهای آلفای آژانس به اطراف پرتاب می‌کردند، بپذیریم.

گاهی اوقات، صریح بود: به دوستم توسط رئیسش، رئیس ایستگاه در اولین مأموریتش در آفریقا، گفته شد که باید به خانه برود، ازدواج کند و بچه دار شود – و اصلاً فکر می‌کرد در عملیات چه غلطی می‌کند؟ مواقع دیگر، ضمنی بود: ترفیعات به جوانان نرگرا می‌رسید، نه به همکاران زنی که در اداره و استخدام جاسوسان به همان اندازه موفق بودند.

مشارکت‌های جاسوسان زن در سیا – و موانعی که با آن روبرو بودند – کانون کتاب عمیقاً تحقیق شده و بسیار خواندنی ماندی است. «خواهری» به آرامی آغاز می‌شود، با خلاصه‌ای از زنانی که در طول جنگ جهانی دوم وارد سرویس‌های اطلاعاتی ایالات متحده شدند. هزاران زن به فرصت‌های شغلی که جنگ در دفتر خدمات استراتژیک (OSS)، سلف سیا، باز کرده بود، هجوم آوردند، زیرا مردان به ماشین غول‌پیکر جنگی مکیده شده بودند. این کارگران OSS از اولین زنانی در تاریخ ایالات متحده بودند که به طور رسمی برای کار اطلاعاتی استخدام شدند.

همانطور که ماندی بازگو می‌کند، به این تازه‌واردان اولیه گفته شد که به یک خانه قهوه‌ای نامشخص در محله فاگی باتم واشنگتن گزارش دهند. به مردان دستور داده شد که لباس‌های خاکی ارتش بپوشند تا پیش از فرآیند مصاحبه، از طبقه اجتماعی، شغل یا درجه نظامی‌شان عاری شوند. زنان به اتاق دیگری برده شدند و از آن‌ها خواسته شد کت و کلاه خود را درآورند؛ ماندی می‌نویسد، از آنجایی که آن‌ها زن بودند، «هیچ برابرسازی بیشتری لازم دانسته نشد.»

بسیاری از زنانی که در دهه ۱۹۴۰ به OSS استخدام شدند، بسیار تحصیل‌کرده، فرهیخته و چند زبانه بودند. آزمون طراحی شده برای استخدام‌شدگان زن، میزان مهارت آن‌ها در بایگانی اوراق را ارزیابی می‌کرد. با این حال، هنگامی که وارد آژانس شدند، تعدادی از این زنان به عملیات اطلاعاتی میدانی منتقل شدند. آن‌ها در هر مرحله شور، شجاعت و هوش از خود نشان دادند، زیرا حلقه‌های جاسوسی مؤثری را راه‌اندازی کردند، از مقامات نازی و سایر مقامات محور اطلاعات کسب کردند و اطلاعات مهمی را به واشنگتن منتقل کردند.

پس از جنگ، به نظر می‌رسید فراموشی جمعی بر واشنگتن حاکم شد. همانطور که کشور به سرعت نقش حیاتی زنان در تلاش‌های جنگی را فراموش کرد، زنان بار دیگر به مشاغل پشتیبانی تنزل یافتند. دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شبیه «مد من» بود، جایی که منشی‌ها دستکش سفید و جوراب شلواری به دفتر می‌پوشیدند و به روسای مرد خود احترام می‌گذاشتند. رئیس جمهور هری اس. ترومن سیا را در سال ۱۹۴۷ تأسیس کرد، اما آژانس تا چند دهه بعد شروع به استخدام بیش از مردان عمدتاً سفیدپوست با مدرک آیوی لیگ نکرد. تا دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بود که زنانی با هوش، عصبیت و – همانطور که پدرم می‌گفت – جسارت برابر برای انجام کارهای مخفی استخدام کرد. من از این تحول بزرگ بهره بردم. من به سیا پیوستم زیرا می‌خواستم به کشورم خدمت کنم، مرا به خارج از کشور می‌برد و به نظر می‌رسید بسیار جالب‌تر از کاری باشد که همسالانم انجام می‌دادند.

کتاب ماندی با ورود عمیق‌تر به دورانی که زنان، با اکراه، به قلب مأموریت‌های مخفی سیا راه یافتند، سرعت می‌گیرد. او چند نفر از آن‌ها را از نزدیک دنبال می‌کند، از جمله لیزا من‌فول، دانشجوی برتر دانشگاه براون از خانواده‌ای جهان‌وطن، که در سال ۱۹۶۸ برای پیوستن به برنامه آموزشی شغلی سیا با حقوقی پایین‌تر از استخدام‌شدگان مرد استخدام شد. من‌فول سرانجام علیرغم تلاش مافوق‌ها برای نگه داشتن او در مشاغل دفتری برای سال‌ها، به یک مأمور مخفی موفق تبدیل شد. ماندی همچنین بر ایلوئیز پیج، افسانه ترسناک آژانس، تأکید می‌کند که به عنوان منشی بنیانگذار OSS شروع کرد و در سال ۱۹۷۸ اولین رئیس ایستگاه زن سیا شد.

علیرغم اینکه تا دهه ۱۹۷۰ اجازه شرکت در دوره‌های عملیاتی کامل در «مزرعه»، مرکز آموزشی سیا در ویرجینیا، را نداشتند، این زنان ارزش خود را ثابت کردند. آن‌ها در کارهای متنوعی مانند مذاکره با تروریست‌هایی که هواپیمایی را در مالت ربودند و برخورد ماهرانه با «مراجعه‌کنندگان» اطلاعاتی – زمانی که یک مأمور خارجی بالقوه به طور غیرمنتظره در خانه یک افسر یا سفارت ظاهر می‌شود و قول ارائه اطلاعات در ازای چیزی که می‌خواهند را می‌دهد – موفق شدند.

جلسات تأیید صلاحیت کلارنس توماس، قاضی دیوان عالی، در سال ۱۹۹۱ کاتالیزوری برای تغییر بود. در طول جلسات، کمیته قضایی سنای تماماً سفیدپوست و تماماً مرد گوش دادند که آنیتا هیل، یک زن سیاه‌پوست، با آرامش شهادت داد که توماس یک دهه قبل او را مورد آزار جنسی قرار داده بود. سنا در نهایت توماس را تأیید کرد – و هیل با انتقاد و تهدید به مرگ از سوی مردم روبرو شد – اما جلسات آگاهی تازه‌ای از تبعیض مبتنی بر جنسیت را به واشنگتن آورد. آن‌ها بر انتخابات ۱۹۹۲ تأثیر گذاشتند، که رسانه‌ها آن را «سال زن» نامیدند، پس از اینکه تعداد بی‌سابقه‌ای از زنان کرسی‌هایی را در سنا به دست آوردند.

در سال ۱۹۹۲، سیا همچنین «مطالعه سقف شیشه‌ای» را سفارش داد که نشان داد مردان در سازمان به رتبه‌های بسیار بالاتری نسبت به زنان می‌رسند. زنان ۴۰ درصد از سمت‌های حرفه‌ای آژانس اما تنها ۱۰ درصد از مشاغل در سرویس اطلاعاتی ارشد، شامل مدیران ارشد آژانس، را پر می‌کردند. ماندی می‌نویسد که کارمندان زن سیا با احساس آرامش به این مطالعه پاسخ دادند – شاید، فکر می‌کردند، فرهنگ آژانس بالاخره تغییر خواهد کرد. مردان، عمدتاً، از آن متحیر به نظر می‌رسیدند.

افسر وقت سیا، جنین بروکنر، در سال ۱۹۹۴ به دلیل تبعیض جنسی فدرال پس از متهم شدن به دروغ به سوء رفتار حرفه‌ای و تهدید به تنزل رتبه و تحریم‌های کیفری، از آژانس شکایت کرد. دعوی قضایی با تسویه نقدی و استعفای بروکنر به پایان رسید. بروکنر به دانشکده حقوق رفت و از مدرک خود برای تخصص در پرونده‌های تبعیض فدرال استفاده کرد. تقریباً در همان زمان، افسران پرونده زن یک دعوی قضایی دسته‌جمعی را تنظیم کردند و ادعا کردند که سیا الگوی تبعیض مبتنی بر جنسیت دارد؛ ماندی بازگو می‌کند که در تسویه حساب سال ۱۹۹۵، سیا پذیرفت که «سال‌ها به طور سیستماتیک علیه مأموران مخفی زن خود تبعیض قائل شده است»، همانطور که لس آنجلس تایمز در آن زمان گزارش داد.

ماندی زمانی در اوج خود قرار دارد که در مورد زنان ایستگاه الک می‌نویسد، واحدی از سیا که القاعده را دنبال می‌کرد زمانی که کمتر کسی در واشنگتن آن را یک تهدید می‌دانست. تحلیلگری که این واحد را رهبری می‌کرد، مایک شوئر، تیم نادیده گرفته شده و کم بودجه خود را پر از زنان کرد. شوئر هیچ ابایی از استخدام زنان نداشت. همانطور که به ماندی گفت، زنان «در جزئیات، کنار هم قرار دادن قطعات اطلاعات» که مردان ممکن بود از دست بدهند، متخصص بودند.

با تشدید جستجو برای اسامه بن لادن، رهبر القاعده، زنانی که او را ردیابی می‌کردند، با پشتکار اطلاعات را جمع‌آوری کردند، اما به نظر می‌رسید دولت جورج دبلیو بوش پیش‌بینی‌های به طور فزاینده‌ای وخیم آن‌ها را در اولویت پایین قرار داده بود. در ۶ اوت ۲۰۰۱، باربارا سود، تحلیلگر سیا، یادداشتی با عنوان «بن لادن مصمم به حمله در ایالات متحده است» نوشت. کابینه بوش تا ۴ سپتامبر ۲۰۰۱ برای بحث در مورد تهدید تشکیل جلسه نداد. یک هفته بعد، ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد.

اندوه و گناه زنانی که سال‌ها به دولت ایالات متحده در مورد حمله احتمالی هشدار داده بودند، در کتاب ماندی محسوس است. همانطور که یک افسر پرونده مخفی به ماندی گفت: «برای دو سال از عمرم، سعی می‌کردم کار درست را انجام دهم، و مردم مردند، و احساس می‌کردی تقصیر توست… و واقعاً، واقعاً ما را تحت تأثیر قرار داد.» خشم آن‌ها به شکار بن لادن که در نهایت منجر به دستگیری او شد، هدایت شد.

کتاب ماندی مرا هم الهام‌بخش و هم دل‌سرد کرد. بسیاری از زنان کتاب او اکنون بازنشسته یا مرده‌اند. با هزینه شخصی زیاد، زندگی خود را وقف حرفه اطلاعاتی خود کردند. همانطور که آن را می‌خواندم، خودم را در حال همدردی با سختی‌های آن‌ها و به یاد آوردن سختی‌های خودم یافتم.

در اولین روز مأموریت اولیه من در خارج از کشور، به من گفته شد که به دیدن رئیس ایستگاه بروم، یک افسر بسیار محترم سیا. همانطور که با عصبانیت وارد دفتر پنل‌کاری شده او شدم، او در صندلی خود به عقب تکیه داد، پاهایش روی میز چوبی عظیم و سیگار خاموشی در دهانش بود. او چیزی به من نگفت. او فقط سیگار را از دهانش بیرون آورد و با آن به من اشاره کرد که بچرخم، یک چرخش کوچک. گیج شده، چرخیدم و دوباره با نگاهی پرسشگرانه رو به او ایستادم. او لبخندی زد. گفت: «اوه، خوبه.» متوجه شدم که او در حال ارزیابی ظاهر من بود. خردکننده بود.

خوشبختانه، همانطور که ماندی نشان می‌دهد، از آن زمان خیلی چیزها تغییر کرده است. افسران زن سیا امروز وضعیت بهتری دارند اما همچنان با تبعیض خاموش و موانع موفقیت روبرو هستند، همانطور که تقریباً همه زنان حرفه‌ای با آن روبرو هستند. اگرچه پیشرفت‌های حرفه‌ای که زنان به دست آورده‌اند دلگرم‌کننده است، ماندی برخی از زنان آژانس را بی‌تقصیر نمی‌داند.

به عنوان مثال، او از جلسه تأیید صلاحیت اولین مدیر زن سیا، جینا هسپل، در سال ۲۰۱۸، که به نقش قابل توجهی در یکی از تاریک‌ترین ساعات آژانس اعتراف کرد: استفاده از «تکنیک‌های بازجویی پیشرفته»، که به عنوان شکنجه نیز شناخته می‌شود، در پی حوادث ۱۱ سپتامبر، سرسری می‌گذرد. همین را می‌توان در مورد فردا بیکوفسکی، تحلیلگر سابق سیا معروف به «ملکه شکنجه» که در دستگیری بن لادن کمک کرد، گفت. دوست داشتم ببینم ماندی اذعان می‌کند که افسران زن در موقعیت‌های قدرت و مسئولیت – درست مانند همتایان مرد خود – باعث آسیب شده‌اند، قضاوت وحشتناکی اعمال کرده‌اند و در راهنمایی سایر زنان شکست خورده‌اند.

در حالی که کتاب ماندی خواندنی جذاب و بسیار خوبی است، «خواهری» احتمالاً نام اشتباهی است. درست است که افسران زن سیا در دوستی‌های زنانه خود آرامش می‌یابند و می‌توانند در حالی که برای حقوق برابر در محیطی تحت سلطه مردان دفاع می‌کنند، از یکدیگر حمایت کنند. اما سال‌ها جنگیدن برای خرده‌ریزها – نه فقط علیه همتایان مرد خود، بلکه علیه یکدیگر – بهایی داشته است. فضای سوء ظن و رقابت ناسالم باقی مانده است و در نهایت، این امنیت ملی ایالات متحده را تضعیف می‌کند.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: Foreign Policy

💡 درباره منبع: فارن پالیسی (Foreign Policy) یک نشریه خبری آمریکایی است که بر سیاست جهانی، امور جاری، و سیاست داخلی و بین‌المللی تمرکز دارد. این نشریه که در سال ۱۹۷۰ تأسیس شد، به خاطر تحلیل‌های عمیق و گزارش‌های خود در مورد مسائل مهم بین‌المللی شناخته می‌شود.

✏️ درباره نویسنده: والری پلیم (Valerie Plame) افسر سابق عملیات مخفی سیا است.


نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.