نشریه اکونومیست : «سبکی تحمل‌ناپذیر دونالد ترامپ بودن» | ۲۰ فروردین ۱۴۰۴

تحلیل رفتار و رویکرد دونالد ترامپ در جنگ تجاری اخیر، استفاده او از هرج و مرج و بی‌تفاوتی به عنوان اهرم فشار و آزمون این استراتژی در برابر واقعیت‌های اقتصادی.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۵ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: The Economist/[فاقد نام نویسنده] | 📅 تاریخ: April 9th 2025 / ۲۰ فروردین ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


مقدمه: جنگ تجاری او بی‌تفاوتی شاخصش نسبت به اتهامات بی‌کفایتی و ایجاد هرج و مرج را آزمایش خواهد کرد

چه کسی می‌داند «روز آزادی» در نهایت در کتاب‌های تاریخ چه معنایی خواهد داشت: پایان رژیم تجاری پس از جنگ، شتاب تولید خودکار در آمریکا، پرهزینه‌ترین ترفند چانه‌زنی در تاریخ، همه موارد قبلی یا شاید چیز کاملاً دیگری. برای خود دونالد ترامپ، این اصطلاح قبلاً معنای سبکسرانه‌تری داشت، اگر نگوییم معصومانه‌تر. یک صبح بهاری در اواسط دهه ۱۹۹۰، آقای ترامپ با مشاوری در شرکتش تماس گرفت و با خوشحالی اعلام کرد: «امروز روز آزادی است.»

بعدها، همانطور که آن دو برای ناهار به هتل پلازا می‌رفتند، آقای ترامپ «به زنان بی‌کت متعددی که در طول مسیر بودند خیره شده بود»، مگی هابرمن در زندگی‌نامه آقای ترامپ، «مرد مطمئن»، گزارش می‌دهد. او می‌نویسد: «برای او، این اصطلاح معنای بسیار خاصی داشت: اولین روز گرم بهاری بود که زنان دیگر پالتو نمی‌پوشیدند و بالاتنه خود را “”آزاد”” می‌کردند.»

این دونالد ترامپ چه موجود گیج‌کننده‌ای است. او می‌تواند در همان لحظه‌ای که به نظر می‌رسد مهم‌ترین فرد نسل‌هاست، مضحک‌ترین فرد جهان به نظر برسد. اگرچه آقای ترامپ نازک‌نارنج است و به قربانی‌پنداری خود وسواس دارد، اما بی‌اعتنایی به ظاهر گرانیتی او نسبت به اتهامات بی‌کفایتی، عدم صداقت، فساد، بی‌رحمی و ریاکاری تا کنون توانسته است آن‌ها را صرف‌نظر از حقیقتشان کمرنگ کند و به نوعی نیروی سیاسی یا حتی اهمیت عقل سلیم آن‌ها را انکار کند.

آیا پس از این همه سال مصونیت آقای ترامپ از شرم، دانستن اینکه در ۳ آوریل، همزمان با سقوط بازارها، یک روز پس از تهدیدات تعرفه‌ای‌اش، رئیس جمهور در باشگاه گلف ملی ترامپ دورال بود و لیگ گلف تحت حمایت عربستان را که به نفع مالی اوست، تبلیغ می‌کرد، شما را خشمگین کرد، خوشحال کرد یا فقط خسته؟ (آقای ترامپ در زمان نامزدی برای ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۶، ضمن انتقاد شدید از باراک اوباما، رئیس جمهور وقت، به دلیل بازی گلف در دوران ریاست جمهوری، گفته بود: «فکر نمی‌کنم دیگر هرگز دورال را ببینم.») سپس روز بعد، جمعه، را به جای شرکت در مراسمی در پایگاه نیروی هوایی دوور برای تحویل گرفتن بقایای سربازان کشته شده در حادثه‌ای در لیتوانی، به بازی گلف در زمین گلف دیگری از ترامپ در فلوریدا گذراند.

دموکرات‌ها او را مسخره کردند، همانطور که برخی در مطبوعات نیز چنین کردند. سپس کاخ سفید با بی‌اعتنایی شاهانه، با انتشار بیانیه‌ای در روز شنبه مبنی بر اینکه آقای ترامپ در مسابقه گلف خود پیروز شده و به دور قهرمانی راه خواهد یافت، خشم بیشتری برانگیخت. شاید او واقعاً به تریلیون‌ها ارزش بازاری که بخار کرده بود، اهمیتی نمی‌داد. به احتمال زیاد، او می‌خواست گلف بازی کند و همچنین معتقد بود که تبلیغ بی‌خیالی در مورد آشفتگی، دست او را در مذاکرات تجاری آینده تقویت می‌کند. بی‌تفاوتی، برای آقای ترامپ، اصل مطلب است. این راهی است که او قدرت را، کیفیتی که بیش از همه برایش ارزش قائل است، به نمایش می‌گذارد.

آقای ترامپ به طرز بدنامی زمانی، در حالی که در کالج مسیحی در آیووا سخنرانی می‌کرد، ادعا کرد که می‌تواند در خیابان پنجم به کسی شلیک کند و هیچ رأی‌دهنده‌ای را از دست ندهد. او با گروگان گرفتن اقتصاد جهانی و تهدید به خفه کردن آن، بیش از هر زمان دیگری به آزمایش آن گزاره نزدیک شده است. به نظر می‌رسید دستیاران ارشد خودش نمی‌دانستند خواسته‌های او چیست. برخی گفتند رئیس جمهور می‌خواهد مذاکره کند و برخی دیگر گفتند نمی‌خواهد. به طور مشخص، خود رئیس جمهور در ۷ آوریل گفت که پاسخ به اینکه آیا تعرفه‌ها دائمی هستند یا موضوع مذاکره، هر دو است.

پیام‌های متناقض، موج دیگری از انتقاد را برای دولت ترامپ به همراه داشت، که پاسخ به آن یک بی‌اعتنایی عمومی دیگر بود. برای آقای ترامپ، هرج و مرج منبع اهرم فشار است، راهی برای باز نگه داشتن گزینه‌هایش و حدس زدن دشمنانش. همینطور است سوال اینکه او واقعاً به چه چیزی اعتقاد دارد – چه موضوع سقط جنین باشد، چه استحقاقات یا حتی، وقتی صحبت از تجارت می‌شود، تا چه حد تعرفه‌ها وسیله او هستند یا هدف او. در حالی که ممکن است به تعرفه پایه جدید ۱۰ درصدی متعهد باشد، زیرا در طول مبارزات انتخاباتی خود وعده تعرفه جهانی تا ۲۰ درصد را داده بود، تعرفه‌های «متقابل» درهم‌ریخته به وضوح برای چانه‌زنی به وجود آمدند و بی‌ثباتی را در سراسر جهان تشدید کردند.

پیتر ناوارو، مشاور ارشد آقای ترامپ در امور تجارت و تولید، در مقاله‌ای که پیشتر در ۷ آوریل در فایننشال تایمز منتشر شد، نوشت: «این یک مذاکره نیست.» «این یک وضعیت اضطراری ملی است.» تا آن زمان آقای ناوارو یک قدم عقب بود؛ یک دستیار ناشناس کاخ سفید به پولیتیکو گفت که این مقاله مدتی قبل نوشته شده بود، «زمانی که آن پیام بود». دو روز بعد، در ۹ آوریل، آقای ترامپ با صدور دستور «مکث» خود، کاملاً از بلوف خود عقب‌نشینی کرد.

همانطور که گلف بازی می‌کرد، آقای ترامپ بدون شک از اینکه کانون یک بازی حدس و گمان سیاره‌ای بود، لذت می‌برد. او همچنین ممکن است شرط بسته باشد که بازگشت بازار سهام با مکث نهایی او همراه خواهد شد – و اینکه مخالفت او سپس با قضاوت گذشته‌نگر به عنوان واکنش بیش از حد در روزهای قبل تضعیف خواهد شد. این یک بازی قدیمی برای اوست. علاوه بر تهدیدات تعرفه‌ای گذشته، واضح‌ترین سابقه ممکن است تهدیدات او در دوره اولش برای «نابودی کامل» کره شمالی با «آتش و خشم» باشد، قماری که به مذاکرات بیهوده منجر شد. آقای ترامپ اکنون همان کتاب بازی را با ایران اجرا می‌کند.

معامله‌ای برای پایان دادن به همه معاملات

کیفیتی از شجاعت در رهبری آقای ترامپ وجود دارد که دموکرات‌ها آن را نادیده گرفته‌اند، یا مسخره کرده‌اند، که به ضررشان تمام شده است. اما او احتمالاً دست خود را بیش از حد رو کرده است. دولت‌ها در حال کوبیدن بر در کاخ سفید هستند تا امتیازاتی را ارائه دهند که ترامپ بتواند آن‌ها را به عنوان پیروزی جار بزند. اما برخی متوجه شده‌اند، همانطور که مکزیک و کانادا آموخته‌اند (اما برخی دانشگاه‌ها و شرکت‌های حقوقی آمریکایی نیاموخته‌اند)، که دادن امتیاز به آقای ترامپ امروز به معنای دعوت از خواسته‌های بیشتر در آینده است. تهدید به اقدامات متقابل، همانطور که مکزیک و کانادا نیز آموخته‌اند، به معنای مهار کردن او، اگر نگوییم بازداشتن اوست.

چین، که آقای ترامپ را از نزدیک مطالعه کرده است، گفته است که در این جنگ تجاری «تا آخر خواهد جنگید». آمریکا می‌تواند به هر ملت دیگری درد اقتصادی بیشتری وارد کند تا اینکه در مقابل متحمل شود. اما آستانه تحمل درد خود آقای ترامپ آنقدر که تظاهر می‌کند بالا نیست. ژست بی‌تفاوتی او به او قدرت بخشیده اما هرگز او را محبوب نکرده است، و خوداطمینانی در زمان کندی رشد و افزایش تورم، بیشتر و بیشتر شبیه تکبر به نظر خواهد رسید.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: [Economist Magazine]

💡 درباره منبع: اکونومیست (The Economist) یک هفته‌نامه خبری و بین‌المللی بریتانیایی است که به صورت چاپی منتشر و به صورت دیجیتال مدیریت می‌شود و بر امور جاری، تجارت بین‌الملل، سیاست، فناوری و فرهنگ تمرکز دارد. این نشریه به دلیل پوشش جهانی و دیدگاه تحلیلی‌اش شناخته شده است.

✏️ درباره نویسنده: این مقاله نویسنده مشخصی ندارد و بخشی از پوشش خبری اکونومیست در مورد سیاست آمریکا است.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.