نشریه اکونومیست : «دوستان با مزایا؟ کشوری که هنوز در بند گروه واگنر است» | ۲۲ فروردین ۱۴۰۴

نگاهی به درون جمهوری آفریقای مرکزی، جایی که گروه واگنر با وجود مرگ پریگوژین، همچنان نفوذ خود را حفظ کرده و مردم محلی در حال یادگیری زبان روسی هستند.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: اکونومیست/تام گاردنر | 📅 تاریخ: April 11th 2025 / ۲۲ فروردین ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


به مقداری شجاعت هلندی نیاز داشتم. همان‌طور که آبجوی بسیار قوی از گلویم پایین می‌رفت، دکمه ضبط گوشی‌ام را فشار دادم و با نگرانی به اطراف نگاه کردم. بار در مرکز شهر بانگی، علی‌رغم باران شدیدی که بر سقف حلبی‌اش می‌کوبید، غلغله بود. مردم از بطری‌های پلاستیکی که نام تجاری آفریقا تی لور – «آفریقا طلاست» به زبان سانگو، زبان میانجی جمهوری آفریقای مرکزی (CAR) – روی آن‌ها چسبانده شده بود، می‌نوشیدند. نگرانی من از این واقعیت ناشی می‌شد که بار متعلق به مزدوران روسی بود.

من به بانگی، پایتخت جمهوری آفریقای مرکزی، در جستجوی گروه واگنر آمده بودم، یک ارتش شبه‌نظامی روسی که بنیان‌گذارش، یوگنی پریگوژین، در تابستان ۲۰۲۳ شورشی را علیه رئیس‌جمهور ولادیمیر پوتین رهبری کرد و مدت کوتاهی پس از آن در یک سانحه هوایی جان باخت. از سال ۲۰۱۸، جمهوری آفریقای مرکزی مأموریت شاخص واگنر در آفریقا بوده است – آزمایشگاهی برای تاکتیک‌های حفاظت از رژیم و پشتیبانی ضد شورش آن.

پس از مرگ پریگوژین، انتظار می‌رفت عملیات واگنر در بانگی به‌طور گسترده‌ای کاهش یابد یا حتی کاملاً متوقف شود. در سایر نقاط آفریقا، این شرکت توسط دولت روسیه تصاحب شده و به سپاه آفریقا تغییر نام داده است. جنگجویان آن در میدان نبرد با شکست‌هایی مواجه شده‌اند – در مالی در ژوئیه گذشته تعدادی در نبرد با شورشیان جدایی‌طلب کشته شدند. اما در جمهوری آفریقای مرکزی، جایی که توسط دست راست سابق پریگوژین، دیمیتری سیتی، رهبری می‌شود، هنوز با نام واگنر شناخته می‌شود – و نیروهای آن ظاهراً قوی‌تر از همیشه هستند.

امروز بانگی چیزی از لئوپولدویل اواخر دوران استعمار را در خود دارد. مانند پایتخت کنگو در سپیده‌دم اولین جنگ سرد، هوای بخارآلود کنار رودخانه شهر، سرشار از دسیسه است.

می‌خواستم بفهمم واگنر دقیقاً در جمهوری آفریقای مرکزی چه می‌خواهد – و جمهوری آفریقای مرکزی در ازای آن چه چیزی به دست می‌آورد. اما باید مراقب قدم‌هایم می‌بودم. با افزایش اهمیت واگنر، بانگی برای غربی‌ها کمتر پذیرا شده است. روزنامه‌نگاران خارجی دستگیر و بازداشت شده‌اند؛ لایحه‌ای با الهام از روسیه که «عوامل خارجی» را هدف قرار می‌دهد در دست تهیه است.

دیپلمات‌های غربی از اتاق‌های هتل شنود شده با کارکنان فضول صحبت می‌کنند. یکی از سفرا پیش از بازدید من در اواخر سال ۲۰۲۴ هشدار داد: «آنها خواهند فهمید که شما اینجا هستید. شهر کوچکی است و مردم قابل توجه هستند.» به من توصیه شد گذرنامه آمریکایی‌ام را در خانه بگذارم، لپ‌تاپم را همیشه همراهم نگه دارم و تمام اطلاعات حساس گوشی‌ام را پاک کنم. خطر بالا بود: چند سال پیش، سه روزنامه‌نگار روسی که در مورد فعالیت‌های واگنر در جمهوری آفریقای مرکزی تحقیق می‌کردند، کشته شدند.

امروز بانگی چیزی از لئوپولدویل اواخر دوران استعمار را در خود دارد. یک افسر جوان آمریکایی مسئول رمزنگاری، پایتخت کنگوی بلژیک را، جایی که در اواخر جنگ جهانی دوم مستقر بود، «کانون جاسوسان» توصیف کرده بود. در آن زمان، در آستانه عصر هسته‌ای، کنگوی غنی از منابع، جایزه‌ای در مسابقه جهانی برای اورانیوم بود. هجوم ناگهانی خارجی‌ها، به‌ویژه جاسوسان آمریکایی، شهر را به هم ریخته بود.

هوای بخارآلود کنار رودخانه بانگی سرشار از دسیسه است. مطبوعات محلی مملو از داستان‌های توطئه‌های شوم و کودتاهای نافرجام است. خیابان‌های بانگی با ساختمان‌های کم‌ارتفاع فرسوده – که بسیاری از آنها از زمان استقلال از فرانسه در سال ۱۹۶۰ به‌سختی تغییر کرده‌اند – پر از شایعاتی است مبنی بر اینکه مأموران مخفی سیا در حال برنامه‌ریزی برای سرقت ثروت‌های کشور هستند. یک دیپلمات غربی به من گفت که وزرای ارشد دولت، توطئه‌های خارجی را «کاملاً همه‌جا» می‌بینند.

با این حال، برخلاف کنگو در ۸۰ سال پیش، جمهوری آفریقای مرکزی چیزی به اندازه فلزات هسته‌ای برای قدرت‌های خارجی ارزشمند ندارد. علی‌رغم ذخایر فراوان طلا، الماس و الوار (و ذخایر کوچک اورانیوم که استخراج آن دشوار است)، این کشور که تقریباً به اندازه فرانسه است، همیشه یک منطقه دورافتاده ژئوپلیتیکی بوده است. این کشور محصور در خشکی است و از هر طرف با همسایگان همیشگی مشکل‌دار احاطه شده است. شاخابه آرام رودخانه کنگو که بانگی در سواحل آن قرار دارد، تنها در بخشی از سال برای قایق‌ها قابل کشتیرانی است. انزوای جغرافیایی آن باعث شد که جمهوری آفریقای مرکزی یکی از آخرین مناطقی باشد که در جریان «تقسیم آفریقا» در اواخر قرن نوزدهم ادعا شد.

یک قرن پیش، سرزمینی که به جمهوری آفریقای مرکزی تبدیل شد، چیزی بیش از یک ایستگاه بین راهی نبود، پیچی در رودخانه اوبانگی که برای انتقال غنایم از درون قاره به ساحل استفاده می‌شد. یک نویسنده فرانسوی آن را «شبح»، «کشوری که وجود ندارد» نامید. حتی بارتلمی بوگاندا، اولین رهبر جمهوری آفریقای مرکزی تازه خودمختار در اواخر دهه ۱۹۵۰، تردیدهای جدی در مورد چشم‌انداز آن به عنوان یک کشور مستقل داشت.

با این حال، از زمانی که نیروهای واگنر در سال ۲۰۱۸، رسماً به عنوان «مربیان نظامی» اعزام شده توسط روسیه برای کمک به ساخت ارتش ملی و عقب راندن شورشیان، وارد شدند، جمهوری آفریقای مرکزی بیش از هر زمان دیگری توجه دنیای خارج را به خود جلب کرده است. بخشی از این توجه از سوی روزنامه‌نگاران بوده است که با چشم‌انداز رویارویی مستقیم با ارتش سایه پریگوژین، جذب شده‌اند.

حضور واگنر در جمهوری آفریقای مرکزی می‌تواند به گسترش نفوذ روسیه در سایر نقاط – به کنگو، غرب آفریقا، منطقه ساحل که از نظر استراتژیک مهم‌تر است – کمک کند.

دولت‌های غربی نیز مراقب اتفاقات اینجا هستند. مدت‌ها پس از آنکه مجبور به ترک امپراتوری‌های خود شدند، بسیاری از قدرت‌های خارجی هنوز آفریقا را عمدتاً به‌عنوان یک صفحه شطرنج ژئوپلیتیکی می‌بینند. نیروهای واگنر در حال ساخت یک پایگاه در جمهوری آفریقای مرکزی هستند که قرار است تا سال ۲۰۳۰ میزبان ۱۰ هزار نیرو باشد. دیپلمات‌های غربی نگرانند که از آن به‌عنوان سکوی پرتابی برای نمایش قدرت روسیه در سراسر قاره استفاده شود: در کنگو، غرب آفریقا، منطقه ساحل که از نظر استراتژیک مهم است. رهبران جمهوری آفریقای مرکزی مشتاق بهره‌برداری از اهمیت تازه‌یافته خود هستند.

یک روز صبح زود، بدون اطلاع قبلی به خانه فیدل گوانجیکا، تاجر و مشاور دولتی که به خاطر پیوند شخصی غیرمعمولش با پریگوژین شناخته شده بود، رفتم. پیدا کردن او به‌طور غیرمنتظره‌ای ساده بود. کاخ گوانجیکا، مجموعه‌ای وسیع و فرسوده، چندین طبقه بر فراز شهر قد برافراشته بود. نام آن که با حروف غول‌پیکر و درخشان بالای ورودی نوشته شده بود، از بیش از یک کیلومتر دورتر قابل مشاهده بود. و علی‌رغم قرار گرفتن ساختمان در یک منطقه زاغه‌نشین، دروازه جلویی آن کاملاً باز و بدون محافظ بود. با ماشینم مستقیم وارد شدم.

گوانجیکا که حدود ۷۰ سال داشت، تنها روی یک صندلی پلاستیکی نشسته بود و اطرافش را آوار و توده‌های سیمان مخلوط‌نشده فرا گرفته بود. کاخ در حال ساخت است و گوانجیکا بیشتر عملیات ساخت‌وساز را خودش هدایت می‌کند و به کارگرانی که در داربست‌های بلند بالا کار می‌کنند، فریاد می‌زند. او با کفش‌های ورزشی، کلاه بیسبال و شورت قرمز روشن، شبیه یک بازیکن بسکتبال حرفه‌ای، البته بازنشسته، به نظر می‌رسید. روی تی‌شرتش شعار «من واگنر هستم» نوشته شده بود.

همین که نزدیک شدم از جایش پرید. در عرض چند لحظه شروع به شوخی کرد و با افتخار به برخی از برجستگی‌های خانه بزرگ و عجیب و غریبش اشاره کرد: مجسمه‌های کلاسیک در باغ جلویی؛ یک لیموزین در پشت. پشت سرش، در طبقه همکف ساختمان اصلی، مجموعه‌ای از تجهیزات ورزشی قرار داشت: دستگاه پرس سینه و تردمیل. نیم‌تنه زنی برهنه از پنجره به ما خیره شده بود.

گوانجیکا، ملقب به «میلیاردر بوی‌رابه» به نام محله فقیرنشین بانگی که در آن بزرگ شده بود، کارنامه پرفراز و نشیبی دارد که آینه تاریخ پرآشوب اخیر کشورش است. او در جوانی در دهه ۱۹۷۰ از مخالفان ژان-بدل بوکاسا، اولین و پرزرق‌وبرق‌ترین دیکتاتور جمهوری آفریقای مرکزی بود. بوکاسا، امپراتوری خودخوانده، شهرت ترسناکی داشت. او رقبای خود را شکنجه می‌کرد و می‌کشت و در سال ۱۹۷۹ دستور دستگیری و سپس اعدام ده‌ها دانش‌آموز را صادر کرد. (او همچنین در سقوط یک رئیس‌جمهور فرانسه، والری ژیسکار دستن، پس از افشای اینکه بوکاسا با الماس به او رشوه داده بود، نقش داشت.) در دوران حکومت بوکاسا، گوانجیکا سه ماه را در زندان گذراند. پس از آزادی به رومانی گریخت، با زنی محلی ازدواج کرد و قهرمان ملی هنرهای رزمی شد.

او در اواسط دهه ۱۹۸۰ به جمهوری آفریقای مرکزی بازگشت و تا سال ۲۰۱۳ در چندین پست دولتی خدمت کرد، تا اینکه ائتلافی از شورشیان ضددولتی بانگی را تصرف کردند. کودتاها و شورش‌ها – که بسیاری از آنها با همدستی فرانسه انجام می‌شد – در جمهوری آفریقای مرکزی امری عادی بود. حداقل از دهه ۱۹۸۰، این کشور توسط مجموعه‌ای از گروه‌های مسلح فراملی، که بسیاری از آنها از مناطق مرزی فراموش‌شده بودند و همگی درگیر مبارزه‌ای desesperada برای قدرت و منابع بودند، از هم پاشیده شده است. این بار ائتلاف شورشیان عمدتاً از گروه‌های به حاشیه رانده شده از شمال کشور، برخی از آن سوی مرز در چاد، تشکیل شده بود.

گوانجیکا بار دیگر گریخت. او پس از مداخله کوتاه فرانسه که پایتخت را پاکسازی کرد، بازگشت و بعدها به دولت درگیرِ رئیس‌جمهور فعلی جمهوری آفریقای مرکزی، فوستن-آرکانژ توادرا – یک استاد دانشگاه آرام و کم‌حرف با استعدادی در بازی دادن قدرت‌های خارجی علیه یکدیگر – پیوست.

«چه واگنری باشند، چه موتزارتی، چه بتهوونی – این مشکل ما نیست. آنها روس هستند.»

اگرچه هر دو سیاستمدار در بهره‌برداری از احساسات مردمی ضد استعماری ماهر بودند، اما گوانجیکا به‌مراتب کمتر از رئیسش دیپلماتیک بود. کمتر سیاستمدار آفریقای مرکزی به اندازه او شناخته شده یا بدنام است. در سال ۲۰۲۱ گوانجیکا در فیس‌بوک اعلام کرد که جمهوری آفریقای مرکزی آماده است زنان خود را برای ارضای نیازهای جنسی نیروهای روسیه ارائه دهد. در پستی دیگر در فیس‌بوک، او فرانسه را به سازماندهی کودتا متهم کرد و به نظر می‌رسید در صورت موفقیت کودتا، به خشونت تلافی‌جویانه علیه «سفیدپوستان» تهدید می‌کند.

از لحظه‌ای که نیروهای گروه واگنر در سال ۲۰۱۸ وارد شدند، گوانجیکا سرشار از اشتیاق برای آنها بود. از زمان استقلال، و چرخه کودتاها، دیکتاتوری‌ها و شورش‌هایی که به دنبال آن رخ داد، جمهوری آفریقای مرکزی میزبان گروهی چرخشی از نیروهای خارجی بوده است: فرانسوی (هفت بار)، آفریقای جنوبی، چاد، گابن، کنگو، سودان، رواندا. برای بیش از یک دهه، چندین هزار نیروی حافظ صلح سازمان ملل، دولت مرکزی را در برابر شورش‌های همیشگی در استان‌ها تقویت کرده‌اند.

برای گوانجیکا، مانند بسیاری دیگر از مردم آفریقای مرکزی، هرگز تفاوت چندانی بین روس‌ها و هر ارتش اشغالگر دیگری وجود نداشت. علاوه بر این، به نظر می‌رسید که او از این واقعیت که آنها مزدور خصوصی بودند و نه نیروهای رسمی روسیه، ناراحت نبود. او به من گفت: «تنها بعدها فهمیدیم که آنها واگنر هستند. اما برای ما، همه آنها روس هستند. چه واگنری باشند، چه موتزارتی، چه بتهوونی – این مشکل ما نیست. آنها روس هستند.»

او به‌سرعت با پریگوژین دوست شد و او را برای اقامت به کاخ دعوت کرد، جایی که با هم غذاهای مجللی صرف می‌کردند. (گوانجیکا به وال استریت ژورنال گفته بود که دوست دارد برای مهمانان روسی خود ودکای استولیچنایا را در کنار غذاهای محلی مانند کرم ابریشم سرخ‌شده، سیرابی گاو در برگ کاساوا، موز سبز و سوف نیل سرو کند.) در مقابل، پریگوژین به او هدایایی داد: یک ساعت گران‌قیمت، یک اسلحه. گوانجیکا با خنده در حالی که پرچم واگنر با نشان جمجمه و استخوان‌های متقاطع گروه را تکان می‌داد، گفت: «او یک قهرمان است.» او ادعا کرد که پریگوژین آن را در آخرین سفرش به جمهوری آفریقای مرکزی، دو هفته پیش از مرگش، به او داده بود.

اندکی پس از ورودشان، نیروهای پریگوژین در کاخ ویران شده بوکاسا، در ۸۰ کیلومتری بانگی، پایگاه ایجاد کردند. آنها شروع به آموزش ارتش ملی کردند و آن را به سلاح‌هایی مجهز کردند که غرب، برخلاف میل بسیاری از مردم آفریقای مرکزی، مدت‌ها از ارسال آنها خودداری کرده بود. آنها حفاظت شبانه‌روزی از رئیس‌جمهور توادرا را فراهم کردند و کنترل تنها معدن طلای صنعتی کشور را که ۱ میلیارد دلار ارزش داشت و توسط مالکان کانادایی‌اش در اوج جنگ داخلی در سال ۲۰۱۳ رها شده بود، به دست گرفتند.

مزدوران روسی، با کلاه‌های صورت‌پوش و جلیقه‌های ضدگلوله، به منظره‌ای آشنا در بانگی تبدیل شدند، در شیک‌ترین رستوران‌های آن غذا می‌خوردند و تا پاسی از شب در بارهای کنار رودخانه می‌نوشیدند. اما تا ژانویه ۲۰۲۱، زمانی که ائتلاف جدیدی از شورشیان مخالف انتخاب مجدد توادرا، پایتخت را تهدید به یورش کردند، واگنر واقعاً تأثیر خود را بر جمهوری آفریقای مرکزی نگذاشته بود.

تنها در چند روز خونین، نیروهای آن شورشیان را پراکنده کردند و به ارتش – با پشتیبانی سربازان رواندایی و حافظان صلح سازمان ملل – اجازه دادند شهر را امن کنند. طی ماه‌های بعد، واگنر به دولت کمک کرد تا برای اولین بار پس از سال‌ها، بیشتر قلمرو کشور را تحت کنترل خود درآورد.

او به من گفت، پریگوژین یک «قهرمان ملی» بود. به لطف واگنر، «کشور از نسل‌کشی نجات یافت. شورشیان نابود شدند – کاملاً خنثی شدند»

برای بسیاری از مردم آفریقای مرکزی، روسیه نه تنها توادرا، بلکه کشور را نجات داده بود. یک سرباز جوان در ارتش ملی به من گفت: «ما هیچ چیز نداشتیم. از همه چیز بریده شده بودیم. حتی فرانسوی‌ها هم ما را رها کرده بودند. اما روس‌ها… آنها جنگجویان قدرتمندی دارند. آنها کسانی بودند که به ما کمک کردند.»

برای گوانجیکا، این لحظه‌ای بود که روس‌ها ثابت کردند با تمام ارتش‌های خارجی که پیش از این آمده بودند، متفاوت هستند. او به من گفت، پریگوژین یک «قهرمان ملی» بود. به لطف واگنر، «کشور از نسل‌کشی نجات یافت. شورشیان نابود شدند – کاملاً خنثی شدند.»

به‌عنوان نشانه قدردانی، جمهوری آفریقای مرکزی زبان روسی را پس از فرانسوی و سانگو به‌عنوان سومین زبان خود پذیرفت (دانشجویان دانشگاه دروس اجباری روسی دارند و برنامه‌هایی برای آموزش این زبان در مدارس ابتدایی و متوسطه وجود دارد). بنای یادبودی برای سربازان کشته‌شده واگنر در مرکز بانگی برپا شد. در زمان بازدید من، با دسته‌گل‌هایی به یاد پریگوژین تزئین شده بود. اولین سالگرد مرگ او با رژه‌ای در خیابان اصلی پایتخت، با غرش جت‌های جنگنده روسی بر فراز آن، گرامی داشته شد.

اما همه از خدمات واگنر چندان سپاسگزار نبودند. علی عثمان، شیخی از یک منطقه عمدتاً مسلمان‌نشین در شرق بانگی، حضور آن را به استعمار فرانسه و روش‌هایش را به گشتاپو تشبیه کرد. وقتی از مسجد او بازدید کردم، به من گفت که مزدوران با نیروهای امنیتی دولتی برای یورش به جوامع مسلمانی که دشمن رژیم تلقی می‌شدند، متحد شده‌اند. او اذعان کرد که آنها ثبات نسبی را به شهر آورده‌اند، «اما به چه قیمتی؟»

در مناطق روستایی، دور از چشم ناظران بین‌المللی، بسیاری همین احساس را داشتند. طبق گزارش ناظران درگیری و گروه‌های حقوق بشری، بین سال‌های ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۳، صدها نفر در حملات واگنر کشته شدند. روستاهای کامل ویران شدند؛ خانه‌هایی که زنان و کودکان در داخل آنها محبوس بودند، به آتش کشیده شدند. گزارش شده است که دختران جوان در مناطقی که روس‌ها در آن فعالیت می‌کردند، می‌گفتند از ترس تجاوز توسط «سربازان سفیدپوست»، از ترک خانه‌های خود به‌تنهایی می‌ترسند. در همین حال، چندین هزار جنگجوی محلی، که برخی از آنها شورشیان سابق بودند، به صفوف مزدوران پیوستند. آنها به «روس‌های سیاه» معروف شدند.

توادرا و متحدانش انتقاد چندانی از روش‌های مزدوران را برنمی‌تابند. رئیس‌جمهور در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی در سال ۲۰۲۳، بازگشت ۸۰ درصد از خاک جمهوری آفریقای مرکزی به کنترل دولت را مدیون «همکاری» خود با آنها دانست. در واقع، برخی از مقامات دولتی ارتباطات خود با مزدوران روسی را به رخ می‌کشند. وقتی با یکی از مشاوران توادرا ملاقات کردم، کتابی درباره واگنر به‌طور عمودی در مرکز میز قرار داده شده بود و به‌وضوح برای بازدیدکنندگان قابل مشاهده بود. یک وزیر کابینه در حالی که از لیوانی با تصویر پوتین چای می‌نوشید، با من صحبت کرد.

گوانجیکا نیز تفاوتی نداشت. او اصرار داشت که دعوت از واگنر به کشور، اقدامی از روی ناچاری نبوده، بلکه اقدامی از سر سرکشی ضد استعماری، برای خروج از مدار فرانسه و غرب بوده است. او گفت: «این به مذاق اروپایی‌ها خوش نیامد. به مذاق غرب خوش نیامد. اما در آفریقای مرکزی، واگنرها قهرمان هستند.»

علی عثمان، شیخی از یک منطقه عمدتاً مسلمان‌نشین در شرق بانگی، حضور واگنر را به استعمار فرانسه و روش‌های آن را به گشتاپو تشبیه کرد.

پس از تهاجم تمام‌عیار روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲، رقابت بین روسیه و قدرت‌های غربی برای نفوذ در آفریقا به‌سرعت به اوج جدیدی رسید. پریگوژین فعالیت‌های واگنر در جمهوری آفریقای مرکزی را افزایش داد. مشاوران روسی به رده‌های بالای دولت اعزام شدند؛ عملیات نفوذ و کارزارهای اطلاعات نادرست که در جمهوری آفریقای مرکزی طراحی شده بودند، در سراسر منطقه پخش شدند. سال بعد، مرکز مطالعات استراتژیک آفریقا، یک اندیشکده در وزارت دفاع آمریکا، هشدار داد که روسیه به دنبال تضعیف دموکراسی در بیش از دوجین کشور آفریقایی است.

دولت جمهوری آفریقای مرکزی ناگهان اهرم فشاری به دست آورد. با ادامه گسترش واگنر در غرب و مرکز آفریقا از پایگاه خود در بانگی، آمریکا، فرانسه و اتحادیه اروپا با روسیه برای جلب نظر توادرا رقابت می‌کردند. در سال ۲۰۲۳، در تلاشی ناموفق برای بیرون راندن واگنر از جمهوری آفریقای مرکزی، آمریکا پیشنهاد داد که یکی از شرکت‌های امنیتی خصوصی خود، بنکرافت گلوبال دولوپمنت، به‌عنوان جایگزین فعالیت خود را آغاز کند. (در نهایت این معامله، طبق گزارش‌ها به دلیل مخالفت‌های شدید واگنر، انجام نشد.)

یک سال بعد، در پاریس، توادرا و رئیس‌جمهور فرانسه، امانوئل مکرون، بر سر «نقشه راه» جدیدی برای روابط دوجانبه گرم‌تر توافق کردند. توادرا از مکرون تعهدی برای بازگرداندن کمک به امور مالی جمهوری آفریقای مرکزی گرفت، قولی که ظاهراً برای آن نیازی به ارائه چیزی در مقابل به فرانسه نداشت. در سال ۲۰۲۳ توادرا با کمک واگنر، همه‌پرسی قانون اساسی را برای تمدید دوره ریاست‌جمهوری خود دستکاری کرد.

ماکسیم بالالو، وزیر ارتباطات، به من توضیح داد: «ما در میانه یک جنگ ژئوپلیتیکی هستیم.» اما او معتقد بود که این درگیری جدید، درگیری‌ای نیست که کشورش نیاز به جانبداری در آن داشته باشد. با خودداری از بازی «بازی‌های قدرت‌های بزرگ»، جمهوری آفریقای مرکزی می‌توانست پاداش‌ها را درو کند.

در آخرین روز اقامتم در بانگی، در یک اجرای تئاتری از «شاهزاده خانم قورباغه»، یک داستان عامیانه مشهور روسی، شرکت کردم. محل برگزاری، مزون روس، یک مرکز فرهنگی روسی در کنار رودخانه بود که در سال ۲۰۲۲ به‌منظور رقابت با آلیانس فرانسز، ابزار فرانسه برای گسترش فرهنگ، تأسیس شده بود. مزون روس کلاس‌های زبان روسی برگزار می‌کند و اتاقی با پروژکتور برای نمایش فیلم‌های روسی با عناوینی مانند «AK47» دارد. در باغ، تابلویی با حروف غول‌پیکر «من عاشق روسیه هستم» وجود دارد. در پشت ساختمان، دفاتر آفریقا تی لور، آبجوسازی متعلق به واگنر، قرار دارند.

یک هفته از آن آبجوی مخفیانه‌ام گذشته بود. اگرچه اعضای واگنر را در یک مرکز خرید محبوب متعلق به لبنانی‌ها دیده بودم و کامیونت‌های پیکاپ آنها را که با سرعت از پیچ‌ها می‌گذشتند، مشاهده کرده بودم، اما به رویارویی حضوری با هیچ مزدوری نزدیک‌تر نشده بودم. بی‌نتیجه در تراس هتل اوبانگی، پاتوق واگنر، و در لابی هتل لجر پلازا، جایی که گفته می‌شد برخی از افراد آنها اقامت دارند، جستجو کرده بودم. چندین پیام متنی به سفارت روسیه در بانگی بی‌پاسخ مانده بود.

اما سپس، با نزدیک شدن «شاهزاده خانم قورباغه» به پایان، دیمیتری سیتی را دیدم. سیتی، مردی لاغر و درازاندام در اواسط دهه ۳۰ زندگی‌اش، چهره‌ای پسرانه و موهای بلند و درهم‌تنیده سیاهی دارد. عکس‌های او را آنلاین دیده بودم و شرح حال او را در مطبوعات غربی خوانده بودم که معمولاً او را تهدیدآمیز به تصویر می‌کشیدند. با این حال، در آن روز در مزون روس، سیتی شبیه یک دانشجوی هنر بوهمی به نظر می‌رسید – دوربین در دست، کفش‌های کانورس به پا. در واقع، تنها پس از چند دقیقه متوجه شدم او کیست.

پس از پایان نمایش، خودم را معرفی کردم. سیتی، فارغ‌التحصیل برجسته یک مدرسه بازرگانی فرانسوی، از طریق آژانس تحقیقات اینترنتی، یک «مزرعه ترول» مستقر در سن پترزبورگ، به امپراتوری پریگوژین پیوسته بود. او در سال ۲۰۱۷ به‌عنوان مترجم روسی-فرانسوی وارد جمهوری آفریقای مرکزی شد و به‌سرعت مدارج ترقی را طی کرد تا به ریاست عملیات غیرنظامی واگنر، نظارت بر فعالیت‌های فرهنگی، تبلیغات و تولید آبجو، رسید.

این روزها گفته می‌شود سیتی حتی بانفوذتر است. معروف است که او آزادانه به دفتر رئیس‌جمهور رفت‌وآمد می‌کند. علی‌رغم فقدان آشکار آموزش نظامی، او با لباس نظامی در رویدادهای واگنر در سراسر کشور ظاهر شده است. او شریک میداس ریسورسز، شرکت متعلق به واگنر است که بخش عمده‌ای از صنعت طلای جمهوری آفریقای مرکزی را در دست گرفته است، که به معنای تحت تحریم‌های آمریکا و اتحادیه اروپا بودن اوست.

روی بازوی راستش یک دست مصنوعی دارد. دست واقعی او در سال ۲۰۲۲ بر اثر یک بمب نامه‌ای منفجر شد – حادثه‌ای که روسیه آن را به گردن اطلاعات فرانسه انداخت (که فرانسه آن را رد می‌کند). همزمان با درمان اضطراری سیتی در روسیه، تی‌شرت‌هایی با چهره او در خیابان‌های بانگی ظاهر شد. گزارش شده بود که آنها توسط مزون روس توزیع شده‌اند.

سیتی در ملاقات حضوری، چهره‌ای به‌طور قابل توجهی کوچک و ظریف دارد. همان‌طور که در باغ مزون روس، با صدای خنده کودکان و چرخ‌وفلک شهربازی، به‌طور خلاصه صحبت می‌کردیم، او با شور و شوق از ایجاد فضایی برای تحصیل و اجرای هنرمندان آفریقای مرکزی صحبت کرد. او تا حدی با جدیت اشاره کرد که کشور «بازیگر دارد اما تئاتر ندارد» و به من گفت که در حال نوشتن اولین فرهنگ لغت روسی-سانگو است. او اگر چیزی به نظر می‌رسید، دستپاچه – حتی کمی گیج – بود. شروع کردم به این فکر کردن که آیا او نیز، مانند پروژه آفریقای روسیه، ممکن است در تصور قدرتمندتر از واقعیت باشد. ■


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: The Economist

💡 درباره منبع:[اکونومیست یک هفته‌نامه خبری و بین‌المللی انگلیسی‌زبان است که در لندن منتشر می‌شود. این نشریه بر مسائل جاری، تجارت بین‌الملل، سیاست، فناوری و فرهنگ تمرکز دارد و به دلیل تحلیل‌های عمیق و دیدگاه جهانی خود شناخته شده است. بخش ۱۸۴۳ آن به مطالب طولانی‌تر و روایی‌تر اختصاص دارد.]

✏️ درباره نویسنده:[تام گاردنر خبرنگار آفریقای اکونومیست است.]

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.