فارن پالسی: “اسرائیل و جنگ طولانی پیش رو” | ۲۲ شهریور ۱۴۰۳

بررسی استراتژی‌های اسرائیل در مواجهه با جنگ طولانی و چند جبهه‌ای با محور مقاومت به رهبری ایران و حزب‌الله.

⏳مدت زمان مطالعه: ۱۸ دقیقه | ✏️ناشر/نویسنده: فارن پالسی/عساف اوریون | 📅 تاریخ: ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۴ / ۲۱ شهریور ۱۴۰۳

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


در هفته‌های اخیر، پس از ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس، در تهران و فرمانده ارشد حزب‌الله، فؤاد شکر، در بیروت، گمانه‌زنی‌های زیادی درباره بروز درگیری‌های گسترده‌تر در خاورمیانه مطرح شده است. به گفته برخی، اگر ایران و حزب‌الله تصمیم بگیرند از طریق حملات مستقیم گسترده به اسرائیل تلافی کنند، ممکن است کمپین فعلی اسرائیل در غزه به جنگی منطقه‌ای تبدیل شود. در این سناریو، نیروهای اسرائیلی درگیر نبردهای شدید در چندین جبهه با گروه‌های مسلح مختلف، شبه‌نظامیان تروریست و ارتش یک کشور در آستانه دستیابی به تسلیحات هسته‌ای با زرادخانه‌ای عظیم از موشک‌ها و پهپادهای دوربرد خواهند شد.

به نوعی، این جنگ منطقه‌ای گسترده از هم‌اکنون آغاز شده است. از همان ابتدا، “جنگ غزه” نامی نادرست بود. از زمانی که حماس در تاریخ ۷ اکتبر حمله وحشیانه خود را آغاز کرد، اسرائیل با نه تنها یک، بلکه چندین دشمن روبرو بوده است که در حال حاضر یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های تاریخ اسرائیل محسوب می‌شود. یک روز پس از حمله حماس از غزه، حزب‌الله از لبنان شروع به حمله به اسرائیل کرد و اعلام کرد که تا زمانی که جنگ در غزه ادامه دارد، به حملات خود ادامه خواهد داد. کمی بعد، حوثی‌ها در یمن نیز به این درگیری پیوستند و به طور مستمر به حمل و نقل بین‌المللی در دریای سرخ و دریای عربی حمله کردند و موشک‌ها و پهپادهایی را به سمت اسرائیل شلیک کردند که یکی از آنها در مرکز تل‌آویو منفجر شد.

در عین حال، شبه‌نظامیان شیعه در عراق و گاهی در سوریه نیز با پهپادها و موشک‌ها اسرائیل را تهدید می‌کنند. و در اواسط آوریل، پس از حمله هوایی مرگبار اسرائیل در نزدیکی یک مجتمع دیپلماتیک ایرانی در دمشق، ایران با شلیک بیش از ۳۵۰ موشک بالستیک، موشک کروز و پهپاد به اسرائیل تلافی کرد و یک سابقه جدید برای درگیری‌های مستقیم و آشکار بین این دو کشور ایجاد شد. همزمان، ایران به سیل پول و تسلیحات به کرانه باختری برای تشویق حملات تروریستی علیه اسرائیل و تضعیف امنیت داخلی این کشور پرداخته است.

با این وجود، تا کنون این جنگ چند جبهه‌ای شدت محدودی داشته است. اگر اسرائیل یا دشمنانش تصمیم بگیرند در هر یک از جبهه‌های دیگر تشدید کنند، این موضوع پیامدهای عمیقی برای امنیت و استراتژی اسرائیل خواهد داشت. از زمان جنگ ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل، اسرائیل هرگز به طور همزمان در چندین جبهه جنگ کامل را تجربه نکرده است. اسرائیل برای دهه‌ها بیشتر بر مقابله با تهدیدات گروه‌های مسلح غیر دولتی تمرکز داشته است. از زمان تاسیس خود در سال ۱۹۴۸، مفهوم امنیتی اسرائیل مبتنی بر جنگ‌های کوتاه در خاک دشمن بوده است—رویکردی که به آن امکان می‌دهد قدرت نظامی خود را به حداکثر برساند و معایب اساسی آن را جبران کند: قلمرو کوچک، جمعیت کم، و فقدان عمق استراتژیک و منابع داخلی برای حمایت از کمپین‌های طولانی‌مدت.

تقریباً یک سال جنگ با شدت بالا و متوسط در غزه و جنگ با شدت محدود در مرز شمالی با لبنان، این پارادایم را به شدت تحت فشار قرار داده است. سال‌ها ناآرامی‌های سیاسی در خود اسرائیل، قدرت این کشور را به خطر انداخته است. اگر ایران، حزب‌الله و دیگر گروه‌های تحت حمایت ایران به سمت جنگ با شدت بالا در سایر جبهه‌ها پیش بروند، ضروری خواهد بود که اسرائیل استراتژی امنیتی خود را محکم‌تر کند. برای پیروزی در یک جنگ واقعی چند جبهه‌ای، اسرائیل باید تمام ابزارهای قدرت ملی—سیاسی، نظامی، اقتصادی، فناوری، اطلاعاتی و دیپلماتیک—را با کمک حیاتی متحدان و شرکا ترکیب کند. همچنین نیاز به یافتن راه‌های جدید برای تحمل در یک مبارزه طولانی و شدید خواهد داشت. رهبری سیاسی-نظامی اسرائیل باید به آینده‌ای حتی خطرناک‌تر نگاه کند و از تاریخ اولیه خود بیاموزد—زمانی که با منابع نظامی بسیار محدودتر، اغلب با چندین مهاجم روبرو بود و پیروز شد.

جنگ هفت جبهه‌ای

از همان ابتدا، جنگ کنونی اسرائیل با هر یک از جنگ‌های قبلی چند دهه اخیر آن متفاوت بوده است. یک روز پس از حمله وحشیانه و مرگبار ۷ اکتبر توسط حماس—که در آن گروه بیش از ۱۲۰۰ غیرنظامی و سرباز را کشت و بیش از ۲۰۰ نفر را گروگان گرفت—اسرائیل رسماً برای اولین بار در ۵۰ سال گذشته اعلام جنگ کرد. از همان ابتدا مشخص بود که این جنگ با عملیات‌های قبلی اسرائیل در غزه متفاوت خواهد بود. برای حذف تهدید و جلوگیری از تکرار چنین حملاتی، اسرائیل نیاز داشت ارتش تروریستی حماس را نابود کند، کنترل آن بر نوار غزه را پایان دهد و از بازسازی و ظهور مجدد آن در آینده جلوگیری کند.

برای دستیابی به این وظایف دشوار، اسرائیل باید واحدهای ارتش حماس و نهادهای حکومتی آن را منحل کند؛ تسلیحات، سایت‌های تولید، تونل‌ها و پست‌های فرماندهی آن را نابود کند؛ و نیروی جنگی حماس را تضعیف کند. همچنین باید در بلندمدت از مرزهای غزه در هماهنگی با مصر و دیگر شرکا محافظت کند. و همزمان، اسرائیل باید تلاش کند سایر اعضای “محور مقاومت” ایران، مانند حزب‌الله و حوثی‌ها، را از پیوستن کامل به جنگ باز دارد.

همانطور که عملیات تهاجمی اسرائیل پیش می‌رفت، کشور به زودی خود را در حال مقابله با هفت جبهه در سراسر خاورمیانه یافت. در غزه، نیروهای اسرائیلی حملات هوایی و مانورهای زمینی را برای نابود کردن واحدهای ارتش حماس و ایجاد آزادی عمل به کار گرفتند. در طول مرز شمالی با لبنان، آنها عملیات‌های دفاعی را علیه حزب‌الله آغاز کردند که به طور منظم موشک، پهپاد و راکت به سمت اسرائیل شلیک می‌کرد. در ماه‌های بعد، اسرائیل همچنین عملیات‌های هدفمند علیه شخصیت‌های ارشد حماس و حزب‌الله در سراسر لبنان، از جمله در بیروت، انجام داد. با گذشت زمان، اسرائیل در ایران و یمن حملاتی انجام داد، عملیات‌های ضد تروریسم در کرانه باختری انجام داد و گروه‌های تحت حمایت ایران و سایت‌های تسلیحاتی پیشرفته در سوریه را هدف قرار داد. با کمک ایالات متحده و دیگر شرکای منطقه و غرب، اسرائیل همچنین توانسته است دفاع هوایی چندلایه و چندملیتی چشمگیری را در برابر تهدیدات از همه جهات به کار گیرد.

با وجود موفقیت‌های نظامی قابل توجه، جنگ هزینه‌های انسانی، اقتصادی و سیاسی بالایی به همراه داشته است. پس از نزدیک به یک سال جنگ، اسرائیل به تسلیحات، مهمات و قطعات یدکی بیشتری نیاز دارد. در کوتاه مدت، این به معنای تکیه بیشتر بر ایالات متحده است؛ در میان مدت و بلند مدت، نیاز به سرمایه‌گذاری بسیار بیشتری در دفاع خواهد بود. از زمان حملات ۷ اکتبر، نیروهای دفاعی اسرائیل بیش از ۷۰۰ نیرو از دست داده‌اند و هزاران نفر دیگر زخمی شده‌اند. بار بر روی نیروهای ذخیره نیز سنگین است. در این زمینه، درخواست‌های فزاینده‌ای برای جذب بخش‌های بیشتری از جامعه اسرائیل به ارتش، به ویژه ارتدکس‌های افراطی که بیشتر از خدمت معاف هستند و به شدت با هر گونه الزام جدید مخالفند، وجود دارد.

به این چالش‌های موجود، جنگ منطقه‌ای تمام‌عیار فشارها و هزینه‌های جدیدی اضافه خواهد کرد. برای آماده شدن برای آن، اسرائیل نیاز به بازنگری بزرگتر در استراتژی امنیتی خود دارد، که به برخی جهات رویکردی را که در دهه‌های اولیه وجود خود دنبال می‌کرد، احیا می‌کند.

اسرائیل و جنگ طولانی پیش رو 1

مورد همه چیز

جنگ در غزه که تهدید تبدیل به یک درگیری منطقه‌ای با شدت بالا را دارد، بازگشت به تهدیدی را نشان می‌دهد که در طول بنیان‌گذاری و دهه‌های اولیه اسرائیل وجود داشت. در آن سال‌ها، اسرائیل بارها با ائتلاف نیروهای عربی جنگید. نیروهای دفاعی اسرائیل در آن زمان حول، و برای مقابله با آنچه به عنوان “مورد همه چیز” شناخته می‌شد، ساخته شده و آماده بودند—وضعیتی که در آن کشور به طور همزمان توسط دشمنان متعدد در چندین جبهه مورد حمله قرار می‌گرفت.

با جمعیت و قلمرو نسبتاً کوچک، دولت تازه تأسیس اسرائیل توسط ارتش‌های منظم کشورهای عربی بسیار بزرگ‌تر احاطه شده بود. کلید دفاع آن، بنابراین، توانایی دفع حملات دشمن با نیروهای منظم کوچک خود بود؛ به سرعت نیروهای ذخیره بزرگتر خود را بسیج کند؛ در صورت امکان به تهاجم بر روی خاک دشمن روی آورد؛ با دستیابی به برتری محلی در هر جبهه، پیروزی‌های قاطع به دست آورد؛ و شکست ارتش‌های متحد دشمن را در زمانی کوتاه به ارمغان آورد. با توجه به نابرابری‌های بالقوه انسانی و نظامی بین اسرائیل و دشمنانش، مفهوم امنیتی کلی اسرائیل نیز تمایل به تأکید بر جنگ‌های کوتاه و قاطع داشت که در خاک دشمن انجام می‌شدند. با به حداکثر رساندن اثربخشی نظامی اسرائیل در حالی که خطر برای جبهه داخلی اسرائیل را کاهش می‌داد، این نوع جنگ‌ها به نقاط قوت نیروهای دفاعی اسرائیل متکی بودند و به کشور امکان می‌داد به سرعت به اقتصاد و جامعه خود بازگردد.

برای امکان‌پذیر کردن این استراتژی، این مفهوم امنیتی نانوشته بر سه ستون استوار بود: بازدارندگی، هشدار زودهنگام، و پیروزی قاطع. (بعدها به این موارد دو ستون اضافی اضافه شد: حفاظت/دفاع و الزام به جلب حمایت یک قدرت بزرگ.) بازدارندگی به معنای استفاده از سابقه قابل توجه پیروزی‌های اسرائیل (و شکست دشمنان) برای منصرف کردن هر دشمنی از حمله به کشور بود. هشدار زودهنگام امکان فراخوانی سریع نیروهای ذخیره را فراهم می‌کرد، و بنابراین به مجموعه بزرگ سربازان-شهروند اسرائیل اجازه می‌داد تا به اقتصاد و جامعه ادامه دهند تا زمانی که برای خدمت فعال بسیج شوند. در سطح نظامی، این امر همچنین به نیروهای دفاعی اسرائیل توانایی داد تا به سرعت نظم نبرد خود را افزایش دهند. پیروزی قاطع به دنبال حذف هر گونه تهدید موجود و تقویت بیشتر بازدارندگی بود.

این استراتژی موفقیت‌آمیز بود. در جنگ استقلال ۱۹۴۸، پس از نزدیک به دو سال جنگ، اسرائیل بر ارتش‌های ترکیبی شش دولت عربی و نیروهای فلسطینی غلبه کرد. در سال ۱۹۶۷، اسرائیل بار دیگر تهدید چند جانبه عرب را به چالش کشید، ارتش‌های مصر، اردن، و سوریه، به علاوه نیروی هوایی عراق و لبنان را در جنگ شش روزه شکست داد. و در سال ۱۹۷۳، اسرائیل حمله غافلگیرانه یوم کیپور توسط مصر و سوریه را دفع و شکست داد.

دقیقاً به دلیل این موفقیت، با این حال، تهدید ارتش‌های ملی که با یکدیگر علیه اسرائیل متحد شوند، کاهش یافت. مصر و اردن معاهدات صلح با اسرائیل امضا کردند، و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، حامی بزرگ اعراب، و به دنبال آن حمله ایالات متحده به عراق و بهار عربی، قدرت نسبی سایر کشورها تضعیف شد. پس از ۱۹۷۳، اسرائیل هرگز دوباره با ائتلاف عربی روبرو نشد. در عوض، بیشتر با سازمان‌های تروریستی غیر دولتی مانند حزب‌الله و گروه‌های فلسطینی در لبنان؛ حماس، جهاد اسلامی فلسطین (PIJ)، و دیگر سازمان‌ها در غزه و کرانه باختری؛ و گروه‌های جهاد جهانی، مانند القاعده و داعش (که به عنوان دولت اسلامی نیز شناخته می‌شود)، در سراسر منطقه جنگید. این دشمنان به راستی توسط قدرت‌های منطقه‌ای مانند ایران و عراق حمایت می‌شدند، اما به جز در جنگ خلیج فارس ۱۹۹۱، زمانی که دیکتاتور عراقی صدام حسین موشک‌های بالستیک به اسرائیل پرتاب کرد، از جنگ مستقیم بین اسرائیل و آن کشورها جلوگیری شد، به جز با سوریه در و بر روی لبنان.

در همین حال، تهدید تسلیحات بالستیک به جبهه داخلی اسرائیل، که توسط موشک‌ها و راکت‌های عراق نشان داده شد، اسرائیل را تشویق کرد تا ستون حفاظت را به مفهوم امنیتی خود اضافه کند. در دو دهه گذشته، اسرائیل دفاع موشکی و راکتی چندلایه‌ای را توسعه داده است، از جمله سیستم‌های گنبد آهنین، تیر داوود، و پیکان—و سیستم‌های لیزری جدید در حال توسعه هستند. با گذشت سال‌ها، اسرائیل تلاش‌های دفاعی خود را بیشتر بر گروه‌های دشمن غیر دولتی متمرکز کرد، برخی از ستون‌های دفاع اصلی خود را برای مقابله با این دشمنان ضعیف‌تر اما نیز فرعی وفق داد. برای مثال، سیستم‌های هشدار زودهنگام بیشتر برای اعلام حملات تروریستی به جای تهاجمات دشمن استفاده شده‌اند.

در سطح استراتژی نظامی، برنامه‌ریزان نیروهای دفاعی اسرائیل تلاش کردند تا توانایی دفاع همزمان از اسرائیل در برابر چندین مهاجم بالقوه را حفظ کنند و در عین حال عملیات تهاجمی قاطع علیه یک دشمن واحد انجام دهند. در این زمینه، از اوایل دهه این قرن، اسرائیل جبهه زمینی اصلی را به عنوان جنوب لبنان در نظر می‌گرفت، جایی که حزب‌الله، مسلح‌ترین گروه غیر دولتی در منطقه، مستقر بود. حماس در نوار غزه به عنوان جبهه ثانویه در نظر گرفته می‌شد، در حالی که ایران، که مرزی با اسرائیل ندارد، یک تئاتر منحصر به فرد بود. فرض اصلی استراتژیست‌های اسرائیلی این بود که وقتی جنگ شروع شود، مقابله با حماس می‌تواند تا زمانی که اسرائیل به پیروزی قاطع در لبنان دست یافته، صبر کند.

پایان جنگ‌های کوتاه

در جنگ کنونی در غزه، ناکارآمدی چارچوب امنیتی موجود آشکار شده است. اول، در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل در اجرای سه از چهار ستون ناکام ماند: بازدارندگی آن بی‌اثر بود، سیستم‌های هشدار زودهنگام آن شکست خوردند، و دفاع زمینی ضعیف آن پیش از تهاجم گسترده حماس فروپاشید. همچنین مهم است که، همانطور که جنگ پیش رفت، بسیاری از اصول و فرضیات زیرساخت دکترین امنیتی و برنامه‌ریزی موجود در تناقض بودند: اسرائیل در حال جنگی است که در خاک خود آغاز شده است، و جوامع مرزی آن در شمال و جنوب جا به جا شده‌اند؛ جبهه اصلی در غزه بوده است، علیه حماس، نه لبنان، محل استقرار حزب‌الله بسیار قوی‌تر؛ اسرائیل جنگ طولانی را انتخاب کرده است نه جنگ کوتاه؛ و دشمنان متعدد تحت حمایت ایران به آن پیوسته‌اند، از جمله خود ایران، یک قدرت بزرگ منطقه‌ای.

با پیروی از مفهوم پیروزی قاطع، اسرائیل برای شکست ارتش تروریستی حماس به میدان آمده است. پس از نزدیک به یک سال، به دستاوردهای قابل توجهی در این هدف رسیده است، توانایی‌های اطلاعاتی و عملیاتی بالایی را نشان داده، به شدت در مناطق بسیار ساخته‌شده جنگیده، در بالای زمین و زیر زمین. بیشتر واحدهای ارتش حماس شکست خورده و منحل شده‌اند، بیشتر سایت‌های موشکی و تولیدی آن نابود شده‌اند، و بیش از نیمی از نیروهای آن—حداقل ۱۷۰۰۰ از مجموع تقریبی ۳۰۰۰۰ جنگجو—کشته شده‌اند. با این حال، اسرائیل هنوز راه طولانی در پیش دارد تا تهدید را حذف کند، با حماس که علائم بازسازی را نشان می‌دهد، اعضای جدید به صفوف خود می‌پذیرد و به طرز لجوجانه‌ای چنگال خود را بر روی زمین حفظ می‌کند.

اسرائیل در گذشته به شدت به افق‌های زمانی کوتاه داخلی وبین‌المللی—”ساعت‌های شنی”—برای کمپین‌های نظامی خود آگاه بوده و بنابراین سعی کرده به سرعت به حداکثر دستاوردها برسد پیش از اینکه ایالات متحده و دیگر قدرت‌ها برای توقف آن فشار بیاورند. برعکس، طولانی شدن جنگ فعلی، تا حدودی به انتخاب اسرائیل، هزینه‌های بالایی را بر ارتش، جامعه و اقتصاد آن تحمیل کرده است. ویرانی گسترده نوار غزه و تلفات بالای غیرنظامیان گزارش‌شده توسط حماس، شهرت و جایگاه اسرائیل را تضعیف کرده، انتقادات بین‌المللی را افزایش داده و گام‌های تنبیهی اولیه را برانگیخته است. جنگ طولانی از ۷ اکتبر با مسئولیت‌های خود، اهمیت اصل پیشین اسرائیل به نفع جنگ‌های کوتاه را برجسته کرده است.

اگر جنگ طولانی‌تر و گسترده‌تر نیز شود، فرضیات امنیتی موجود حتی بیشتر به چالش کشیده خواهند شد. در یک جنگ منطقه‌ای تمام‌عیار، اسرائیل نه تنها با ارتش‌های تروریستی و شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران، بلکه با خود ایران نیز خواهد جنگید. این دشمنان با هم، از غزه، مرز شمالی، و کرانه باختری، و همچنین از دورتر—از شرق و جنوب—به اسرائیل حمله خواهند کرد. همانطور که اسرائیل به چندین جنگ و چندین دهه نیاز داشت تا تهدید ائتلاف‌های عربی را نابود کند، پیروزی بر محور ایرانی نیز نیاز به یک مبارزه طولانی خواهد داشت.

طوفان پیش رو

یک جنگ گسترده‌تر به مراتب ویرانگرتر از هر چیزی خواهد بود که تاکنون دیده شده است. ایران و محور احتمالاً با هماهنگی عملیاتی بسیار بیشتری عمل خواهند کرد. نیروهای محور همچنین احتمالاً نیروهای ایالات متحده در منطقه، و همچنین اردن و کشورهای خلیج مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی را هدف قرار خواهند داد. حداقل در سطح سیاسی و لجستیکی، چین و روسیه نیز ممکن است درگیر شوند، بنابراین یک تئاتر فعال دیگر از رقابت بزرگ قدرت‌های آنها در برابر غرب باز خواهد شد.

اسرائیل، از یک سو، و حزب‌الله، ایران، و شاید دیگران، از سوی دیگر، از مجموعه وسیع‌تری از قابلیت‌ها، از جمله تسلیحاتی که هنوز به کار نرفته‌اند، استفاده خواهند کرد. سرعت حملات نیز به طور تصاعدی افزایش خواهد یافت. در ۱۱ ماه گذشته، حزب‌الله بیش از ۷۶۰۰ موشک به سمت اسرائیل پرتاب کرده است، و اسرائیل بیش از ۷۷۰۰ هدف حزب‌الله در لبنان را مورد حمله قرار داده است. در یک جنگ تمام‌عیار، آن مقیاس تبادل‌ها می‌تواند در چند روز اتفاق بیفتد. همراه با هزاران موشک بالستیک، موشک کروز، و پهپادهای پرتاب شده توسط ایران، زرادخانه عظیم حزب‌الله به طور قابل توجهی دفاع هوایی اسرائیل را به چالش خواهد کشید. علاوه بر این، اسرائیل احتمالاً یک حمله زمینی به خاک لبنان انجام خواهد داد و حزب‌الله سعی خواهد کرد عملیات‌های فرامرزی به داخل اسرائیل انجام دهد. شبه‌نظامیان ایران نیز انتظار می‌رود از لبنان و سوریه به اسرائیل حمله کنند، و در صورت موفقیت، از طریق اردن.

ماهیت تلفات اسرائیلی و دشمن نیز تغییر خواهد کرد. جدا از مبارزان، تلفات در جنگ تا کنون شامل جمعیت غیرنظامی غزه، که حماس از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده کرده است، و مناطق مرزی اسرائیل و لبنان بوده است. حملات حوثی‌ها در دریای سرخ نیز حمل و نقل بین‌المللی را منحرف کرده، و ضربات اقتصادی قابل توجهی به مصر و اردن وارد کرده اما تلفات نسبی کمی داشته است. در یک جنگ گسترده، هزینه انسانی احتمالاً به بخش‌های گسترده‌تری از جمعیت در کشورهای و قلمروهای جنگی گسترش خواهد یافت، و خسارات بیشتری به مراکز جمعیتی و زیرساخت‌های ملی، از جمله تسهیلات انرژی و نفتی حیاتی وارد خواهد شد.

نیروهای دفاعی اسرائیل به ۱۵ گردان اضافی نیاز دارند تا به ماموریت‌های فعلی و آینده بپردازند.

تعداد زیاد بازیگران خود یک گرداب پر آشوب ایجاد خواهد کرد. همانطور که تصمیم یک بازیگر فرعی در محور ایران، حماس، زنجیره حوادث کنونی را برانگیخت، ورود بازیگران اضافی مستقیماً به جنگ، از جمله شبه‌نظامیان در عراق و سوریه، و همچنین حزب‌الله، پیش‌بینی و هدایت درگیری در حال وقوع را حتی دشوارتر خواهد کرد. پیچیدگی افزوده نه تنها در فرموله کردن و اجرای یک استراتژی مشترک، بلکه در کنترل تصاعد و بستن جنگ نیز دشوارتر خواهد شد.

در همه این مسائل، حفظ منابع نظامی و اقتصادی حیاتی خواهد بود. با تهدیدات متعدد در طول مرزهای اسرائیل، نیروهای دفاعی اسرائیل ممکن است مجبور به عمل در لبنان، غزه، کرانه باختری، و شاید سوریه شوند، حتی در حالی که مرزهای صلح‌آمیز خود با مصر و اردن را نیز تامین می‌کنند. نیروی انسانی نیز تقاضای بیشتری خواهد داشت. صداهای انتقادی در اسرائیل اظهار داشته‌اند که در سال‌های گذشته دولت با کمبود بودجه مواجه شد که منجر به کاهش‌های بزرگ در بودجه دفاعی اسرائیل شد، که به تعطیلی بریگادهای تانک، اسکادران‌های هوایی، و واحدهای دیگر منجر شد. اکنون، رهبران نظامی اسرائیل می‌گویند که نیروهای دفاعی اسرائیل به ۱۵ گردان اضافی، یا حدود ۱۰,۰۰۰ سرباز، نیاز دارند تا بتوانند به ماموریت‌های فعلی و آینده بپردازند، از جمله توانایی اجرای حملات همزمان در چندین جبهه. تا به حال، نیروهای زمینی نیروهای دفاعی اسرائیل که در غزه مستقر هستند، در صورت گسترش جنگ، در لبنان مورد نیاز خواهند بود، و نیروهای ذخیره که قبلاً تحت فشار قرار گرفته‌اند، مجبور به تحمل باری حتی سنگین‌تر خواهند شد.

تحمل اسرائیل به اندازه توانایی آن در وارد کردن ضربه نظامی قاطع مهم می‌شود. نیروهای دفاعی اسرائیل برای درگیری‌های بسیار شدید که چندین هفته به طول می‌انجامد بهینه شده‌اند. در وضعیت جنگ طولانی فعلی، نیروهای اسرائیلی به نه تنها نیروی انسانی و شکل‌گیری نبرد بیشتر، بلکه ذخایر بسیار بیشتری از تسلیحات، مهمات، و قطعات یدکی نیز نیاز دارند. تا کنون، اسرائیل توانسته است از ایالات متحده تامین‌های بیشتری دریافت کند، اما در میان مدت و بلند مدت، نیاز به افزایش قابل توجه بودجه دفاعی و گسترش صنایع دفاعی خود خواهد داشت. اقتصاد اسرائیل در حال حاضر به شدت تحت تأثیر جنگ قرار گرفته است، از جمله کاهش رتبه اعتباری و اختلالات در زنجیره‌های تأمین. کسب و کارهای کوچک و صنعت فناوری پیشرفته نیز مجبور به مقابله با مالکین و کارگرانی شده‌اند که برای ماه‌ها بسیج شده‌اند. این تأثیرات در یک جنگ منطقه‌ای بزرگ‌مقیاس فقط افزایش خواهد یافت، با پتانسیل برای ضربات قابل توجه دشمن به جبهه داخلی اسرائیل.

اسرائیل و جنگ طولانی پیش رو 2

دید تونلی

تا به حال، دولت اسرائیل همچنان بر اهداف خود در غزه متمرکز شده است: شکست حماس، حذف تهدیدی که ایجاد کرده، و بازگرداندن گروگان‌ها به خانه. در رابطه با تئاترهای دیگر جنگ، دستور اصلی دولت تنها جلوگیری از تصاعد و جلوگیری از اقداماتی بوده است که به تلاش اصلی در جنوب آسیب می‌رساند. با وجود حملات فزاینده از جبهه‌های متعدد، اسرائیل هنوز یک استراتژی جامع برای مقابله با این مجموعه گسترده از چالش‌ها در سراسر تئاتر کامل جنگ را فرموله نکرده است. به عنوان مثال، در مرز شمالی: اگرچه رهبران اسرائیلی به امنیت منطقه و اجازه بازگشت ایمن غیرنظامیان آواره اشاره کرده‌اند، دولت هنوز این هدف را به عنوان هدف رسمی جنگ نپذیرفته است.

مشکل را تشدید می‌کند، دولت اسرائیل عمدتاً از پرداختن به ابعاد قانونی و سیاسی جنگ خودداری کرده است. هرچه جنگ طولانی‌تر می‌شود، اسرائیل بیشتر با انزوای سیاسی و سوالات درباره مشروعیت عملیات‌های خود روبرو می‌شود، حتی در حالی که دیدگاه‌های منفی بین‌المللی از اردوگاه دشمن—بین غزه و تهران—نسبتاً ثابت باقی می‌ماند. یکی از دلایل این امر این است که دولت اسرائیل از بیان هر گونه دیدگاه مثبت برای “روز بعد” جنگ به جز شکست حماس خودداری کرده است. در یک درگیری منطقه‌ای گسترده، این مشکل ممکن است به دیگر عرصه‌ها نیز گسترش یابد: به ویژه در لبنان، برای اسرائیل مهم خواهد بود که یک پایان بازی روشن داشته باشد و توضیح دهد که چگونه روابط و معماری‌های امنیتی را در سراسر خاورمیانه شکل خواهد داد، با تهدیدات ایران در نظر گرفته شود.

اسرائیل باید فوراً به چالش استراتژیک کامل که با آن روبرو است، شناخت پیدا کند. حتی اگر حماس متحدان محور خود را با زمان حمله ۷ اکتبر خود غافلگیر کرد، جنگ کنونی، و جنگ منطقه‌ای که ممکن است به زودی دنبال شود، باید در ارتباط با پروژه بزرگتر و بلندمدت ایران برای تخلیه و نابود کردن اسرائیل دیده شود. ایران و متحدانش قبلاً جسارت فزاینده‌ای در تمایل به حمله به اسرائیل نشان داده‌اند. آنها سیستم‌های تسلیحاتی جدیدی را به کار گرفته‌اند—از جمله موشک‌ها، پهپادها، و موشک‌های ضدتانک پیشرفته—که تهدید جدی‌ای برای اسرائیل محسوب می‌شوند، و آنها مجموعه‌ای از استراتژی‌های جنگی—جنگ تونلی، مبارزه از میان جمعیت‌های غیرنظامی، و جنگ اطلاعاتی و قانونی—را به کار گرفته‌اند که اسرائیل را از به حداکثر رساندن نقاط قوت نسبی خود باز می‌دارد. حرکت به یک جنگ با شدت بالا یک گام عمده دیگر در کمپین محور خواهد بود.

برای مهار این تهدید گسترده‌تر، اسرائیل دیگر نمی‌تواند تنها بر قدرت نظامی خام تکیه کند. باید از همه ابزارهای مختلف قدرت ملی و همچنین کمک متحدان و شرکا—شاید حتی از یک ائتلاف نیروها—استفاده کند. چنین حمایتی برای اسرائیل امکان‌پذیر خواهد کرد تا برخی از آسیب‌پذیری‌های خود را کاهش دهد، از جمله با جبران منابع ترکیبی دشمن و جبران کمبود عمق استراتژیک. پتانسیل رویکرد ائتلاف به وضوح توسط اسرائیل و شرکای آن در شکست قاطعانه حمله موشکی و پهپادی ایران در اواسط آوریل نشان داده شد.

در مرکز چنین ائتلافی باید ایالات متحده باشد، که معماری امنیتی خاورمیانه را در کنار کشورهای همفکر و شرکای منطقه‌ای رهبری می‌کند. روابط اسرائیل با کشورهای همسایه نیز از عادی‌سازی با عربستان سعودی بسیار بهره خواهد برد، اما چنین گامی نیازمند پیشرفت قابل توجه در روابط اسرائیل و فلسطین است. با این وجود، رابطه استراتژیک اسرائیل با واشنگتن است و باید یک ستون مرکزی از امنیت ملی آن باقی بماند. در صورت یک جنگ منطقه‌ای بزرگ‌مقیاس، این رابطه حتی حیاتی‌تر خواهد بود.

اسرائیل و جنگ طولانی پیش رو 3

جبهه هشتم

با ایران به عنوان هسته محور مقاومت و حزب‌الله به عنوان جدی‌ترین تهدید نظامی در مرزهای اسرائیل، استراتژی اسرائیل باید با تهدیدات بر اساس شدت و فوریت آنها مقابله کند. ابتدا، اسرائیل باید به جنگ در غزه پایان دهد و جنگ خود را در آنجا به یک کمپین طولانی انتقال دهد. در این نقطه، این عمدتاً یک گام سیاسی است، زیرا عملیات‌های نظامی قبلاً محدودتر شده‌اند. البته، اسرائیل باید به جنگ با حماس ادامه دهد و به دنبال شکست پایدار آن باشد، اما این می‌تواند پس از آزادسازی گروگان‌ها اتفاق بیفتد.

تدریجاً، با کمک سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای عربی، یک رژیم فلسطینی جایگزین حماس در غزه باید جایگزین شود، شاید یک منطقه در یک زمان. برای جلوگیری از تسلط حماس بر کرانه باختری، اسرائیل باید با حمایت از حکمرانی پاسخگو، حمایت از اقتصاد، و ترویج حاکمیت قانون، هم از طریق پلیس خود و هم نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین، این سرزمین را تثبیت کند. و اسرائیل باید شرایط امکان‌پذیر برای حل و فصل درگیری در بلند مدت را پیش ببرد در حالی که از گام‌هایی که منجر به الحاق کرانه باختری و واقعیت یک دولت واحد می‌شود، اجتناب کند.

سال‌ها آشفتگی سیاسی در داخل اسرائیل قدرت این کشور را به خطر انداخته است.

دیر یا زود، اسرائیل همچنین باید به تهدید حزب‌الله در لبنان رسیدگی کند، ترجیحاً از طریق دیپلماسی، اما احتمالاً بیشتر از طریق جنگ. بهینه، این کار را با حمله پیشگیرانه‌ای که به دقت برنامه‌ریزی شده و در زمان انتخاب خود انجام دهد، و نه با تشدید یا وخامت غیرقابل کنترل جنگ فعلی. تا زمانی که چنین گامی ممکن شود، اسرائیل باید به پایان دادن به جنگ در لبنان تلاش کند و حزب‌الله را از مرز دور کند از طریق دیپلماسی، اما بدون توهم که این مشکل را حل خواهد کرد. اگر روشن شود که حزب‌الله برای حمله بزرگ به اسرائیل آماده می‌شود، عاقلانه خواهد بود که اسرائیل یک ضربه پیشگیرانه دیگر را در نظر بگیرد، اما این بار با نشانه‌گذاری بسیار قوی‌تر، از جمله نیروی مرگبار علیه طیف گسترده‌تری از اهداف.

اسرائیل همچنین باید به تلاش‌های ایران برای مسلح کردن نیروهای نیابتی خود و تعقیب تسلیحات هسته‌ای خود ادامه دهد. این نیاز به همکاری قوی‌تر با شرکای اسرائیل، از جمله، به ویژه، ایالات متحده دارد، اما همچنین با دیگر کشورهای همفکر در غرب و منطقه. و برای واقعا پایان دادن به تهدید حوثی‌ها به منافع بین‌المللی نیاز به یک رویکرد جمعی دارد که به مسئله در منبع آن پرداخته شود: با رسیدگی به زنجیره تأمین که حمایت ایران و فناوری تسلیحات به حوثی‌ها را می‌فرستد و با تضعیف قدرت حوثی‌ها در یمن از طریق تقویت رقبای آنها.

برای پیروزی در یک جنگ طولانی‌مدت و شدید چند جبهه‌ای، اسرائیل باید بودجه‌های دفاعی را افزایش دهد؛ خطوط تولید جدید برای مهمات باز کند؛ زیرساخت‌های ملی حیاتی خود، مانند انرژی و ارتباطات، را سخت‌تر کند؛ و استخر نیروهای دفاعی اسرائیل را به بخش‌های بیشتری از جامعه اسرائیل گسترش دهد. اما به طور حیاتی‌تر، باید بحران سیاسی کشور را حل کند، که مقاومت آن را تضعیف کرده، دشمنانش را تشویق کرده، و از توسعه استراتژی گسترده‌تر که نیاز دارد جلوگیری کرده است. جبهه حیاتی‌ترین جنگ جبهه هشتم است: جبهه خانگی. امنیت ملی اسرائیل از خانه شروع می‌شود، و تا زمانی که دولت نتواند خانه تقسیم‌شده خود را کنار بکشد و وحدت اسرائیلی را بازگرداند، بازگرداندن امنیت و صلح در اسرائیل و در منطقه غیرممکن خواهد بود.

عساف اوریون همکار بین‌المللی لیز و مونی روون در انستیتوی واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک و پژوهشگر ارشد در انستیتوی مطالعات امنیت ملی در اسرائیل است. او رئیس استراتژی نیروهای دفاعی اسرائیل از ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ بود.


پاورقی ها:

⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: فارن افرز

💡 درباره منبع: فارن افیرز (Foreign Affairs) یک مجله و وب‌سایت معتبر در حوزه روابط بین‌الملل و تحلیل‌های جهانی است که به ارائه مقالات و تحلیل‌های عمیق درباره مسائل جهانی و سیاست خارجی می‌پردازد.

✏️ درباره نویسنده: عساف اوریون یک ستون‌نویس در فارن پالسی و پژوهشگر ارشد در انستیتوی مطالعات امنیت ملی در اسرائیل است. او به طور گسترده‌ای در موضوعات مرتبط با سیاست خارجی، امنیت بین‌الملل و روابط قدرت‌ها شناخته شده است.

خروج از نسخه موبایل