مجله فارن افرز: یک نظم اسرائیلی در خاورمیانه | ۲۶ آذر ۱۴۰۳
چگونه اسرائیل میتواند با بهرهگیری از موفقیتهای نظامی خود، چشماندازی پایدار برای صلح و ثبات در خاورمیانه ایجاد کند؟

⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارین افرز / آموس یادلین و آونر گولوف | 📅 تاریخ: ۲۶ آذر ۱۴۰۳
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
آنچه امروز در خاورمیانه رخ میدهد را میتوان بهخوبی بهعنوان یک نبرد بر سر نظم جدید منطقهای درک کرد. از زمان حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، سه چشمانداز رقیب برای این نظم ظهور کرده و سپس شکست خوردهاند: چشمانداز حماس، چشمانداز حزبالله-ایران، و چشمانداز آمریکا. حماس به دنبال جنگی چندجانبه بود که هدف آن نابودی اسرائیل بود. ایران، همراه با نیروی نیابتی خود، حزبالله، هدفش جنگ فرسایشی بود که اسرائیل را وادار به فروپاشی کرده و ایالات متحده را از منطقه خارج کند. ایالات متحده، که قاطعانه پشت اسرائیل ایستاد، امیدوار به ثبات منطقهای بر پایه امکانهای سیاسی جدید برای اسرائیلیها و فلسطینیها، عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی، و پیمان دفاعی بین واشنگتن و ریاض بود.
با این حال، هیچیک از این چشماندازها عملی نشدند: حماس، حزبالله، و ایران قدرت نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF)، جامعه اسرائیل، و اتحاد ایالات متحده-اسرائیل را دستکم گرفتند. آمریکا نیز ظرفیت خود برای تأثیرگذاری بر رویکرد اسرائیل در جنگ غزه را بیش از حد ارزیابی کرد و به تهدید منطقهای ایران به اندازه کافی توجه نکرد.

شکست این سه چشمانداز فرصتی برای ظهور یک چشمانداز واقعبینانهتر، یعنی چشمانداز اسرائیل، ایجاد کرده است. طی سه ماه گذشته، اسرائیل شروع به اعمال قدرت خود برای بازسازی خاورمیانه کرده است. اسرائیل توانست قابلیتهای نظامی حماس را از بین ببرد و—با کنار گذاشتن رویکرد دیرینه بازدارندگی—رهبری حزبالله را از بین برد و این گروه مستقر در لبنان را مجبور به پذیرش شرایط آتشبسی کرد که پیشتر در برابر آن مقاومت میکرد. این اقدامات، حماس را منزوی و ایران را بدون توانمندترین نیروی نیابتی خود رها کرد. اسرائیل همچنین حملات پیچیدهای را در داخل خاک ایران انجام داده است. سقوط فرصتطلبانه رژیم اسد در سوریه توسط نیروهای شورشی را میتوان تا حدی تلاشی برای بهرهبرداری از تضعیف قدرت منطقهای ایران توسط اسرائیل دانست. در نتیجه، ایران کریدور زمینیای را از دست داد که از مرزهای خود تا اسرائیل امتداد داشت—کریدوری که ایران طی چهار دهه گذشته منابع قابل توجهی برای ایجاد آن صرف کرده بود.
این تحولات نشاندهنده تغییری چشمگیر است: برای نزدیک به یک سال پس از حمله ۷ اکتبر، چشمانداز اسرائیل برای آینده منطقه نامشخص بود. اسرائیل از خود دفاع میکرد و بهتبع آن برای حفظ وضع موجودی میجنگید که هرگز دوباره برقرار نمیشد. اگرچه عملیاتهای اسرائیل تهاجمی بود، اما از برهم زدن پویایی بازدارندگی موجود با حزبالله و ایران خودداری میکرد. علاوه بر این، اسرائیل در حالی که بهعنوان یک تحریککننده بینالمللی شناخته میشد و اختلافات داخلی جامعه اسرائیل را تضعیف کرده بود، از تحمیل نظم جدید اجتناب میکرد.
اسرائیل اکنون در حال بازسازی خاورمیانه از طریق عملیات نظامی است، اما بهتر است در عرصه سیاسی نیز قدرت خود را به نمایش بگذارد. اسرائیل هم فرصت و هم مسئولیت هدایت مسیر منطقه به سوی آیندهای صلحآمیزتر و پایدارتر را دارد. در حال حاضر، توانایی اسرائیل در ایجاد تغییرات منطقهای از طریق نیروی نظامی از آمادگی آن برای تدوین و اجرای یک چشمانداز استراتژیک منسجم پیشی گرفته است؛ موفقیتهای عملیاتی اسرائیل هنوز فاقد ایدههای استراتژیک روشن هستند. اسرائیل باید به دنبال چارچوب سیاسی باشد که با موفقیتهای میدانی آن مطابقت داشته باشد. یک ائتلاف عربی-اسرائیلی که توسط ایالات متحده پشتیبانی میشود میتواند تهدیدهای رادیکالهای شیعه و سنی را دفع کند، آیندهای سیاسی واقعبینانه برای فلسطینیها فراهم آورد، منافع امنیتی اسرائیل را حفظ کند، بازگشت گروگانهای اسرائیلی باقیمانده در غزه را تضمین کند و از حملهای دیگر به خاک اسرائیل جلوگیری کند.

اسرائیل نباید بهتنهایی به دنبال تحمیل چشمانداز خود از نظم جدید منطقهای باشد. این کشور نیاز به حمایت ایالات متحده، عربستان سعودی، اردن، مصر، امارات متحده عربی، آلمان و بریتانیا دارد، حتی در شرایطی که سیاست خارجی آمریکا تحت دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب، تغییر مسیر میدهد. این وضعیت بسیار حساس است. اما برای نخستین بار از زمان حمله ۷ اکتبر، اسرائیل فرصتی برای بهرهبرداری از این لحظه دارد.
برنامههای نقش بر آب
وقتی یحیی سنوار، رهبر فقید حماس، در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ دستور حمله به اسرائیل را داد، او چشماندازی محاسبهشده برای خاورمیانه در ذهن داشت: بلافاصله پس از حمله حماس، او انتظار حمله هماهنگ از سوی تمام گروههای شبهنظامی تحت حمایت ایران در منطقه را داشت که به نوبه خود الهامبخش عربهای اسرائیلی و فلسطینیهای کرانه باختری برای آغاز یک انتفاضه جدید میشد. طرح سنوار به مشارکت حزبالله و دیگر اعضای “”محور مقاومت”” تحت حمایت ایران و حتی خود ایران متکی بود و در نهایت به شکست کامل نظامی اسرائیل منجر میشد.
اما سنوار بهشدت در محاسبات خود در مورد دینامیک منطقهای اشتباه کرد. در ۸ اکتبر، اگرچه حزبالله حمایت خود را از حماس اعلام کرد و شروع به گلولهباران شهرهای اسرائیلی کرد، اما اقدامات آن محدود بود. شبهنظامیان شیعه از عراق و سوریه موشکها و پهپادهایی را برای مختل کردن سیستمهای دفاع هوایی پیشرفته اسرائیل پرتاب کردند، اما این تلاشها تهدید قابل توجهی به حساب نمیآمد. حوثیهای یمن با هدف قرار دادن کشتیها در دریای سرخ و پرتاب موشک به شهرهای اسرائیلی به این حمله پیوستند. بشار اسد، دیکتاتور سوریه، انتقال تسلیحات ایرانی به لبنان را تسهیل کرد، اما از حمله نیروهای ایرانی به اسرائیل از خاک سوریه جلوگیری کرد و ارتش سوریه را وارد درگیری نکرد، علیرغم فشار ایران برای انجام این کار. حزبالله نیز از تهاجم به خاک اسرائیل خودداری کرد و در عوض بر منحرف کردن توجه نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) از غزه متمرکز شد. علاوه بر این، شورش فلسطینی که سنوار امید داشت به وقوع بپیوندد، بهدلیل استقرار سریع و مؤثر نیروهای IDF در مناطقی از کرانه باختری که حماس و جهاد اسلامی فلسطین حضور داشتند، محقق نشد. در همین حین، اسرائیل نیروی شدیدی را در غزه به کار گرفت و هزاران نیروی حماس از جمله خود سنوار را کشت.
تصمیم اسرائیل برای ورود به یک جنگ طولانی در ابتدا ایران و حزبالله را جسورتر کرد. آنها این درگیری را فرصتی برای تثبیت هژمونی منطقهای خود میدانستند. برخلاف حماس، که هدفش نابودی کامل اسرائیل بود، ایران بهطور متواضعانهتری به دنبال بهبود جایگاه منطقهای خود بود. تهران با حفظ جنگ فرسایشی چندجانبه علیه اسرائیل، امیدوار بود فشار بر جامعه اسرائیل را افزایش داده و هزینههای جنگ را تقویت کند. با توجه به اینکه ایالات متحده بر رقابت استراتژیک خود با چین و جنگ در اوکراین متمرکز بود، ایران پیشبینی میکرد که واشنگتن بهطور فزایندهای از منطقه عقبنشینی خواهد کرد.
واکنش اولیه اسرائیل به استراتژی حزبالله-ایران محتاطانه به نظر میرسید. اسرائیل برای ایجاد یک منطقه حائل امنیتی، جوامع شمالی خود را تخلیه کرد، بهجای اینکه بهطور مستقیم به لبنان حمله کند و حملات موشکی حزبالله را متوقف کند. همچنین، اگرچه ایالات متحده بهطور علنی از اسرائیل حمایت میکرد، دولتهای غربی عمدتاً نتوانستند هزینههای قابل توجهی بر محور مقاومت تحت حمایت ایران تحمیل کنند. ناتوانی آنها در متوقف کردن حوثیهای شبهنظامی یمن از ایجاد اختلال در ترافیک دریایی دریای سرخ، این گروه را برای تشدید حملاتش به اسرائیل جسورتر کرد. فشارهای بینالمللی توانایی اسرائیل برای شکست قاطع حماس را محدود کرد و امید سنوار را به اینکه اسرائیل نمیتواند جنگ را برای مدت طولانی ادامه دهد، تقویت کرد. این عوامل باعث شد ایران و متحدانش تصور کنند که اسرائیل ممکن است در نهایت خود را منزوی، تحت فشار اقتصادی و خسته بیابد.
این ایده زمانی تقویت شد که ایران در ماه آوریل حمله بیسابقهای از خاک خود به اسرائیل انجام داد و تعداد زیادی موشک و پهپاد به سمت این کشور پرتاب کرد. رهبران ایران واکنش سنجیده اسرائیل و آشفتگی سیاسی داخلی در این کشور را جشن گرفتند. سیاستهای دولت بنیامین نتانیاهو که جنگ را طولانیتر کرد، اقتصاد را تحت فشار قرار داد و قطبیسازی را تشدید نمود، به دشمنان اسرائیل برتری بخشید.
در همین حال، ایالات متحده به دنبال استراتژی خاورمیانهای خود بر مبنای توافقات ابراهیم بود که روابط بین اسرائیل و بحرین، مراکش و امارات متحده عربی را عادیسازی کرد. پس از ۷ اکتبر، واشنگتن عربستان سعودی را برای نهایی کردن یک پیمان دفاعی مرتبط با عادیسازی روابط با اسرائیل تحت فشار قرار داد و مجدداً بر اعتقاد خود به راهحل دو دولتی برای مناقشه اسرائیل و فلسطین تأکید کرد. دولت بایدن تلاش کرد از جنگ برای ایجاد ائتلافی قویتر به رهبری آمریکا در خاورمیانه استفاده کند و نفوذ واشنگتن را افزایش دهد.
اما برنامه ایالات متحده نتوانست تهدید ناشی از ایران جسورتر را بهطور مناسب برطرف کند یا نگرانیهای شرکای منطقهای خود را کاهش دهد. عربستان سعودی از عادیسازی روابط با اسرائیل خودداری کرد، زیرا جنگ در غزه ادامه داشت و اسرائیل تعهدی به راهحل دو دولتی نشان نمیداد—حرکتی که از نظر دشمنان اسرائیل در منطقه پیروزی حماس تلقی میشد. از سوی دیگر، نتانیاهو ترجیح داد پایان فاز شدید جنگ را به تعویق بیندازد و منتظر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بماند، به این امید که پیروزی جمهوریخواهان نظارت ایالات متحده بر کمپین اسرائیل علیه حماس را کاهش دهد. شکست دموکراتها در انتخابات نوامبر باعث شد استراتژی آمریکا در خاورمیانه در هالهای از ابهام قرار گیرد. با وجود تمام قدرت و اهرمهای واشنگتن، چشمانداز آمریکاییها برای نظم جدید منطقهای نیز مانند حماس، حزبالله و ایران غیرقابل اجرا به نظر میرسد.
تخت پادشاهی خالی؟
در ماه سپتامبر، جریانهای غالب در خاورمیانه شروع به تغییر کردند. پس از ۱۱ ماه که دولت اسرائیل اهدافی برای جبهه شمالی تعیین نکرده بود، کابینه اسرائیل بازگشت ایمن ساکنان شمال به خانههایشان را بهعنوان یک هدف رسمی جنگ اعلام کرد. جنگ پیشتر به سمت شمال کشیده شده بود، که با حمله موشکی حزبالله به یک زمین فوتبال در جولان در اواخر جولای آغاز شد—حملهای که ۱۲ کودک را کشت و بیش از ۴۰ نفر را مجروح کرد. در پاسخ، اسرائیل معاون حسن نصرالله، رهبر حزبالله، یعنی فؤاد شکر را ترور کرد و با عملیاتی تحقیرآمیز ساختار فرماندهی حزبالله را هدف قرار داد. مواد منفجرهای که در دستگاههای بیسیم این سازمان کار گذاشته شده بود، همزمان منفجر شد و تعداد زیادی از نیروهای حزبالله را کشت و زخمی کرد.
سپس اسرائیل مجموعهای از حملات هوایی را آغاز کرد که حدود ۳۰۰۰ موشک و موشک کروز را نابود کرد و رهبری حزبالله، از جمله خود نصرالله، را کشت. این اقدامات برخی از اعتبار ازدسترفته نیروهای دفاعی اسرائیل را بازگرداند.
برای انتقام، ایران در ۱ اکتبر حمله مستقیمی به اسرائیل انجام داد و ۱۸۱ موشک بالستیک پرتاب کرد. اما این موشکها تنها خسارت محدودی به سه مکان اسرائیلی وارد کردند: مجتمع موساد در گلیلوت و دو پایگاه نیروی هوایی اسرائیل در جنوب. این بار، اسرائیل پاسخ گستردهتری نسبت به آوریل سازماندهی کرد و ۱۵۰ هواپیما برای حمله به ۲۰ هدف مهم در ایران اعزام کرد. این حملات، عدم تقارن تواناییهای نظامی دو کشور را نشان داد: ایران تعداد زیادی موشک پرتاب کرد که نتایج محدودی داشت، درحالیکه IDF اهداف باارزشی مانند سیستمهای پدافند هوایی S-300 و یک مرکز تحقیقاتی تسلیحات هستهای در پارچین را بهدقت هدف قرار داد. این عملیات آسیبپذیری مهمترین سایتهای انرژی و هستهای ایران را به نمایش گذاشت.
از آن زمان تاکنون، باوجود تهدیدهای مکرر، ایران حمله مستقیم دیگری به اسرائیل انجام نداده است. در ۲۴ نوامبر، اسرائیل و لبنان با موافقت ایران و حزبالله یک توافق آتشبس امضا کردند که تا حد زیادی برقرار مانده است. همان روز، شورشیان سوری با حمایت ترکیه عملیات نظامی علیه رژیم اسد را آغاز کردند. در کمتر از دو هفته، شورشیان به دمشق رسیدند و دولت جدیدی را اعلام کردند، بدون آنکه مقاومت قابلتوجهی از سوی نیروهای سوری، روسیه، ایران یا حزبالله صورت گیرد. بهجای تثبیت هژمونی ایران، این جنگ ضربهای قابلتوجه به موقعیت منطقهای این کشور وارد کرده است.
ائتلاف خواهان
اسرائیل باید بر دستاوردهای عملیاتی خود تکیه کرده و با تدوین یک چشمانداز استراتژیک منسجم به دنبال ایجاد ائتلافی معتدل بین اسرائیل و کشورهای عربی سنی به رهبری عربستان سعودی باشد. این ائتلاف باید تهدیدات امنیتی کلیدی، بهویژه ایران، را برطرف کند و در برابر تلاشهای ترکیه و قطر برای تقویت نفوذ اخوانالمسلمین در جهان عرب جبهه متحدی ارائه دهد.
علاوه بر این، این ائتلاف باید آیندهای سیاسی برای فلسطینیها ایجاد کند و همزمان از اسرائیل در برابر حملات تروریستی آتی محافظت کند. اسرائیل اکنون در موقعیتی قدرتمند قرار دارد که میتواند این نتایج را به ثمر برساند، اما نمیتواند بهتنهایی عمل کند. ایالات متحده باید این تلاش پیچیده را رهبری کند و مشارکت عربی برای اعطای مشروعیت به این چشمانداز ضروری است.
گام نخست: اسرائیل باید نشستی با ایالات متحده، عربستان سعودی، بحرین، مصر، اردن، امارات متحده عربی و دیگر بازیگران تأثیرگذار مانند نمایندگان فلسطینی در یک پایتخت خاورمیانه مانند ریاض برگزار کند. اهداف این نشست شامل ایجاد ائتلافی آمریکایی-عربی-اسرائیلی بر اساس چشماندازی مشترک، پیشبرد عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی، و ترسیم نقشه راهی برای غزه عاری از حماس از طریق کارزار ضدافراطگرایی خواهد بود.
این چشمانداز منطقهای باید شامل مؤلفهای فلسطینی نیز باشد و در قالب توافق آتشبس در غزه که بازگشت تمام گروگانهای اسرائیلی را تسهیل میکند، آغاز شود. ائتلاف باید بر بازسازی غزه پس از خلع سلاح کامل آن تمرکز کرده و همزمان اسرائیل را متعهد به خروج از این منطقه کند.
چنین شرایطی با منافع ایالات متحده و کشورهای عربی، بهویژه کشورهای خلیج فارس که به دنبال پایان جنگ در غزه و مقابله با نفوذ ایران هستند، هماهنگ خواهد بود. علاوه بر این، نشست باید توسعه معماری دائمی دفاع منطقهای را تسریع کند.
در نهایت، اگر اسرائیل بتواند با قدرت و حکمت از این فرصت استفاده کند، میتواند موفقیت نظامی خود را به چشماندازی پایدار برای صلح و ثبات منطقهای تبدیل کند.
”