مجله فارن افرز: “آمریکا نیاز به استراتژی فشار حداکثری در اوکراین دارد” | ۱۰ دی ۱۴۰۳
چرا استراتژی فشار حداکثری تنها راه برای پایان دادن به جنگ اوکراین است؟
⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: Foreign Affairs / آلینا پولیاکووا | 📅 تاریخ: December 31, 2024 / 10 دی ۱۴۰۳
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
مقدمه و زمینه
در ژوئن ۲۰۲۴، کیت کلاگ، ژنرال بازنشسته و مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق ایالات متحده، طرحی ارائه کرد که با همکاری فرد فلیتز، تحلیلگر سابق سیا، تهیه شده بود. این طرح پیشنهاد میکرد که اگر کییف وارد مذاکرات صلح با مسکو نشود، ارسال تسلیحات آمریکایی به اوکراین متوقف شود، اما به مسکو هشدار میداد که در صورت امتناع از مذاکره با کییف، واشنگتن حمایت خود از اوکراین را افزایش خواهد داد.
حدود پنج ماه بعد، ترامپ رئیسجمهور منتخب، کلاگ را به عنوان فرستاده ویژه خود برای اوکراین و روسیه منصوب کرد. کلاگ در مصاحبهای گفت: «گستره جنگ گسترش یافته است و زمان آن رسیده که دوباره آن را محدود کنیم.»
واکنش روسیه
در واکنش به این انتصاب، کنستانتین مالوفیف، الیگارش روسی که ارتباط نزدیکی با کرملین دارد، به خبرنگار فایننشال تایمز گفت: «کلاگ با طرحش به مسکو میآید، ما آن را میپذیریم و سپس به او میگوییم که به درد ما نمیخورد، زیرا هیچ بخشی از آن را نمیپسندیم. این کل مذاکره خواهد بود.»
همانطور که پیام پرخاشگرانه مالوفیف نشان میدهد، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، علاقهای به توافق صلح که مستلزم مصالحه باشد ندارد، زیرا او معتقد است که روسیه در حال پیروزی در جنگ است.
با این حال، روسیه برای تاکید بر هدف نهایی خود، مجموعهای از درخواستهای حداکثری برای کییف و شرکایش ارائه داده است: بیطرفی دائمی اوکراین بدون امکان عضویت در ناتو یا اتحادیه اروپا، به رسمیت شناختن مناطق اشغالشده اوکراین توسط غرب، لغو تمامی تحریمهای غرب و توافق گستردهتر برای به رسمیت شناختن «حوزه نفوذ» تعریفشده توسط روسیه.
چنین توافقی به طور طبیعی برای اوکراین و متحدانش در اروپا غیرقابل قبول است. همچنین توسط شرکای منطقهای در منطقه هند و اقیانوس آرام، از جمله ژاپن، که آگاه هستند که اجازه دادن به پوتین برای پیروزی در اوکراین ممکن است چین را برای اقدام درباره تایوان تحریک کند، رد خواهد شد. و بسیاری در ایالات متحده، از جمله جمهوریخواهان، این توافق را رد خواهند کرد، زیرا نگران هستند که این امر محور استبدادی در حال رشد شامل چین، ایران، کره شمالی و روسیه را تقویت کند و به اعتبار و رهبری جهانی ایالات متحده آسیب برساند.
ترامپ گفته است که هدف او دستیابی به توافقی با پوتین است، و او درست میگوید که بخواهد به جنگی که جان صدها هزار نفر را گرفته و ژئوپلیتیک جهانی را بیثبات کرده، پایان دائمی و پایداری ببخشد. اما برای دستیابی به این هدف، دولت او ابتدا باید روسها را با تمایل به مذاکره و انجام سازشهای معنادار برای بیش از یک آتشبس کوتاهمدت به میز مذاکره بیاورد.
نیاز به استراتژی فشار حداکثری
برای این کار و مذاکره با مسکو از موضع قدرت، رئیسجمهور نیاز به ایجاد اهرمهای بیشتری نسبت به وضعیت فعلی ایالات متحده دارد. کاخ سفید ترامپ برای اجرای استراتژیای که دقیقا این کار را انجام میدهد، آماده است: یک کمپین فشار حداکثری. در دوره اول ریاستجمهوری خود، ترامپ این نوع رویکرد را علیه ایران دنبال کرد. و اکنون، برای دستیابی به صلح و بازسازی رهبری جهانی ایالات متحده در برابر تجاوزات استبدادی رو به رشد، او باید همین استراتژی را علیه روسیه اعمال کند.
یک طرح فشار حداکثری، روسها را مجبور به مذاکره میکند – چیزی که در حال حاضر انگیزه کمی برای آن دارند – و در عین حال به دولت ترامپ اجازه میدهد تا دستور کار را تعیین کند. این طرح همچنین رویکرد دولت بایدن را که بیش از حد محتاطانه بود، استراتژی روشنی نداشت و برای اوکراین خیلی کم و خیلی دیر عمل کرد، اصلاح خواهد کرد. علاوه بر این، با استفاده از آسیبپذیریهای اقتصادی، سیاسی و نظامی روسیه، ایالات متحده میتواند هزینههایی را به دشمنان خود از جمله چین و ایران که بسیاری از نیازهای جنگی روسیه را تامین میکنند، تحمیل کند. تنها از طریق فشار حداکثری، دولت جدید میتواند جنگ فرسایشی امروز را به صلحی پایدار تبدیل کند.
تجربیات پیشین: درسهایی از ایران
کمپین فشار حداکثری ترامپ علیه ایران در سال ۲۰۱۸ به طور قابل توجهی رژیم تهران را تضعیف کرد. این سیاست از آرایهای تهاجمی از تحریمهای اقتصادی استفاده کرد تا توانایی تهران در تأمین مالی گروههای نیابتی مانند حماس و حزبالله، گسترش ارتش خود و توسعه برنامه هستهایاش را محدود کند. این تلاشها موفق شدند به سرعت خزانههای دولت ایران را خالی کنند و این کشور را از مازاد تجاری ۶.۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹ به کسری تجاری حدود ۳.۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ سوق دهند.
اگرچه دولت بایدن تحریمهای دوره ترامپ را لغو نکرد، اما آنها را به طور مؤثر اجرا نکرد – که این امر باعث شده ایران در چهار سال گذشته درآمدهای نفتی خود را به طور قابل توجهی افزایش دهد. اثرات این درآمدها در سراسر منطقه مشاهده شده است: ایران با استفاده از این منابع توانسته از نظر مالی از حماس که سال گذشته به اسرائیل حمله کرد و حزبالله که قبل از توافق آتشبس نوامبر اسرائیل را از پایگاه خود در لبنان مورد حمله قرار داد، حمایت کند. و تا حدودی به دلیل کاهش فشار ایالات متحده، ایران اکنون بیش از هر زمان دیگری به دستیابی به سلاحهای هستهای نزدیک شده است.
درسی که از ایران میتوان آموخت این است که فشار اقتصادی همراه با اقدامات نظامی قوی و هماهنگی با متحدان میتواند مؤثر باشد. مسکو، با این حال، در این لحظه بسیار آسیبپذیر است و ارتش روسیه به طور فزایندهای درگیر شده است. کرملین در حال حاضر حدود ۵۰ درصد از نیروهای مسلح خود را برای جنگ در اوکراین مستقر کرده و به طور متوسط روزانه ۱۵۰۰ سرباز در این درگیری از دست میدهد.
در سوریه، پوتین متعهد شد از بشار اسد حمایت کند و حملات هوایی را انجام داد، در حالی که نیروهای شورشی در حال نزدیک شدن به دمشق بودند. اما در نهایت، روسیه به سادگی متحد خود را رها کرد و به اسد پناه داد، زیرا او از پایتخت محاصرهشده فرار کرد. همانطور که ترامپ به درستی اشاره کرد، روسها به دلیل گرفتار شدن در اوکراین “بیش از حد ضعیف و درگیر” بودند تا به رژیم سوریه کمک کنند.
محدودیتهای اقتصادی روسیه
علاوه بر محدودیتهای نظامی، اقتصاد روسیه پس از تقریباً سه سال هزینههای دولتی فزاینده برای تلاشهای جنگی به نقطه شکست رسیده است. بانک مرکزی این کشور نرخ بهره را به بیش از ۲۰ درصد افزایش داده تا تورم را کاهش دهد، زیرا روبل به ضعیفترین سطح خود در سالهای اخیر سقوط کرده است. اکنون پیشبینی میشود که اقتصاد روسیه در سال ۲۰۲۵ تنها ۰.۵ تا ۱.۵ درصد رشد کند، در مقایسه با رشد ۳.۶ درصدی در سال ۲۰۲۴.
بخش عمدهای از این فشار اقتصادی به دلیل افزایش هزینههای دولت در دفاع، کاهش هزینههای صنایع داخلی مانند بهداشت و آموزش و پرداختهای بالای استخدامی به داوطلبان ارتش است. اما فشار همچنین از تحریمهای ایالات متحده و سایر تحریمهای غرب ناشی میشود – که مانند حمایت نظامی از اوکراین، دولت بایدن آنها را به طور کامل اجرا نکرده است. بدون اقدام بیشتر از سوی واشنگتن، احتمالاً روسیه از طریق ترکیبی از سیاستهای پولی و یارانههای دولتی هدفمند، مشکلات اقتصادی خود را پشت سر خواهد گذاشت. دولت ترامپ نباید این لحظه ضعف مسکو را از دست بدهد.
ضربه به نقاط ضعف کلیدی
ایالات متحده ابزارهای سیاستی بسیاری در اختیار دارد که میتواند در کمپین فشار حداکثری علیه روسیه از آنها استفاده کند. اول، واشنگتن باید تحریمهای اقتصادی را تقویت کند – با شروع از بخش بانکی و مالی روسیه. در اوایل امسال، دولت بایدن با تأخیر گازپرومبانک، بزرگترین بانک روسیه، و بیش از ۵۰ مؤسسه مالی کوچکتر را تحریم کرد. همچنین، سیستم پیامهای مالی روسیه را که جایگزینی برای سوئیفت است و بسیاری از بانکهای روسی دسترسی به آن را از دست دادهاند، تحریم کرد. این نوع اقدامات توانایی روسیه برای انجام معاملات بزرگ را مختل کرده و به هسته سیستم مالی و بانکی روسیه ضربه میزند و باید گسترش یابد تا تمام بانکهای روسی را در بر بگیرد.
واشنگتن همچنین باید دامنه تحریمهای ثانویه را گسترش دهد، که شامل طرفهای ثالثی است که با نهادهای تحریمشده تجارت میکنند. به عنوان مثال، دولت ترامپ میتواند از تحریمهای ثانویه برای اعمال هزینه بر شرکتهای چینی که به طور مستقیم نیازهای جنگی روسیه را تأمین میکنند، مانند تولیدکنندگان تجهیزات نظامی که در فهرست تحریمها نیستند و مؤسسات مالی چینی که به بانکهای روسی اعتبار میدهند، استفاده کند. چنین محدودیتهایی به ویژه مؤثر هستند، زیرا شرکتهای خارج از روسیه یا کشورهایی که با روسیه تجارت میکنند را مجبور به انتخاب میان واشنگتن و مسکو میکنند – بیشتر آنها برای حفظ دسترسی به بازار بزرگ ایالات متحده، بازار کوچک روسیه را کنار میگذارند.
تحریمهای بخش مالی به تنهایی کافی نیست. هسته اصلی درآمد بودجه روسیه که برای تأمین اقتصاد جنگی این کشور استفاده میشود، از صادرات نفت و گاز تأمین میشود. پیش از جنگ در اوکراین، اروپا بزرگترین بازار صادرات گاز روسیه بود و روسیه تقریباً نیمی از واردات گاز اروپا در سال ۲۰۱۹ را تأمین میکرد. اگرچه این رقم پس از تهاجم روسیه در سال ۲۰۲۲ به طور قابل توجهی کاهش یافت و در نیمه دوم سال ۲۰۲۳ به ۱۲ درصد رسید، اما از آن زمان به ۱۸ درصد بازگشته است. در سال ۲۰۲۴، اتحادیه اروپا نیز بزرگترین واردکننده گاز طبیعی مایع (LNG) روسیه بود.
تامینکنندگان نفت روسیه عمدتاً به دلیل نگرانی از افزایش قیمتها برای متحدان اروپایی واشنگتن، تحت تحریمهای ایالات متحده قرار نگرفتهاند. این باید تغییر کند؛ دولت ترامپ باید تحریمهایی را برای تأمینکنندگان نفت روسیه و زیرمجموعههای آنها گسترش دهد، همانطور که در سال ۲۰۲۰ با اقداماتی علیه زیرمجموعههای شرکت دولتی نفت روسنفت که با ونزوئلا تجارت میکردند، انجام داد. ایالات متحده باید در ترغیب متحدان اروپایی به اتخاذ تصمیمی دشوار به دلیل افزایش احتمالی هزینههای انرژی که اروپاییها مجبور به پرداخت آن میشوند، پیش قدم شود.
این اقدام به ویژه مهم است، زیرا سیاست اتحادیه اروپا برای اعمال سقف بر واردات نفت روسیه نتوانسته است از ورود نفت روسیه به بازار اروپا جلوگیری کند، زیرا مسکو به سادگی از ناوگانهای سایهای استفاده میکند که همچنان نفت را به کشورهای اروپایی تحویل میدهند. در نتیجه این سیاستهای ناکام، اروپا عملاً جنگی را که مدعی مخالفت با آن است، تأمین مالی کرده است. راهحل واضح است: اروپا باید خرید گاز روسیه یا نسخههای آن را که از کشورهای ثالث مانند آذربایجان وارد میشود، متوقف کند و به جای آن در توسعه زیرساختهای خود برای خرید بیشتر گاز مایع طبیعی از ایالات متحده، به خصوص، سرمایهگذاری کند.
افزایش فشارهای نظامی و سیاسی
همزمان با اعمال تحریمهای اقتصادی شدیدتر برای تضعیف اقتصاد روسیه، ایالات متحده باید از فرصتهای موجود برای افزایش هزینههای جنگ در اوکراین استفاده کند. در کوتاهمدت، دولت ترامپ باید از بودجه باقیمانده از آخرین مصوبات کنگره برای اوکراین استفاده کند تا سیستمهای دفاع هوایی و موشکهای دوربرد مانند سامانههای پاتریوت، موشکهای تاکتیکی ارتش (ATACMS)، و سیستمهای پرتاب موشک HIMARS را برای دفاع در برابر حملات هوایی روسیه به کییف ارائه دهد و در صورت وجود فرصت، کییف را قادر به حمله کند.
واشنگتن همچنین باید کشورهای اروپایی را تحت فشار قرار دهد تا قابلیتهای مشابهی را فراهم کنند؛ به عنوان مثال، آلمان از ارائه سیستم موشکی دوربرد خود، یعنی Taurus، به اوکراین خودداری کرده و به نگرانیهای ناشی از تشدید درگیری اشاره کرده است. این نوع اقدامات پیام واضحی به مسکو ارسال خواهد کرد که هیچ تهدید هستهای مانع ایالات متحده برای افزایش هزینههای جنگ نخواهد شد. علاوه بر این، دولت ترامپ باید نشان دهد که تشدید بیشتر روسیه میتواند اقداماتی را ایجاد کند که در نهایت به زیان منافع روسیه تمام میشود – مانند دعوت از اوکراین برای پیوستن به ناتو.
در کنار کمپین فشار اقتصادی و نظامی، ایالات متحده باید فشار سیاسی بر متحدان اروپایی وارد کند تا حمایتهای امنیتی و اقتصادی خود از اوکراین را افزایش دهند. اروپا اکثریت داراییهای مسدود شده روسیه که در سال ۲۰۲۲ بلوکه شد را در اختیار دارد (۲۶۰ میلیارد دلار از حدود ۳۰۰ میلیارد دلار). واشنگتن قبلاً قانونی تصویب کرده که اجازه میدهد داراییهای روسی که در ایالات متحده مسدود شدهاند، برای حمایت از اوکراین استفاده شود. اما اروپا تنها اقدام به ارائه وامهایی کرده است که از داراییهای مسدود شده به عنوان وثیقه استفاده میکنند و تا کنون از تصویب قانونی که امکان خرج کردن این داراییها را فراهم کند، خودداری کرده است.
دولت بایدن بارها تلاشهای برخی از متحدان اروپایی برای انجام اقدامات بیشتر برای اوکراین را مسدود کرده است، زیرا از تشدید روسیه هراس داشته است. این یک اشتباه بود که در نهایت ضعف ایالات متحده را نشان داد. به عنوان مثال، لهستان اعلام کرده است که مایل است موشکها و پهپادهای روسی که به نزدیکی قلمرو لهستان میرسند را سرنگون کند و برخی از بخشهای حریم هوایی اوکراین را برای ایجاد مناطق امن در بخشهای غربی کشور دفاع کند. دولت بایدن اجازه پیشرفت این برنامهها را نداده است. همچنین واکنش سختی به پیشنهاد امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، برای ارسال سربازان به اوکراین نشان داده است. در اینجا ترامپ فرصتی دارد تا کاستیهای سیاست بایدن را برطرف کند.
وی میتواند با حمایت از طرحی که توسط فرانسه و لهستان برای ایجاد «ائتلاف داوطلبان» اروپایی برای ارسال نیروی صلحبان به اوکراین هدایت شده، اقدام کند تا اطمینان حاصل شود که هرگونه توافق مذاکره شده در نهایت قابل اجرا است.
مهار بخش صنعتی دفاعی روسیه
همکاری با متحدان و شرکا در سراسر جهان، ایالات متحده باید برای محدود کردن بخش صنعتی دفاعی روسیه تلاش کند. روسیه به تنهایی قادر به تولید تمام قطعات مورد نیاز برای ساخت و انتقال تجهیزات نظامی خود نیست و به شدت به تأمینکنندگان شخص ثالث در بخشهای کلیدی وابسته است. به عنوان مثال، روانکنندههای صنعتی برای طیف گستردهای از عملکردها از جمله تولید و حمل و نقل ماشینآلات سنگین حیاتی هستند. پس از خروج شرکتهای بزرگ غربی مانند شل از بازار روسیه، شرکتهای روسی مجبور به یافتن منابع جایگزین برای مواد شیمیایی لازم شدهاند که منجر به اختلالات بازار و تأمین شده است.
ایالات متحده میتواند با استفاده از مشوقها یا تهدید به تحریم کشورها و شرکتهایی که جای خالی تأمین نیازهای جنگی روسیه را پر میکنند، اقدام کند. سیاستگذاران ایالات متحده همچنین باید به شناسایی آسیبپذیریها و وابستگیهای خاص در ماشین جنگی روسیه بپردازند و برای قطع خطوط تأمین کلیدی اقدام کنند تا توانایی کرملین برای ادامه جنگ مختل شود.
نتیجهگیری: فشار حداکثری، موفقیت حداکثری
فشار حداکثری میتواند روسها را به میز مذاکره بکشاند، اما این تنها اولین گام برای صلح پایدار در اوکراین و سراسر اروپا است. هنگامی که روسها آماده تعامل شدند، ایالات متحده باید شرایط خود را، همانطور که روسها این کار را کردهاند، برای تعیین پارامترهای مذاکرات ارائه کند. برای این منظور، واشنگتن باید اصرار کند که نمایندگانی از اوکراین و اروپا به طور گسترده در مذاکرات حضور داشته باشند، زیرا موفقیت توافق به پذیرش و اجرای شرایط توافق توسط اوکراین و شرکای اروپایی آن بستگی دارد.
ایالات متحده همچنین باید موضوع عضویت اوکراین در ناتو را هنگام دستیابی به توافق برای پایان جنگ کنار بگذارد. ناتو باید به عنوان یک موضوع جداگانه مورد بحث قرار گیرد و در شرایط دیگری بررسی شود. ایالات متحده این رویکرد را با موفقیت در هنگام مذاکره برای اتحاد آلمان انجام داد و در نهایت موضوع وضعیت ناتو آلمان شرقی را از توافقات اتحاد با اتحاد جماهیر شوروی کنار گذاشت. و در نهایت، ایالات متحده باید از به رسمیت شناختن رسمی هرگونه قلمرو اشغالشده اوکراین توسط روسیه خودداری کند.
در حال حاضر، مهمترین وظیفه ایالات متحده ایجاد موقعیت قدرت در برابر روسیه است، که در نهایت مسکو را مجبور به سازش خواهد کرد و همچنین پیام واضحی به چین، ایران و کره شمالی ارسال خواهد کرد. دولت ترامپ باید یک توافق دشوار را پیش ببرد که نیاز به تعهد بلندمدت و این اعتقاد دارد که جلوگیری از پیروزی روسیه به شرایط مسکو ارزش واقعی برای ایالات متحده خواهد داشت. نتیجه مثبت علاوه بر اروپا، در سایر نقاط جهان نیز بازتاب خواهد یافت: در میان بیثباتیهای ژئوپلیتیکی رو به افزایش، دستیابی به صلح پایدار در اوکراین پیام قویای نه تنها به دشمنان ایالات متحده بلکه به کل جهان ارسال خواهد کرد که ایالات متحده بازگشته است.