⏳مدت زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه | ✏️ناشر/نویسنده: فارن افرز/مونا یعقوبیان | 📅 تاریخ: ۳ اکتبر ۲۰۲۴ / ۱۲ مهر ۱۴۰۳
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
حملات موشکی بالستیک ایران به اسرائیل در ۱ اکتبر نگرانیهایی درباره جنگ تمامعیار در خاورمیانه برانگیخت. چرخه عمیقتر خشونت از ۱۷ و ۱۸ سپتامبر آغاز شد، زمانی که هزاران پیجر و رادیوهای دوطرفه که توسط عوامل حزبالله استفاده میشدند، در سراسر لبنان منفجر شدند—یک تحلیلگر این عملیات بیسابقه اسرائیلی را “بزرگترین حمله به زنجیره تأمین فیزیکی در تاریخ” نامید. حملات هوایی مداوم در بیروت و جنوب لبنان، گستردهترین بمباران اسرائیل در ۱۱ ماه گذشته بود. در ۲۷ سپتامبر، اسرائیل با کشتن حسن نصرالله، رهبر حزبالله، در یک حمله هوایی به حومه بیروت، ضربهای سخت به حزبالله وارد کرد. با وجود آسیبهای اخیر و نابودی ساختار فرماندهیاش، این شبهنظامی شیعه همچنان موشکهایی به سمت اسرائیل شلیک میکند. ایران که حامی حزبالله است، در حالی که از این شکستها شوکه و خشمگین بود، حدود ۲۰۰ موشک بالستیک به سمت اسرائیل شلیک کرد؛ حداقل یک نفر در کرانه باختری کشته شد. اکنون ایرانیها منتظر انتقام اسرائیل هستند. به نظر میرسد که چرخه خشونت هنوز به پایان نرسیده است.
این رویداد آخر، فروپاشی تقریباً کامل بازدارندگی در خاورمیانه را برجسته میکند. هم دولتها و هم بازیگران غیردولتی در حال پذیرش خطرات بزرگ هستند. بهعنوان یک عملیات مستقل، حمله به پیجرها میتوانست نشاندهنده عزم اسرائیل برای مجبور کردن حزبالله به کاهش تنش یا مواجهه با یک جنگ فاجعهبار باشد. اما تصمیمهای اسرائیل برای ترور نصرالله، تشدید حملات به لبنان و حتی آغاز تجاوز زمینی نشان میدهد که امکان جدیتری وجود دارد: عملیات پیجر فقط برای عقبنشینی حزبالله بهعنوان پیشدرآمدی برای یک مداخله نظامی گستردهتر اسرائیل انجام شده است.
برای نزدیک به دو دهه، آرامش نسبی در مرز اسرائیل و لبنان حکمفرما بود. اما تشدید اخیر این واقعیت را آشکار میکند که منطقه از زمان حمله تروریستی حماس در ۷ اکتبر و درگیری غزه به شدت خطرناکتر شده است. خاورمیانه دیگر توسط قوانین تعیینشده تعاملات و الگوهای بازدارندگی محدود نمیشود. فرضیات اساسی که رفتار و محاسبات ریسک بسیاری از دولتها و بازیگران غیردولتی را در منطقه حمایت میکردند، به طور فزایندهای منسوخ شدهاند. خطوط قرمز روشن و قوانین بازی که بهطور متقابل پذیرفته شده باشند، بهطور مشهودی غایب هستند. همچنین کانالهای مطمئنی برای کاهش تنش بین طرفهای درگیر وجود ندارد.
یک جنگ فاجعهبار باشد. اما تصمیمات اسرائیل برای ترور نصرالله، افزایش حملات به لبنان و حتی شروع یک حمله زمینی نشان میدهد که احتمال غمانگیزتری وجود دارد: عملیات پیجر تنها به منظور قرار دادن حزبالله در موقعیت ضعیفتر بهعنوان مقدمهای برای یک مداخله نظامی گستردهتر اسرائیل بوده است.
در طول تقریباً دو دهه، آرامش نسبی در مرز اسرائیل و لبنان حاکم بوده است. اما تشدید اخیر نشان میدهد که منطقه از زمان حمله تروریستی حماس در ۷ اکتبر و درگیریهای غزه به شدت خطرناکتر شده است. خاورمیانه دیگر توسط قوانین درگیری و شیوههای بازدارندگی تثبیتشدهای که در گذشته وجود داشت، محدود نمیشود. فرضیاتی که رفتار و محاسبات خطر بسیاری از بازیگران دولتی و غیردولتی در منطقه را پشتیبانی میکرد، بهطور فزایندهای منسوخ شده است. خطوط قرمز روشن و قوانین پذیرفتهشده بازی بهطور فاحشی غایب هستند. کانالهای قابل اعتمادی که از طریق آنها طرفهای متخاصم بتوانند تنشها را کاهش دهند نیز وجود ندارد.
ایالات متحده میتواند تأثیر کمرنگ شده خود را بازیابی کرده و نقشی قاطع در بازسازی بازدارندگی در منطقه ایفا کند که در آن کشورهای منطقه و گروههای شبهنظامی اکنون احساس میکنند میتوانند بیمحابا عمل کنند. اما ابتدا باید بپذیرد که سیاستهای فعلی آن ناکافی و قدیمی است. ایالات متحده همچنان بهطور عمده بر رویکردهای نظامی متعارف برای بازدارندگی تکیه میکند که تغییرات خاورمیانه را در نظر نمیگیرند: بازیگران غیردولتی جسورتر، بازیگران دولتی مهارناپذیر و فناوریهای مخرب. واشنگتن باید به تمام طرفها کمک کند تا احتمال محاسبات اشتباه را به حداقل برسانند و از تضعیف بازدارندگی که خشونت را تشدید کرده است جلوگیری کند. در غیر این صورت، ایالات متحده خطر کشیده شدن به درگیریای منطقهای را خواهد داشت که پیامدهای جهانی دارد.
محور فرصتطلبان
بازیگران غیردولتی مدتهاست که نقش مخربی در خاورمیانه ایفا کردهاند. اما پس از ۷ اکتبر، گروههای همپیمان ایران که بهعنوان “محور مقاومت” شناخته میشوند، موفق شدهاند منطقه را به شیوههایی بیسابقه مختل کنند. فقط یک روز پس از حمله تروریستی حماس، حزبالله حملات متعددی به شمال اسرائیل آغاز کرد که حداقل ۶۰,۰۰۰ اسرائیلی را مجبور به ترک خانههایشان کرد و عملاً یک منطقه حائل پنج کیلومتری در داخل اسرائیل ایجاد کرد. حملات تلافیجویانه اسرائیل هزینه هنگفتی برای غیرنظامیان لبنانی داشت و صدها هزار نفر را آواره کرد و بیش از ۱,۰۰۰ نفر را به قتل رساند؛ با افزایشی تصاعدی در شمار کشتهها از اواسط سپتامبر.
شبهنظامیان تحت حمایت ایران در عراق نیز در اکتبر گذشته وارد درگیری شدند و نیروهای آمریکایی مستقر در عراق و سوریه را هدف قرار دادند. چندین گروه شبهنظامی عراقی که تحت چتر “مقاومت اسلامی در عراق” عمل میکنند، بیش از ۱۰۰ حمله علیه اهداف آمریکایی انجام دادهاند، علاوه بر حملاتی که به اسرائیل صورت گرفته است. اخیراً، این گروهها مسئولیت یک حمله پهپادی به شهر ایلات اسرائیل را در ۲۵ سپتامبر بر عهده گرفتند.
در نوامبر ۲۰۲۳، حوثیها، گروه شورشی یمنی، یک کارزار حملات به بیش از ۱۰۰ کشتی تجاری در دریای سرخ را آغاز کردند. این حملات تجارت جهانی را مختل کرده و منجر به تأخیر و افزایش هزینهها برای حمل و نقل کانتینری از آسیا به اروپا و آمریکای شمالی شده است. حوثیها که جسورتر شدهاند، در ژوئیه با پهپاد به تلآویو حمله کردند که منجر به کشته شدن یک غیرنظامی و زخمی شدن ده نفر دیگر شد. اسرائیل در پاسخ، بندر حدیده یمن را هدف قرار داد که ۷۰ درصد از واردات تجاری یمن و ۸۰ درصد از کمکهای بشردوستانه این کشور را تشکیل میدهد و توانایی ارائه کمکهای حیاتی در کشور جنگزده را مختل کرد. در سپتامبر، یک موشک دوربرد شلیکشده توسط حوثیها به مرکز اسرائیل رسید. بعدها در همان ماه، این گروه ادعا کرد که شهرهای تلآویو و اشکلون اسرائیل را با حملات پهپادی جداگانه هدف قرار داده است که اسرائیل در پاسخ به این حملات، حملات گستردهای به حدیده انجام داد. رفتار حوثیها نمونهای از تصمیمات خطرناک و تحریکآمیزی است که در پی فروپاشی بازدارندگی گرفته میشود، چرا که اقدامات نظامی هماهنگ ایالات متحده و متحدانش تأثیر کمی در مهار این گروه داشته است.
فروپاشی بازدارندگی در خاورمیانه با یک تغییر کلیتر تحریک شده است: این ادراک که سلطه آمریکا در منطقه در حال افول است. همانطور که سیاستگذاران ایالات متحده تلاش کردهاند از خاورمیانه دور شوند، بازیگران غیردولتی به دنبال استفاده از فرصتها بودهاند، با این باور که اکنون میتوانند اهداف خود را آزادانهتر دنبال کنند. آنها از دسترسی آسانتر به پهپادها و موشکها و روایتهای مردمی که آنها را علیه اسرائیل و ایالات متحده قرار میدهد، بهرهمند شدهاند. حمله ۷ اکتبر آنها را تحریک کرد تا فرصتهایی برای ایجاد اختلال بیابند. با اینکه اسرائیل ضربات سنگینی به حماس و حزبالله وارد کرده است، آشفتگی ایجاد شده توسط بازیگران غیردولتی یک بحران بازدارندگی را روشن کرده است، بحرانی که بازیگران دولتی را نیز در مهمترین و مخربترین مراحل تشدید درگیریهای کنترلنشده درگیر کرده است.
دشمنان قدیمی، قوانین جدید
فروپاشی بازدارندگی همچنین منجر به رویارویی مستقیم بین ایران و اسرائیل شده است. حمله اخیر موشکی ایران به اسرائیل در پاسخ به ترور نصرالله تنها آخرین نمونه از رویارویی مستقیم بین این دو دشمن است. در آوریل، ایران در پاسخ به حمله اسرائیل به یک ساختمان کنسولی ایران در دمشق که منجر به کشته شدن چندین افسر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از جمله دو فرمانده ارشد شد، بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد به سمت اسرائیل شلیک کرد. این حمله قواعد طولانیمدتی که جنگ سایه بین این دو کشور را هدایت کرده بود، به هم ریخت؛ ایران ممکن است از طریق نیروهای نیابتی و اقدامات مخفی به اسرائیل ضربه بزند، اما از حمله مستقیم به دشمن خود اجتناب میکرد. با در نظر گرفتن این سابقه، اسرائیل اشتباهاً فرض کرد که واکنش ایران به حمله به مجتمع دیپلماتیکش در دمشق محدود خواهد بود. اما محاسبات خطر تهران تغییر کرده بود، شاید این باور که حملات تحریکآمیز فزاینده اسرائیل به پاسخی قویتر و آشکارتر نیاز دارد، در میان سیاستگذاران ایرانی رواج یافته بود.
ایران—حامی و ستاره شمالی ایدئولوژیک محور مقاومت—تصمیم گرفت از پشت نقاب قابل انکار بودن که نیروهای نیابتیاش برای آن فراهم کرده بودند، خارج شود. اما پاسخ اسرائیل به حمله آوریل ایران قابلتوجه بود؛ این کشور تصمیم گرفت به یک تلافیجویی محدود ولی معنادار بسنده کند و چندین هدف نزدیک به تأسیسات حساس هستهای و نظامی ایران را هدف قرار داد. با اینکه رهبران رفتارهای خطرناکتری را تأیید کردند، به نظر نمیرسید که هیچکدام خواهان خارج شدن درگیری از کنترل باشند.
چرخه تشدید درگیریها با این حال ادامه یافت. در ماههای پس از آن، هر دو طرف حملات را افزایش دادند. حملات پیاپی اسرائیل به بیروت و تهران در ژوئیه و یک تبادل بزرگ موشکی در آگوست، ترس از یک جنگ تمامعیار را افزایش داد. تشدید حملات اسرائیل در سپتامبر این ترسها را دوباره زنده کرد.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، که مدتها بهعنوان سیاستمداری ریسکگریز شناخته میشد، اکنون به نظر میرسد که مایل است ریسکهای بیشتری بپذیرد. این موضوع در ترور نصرالله، ادامه حملات به لبنان، عملیاتهای جسورانه اطلاعاتی علیه حزبالله، و ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس در تهران در ژوئیه مشهود است. این اقدامات در مجموع نشان میدهد که رهبر اسرائیل آماده است که بر روی استفاده از نیروی نظامی برای بازگرداندن بازدارندگی و مختل کردن تهدید ناشی از محور مقاومت قمار کند، هرچند که این کار خطر تحریک یک جنگ منطقهای را دارد.
خاورمیانه اکنون خود را در لحظهای خطرناک یافته است. قواعد قدیمی که تشدید درگیریها را کنترل میکردند کنار گذاشته شدهاند؛ بازیگران جدیدی وارد صحنه شدهاند و همه در تلاشند که برتری یابند. در نتیجه، حاشیههای جلوگیری از جنگ تمامعیار اکنون نازکتر از همیشه شده است. خطرناکترین مسئله این است که تلاشها برای بازسازی بازدارندگی عمدتاً به استفاده از زور محدود شدهاند. هر طرف برای بازدارندگی طرف مقابل بهطور نظامی تشدید درگیری میکند. عدم پاسخگویی به یک اقدام تهاجمی با زور میتواند منجر به تحریک بیشتر شود، اما پاسخ دادن با زور نیز میتواند منجر به تشدید بیشتر درگیری شود. در هر دو حالت، خشونت احتمالاً بهطور غیرقابلکنترلی افزایش مییابد.
مهندسی صلح
ایالات متحده باید رویکرد خود را به منطقهای که در آن رویارویی مستقیم بین ایران و اسرائیل اکنون یک واقعیت است و بازیگران غیردولتی بیمحابا به تشدید درگیریها ادامه میدهند، بازبینی کند. تاکنون، یک شبهنظامی پراکنده مانند حوثیها تجارت جهانی در دریای سرخ را متوقف کرده است، علیرغم اینکه ایالات متحده درگیر نظامی در این منطقه بوده است و ناوهای هواپیمابر ایالات متحده که در منطقه مستقر شدهاند نتوانستهاند حزبالله را از انجام حملات بیامان علیه شمال اسرائیل بازدارند.
با وجود اتحاد نزدیک با اسرائیل و حمایت حیاتی از ارتش اسرائیل، ایالات متحده نتوانسته است نتانیاهو را از افزایش تنشها بازدارد. واشنگتن باید یک رویکرد جدید توسعه دهد که از تمام ابزارهای قدرت ایالات متحده برای مقابله با واقعیت یک خاورمیانه خطرناکتر استفاده کند. این استراتژی جدید باید بر اساس نمونههایی باشد که در طول ۱۱ ماه گذشته، هرچند بهطور موقت، بازدارندگی و کاهش تنشها حاصل شده است.
یک استراتژی بازدارندگی بهروز شده ایالات متحده برای خاورمیانه باید ابتدا مکانیسمهای پنهانی را تقویت کرده و بهطور منظم آنها را برقرار کند تا تهدید اشتباهات محاسباتی و سوءتفاهمها را کاهش دهد. ایالات متحده میتواند از میانجیگریهای پنهانی از طریق کشورهایی مانند عمان حمایت کند که در لحظات پرتنش نقشی حیاتی در انتقال پیامها بین ایالات متحده و ایران ایفا کردهاند. همچنین باید ایجاد یک شبکه از خطوط مستقیم بین اسرائیل، مصر، کشورهای خلیج فارس و ایران را برای کمک به مقامات در جلوگیری از رویاروییهای ناخواسته مد نظر قرار دهد.
کشورها باید به طرفهای ثالثی که با گروههای ممنوعه روابط مستقیم دارند، مانند بازیگران دولتی نظیر قطر و بازیگران سیاسی مانند نبیه بری، رهبر شیعه در لبنان، تکیه کنند تا خطوط ارتباطیبا بازیگران غیردولتی را حفظ کنند. برای جدیترین موارد، ایالات متحده باید یک خط مستقیم با ایران داشته باشد که در مواقع بحرانی از آن استفاده کند.
اگرچه ایالات متحده گاهی بیش از حد به تحریمهای اقتصادی تکیه کرده است، اما این تحریمها میتوانند ابزاری موثر در سیاستگذاری آمریکا در منطقه باشند، البته در صورتی که بهدرستی هماهنگ و کالیبره شوند. قبل از اعمال تحریمهای جدید، ایالات متحده باید راههایی برای اجرای بهتر تحریمهای موجود بیابد، از جمله تلاشهای خلاقانهتر برای متوقف کردن فروش نفت تحریمشده ایران به چین با استفاده از تاکتیکهای “ناوگان تاریک”، که در آن کشتیها ردیابی خود را غیرفعال میکنند تا از شناسایی جلوگیری کنند. واشنگتن همچنین باید اشتراکگذاری اطلاعات با کشورهای دوست را عمیقتر کرده و با همکاران اروپایی خود برنامههایی برای اقدامات هماهنگ علیه برنامههای موشکی و پهپادی ایران را بیشتر تدوین کند.
ایالات متحده میتواند با تقویت قابلیتهای نظامی خود در منطقه از افزایش خشونت جلوگیری کند. فناوریهای دفاع موشکی و ضدپهپادی در جلوگیری از تشدید تنشها در آوریل بین ایران و اسرائیل ضروری بودند. با این حال، این سلاحها بهطور مداوم در حال پیشرفت هستند. ایالات متحده باید نوآوری در این فناوریها را در اولویت قرار دهد، از طریق گسترش همکاریهای بخش خصوصی، تشویق خلاقیت در تولید، و کوتاه کردن زمان بین ایدهپردازی و تولید این سلاحها در مقیاس انبوه. همچنین باید از هوش مصنوعی و حتی برخی از فناوریهای مورد استفاده در بازیهای رایانهای بهره بگیرد تا بتواند تهدیدات را بهتر پیشبینی کرده و موثرترین پاسخها را به ناپایداریهای خاورمیانه توسعه دهد.
با این حال، قبل از اینکه موشکی شلیک شود، واشنگتن باید نقش اساسی دیپلماسی در ساختن بازدارندگی را به رسمیت بشناسد. یک استراتژی دیپلماتیک موثر برای منطقه بازدارندگی را تنها از طریق تهدید و اجبار دیگران بازسازی نمیکند، بلکه مشوقهای مثبتی ایجاد میکند که به اجتناب از درگیری منجر میشود. تنها یک سال قبل از حمله تروریستی ویرانگر ۷ اکتبر، اسرائیل و لبنان با کمک دیپلماسی ماهرانه ایالات متحده به توافقی تاریخی برای تعیین مرزهای دریایی خود دست یافتند. هر دو طرف امیدوار بودند که از منابع گاز طبیعی ارزشمند در دریای مدیترانه بهرهمند شوند. حل و فصل مسئله مرزهای دریایی باعث شد که منبعی از تنشها که میتوانست به درگیری منجر شود و این سرمایههای گاز طبیعی را به خطر اندازد، از میان برود. بهطور کلیتر، دادن چیزهای باارزش به بازیگران غیردولتی که ممکن است از دست بدهند، میتواند محاسبات ریسک آنها را از خشونت به سمت صلح و آشتی تغییر دهد.
برای کاهش بیشتر درگیریها در خاورمیانه، ایالات متحده باید به ایجاد یک ساختار امنیتی منطقهای کمک کند به شکل شراکتهای امنیتی و توافقنامههای همکاری میان کشورهای همفکر، که بهعنوان یک مکانیسم میانجیگری و یک مجمع برای حلوفصل مسالمتآمیز درگیریها عمل میکند—مکانیسمی که در متشنجترین منطقه جهان بهشدت مورد نیاز است.
در غیاب این اصلاحات، وضعیت موجود غیرقابل تحمل است. مدلهای بازدارندگی قدیمی در یک خاورمیانه قرن بیست و یکمی که بازیگران غیردولتی بهراحتی به پهپادها و دیگر فناوریهای جنگی پیشرفته دسترسی دارند، شکست خورده است. تنها با بازسازی رویکرد فعلی ایالات متحده به بازدارندگی در خاورمیانه میتوان از وقوع فاجعه جلوگیری کرد.
پاورقیها:
⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاههای نویسنده و منبع اصلی را منعکس میکند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاههای مطرحشده نیست.
💡 درباره منبع: فارن افرز (Foreign Affairs) یکی از معتبرترین مجلات و وبسایتهای تحلیل بینالمللی در حوزه سیاست خارجی است که به ارائه مقالات عمیق درباره مسائل جهانی میپردازد.
✏️ درباره نویسنده: مونا یعقوبیان نایب رئیس مرکز خاورمیانه و شمال آفریقا در موسسه صلح ایالات متحده است و در زمینههای سیاستگذاری منطقهای و امنیت بینالمللی تخصص دارد.