نشریه فارن افرز: «فراز و فرود دولتمداری اقتصادی» | ۲۳ تیر ۱۴۰۴
با بازگشت ترامپ و تشدید درگیریهای داخلی بر سر استفاده از ابزارهای اقتصادی، قدرت قهری آمریکا که زمانی بیرقیب بود، اکنون با خطر عدم انسجام و تضعیف بلندمدت روبرو است.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز/هنری فارل | 📅 تاریخ: ۲۳.Dec.2024 / دی ۱۴۰۳
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
زیادهروی و عدم انسجام، قدرتمندترین سلاح آمریکا را فلج میکند
هنگامی که دونالد ترامپ در اواخر ژانویه به کاخ سفید بازگردد، اهرمهای قدرت اقتصادی ایالات متحده را در دست خواهد داشت. فراگیری دلار به عنوان ارز مبادله، همراه با مرکزیت نهادها و شبکههای مالی ایالات متحده، به واشنگتن توانایی بینظیری برای دشوار کردن کسب و کار برای دشمنانش میدهد. از ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده تحریمهای مالی را در مقیاس و دامنه فزایندهای به کار گرفته و افراد، دولتها و بازیگران غیردولتی را هدف قرار داده است. این کشور حتی کنترلهای صادراتی برای فناوریها را به جایگزینی موقت برای تحریمها تبدیل کرده است. آینده این ابزارها – برخی از تأثیرگذارترین ابزارهایی که ایالات متحده در اختیار دارد – اکنون در دست یک رئیسجمهور دمدمیمزاج است.
در طول مبارزات انتخاباتی، ترامپ اصرار داشت که تحریمها در مقایسه با تعرفهها ابزار ضعیفی هستند: او قول داد که از آنها «تا حد امکان کم» استفاده کند از ترس اینکه دلار را به عنوان یک ارز جهانی از بین ببرند – نتیجهای که به ادعای او به بدی باختن یک جنگ است. این تردید ابرازشده با سابقه او در دوران ریاستجمهوریاش در تضاد بود. در دور اول، او با خوشحالی تحریمهایی را بر کره شمالی اعمال کرد و از آنها در تلاشی برای اعمال «فشار حداکثری» بر ایران استفاده کرد. تغییر موضع ترامپ در مورد تحریمها احتمالاً در دور بعدی ریاستجمهوریاش باعث اختلافنظر خواهد شد. بسیاری از شخصیتهایی که او به دولت خود میآورد، مانند سناتور مارکو روبیو، نامزد وزارت امور خارجه، از طرفداران تحریمها هستند. آنها مطمئناً میخواهند این سلاح بزرگ دولتمداری اقتصادی ایالات متحده را به سوی دشمنان خود نشانه روند. دیگران ممکن است نگران استفاده بیش از حد از تحریمها باشند، همانطور که استیون منوچین، وزیر خزانهداری در دور اول دولت ترامپ، بود. برخی حتی ممکن است به طور فعال با قدرت دلار آمریکا خصومت داشته باشند.
ممکن است نفاق حاکم شود. توانایی واشنگتن برای نظارت بر انبوهی از دادههای مالی و دور نگه داشتن پول و فناوری از دست رقبایش میتواند با درگیریهای داخلی و تمایل ترامپ به تغییر نظر ناگهانی، فلج شود. سیاست امنیت اقتصادی ایالات متحده آماده است تا به میدان نبردی تبدیل شود که در آن شاهینهای چین، جنگجویان تعرفه، وال استریتیها و برادران بیتکوین برای تأثیرگذاری بر رئیسجمهوری که سیاست را بر اساس توصیه آخرین کسی که با او صحبت کرده است، تعیین میکند، رقابت کنند.
پیامدهای احتمالی آن نفاق با دو کتاب جدید که داستان چگونگی تسلط واشنگتن بر هنر اجبار اقتصادی را روایت میکنند و بررسی میکنند که این تسلط در آینده چگونه خواهد بود، روشن میشود. در «دلارها و سلطه»، مری بریجز، روزنامهنگار تجاری که به تاریخنگاری روی آورده، آغاز صد ساله امپراتوری مالی ایالات متحده را تشریح میکند. در «نقاط فشار»، ادوارد فیشمن، که در وزارتخانههای خزانهداری و امور خارجه کار کرده است، «تکنوکراتهای تحریم» را که طی دو دهه گذشته این تسلط را ایجاد کردهاند، تجلیل میکند. با توجه به اینکه ترامپ تخصص تکنوکراتیک را به عنوان زنجیرهای «دولت پنهان» میداند، روایت بریجز ممکن است در آینده نزدیک، با بازگشت ترامپ به یک رویکرد قدیمیتر و ابتداییتر به قدرت اقتصادی آمریکا، مرتبطتر باشد.
امروز، مانند اوایل قرن بیستم، آن قدرت از ترکیبی از منابع نشأت میگیرد. طی دو دهه گذشته، ایالات متحده عضله اجرایی اقتصادی را به قیمت کشف بهترین نحوه استفاده از آن، ساخته است. بخشهای مختلف آنچه میتوان «دولت امنیت اقتصادی» نامید، مانند دفتر کنترل داراییهای خارجی خزانهداری و دفتر صنعت و امنیت وزارت بازرگانی، گاهی برای هماهنگ کردن کار خود تلاش میکنند و در جمعآوری اطلاعات یا تدوین استراتژی بلندمدت با دشواری تکاندهندهای روبرو هستند. هنوز هیچ طرحی برای چگونگی هماهنگی تمام اجزا با یکدیگر وجود ندارد.
بازگشت ترامپ تنها این مشکلات را بدتر خواهد کرد. دولت امنیت اقتصادی به انسجام و برنامهریزی بیشتر، نه کمتر، نیاز دارد. تحریمها و کنترلهای صادراتی برخی از قدرتمندترین سلاحهای زرادخانه ایالات متحده هستند، اما توسط یک ماشین بوروکراتیک که با تف و چسب نواری به هم چسبیده است، اداره میشوند. هیچ معادلی برای پنتاگون – یک ستاد فرماندهی که تلاشهای دولت ایالات متحده را زیر یک سقف میآورد – برای امنیت اقتصادی وجود ندارد.
اگر ترامپ وعده خود مبنی بر به حاشیه راندن کارمندان دولت را عملی کند، هیچ چیز برای مهار اشتهای او برای هرج و مرج وجود نخواهد داشت. به احتمال زیاد، دولت جدید به طور غیرقابل پیشبینی بین سیاستهای کاملاً ناسازگار در نوسان خواهد بود: جایگزینی تحریمها و کنترلهای صادراتی با تعرفهها، استقرار تحریمها در مقیاس وسیع (حتی احتمالاً علیه متحدان)، و محافظت از نهادهای مالی و ارزهای دیجیتال در برابر قدرت نظارتی ایالات متحده. این در کوتاهمدت یک آشفتگی خواهد بود و در بلندمدت قدرت ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد، زیرا سایر کشورها با دوری از سیستم اقتصادی آمریکا تا حد امکان، خود را از هرج و مرج مصون میدارند.
دردهای رشد
از زمان ۱۱ سپتامبر، دولتهای دموکرات و جمهوریخواه از فراگیری دلار آمریکا برای تبدیل تحریمهای مالی به یک سلاح همهمنظوره بهرهبرداری کردهاند. بانکهای بینالمللی برای انتقال وجوه به یکدیگر به دسترسی به سیستم تسویه دلار، که توسط رگولاتورهای ایالات متحده کنترل میشود، نیاز دارند. این امر بانکها، حتی آنهایی که در خارج از کشور مستقر هستند، را ملزم به رعایت تحریمهای مالی و الزامات گزارشدهی ایالات متحده میکند.
نتایج قدرتمند هستند. هنگامی که دولت ترامپ در سال ۲۰۲۰ کری لام، مدیر اجرایی طرفدار پکن هنگ کنگ را به دلیل نقض حقوق بشر تحریم کرد، حتی بانکهای چینی نیز از معامله با او خودداری کردند. او مجبور بود تودههایی از پول نقد را در اطراف عمارت خود برای پرداخت صورتحسابهایش نگه دارد. هنگامی که دولت بایدن در سال ۲۰۲۴ شهرکنشینان افراطی اسرائیلی را به دلیل حمله یا خلع ید از فلسطینیان تحریم کرد، بانکهای اسرائیلی چارهای جز قطع ارتباط با آنها نداشتند که این امر خشم و نگرانی وزیر دارایی راست افراطی اسرائیل را برانگیخت. نیروی تحریمهای ایالات متحده عمیقاً به ترتیبات مالی داخلی متحدان و دشمنان به طور یکسان میرسد.
واشنگتن ابزارهای دیگری از اجبار اقتصادی را نیز به هم بافته است. در دور اول ریاستجمهوری ترامپ، مقامات با تبدیل کنترلهای صادراتی، اقداماتی که در اصل برای دور نگه داشتن فناوریهای ایالات متحده از دست ارتشهای دشمن طراحی شده بودند، به تحریمهای جایگزین – راه دیگری برای آسیب رساندن به اقتصاد یک دشمن – دامنه دسترسی ایالات متحده به زنجیرههای تأمین جهانی را گسترش دادند. رئیسجمهور جو بایدن از همین مکانیسم برای محدود کردن دسترسی کل اقتصادهای چین و روسیه به نیمهرساناهای خاص استفاده کرد.
کنترلهای صادراتی کمتر از آنچه مقامات ایالات متحده امیدوار بودند مؤثر بودهاند، زیرا زنجیرههای تأمین مبهم و بنابراین کنترل آنها دشوار است. با این وجود، آنها و سایر نوآوریها، یک دولت امنیت اقتصادی رو به رشد، هرچند بینظم، را در درون دولت فدرال ایالات متحده تقویت کردهاند. با مدیریت و اجرای تحریمها، کنترلهای صادراتی و غربالگری سرمایهگذاری، واشنگتن اغلب میتواند از افتادن پول و فناوری خاص به دست رقبایش جلوگیری کند. سایر بخشهای دولت نظارتی ایالات متحده نیز کمک میکنند، حتی زمانی که روابط رسمی با امنیت ملی ندارند. به عنوان مثال، تلاشهای کمیسیون بورس و اوراق بهادار برای تنظیم ارزهای دیجیتال به وزارتخانههای خزانهداری و دادگستری کمک کرد تا یک حوزه مالی هرج و مرجگونه را به رعایت قوانین ایالات متحده وادار کنند. در نتیجه، تروریستها و دولتهای سرکش اکنون برای دور زدن کنترلهای مالی متعارف با دشواری بیشتری روبرو هستند.
اما رشد سریع دولت امنیت اقتصادی ایالات متحده به قیمت انسجام تمام شده است. مقامات ایالات متحده دستورالعملهای کمی در مورد زمان استفاده از سلاحهای اقتصادی خاص و راههای کمی برای اطمینان از عدم تداخل آنها با یکدیگر دارند. تحریمها، کنترلهای صادراتی و سایر ابزارهای اقتصادی بخشی از تأثیر خود را از دست دادهاند زیرا برای انجام کارهای بیشتری استفاده شدهاند. اکنون زمان بدی برای تضعیف آنهاست. ایالات متحده وارد یک جهتگیری مجدد بزرگ در رابطه خود با اقتصاد جهانی شده است. واشنگتن زمانی وابستگی متقابل اقتصادی را ترویج میکرد اما اکنون آشکارا از آن به عنوان سلاح استفاده میکند. مقررات داخلی و بینالمللی به طور فزایندهای در هم تنیده و برای امنیت ملی ضروری هستند. اگر ایالات متحده نتواند بازارها را در داخل شکل دهد، در موقعیتی نخواهد بود که این کار را در خارج انجام دهد. نگرانیهای بزرگتری نیز وجود دارد. در دنیای تغییرات سریع تکنولوژیکی، ایالات متحده نمیتواند سلطه اقتصادی خود را بدیهی بداند یا بر برتری خود تکیه کند. مزایای آن در زمینه هوش مصنوعی ممکن است باخت در مسابقه برای فناوریهای انرژی پاک را که مراکز سرور هوش مصنوعی و لوازم الکترونیکی روزمره به آن وابسته خواهند شد، جبران نکند.
مقابله با این مشکلات نیازمند افزایش عظیمی در ظرفیت دولت خواهد بود. ایالات متحده باید با بهتر شدن در جمعآوری اطلاعات، پذیرش ریسکهای بزرگ سیاستی و تنظیم سیاست بسته به اینکه کدام شرطبندیها نتیجه میدهند، سازگارتر شود – یک دستور کار بلند برای هر دولتی. این برای ترامپ، با توجه به دشواری او در پایبندی به هر هدف بلندمدت و خصومتش با کارشناسان و به اصطلاح دولت پنهان، به طور چشمگیری چالشبرانگیز خواهد بود.
قدرت کاغذبازان
کتاب جامع فیشمن همه چیز درباره تخصص است و فضایل بوروکراتیکی را که دولت جدید از آنها بیزار است، تجلیل میکند. این یک ادای احترام ۵۰۰ صفحهای به تکنوکراتهای تحریم است، مقامات اغلب نادیده گرفته شدهای که قدرت قهری واشنگتن را ایجاد کردند. پس از ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده دریافت که جهانی شدن اقتصادی آسیبپذیریهای امنیتی ایجاد کرده است. تروریستها و سایر بازیگران بدخواه میتوانستند در اینترنت سازماندهی کرده و بدون ردیابی، پول را در سراسر مرزها ارسال و دریافت کنند.
طی دو دهه بعد، دولتهای جمهوریخواه و دموکرات متوالی با کنترل نقاط فشار در شبکههایی که سیستم مالی جهانی را تشکیل میدهند، نفوذ خود را بر جهان مجدداً اعمال کردند. به عنوان مثال، از طریق شبکه سوئیفت، یک پلتفرم ارتباطی برای بانکها، مقامات ایالات متحده میتوانند ببینند چه کسی به چه کسی پول میفرستد. دولت اول ترامپ با اعمال قاعده محصول مستقیم خارجی، دامنه کنترلهای صادراتی را گسترش داد. بر اساس این قاعده، دولت ایالات متحده میتواند فروش نه تنها محصولات ایالات متحده بلکه بسیاری از محصولات ساخته شده با تجهیزات، فناوری و دانش ایالات متحده، از جمله نیمهرساناهای پیچیده را متوقف کند. این قاعده برای اولین بار برای هدف قرار دادن هوآوی، یک شرکت مخابراتی چینی، و سپس برای تنظیم فروش طیف گستردهای از کالاها به روسیه استفاده شد. در نهایت، برای جلوگیری از صادرات برخی از نیمهرساناهای پیشرفته به چین استفاده شد.
فیشمن جزئیات قبلاً ناشناختهای را به این داستان اضافه میکند، از موارد جزئی (چگونه یک مقام اتحادیه اروپا دفتر خود را با هواپیماها و قطارهای اسباببازی پر کرد) تا موارد اساسی (چگونه جانت یلن، وزیر خزانهداری، متقاعد شد تا اقداماتی را برای جلوگیری از دسترسی بانک مرکزی روسیه به ذخایر خارجی خود اتخاذ کند). او در صحبت با افراد گاه گمنامی که مسئول «نوشتن یادداشت» هستند، مهارت دارد، عملی که با یکی از قهرمانان بوروکراتیک خود به اشتراک میگذارد.
«نقاط فشار» ادعا میکند که خرد و دوراندیشی این تکنوکراتهای تحریم، «طرحهای اولیه» را برای نوع جدیدی از نظم جهانی به رهبری ایالات متحده و متحدانش ایجاد کرده است. فیشمن مینویسد که دولت اول ترامپ هم یک «داستان عبرتآموز» از اینکه چگونه یکجانبهگرایی میتواند بیش از حد پیش برود و هم نمونهای از چگونگی جدی گرفتن تهدید چین را ارائه میدهد. او درمییابد که برتری مالی و تکنولوژیکی ایالات متحده به «بوروکراتهای کمتر شناختهشده آمریکایی و اروپایی» امکان داده است تا «روابط بین قدرتهای جهانی را بازسازی کنند». چالش برای ایالات متحده و متحدانش، مدیریت عاقلانه این نقاط فشار است، با استفاده از جنگ اقتصادی برای حفظ این نظم و اجتناب از جنگهای گرم تا حد امکان.
در حال حاضر، «نقاط فشار» کمتر به عنوان یک نسخه برای آینده و بیشتر به عنوان یک جشن از گذشته خوانده میشود. دولت اول ترامپ یک داستان عبرتآموز نبود، بلکه یک نمونه اولیه برای جهان آینده بود. نظم تکنوکراتیک جدیدی وجود نخواهد داشت. به جای فعالیت در یک کیهان قابل پیشبینی، سیاست جهانی با هرج و مرج داخلی یک دولت جدید ترامپ، که هرج و مرج جهان خارج را تغذیه خواهد کرد، بازشکل خواهد گرفت، زیرا کسب و کارها و دولتها به طور یکسان سعی در پاسخ به یک ابرقدرت غیرقابل پیشبینی دارند.
انسان برنامهریزی میکند، خدا میخندد
اگر فیشمن از تکنوکراتهای امپراتوری تمجید میکند، بریجز محدودیتهای دیدگاه آنها را توضیح میدهد. روایت ضروری او از پیشینه دولت امنیت اقتصادی ایالات متحده استدلال میکند که استراتژیهای نخبگان برای سلطه تنها نیمی از داستان است، اگر نه کمتر. همانطور که او اشاره میکند، سیستمهای جهانی قدرت «به ندرت با طرحهای طراحان دوردست مطابقت داشتهاند». درک سیستمهای اقتصادی غیرقابل کنترل با تمرکز بر مقامات برنامهریز آنها غیرممکن است. بلکه باید به استراتژیهای کسب و کارها و خارجیهای تحت تأثیر برنامهها نیز توجه کرد.
بریجز فرآیند تصادفی را که از طریق آن سلطه دلار آمریکا به وجود آمد، ترسیم میکند. در اوایل قرن بیستم، ایالات متحده نگران استفاده شرکتهایش از سیستم مالی موجود بود که تحت سلطه بریتانیا بود. سیاستمداران و کسب و کارها میترسیدند که بانکهای خارجی اطلاعات حساس را با رقبایشان به اشتراک بگذارند، نگرانیای که منجر به ایجاد اولین بانک چندملیتی گسترده ایالات متحده، یعنی شرکت بانکداری بینالمللی شد.
او درمییابد که تلاش برای راهاندازی شرکت بانکداری بینالمللی کمتر از یک استراتژی منسجم و بیشتر از یک ساختار موقت نشأت گرفته است. رهبران کسب و کار و بانکداران یک زیرساخت سست را برای اجازه دادن به مستعمرات و وابستگان ایالات متحده برای استفاده از دلار آمریکا، به جای پوند بریتانیا، در معاملات خود گرد هم آوردند. خود شرکت بانکداری بینالمللی توسط شرکتهای خصوصی که در سلطه ایالات متحده منافعی داشتند، تأمین مالی میشد. این شرکت دست و پا چلفتی، آشفته و خودمحور بود؛ بیشتر به کمک به خودش علاقهمند بود تا به کمک به عمو سام. از طریق شانس به همان اندازه که از روی قصد، این «گروه از بانکداران سردرگم ایالات متحده»، به قول بریجز، به تحکیم قدرت مالی جهانی ایالات متحده کمک کردند و ابزارهای مالی مبهم را به یک زیرساخت برای مبادله دلار تبدیل کردند.
از دیدگاه بریجز، عصر حاضر نیز عصر تحول است، با یک امپراتوری در حال افول و دیگری در حال تلاش برای گسترش. همانطور که ایالات متحده از تسلط بریتانیا بر امور مالی جهانی در اوایل قرن بیستم ناراضی بود، چین امروز از قدرت ایالات متحده ناراضی است و در تلاش است تا سیستمهای جایگزین خود را بسازد. ماهیت خود امور مالی در حال تغییر است، زیرا فناوریهای جدیدی مانند ارزهای دیجیتال و ارزهای دیجیتال بانک مرکزی در حال ظهور هستند. این امکان وجود دارد که ایالات متحده برتری تکنولوژیکی خود را، شاید با باختن در مسابقه انرژی پاک، از دست بدهد. رهبر چین، شی جینپینگ، بر روی فناوریهای فیزیکی مانند باتریهای پیشرفته شرطبندی مضاعف میکند، با این شرط که توانایی ایجاد انرژی فراوان و امن نزدیک است.
رویکرد شی ممکن است حمایت دولتهای خارجی را جلب کند. در حالی که ایالات متحده از نقاط فشار برای کند کردن پیشرفت دشمنانش استفاده میکند، چین در حال پیشرفت در فناوریهای انرژی پاک است که میتواند آنها را به ارزانی به سایر کشورها بفروشد. با این حال، تلاش چین برای جهتدهی مجدد اقتصاد جهانی به دور خود، گاهی به اندازه تلاش ایالات متحده یک قرن پیش، دست و پا چلفتی است. طرح کمربند و جاده چین کمتر یک برنامه سازمانیافته برای سلطه جهانی و بیشتر یک ماشین برای ریختن قراردادها به شرکتهای ساختمانی با ارتباطات خوب است. اگر این به ساختن یک اقتصاد جهانی با ویژگیهای چینی کمک کند، نیمی از آن تصادفی خواهد بود.
کتاب بریجز دنیایی آشفته و غیرقابل پیشبینی را نشان میدهد که در آن سایر کشورها و بازیگران به ظاهر کوچک میتوانند طرحهای بزرگ طراحان امپریالیستی را تضعیف کنند. اجبار اقتصادی ایالات متحده نه تنها بر برتری دلار یا کنترل بر نیمهرساناها، بلکه بر یک سیستم گسترده به هم پیوسته از بانکداری، کسب و کار و قانون استوار است، سیستمی که هر روز پیچیدهتر میشود. ابزارهای مورد علاقه تکنوکراتهای تحریم با یافتن راههایی برای دور زدن نقاط فشار تحت کنترل ایالات متحده توسط کسب و کارها و دشمنان و ساختن جایگزینهای خود توسط دشمنانی مانند چین، کمتر مفید میشوند. الیگارشها، دلالان اسلحه و تروریستها از طریق ارزهای دیجیتال از تحریمها فرار میکنند. در سال ۲۰۲۳، تقریباً به همان اندازه که از طریق کارتهای ویزا پول جریان داشت، از طریق تتر، یک استیبلکوین ارز دیجیتال که به دلار آمریکا متصل است، پول جریان داشت و یک اقتصاد سایه را که عمدتاً خارج از دسترس دولت ایالات متحده است، تأمین میکند.
واشنگتن شروع به احساس تزلزل در قدرت خود کرده است. کنترلهای صادراتی، حتی زمانی که با قاعده محصول مستقیم خارجی تقویت شدهاند، بسیار کمتر از آنچه دولت بایدن امیدوار بود، قابل اجرا هستند. هیچ معادلی برای سوئیفت وجود ندارد که بتواند دادههای مربوط به زنجیرههای تأمین را به مقامات ایالات متحده ارائه دهد، و کسب و کارهای نیمهرسانای ایالات متحده مایل بودهاند تا لبه آنچه مجاز است پیش بروند تا دسترسی به بازار چین را حفظ کنند. در اواخر دوره بایدن، مقامات ایالات متحده با کشف اینکه اجرای کنترلهای صادراتی بر محصولاتی با زنجیرههای تأمین پیچیده چقدر دشوار است، به تحریمهای مالی بازگشتند. چنین مشکلاتی به اندازه کافی سخت بود اگر تکنوکراتهای تحریم هنوز مسئول بودند. اما اگر یک نفر وجود داشته باشد که هیچ تمایل تکنوکراتیکی ندارد، آن شخص ترامپ است.
هرج و مرج در راه است
سیاست امنیت اقتصادی دولت اول ترامپ یک سواری دیوانهوار بود که در آن افرادی که به امور مالی و وال استریت متصل بودند، مانند منوچین، با شاهینهای چین، مانند مشاور امنیت ملی جان بولتون، و علاقهمندان به تعرفه، مانند نماینده تجاری ایالات متحده رابرت لایتهایزر، میجنگیدند. اتفاقات بسته به اینکه چه کسی در هر لحظه گوش رئیسجمهور را داشت و چه کسی بر هنرهای تاریک جنگ بوروکراتیک مسلط بود، رخ میدادند – یا رخ نمیدادند.
اما در این دریای هرج و مرج، برخی جزایر ثبات باقی ماندند. لایههای عمیقتر دولت تقریباً همانطور که در دولتهای جمهوریخواه قبلی کار کرده بودند، کار میکردند. مقامات میانی امنیت اقتصادی کار خود را به بهترین نحو ممکن انجام میدادند. آنها در ترس زندگی میکردند که یک توئیت ناگهانی ریاستجمهوری ممکن است سیاستهایی را که قرار بود اجرا کنند، کاملاً بازسازی کند، اما بسیاری از حوزههای سیاست برای ترامپ آنقدر کسلکننده و فنی بودند که به آنها اهمیتی نمیداد.
دولت دوم ترامپ متفاوت خواهد بود. جناحهای جدیدی در بازی هستند و هرج و مرج ممکن است حتی به آن سطوح از دولت که در دور اول ترامپ نسبتاً سالم مانده بودند، نفوذ کند. سرمایهگذاران خطرپذیر و کارآفرینان ارزهای دیجیتال که از ترامپ حمایت کردند، اکنون میخواهند پاداش خود را دریافت کنند. برخی از آنها عقاید سیاسی شگفتانگیزی دارند. به عنوان مثال، بالاجی سرینیواسان، که به عنوان رئیس بالقوه سازمان غذا و داروی ترامپ مطرح شده بود، نویسنده یک کتاب خود-منتشر شده است که به پیوند فرضی قدرت دلار آمریکا و «ووکیسم» نیویورک تایمز حمله میکند، که او آنها را محصولات یک نخبه فکری منحط میداند. سرینیواسان میخواهد نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده – که او آن را «در حال افول» میبیند – با یک «پاکس بیتکوینیکا» جایگزین شود.
علاقهمندان کمتر فلسفی به ارزهای دیجیتال فقط میخواهند مقررات دولتی را که مانع از پول درآوردن آنها میشود، مسدود کنند. هم معتقدان واقعی و هم فرصتطلبان از اینکه مقامات خزانهداری بایدن از تحریمها برای منزوی کردن یک سرویس میکسر ارز دیجیتال – نهادی که تشخیص اینکه پول چه کسی به کجا میرود را دشوارتر میکند – برای پولشویی میلیاردها دلار برای کره شمالی و سایر بدکاران استفاده کردند، خشمگین بودند. اکنون، قضات محافظهکار این تحریمها را مسدود کردهاند و ترامپ قصد دارد مقامات دوستدار ارزهای دیجیتال را منصوب کند که مطمئناً سعی در مقرراتزدایی از امور مالی ارزهای دیجیتال خواهند داشت. اگر آنها موفق شوند، امنیت اقتصادی ایالات متحده با آسانتر شدن دور زدن دلار برای مردم، تضعیف خواهد شد.
نبردهای داخلی به مقرراتزدایی مالی محدود نخواهد شد. شاهینهای امنیت ملی سنتی میخواهند بر تحریمها و کنترلهای صادراتی، بدون هیچ حس روشنی از اینکه کجا باید متوقف شوند، تأکید مضاعف کنند. طرفداران تعرفهها – گروهی که در حال حاضر شامل ترامپ میشود – آنها را برای رفع ناامنی اقتصادی و هر چیز دیگری که ایالات متحده را آزار میدهد، اعمال خواهند کرد. آنها در نهایت محدودیتها و هزینههای تعرفهها را کشف خواهند کرد، اما احتمالاً نه به این زودیها. شرکتهای با ارتباطات خوب خواستار اقدامات سنتیتر و دوستدار کسب و کار، همراه با معاملات شیرین و معافیتهایی برای خود و دوستانشان خواهند بود. اتحادهای پرمخاطره، سیاستهای کاخ، خنجر زدن در تاریکی و هوسهای ترامپ، سیاست امنیت اقتصادی را به لرزه در خواهد آورد.
یک حوزهای که ترامپ در آن عزم راسخ نشان میدهد، دشمنی او با تخصص فنی است. تلاشهای وعده داده شده او برای اخراج فوری «بازیگران فاسد» در دستگاه امنیت ملی و اطلاعاتی منجر به سالها دعوای حقوقی خواهد شد. با این حال، حتی اگر به طور کامل موفق نشوند، توانایی دولت امنیت اقتصادی را برای انجام کارها مختل خواهند کرد. مقامات امنیت اقتصادی با دههها تجربه، در مورد اینکه آیا میخواهند در یک محیط کاری غیرقابل پیشبینی بمانند، تردید خواهند کرد.
در واقع، همه – کسب و کارها، دولتهای متحد و دشمنان – در تلاش خواهند بود تا بفهمند در درون یک دولت آشفته چه میگذرد و در صورت امکان، آن را شکل دهند. متحدان تلاش خواهند کرد تا خود را از یک قدرت بزرگ غیرقابل پیشبینی که دیگر به اندازه آنچه معتقد است قادر به اعمال کنترل نیست، محافظت کنند. کسب و کارهای خارجی و داخلی و سرمایهداران ارزهای دیجیتال زیرساختهای اقتصاد جهانی را برای کسب پول بیشتر، همانطور که پیشینیانشان در روزهای اولیه امپراتوری ایالات متحده، زمانی که دولت توسعه نیافته بود، انجام دادند، بازسازی خواهند کرد. برخی ممکن است بخشهایی از دولت ترامپ را به تصرف خود درآورند و قدرت ایالات متحده را به نفع خود برگردانند. دشمنان به دنبال بهرهبرداری از نقاط ضعف آمریکا خواهند بود که منجر به بینظمی حتی بیشتر خواهد شد.
زمانی، و نه چندان دور، برای نخبگان ایالات متحده ممکن بود باور کنند که تکنوکراتها میتوانند جهان را به نفع خود نظم دهند و آن را برای آنها امن و قابل پیشبینی کنند. آنها امیدوار بودند که دور اول ریاستجمهوری ترامپ یک انحراف موقتی باشد. اکنون، واضح است که چنین چیزی نبود. خورشید بر سر تکنوکراتهای تحریم و در واقع بر سر تکنوکراسی سنتی به طور کلی، در حال غروب است. قدرت اقتصادی آمریکا مطمئناً از این بابت رنج خواهد برد.