نشریه فارن افرز : «ترامپ در خاورمیانه چه می‌خواهد؟» | ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴

سفر ترامپ به خلیج فارس؛ آیا هدف او توافق با ایران، حمایت از اسرائیل در غزه، یا صرفاً منافع اقتصادی است؟ متحدان عرب در سردرگمی.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز/مارک لینچ | 📅 تاریخ: May 12, 2025 / ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


مقدمه

این هفته، دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، قرار است از سه شریک کلیدی آمریکا در خاورمیانه بازدید کند: قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی (امارات). هنوز مشخص نیست که او امیدوار است به چه چیزی دست یابد. او ممکن است به دنبال تضمین قراردادهای تسلیحاتی و سرمایه‌گذاری در ایالات متحده باشد. او ممکن است امیدوار باشد که از طریق سرمایه‌گذاری‌های خلیج فارس در املاک ترامپ، صندوق‌های سرمایه‌گذاری و ارزهای دیجیتال، شخصاً خود را ثروتمند کند. اما بسیاری امیدوارند – و دیگران نگرانند – که او جاه‌طلبی‌های بزرگتری داشته باشد. به طور خاص، به نظر می‌رسد که سفر او بیشتر مربوط به ایران است، کشوری که دولت او در حال مذاکره با آن در مورد برنامه هسته‌ای‌اش بوده است. با این حال، به دلیل ماهیت نامنظم دولت ترامپ و اختلاف نظر داخلی بین مشاوران کلیدی او، سفر او به همان راحتی می‌تواند زمینه را برای جنگ با ایران فراهم کند که می‌تواند برای امضای توافق هسته‌ای فراهم کند.

رهبران کشورهای عربی خلیج فارس امیدوار به انتخاب مجدد ترامپ بودند. آنها در دوره اول ترامپ خوب عمل کرده بودند و علاقه چندانی به جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده نداشتند. (همین امر در مورد اکثر مردم عادی در کشورهایشان نیز صادق بود، که بایدن را مسئول ویرانی غزه توسط اسرائیل می‌دانستند.) محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، همچنین به عنوان MBS شناخته می‌شود، هرگز بایدن را به دلیل «مطرود» خواندن عربستان سعودی به دلیل ترور جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار، نمی‌بخشید. MBS در طول سال‌های ریاست جمهوری بایدن روابط نزدیکی با ترامپ و همکارانش حفظ کرد و بایدن را با این چشم‌انداز که عربستان سعودی ممکن است روابط با اسرائیل را عادی کند، سرگرم کرد، که پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، تنها هدف اصلی دولتی بود که در غیر این صورت از خاورمیانه کناره‌گیری کرده بود.

اما ۱۰۰ روز پس از آغاز دولت دوم ترامپ، آن رهبران متحیر و نگران هستند. سیاست‌های خاورمیانه‌ای ترامپ شبیه به سیاست‌های بایدن به نظر می‌رسد، که با توجه به اینکه دولت جدید چقدر رادیکال برای تغییر دولت فدرال و تغییر اتحادهای اصلی ایالات متحده حرکت کرده است، تعجب‌آور است. به عنوان مثال، سیاست‌های ترامپ در قبال غزه و یمن جنگ‌زده، اساساً نسخه‌های بی‌رحمانه‌تر و کمتر مهار شده سیاست‌هایی است که بایدن دنبال می‌کرد.

اما شاید این چندان هم تعجب‌آور نباشد. بایدن پس از جایگزینی ترامپ در سال ۲۰۲۱، تقریباً تمام سیاست‌های خاورمیانه‌ای ترامپ را ادامه داده بود و بر گسترش پیمان ابراهیم ترامپ (مجموعه‌ای از توافقات عادی سازی بین اسرائیل و تعدادی از کشورهای عربی) تمرکز کرده بود، در حالی که به توافق هسته‌ای ایران که ترامپ از آن خارج شده بود، بازنگشته بود، از پیگیری صلح اسرائیل و فلسطین خودداری کرده بود و اولویت‌بندی حقوق بشر را نادیده گرفته بود.

جایی که دو رئیس جمهور با هم تفاوت دارند، در سبک و قابلیت پیش‌بینی است. بایدن و تیمش قابل اعتماد و آشنا بودند، در حالی که رهبران منطقه می‌دانند که ترامپ می‌تواند بدون هشدار نظر خود را تغییر دهد. آنها نگرانند که تعرفه‌های ترامپ می‌تواند باعث رکود جهانی شود که به فروش نفت و کشتیرانی که از دریای سرخ و کانال سوئز عبور می‌کند، آسیب برساند. آنها می‌ترسند که پایان کمک‌های خارجی ترامپ می‌تواند دریافت‌کنندگان آن، مانند اردن را بی‌ثبات کند. اظهارات عجیب و غریب او در مورد غزه آنها را آشفته کرده است. و بیش از همه نمی‌دانند که آیا او راه را برای دیپلماسی واقعی با ایران هموار می‌کند یا فقط در مسیر جنگ، مواردی را تیک می‌زند.

در دستور کار

به نظر می‌رسد تصمیم برای بازدید از هر سه قدرت پیشرو عرب خلیج فارس و نه فقط عربستان سعودی، برای جلوگیری از شکاف طراحی شده است. در سال ۲۰۱۷، ترامپ از عربستان سعودی بازدید کرد و پس از بازگشت، پیامی را در توییتر در حمایت از منزوی کردن قطر منتشر کرد – و به عربستان سعودی، همراه با بحرین، مصر و امارات، برای شروع محاصره قطر به عنوان مجازات حمایت آن از گروه‌های اسلام‌گرا، چراغ سبز داد. آن محاصره شورای همکاری خلیج فارس را تقسیم کرد و به جنگ نیابتی و رقابت سیاسی در سراسر منطقه دامن زد. همچنین با تلاش‌های دولت ترامپ برای اعمال فشار حداکثری بر ایران از طریق تحریم‌های شدید تداخل پیدا کرد زیرا قطر را مجبور کرد برای تجارت و دسترسی به جهان بیشتر به ایران وابسته شود. محاصره قطر به محض روی کار آمدن بایدن پایان یافت، زیرا رهبران منطقه به دنبال همسویی با اولویت‌های رئیس جمهور جدید بودند، این بار به نفع کل منطقه.

آمادگی‌ها برای سفر ترامپ، اولین سفر خارجی دوره دوم ریاست جمهوری او، عمدتاً بر اقتصاد متمرکز بوده است. ترامپ امیدوار است قرارداد تسلیحاتی ۱۰۰ میلیارد دلاری با عربستان سعودی امضا کند و سرمایه‌گذاری‌های خلیج فارس را در اقتصاد ایالات متحده تشویق کند. سعودی‌ها، حداقل، مشتاقند که به عنوان شرکای اقتصادی دیده شوند؛ پس از انتخاب ترامپ، MBS سرمایه‌گذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری عربستان در ایالات متحده را مطرح کرد. در واقعیت، هرگونه تعهد عربستان عمدتاً نمایشی خواهد بود، زیرا پادشاهی با قیمت پایین‌تر نفت و تقاضاهای اقتصادی داخلی دست و پنجه نرم می‌کند و به ندرت به چنین وعده‌هایی عمل می‌کند. ترامپ همچنین ممکن است منافع شخصی خود را در نظر داشته باشد. به گزارش نیویورک تایمز، کسب و کارهای خانوادگی ترامپ میلیون‌ها دلار از معاملات با شرکت‌های مرتبط با دولت‌های عربستان، قطر و امارات به دست آورده‌اند.

ترامپ همچنین ممکن است از این سفر برای ترغیب کشورهای حاشیه خلیج فارس به پایین نگه داشتن قیمت نفت استفاده کند. در طول سال‌های ریاست جمهوری بایدن، عربستان سعودی علاقه‌ای به استفاده از سیاست‌های نفتی خود برای کمک به ایالات متحده نشان نداد. در واقع، ریاض، همراه با بقیه اوپک پلاس، با کاهش تولید، کاخ سفید را خشمگین کرد، که قیمت بنزین را بالا نگه داشت، به ضرر سیاسی بایدن، و درآمد نفتی روسیه را در حالی که ایالات متحده مسکو را به دلیل تهاجم به اوکراین تحریم می‌کرد، افزایش داد. اما قیمت پایین نفت برای ریاض خطرناک است، که برای حفظ بودجه و برنامه‌های توسعه بلندپروازانه خود به قیمت‌های بالاتر از سطح معینی نیاز دارد.

کشورهای حاشیه خلیج فارس در حال ظهور به عنوان یک گروه ضد جنگ هستند.

سفر ترامپ شامل سیاست‌های منطقه‌ای نیز خواهد بود، اگرچه اهداف او در این زمینه بسیار کمتر مشخص است. دولت‌های عربی مطمئن نیستند که آیا ایالات متحده از آنها خواهد خواست که برای جنگ یا صلح با ایران آماده شوند. چنین عدم قطعیتی غیرعادی است. بخشی از مشکل این است که دولت، که با کمبود نیرو و ناکارآمدی مواجه است، با صداهای متعددی صحبت کرده است. این واقعیت که ترامپ مایکل والتز را در آستانه سفر از سمت مشاور امنیت ملی برکنار کرد، نمادین است. والتز از نزدیک با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در مورد برنامه‌های اقدام نظامی علیه ایران هماهنگ بود و رویکرد نظامی تهاجمی به حوثی‌ها در یمن را پیش می‌برد. رهبران خلیج فارس در این فکر مانده‌اند که آیا تنزل رتبه والتز نشان دهنده تغییر در سیاست ایالات متحده است یا صرفاً نشانه‌ای از هرج و مرج دولت است.

البته، مهمترین مسئله ایران است. هنگامی که ترامپ در سال ۲۰۱۷ از عربستان سعودی بازدید کرد، رهبران سعودی و اماراتی مشتاق کنار گذاشتن دیپلماسی دوران اوباما و اتخاذ رویکرد تقابلی‌تری نسبت به جمهوری اسلامی بودند. اما نگرش آنها از آن زمان تغییر کرده است. در سال ۲۰۱۹، نیروهای نیابتی ایران به یک پالایشگاه نفت عربستان حمله کردند و به طور موقت عرضه جهانی نفت را شش درصد کاهش دادند. دولت ترامپ با عدم پاسخ با نیروی نظامی ایالات متحده، رهبران خلیج فارس را که استراتژی امنیتی آنها مدت‌ها بر تضمین‌های آمریکا استوار بود، شوکه کرد. ایالات متحده همچنین با پاسخ محدود به حمله حوثی‌ها، یک شبه‌نظامی تحت حمایت ایران، به ابوظبی در سال ۲۰۲۲، رهبران خلیج فارس را ناامید کرد. این حوادث به کشورهای خلیج فارس یادآوری کرد که آنها اولین هدف ایران در یک جنگ منطقه‌ای خواهند بود و عمدتاً تنها خواهند بود. در حالی که به نظر می‌رسد اسرائیل مشتاق حمله ایالات متحده به ایران است، کشورهای خلیج فارس در حال ظهور به عنوان یک گروه ضد جنگ هستند.

در چند سال گذشته، ریاض درگیر نزدیکی آرامی با ایران با میانجیگری چین بوده است، دیپلماسی را از سر گرفته و تلاش می‌کند از تشدید تنش منطقه‌ای جلوگیری کند. رهبران خلیج فارس از شکست‌های ایران به دست اسرائیل – به‌ویژه نابودی حزب‌الله، یک گروه شبه‌نظامی-سیاسی تحت حمایت ایران در لبنان – خوشحال هستند و اگر رژیم آن سقوط کند، اشکی نخواهند ریخت. اما آنها کمتر از اسرائیل متمایل به این فکر هستند که منافع آنها با کشاندن جنگ به تهران تأمین خواهد شد. اگر ترامپ وارد جنگ با ایران شود، کشورهای خلیج فارس برای همراهی، غرامت خواهند خواست و احتمالاً خواستار تضمین‌های استراتژیک جدی – مانند یک پیمان دفاعی رسمی، همانطور که توسط دولت بایدن به سعودی‌ها پیشنهاد شد – فروش تسلیحات و سایر پرداخت‌های جانبی در ازای حمایت علنی از رویکرد جدید آمریکا خواهند بود.

ترامپ، علی‌رغم تمام لفاظی‌های جنگ‌طلبانه و تشدید تنش‌های نظامی، همیشه عمیقاً نسبت به درگیر شدن در یک جنگ بزرگ دیگر در خاورمیانه بدبین بوده است. او بیشتر شاهین‌های ایران را از دولت اول خود کنار گذاشته و به فرستاده‌ای با مأموریت مذاکره برای توافق هسته‌ای جدید با تهران، قدرت داده است. از آنجا که چنین توافقاتی نیازمند کار طاقت‌فرسا و صبر زیادی است، بعید است دولت ترامپ بتواند یکی از آنها را به سرانجام برساند. برخی از مقامات دولت ترامپ از پایان کامل غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران حمایت کرده‌اند، موضعی که تقریباً شکست مذاکرات را تضمین می‌کند. اگر مذاکرات شکست بخورد، می‌تواند راه را به سوی درگیری‌ای هموار کند که ترامپ ادعا می‌کند نمی‌خواهد. اما ترامپ تاکنون به دیپلماسی، حتی با وجود مخالفت‌های اسرائیل، پایبند بوده است. توافق جدید با ایران راه درازی را در جهت تثبیت منطقه و کاهش خطر جنگ طی خواهد کرد.

فروش سخت

ترامپ پیمان ابراهیم را یکی از بزرگترین دستاوردهای دیپلماتیک دوره اول ریاست جمهوری خود می‌داند. بدون شک او دوست دارد الحاق عربستان سعودی به آن فرآیند را در طول سفر خود اعلام کند – به‌ویژه برای ادعای اینکه به چیزی دست یافته است که بایدن نتوانست. اگر جنگ در غزه نبود، MBS احتمالاً با عادی سازی روابط با اسرائیل به عنوان هدیه ماه‌عسل برای ترامپ موافقت می‌کرد.

اما تلفات روزانه وحشتناک حمله اسرائیل به غزه، عادی سازی را به یک فروش سخت تبدیل می‌کند. اگرچه رهبران عرب به فلسطینیان اهمیتی نمی‌دهند، اما مردمشان اهمیت می‌دهند. دولت‌های عربی، که وسواس امکان دور جدیدی از قیام‌ها را دارند، از نزدیک حال و هوای سیاسی مردم خود را زیر نظر دارند. کشتار در غزه تأثیر ویرانگری بر برداشت اعراب از اسرائیل و ایالات متحده داشته و بدون شک قیمت درخواستی MBS را برای یک توافق افزایش داده است. او احتمالاً برای امضای توافقنامه عادی سازی با اسرائیل – اگر هنوز هم خواهان آن باشد – نیازمند تضمین امنیتی رسمی ایالات متحده، فروش تسلیحات و پیشرفت به سوی یک کشور فلسطینی خواهد بود. اما تضمین‌های ایالات متحده ممکن است کافی نباشد، با توجه به اینکه ترامپ تعهد ایالات متحده به متحدان و شرکای خود را زیر سوال برده است.

رهبران عرب نگران پایان بازی اسرائیل (و ترامپ) برای غزه و کرانه باختری هستند. در ماه فوریه، ترامپ پیشنهاد «اخراج موقت» بیش از دو میلیون فلسطینی ساکن غزه و اسکان مجدد آنها در جای دیگر (احتمالاً مصر و اردن) را داد تا بتواند این سرزمین را به «ریویرای خاورمیانه» تبدیل کند. طرح او بیشتر رهبران عرب را وحشت‌زده و نگران کرد، نه تنها به دلایل بشردوستانه بلکه به این دلیل که هجوم گسترده غزه‌ای‌ها هر کشور عربی را که آنها را بپذیرد، بی‌ثبات می‌کند. قطر نگران است که قربانی مذاکرات شکست خورده بین اسرائیل و حماس شود، زیرا نتانیاهو تقصیر شکست‌های سیاستی خود را به گردن دیگران می‌اندازد. امارات نگران است که واشنگتن وظیفه تأمین مالی بازسازی غزه را به آن محول کند. و همه دولت‌های عربی نگرانند که جنگ بی‌پایان جمعیت خودشان را رادیکالیزه کند.

نتانیاهو تهدید کرده است که اگر تا ۱۵ مه – همزمان با سفر ترامپ به خلیج فارس – توافق آتش‌بس حاصل نشود، غزه و ساکنان آن را نابود خواهد کرد. دولت‌های عربی با ملاقات با ترامپ در آستانه کارزار اسرائیل، در معرض خطر همدستی در نابودی غزه قرار می‌گیرند. اما آنها همچنین امیدوارند بر رئیس جمهوری که اغلب به نظر می‌رسد تحت تأثیر آخرین فردی است که با او صحبت می‌کند، تأثیر بگذارند.

رهبران عرب همچنین نگران گسترش تهاجمات اسرائیل به سوریه هستند. اسرائیل از دسامبر، زمانی که بشار اسد، دیکتاتور سوریه، توسط ائتلافی از گروه‌های شورشی سرنگون شد، یک منطقه حائل بزرگ در جنوب غربی سوریه را تصرف کرده و صدها سایت را در این کشور بمباران کرده است. اکثر کشورهای عربی، حتی آنهایی که عمیقاً به اسلام‌گرایان مشکوک هستند، به امید تثبیت کشوری که ۱۳ سال جنگ داخلی آن را در هم شکسته است، به سمت حمایت از دولت جدید متمایل شده‌اند. بسیاری از دولت‌های عربی از رژیم جدید حمایت مالی کرده‌اند و احمد الشرع، رئیس جمهور جدید سوریه، در اجلاس آتی سران عرب شرکت خواهد کرد. رهبران عرب می‌خواهند بدانند که آیا واشنگتن سوریه‌ای باثبات و متحد تحت رژیمی به رهبری جهادی‌های سابق را ترجیح می‌دهد یا سوریه‌ای خشن و تقسیم شده.

طولانی‌تر و قوی‌تر؟

احتمال زیادی وجود دارد که ترامپ در سفر خود، به جز امضای چند قرارداد تسلیحاتی، دستاورد چندانی نداشته باشد. اما او باید به دنبال انجام کاری بزرگ باشد. او باید از این فرصت استفاده کند و قصد روشن خود را برای تضمین یک توافق هسته‌ای و سیاسی با ایران بیان کند. چنین توافقی از شکست‌های موقت تهران استفاده می‌کند و ایران را در چشم‌انداز جدیدی از نظم منطقه‌ای جای می‌دهد. یک توافق به خوبی با حال و هوای منطقه‌ای با کاهش خطر جنگ اسرائیل با ایران همسو خواهد بود؛ روابط ایران با خلیج فارس را عادی می‌کند؛ و متحدان ایران را در سراسر منطقه، از جمله حزب‌الله، حوثی‌ها و شورشیان نوظهور اسدی در سوریه، مهار می‌کند. اگر ترامپ به توافقی دست یابد که فراتر از برنامه هسته‌ای ایران باشد، می‌تواند ادعا کند که به توافق بهتری نسبت به رئیس جمهور باراک اوباما دست یافته است.

اما خویشتن‌داری ترامپ در قبال ایران با حمایت کامل از کارزارهای نظامی اسرائیل همراه بوده است. به نظر می‌رسد دولت او جاه‌طلبی اسرائیل برای بازآرایی نظم منطقه‌ای با زور نظامی را می‌پذیرد. و اگر بهای اسرائیل برای موافقت با توافق هسته‌ای با ایران (در مقابل حمله یکجانبه به تأسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی) اجازه ایالات متحده برای تکمیل نابودی غزه و شاید الحاق کرانه باختری باشد، آنگاه اثرات تثبیت‌کننده هرگونه توافق با ایران کوتاه‌مدت خواهد بود. در عوض، توافق جدید با ایران باید در یک نظم منطقه‌ای بازپیکربندی شده لنگر بیاندازد، که حداقل باید شامل آتش‌بس پایدار در غزه، هجوم قابل توجه کمک‌های بشردوستانه به این سرزمین و مسیری قابل قبول به سوی یک کشور فلسطینی باشد.

با توجه به پرسنل، فرآیندهای سیاستی و ترجیحات این دولت، تصور آن دشوار است. به نظر می‌رسد ترامپ خواهان نظم منطقه‌ای مبتنی بر زور و معامله‌گری است تا مشروعیت یا مشارکت. او با تضعیف توانایی دولت فدرال برای اجرای سیاست، بستن مرزهای آمریکا، کاهش کمک‌های خارجی و تعطیل کردن نهادهای دیپلماسی عمومی، قدرت نرم آمریکا و حضور غیرنظامی ایالات متحده در منطقه را به شدت تضعیف کرده است. حمایت از خالی کردن غزه از سکنه و الحاق آن توسط اسرائیل تنها افکار عمومی را در خاورمیانه به گونه‌ای شعله‌ور خواهد کرد که توافق هسته‌ای ایران آن را آرام نخواهد کرد. اگر ترامپ واقعاً می‌خواهد چرخه بی‌پایان شکست سیاست ایالات متحده در خاورمیانه را بشکند، این سفر به خلیج فارس زمان مناسبی برای شروع خواهد بود.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

✅ سورس ما:Foreign Affairs

💡 درباره منبع: فارن افرز یک نشریه آمریکایی در زمینه روابط بین‌الملل و سیاست خارجی ایالات متحده است که توسط شورای روابط خارجی منتشر می‌شود. این نشریه به عنوان یکی از تأثیرگذارترین مجلات سیاست خارجی آمریکا در نظر گرفته می‌شود.

✏️ درباره نویسنده: مارک لینچ استاد علوم سیاسی و امور بین‌الملل در دانشگاه جورج واشنگتن است.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.