مجله اکونومیست : «سیاست خارجی جدید آمریکا: متحدان تحت فشار باید مقاومتر شوند» | ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
آمریکا در حال بازتعریف نقش جهانی خود است و متحدانش باید مسئولیتپذیرتر شوند تا نظم نوین جهانی پابرجا بماند.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: The Economist / سرمقاله تحریریه | 📅 تاریخ: ۱۵ مارس ۲۰۲۵ / ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
اتحادهای غربی ضعیفاند، و نه فقط بهخاطر ترامپ
اگر دونالد ترامپ در ماه نوامبر دوباره به ریاستجمهوری آمریکا انتخاب شود، بسیاری از متحدان این کشور، بهویژه در اروپا، دچار نگرانی خواهند شد. این نگرانی موجه است: در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ، او ناتو را بیاعتبار کرد، از متحدانش تمجید نکرد و به دشمنانش نزدیک شد.
اما آنچه باید باعث نگرانی بیشتر شود، تنها خود ترامپ نیست، بلکه نوعی بازتنظیم عمیقتر در سیاست خارجی آمریکاست. امروز، اجماعی نو در حال شکلگیری است که حتی در صورت پیروزی یک رئیسجمهور میانهرو از حزب دموکرات نیز ادامه خواهد یافت. ایالات متحده بهتدریج در حال تغییر نگرش نسبت به رهبری جهانی خود است—و متحدانش باید برای این تغییر آماده شوند.
جایگاه آمریکا، هزینه آمریکا
پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده شبکهای از اتحادهای نظامی و اقتصادی در سراسر جهان ایجاد کرد. این اتحادها، با هدف جلوگیری از ظهور دوباره فاشیسم و کمونیسم، نهفقط برای متحدان مفید بودند، بلکه برای خود آمریکا نیز سودمند بودند. این شبکهها به آمریکا اجازه میدادند تا نظم بینالمللی را مطابق منافع و ارزشهای خود شکل دهد و هزینههای جهانی شدن را کنترل کند.
اما امروز، در عصر رقابت با چین و بازگشت جنگ قدرتهای بزرگ، بسیاری در واشنگتن معتقدند که این اتحادها دیگر بار زیادی بر دوش آمریکا گذاشتهاند. آنها استدلال میکنند که آمریکا باید تمرکزش را بر رقابت با چین بگذارد، هزینههای غیرضروری را کاهش دهد و متحدانش را وادار کند سهم بیشتری از بار دفاعی و مالی به دوش بکشند.
این نگرش نهتنها در جناح راست جمهوریخواهان، بلکه در میان بخشی از دموکراتها نیز طرفدارانی دارد. بسیاری از آنها بر این باورند که ایالات متحده دیگر نمیتواند و نباید «پلیس جهان» باشد.
البته چنین تغییری الزاماً به معنای پایان رهبری آمریکا نیست. بلکه نشانه آن است که آمریکا میخواهد در نقش رهبری خود، منطقیتر، اقتصادیتر و مسئولانهتر عمل کند. در این مدل جدید، متحدان باید خود را با واقعیتهای جدید وفق دهند—و خود را برای پرداخت سهم بیشتری آماده کنند.
زنگ بیدارباش برای اروپا و آسیا
اروپا بیش از هر منطقه دیگری باید خود را برای این تغییر آماده کند. اگرچه برخی کشورها مانند لهستان و کشورهای حوزه بالتیک هزینههای دفاعی خود را افزایش دادهاند، اما دیگر قدرتهای بزرگ اروپا همچنان عقب ماندهاند. آلمان، بهرغم وعدههایش برای بازسازی ارتش، هنوز با کمبود بودجه، نیروی انسانی و تجهیزات مواجه است. فرانسه نیز بیش از آنکه بر دفاع مشترک اروپا تمرکز کند، بر جاهطلبیهای ژئوپلیتیکی خود تأکید دارد.
در چنین شرایطی، اگر ترامپ دوباره به قدرت برسد یا حتی اگر رئیسجمهور دموکراتی روی کار آید که خواهان بازنگری در تعهدات آمریکا باشد، اروپا باید بتواند از خود دفاع کند. این بهمعنای افزایش بودجههای نظامی، تقویت توانمندیهای مشترک، هماهنگی اطلاعاتی و عملیاتی، و از همه مهمتر، عزم سیاسی برای ایستادن روی پای خود است.
در آسیا نیز، وضعیت مشابهی حاکم است. ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و فیلیپین همگی از متحدان اصلی آمریکا هستند، اما هرکدام با تهدیدهای خاصی مواجهاند—از جمله چین در دریای چین جنوبی و تنگه تایوان، و کره شمالی در شبهجزیره کره. این کشورها نیز باید نقش فعالتری در امنیت منطقه ایفا کنند.
برای نمونه، ژاپن اخیراً اعلام کرده که قصد دارد بودجه دفاعی خود را افزایش داده و نیروهای مسلحش را بازآرایی کند. این روند باید ادامه یابد و دیگر کشورها نیز باید به آن بپیوندند. در غیر این صورت، هرگونه خلأی که آمریکا باقی بگذارد، میتواند با بیثباتی یا نفوذ قدرتهای رقیب پر شود.
نظم جدید، مسئولیتهای جدید
در نهایت، آنچه در حال ظهور است، نظمی جهانی است که در آن نقش آمریکا تغییر کرده—نه بهعنوان نیرویی که همه بار را بهتنهایی بر دوش میکشد، بلکه بهعنوان رهبر یک ائتلاف متعهدتر و توانمندتر. برای آنکه این نظم به موفقیت برسد، متحدان آمریکا باید مسئولیتپذیرتر شوند.
این بهمعنای پایان اتحادها نیست، بلکه بهمعنای بازتعریف آنهاست: اتحادهایی که در آن، همه اعضا نقش فعالی ایفا میکنند و بار دفاعی و مالی را بهطور عادلانه تقسیم میکنند. این رویکرد نهتنها منصفانهتر است، بلکه احتمال پایداری نظم جهانی را نیز افزایش میدهد.
”