مجله فارن پالسی : «استراتژی اسرائیل ایران تغییر کرده است» | ۲۰ مهر ۱۴۰۳
تحلیل تغییرات استراتژی ایران در برابر اسرائیل و پیامدهای آن برای منطقه خاورمیانه
⏳ مدت زمان مطالعه: ۴ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالسی / آرش رئیسنژاد | 📅 تاریخ: ۱۱ اکتبر ۲۰۲۴ / ۲۰ مهر ۱۴۰۳
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
استراتژی اسرائیل ایران تغییر کرده است
حمله دوم ایران به خاک اسرائیل با یک حمله موشکی در اول اکتبر نشانگر تشدید قابلتوجه درگیریهای مداوم بین دو قدرت منطقهای بود. پس از ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس، در تهران توسط اسرائیل در ماه جولای و کشته شدن حسن نصرالله، رهبر حزبالله و ژنرال عباس نیلفروشان از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیروت، ایران حملهای آشکار، قابلتوجه و مستقیم علیه دشمن سوگندخوردهاش انجام داد. درگیری ایران و اسرائیل اکنون خطر سوق دادن کل خاورمیانه به آستانه یک جنگ منطقهای کامل را به همراه دارد.
فارغ از اینکه آیا این جنگ رخ خواهد داد یا خیر، تبادل حملات بین ایران و اسرائیل بهطور قطع منجر به ایجاد معادله جدید قدرت در منطقه شده است که تا مدتها پس از این درگیری خاص پابرجا خواهد بود. هفت پیامد استراتژیک گسترده از این درگیری قابل شناسایی است.
اول، اساس استراتژی امنیت ملی و نظامی ایران بهتدریج از اتکا به همپیمانان نظامی غیردولتی در منطقه به سمت نوعی بازدارندگی جدید تغییر میکند. این تحول عمیق در جایگزینی شخصیتهای کلیدی در سازمان نظامی ایران قابل مشاهده است: از ژنرال قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران که مسئول عملیات نظامی فرامرزی ایران در منطقه بود، تا ژنرال امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران. این نشان میدهد که استراتژی منطقه خاکستری ایران که در آن اولویت با درگیری غیرمستقیم از طریق همپیمانان غیردولتی از جمله حماس و حزبالله بود، اکنون به یک رویکرد مکمل تبدیل شده است.
دوم، ایران همچنین موضع “صبر استراتژیک” خود را کنار گذاشته است. از پایان جنگ خونین هشتساله با عراق، رهبران نظامی ایران استراتژی پنهانی مبتنی بر تحمل درد فراوان و پاسخدهی در زمانی که خود انتخاب میکنند، اتخاذ کرده بودند. با اینحال، دههها خرابکاریهای مداوم اسرائیل در خاک ایران “ابهام استراتژیک” ایران را به چیزی تبدیل کرد که بهعنوان صبر استراتژیک منفعل شناخته شد، که با عدم واکنش تلافیجویانه مشخص میشد. با وجود اینکه ایران در اتخاذ تصمیمات جسورانه در سیاست داخلی مردد بود، اکنون برای دومین بار صبر استراتژیک خود را کنار گذاشته است. تحت فشار شدید از سوی حامیان تأثیرگذار و افکار عمومی گستردهتر در داخل کشور، ایران نتیجه گرفته است که عدم واکنش، نقطه عطفی استراتژیک را رقم خواهد زد.
سوم، ایران اکنون یک سیاست بازدارندگی عمومی قابلمشاهده ایجاد کرده است. واکنش شدید سپاه پاسداران نشان داد که ایران اراده و توانایی لازم برای انجام یک حمله مخرب علیه اسرائیل را دارد. در مقابل اولین حمله در ماه آوریل، جایی که بیشتر موشکها و پهپادهای ایرانی توسط سامانههای دفاعی رهگیری شدند، حمله موشکی دوم موفقتر بود و توانست از سیستمهای دفاعی پیشرفته اسرائیل عبور کند. با وجود اینکه اسرائیل یکی از محافظتشدهترین حریمهای هوایی جهان را دارد و مجهز به پیچیدهترین فناوریهای ضد موشک است، چندین موشک ایرانی توانستند به فرودگاههای کلیدی اسرائیل اصابت کنند. این مسئله اهمیت توانمندی موشکی در استراتژی امنیت ملی ایران را برجسته میکند و تقویت توانمندیهای موشکی ایران را در مذاکرات آینده با غرب غیرقابلتوافق میکند.
چهارم، ایران همچنین خطوط قرمز جدیدی در قبال اسرائیل تعریف کرده است. برای تقریباً ۱۵ سال، تلآویو حملات مخربی را علیه پایگاههای نظامی ایران در سوریه انجام داده و حتی مستقیماً ژنرالهای ارشد ایرانی را هدف قرار داده است. با اینحال، بمباران کنسولگری ایران در دمشق در اوایل آوریل از یک آستانه حیاتی عبور کرد که باعث شد ایران دو هفته بعد به اسرائیل با یک رشته موشکهای کمتر پیشرفته و پهپادها پاسخ دهد. این مسئله فروپاشی خطوط قرمز سنتی ایران با اسرائیل را نشان میدهد.
با ادامه اقدامات اسرائیل، از جمله ترور رهبر حماس در تهران و حزبالله در بیروت، واکنش ایران برای بازگرداندن سطحی از بازدارندگی صورت گرفت. برای اولین بار، ایران دو خط قرمز مهم را عبور کرد: حمله به خاک اسرائیل از خاک خود و هدف قرار دادن یک دولت هستهای. جالب اینکه ایران کمتر از ۱۰ ماه پیش به خاک یک قدرت هستهای دیگر، یعنی پاکستان، نیز حمله کرده بود. پیام ایران روشن بود: حرمت خاک خود یک خط قرمز بنیادی برای دولت و جامعه ایران است، حتی اگر نتواند بهطور کامل از پایگاههای نظامی خود در شام در برابر حملات هوایی اسرائیل محافظت کند. با عدم وجود خطوط قرمز مستحکم برای مهار رقابت ایران و اسرائیل، هر دو طرف احتمالاً در تلاش خواهند بود تا مرزهای جدیدی را از طریق ادامه حملات متقابل ترسیم کنند، بهویژه در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال جاری.
پنجم، به نظر میرسد نفوذ ایران در خیابانهای عربی افزایش یافته است. دستاوردهای قدرت نرم از این حمله اخیر ممکن است محبوبیت ایران را در جهان اسلام که با حمایت تزلزلناپذیر تهران از رژیم اسد در سوریه تضعیف شده بود، بازگرداند. از زمان جنگ حماس در غزه، حمایت ایران از فلسطینیها و جوامع عرب بهطور قابلتوجهی افزایش یافته است. پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات ریاستجمهوری اخیر ایران، به همراه صدای قوی همکاری منطقهای که توسط معاون رئیسجمهور در امور استراتژیک، محمدجواد ظریف و وزیر امور خارجه عباس عراقچی هدایت میشود، ممکن است به کاهش تنشها بین تهران و کشورهای عربی خلیج فارس کمک کند. با اینحال، ایران هنوز فاقد ابتکار قوی منطقهای است و ممکن است در استفاده کامل از این فرصت و ترجمه این نفوذ به تغییرات ملموس در آرایش قدرت منطقهای با چالش مواجه شود.
ششم، عملیات تلافیجویانه اسرائیل علیه ایران ممکن است بهطور چشمگیری سیاست هستهای تهران را تغییر دهد. صداهای قدرتمندی در ایران، عمدتاً در جناحهای تندرو، خواستار دنبال کردن قدرت هستهای بهعنوان یک ابزار استراتژیک برای بازگرداندن بازدارندگی کامل کشور هستند. این افراد استدلال میکنند که مؤثرترین ابزار ایران برای جلوگیری از تجاوز اسرائیل در تصمیم استراتژیک آن برای توسعه کامل تسلیحات هستهای نهفته است. استدلال پشت این خواسته ممکن است پس از هرگونه حمله تلافیجویانه احتمالی اسرائیل به زیرساختهای هستهای ایران، افزایش یابد. در نتیجه، چشمانداز هرگونه حمله نظامی اسرائیل ممکن است بهطور ناخواسته روند دستیابی ایران به توانمندیهای هستهای را تسریع کند. وسواس غرب بر خلع سلاح کامل ایران، همراه با اعطای چک سفید به اسرائیل برای فشار بر همپیمانان غیردولتی ایران در شام و حتی خاک ایران، ممکن است یک نتیجه غیرمنتظره داشته باشد: یک ایران مسلح به سلاح هستهای.
هفتم، این درگیری تضاد بین قدرت تکنولوژیکی و قدرت ژئوپلیتیکی را برجسته میکند. در حالی که ایران از مزایای ژئوپلیتیکی قابلتوجهی برخوردار است، پاشنه آشیل اسرائیل در آسیبپذیری ژئوپلیتیکی آن نهفته است، که در یک قلمرو کوچک بین رود اردن و مدیترانه محصور شده است. این تفاوت ژئوپلیتیکی استراتژیهای آنها را شکل داده است، زیرا ایران عملیات منطقه خاکستری خود را که توسط شبکهای از همپیمانان غیردولتی پشتیبانی میشود، ترجیح میدهد، در حالی که اسرائیل به استراتژی ضربه اولیه و پیشدستی خود که ریشه در برتری تکنولوژیکی دارد، تکیه میکند. اگرچه تکنولوژی نقش فزایندهای در انقلابهای نظامی ایفا میکند، اما عوامل ژئوپلیتیکی همچنان در شکلدهی به مسیر رقابتهای منطقهای اساسی هستند. تکنولوژی وزن واقعیتهای ژئوپلیتیکی پایدار را کاهش میدهد، اما هرگز نمیتواند آنها را بهطور کامل از بین ببرد.
به این معنا، تشدید درگیری ایران و اسرائیل همچنین روایات سادهانگارانه درباره “پایان خاورمیانه” در سیاست خارجی آمریکا را به چالش میکشد. در یک زمینه گستردهتر، سرنوشت رقابتهای بزرگ واشنگتن در مناطق هند و اقیانوس آرام و یورو-آتلانتیک بهطور فزایندهای در محور خلیج فارس-شام تعیین میشود، جایی که تهران در حال تقویت روابط خود با مسکو و پکن است. این پویایی، ژئوپلیتیک را در خاورمیانه بازمرکز میکند. درگیری ایران و اسرائیل یکی از تجلیهای اولیه آن است، اما قطعاً آخرین فصل آن نخواهد بود.
پاورقیها:
⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاههای نویسنده و منبع اصلی را منعکس میکند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاههای مطرحشده نیست.
💡 درباره منبع: فارین پالیسی (Foreign Policy) یک مجله و وبسایت معتبر در حوزه روابط بینالملل و تحلیلهای جهانی است که به ارائه مقالات و تحلیلهای عمیق درباره مسائل جهانی و سیاست خارجی میپردازد.
✏️ درباره نویسنده: آرش رئیسنژاد، پژوهشگر مهمان مرکز خاورمیانه در مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن است.