⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۵ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: Foreign Policy/Julian E. Zelizer | 📅 تاریخ: ۳۰ دسامبر ۲۰۲۴ / ۹ دی ۱۴۰۳
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
همانطور که در سال ۱۹۸۰، دموکراتها میبینند که ساختار حزبی تا چه اندازه اهمیت دارد. جیمی کارتر، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده که در ۲۹ دسامبر در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت، از زمان ترک مقام در ژانویه ۱۹۸۱ دائماً دستکم گرفته شده است. در واقع، کارتر به عنوان مدلی برای آنچه که یک رئیسجمهور تکدورهای میتواند باشد، شناخته شده است. در دورهای که بیشتر آمریکاییها ارزش پیروزی را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهند، کارتر نشان داد که یک فرماندهکل قوا که تمایل دارد سرمایه سیاسی خود را برای تمرکز بر اهداف نجیب به جای منافع کوتاهمدت بسوزاند، میتواند کارهای بزرگی برای ملت و جهان انجام دهد.
گرچه ممکن است به گوشهای امروزی عجیب برسد، مهارتهای کارتر به عنوان یک رهبر و سیاستمدار قابل توجه بودند. در طول کمپین ریاستجمهوری ۱۹۷۶، این فرماندار نسبتاً ناشناخته از جورجیا توانست چندین رقیب برجسته را در انتخابات مقدماتی دموکراتها شکست دهد و سپس رئیسجمهور وقت، جرالد فورد، را مغلوب کند.
بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱، کارتر توافقنامه صلح تاریخی بین مصریها و اسرائیلیها را که تا به امروز پابرجا است مذاکره کرد؛ محیطزیست را در دستور کار سیاسی قرار داد در حالی که اکثر مقامات انتخابی آن را مسئلهای مرکزی نمیدانستند، از جمله از طریق تصویب قانون حفاظت از منافع ملی زمینهای آلاسکا در ۱۹۸۰؛ و حقوق بشر را از طریق تغییرات مهم در وزارت امور خارجه در سیاست خارجی برجسته کرد، که همه اینها به درستی از زمان نگارش بیوگرافیهایی مانند جاناتان آلتر و کای برد، قدردانی شده است.
معاهدات کمپ دیوید همچنان به عنوان یکی از معدود دستاوردهای دیپلماتیک در خاورمیانه باقی ماندهاند و عادیسازی روابط کارتر با چین در سال ۱۹۷۹ به طور گسترده به عنوان یک جزء کلیدی در ذوب شدن جنگ سرد شناخته شده است. علاوه بر این، حمایت کارتر از قانونگذاری اخلاق، مرهمی بر زخمهای واترگیت بود، همانطور که تلاشهای او برای کاهش ریاستجمهوری امپریالی با کاهش اندازه این نهاد بود. (برای مثال، کارتر از پخش آهنگ “Hail to the Chief” هنگام ورودش به اتاق خودداری کرد.)
اما ریاستجمهوری کارتر نیز داستانهای هشداردهندهای را ارائه میدهد. در حالی که ارزش ریاستجمهوریهای قوی تکدورهای مانند کارتر باید جشن گرفته و مطالعه شوند، هزینههای عظیم ناکامی در تقویت و حفاظت از حزب سیاسی که به عنوان پایه و اساس دوران ریاستجمهوری آن فرد عمل میکند نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
در نهایت و با وجود تمام موفقیتهایش، کارتر دموکراتها را تا سال ۱۹۸۰ در وضعیت ضعیفی رها کرد و درهای کاخ سفید را برای جنبش محافظهکار باز کرد که تا به امروز ایدهها و سیاستهای مهم کارتر را زیر پا میگذارد.
سیاستهای قدیمی حزبی هرگز منطقه راحتی کارتر نبودند. از ابتدا، کارتر برای حفظ روابط قوی با دموکراتها در کاپیتول هیل تلاش کرد. بسیاری از دموکراتهای کنگره به او بیاعتماد بودند و فکر میکردند که پیام ضد واشنگتن او مضر است.
حتی قبل از به دست گرفتن مقام، کارتر با نماینده دموکرات تگزاس، جک بروکس، در دسامبر ۱۹۷۶ تعامل تنشآمیزی داشت. بروکس، رئیس کمیته عملیات دولتی مجلس نمایندگان، به عنوان رئیسجمهور منتخب گوش داد که چگونه قصد دارد قانونی را پیشنهاد دهد که اختیارات خود را برای ترکیب و کاهش ادارات فدرال در جهت افزایش کارآیی گسترش دهد. بروکس به رئیسجمهور جدید هشدار داد که کنگره این اختیار را به او واگذار نخواهد کرد. کارتر کوتاه نیامد. تنش در اتاق به حدی بالا گرفت که یکی از مشاوران ارشد رئیسجمهور، برت لنس، مجبور شد وارد شود.
روابط ضعیف با دموکراتهای کنگره همچنان به کارتر در این دوره دولت متحد آسیب رساند. مشاور کنگره رئیسجمهور، فرانک مور، اشتباهاتی را مرتکب شد که اعتماد به دولت جدید در میان نمایندگان مجلس و سنا را تضعیف کرد.
مسائل کوچکی مانند تصمیم تیم کارتر برای سرو کردن شیرینیهای کوچک در بشقابهای کاغذی به جای صبحانه کامل در یکی از اولین جلسات خود با دموکراتهای کنگره وجود داشت. تماسهای تلفنی بیپاسخ ماند و کارکنان او به نظر نمیرسید راهها و وسایل واشنگتن را بدانند. در مورد دیگر، تیم مور از اطلاعرسانی پیشرفته به یک قانونگذار دموکرات در مورد حضور رئیسجمهور در حوزه انتخابیهاش شکست خورد. کارتر کمک نکرد زمانی که تقریباً ۳۰۰ پروژه آبی را در سال ۱۹۷۷ به عنوان بخشی از پیشنهاد بودجهاش کنار گذاشت، زیرا آنها را غیرضروری میدید و در نتیجه نمایندگان دموکرات برجسته کنگره که به آن هزینهها دل بسته بودند، خشمگین شدند.
«آنها علیه واشنگتن رأی دادند اما بخشی از واشنگتن شدند و نه از نظر روانی و نه از نظر فنی برای کنار آمدن با این موقعیت آماده بودند،» یک نماینده دموکرات به نیویورک تایمز شکایت کرد.
مشکلات بزرگتری نیز وجود داشت که رئیسجمهور کارتر برای حزب خود ایجاد کرده بود، نتیجه دنبال کردن یک دستور کار لیبرالی غیرمتعارف پس از دهه ۱۹۶۰. در سالهای ۱۹۷۷ و ۱۹۷۸، برای مثال، دموکراتها بیشتر نگران وضعیت ناامیدکننده اقتصاد بودند که تحت تأثیر ترکیبی از بیکاری، تورم و بحران انرژی ضربه خورده بود. وقتی کارتر تصمیم گرفت که صرفهجویی در مصرف انرژی باید اولویت اصلی او باشد، بسیاری از قانونگذاران در کاپیتول هیل خوشحال نبودند.
نه تنها برخی از مقررات کارتر با منافع اصلی نمایندگانی که مخاطبانشان خواستار سوختهای فسیلی بیشتری برای کاهش هزینهها بودند، در تضاد بود، بلکه صرفهجویی به تنهایی نیازهای فوری و اساسی رأیدهندگان را برآورده نکرد.
همانطور که رئیس مجلس نمایندگان، تیپ اونیل، در مقالهای که با ویلیام نواک در واشنگتن پست در سال ۱۹۸۷ نوشت، به یاد میآورد: «من تعدادی از شکایات در مورد مردم کندی داشتم، اما حداقل آنها از اعضای دموکرات کنگره مراقبت میکردند. نگرش آنها این بود: ما میخواهیم شما دوباره انتخاب شوید و ما در تلاشیم تا به شما کمک کنیم. اما در دوران کارتر، دموکراتهای کنگره اغلب احساس میکردند که کاخ سفید واقعاً علیه ما کار میکند.»
زمانی که با مسائل داخلی سر و کار داشت، کارتر گروههای اصلی دموکراتها را به خشم آورد. بسته تحریک اقتصادی کارتر در سال ۱۹۷۷ یک تخفیف مالیاتی را که او به رأیدهندگان طبقه متوسط وعده داده بود، کنار گذاشت و بر قانونی تمرکز کرد که عمدتاً مالیاتها را کاهش میداد. کارتر به سطوح هزینههای عمومی که دموکراتها خواستار آن بودند برای کاهش بیکاری مقاومت کرد. بسیاری از رهبران آمریکاییهای آفریقاییتبار احساس کردند که کارتر نیازهای آنها را در اولویت قرار نداده است. کارتر همچنین تلاشهای سناتور تد کندی از ماساچوست برای بیمه بهداشت ملی را با قطع مذاکرات با برادر دو اسطوره دموکرات فوتشده متوقف کرد.
سایر ابتکارات سیاستی از کارتر تنها جنبش محافظهکار مدرن را تقویت کرد که به دنبال هل دادن سیاست به سمت راست بود. در سال ۱۹۷۷، کارتر تصمیم گرفت کنترل کانال پاناما را به پاناماییها بازگرداند، باور داشت که این کار تنشهای داخلی که ژنرال عمر توریخوس هررا با آن دست و پنجه نرم میکرد را کاهش میدهد و، به طور کلی، احساسات منفی که در طول دههها در آمریکای لاتین نسبت به ایالات متحده شکل گرفته بود را کم میکند.
پس از امضای دو معاهده مرتبط، کارتر در فرایند تصویب سنا در بهار ۱۹۷۸ به میدان رفت. او از سناتورها خواست که با فشار شخصی و پرواز آنها به کانال تا آنها از نزدیک ببینند که چه چیزی در خطر است، از معاهدات حمایت کنند. کارتر جلسات شهری پیشرفتهای با تکنولوژی تلفن جدید برگزار کرد تا او و اعضای دولت بتوانند مستقیماً با رأیدهندگان صحبت کنند. در نهایت، سیاستبازی سخت او مؤثر واقع شد. در ماه مارس ۱۹۷۸، سنا اولین معاهده را با اختلاف یک رأی، ۶۸ به ۳۲، تصویب کرد. معاهده دوم نیز در آوریل ۱۹۷۸ با همان اختلاف رأی تصویب شد.
مشکل این بود که همانقدر که کارتر از موفقیت خود خوشحال بود، محافظهکاران نیز، حتی در لحظه شکست خود، هیجانزده بودند. محافظهکارانی مانند رونالد ریگان درک کردند که بیشتر رأیدهندگان دموکرات اهمیتی به معاهدات نمیدهند، گرچه برخی به انتقاداتی که نشانه ضعف بودند، همدردی میکردند. بیشتر راستها، در همین حال، هیجانزده و بسیج شده بودند. محافظهکاران اقدامات کارتر را به عنوان غیرمیهنی و خطرناک محکوم کردند.
«ما آن را ساختیم، ما برای آن پرداخت کردیم، این مال ماست، و ما آن را نگه میداریم،» ریگان در سال ۱۹۷۶ در مورد کانال استدلال کرد.
سازمانهای محافظهکار از خشم نسبت به معاهدات برای افزایش عضویت و کمکهای مالی استفاده کردند.
«این میهنپرستی است و این موضوعی است که ما بهترین عملکرد را داریم،» هوارد فیلیپس از کوکس محافظهکار بالید.
در انتخابات میاندورهای ۱۹۷۸، ائتلاف محافظهکار دموکراتهای جنوبی و جمهوریخواهان، که از سال ۱۹۷۶ بازگشته بود، تا حدودی به خاطر معاهدات، احیا شد.
در پایان دوره کارتر، دموکراتها در مضیقه بودند. حزب در نظرسنجیها رنج میبرد زیرا اعضا با صعود سریع ریگان به قدرت روبرو بودند. کارتر با چالش انتخاباتی سخت و آسیبزا از سناتور کندی روبرو شد، که کارتر را به دلیل رها کردن ارزشهای حیاتی دموکراتها در جستجوی مرکز مقصر دانست. همزمان با عمیقتر شدن بحران گروگانگیری در ایران، که بیش از ۵۰ آمریکایی نگهداری میشدند، حزب دموکرات انگیزه خود برای دفاع از کارتر را از دست داد.
در حالی که کارتر در انتخابات مقدماتی پیروز شد، او آسیبدیده وارد کنوانسیون شد و دموکراتها با تقسیمهای داخلی، افسردگی عمیق و بدون کافی برای اثبات به رأیدهندگان که آنها پس از چهار سال بهترین کار خود را انجام دادهاند، وارد انتخابات عمومی شدند.
نتیجه انتخابات ۱۹۸۰ این بود که ریگان با ۴۸۹ رأی کالج انتخاباتی پیروز شد. جمهوریخواهان همچنین برای اولین بار از سال ۱۹۵۵ کنترل سنا را به دست آوردند. «ائتلاف دموکراتیک قدیمی دیروز از رئیسجمهور کارتر روی گرداند،» آدام کلیمر از نیویورک تایمز مشاهده کرد.
طی هشت سال بعد، ریگان سیاست را به سمت راست منتقل کرد و در دهههایی که دنبال کرد، جمهوریخواهان با شدت علیه آنچه کارتر برای آن ایستاد، جنگیدند. ریگان هزینههای نظامی را افزایش داد و برای نوعی رویکرد نظامیگری در سطح بینالمللی که کارتر با آن مخالفت کرده بود، تبلیغ کرد. حزب جمهوریخواه سیاستهای فدرال را هدف قرار داد که به دنبال ترویج حفاظت محیط زیست قوی و کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی بودند؛ بخشی از حزب حتی تا آنجا پیش رفته که مفهوم تغییرات آب و هوایی را زیر سؤال برد.
از ریگان تا رئیسجمهور منتخب دونالد ترامپ، جمهوریخواهان برای احیای ریاستجمهوری امپریالی که کارتر در سال ۱۹۷۶ علیه آن مبارزه کرده بود، تلاش کردهاند، زمانی که او به آمریکاییها اطمینان داد که میتوانند به او اعتماد کنند. نگرانیهایی که کارتر در مورد اخلاق و فساد بیان کرده بود، به حاشیه رانده شدهاند. ما در دورهای هستیم که پول خصوصی سیاست را غرق میکند و مرزها بین تجارت و سیاست سیاسی فرسوده شدهاند. بیاعتمادی به دولت، از جمله ریاستجمهوری، همچنان بالا است.
در حالی که زندگینامهنویسان پیشرفتهای بزرگی در احیای دستاوردهای فراموششده کارتر کردهاند، عواقب بلندمدت رها کردن یک ائتلاف سیاسی شکستخورده نمیتواند نادیده گرفته شود.
البته، نباید تمام مشکلاتی که دموکراتها در سال ۱۹۸۰ با آن روبرو بودند، بر دوش کارتر گذاشته شود. حزب پیش از ورود کارتر به کاخ سفید با محدودیتها و تقسیمهای داخلی خود دست و پنجه نرم میکرد. اقتصاد در وضعیت وخیمی بود و آمریکاییها در ایران به گروگان گرفته شده بودند—دو مسئلهای که میتوانست هر حزبی را غرق کند.
علاوه بر این، مهارتهای سیاسی عظیم ریگان و حمایت گستردهای که برای جنبش محافظهکار وجود داشت، عوامل بزرگی در نتیجه محافظهکار انتخابات ۱۹۸۰ بودند.
با این حال، روسای جمهور، از جمله کارتر، نمیتوانند از برخی از سرزنشهایی که از مشکلاتی که احزابشان با آن روبرو هستند، فرار کنند، به ویژه زمانی که آنها فرصتی برای نیروهای واکنشگرا ایجاد میکنند. وقتی روسای جمهور در ساخت حزب مشکل دارند، سپس قانونگذاری، ایدهها و حتی بازانتخاب به سرعت توسط تحویل قدرت به یک رهبر جدید و یک ائتلاف جدید که تقریباً همه چیزی را که آنها و پیشینیانشان برای ساخت آن تلاش کردهاند، سایهاندازی میشوند.
همانطور که رئیسجمهور جو بایدن به پایان دوره خود نزدیک میشود، دموکراتها بار دیگر میبینند که ساخت حزب تا چه اندازه اهمیت دارد. بایدن، که از موفقیتهای قانونگذاری بیشتری نسبت به کارتر برخوردار بود، قادر به ترک حزب خود در وضعیت بهتری نسبت به زمانی که شروع کرد، نبود.
انتخابات ۲۰۲۴ محافظهکاری MAGA را در اوج قدرت خود باقی گذاشت. بایدن نتوانست روح آمریکا را نجات دهد، همانطور که هنگام کمپین در سال ۲۰۱۹ وعده داده بود. اکنون، ترامپ—که به طور قابل توجهی گفته است که قصد دارد کنترل کانال پاناما را بازپس گیرد—از چهار سال دیگر قدرت سیاسی، تقویت شده توسط پیروزی در رأی عمومی و هر ایالت متأرجح، لذت خواهد برد.
طی چهار سال آینده، و شاید برای چهار دهه آینده، دموکراتها برای دفاع از سابقه قانونگذاری و دستور کار سیاستی که آنها تا این حد برای ساخت آن تلاش کردهاند، دست و پنجه نرم خواهند کرد.