نشریه فارن پالیسی : «پنتاگون استراتژی خود را نادیده میگیرد» | ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
انتقاد از عدم پایبندی پنتاگون به استراتژی اعلامشده خود مبنی بر اولویتدهی به آسیا و ادامه پراکندگی منابع در خاورمیانه و اروپا.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۵ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/جنیفر کاوانا و دانیل آر. دیپتریس | 📅 تاریخ: May 7, 2025 / ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
مقدمه
در اولین سفر رسمی خود به آسیا در ماه مارس، پیت هگست، وزیر دفاع ایالات متحده، پیام قدرتمندی را به متحدان و شرکای واشنگتن منتقل کرد. او گفت: «آنچه دولت ترامپ انجام خواهد داد… اولویتبندی واقعی و تغییر [تمرکز] به این منطقه از جهان به روشی بیسابقه است تا با تهدیدات آینده مطابقت داشته باشد.»
دوره دوم ترامپ: گزارشها و تحلیلهای جاری
این لفاظی با راهنمای استراتژیک دفاع ملی موقت پنتاگون، که برای خدمت به عنوان یک جایگزین تا زمان انتشار استراتژی کامل دفاع ملی در اواخر امسال طراحی شده است، همسو است. این راهنما، هند و اقیانوسیه را فراتر از حفاظت از میهن، به عنوان اولویت اصلی خود تعیین کرده است. برای این منظور، ایالات متحده را متعهد به «پذیرش ریسک در سایر صحنهها»، یعنی خاورمیانه و اروپا، کرده است تا اطمینان حاصل شود که ارتش آن دارای پرسنل، سکوها و تجهیزات لازم برای حفظ بازدارندگی در شرق آسیا است.
با این حال، به نظر نمیرسد وزارت دفاع از توصیههای خود پیروی کند. به جای تمرکز بر آسیا، همچنان با مأموریتهای بیش از حد در مناطق بیش از حد به طور همزمان، خود را گسترش داده است. بدون اولویتبندی دقیق، دولت ترامپ در معرض خطر تکرار اشتباهات پیشینیان خود قرار دارد و ارتش ایالات متحده را در صورت ظهور یک تهدید واقعی برای منافعش، بیش از حد گسترش یافته و از موقعیت خارج میبیند.
از زمان بازگشت رئیس جمهور دونالد ترامپ به قدرت، ارتش ایالات متحده قطعاً حضور خود را در آسیا، به ویژه در ژاپن و فیلیپین، تثبیت کرده است. قابلیتهای جدیدی را اعلام و مستقر کرده، به قابلیتهای موجود افزوده و رزمایشهای سهجانبهای را در دریای چین جنوبی انجام داده است.
در همین حال، در خاورمیانه، دولت ترامپ نه تنها در کاهش حضور نظامی ایالات متحده ناکام مانده، بلکه فعالانه در حال افزایش قابلیتها در منطقه است. این افزایش در پاسخ به چندین تهدید منطقهای است، اما تاکنون بیشترین تقاضا مربوط به جنگ هوایی تقریباً دو ماهه علیه شورشیان حوثی در یمن است که ذخایر مهمات از قبل تخلیه شده را سوزانده و منجر به سرنگونی هفت پهپاد MQ-9 Reaper ایالات متحده شده است، و تلاشها برای نشان دادن آمادگی ایالات متحده برای اقدام نظامی علیه ایران همزمان با پیشرفت مذاکرات هستهای.
به عنوان بخشی از این تلاشها، هگست به گروه ضربت ناو هواپیمابر هری اس. ترومن دستور داد تا حداقل یک ماه پس از استقرار برنامهریزی شده خود در خاورمیانه باقی بماند، و ناو یواساس کارل وینسون از هند و اقیانوسیه برای تقویت عملیات هوایی علیه حوثیها تغییر مسیر داد. ایالات متحده همچنین اسکادرانهای جنگنده اضافی به منطقه اعزام کرده است و حداقل شش بمبافکن B-2 – یک سوم کل ناوگان B-2 نیروی هوایی ایالات متحده – اکنون در دیهگو گارسیا در اقیانوس هند مستقر هستند.
در کنار افزایش قدرت آتش تهاجمی، پنتاگون انرژی و منابع قابل توجهی را برای انتقال پدافندهای هوایی بیشتر به خاورمیانه صرف کرده است. به عنوان مثال، در ماه آوریل، بنا بر گزارشها، یک سامانه موشکی تاد (Terminal High Altitude Area Defense – THAAD) وارد اسرائیل شد، به این معنی که دو مورد از هفت سامانه تاد در زرادخانه ایالات متحده اکنون در آنجا مستقر هستند.
نشانههای کمی وجود دارد که دولت ترامپ قصد دارد این افزایش نیرو موقتی باشد. علاوه بر این، اگرچه آتشبس ۶ مه ترامپ با حوثیها در نهایت میتواند تقاضا از نیروهای نظامی ایالات متحده در منطقه را کاهش دهد، اما باید دید که این آتشبس چقدر گسترده و پایدار خواهد بود. به عنوان مثال، این آتشبس میتواند به راحتی با عملیاتهای خودسرانه حوثیها، یا ادامه حملات موشکی حوثیها به اسرائیل، که تحت پوشش توافق ترامپ نبود، از بین برود. صرف نظر از این، فرماندهی مرکزی ایالات متحده احتمالاً محتاط باقی خواهد ماند و در حال حاضر از خارج کردن داراییهای نظامی ایالات متحده از منطقه خودداری خواهد کرد.
تعهد مداوم عواقبی خواهد داشت. هر دارایی نظامی تحویل داده شده به یک منطقه به معنای در دسترس بودن کمتر برای حفاظت از منافع ایالات متحده در جاهای دیگر است. پدافند هوایی، ناوهای هواپیمابر و ناوشکنها – دقیقاً همان منابعی که در خاورمیانه گره خوردهاند – همچنین برای نشان دادن تعهد ایالات متحده به متحدان در آسیا و محافظت از نیروها در برابر موشکهای دوربرد چینی در مکانهایی مانند گوآم و ژاپن حیاتی هستند.
خاورمیانه تنها صحنهای نیست که گفتار و کردار پنتاگون با هم همخوانی ندارد. مقامات ارشد دولت ترامپ بارها تلاش کردهاند کشورهای اروپایی را مجبور به صرف هزینه بیشتر برای دفاع کنند. هگست در اولین سخنرانی خود برای اعضای ناتو توضیح داد که «واقعیتهای استراتژیک» – مهمتر از همه، رقابت ایالات متحده با چین – مانع از این میشود که ایالات متحده به عنوان ضامن اصلی امنیت اروپا عمل کند. جی.دی. ونس، معاون رئیس جمهور ایالات متحده، پا را فراتر گذاشت و گفت که «نه به نفع اروپاست و نه به نفع آمریکا که اروپا یک دست نشانده امنیتی دائمی ایالات متحده باشد.»
علیرغم این احساسات، دولت ترامپ هنوز هیچ تغییر عمدهای در ردپای نظامی ایالات متحده در اروپا اعلام نکرده است. برخی اصلاحات در موضع اروپایی آن محتمل است، اما جدول زمانی و دامنه آنها نامشخص است. به عنوان مثال، گزارشهایی مبنی بر اینکه ممکن است ۱۰۰۰۰ سرباز آمریکایی اروپا را ترک کنند، با توجه به اینکه رئیس جمهور سابق ایالات متحده، جو بایدن، بلافاصله پس از تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین، ۲۰۰۰۰ سرباز اضافی به قاره اعزام کرد و کل اندازه نیرو را به بیش از ۱۰۰۰۰۰ نفر رساند، ناکافی است.
خروج اندک از اروپا بهویژه بیاثر و بیفایده خواهد بود اگر، همانطور که ایالات متحده در گذشته انجام داده است، در یک دوره طولانی پخش شود و به رهبران اروپایی و بوروکراسی امنیت ملی ایالات متحده فرصت دهد تا تغییرات برنامهریزی شده در وضعیت استقرار نیروها را به عقب برگردانند. اولویتبندی واقعی نیازمند برنامههایی برای کاهش بسیار قابل توجهتر و سریعتر نیروهای ایالات متحده و انتقال نقشهای رهبری ناتو به متحدان اروپایی خواهد بود.
از برخی جهات، ناکامی دولت ترامپ در پایبندی به اولویتهای خود، با روند دولتهای گذشته مطابقت دارد. هم بایدن و هم رئیس جمهور سابق باراک اوباما نیز امیدوار بودند که منابع را به آسیا منتقل کنند و موفقیت چندانی نداشتند. اما پیگیری اولویتبندی امروز حتی از آن زمان نیز حیاتیتر است. تغییرات در توازن قدرت جهانی و محدودیتهای شدیدتر منابع در ایالات متحده، پیامدهای بالقوه ناکامی پنتاگون در تمرکز فعالیتهای جهانی خود را افزایش داده است.
سه پیامد عمده قابل ذکر است.
اول، در حالی که ایالات متحده همچنان درگیر خاورمیانه و به شدت در اروپا سرمایهگذاری کرده است، چین به افزایش، پیشرفت و ذخیرهسازی قدرت نظامی خود در آسیا ادامه میدهد. توازن نظامی در منطقه در حال حاضر به سرعت علیه ایالات متحده در حال تغییر است، بهویژه با ساخت موشکهای دوربرد بیشتر، جنگندههای بهتر و بزرگترین نیروی دریایی جهان توسط چین. ایالات متحده برای تأمین منافع خود نیازی به حفظ برتری نظامی در منطقه ندارد، اما بدون سرمایهگذاریهای مناسب امروز، حتی اهداف معتدلتر نیز ممکن است از دسترس خارج شوند.
به عنوان مثال، در حال حاضر سوالاتی در مورد توانایی ارتش ایالات متحده برای شکستن محاصره قهری چین بر تایوان یا جلوگیری از تصرف جزیره توسط چین با زور وجود دارد. ایالات متحده باید به زودی به طور معناداری بر منطقه تمرکز کند، با سرمایهگذاریهای واقعی در پدافند هوایی، سامانههای هوایی و دریایی بدون سرنشین، قابلیتهای زیردریایی، و تقویت پایگاهها و فرودگاهها. در غیر این صورت، سوالاتی در مورد ظرفیت آن برای حمایت از متحدانی مانند ژاپن و فیلیپین – و حتی برای محافظت از داراییهای نظامی ایالات متحده در امتداد زنجیره دوم جزایر، مانند گوآم، جزایر مارشال و ماریانای شمالی، و پالائو – مطرح خواهد شد. عدم تمرکز امروز، در نهایت گزینههای استراتژیک واشنگتن را محدود خواهد کرد.
دوم، ناکامی ایالات متحده در اولویتبندی هند و اقیانوسیه منجر به اتلاف منابع کمیاب در برنامهها و فعالیتهایی میشود که با منافع آن همخوانی ندارد. به عنوان مثال، در خاورمیانه، سهام ایالات متحده بسیار کمتر از تعهد نظامی گسترده امروزی به منطقه است. حوثیها تهدید واقعی برای میهن ایالات متحده ایجاد نمیکنند و ایالات متحده به کشتیرانی از طریق دریای سرخ متکی نیست. تعهدات در اروپا نیز به همین ترتیب نامتعادل است. حتی اگر روسیه از جنگ خود با اوکراین قلمرو و نفوذ به دست آورد، در موقعیتی نیست که به یک هژمون اروپایی تبدیل شود که بتواند ایالات متحده را به چالش بکشد.
به بیان ساده، امتناع پنتاگون از کنار گذاشتن مأموریتهای غیرضروری، پول و مهمات را برای اهدافی که کشور را امنتر نمیکند، هدر میدهد و با تمرکز دولت ترامپ بر افزایش کارایی دولت در تضاد است.
در نهایت، عدم اولویتبندی، قرار گرفتن ایالات متحده در معرض درگیریها و بیثباتی در خارج از کشور را افزایش میدهد و خطر گرفتار شدن در یک جنگ غیرضروری را بالا میبرد. این خطر در خاورمیانه، جایی که ردپای نظامی سنگین ایالات متحده، از جمله مجموعهای از پایگاههای بزرگ در سراسر کشورهای عربی خلیج فارس، به این معنی است که ایالات متحده هر زمان که خشونتی در منطقه رخ دهد، درگیر میشود، بیشترین است.
اگر پنتاگون امیدوار است به اولویتهای استراتژیک اعلام شده خود – بازدارندگی در آسیا و حفاظت از میهن ایالات متحده – خدمت کند، باید رفتار خود را تغییر دهد.
این امر مستلزم پذیرش این واقعیت است که ایالات متحده نیازی به دخالت در هر درگیری در خاورمیانه یا در امتداد مرزهای ناتو ندارد. به طور مشخصتر، اولویتبندی مستلزم پایان دائمی کارزار نظامی ایالات متحده علیه حوثیها و کاهش حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه حداقل به سطح قبل از اکتبر ۲۰۲۳ خواهد بود. در نهایت، همچنین مستلزم پایان دخالت ایالات متحده در اوکراین و پیشرفت سریعتر در کاهش حضور نظامی ایالات متحده در اروپا با بازگرداندن ۲۰۰۰۰ نیروی افزایشی است که بایدن پس از تهاجم روسیه مستقر کرد.
هیچ کس انتظار ندارد این تغییرات یک شبه اتفاق بیفتد، اما حرکت در این جهت میتواند و باید فوراً آغاز شود.
”