مجله فارن افرز: «متحدان آمریکا باید خود را نجات دهند» | ۲۵ خرداد ۱۴۰۴

در مواجهه با سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه ترامپ، متحدان آمریکا باید با افزایش استقلال دفاعی و تقویت ائتلاف‌های جایگزین، برای حفظ منافع و نظم جهانی تلاش کنند.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۹ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز/مالکوم ترنبول | 📅 تاریخ: June 6, 2025 / ۱۷ خرداد ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


چگونه تکه‌های نظم جهانی را که ترامپ در حال شکستن آن است، جمع‌آوری کنیم

مالکوم ترنبول

۶ ژوئن ۲۰۲۵

از زمان بازگشت به قدرت، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به نظم جهانی که ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کرد، حمله کرده است. او با تهدید به تصاحب گرینلند، الحاق کانادا و تصرف کانال پاناما، حاکمیت متحدان و شرکا را به چالش کشیده است. جنگ تجاری جهانی او برای بهره‌مندی ایالات متحده به قیمت تمام شرکای تجاری‌اش طراحی شده است.

او از توافقنامه اقلیمی پاریس و سازمان بهداشت جهانی خارج شده است. دولت ترامپ با برچیدن آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده، تعهدات دیرینه دو حزبی به توسعه بین‌المللی را رها کرده است. و رفتار او با اوکراین – تلاشش برای وادار کردن اوکراینی‌ها به یک توافق صلح به جای استفاده از قدرت آمریکا برای کشاندن روسیه به پای میز مذاکره – طرف ضعیف‌تر و آسیب‌دیده را تحقیر و متجاوز را دلجویی کرد.

ترامپ معتقد است که زور حق می‌آفریند. همانطور که در آوریل در تروث سوشال نوشت: «قانون طلایی مذاکره و موفقیت: هر کس طلا دارد، قوانین را تعیین می‌کند.»

نظم جهانی و نهادهایی که ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کرد، همگی برای مقاومت در برابر این منطق طراحی شده بودند و برای اطمینان از اینکه قدرتمندان نمی‌توانند صرفاً آنچه را که می‌توانند انجام دهند و ضعیفان را وادار به تحمل آنچه باید، کنند. اما ترامپ وقتی برای چنین بلندنظری‌هایی ندارد. در عوض، او دیدگاه بدبینانه‌ای را تأیید کرده است که ایالات متحده هرگز آن قدرت نوع‌دوست و آرمان‌گرایی نبوده که ادعا می‌کرد.

برای کسانی که هنوز به یک ایالات متحده با اصول و سخاوتمند اعتقاد دارند، این لحظه آسیب‌زای ناهماهنگی شناختی است. واقعیت دولت ترامپ – تحقیر قانون هم در داخل و هم در خارج، قلدری، لغو توافقات و معاهدات، تهدید علیه متحدان، و نزدیکی به مستبدان – به وضوح قابل مشاهده است. اما هنوز هم باورنکردنی به نظر می‌رسد.

برخی ناظران به دنبال توضیحی خوش‌خیم هستند. آنها تصور می‌کنند، شاید ترامپ در حال بازی شطرنج چهاربعدی است و اقدامات ظالمانه او فقط بخشی از یک طرح اصلی زیرکانه است. دیگران به این امید چسبیده‌اند که چیزی مسیر وقایع را تغییر دهد، یک پیچش داستانی برای نگه داشتن همه چیز در مسیر قبل از اینکه نمایش از ریل خارج شود.

اما امید در چنین مواقعی آرامش‌بخش خطرناکی است. ترامپ وضعیت عادی جدید در واشنگتن است. حداقل تا انتخابات ریاست جمهوری بعدی، به نظر نمی‌رسد تغییری در راه باشد.

این بدان معنا نیست که متحدان ایالات متحده باید تسلیم ارعاب ترامپ شوند. آنها با هم می‌توانند نفوذ قابل توجهی اعمال کرده و با ویرانی ناشی از واشنگتن مقابله کنند. کشورهایی که ارزش‌هایی را که ایالات متحده زمانی از آنها دفاع می‌کرد، اما در حال حاضر نمی‌کند، به اشتراک می‌گذارند، باید برای حفظ آنچه در نظمی که ترامپ قصد نابودی آن را دارد، بهترین عملکرد را داشته است، با هم متحد شوند. همانطور که امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه هفته گذشته گفت، متحدان ایالات متحده باید ائتلافی از کشورهایی تشکیل دهند که «مورد قلدری قرار نخواهند گرفت.»

بر پای خود ایستادن

در دوران «اول آمریکا»، ایالات متحده شریک امنیتی قابل اعتمادی که زمانی بود، نیست و ادعایی هم در این مورد ندارد. متحدان در سراسر جهان دریافته‌اند که باید برای دفاع از خود بیشتر تلاش کنند. آنها باید سیستم‌های تسلیحاتی پیشرفته‌تر، ذخایر عمیق‌تر مهمات و تجهیزات و پرسنل بیشتری را به خدمت بگیرند.

در عین حال، آنها باید «استقلال حاکمیتی» خود را افزایش دهند، به ویژه توانایی خود برای عملیات بدون موافقت یا همکاری ایالات متحده. آنها همچنین باید اتحاد خود را با شرکای همفکر غیر از ایالات متحده توسعه داده و تقویت کنند.

چنین اقداماتی به منزله رد ایالات متحده نخواهد بود، بلکه دقیقاً از آنچه دولت ترامپ متحدان را به انجام آن دعوت می‌کند، ناشی می‌شود. در مصاحبه‌ای در ماه آوریل، جی.دی. ونس، معاون رئیس‌جمهور، از شارل دوگل، رهبر فرانسه تمجید کرد که علی‌رغم اعتراضات واشنگتن در دهه ۱۹۶۰، اطمینان حاصل کرد که فرانسه، برخلاف بریتانیا، حاکمیت کامل خود را بر تمام قابلیت‌های نظامی‌اش، از جمله زرادخانه هسته‌ای خود، حفظ کند. به قول ونس، دوگل فهمید «نه به نفع اروپا و نه به نفع آمریکاست که اروپا دست‌نشانده دائمی امنیتی ایالات متحده باشد.»

پیام واشنگتن به طور قابل توجهی تغییر کرده است. ترامپ اولین رئیس‌جمهوری نیست که می‌گوید متحدان باید سهم بیشتری در دفاع متقابل داشته باشند. اما به نظر بسیاری از متحدان، او می‌گوید آنها باید بیشتر هزینه کنند زیرا ممکن است به تنهایی باشند.

رفتار ترامپ با اوکراین را در نظر بگیرید. در ماه‌های اولیه دور دوم ریاست جمهوری‌اش، به نظر می‌رسید ترامپ عملاً در جنگ اوکراین جبهه عوض کرده و از روسیه حمایت می‌کند و اوکراین را برای پذیرش صلح با شرایط مورد نظر ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، تحت فشار قرار می‌دهد. متأسفانه برای ترامپ، سه ماه مماشات جنگ را پایان نداده است. او ممکن است در نهایت در برابر پوتین بایستد، یا می‌تواند به سادگی اوکراین را به سرنوشت خود رها کند.

ایالات متحده شریک امنیتی قابل اعتمادی که زمانی بود، نیست.

جدای از اوکراین، کشورهای اروپایی با فوری‌ترین تهدید از سوی روسیه مواجه هستند. اعضای اروپایی ناتو اگر بخواهند، ظرفیت اقتصادی برای برابری و پیشی گرفتن از روسیه را دارند. همانطور که دونالد توسک، نخست‌وزیر لهستان اخیراً پرسید: «چرا ۵۰۰ میلیون اروپایی برای دفاع از خود در برابر ۱۴۰ میلیون روس به ۳۳۰ میلیون آمریکایی نیاز دارند؟»

ناتو و همه متحدان ایالات متحده، از جمله استرالیا، نیاز به هزینه بیشتر را تشخیص می‌دهند. اما واشنگتن و پایتخت‌های متحد در مورد چگونگی هزینه این پول اضافی اختلاف نظر دارند. ایالات متحده طبیعتاً خواهان خریدهای اضافی تسلیحات آمریکایی است. اما متحدان نگرانند که اگرچه خرید تجهیزات و مهمات بیشتر آمریکایی ممکن است ترامپ را راضی کند، اما استقلال بیشتری به همراه نخواهد داشت. در واقع، ولخرجی در خرید سیستم‌های تسلیحاتی ایالات متحده ممکن است تنها منجر به وابسته‌تر شدن خریدار به ایالات متحده شود.

راه‌حل بلندمدت برای متحدان ایالات متحده این است که بتوانند متجاوزان را با قابلیت‌هایی که مستقل هستند، بازدارند، ایده‌آل این است که در داخل تولید شده باشند اما قطعاً به این معنا که بتوانند بدون موافقت ایالات متحده مستقر و عملیاتی شوند. در حال حاضر، این امکان‌پذیر نیست. به عنوان مثال، جنگنده‌های اف-۳۵ ساخت ایالات متحده، از نظر عملکردی آنقدر به نرم‌افزار و قطعات یدکی آمریکایی وابسته هستند که به سختی می‌توان تصور کرد بدون رضایت واشنگتن بتوان از آنها استفاده کرد یا برای مدت طولانی از آنها استفاده کرد.

این نوع وابستگی، که در اکثر سیستم‌های تسلیحاتی مدرن رایج است، اغلب برای متحدان ایالات متحده آزاردهنده بود اما مشکل بزرگی تلقی نمی‌شد. متحدان ناتو می‌توانستند اعتماد کنند که هرگز به تنهایی نخواهند جنگید، بنابراین وابستگی به یک ایالات متحده بی‌تفاوت صرفاً یک نگرانی نظری بود. اما امروز، با درخواست کاخ سفید مبنی بر اینکه متحدان ایالات متحده باید بتوانند از خود دفاع کنند، شرایط بسیار متفاوت است.

جای تعجب نیست که طرح ۱۵۰ میلیارد یورویی خرید دفاعی که اخیراً توسط اتحادیه اروپا رونمایی شد، عمدتاً شرکت‌های آمریکایی را مستثنی می‌کند. همزمان، پرتغال اعلام کرده است که دیگر قصد خرید اف-۳۵ را ندارد و کانادا در حال ارزیابی مجدد برنامه‌های خود برای خرید ۸۸ فروند اف-۳۵ است. چالش اروپا فقط یافتن پول برای تأمین مالی تسلیح مجدد نیست، بلکه غلبه بر رقابت‌های ملی برای توافق بر سر چندین پرچمدار برای صنعت دفاعی است، بسیار شبیه به روشی که فرانسه و آلمان برای ایجاد ایرباس در سال ۱۹۷۰ گرد هم آمدند.

نمونه الهام‌بخش دیگری برای اروپا (و سایر متحدان ایالات متحده) را می‌توان در اوکراین یافت، جایی که صنعت دفاعی محلی یکی پس از دیگری قابلیت‌های مخرب، نوآورانه و بسیار کم‌هزینه‌تری تولید کرده است – همانطور که حملات پهپادی خیره‌کننده‌ای که نیروهای اوکراینی در اوایل این هفته به پایگاه‌های هوایی روسیه انجام دادند، نشان می‌دهد.

تلاش برای استقلال حاکمیتی

در اروپا، متحدان ایالات متحده از نظر جغرافیایی به یکدیگر نزدیک هستند و روابط استراتژیک و اقتصادی قوی دارند. وضعیت در هند و اقیانوسیه بسیار متفاوت است. از یک سو، چین نسبت به همسایگان آسیایی خود بسیار قوی‌تر از روسیه نسبت به همسایگان اروپایی خود است. از سوی دیگر، اگرچه ترامپ اروپایی‌ها را نگران کرده است که ممکن است به تنهایی باشند، اما هنوز پیشنهاد نکرده است که ایالات متحده متحدان خود را در آسیا رها خواهد کرد.

نقطه اشتعال آشکار تایوان است، جایی که سیگنال‌های دولت ترامپ کاملاً متناقض است. خود ترامپ گفته است که دفاع از تایوان دشوار است و از صنعت تولید نیمه‌رسانای آن شکایت کرده و ادعا کرده است که این جزیره «تجارت تراشه را از ایالات متحده دزدیده است» و باید برای حفاظت از سوی ایالات متحده پول بپردازد.

اما پیت هگست، وزیر دفاع ایالات متحده، اخیراً در گفتگوی شانگری-لا در سنگاپور گفت که ترامپ به صراحت اعلام کرده است که «چین کمونیست در دوره ریاست جمهوری او به تایوان حمله نخواهد کرد» و ایالات متحده تلاش خواهد کرد تا هزینه‌های تهاجم را برای چین بسیار بالا ببرد و اطمینان حاصل کند که صلح در تنگه تایوان تنها گزینه است.

WASHINGTON, DC – FEBRUARY 03: Protestors gather outside of USAID headquarters on February 03, 2025 in Washington, DC. Elon Musk, tech billionaire and head of the Department of Government Efficiency (DOGE), said in a social media post that he and U.S. President Donald Trump will shut down the foreign assistance agency. (Photo by Kayla Bartkowski/Getty Images)

این اطمینان با رویدادهای میدانی در تناقض است. رزمایش‌های چین در اطراف تایوان بیشتر و بیشتر شبیه تمرین برای تهاجم به نظر می‌رسد. خود هگست در سخنرانی‌اش اذعان کرد که حمله ممکن است قریب‌الوقوع باشد. سیاست تایوان بی‌ثبات است و هیچ اجماعی در مورد لزوم افزایش هزینه‌های دفاعی وجود ندارد و طیفی از اقدامات قهری کمتر از درگیری جنبشی وجود دارد که می‌تواند رهبر چین، شی جین‌پینگ را قادر سازد تا بدون شلیک یک گلوله تایوان را به دست آورد.

علی‌رغم سخنان جنگ‌طلبانه هگست در سنگاپور، تایوان هم به پکن نزدیک‌تر و هم برای آن بسیار مهم‌تر از واشنگتن است. اگر اوکراین جنگ ترامپ نیست (همانطور که او اغلب اصرار دارد)، او احتمالاً بر سر تایوان با چین وارد جنگ نخواهد شد – جنگی که حتی اگر متعارف باقی بماند منجر به نابودی بخش عمده‌ای از نیروی دریایی ایالات متحده و چین خواهد شد. چین با بیش از ۲۰۰ برابر ظرفیت کشتی‌سازی ایالات متحده، می‌تواند تلفات خود را مدت‌ها قبل از اینکه ایالات متحده قادر به انجام این کار باشد، جایگزین کند.

تسلط چین بر تایوان باعث خواهد شد متحدان ایالات متحده در منطقه اعتماد خود را به مفهوم چتر امنیتی آمریکا و اثربخشی بازدارندگی ایالات متحده از دست بدهند، که نه تنها با قدرت آتش بلکه با اراده نیز سنجیده می‌شود.

چین می‌تواند بدون شلیک حتی یک گلوله، تایوان را به دست آورد.

اگرچه آنها بلافاصله مورد تهدید قرار خواهند گرفت، ژاپن و کره جنوبی هر کدام قدرت اقتصادی لازم برای افزایش قابل توجه توانایی‌های دفاعی خود را دارند. کره جنوبی در حال حاضر یک صادرکننده عمده دفاعی است. و هر دو کشور میزبان پایگاه‌های نظامی ایالات متحده با توانایی‌های قابل توجهی هستند. اما اگر اعتماد خود را به اراده واشنگتن برای جنگ در آسیا از دست بدهند، این پایگاه‌ها می‌توانند به یک مسئولیت تبدیل شوند و مدیریت دفاع و دیپلماسی خود را بدون موافقت ایالات متحده برای هر کشور دشوارتر کنند.

همان منطقی که ونس برای تحسین فرانسه دوگل به کار برد، در مورد ژاپن و کره جنوبی نیز صدق می‌کند. هیچ جایگزینی برای ایجاد استقلال حاکمیتی وجود ندارد. هر دو کشور ممکن است به این نتیجه برسند که بهتر است بازدارنده هسته‌ای خود را داشته باشند.

در سایر نقاط آسیا، کشورهای جنوب شرقی آسیا از نظر جهت‌گیری‌های ژئوپلیتیکی آنقدر متنوع هستند که نمی‌توانند در زمینه دفاعی همکاری کنند. چندین کشور، مانند لائوس و میانمار، در حال حاضر با چین همسو هستند. برخی دیگر از نیاز به ایجاد توازن بین چین و ایالات متحده سود می‌برند. اما اگر ایالات متحده منطقه را رها کند، همه آنها احتمالاً تحت نفوذ چین قرار خواهند گرفت.

مورد فیلیپین، متحد رسمی پیمانی ایالات متحده را در نظر بگیرید. فیلیپین با افزایش تجاوزات چین مواجه شده است، زیرا پکن ادعاهای خود را در دریای چین جنوبی مطرح می‌کند. اما حتی با وجود اینکه ایالات متحده با فیلیپین پیمان دفاعی متقابل دارد، در حالی که چین جزایر مصنوعی می‌سازد و آنها را نظامی می‌کند و حتی مستقیماً با کشتی‌های فیلیپینی درگیر می‌شود، کاری بیش از اعتراض انجام نداده است. در غیاب حمایت قاطع ایالات متحده، فیلیپین ناگزیر احساس خواهد کرد که مجبور به پذیرش خواسته‌های چین است.

در سال‌های اخیر، استرالیا حتی با وجود اینکه ایالات متحده کمتر قابل اعتماد شده است، بیشتر به ایالات متحده وابسته شده است. این پویایی به وضوح در تشکیل AUKUS، یک مشارکت امنیتی در سال ۲۰۲۱ بین استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده، مشهود است.

استرالیا برنامه‌ای را برای ساخت ۱۲ زیردریایی دیزلی-الکتریکی با فرانسه به نفع هشت زیردریایی تهاجمی هسته‌ای اما با تسلیحات متعارف که با بریتانیا ساخته می‌شود، لغو کرد. با این حال، این شناورها تا دهه ۲۰۴۰ آماده نخواهند شد. برای پر کردن شکاف بین بازنشستگی ناوگان زیردریایی فرسوده استرالیا و خریدهای آتی آن، مقامات موافقت کردند که ایالات متحده تا حدود سال ۲۰۳۲ سه تا پنج زیردریایی کلاس ویرجینیا را به استرالیا بفروشد.

اما قانون ایالات متحده مربوط به AUKUS به طور خاص بیان می‌کند که زیردریایی‌ها نمی‌توانند فروخته شوند مگر اینکه رئیس‌جمهور تأیید کند که فروش آنها به توانایی‌های زیرآبی ایالات متحده آسیب نمی‌رساند. با توجه به اینکه نیروی دریایی ایالات متحده حدود ۲۰ زیردریایی تهاجمی کمتر از آنچه می‌گوید نیاز دارد، و کشتی‌سازان ایالات متحده تنها حدود نیمی از زیردریایی‌هایی را که نیروی دریایی ایالات متحده برای جایگزینی زیردریایی‌های قدیمی نیاز دارد، می‌سازند، بعید به نظر می‌رسد که استرالیا در دوران «اول آمریکا» هرگز هیچ ویرجینیایی از خود داشته باشد.

هنگامی که قرارداد زیردریایی AUKUS در سال ۲۰۲۱ منعقد شد، یک وزیر خارجه فرانسه که به طور قابل درکی عصبانی بود، گفت: «استرالیا حاکمیت را فدای امنیت کرده است. احتمالاً هر دو را از دست خواهد داد.» AUKUS ممکن است یک داستان هشدار دهنده برای سایر متحدان باشد. حاکمیت و استقلال بیش از هر زمان دیگری مهم هستند. آنها را با خطر مواجه نکنید.

«جنگ‌های تجاری خوب و آسان برای پیروزی هستند»

در تجارت نیز، ترامپ به دنبال برهم زدن مشارکت‌ها و اتحادهای موجود بوده است. سیاست تعرفه‌ای قلدرمآبانه او با هدف اعمال قدرت آمریکا و گرفتن امتیازات قابل توجه از دیگران، همگی به قیمت سیستم تجاری که ایالات متحده به ساخت آن کمک کرد، انجام می‌شود. ترامپ در آوریل گفت: «این کشورها با ما تماس می‌گیرند و تملق مرا می‌کنند… آنها برای معامله جان می‌دهند.»

نظر من، بر اساس تجربه با ترامپ، این است که تملق‌گویی از او دقیقاً راه اشتباهی است. برنامه ترامپ استفاده از تعرفه‌ها برای وادار کردن واردکنندگان به انتقال تولید خود به ایالات متحده است. البته، این رویکرد اصول اساسی اقتصاد را نادیده می‌گیرد. کانادا را در نظر بگیرید که ایالات متحده حدود ۴۰ درصد آلومینیوم خود را از آن وارد می‌کند.

تولید آلومینیوم به مقادیر هنگفتی انرژی ارزان نیاز دارد. کانادا منابع عظیم برق‌آبی دارد و در نتیجه، هزینه‌های انرژی صنعت بزرگ آلومینیوم آن یک سوم هزینه‌های صنعت آلومینیوم ایالات متحده است. کانادا مزیت نسبی طبیعی دارد. تعرفه ۵۰ درصدی (افزایش از ۲۵ درصد) که ترامپ بر آلومینیوم اعمال کرده است، قیمت آلومینیوم را در ایالات متحده افزایش می‌دهد و تنها به نفع تولیدکنندگان آلومینیوم ایالات متحده به قیمت مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان خواهد بود.

ترامپ به مزیت نسبی اعتقادی ندارد. بلکه، اگر کشوری کسری تجاری داشته باشد، بازنده است. اگر مازاد تجاری داشته باشد، برنده است. به یاد دارم که در نوامبر ۲۰۱۷ در مانیل با او ملاقات کردم، زمانی که نخست‌وزیر استرالیا بودم. او از بزرگی کسری تجاری ایالات متحده با چین به شدت شکایت می‌کرد.

او از من پرسید اگر تمام واردات چین را ممنوع کند چه اتفاقی می‌افتد. من به آرامی پاسخ دادم: «یک رکود جهانی.» این ممکن است قیمتی باشد که او مایل به پرداخت آن باشد، اما بقیه جهان نباید اجازه دهند سیاست ایالات متحده اقتصاد جهانی را به ورطه سقوط بکشاند.

کشورهایی که هنوز به تجارت آزاد اعتقاد دارند، باید برای ترویج ترتیبات جدید تجارت آزاد (و گسترش ترتیبات موجود) که ایالات متحده را شامل نمی‌شود، با یکدیگر همکاری کنند. به عنوان مثال، موافقت‌نامه جامع و پیشرو برای مشارکت ترانس پاسیفیک، جانشین TPP را در نظر بگیرید. ترامپ پس از رسیدن به کاخ سفید در سال ۲۰۱۷ از TPP خارج شد.

اکثر افراد معتقد بودند که این معامله مرده است. چندین عضو TPP، از جمله ژاپن، در مورد امکان انعقاد توافق بدون ایالات متحده بسیار تردید داشتند. برخی نگران بودند که چنین اقدامی ترامپ را آزرده خاطر کند. من توانستم شینزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن را متقاعد کنم که نباید در این مورد نگران باشد. علاوه بر این، ایالات متحده ممکن است روزی نظر خود را تغییر دهد؛ با زنده نگه داشتن این معامله، ما عملاً امکان بازگشت آمریکا را حفظ می‌کردیم.

ترامپ از من پرسید اگر تمام واردات چین را ممنوع کند چه اتفاقی می‌افتد. من به آرامی پاسخ دادم: «یک رکود جهانی.»

تا اوایل سال ۲۰۱۸، مشارکت ترانس پاسیفیک یک عضو را از دست داده و دو صفت به دست آورده بود؛ موافقت‌نامه جامع و پیشرو برای مشارکت ترانس پاسیفیک که اکنون ۱۱ عضو دارد، متولد شد. بریتانیا به این پیمان تجاری پیوسته و چندین اقتصاد بزرگ دیگر، از جمله چین، کره جنوبی، اندونزی و تایوان، برای پیوستن ابراز علاقه کرده‌اند.

CPTPP مهمترین توافق تجاری بین‌المللی بود که از زمان تکمیل دور اروگوئه در سال ۱۹۹۴ که منجر به ایجاد سازمان تجارت جهانی شد، مذاکره شده بود. این توافق حتی در حالی که موج حمایت‌گرایی در کشورهای سراسر جهان در حال افزایش بود، منعقد شد. برخلاف معاملات تجاری سنتی، CPTPP صرفاً تعرفه‌ها را بر کالاها کاهش نمی‌دهد، بلکه قوانین الزام‌آوری را در مورد تجارت دیجیتال، تجارت الکترونیک، جریان داده‌ها و حمایت از مالکیت معنوی تعیین می‌کند.

این سازمان حقوق اساسی کار، از جمله حق تشکیل اتحادیه‌های کارگری مستقل را اجرا می‌کند و تبعیض شغلی بر اساس ویژگی‌هایی مانند نژاد، مذهب و جنسیت را ممنوع می‌کند. همچنین طرفین را ملزم می‌کند از امتیاز دادن به شرکت‌های دولتی خود به گونه‌ای که به ضرر رقبای خارجی باشد، خودداری کنند. CPTPP پاسخی جسورانه به رد رهبری تجارت چندجانبه توسط ترامپ است.

اعضای آن نشان دادند که می‌توانند قرار گرفتن خود در معرض بی‌ثباتی سیاسی و یکجانبه‌گرایی تجاری ایالات متحده را کاهش دهند و همزمان نشان دهند که تعیین قوانین جهانی می‌تواند بدون مشارکت یا رضایت آمریکا ادامه یابد.

متحدان ایالات متحده باید جایگزین‌هایی برای قدرت بازار ایالات متحده بیابند. اروپایی‌ها در حال حاضر منطقه تجارت آزاد گسترده خود را دارند، اما به دنبال ایجاد روابط تجارت آزاد بیشتری با دیگران هستند. مذاکرات تجاری اتحادیه اروپا و استرالیا که در سال ۲۰۱۷ آغاز شد اما در سال ۲۰۲۳ بر سر صادرات کشاورزی به حالت تعلیق درآمد، از سر گرفته شده است.

و همانطور که مکرون در ماه مه در سنگاپور گفت، اتحادیه اروپا به دنبال ایجاد توافقات تجاری جدید با اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا و شاید حتی پیوستن یا همکاری با CPTPP است.

دو متحد سرسخت ایالات متحده در شرق آسیا – ژاپن و کره جنوبی – به دنبال روابط نزدیکتر با چین هستند. در حالی که گمانه‌زنی‌ها در مورد تعرفه‌های ترامپ در ماه مارس بالا گرفته بود، وزرای خارجه سه کشور برای مذاکرات «جامع و سطح بالا» به سمت یک قرارداد تجارت آزاد توافق کردند. چنین توافقی به ایجاد «محیط تجاری و سرمایه‌گذاری قابل پیش‌بینی» در بحبوحه نوسانات ناشی از واشنگتن کمک خواهد کرد.

ترامپ می‌تواند اعتبار نزدیک‌تر کردن این سه کشور به یکدیگر را به خود اختصاص دهد؛ با توجه به دشمنی‌های تاریخی آنها، این یک دستاورد قابل توجه (اگرچه ناخواسته) خواهد بود.

جهانی تاریک‌تر

چین از بی‌ثباتی سیاست خارجی ترامپ سود هنگفتی خواهد برد. این کشور همواره از اینکه چگونه ایالات متحده و دلار آن بر سیستم جهانی تجارت و مالی تسلط دارند، ناراضی بوده است. این برتری نه با اقدامات چین، بلکه با اقدامات ترامپ در حال تزلزل است. هرج و مرج در بازارهای اوراق قرضه پس از اعلام تعرفه‌های ترامپ در آوریل نشان داد که اعتماد به ثبات و قدرت ایالات متحده رو به کاهش است.

حماقت رفتار ترامپ با استرالیا را در نظر بگیرید. ایالات متحده از مازاد تجاری بزرگی با استرالیا برخوردار است؛ به بیان ترامپ، ایالات متحده در حال حاضر در این رابطه دوجانبه برنده است. این کشور متحد یا شریک تجاری بهتری ندارد. و با این حال او تصمیم گرفت تعرفه ۱۰ درصدی سراسری بر کالاهای استرالیایی و تعرفه ۲۵ (اکنون ۵۰) درصدی بر فولاد و آلومینیوم استرالیا اعمال کند، همزمان با اینکه واشنگتن در تلاش است متحدان را علیه چین متحد کند.

یک سوم صادرات استرالیا به چین می‌رود. در چنین شرایطی، کانبرا تمایلی به نزدیک شدن بیشتر به خط مشی واشنگتن نخواهد داشت. کاهش رشد اقتصاد چین (و تقاضای آن برای منابع استرالیا) به سختی به نفع استرالیا است.

ترامپ تظاهر نمی‌کند که در تلاش برای ایجاد تجارت واقعاً منصفانه یا زمین بازی برابر است. هدف او صنعتی‌سازی مجدد ایالات متحده، بازگرداندن کارخانه‌ها از چین، اروپا و جنوب شرGI آسیا است. و او می‌خواهد هژمونی آمریکا را در نیمکره غربی اعمال کند، حتی با وجود اینکه در حال کاهش دخالت ایالات متحده در سایر نقاط جهان است. رأی‌دهندگان در ایالات متحده در نهایت باید تصمیم بگیرند که آیا این اهداف قابل قبول یا ارزشمند هستند، اما متحدان ایالات متحده باید قبلاً تصمیم خود را گرفته باشند.

متحدان ایالات متحده اغلب بیشتر با امید تا انتظار به ایالات متحده و ارزش‌های آمریکایی اعتماد می‌کردند. اما این اعتماد واقعی بود و اکنون در حال فرسایش است. ترامپ نوع دیگری از اعتماد به ایالات متحده را دعوت می‌کند: اطمینان از اینکه واشنگटन به دنبال اقدام بی‌رحمانه در جهت منافع خود خواهد بود و از قدرت خود برای به دست آوردن بهترین معامله برای خود استفاده خواهد کرد.

رهبران آینده ایالات متحده ممکن است سعی کنند رهبری اخلاقی کشور را احیا کنند، اما اعتمادی که از دست رفته به سختی می‌توان دوباره به دست آورد. معاملات تجاری می‌آیند و می‌روند، اما اگر نور بر فراز تپه فقط برای آمریکایی‌ها بتابد، ترامپ جهان تاریک‌تری را برای دیگران رقم خواهد زد.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: فارن افرز

💡 درباره منبع:فارن افرز یک مجله آمریکایی با تمرکز بر سیاست خارجی ایالات متحده و امور بین‌الملل است. این مجله اولین بار در سپتامبر ۱۹۲۲ منتشر شد و به صورت دوماهنامه چاپ می‌شود. فارن افرز توسط شورای روابط خارجی (CFR) که یک اندیشکده خصوصی و غیرانتفاعی متخصص در سیاست خارجی و روابط بین‌الملل ایالات متحده است، منتشر می‌شود. این مجله به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نشریات در زمینه سیاست خارجی آمریکا شناخته می‌شود.

✏️ درباره نویسنده:مالکوم ترنبول از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ نخست‌وزیر استرالیا بود.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.