نشریه فارن افرز: «اسرائیل، غزه، و سلاح گرسنگی» | ۲۱ خرداد ۱۴۰۴

بررسی اتهامات دیوان کیفری بین‌المللی علیه رهبران اسرائیل در مورد استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی در غزه و چالش‌های تاریخی و معاصر پیگرد این جنایت.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز/بوید ون دایک | 📅 تاریخ: ۳۰ آوریل ۲۰۲۵ / ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


در اوایل ماه مارس، همزمان با شروع از هم گسیختن آتش‌بس با حماس، اسرائیل بار دیگر به تاکتیکی روی آورد که پیشتر در جنگ غزه به کار گرفته بود: اعمال محاصره کامل بر این منطقه، شامل قطع تمامی کمک‌های غذایی، دارویی، سوخت و برق. هدف، به گفته مقامات کابینه اسرائیل، غیرقابل تحمل کردن زندگی برای دو میلیون شهروند غزه بود تا حماس را وادار به پذیرش خواسته‌های اسرائیل در مذاکرات تمدید آتش‌بس کنند. در شبکه‌های اجتماعی، بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی، با تکرار اظهارات ایتامار بن گویر، وزیر امنیت ملی، از تصمیم دولت برای «توقف کامل» جریان کمک‌های بشردوستانه دفاع کرد و آن را راهی برای گشودن «دروازه‌های جهنم… در سریع‌ترین زمان و به مرگبارترین شکل ممکن» خواند. این یک اظهارنظر বিচ্ছিন্ন نبود؛ اسموتریچ پیشتر نیز گفته بود که مسدود کردن کمک‌ها به غزه حتی به قیمت گرسنگی جمعی غیرنظامیان، توجیه‌پذیر است. هفت هفته پس از آغاز محاصره جدید، در حالی که برنامه جهانی غذای سازمان ملل اعلام کرد که بسته شدن مرزها باعث اتمام تمامی ذخایر غذایی آن در غزه شده است، موشه سعاده، عضو کنست از حزب لیکود بنیامین نتانیاهو، به شبکه ۱۴ تلویزیون اسرائیل گفت که این همان قصد بوده است: «بله، من ساکنان غزه را گرسنه خواهم کرد، بله، این وظیفه ماست.»

در بحبوحه جنگی که ده‌ها هزار غیرنظامی با ابزارهای مستقیم‌تری کشته شده‌اند، محاصره‌های سریالی غزه توسط اسرائیل ممکن است در ابتدا موضوعی ثانویه به نظر برسد. اما این تاکتیک – و توجیهاتی که مقامات اسرائیلی برای استفاده از آن ارائه داده‌اند – به آزمونی بزرگ برای حقوق بین‌الملل تبدیل شده است. این هفته، دیوان بین‌المللی دادگستری (ICJ) به دنبال درخواست مجمع عمومی سازمان ملل برای تحقیق در مورد اینکه آیا اسرائیل با مسدود کردن آنروا، آژانس اصلی کمک‌رسانی سازمان ملل در غزه، منشور ملل متحد را نقض کرده است یا خیر، جلسات استماعی در این زمینه برگزار می‌کند. و در ماه نوامبر، دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) پیشتر نه تنها برای رهبران حماس، بلکه برای بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل و یوآو گالانت، وزیر دفاع سابق اسرائیل، به اتهام جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت، حکم بازداشت بین‌المللی صادر کرده بود. در مورد حماس، اتهامات دیوان کیفری بین‌المللی مربوط به جنایات ارتکابی در حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به غیرنظامیان اسرائیلی بود. با این حال، در قلب اتهامات علیه نتانیاهو و گالانت، جرمی متفاوت و به ندرت مورد استناد قرار گرفته است: دادستان دیوان کیفری بین‌المللی، کریم خان، آنها را به سازماندهی یک سیاست جنایتکارانه گرسنگی علیه جمعیت غیرنظامی غزه متهم می‌کند.

اساسنامه رم، معاهده ۱۹۹۸ که دیوان کیفری بین‌المللی را تأسیس کرد، در طبقه‌بندی جنایات جنگی، «استفاده عمدی از گرسنگی غیرنظامیان به عنوان یک روش جنگی» را شامل می‌شود، تاکتیکی که می‌تواند شامل «ممانعت عمدی از ارسال کمک‌های امدادی» باشد. دادستان دیوان کیفری بین‌المللی ادعا می‌کند که نتانیاهو و گالانت با اعلام علنی قصد اسرائیل برای اعمال محاصره کامل غزه و سپس اجرای اقداماتی که غزهیان را از غذا و سایر کالاهای ضروری برای بقای غیرنظامیان محروم می‌کند، مرتکب جنایت جنگی گرسنگی شده‌اند. این اولین بار در تاریخ است که یک دادگاه بزرگ، پیگرد قانونی جنایات جنگی را بر این اتهام خاص متمرکز کرده است.

با ادامه جنگ در غزه، پیامدهای محاصره‌ها گسترده بوده است. در اکتبر ۲۰۲۴، پس از یک سال جنگ که طی آن ارسال کمک‌ها اغلب به کندی صورت می‌گرفت، یک ارزیابی غذایی تحت حمایت سازمان ملل نشان داد که تقریباً چهار پنجم از جمعیت ۲.۲ میلیون نفری غزه با «گرسنگی شدید» مواجه هستند. اکنون، با تشدید چشمگیر تهاجم زمینی جدید ارتش اسرائیل، نگرانی‌ها از اینکه بحران انسانی دوباره به سطوح فاجعه‌بار قبلی برسد یا حتی از آن فراتر رود، در حال افزایش است. پیشتر در اوایل آوریل، برنامه جهانی غذا اعلام کرده بود که تمامی ۲۵ نانوایی تحت حمایت آن در غزه، که بسیاری از آنها در مراحل اولیه جنگ برای بقای غیرنظامیان حیاتی بودند، به دلیل کمبود آرد و سوخت مجبور به تعطیلی شده‌اند. از آنجایی که سوخت و برق برای راه‌اندازی تأسیسات آب شیرین‌کن که بخش عمده‌ای از آب آشامیدنی غزه را تأمین می‌کنند، مورد نیاز است، تخمین زده می‌شود که ۹۱ درصد از جمعیت نیز با ناامنی آبی مواجه هستند که کمبود مواد غذایی را تشدید کرده و شبح بیماری را دوباره زنده می‌کند. به گفته دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل متحد (OCHA)، مردم غزه اکنون وارد طولانی‌ترین دوره بدون کمک‌های امدادی از زمان آغاز خصومت‌ها در اکتبر ۲۰۲۳ شده‌اند. سخنگوی OCHA هفته گذشته گفت: «در حال حاضر، احتمالاً بدترین وضعیت بشردوستانه در طول جنگ را شاهد هستیم.»

علی‌رغم این تأثیرات آشکار سیاست‌های اسرائیل، دیوان کیفری بین‌المللی با نبردی دشوار روبروست. اولاً، این دیوان هرگز تلاش نکرده است رهبر یک کشور غربی را تحت پیگرد قانونی قرار دهد. احکام بازداشت، کشورهای عضو دیوان کیفری بین‌المللی، به‌ویژه متحدان اروپایی اسرائیل و کانادا را در موقعیت مخاطره‌آمیزی قرار داده است. اگر نتانیاهو – یا گالانت – وارد یکی از این کشورها شود، مقامات آن کشور قانوناً موظف به بازداشت او هستند. (نخست‌وزیر مجارستان، ویکتور اوربان، هنگام میزبانی از نتانیاهو در اوایل آوریل، این الزام را نادیده گرفت.) از سوی دیگر، ایالات متحده از ابتدا به شدت با پرونده علیه اسرائیلی‌ها مخالفت کرده است، و رئیس‌جمهور دونالد ترامپ قصد نابودی خود دیوان کیفری بین‌المللی را دارد، و حمایت ایالات متحده از پیگرد جنایات جنگی ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه را پس گرفته و در فوریه تحریم‌هایی را علیه مقامات دیوان کیفری بین‌المللی تصویب کرد که هدف آن دشوار ساختن فعالیت دادگاه است. دادگاه از ترس اینکه آینده‌اش در خطر باشد، برای پرداخت پیشاپیش حقوق کارکنان عجله کرده و از کشورهای عضو اتحادیه اروپا درخواست کمک اضطراری کرده است. به‌طور متناقض، همان سلاحی که دیوان کیفری بین‌المللی سعی در پیگرد آن دارد، یعنی اجبار اقتصادی، اکنون علیه خود دادگاه استفاده می‌شود. توموکو آکانه، رئیس دیوان کیفری بین‌المللی، در ماه مارس به پارلمان اروپا گفت: «دادگاه با یک تهدید وجودی روبروست.»

با این حال، محتوای پرونده دیوان کیفری بین‌المللی نیز به همان اندازه چالش‌برانگیز است. با وجود تاریخ طولانی و ویرانگر آن، اثبات گرسنگی عمدی یک جمعیت غیرنظامی بسیار دشوار است و متجاوزانی که از این تاکتیک استفاده کرده‌اند به ندرت پاسخگو بوده‌اند. بنابراین، اقدامات دیوان کیفری بین‌المللی هم فوریت شدید بحران گرسنگی جمعی در غزه و هم چالش‌های مداوم در پیگرد قانونی گرسنگی به عنوان یک جنایت را برجسته می‌کند. با وجود این موانع حقوقی دلهره‌آور، اقدام دادستان دیوان کیفری بین‌المللی توجه بین‌المللی را به شکل خاصی خطرناک از جنگ علیه غیرنظامیان جلب کرده است، شکلی که تاکنون اغلب نادیده گرفته شده است. صرف نظر از موفقیت یا عدم موفقیت پرونده دیوان کیفری بین‌المللی، سابقه‌ای که ایجاد می‌کند می‌تواند مرزهای قانونی جنگ را دوباره ترسیم کرده و دولت‌ها را مجبور به محاسبه قوانینی کند که زمانی فکر می‌کردند هرگز در مورد آنها اعمال نخواهد شد.

اگرچه میلیون‌ها غیرنظامی در قرن بیستم در نتیجه استراتژی‌های محاصره و گرسنگی جان خود را از دست دادند، تلاش برای تلقی گرسنگی به عنوان یک جنایت جنگی به طرز شگفت‌آوری اخیر است. برخلاف سایر جنایات جنگی که پس از دو جنگ جهانی مدون شدند، استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح درگیری مسلحانه تا سال ۱۹۷۷ به طور رسمی در حقوق بین‌الملل ممنوع نشده بود. از آن زمان، علی‌رغم ممنوعیت صریح، پیگرد قانونی این جنایت بسیار نادر بوده است. اکثر دادگاه‌های کیفری بین‌المللی پس از جنگ جهانی دوم، از جمله دادگاهی که در اوایل دهه ۱۹۹۰ برای سوءاستفاده‌های زمان جنگ در یوگسلاوی سابق تأسیس شد، گرسنگی اجباری را در اساسنامه تأسیس خود وارد نکردند، چه رسد به اینکه به دنبال پیگرد قانونی آن باشند.

یکی از دلایل کلیدی این بود که در سراسر قرن بیستم، محاصره‌های منجر به گرسنگی بخشی جدایی‌ناپذیر از تفکر استراتژیک غرب بود – و به عقیده بسیاری از دولتمردان، برای حفظ نظم بین‌المللی نیز ضروری بود. در طول جنگ جهانی اول، برنامه‌ریزان محاصره در آلمان و بریتانیا، جمعیت غیرنظامی را ستون فقرات ارتش‌های مدرن می‌دانستند: آنها استدلال می‌کردند که در یک جنگ تمام‌عیار، قطع واردات مواد غذایی برای غیرنظامیان دشمن نه تنها مجاز، بلکه شاید ضروری است. بنابراین، از سال ۱۹۱۴، بریتانیا محاصره دریایی را بر تمام قدرت‌های مرکزی اعمال کرد که در نهایت منجر به صدها هزار مرگ شد. در واقع، این تاکتیک، که در آلمان به نام «هانگربلوکاده» (محاصره گرسنگی) شناخته می‌شود، آنقدر به طرز وحشتناکی مؤثر بود که هم پیروزمندان و هم مغلوبان آن را سلاحی پیروزی‌بخش می‌دانستند که باعث فروپاشی اجتماعی آلمان و اتریش-مجارستان در سال ۱۹۱۸ شده بود.

در جنگ جهانی دوم، کارزارهای گرسنگی، اگر نگوییم بیشتر، اهمیت بیشتری یافتند و هم قدرت‌های متفقین و هم محور صراحتاً اذعان داشتند که هدف آنها کشتن غیرنامیان دشمن است. به عنوان مثال، ایالات متحده به عنوان بخشی از جنگ تمام عیار خود علیه ژاپن، عملیات گرسنگی را آغاز کرد، یک محاصره زیردریایی و هوایی که مواد غذایی و مواد خام را قطع می‌کرد. پس از جنگ، نازی‌ها به دلیل اقدامات گرسنگی غیرنظامیان در دادگاه‌های نورنبرگ پاسخگو شناخته شدند، اگرچه چنین اقداماتی تحت جرایم کلان‌تری مانند نابودی قرار گرفتند. برای طرف‌های پیروز متفقین، هیچ پاسخگویی وجود نداشت.

استقبال استراتژیک غرب از گرسنگی تا مدت‌ها پس از سقوط هیتلر در سال ۱۹۴۵ ادامه یافت و بحث در مورد این تاکتیک به طور قابل توجهی در بسیاری از ساختارهای حقوق بین‌الملل پس از جنگ غایب بود. به عنوان مثال، نه کنوانسیون نسل‌کشی ۱۹۴۸ و نه اعلامیه جهانی حقوق بشر، به طور صریح به گرسنگی عمدی غیرنظامیان نپرداختند. اما این تدوین کنوانسیون‌های ژنو است که واضح‌ترین پنجره را به سوی چرایی به حاشیه رانده شدن جنایات گرسنگی پس از جنگ جهانی دوم باز می‌کند.

هنگامی که نمایندگان دولتی در اواسط سال ۱۹۴۹ در ژنو برای تدوین کنوانسیون‌هایی برای حمایت از قربانیان جنگ گرد هم آمدند، بسیاری از کشورها به دنبال ایجاد تضمین‌های بشردوستانه قوی‌تر برای درگیری‌های مسلحانه بودند. به ویژه، کمیته بین‌المللی صلیب سرخ، همراه با بسیاری از نمایندگان کشورهای اشغال شده در طول جنگ جهانی دوم، از جمله اتحاد جماهیر شوروی، برای تضمین عبور آزاد کمک‌های بشردوستانه و ممنوعیت تخریب اشیاء ضروری برای بقای غیرنظامیان تلاش کردند. اما ایالات متحده و بریتانیا در مورد حفظ توانایی خود برای اعمال محاصره سرسخت بودند و با هرگونه مقرراتی که ممکن بود قدرت دریایی یا هوایی آنها را محدود کند، مقاومت کردند. آنها با پیش‌بینی محاصره‌های احتمالی آینده علیه دشمنان کمونیست یا ضد استعماری، با موفقیت این پیشنهادات را تضعیف کردند.

سازش حاصله به ایجاد زمینه برای اجماع حقوقی دوران جنگ سرد در مورد محاصره‌های گرسنگی کمک کرد. در حالی که این امر به ممنوعیت این تاکتیک نرسید، کنوانسیون‌های ژنو غارت زمین را محکوم کرد، از امدادگران محافظت کرد و به طور اسمی اصل دسترسی بشردوستانه را به رسمیت شناخت – اگرچه حمایت از این دسترسی به دلیل شرایط محدودکننده و اختیارات بازرسی گسترده، که به محاصره‌کنندگان اجازه می‌داد حتی با کوچکترین سوءظن به اینکه ممکن است به نفع دشمن باشد، مانع کمک‌رسانی شوند، به شدت تضعیف شد.

پس از سال ۱۹۴۹، قدرت‌های محاصره‌گر نتوانستند رسماً حق گرسنگی عمدی غیرنظامیان را به عنوان یک سلاح قانونی جنگی بازپس گیرند. با این وجود، آنها توانستند استثنائات قابل توجهی ایجاد کنند که در آن مرگ غیرعمدی غیرنظامیان می‌توانست تحت شرایط خاص از نظر قانونی قابل تحمل تلقی شود. به عنوان مثال، ایالات متحده در جنگ ویتنام از تاکتیک‌های گرسنگی در مقیاس وسیع استفاده کرد و به طور سیستماتیک محصولات کشاورزی را در مناطقی که گمان می‌رفت پناهگاه چریک‌های کمونیست هستند، نابود کرد. در چارچوب نوظهور، یک دولت در حال جنگ می‌توانست ادعا کند که گرسنگی دادن به مبارزان دشمن قانونی باقی می‌ماند و در نتیجه، مرگ‌های اتفاقی غیرنظامیان، هرچند غم‌انگیز، اما نتایج تقریباً اجتناب‌ناپذیر یک روش قانونی جنگ مدرن علیه دشمنان تمامیت‌خواه بود. همانطور که به خوبی شناخته شده است، تعداد کمی از قحطی‌های زمان جنگ را می‌توان از ابتدا تا انتها عمدی توصیف کرد. اغلب، آنها نتیجه سیاست‌های محاصره‌ای هستند که نیازهای نظامی را بر جان غیرنظامیان اولویت می‌دهند.

با این حال، تا دهه ۱۹۷۰، موجی از کشورهای تازه استقلال یافته، از جمله در آفریقا، خاورمیانه و سایر نقاط، به رهبری تجربه‌ای مستقیم از این نوع جنگ توسط اربابان استعماری سابق خود، فشار جدیدی را برای بدنام کردن بیشتر تاکتیک‌های گرسنگی آغاز کردند. در مذاکرات منتهی به افزودن دو پروتکل جدید به کنوانسیون‌های ژنو در سال ۱۹۷۷، این دولت‌ها برای وضع قوانین قوی علیه بمباران بی‌رویه، تخریب محصولات کشاورزی و گرسنگی فشار آوردند. با این حال، همه کشورهای پسااستعماری از ممنوعیت جامع حمایت نکردند. به عنوان مثال، نیجریه، که در طول جنگ نیجریه و بیافرا در اواخر دهه ۱۹۶۰، از معافیت‌های قانونی ۱۹۴۹ برای محاصره‌ها با تأثیر ویرانگر بهره‌برداری کرده بود، مزایای تاکتیکی گرسنگی را در سرکوب شورش‌های جدایی‌طلبانه تشخیص داد. در نتیجه، ساختار حقوقی بین‌المللی جدید، تاکتیک‌های گرسنگی را در جنگ‌های بین دولتی و در طول اشغال‌ها محدود کرد، اما از جرم‌انگاری کامل این سلاح، به‌ویژه هنگامی که توسط کشورهای فقیرتر علیه گروه‌های شورشی در جنگ‌های داخلی استفاده می‌شد، کوتاهی کرد.

این نتیجه پیامدهای چشمگیری داشت. اقلیت‌های بی‌دولت یا به حاشیه رانده شده – بیافرایی‌ها، دارفوری‌ها، کردها، تیگرایان – در برابر محاصره‌های قحطی‌آور توسط دولت‌های متخاصم آسیب‌پذیر باقی ماندند. حتی پس از اینکه اساسنامه رم گرسنگی را به عنوان یک جنایت جنگی طبقه‌بندی کرد، این نامگذاری فقط در مورد درگیری‌های مسلحانه بین دولتی اعمال می‌شد. تا سال ۲۰۱۹ طول کشید تا کشورها، از جمله آلمان، گرسنگی را به طور رسمی به عنوان یک جنایت در جنگ‌های داخلی نیز به رسمیت بشناسند. با این حال، تا قبل از پرونده دیوان کیفری بین‌المللی علیه اسرائیل، هرگز به عنوان یک جرم مستقل تحت پیگرد قانونی قرار نگرفته بود. علی‌رغم تدوین آن در حقوق معاهدات، متهم کردن یک طرف متخاصم به جنایات گرسنگی از نظر سیاسی بسیار حساس تلقی می‌شد و بیش از حد با استراتژی‌های نظامی دولت‌های قدرتمند در هم تنیده بود. گرسنگی عمدی به عنوان یک استراتژی نظامی نه تنها به دلیل ارزان، ساده و به طرز وحشیانه‌ای مؤثر بودن، بلکه به دلیل دشواری مجازات آن، ادامه یافته است.

احکام بازداشت دیوان کیفری بین‌المللی علیه رهبران اسرائیل به دنبال به چالش کشیدن این مصونیت دیرینه است. اما این پرونده همچنین مشکلات مداوم پیگرد قانونی جنایات گرسنگی را برجسته می‌کند: دادستان‌ها باید ثابت کنند که رهبری اسرائیل عمداً و آگاهانه جمعیت غیرنظامی غزه را از اشیاء ضروری برای بقای آنها محروم کرده است. با این حال، مانند نسل‌کشی، اثبات قصد اغلب بسیار دشوار است. در صورت قحطی گسترده در یک وضعیت درگیری، رهبران سیاسی یا نظامی ممکن است بتوانند هرگونه مرگ ناشی از آن را صرفاً پیامد ناگوار جنگ مدرن جلوه دهند.

علاوه بر این، نحوه اعمال محاصره‌ها نیز می‌تواند شناسایی جرایم را دشوارتر کند. به عنوان مثال، در یک کارزار بمباران، منبع معمولاً unambiguous است و نتیجه فوری و اغلب از نظر بصری چشمگیر است. در مقابل، اثرات مخرب محاصره‌ها معمولاً به‌طور غیرم مستقیم، در طول زمان و اغلب دور از چشم آشکار می‌شوند. آنها همچنین نتیجه رویه‌های اداری هستند – مجوزهای رد شده، گذرگاه‌های بسته، محموله‌های مسدود شده – که توسط بوروکرات‌های بی‌چهره نظارت می‌شوند. به قول هانا آرنت، تاکتیک‌های گرسنگی کار «قاتل پشت میزنشین» است: روشمند، پنهان و اغلب با منطقی جایگزین، مانند ضرورت‌های امنیتی یا جلوگیری از قاچاق اسلحه، پوشانده می‌شود. این فرآیند اغلب پنهان، مدت‌هاست که کارزارهای گرسنگی را از پیگرد قانونی مصون داشته است.

درگیری دو ساله سودان بین نیروهای مسلح سودان و شبه‌نظامیان نیروهای پشتیبانی سریع را در نظر بگیرید که منجر به کمبود فاجعه‌بار مواد غذایی برای تعداد بیشتری از مردم نسبت به غزه شده است. تا اواسط سال ۲۰۲۴، سازمان ملل متحد به این نتیجه رسید که ۱۸ میلیون سودانی «به شدت گرسنه» هستند، از جمله حدود ۳.۶ میلیون کودک. همانطور که الکس دی وال در فارن افرز نوشته است، «این وضعیت وخیم … پیامد مستقیم اقدامات هر دو طرف جنگ داخلی وحشتناک سودان است.» دادستان دیوان کیفری بین‌المللی تحقیقات جنایات جنگی را در منطقه دارفور سودان – منطقه‌ای که دادگاه پس از ارجاع شورای امنیت سازمان ملل در سال ۲۰۰۵ صلاحیت روشنی بر آن دارد – آغاز کرده است، جایی که نیروهای پشتیبانی سریع اکنون الفاشر، پایتخت دارفور شمالی را محاصره کرده‌اند. با این حال، علی‌رغم گزارش‌های فزاینده مبنی بر ارتباط بحران انسانی در سراسر کشور با تاکتیک‌های عمدی گرسنگی، دادگاه هنوز به طور علنی اتهاماتی مبنی بر گرسنگی به عنوان یک جنایت جنگی در چارچوب سودان مطرح نکرده است. (با این حال، در ماه آوریل، دیوان بین‌المللی دادگستری این موضوع را در پرونده نسل‌کشی که توسط دولت نظامی سودان علیه امارات متحده عربی تنظیم شده بود و ادعا می‌کرد امارات از تاکتیک‌های گرسنگی توسط نیروهای پشتیبانی سریع حمایت می‌کند، مورد بررسی قرار داد.)

بنابراین، در تبدیل جنگ غزه به اولین پیگرد قانونی جنایات گرسنگی توسط دیوان کیفری بین‌المللی، به نظر می‌رسد دادستان دیوان به این نتیجه رسیده است که اظهارات صریح و علنی رهبران اسرائیل، صرف‌نظر از موانع مختلف صلاحیتی، شواهد ملموس و غیرمعمولی از قصد را ارائه می‌دهد. به عنوان مثال، در ۹ اکتبر ۲۰۲۳، دو روز پس از حملات حماس، گالانت «محاصره کامل» غزه را اعلام کرد و دستور قطع کامل برق، غذا و سوخت را صادر کرد و از اهالی غزه به عنوان «حیوانات انسان‌نما» یاد کرد. به طور مشابه، در هفته‌های اولیه جنگ و دوباره اخیراً، نتانیاهو علناً از اجازه ورود کمک‌های بشردوستانه به غزه خودداری کرد. در طول سال اول جنگ، اسرائیل عمدتاً در پاسخ به محکومیت‌های بین‌المللی و فشار دولت بایدن، شروع به اجازه ورود مقادیر کمی کمک به غزه کرد. با این حال، اخیراً، به جای تعدیل چنین اظهارات آشکاری از قصد، رهبری اسرائیل حتی با اعمال مجدد محاصره کامل و از سرگیری کارزار بمباران خود، بر لفاظی‌های خود پافشاری کرده است. به عنوان مثال، در ماه مارس، ییسرائل کاتز، جانشین گالانت به عنوان وزیر دفاع، به سایر وزرا در صحبت از گشودن «دروازه‌های جهنم» بر روی اهالی غزه پیوست. چنین اعلامیه‌های عمومی توسط رهبری سیاسی اسرائیل، گرسنگی را از یک جنایت جنگی که هرگز تحت پیگرد قانونی قرار نگرفته بود، به چیزی تبدیل کرده است که برخی از محققان حقوق بین‌الملل آن را «میوه در دسترس» نامیده‌اند – و به تبدیل اتهام گرسنگی به محور اصلی احکام بازداشت دیوان کیفری بین‌المللی کمک کرده است.

با این حال، تمرکز دادستان دیوان کیفری بین‌المللی بر لفاظی‌های مقامات اسرائیلی، پرسش‌های عمیق‌تری را در مورد امکان‌پذیری اجرای عدالت برای جنایات گرسنگی مطرح می‌کند. آیا اگر نتانیاهو و گالانت در اظهارات عمومی خود محتاط‌تر بودند، دیوان کیفری بین‌المللی می‌توانست حکم بازداشت صادر کند؟ بیانیه مطبوعاتی اعلام تصمیم دیوان کیفری بین‌المللی نشان می‌دهد که اگر رهبری اسرائیل از اعلام صریح محاصره گرسنگی – صرف نظر از نتیجه این تاکتیک – اجتناب می‌کرد، اتهامات ممکن بود به جای آن به «مسئولیت فرماندهی» برای حملات مستقیم به غیرنظامیان و جنایات علیه بشریت محدود شود. اینها به خودی خود جرایم جدی هستند، اما شاید کمتر از جنایت گرسنگی، با دلالت بر قصد نابودی یک گروه غیرنظامی به طور کامل یا جزئی، آسیب‌رسان باشند.

با توجه به بادهای مخالف سیاسی عظیمی که اکنون با دیوان کیفری بین‌المللی روبرو است، پرونده علیه اسرائیل ممکن است به جایی نرسد. با این حال، تمرکز دادگاه بر جنایت گرسنگی می‌تواند پیامدهای قانونی برای سایر درگیری‌های اخیر و در حال وقوع داشته باشد. در اطراف دریای سرخ و در آفریقای مرکزی، طرف‌های متخاصم همچنان از تاکتیک‌های محاصره و کارزارهای گرسنگی تا حد زیادی بدون مانع استفاده می‌کنند. به دنبال سوابق تعیین شده در ژنو در سال ۱۹۴۹، دولت‌هایی که از این تاکتیک‌ها استفاده می‌کنند همچنان ادعا می‌کنند که قحطی‌های ناشی از آن یا وجود ندارند، یا پیامدهای ناخواسته اقدامات قانونی علیه مبارزان دشمن هستند. اگرچه بعید است که به وضعیت اسفبار فلسطینیان کمکی کند، احکام بازداشت علیه رهبران اسرائیل نقطه عطف قانونی کوچک اما مهمی را نشان می‌دهد و به طور بالقوه آستانه لازم برای اثبات قصد را در پیگردهای قانونی آینده، چه در دادگاه‌های داخلی و چه بین‌المللی، روشن و حتی کاهش می‌دهد. دستگیری اخیر رودریگو دوترته، رئیس‌جمهور سابق فیلیپین در لاهه نشان می‌دهد که چنین تلاش‌هایی لزوماً بی‌ثمر نیستند.

زمان‌بندی تصمیم دیوان کیفری بین‌المللی مهم است، زیرا نه تنها با هشدار فزاینده در مورد تهدید قحطی گسترده در شمال غزه، بلکه با یک تغییر بلندمدت حیاتی در نگرش جهانی نسبت به استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح، همزمان بود. مطمئناً، این تاکتیک همچنان با اولویت‌های استراتژیک قدرتمندترین کشورهای جهان در هم تنیده است، در حالی که چین برای محاصره احتمالی خفه‌کننده تایوان آماده می‌شود و وزارت دفاع ایالات متحده همچنان محاصره‌های گرسنگی را به عنوان روش‌های بالقوه قانونی جنگ علیه مبارزان دشمن می‌پذیرد. با این حال، از اواخر دهه ۱۹۹۰، وکلای مترقی، سازمان‌های غیردولتی و سایر نیروهای فعال، هم دولت‌ها و هم دادگاه‌ها را برای بدنام کردن کارزارهای گرسنگی تحت فشار قرار داده‌اند و درگیری‌های اخیر هزینه‌های غیرقابل قبول غیرنظامیان آنها را برجسته کرده است.

اکنون، پرونده دیوان کیفری بین‌المللی علیه اسرائیل – و این مفهوم که حتی متحدان قدرتمند غرب نیز می‌توانند پاسخگو باشند – این هنجارهای جهانی در حال تغییر را به بوته آزمایش می‌گذارد. در اواخر آوریل، گاردین گزارش داد که خان، دادستان دیوان کیفری بین‌المللی، برای صدور احکام بازداشت بیشتر علیه مقامات اسرائیلی درخواست داده است، که نشان می‌دهد این پرونده ممکن است گسترده‌تر شود. در حالی که قدرت‌های بزرگ اروپایی به دنبال افزایش سریع توانایی‌های دفاعی خود در جهانی هستند که چتر دفاعی ایالات متحده دیگر تضمین شده نیست، دولت‌های آنها با یک انتخاب روبرو هستند: آنها می‌توانند یا اصول بین‌المللی را که اغلب از آنها دفاع می‌کنند، اجرا کنند یا ادعای رهبری اخلاقی خود را رها کنند. به همان اندازه حیاتی، کشورهای بزرگ در جنوب جهانی که مدت‌هاست و به درستی از دادگاه‌های بین‌المللی به دلیل هدف قرار دادن تنها بازیگران غیرغربی و دشمنان آشکار غرب انتقاد کرده‌اند، اکنون باید قدم پیش بگذارند. اگر این دولت‌ها مایل به بازپس‌گیری ردای دفاع از حقوق بین‌الملل هستند، باید از تلاش‌های دیوان کیفری بین‌المللی و دیوان بین‌المللی دادگستری نه تنها در حرف، بلکه در عمل حمایت کنند. در غیر این صورت، این دو دادگاه و قوانین بین‌المللی که به دنبال اجرای آنها هستند، ممکن است به بی‌اهمیتی محکوم شوند.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: Foreign Affairs

💡 درباره منبع: فارن افرز یک نشریه آمریکایی در زمینه روابط بین‌الملل و سیاست خارجی ایالات متحده است که به صورت دوماهه توسط شورای روابط خارجی منتشر می‌شود. این نشریه در سال ۱۹۲۲ تأسیس شد.

✏️ درباره نویسنده: بوید ون دایک همکار آکسفورد مارتین در دانشگاه آکسفورد و نویسنده کتاب “”آماده‌سازی برای جنگ: شکل‌گیری کنوانسیون‌های ژنو”” است.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.