نشریه فارن افرز : “نظم نوین اوراسیایی: آمریکا باید راهبردهای آتلانتیک و اقیانوس آرام خود را به هم پیوند دهد” | ۳۰ مهر ۱۴۰۴
در مواجهه با اتحاد چین و روسیه، واشنگتن باید از سیاست جداسازی متحدان اروپایی و آسیایی خود دست بردارد و یک راهبرد یکپارچه اوراسیایی اتخاذ کند.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: Foreign Affairs / Julianne Smith and Lindsey Ford | 📅 تاریخ: October 21, 2025 / ۳۰ مهر ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
در ۲۸ اکتبر ۲۰۲۴، گروهی از مقامات اطلاعاتی کره جنوبی، اعضای ناتو و سه شریک دیگر این ائتلاف در منطقه هند-اقیانوسیه—استرالیا، ژاپن و نیوزیلند—را در جریان تحولی تکاندهنده در جنگ اوکراین قرار دادند: اعزام هزاران نیروی کره شمالی به منطقه کورسک روسیه برای کمک به تلاشهای جنگی مسکو. این واقعیت که سئول برترین تحلیلگران اطلاعاتی خود را برای این جلسه توجیهی به بروکسل فرستاد، تقریباً به اندازه تصمیم کره شمالی برای ورود به جنگ اوکراین، خیرهکننده بود.
هر دو تحول بازتاب یک واقعیت جدید بودند. دشمنان ایالات متحده به روشهای بیسابقهای با یکدیگر هماهنگ میشوند و یک صحنه رقابت متحدتر در اوراسیا ایجاد میکنند. در پاسخ، متحدان آمریکا در حال ائتلاف هستند. برای چند سال، ایالات متحده این تلاش را رهبری کرد. در سال ۲۰۲۱، آکوس (AUKUS)، یک توافق امنیتی با استرالیا و بریتانیا را تشکیل داد. در سال ۲۰۲۲، ناتو شروع به دعوت از کشورهای آسیایی برای شرکت در اجلاسهای سالانه خود کرد. و در سال ۲۰۲۴، ژاپن، کره جنوبی، ایالات متحده و اتحادیه اروپا ائتلافی برای کاهش تسلط چین بر زنجیرههای تأمین دارویی ایجاد کردند.
با این حال، امروز به نظر میرسد که ایالات متحده در حال کنار گذاشتن رویکرد فرامنطقهای به رقابت قدرتهای بزرگ است. در ماه مه، البریج Colby، معاون وزیر دفاع در امور سیاستگذاری، مقامات بریتانیایی را از اعزام یک ناو هواپیمابر در یک مأموریت برنامهریزی شده به هند-اقیانوسیه منصرف کرد. جان کلام موضع Colby، به گفته یک منبع ناشناس به نقل از پولیتیکو، ساده بود: «ما شما را آنجا نمیخواهیم.» او از آنها خواست که به جای آن بر تهدیدات نزدیکتر به خانه—یعنی روسیه—تمرکز کنند.
واشنگتن اکنون متحدان آسیایی و اروپایی خود را تشویق میکند که به محلههای خود بچسبند—یک سیاست خارجی بازگشتی که برای لحظه کنونی نامناسب است. چین و روسیه در حال هماهنگ کردن تخلفات خود و به اشتراک گذاشتن سلاح و دانش فنی هستند. آنها با هم، تهدیدی سهمگینتر از هر آنچه ایالات متحده در دهههای اخیر با آن روبرو بوده، ایجاد میکنند. خطوط بین آسیا و اروپا در حال محو شدن است و بحرانها در یک قاره، اثرات سرریز در قاره دیگر دارند. ایالات متحده باید سعی کند بر شبکههای جدیدی که متحدانش در حال ایجاد آن هستند تأثیر بگذارد، نه اینکه در برابر آنها مقاومت کند. در غیر این صورت، واشنگتن ممکن است خود را در حاشیه یک نظم نوین جهانی بیابد.
ضرورت اتحاد: پیوند امنیت آسیا و اروپا
برتری آمریکا به امنیت آسیا و اروپا بستگی دارد. در دهه ۱۹۴۰، نیکلاس اسپایکمن، دانشمند علوم سیاسی، بر اهمیت فرماندهی بر لبههای ساحلی یا «ریملندهای» اوراسیا تأکید کرد. او نوشت: «هر کس ریملند را کنترل کند، بر اوراسیا حکومت میکند. هر کس بر اوراسیا حکومت کند، سرنوشت جهان را کنترل میکند.»
از آن زمان، هر رئیسجمهور آمریکا—به استثنای دونالد ترامپ—با اعتقاد اسپایکمن همنظر بوده است. آنها همچنین معتقد بودهاند که ایالات متحده هرگز نباید دوباره اجازه ظهور یک بلوک قدرتمند اوراسیایی را بدهد که بتواند منافع آمریکا را تهدید کند. هرگونه همسویی قدرتهای منطقهای، چه به عنوان متحد و چه در مخالفت هماهنگ با ایالات متحده، میتواند تهدیدی برای برتری آمریکا باشد. وقتی این اتفاق در دهه ۱۹۱۰ و دوباره در دهه ۱۹۳۰ رخ داد، ایالات متحده به دو جنگ جهانی ویرانگر کشانده شد. بنابراین، در حالی که رهبران آمریکا پس از جنگ جهانی دوم خود را قاطعانه به امنیت آسیا و اروپا متعهد کردند، بیشتر ۵۰ سال بعد را صرف تلاش برای جدا نگه داشتن دشمنان آمریکا و دور نگه داشتن متحدان آمریکا از یکدیگر کردند.
این رویکرد برای دههها سلطه آمریکا را حفظ کرد. اما دیگر مناسب هدف نیست. ایالات متحده اکنون با چشمانداز ظهور یک بلوک نظامی-صنعتی اوراسیایی روبروست. چین، بزرگترین اقتصاد جهان بر اساس برابری قدرت خرید، در حال ایجاد شراکتی با روسیه است که از هر نظر جز نام، یک اتحاد است. هر دو کشور دارای ارتشهای قدرتمند و سالها تجربه در اجرای عملیاتهای ترکیبی مانند حملات سایبری، اختلالات دریایی و کارزارهای اطلاعات نادرست هستند. سال گذشته، روسیه یک پیمان دفاعی متقابل با کره شمالی امضا کرد. چین با بلاروس و صربستان رزمایشهای نظامی مشترک انجام داده است. در همین حال، چین و روسیه از نهادهایی مانند سازمان همکاری شانگهای و بریکس برای مشروعیت بخشیدن به برنامههای خود استفاده میکنند.
اگرچه این ائتلاف سست دشمنان بیشتر ناشی از نارضایتیهای مشترک است تا منافع مشترک، ایالات متحده نمیتواند آن را نادیده بگیرد. واشنگتن باید با سرمایهگذاری در روابط فرامنطقهای، اتحادهای خود را یکپارچه کند. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، این نیاز را تشخیص داد و به دنبال ایجاد «عضله اتحادهای دموکراتیک» بود. پیمان آکوس، به عنوان مثال، تلاشی بلندپروازانه برای ایجاد ارتباط بین صنایع دفاعی متحد در سراسر اقیانوس اطلس و آرام به روشهای اساساً جدید بود.
با کمک فناوریهای چینی و نیروهای کره شمالی به تلاشهای جنگی روسیه در اوکراین، شرکای اروپایی میدانند که نمیتوانند در حاشیه ژئوپلیتیک آسیا بنشینند. و شرکای هند-اقیانوسیه میفهمند که آنچه امروز در اوکراین اتفاق میافتد، میتواند بر رویکرد چین در قبال تایوان در فردا تأثیر بگذارد. همانطور که وزیر خارجه سابق ژاپن، یوشیماسا هایاشی، گفته است، امنیت در اروپا و امنیت در اقیانوس آرام «از هم جدا نیستند.» طی هفت سال گذشته، فرانسه، آلمان، هلند، بریتانیا و اتحادیه اروپا همگی راهبردهای جدیدی برای هند-اقیانوسیه تدوین کردند که بر اهمیت همکاری با دموکراسیهای آسیایی برای ایجاد زنجیرههای تأمین مقاوم و حفاظت از آزادی دریانوردی تأکید میکند.
از ژانویه، ایالات متحده در برابر روابط رو به رشد بین شرکای آسیایی و اروپایی خود مقاومت کرده است. در سپتامبر، ترامپ گفت که «اصلاً نگران» تشکیل یک محور چینی-روسی علیه ایالات متحده نیست. در گفتگوی شانگری-لا در سال ۲۰۲۵، بزرگترین کنفرانس سالانه دفاعی آسیا، پیت هگزت، وزیر دفاع آمریکا، از متحدان اروپایی ایالات متحده خواست تا «مزیت نسبی خود را در قاره خود به حداکثر برسانند» و به آنها یادآوری کرد که «حرف N در ناتو به معنای آتلانتیک شمالی است.» در گزارشهای جلسات بین مقامات پنتاگون و متحدان اروپایی دیگر به امنیت هند-اقیانوسیه اشارهای نمیشود، در حالی که در چند سال گذشته به طور مکرر به آن اشاره میشد. و جلسات بین ایالات متحده و کشورهای آسیایی دیگر به اهمیت صلح در اوکراین اشاره نمیکنند.
جدا کردن متحدان آسیایی و اروپایی از یکدیگر، ایالات متحده و دوستانش را ضعیفتر خواهد کرد. خطر یک بحران چند جبههای در حال افزایش است. واشنگتن و متحدانش باید برای بازدارندگی چندین دشمن در مناطق مختلف آماده شوند. توانایی یا عدم توانایی آنها در ایجاد یک جبهه متحد، محاسبات رهبران در پکن و مسکو را شکل خواهد داد. دوستان و دشمنان ایالات متحده در حال همسویی مجدد هستند. واشنگتن میتواند در حاشیه بنشیند یا سعی کند نظم نوظهور را به نفع خود شکل دهد.
خطر مضاعف: همکاری چین و روسیه
چین و روسیه به روشهایی همکاری میکنند که ایالات متحده برای آن آماده نیست. این دو کشور از روابط خود و همچنین از شراکتهای مربوطه خود با کره شمالی و ایران برای ایجاد مشکل استفاده میکنند. در آسیا و اروپا، پکن و مسکو از عملیاتهای «منطقه خاکستری» برای ارعاب متحدان آمریکا، تضعیف ارتشهای آنها و زیر سؤال بردن وحدت و توانایی گروههای دموکراتیک مانند اتحادیه اروپا، گروه ۷ و ناتو استفاده میکنند. به عنوان مثال، چین و روسیه با انجام گشتهای هوایی مشترک در سواحل ژاپن و کره جنوبی سعی در ترساندن آنها داشتهاند. مقامات اروپایی کشتیهای مرتبط با چین و روسیه را به دلیل خرابکاری در کابلهای زیردریایی در دریای بالتیک مورد تحقیق قرار دادهاند.
چین و روسیه همچنین در حال یکپارچهسازی قابلیتهای خود به روشهایی هستند که جنگهای آینده را شکل خواهد داد. بمبارانهای چندین ساله ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در اوکراین بدون دسترسی به سلاحها، فناوریها و پرسنل چینی، ایرانی و کره شمالی ممکن نبود. و مقامات آمریکایی گفتهاند که مسکو با ارسال فناوریهای رادارگریز، زیردریایی، موشکی و ماهوارهای که قبلاً تمایلی به اشتراکگذاری آنها نداشت، به پکن و پیونگیانگ پاسخ میدهد.
خوشبختانه، دوستان واشنگتن در حال انجام این کار هستند. همانطور که روسیه برای ادامه حمله به اوکراین به کمکهای چین و کره شمالی متکی بوده است، ناتو نیز توانسته است دفاع اوکراین را حفظ کند زیرا استرالیا، ژاپن و کره جنوبی به آرامی در حال پر کردن مجدد ذخایر گلولههای توپخانه ۱۵۵ میلیمتری و موشکهای پاتریوت آمریکا بودهاند. به طور مشابه، استقرارهای اروپایی در صحنه هند-اقیانوسیه، اگرچه محدود، به حفظ حضور متحدان در اطراف دریای چین جنوبی و در تنگه تایوان کمک کرده است، به ویژه با انتقال کشتیهای آمریکایی به خاورمیانه و جاهای دیگر.
این طرحها شروع خوبی هستند، اما ایالات متحده و متحدانش باید برای مقابله با چین و روسیه کارهای بسیار بیشتری انجام دهند. پتانسیل کمک چین یا روسیه به یکدیگر، خطر یک درگیری چند جبههای را نیز افزایش میدهد. در ماه ژوئیه، مارک روته، دبیرکل ناتو، هشدار داد که در صورت وقوع بحران بر سر تایوان، چین ممکن است از روسیه بخواهد تا واشنگتن و شرکایش را «با حمله به خاک ناتو در اروپا مشغول نگه دارد.» مسکو همچنین میتواند کشورها را از کمک به تایوان از طریق ابزارهای غیرجنبشی، مانند حمله سایبری به شبکههای برق اروپا، منصرف یا بازدارد.
ایالات متحده و دوستانش همچنین باید تولید صنعتی دفاعی را برای پر کردن شکافهای موجود در زرادخانههای یکدیگر هماهنگ کنند. آنها باید هدف خود را دو برابر کردن تولید کلی سلاحهای دوربرد، مهمات و پهپادها در پنج سال آینده قرار دهند. اگر ایالات متحده و متحدانش منابع خود را به اشتراک نگذارند، ممکن است در یک درگیری آینده با کمبودهای حیاتی روبرو شوند. بازیهای جنگی که توسط مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی انجام شده، نشان داده است که ایالات متحده ممکن است در هشت روز اول جنگ با چین بر سر تایوان، مهمات خود را تمام کند.
خطر انزوا: آمریکا و اتحادهای جدید
متحدان آمریکا پیش از این نیاز به همکاری نزدیکتر با یکدیگر را درک کردهاند. در واقع، شرکای آسیایی و اروپایی از دیرباز به عنوان راهی برای پوشش ریسک در برابر ایالات متحده به یکدیگر روی آوردهاند. زمانی که واشنگتن غیرقابل اعتماد یا غیرقابل پیشبینی است، روابط بین آسیا و اروپا تمایل به تقویت دارد. عقبنشینی اولین دولت ترامپ از تجارت آزاد، اتحادیه اروپا را بر آن داشت تا قراردادهای تجاری جامعی با ژاپن و ویتنام امضا کند. در دوره دوم دولت ترامپ، اتحادیه اروپا در حال نهایی کردن قراردادهای تجاری جدید با هند و اندونزی است.
به دلیل همکاری چین و روسیه و سیاست خارجی نامنظم ایالات متحده، کشورها در اقیانوس اطلس و آرام در حال همسویی در مسائل امنیتی در مقیاسی هستند که پیش از این دیده نشده است. در سال ۲۰۲۳، ژاپن و بریتانیا توافقنامهای را امضا کردند که راه را برای آموزش مشترک و استقرارهای چرخشی باز میکند. فرانسه و فیلیپین در حال بررسی توافق مشابهی هستند. در همان سال، استرالیا به اولین عضو غیر ناتو در مرکز هماهنگی تحرکات اروپا، یک سازمان لجستیکی که به اعضای خود اجازه میدهد کشتیها و هواپیماهای نظامی را برای حمل و نقل به اشتراک بگذارند، تبدیل شد.
واشنگتن به جای مقاومت یا نادیده گرفتن این همکاری، باید آن را شکل دهد. رهبران اروپایی پیش از این علاقه خود را برای پیوستن نهایی به توافق جامع و مترقی برای مشارکت ترانس-پاسیفیک آسیا نشان دادهاند، اقدامی که میتواند واشنگتن را خارج از یک بلوک تجاری که تقریباً ۳۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را نمایندگی میکند، قرار دهد.
یک بلوک یکپارچهتر از کشورهای دوست باید برای واشنگتن یک مزیت باشد. متحدان آن بالاخره در حال گام برداشتن برای به اشتراک گذاشتن بارهای بینالمللی هستند. فرانسه، هند و اتحادیه اروپا، به عنوان مثال، در حال همکاری برای بهبود نظارت دریایی در اقیانوس هند هستند. آلمان در حال ارائه آموزش دریایی به کشورهایی مانند فیلیپین است که با تجاوز چین در دریای چین جنوبی روبرو هستند. و نیروهای استرالیایی نیروهای نظامی اوکراینی را در بریتانیا آموزش دادهاند.
اما اشکال دیگر هماهنگی بین متحدان میتواند برای ایالات متحده خطرناک باشد. ایتالیا، ژاپن و بریتانیا به طور مشترک در حال طراحی یک هواپیمای جنگنده جدید هستند—یک بستر آزمایشی برای پروژههای آینده. برای دههها، قابلیت همکاری متحدان بر روی فناوریهای آمریکایی متمرکز بوده است. اگر متحدان آسیایی و اروپایی خودشان را بسازند، چنین یکپارچگی میتواند دشوارتر شود.
اگر ایالات متحده از گروهها یا نهادهای جدیدی که توسط متحدانش تشکیل شدهاند، خودداری کند، شانس خود را برای تعیین شرایط تجارت و امنیت بینالمللی از دست خواهد داد. اتحادیه اروپا و اعضای توافق جامع و مترقی برای مشارکت ترانس-پاسیفیک پیش از این علاقه خود را برای همسویی قوانین تجارت دیجیتال در سراسر آسیا و اروپا بدون ورودی آمریکا ابراز کردهاند. چنین شبکههایی در نهایت میتوانند به طور مستقیمتری علیه سیاست آمریکا همسو شوند یا مقاومت خود را در برابر اهداف چین یا روسیه نرم کنند.
بلوک جدید در صحنه: چالش برای نظم آمریکایی
همسویی مجدد متحدان و دشمنان آمریکا میتواند نهادهایی را که برتری آمریکا را ممکن ساختهاند، تضعیف کند. اگرچه قلب صنعتی ایالات متحده عضله لازم برای پیروزی در جنگ جهانی دوم را فراهم کرد، اما این توانایی واشنگتن در تعیین شرایط قوانین بینالمللی بود که سلطه آمریکا را در طول جنگ سرد تقویت کرد. چین و روسیه این قدرت را درک میکنند و به دنبال آن برای خود هستند. نهادهای فرامنطقهای مانند سازمان همکاری شانگهای و بریکس، جایگزین نهادهای بینالمللی، از جمله سازمان ملل، به عنوان مکانهایی برای همکاری چندجانبه شدهاند.
اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای در تیانجین در ماه سپتامبر، آنچه را که برای ایالات متحده در خطر است، آشکار کرد. در این نشست، که با حضور بیش از ۲۰ رهبر جهان و دبیرکل سازمان ملل برگزار شد، شی جینپینگ، رهبر چین، به وضوح اعلام کرد که دولتش مایل نیست اجازه دهد «قوانین داخلی چند کشور» بر امور جهانی مسلط شود. کشورهای سازمان همکاری شانگهای تشکیل یک بانک توسعه جدید را اعلام کردند که به صفوف یک نهاد مشابه به رهبری بریکس و همچنین بانک سرمایهگذاری زیربنایی آسیایی چین خواهد پیوست.
نهادهایی مانند سازمان همکاری شانگهای و بریکس برای دههها وجود داشتهاند، اما چون نتایج متفاوتی برای چین و روسیه به همراه داشتهاند، به راحتی نادیده گرفته شدهاند. با این وجود، نهادهای فرامنطقهای به چین و روسیه در ساختن یک نظم نوین جهانی برتری میدهند.
تلاشهای چین و روسیه برای بازسازی نظم جهانی، متحدان آمریکا را نگران کرده و آنها را به گرد هم آمدن به روشهای جدید و قدرتمند واداشته است. پس از تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین، ناتو روابط خود را با استرالیا، ژاپن، نیوزیلند و کره جنوبی تعمیق بخشید. اتحاد اطلاعاتی «پنج چشم»—شامل استرالیا، کانادا، نیوزیلند، بریتانیا و ایالات متحده—گامهایی برای افزایش اشتراک اطلاعات و تقویت امنیت زنجیرههای تأمین برداشته است.
متحدان آمریکا بدون واشنگتن نمیتوانند به پتانسیل کامل خود دست یابند. دولت ترامپ میتواند از این شتاب برای تشویق متحدان به پذیرش مسئولیت بیشتر استفاده کند. یک نشست ترکیبی از دو «کوآد» که ایالات متحده به آنها تعلق دارد—در هند-اقیانوسیه با استرالیا، هند و ژاپن، و در اروپا با فرانسه، آلمان و بریتانیا—میتواند به این دو گروه منطقهای در هماهنگی کنترلهای صادراتی، سیاستهای صنعتی و توسعه فناوری کمک کند.
متحدان آمریکا چه ایالات متحده به آنها بپیوندد یا نه، به همکاری با یکدیگر ادامه خواهند داد. اما بدون دخالت واشنگتن نمیتوانند به پتانسیل کامل خود برسند. هشتاد سال پیش، رهبری و دیپلماسی جسورانه آمریکا برای ایجاد نظم جهانی لازم بود. برای بازسازی آن به رهبری به همان اندازه نوآورانه نیاز خواهد بود. سیستم اتحاد آمریکا که برای دوران قبلی ساخته شده بود، باید برای انعکاس واقعیت جدید همسویی دشمنان، بازنگری شود. بدون رهبری آمریکا، ائتلافهای متحد ممکن است عضله لازم برای مقابله موفقیتآمیز با پکن و مسکو را نداشته باشند.
به تنهایی، ایالات متحده نمیتواند همسویی چین و روسیه را مدیریت کند. اما واشنگتن همچنین نمیتواند هیچ درگیری در اوراسیا را که از آن ناشی میشود، نادیده بگیرد. متحدان آمریکا به سرعت در حال تغییر روابط خود هستند، چه واشنگتن بخواهد یا نه؛ این شبکهها بسته به نحوه تعامل واشنگتن با آنها میتوانند به منافع آمریکا خدمت کنند یا به آن آسیب برسانند. اگر ایالات متحده نتواند روابط خود را با شرکای آسیایی و اروپایی بازتنظیم کند، خطر ماندن در حاشیه یک نظم جهانی در حال تغییر سریع را به جان میخرد.
 
 
				 
 
 

 
					 
 
 
 
 
 

 

 
