نشریه فارن افرز: «برای یک معامله بزرگ، جسورانه و بسیار بد با کره شمالی آماده شوید» | ۲۱ خرداد ۱۴۰۴

چرا دونالد ترامپ ممکن است در دور دوم ریاست جمهوری خود به دنبال یک معامله هسته‌ای بزرگ و بحث‌برانگیز با کره شمالی باشد و این توافق چه پیامدهایی برای امنیت منطقه و متحدان آمریکا خواهد داشت.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز/ویکتور چا | 📅 تاریخ: ۲۹ مه ۲۰۲۵ / ۹ خرداد ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، رویکردهای ایالات متحده را در قبال تجارت، اوکراین، خاورمیانه و موارد دیگر متزلزل کرده است. اما تاکنون، دولت ترامپ توجه چندانی به کره شمالی نداشته است، حتی با وجود اینکه این دیکتاتوری سرکش قوی‌تر و تحریک‌آمیزتر شده است. تنها در سال جاری، کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، نه آزمایش موشکی انجام داده، ۱.۵ میلیارد دلار ارز دیجیتال سرقت کرده، نیروهای بیشتری را برای حمایت از جنگ وحشیانه تجاوزکارانه روسیه در اوکراین اعزام کرده و بزرگترین ناوشکن موشکی مدرن ارتش خود را، یک کشتی جنگی ۵۰۰۰ تنی مجهز به تسلیحات پیشرفته، رونمایی کرده است. کیم با فروش میلیاردها دلار تسلیحات به روسیه، خزانه‌های خود را پر کرده، ارتش خود را با درس‌های آموخته‌شده از جنگ اوکراین بهبود بخشیده و نیروهای هوایی، موشکی، دریایی و هسته‌ای خود را با پشتیبانی فنی و سخت‌افزاری مسکو تقویت کرده است.

رها کردن کره شمالی به حال خود، پایان خوشی نخواهد داشت. اگر این کشور بدون چالش باقی بماند، می‌تواند آزمایش‌های هسته‌ای بیشتری انجام دهد؛ روابط خود را با چین، ایران و روسیه تقویت کند؛ و سلاح‌های پیشرفته‌تری بسازد که بتوانند به طور معتبر سرزمین اصلی ایالات متحده را تهدید کنند. در صد روز اول ریاست جمهوری اول و دوم ترامپ، پیونگ‌یانگ اقدامات خصمانه‌تری علیه ایالات متحده و کره جنوبی انجام داده است تا در هر دوره مشابهی از زمان دولت نیکسون. نادیده گرفتن چنین سیگنال‌های شومی، قصور در امنیت ملی خواهد بود.

دولت ترامپ برای متوقف کردن این تحولات، باید گفتگو با کره شمالی را از سر بگیرد. سوال این است که چگونه. هرگونه بررسی سیاست داخلی دولت ایالات متحده به طور قابل پیش‌بینی، شکست‌های سیاست‌های گذشته را محکوم خواهد کرد، و دلیل خوبی هم دارد: کره شمالی در طول دولت بایدن، ۱۶۲ اقدام تحریک‌آمیز، از جمله آزمایش‌های موشکی، بمب‌گذاری‌ها و تجاوز به کره جنوبی، انجام داد – بیشتر از مجموع سه دولت قبلی. در مقابل، ترامپ از «رابطه عالی» خود با رهبر کره شمالی، که در طول سه نشست سران در دوره اول ریاست جمهوری‌اش، ابتدا در سنگاپور در سال ۲۰۱۸، سپس در هانوی و در منطقه غیرنظامی بین کره شمالی و جنوبی در سال ۲۰۱۹، ایجاد شد، تمجید کرده است. اما از آن زمان تاکنون هیچ تعامل اساسی بین رهبران دو کشور صورت نگرفته است و این امر به کره‌شمالی‌ها اجازه داده است تا به میل خود و به ضرر منافع امنیتی ایالات متحده و متحدانش عمل کنند. ترامپ، که همواره یک معامله‌گر نمایشی بوده است، بعید است این وضعیت را برای مدت طولانی تحمل کند. و با در اولویت قرار گرفتن برنامه‌های «اول آمریکا» در سیاست خارجی ایالات متحده، ترامپ ممکن است مایل باشد برای دستیابی به توافق با کیم، امتیازات قابل توجهی بدهد. این هدف درستی است؛ دستیابی به آن موضوعی کاملاً متفاوت است. کره شمالی اکنون از اهرم فشار بسیار بیشتری نسبت به گذشته اخیر برخوردار است. برای اینکه این کشور محدودیت‌ها را بپذیرد و با ایالات متحده توافق‌نامه‌ای امضا کند، واشنگتن ممکن است مجبور شود به پیونگ‌یانگ امتیازات بزرگی ارائه دهد و خطراتی را برای امنیت ملی خود بپذیرد و متحدان خود را شوکه کند.

کره شمالی اکنون در موقعیت بسیار متفاوتی نسبت به سال‌های ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ قرار دارد، زمانی که ترامپ برای اولین بار با کیم تعامل کرد. اولاً، ولادیمیر پوتین، رهبر روسیه، در حال حاضر هر آنچه کیم می‌توانست بخواهد و بیشتر از آن را به کره شمالی ارائه می‌دهد – غذا، سوخت، ارز سخت، فناوری نظامی و یک پیمان دفاعی و تضمین امنیتی در ژوئن ۲۰۲۴ که یادآور دوران جنگ سرد است. این امر به ویژه برای کیم، با توجه به وضعیت وخیم اقتصاد کره شمالی پس از سه سال و نیم قرنطینه کووید-۱۹، حیاتی بوده است. کیم همچنین با همسویی فزاینده بین چین، ایران و روسیه برای اقدام هماهنگ جهت تضعیف نظم جهانی، جسورتر شده است. رژیم تحریم‌های سازمان ملل علیه کره شمالی در نتیجه وتوی روسیه در سال ۲۰۲۴ برای تمدید قطعنامه ۱۷۱۸ شورای امنیت سازمان ملل، که مجموعه‌ای از تحریم‌های اقتصادی را علیه کره شمالی پس از آزمایش هسته‌ای اکتبر ۲۰۰۶ آن وضع کرده و یک هیئت سازمان ملل را برای نظارت بر پایبندی همه کشورهای عضو سازمان ملل به تحریم‌ها تأسیس کرده بود، عملاً از بین رفته است. امروزه، نه پکن و نه مسکو به هیچ یک از تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه کره شمالی پایبند نیستند. در نتیجه، تجارت همه چیز از غذاهای دریایی گرفته تا نفت، از طریق مرزهای چین و روسیه به کره شمالی سرازیر می‌شود.

پیونگ‌یانگ از زمان دیدار کیم و ترامپ در هفت سال پیش، زرادخانه تسلیحاتی خود را به طور قابل توجهی افزایش داده است و طبق برآوردهای عمومی، حدود ۵۰ سلاح هسته‌ای، از جمله کلاهک‌های هسته‌ای تاکتیکی کوچک‌شده، و مواد شکافت‌پذیر کافی برای ۴۰ سلاح دیگر در اختیار دارد. زرادخانه کیم با موشک‌های بالستیک قاره‌پیمای سوخت جامد و موشک‌های بالستیک پرتاب‌شونده از زیردریایی، وسایل نقلیه مافوق صوت گلاید، پهپادهای شناسایی استراتژیک و زیردریایی‌های هسته‌ای تاکتیکی و هسته‌ای، همچنان در حال گسترش است. ناکامی جامعه بین‌المللی در متوقف کردن گسترش تسلیحات کره شمالی از زمان فروپاشی آخرین تلاش برای توافق در سال ۲۰۰۹، به پیونگ‌یانگ اجازه داده است تا زرادخانه‌ای مدرن با این اندازه و گستردگی به دست آورد. کیم بیش از هر زمان دیگری کارت و اهرم فشار در اختیار دارد.

برای ایالات متحده، این زمینه جدید، تعامل مجدد با کره شمالی را بر اساس خطوط قدیمی عملاً بی‌فایده می‌سازد. تلاش‌های گذشته، مانند چارچوب مورد توافق ۱۹۹۴ در دوران دولت کلینتون یا مذاکرات شش‌جانبه تحت رهبری دولت جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۵، که هر دو منجر به موافقت کره شمالی با برداشتن گام‌های تدریجی به سوی خلع سلاح هسته‌ای در ازای انرژی و لغو تحریم‌ها شد، اکنون به عنوان راهنما عمل نخواهند کرد. هر توافقی در نهایت نتوانست تعهد واقعی کره شمالی به خلع سلاح هسته‌ای را جلب کند. علاوه بر این، کره شمالی از حمایت اقتصادی روسیه و چین برخوردار است. حتی اگر پیونگ‌یانگ و مسکو گزارش ارقام تجاری را در آغاز جنگ اوکراین متوقف کردند، تصاویر ماهواره‌ای منتشر شده توسط مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی، سطوح بی‌سابقه‌ای از غلات و سوخت را نشان می‌دهد که از طریق راه‌آهن از روسیه به سمت جنوب و به کره شمالی سرازیر می‌شود. علاوه بر این، کل تجارت دوجانبه بین پکن و پیونگ‌یانگ در سه‌ماهه اول سال ۲۰۲۵، ۲۴ درصد نسبت به سال قبل افزایش یافت که بالاترین میزان از زمان بازگشایی کره شمالی پس از کووید در سال ۲۰۲۳ است.

کره شمالی نیمی از مهماتی را که روسیه در جنگ اوکراین استفاده می‌کند، تأمین می‌نماید.

کیم تمام توانایی‌های هسته‌ای خود را پیشاپیش در ازای منافع و امنیت تسلیم نخواهد کرد. اگرچه ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ با لیبی به چنین موضعی دست یافت، آن کشور تنها پیش‌سازهای هسته‌ای داشت و هیچ سلاح تمام‌شده‌ای نداشت؛ از سوی دیگر، کیم ده‌ها سلاح دارد و جاه‌طلبی‌هایی برای رساندن زرادخانه خود به اندازه فرانسه یا بریتانیا دارد. علاوه بر این، تهاجم روسیه به اوکراین به کیم یادآوری کرده است که واگذاری داوطلبانه سلاح‌های هسته‌ای، همانطور که اوکراین در دهه ۱۹۹۰ انجام داد، می‌تواند عواقب نامطلوبی داشته باشد. (کیم احتمالاً سرنوشت وحشتناک معمر قذافی، دیکتاتور لیبی را پس از کنار گذاشتن برنامه سلاح‌های هسته‌ای خود نیز دیده است.)

همچنین، اتکای صرف به فشار حداکثری نیز کارساز نخواهد بود. تحت فشار قرار دادن اقتصاد کره شمالی – همانطور که دولت‌های اوباما، اولین دولت ترامپ و بایدن تلاش کردند – به دلیل عدم پایبندی روسیه و چین به تحریم‌های بین‌المللی غیرممکن شده است. حتی اگر این استراتژی به تحریم‌های مالی و ارزهای دیجیتال گسترش یابد، بدون همکاری مسکو و پکن بی‌اثر خواهد بود. علاوه بر این، کره شمالی ثابت کرده است که بسیار مقاوم است. این کشور بیش از سه سال تعطیلی مرز کووید-۱۹ با چین، شریک تجاری اصلی خود را تحمل کرد، که نشان می‌دهد این رژیم حتی می‌تواند سخت‌ترین تحریم‌ها را نیز تحمل کند.

ترامپ تنها رئیس‌جمهور ایالات متحده است که دیپلماسی اجلاس سران را با کیم امتحان کرده است، اما این تلاش شکست خورد. مذاکرات تا حدی به جایی نرسید زیرا ترامپ کمتر بر جزئیات خلع سلاح هسته‌ای تمرکز داشت و بیشتر به خوش‌وبش با رهبر کره شمالی می‌پرداخت، به این امید که تماس مستقیم، دوستی و اعتمادسازی، کیم را تشویق به همکاری با ایالات متحده، به جای مخالفت با آن کند. اما کیم تصمیمات خود را نه بر اساس اعتماد متقابل، بلکه بر اساس محاسبات سرد منافع شخصی اتخاذ می‌کند. ترامپ نباید تصور کند که خوش‌رویی او به نوعی کیم را از یک رابطه سودآور با روسیه دلسرد خواهد کرد یا رهبر کره شمالی را متقاعد به واگذاری اهرم فشار فوق‌العاده‌ای که اکنون از آن برخوردار است، خواهد کرد.

جلوه‌های نمایشی مرتبط با چهارمین نشست احتمالی سران می‌تواند برای ترامپ غیرقابل مقاومت باشد و او پیش از این در پاسخ به سوال مطبوعات، آمادگی خود را برای چنین مذاکراتی اعلام کرده است. اما مشخص نیست واشنگتن چگونه می‌تواند کیم را برای دستیابی به توافق به پای میز مذاکره بکشاند. لغو تحریم‌ها با توجه به فروپاشی رژیم تحریم‌های سازمان ملل، دیگر به اندازه سال ۲۰۱۸ انگیزه جذابی نیست. ترامپ همچنین نمی‌تواند تنها به قدرت اقناع خود برای دستیابی به توافق اتکا کند. در عوض، او باید دامنه انگیزه‌هایی را که یک توافق احتمالی می‌تواند شامل شود، گسترش دهد و در مورد آنچه از نظر خلع سلاح کره شمالی در باقیمانده دوره ریاست جمهوری خود قابل دستیابی است، واقع‌بین باشد.

دولت ترامپ به جای فرآیند گام به گام واشنگتن در مذاکرات با کره شمالی در سال‌های ۱۹۹۴ و ۲۰۰۵، احتمالاً مذاکرات هسته‌ای با کره شمالی را از دریچه «اول آمریکا» خواهد دید و کمتر بر خلع سلاح هسته‌ای و بیشتر بر کاهش نزدیک‌ترین تهدیدها به خاک ایالات متحده تمرکز خواهد کرد. هسته چنین توافقی، ممنوعیت آزمایش‌های سلاح هسته‌ای کره شمالی، توسعه موشک‌های بالستیک قاره‌پیما و تولید مواد شکافت‌پذیر خواهد بود. ایالات متحده همچنین احتمالاً از پیونگ‌یانگ می‌خواهد که متعهد شود فناوری تسلیحات را به کشورهای خاورمیانه (یعنی به ایران) و بازیگران غیردولتی ارائه ندهد. دولت ترامپ در انجام چنین معامله‌ای، احتمالاً از مذاکره در مورد اهداف دشوار اما سنتی خلع سلاح هسته‌ای که برای متحدان منطقه‌ای مهم هستند، از جمله خلع سلاح کره شمالی از صدها موشک کوتاه‌برد و هزاران قبضه توپخانه که ژاپن و کره جنوبی را تهدید می‌کنند اما ایالات متحده را نه، صرف نظر خواهد کرد. چنین چرخشی، ترس از رها شدن را در توکیو و سئول، و همچنین سایر پایتخت‌های متحد هم در منطقه و هم در سراسر جهان، ایجاد خواهد کرد.

یک برنامه «اول آمریکا» همچنین ممکن است به دنبال گسترش دامنه توافق فراتر از شبه‌جزیره کره باشد تا آن را به صلح در اوکراین مرتبط سازد. توقف عرضه نیروها و مهمات کره شمالی به روسیه، که طبق گزارش رویترز ۵۰ درصد از مهمات مورد استفاده روسیه در جنگ را تشکیل داده و به پوتین اجازه داده است تا قلمرو از دست رفته در کورسک را بازپس گیرد، به ترامپ کمک می‌کند تا هزینه‌های ایالات متحده در اوکراین را کاهش داده و پوتین را برای توقف جنگ تحت فشار قرار دهد. آتش‌بس در اروپا در صورتی پایدارتر خواهد بود که ارتش روسیه دیگر با تدارکات نظامی کره شمالی تقویت نشود.

ایالات متحده احتمالاً چه چیزی می‌تواند به کره شمالی بدهد تا به این اهداف دست یابد؟ پاسخ‌های محتمل هم بی‌سابقه و هم نگران‌کننده هستند. به عنوان مثال، ترامپ ممکن است هدف خلع سلاح هسته‌ای را به نفع کنترل تسلیحات – یک هدف دیرینه کره شمالی – کنار بگذارد. آنچه پیونگ‌یانگ واقعاً از واشنگتن می‌خواهد، پذیرش عملی این واقعیت است که کره شمالی یک کشور دارای سلاح هسته‌ای است. حتی اگر این امر منافع مادی به همراه نداشته باشد، مسلماً برای پیونگ‌یانگ اهمیت بیشتری دارد. حتی در مذاکرات شش‌جانبه تقریباً دو دهه پیش، که من در هیئت ایالات متحده خدمت می‌کردم، مذاکره‌کنندگان کره شمالی خلع سلاح هسته‌ای را به عنوان پیش‌فرض مذاکرات رد کردند و در عوض از مذاکرات کنترل تسلیحات و کاهش تهدید بین دو قدرت هسته‌ای تثبیت‌شده حمایت کردند – همانطور که برخی گفتند، «درست مانند کاری که ایالات متحده در طول جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی انجام داد.»

چه عمدی باشد چه نباشد، اظهارات ترامپ پیشاپیش چنین دیدگاهی را القا می‌کند. علی‌رغم اشاره استاندارد وزارت امور خارجه به خلع سلاح هسته‌ای شبه‌جزیره کره به عنوان سیاست ایالات متحده، اشارات مداوم ترامپ به کره شمالی به عنوان «یک قدرت هسته‌ای» و همچنین توصیف مارکو روبیو، وزیر امور خارجه و سرپرست موقت مشاور امنیت ملی، از «کره شمالی مجهز به سلاح هسته‌ای» عملاً سه دهه سیاست ایالات متحده در انکار وضعیت هسته‌ای این رژیم را تغییر می‌دهد. این تغییر ظریف اما قابل توجه در زبان ممکن است کیم را برای تعامل با واشنگتن مایل‌تر کند.

با این حال، این زبان به تنهایی برای یک توافق کافی نخواهد بود. اگر دولت ترامپ بخواهد به اهداف توصیف شده در بالا – یعنی توقف آزمایش‌های هسته‌ای و موشک‌های بالستیک قاره‌پیمای کره شمالی، تولید مواد شکافت‌پذیر، گسترش فناوری تسلیحات هسته‌ای، و تعهدات نیرو و محموله‌های تسلیحاتی به روسیه – دست یابد، احتمالاً باید با درخواست پیونگ‌یانگ برای خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از شبه‌جزیره مقابله کند. هرچند این امر برای اتحاد واشنگتن با سئول ناخوشایند خواهد بود، ترامپ مدت‌هاست که نسبت به نیروهای ایالات متحده در کره بی‌تفاوت بوده است – به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۱، مدت‌ها پیش از ورود به سیاست، ترامپ گفت: «چرا باید امنیت و ایمنی زیادی را برای همه این کشورهای بسیار ثروتمند که دائماً ما را غارت می‌کنند، مانند کره جنوبی و دیگران، فراهم کنیم و برای آن پولی دریافت نکنیم؟ چرا ما نگهبان امنیتی آنها هستیم؟» به گفته باب وودوارد، روزنامه‌نگار، او در اولین دوره ریاست جمهوری خود می‌خواست نیروها را هم از افغانستان و هم از کره جنوبی خارج کند. اصلاً بعید نیست که یک سیاست کره‌ای ترامپی بخواهد به ۷۵ سال درگیری ایالات متحده در آنجا پایان دهد، نیروها را به خانه بازگرداند (یا آنها را در جای دیگری مستقر کند) و صلح را در شبه‌جزیره اعلام کند. تمایلات ترامپ همچنین ممکن است با برنامه‌های ادعایی پنتاگون برای هدایت نیروهای ایالات متحده در کره از بازدارندگی شبه‌جزیره‌ای به سمت دفاع از تایوان همسو شود. چشم‌انداز پایان دادن به دو جنگ – یکی در آسیا و دیگری در اروپا – همراه با شیفتگی او به جایزه صلح نوبل، ممکن است برای وادار کردن ترامپ به برداشتن چنین گام‌های بی‌سابقه‌ای کافی باشد.

چنین توافقی، اگرچه ممکن است، اما ترس شدید از رها شدن را در کره جنوبی ایجاد خواهد کرد. با این حال، ترامپ که هرگز به سنت‌های اتحاد احترام نمی‌گذارد، می‌تواند با شکستن تابوهای دیرینه در سیاست اتحاد، برخی از این ترس‌ها را کاهش دهد. به عنوان مثال، خروج نیروهای ایالات متحده از کره جنوبی، درخواست‌های محلی را برای دستیابی این کشور به سلاح‌های هسته‌ای خود تقویت می‌کند. ترامپ ممکن است با مذاکره مجدد در مورد توافقات هسته‌ای غیرنظامی موجود برای اجازه غنی‌سازی و بازفرآوری، این اقدام را حمایت کند و مواد شکافت‌پذیر را برای بمب‌های هسته‌ای به سئول اعطا کند، در حالی که از تسلیحاتی شدن کامل جلوگیری می‌کند. تأخیر هسته‌ای، توانایی کره جنوبی را برای بازدارندگی از تهدیدها در شبه‌جزیره افزایش می‌دهد و در نتیجه به ایالات متحده امکان می‌دهد بر تهدید از سوی چین تمرکز کند.

ترامپ به عنوان یک اقدام اعتمادساز اضافی برای این اتحاد، می‌تواند علاقه خود را به پر کردن شکاف کشتی‌سازی با چین با ترویج کشتی‌سازی کره جنوبی و ژاپن برای تأمین تقاضای موقت ایالات متحده برای یک ناوگان تجاری استراتژیک، و با سفارش دادن به کارخانه‌های کشتی‌سازی متحد برای سرویس‌دهی به کشتی‌های ایالات متحده، دوچندان کند. گنجاندن کمک متحدان در پر کردن شکاف توازن قدرت دریایی با چین، با توجه به عقب‌ماندگی‌های ایالات متحده و محدودیت‌های داخلی، مورد استقبال قرار خواهد گرفت.

در حالی که برخی از نگرانی‌های سئول را برآورده کرده و منافع خاصی از ایالات متحده را در آسیا پیش می‌برد، چنین اقداماتی با دیدگاه سیاست خارجی «اول آمریکا»ی ترامپ گره خورده است. همانطور که تحلیلگر تائه‌هوا هونگ در اوایل ماه مه در نشنال اینترست اشاره کرد، برای سودآورتر کردن اتحاد ایالات متحده و کره جنوبی برای ایالات متحده، ترامپ ممکن است از یک توافقنامه جدید تقسیم بار حمایت کند که در آن کره جنوبی سلاح و مهمات را به عنوان نوعی پرداخت تکمیلی برای اتحاد (علاوه بر تقریباً ۱ میلیارد دلار پرداخت سالانه برای هزینه‌های غیر پرسنلی استقرار نیروهای ایالات متحده در آنجا) به ایالات متحده عرضه کند. انتقال سلاح‌ها و مهمات با کیفیت بالا، با یارانه دولت کره جنوبی، ذخایر ایالات متحده را به شدت افزایش داده و از کمبودهای صنعتی دفاعی جلوگیری می‌کند.

ترامپ حتی می‌تواند «معامله قرن» جدیدی را در اوراسیا اعلام کند و سرمایه‌گذاری‌های مشترکی را با ژاپن و کره جنوبی برای تبدیل خط آهن بین روسیه و کره شمالی – که مدت‌ها غیرفعال بود اما در سال ۲۰۲۲ برای تأمین تسلیحات روسیه برای جنگ در اوکراین احیا شد – از حمل و نقل تسلیحات به سایر کالاها دنبال کند و این پیوند تجاری و انرژی را حتی به کره جنوبی گسترش دهد. یک پروژه بین‌المللی برای بازسازی این شبکه‌ها تا سئول و فراتر از آن، آرزوهای دیرینه مسکو را برای اتصال خاور دور روسیه به اقتصادهای شمال شرق آسیا برآورده می‌کند. این خط آهن درآمدی را برای کره شمالی فراهم کرده و تعامل اقتصادی بین دو کره را که مدت‌ها متوقف شده بود، ترویج می‌کند. اندازه بزرگ این معامله، فرصت‌های تجاری بالقوه‌ای که می‌تواند برای کسب‌وکارهای خانوادگی ترامپ فراهم کند، و جنبه نمایشی تدوین چنین معامله ژئواستراتژیک بزرگی، می‌تواند رئیس‌جمهور را برای انجام آن ترغیب کند.

وقتی صحبت از کره شمالی می‌شود، ایالات متحده نمی‌تواند به قراردادهای سیاسی گذشته خود بازگردد – حتی آنهایی که از دوره اول ریاست جمهوری ترامپ هستند. کره شمالی از نظر نظامی قوی‌تر از هر زمان دیگری است و با حمایت چین و روسیه، کیم تسلیم کارزارهای فشار اقتصادی نخواهد شد. بی‌تفاوتی واشنگटन در چهار سال گذشته به کره شمالی اجازه داد تا از طرف روسیه در اروپا بجنگد و در ازای آن فناوری تسلیحاتی دریافت کند که تهدید هسته‌ای آن را برای خاک ایالات متحده عمیق‌تر می‌کند. بی‌عملی گزینه‌ای نیست.

سیاست ایالات متحده در قبال شبه‌جزیره کره که زمانی خطرناک و دور از ذهن تلقی می‌شد، اکنون در دوران ترامپ در حیطه امکان قرار گرفته است. سیاست «اول آمریکا» در قبال کره احتمالاً شامل اقدامات جسورانه و قالب‌شکن خواهد بود – امتیازاتی که هیچ رئیس‌جمهور دیگری در ایالات متحده ارائه نمی‌دهد. اما ترامپ از بی‌عملی در قبال کره شمالی راضی نخواهد بود و این گام‌های رادیکال ممکن است دقیقاً همان‌هایی باشند که او در این زمینه تغییریافته ضروری می‌داند. ایالات متحده دیگر نمی‌تواند کیم را نادیده بگیرد و پس از سه اجلاس ناموفق در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، اجلاس چهارم باید نتایج ملموسی به همراه داشته باشد نه فقط حرف‌های توخالی. آن نتایج ممکن است برای بسیاری خوشایند نباشد. وسواس ترامپ برای برنده شدن جایزه صلح نوبل، تمایل او به پایان دادن به جنگ در اوکراین، و «برومنس» منحصربه‌فرد او با کیم می‌تواند او را به معامله‌ای سوق دهد که وضعیت هسته‌ای کره شمالی را به رسمیت بشناسد، متحدان را بفروشد و پوتین را راضی کند – همه به نام «اول آمریکا».


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: Foreign Affairs

💡 درباره منبع: فارن افرز یک نشریه آمریکایی در زمینه روابط بین‌الملل و سیاست خارجی ایالات متحده است که به صورت دوماهه توسط شورای روابط خارجی منتشر می‌شود. این نشریه در سال ۱۹۲۲ تأسیس شد.

✏️ درباره نویسنده: ویکتور چا، کرسی دی. اس. سونگ-بنیاد کره و استاد دانشگاه جورج تاون، رئیس بخش ژئوپلیتیک و سیاست خارجی در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی، و نویسنده کتاب «جعبه سیاه: رمزگشایی از مطالعه اتحاد کره و کره شمالی» است. او در دولت بایدن در هیئت سیاست دفاعی و در دولت جورج دبلیو بوش به عنوان مدیر امور آسیا در شورای امنیت ملی خدمت کرده است.

خروج از نسخه موبایل