نشریه فارن افرز : «اتاق فکر در خطر پنتاگون» | ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
دفاع از دفتر ارزیابی خالص پنتاگون (ONA) و نقش حیاتی آن در شکلدهی استراتژی دفاعی آمریکا در برابر تهدید انحلال توسط دولت ترامپ.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۸ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: Foreign Affairs/Andrew F. Krepinevich, Jr. | 📅 تاریخ: April 2, 2025 / ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
مقدمه: دفتر ارزیابی خالص را که شوروی را فریب داد و ظهور چین را پیشبینی کرد، نابود نکنید
در دهه ۱۹۹۰، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تعداد کمی در واشنگتن به چین به عنوان یک تهدید بالقوه آینده فکر میکردند. در طول این «لحظه تکقطبی»، خرد متعارف بر این بود که چین پس از تبدیل شدن به عضوی کاملاً یکپارچه، به یک سهامدار مسئول جامعه جهانی تبدیل خواهد شد. با این حال، در داخل پنتاگون، گروهی از تحلیلگران که مسئول ارزیابی محیط استراتژیک بودند، دیدگاه متفاوتی داشتند.
آنها با تمرکز فزاینده بر رهبری چین، به این نتیجه رسیدند که چین قصد دارد قابلیتهای لازم برای براندازی نظم بینالمللی تحت رهبری ایالات متحده را ایجاد کند. یافتههای آنها آیندهنگرانه ثابت شد و چندین دهه پیش از بازگشت رقابت فعال قدرتهای بزرگ و چالش نظامی فزاینده چین برای ایالات متحده، آن را پیشبینی کرد.
این بینشها از دفتر ارزیابی خالص (ONA) به دست آمد، بازوی کوچکی از وزارت دفاع که برای دههها از طریق تحلیلهای مستقل خود، نقشی حیاتی در اطلاعرسانی به برنامهریزی استراتژیک و اولویتهای سیاستی رهبران ارشد پنتاگون ایفا کرده است. اگرچه این دفتر تنها شامل حدود دوازده کارمند است و بودجه تحقیقاتی تقریباً ۲۰ میلیون دلاری را در اختیار دارد – به زبان پنتاگون «گرد و غبار بودجه» – ONA بارها و بارها تحلیلهای حیاتی و اغلب متضادی را ارائه داده است که تفکر استراتژیک ایالات متحده را بازسازی کرده است.
با این حال، در ۱۳ مارس، پیت هگست، وزیر دفاع ایالات متحده، دستور «انحلال» ONA را صادر کرد و به مدیران پنتاگون دستور داد تا کارمندان این دفتر را به جای دیگری منتقل کنند. او همچنین تمام قراردادهای تحقیقاتی موجود ONA را لغو کرد. هگست در اعلام این تعطیلی، همچنین از معاون وزیر دفاع درخواست کرد تا طرحی برای «بازسازی» دفتر به شکلی متفاوت، که «مطابق با» اولویتهای وزیر ساختار یافته باشد، تدوین کند.
اما پیام به نظر روشن میرسد: ONA به عنوان یک مرکز مستقل برای تفکر استراتژیک که اغلب با به چالش کشیدن خرد متعارف، بینشهای حیاتی و گاهی تغییر دهنده پارادایم را ارائه داده است، دیگر وجود نخواهد داشت. همانطور که مروری بر تاریخ فوقالعاده این دفتر به وضوح نشان میدهد، این تصمیم باید فوراً مورد بازنگری قرار گیرد.
پروژه مارشال
ONA در سال ۱۹۷۳ در نتیجه توافقی بین هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه، و جیمز شلزینگر، وزیر دفاع، تأسیس شد. این دفتر موظف شد ارزیابیهای مستقلی از رقابت نظامی بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، شامل وضعیت فعلی و همچنین روندها در رقابت، حوزههای مزیت و عدم مزیت نسبی ایالات متحده، و منابع مشکلات و فرصتهای آیندهنگر را به وزیر دفاع ارائه دهد.
«ارزیابی خالص»، نوعی برنامهریزی استراتژیک منحصر به فرد این دفتر، توسط مدیر موسس آن، اندرو مارشال، تدوین و اصلاح شد. مارشال که توسط کارشناسان دفاعی خارج از پنتاگون به عنوان «مشهورترین مردی که هرگز نامش را نشنیدهاید» و در داخل آن صرفاً به عنوان «یودا» شناخته میشد، بیش از چهار دهه، تا زمان بازنشستگیاش در سال ۲۰۱۵، این دفتر را رهبری کرد. او به کارکنانش دستور داد تا نسبت به خرد متعارف فعلی «بیرحمانه شکاک» باشند. «ما اینجا هستیم تا اطلاع دهیم، نه اینکه خوشحال کنیم» روش او برای بیان این بود که ONA همیشه باید حقیقت را به قدرت بگوید. برای جلوگیری از مسدود شدن یا رقیق شدن یافتههای آن توسط بوروکراسی وزارت دفاع، به ONA دستور داده شد تا آنها را مستقیماً به رهبران ارشد پنتاگون ارسال کند.
در زمان ایجاد ONA، سیاستگذاران دفاعی ایالات متحده با یک مسئله استراتژیک کلیدی در مبارزه بیپایان خود با اتحاد جماهیر شوروی روبرو بودند: آیا زمان به نفع آمریکا بود یا کرملین؟ جامعه اطلاعاتی به این نتیجه رسیده بود که روسها، با اقتصادی تقریباً نصف اقتصاد ایالات متحده، به نحوی در حال تجهیز، نگهداری و نوسازی ارتش بسیار بزرگتری هستند، حتی با وجود اینکه همان درصد از تولید ناخالص داخلی خود، تقریباً شش درصد، را مانند ایالات متحده هزینه میکردند. به زبان ساده، اگر یافتههای سیا درست بود، پیشآگهی بلندمدت برای ایالات متحده تیره بود.
با توجه به اهمیت استراتژیک این موضوع، ONA ارزیابی خود را انجام داد. برخلاف فرضیات آن زمان در واشنگتن، مشخص شد که تقویت نظامی شوروی بار بسیار بیشتری بر اقتصاد شوروی وارد میکند تا آنچه سیا معتقد بود. به قول مارشال، رهبران شوروی به جای اینکه «معجزهگر» باشند، سهم بسیار بیشتری از ثروت کشورشان را به ارتش اختصاص میدادند – سطحی از تلاش که حفظ آن در بلندمدت برایشان دشوار، اگر نگوییم غیرممکن، بود. به عبارت دیگر، زمان به نفع ایالات متحده بود و بنابراین نیازی به مذاکره با مسکو از موضع ضعف نبود. به لطف ارزیابی ONA، سیا برآوردهای خود را اصلاح کرد و گزارش داد که بار نظامی شوروی بین ۱۶ تا ۱۸ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را مصرف میکند. (در واقع، دادههای اقتصادی شوروی که پس از پایان جنگ سرد پدیدار شد نشان داد که این سطح حتی بالاتر بود.)
ماسک و هگست در پنتاگون در آرلینگتون، ویرجینیا، مارس ۲۰۲۵. مادلین کیچ، نیروی هوایی ارشد ایالات متحده / وزارت دفاع ایالات متحده / رویترز
ظرف چند سال، یافتههای گاه متضاد ONA – و بررسی دقیق نحوه واکنش دشمنان به برنامههای نظامی خاص ایالات متحده – تأثیر گستردهای بر استراتژی دفاعی داشت. بمبافکن B-1 را در نظر بگیرید. در سال ۱۹۷۷، رئیس جمهور جیمی کارتر این برنامه را لغو کرد، بخشی به دلیل این منطق که به لطف موشکهای بالستیک هستهای زمینی و دریایی، ایالات متحده نیازی به بمبافکن استراتژیکی که بتواند از پدافند هوایی شوروی نفوذ کند، نداشت.
اما تحلیل ONA دیدگاه متفاوتی به رهبران ارشد پنتاگون داد: اشاره کرد که شورویها، در اعمال حاکمیت تمامیتخواهانه بر کشوری با مرز بیش از ۳۷۰۰۰ مایل، نسبت به تهدید حمله هوایی وسواس داشتند و یک سرویس نظامی جداگانه به نام PVO Strany را برای تجهیز گستردهترین شبکه پدافند هوایی جهان ایجاد کرده بودند. در واقع، شورویها اغلب بیشتر از نیروهای هستهای خود برای پدافند هوایی هزینه میکردند.
بر اساس این منطق، دلیل خوبی برای ایالات متحده وجود داشت که به تجهیز B-1 ادامه دهد: برنامه بمبافکن استراتژیک، تمایل مسکو را برای سرمایهگذاری سنگین در پدافند هوایی خود با هزینهای که بسیار فراتر از آنچه ایالات متحده برای تهیه و نگهداری ناوگان B-1 هزینه میکرد، تقویت میکرد. در سال ۱۹۸۱، بخشی بر اساس ارزیابی ONA، دولت ریگان این برنامه را احیا کرد. سالها بعد، تحلیلگران آمریکایی محاسبه کردند که شورویها حدود ده برابر بیشتر از آنچه واشنگتن برای بمبافکنها سرمایهگذاری کرده بود، برای پدافند هوایی هزینه کرده بودند و با این حال هرگز به توانایی شکست حمله هوایی ایالات متحده دست نیافتند. برنامه پدافند هوایی شوروی، به قول آنها، یک «شکست وحشتناک پرهزینه» بود.

در طول تاریخ خود، ONA در شناسایی تغییرات مختلکننده در جنگ که میتوانست به نفع ایالات متحده مورد بهرهبرداری قرار گیرد، به همان اندازه ماهر بوده است. یک سال پیش از فروپاشی دیوار برلین، این دفتر گروهی موسوم به کمیسیون استراتژی بلندمدت یکپارچه را گرد هم آورد. در میان اعضای آن، زبیگنیو برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی، اندرو گودپستر، فرمانده عالی سابق متفقین ناتو، ساموئل هانتینگتون، دانشمند علوم سیاسی هاروارد، فرد ایکله، معاون وزیر دفاع در امور سیاستگذاری، هنری کیسینجر، مشاور سابق امنیت ملی و وزیر امور خارجه، و آلبرت وولستتر، استراتژیست هستهای حضور داشتند – گروهی که نشاندهنده توانایی ONA در جذب بهترین اذهان استراتژیک کشور بود.
این کمیسیون دریافت که ظهور حسگرهای پیشرفته، سلاحهای دقیقزن، و قدرت محاسباتی به سرعت در حال بهبود، راهی جدید و بسیار مؤثرتر برای انجام عملیات نظامی را امکانپذیر میکند. شورویها این مجموعه از قابلیتها را «مجتمع شناسایی-تهاجمی» مینامیدند، در حالی که آمریکاییها آن را «حمله دقیق» نامیدند. این ارزیابی ظرف سه سال، معرفی «انقلاب در امور نظامی» توسط ارتش ایالات متحده در عملیات طوفان صحرا را پیشبینی کرد. در دهههای پس از آن، عملیات حمله دقیق به یک ویژگی تعیینکننده تقریباً در تمام کارزارهای نظامی ایالات متحده تبدیل شده است. اگرچه ایالات متحده در آن زمان تقریباً انحصار این شکل از جنگ را در اختیار داشت، ONA از مقامات ارشد دفاعی خواست تا بررسی کنند که ارتش پس از دستیابی رقبای آن به قابلیتهای مشابه، چگونه باید خود را تطبیق دهد، و چندین دهه پیش از موفقیت ارتش آزادیبخش خلق در انجام این کار، آن را پیشبینی کرد.
بازی طولانی چین
شاید در هیچ کجا تحلیل ONA مهمتر از افزایش آگاهی از تهدید ناشی از چین نبوده باشد. چهار سال کامل پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ONA به این نتیجه رسید که مسکو در حال افول اساسی است و ایالات متحده باید شروع به فکر کردن در مورد پکن کند. این دفتر نوشت که رهبران ارشد دفاعی باید تمرکز اصلی ارتش ایالات متحده را به سمت اقیانوس آرام تغییر دهند. ONA با توجه به توصیههای خود، طی دو دهه بعد، توجه فزایندهای را بر چین متمرکز کرد و مجموعهای از تمرینات برنامهریزی را حمایت مالی کرد که نشان داد ارتش ایالات متحده مفهومی برای دفاع از متحدان ایالات متحده در صورت تجاوز چین توسعه نداده است.
به طرز متناقضی، علیرغم این شروع زودهنگام، سالها طول کشید تا ارتش ایالات متحده این بینشها را جذب کند. اگرچه یافتههای ONA نیروی هوایی و نیروی دریایی ایالات متحده را در سال ۲۰۱۰ ترغیب کرد تا دفتر نبرد هوایی-دریایی را برای رسیدگی به راههای جبران قابلیتهای نظامی به سرعت در حال گسترش چین در غرب اقیانوس آرام تأسیس کنند، این تلاش توسط تنگنظریهای بینسرویسی مانع شد.
با این وجود، ONA به کار خود ادامه داد و ارزیابیهای جدیدی از تحولات نظامی در منطقه هند و اقیانوس آرام انجام داد. یکی از نتایج آن «دفاع مجمعالجزایری» بود، یک مفهوم جدید برای بازدارندگی تجاوز چین علیه متحدان و شرکای امنیتی ایالات متحده واقع در امتداد به اصطلاح زنجیره اول جزایر، که از ژاپن از طریق تایوان و فیلیپین تا اندونزی و سنگاپور امتداد دارد. این مفهوم، با جزئیات بیسابقه و در طیف وسیعی از موارد احتمالی، نحوه تطبیق نیروهای ایالات متحده و متفقین را برای افزایش بازدارندگی و دفاع توصیف کرد. دفاع مجمعالجزایری نه تنها به طور قابل توجهی بر برنامهریزی دفاعی ژاپن تأثیر گذاشته است، بلکه بسیاری از عناصر آن اکنون در برنامهها و برنامههای ارتش ایالات متحده با هدف حفظ توازن نظامی مطلوب در غرب اقیانوس آرام نیز دیده میشود.
در سال ۲۰۱۶، ONA همچنین چالشهایی را که ارتش ایالات متحده در صورت طولانی شدن درگیری با یک قدرت بزرگ دیگر، مانند چین یا روسیه، با آن مواجه خواهد شد، ارزیابی کرد. هنگامی که اشتون کارتر، وزیر دفاع، در ابتدا از این پروژه مطلع شد، از اینکه دفتر منابع خود را صرف بررسی موضوعی میکند که در آن زمان عجیب به نظر میرسید – به ویژه با توجه به تمایل دولت اوباما برای اجتناب از توصیف چین یا روسیه به عنوان رقیب استراتژیک – ابراز شگفتی کرد. با این حال، علیرغم ملاحظاتش، کارتر، که از کار ONA از زمان حضورش در وزارت دفاع در دولت کلینتون بهره برده بود، موافقت کرد.
در میان یافتههای حاصل از مطالعه جنگ طولانیمدت، چندین مورد برجسته است. یکی به نیاز ایالات متحده برای شروع ایجاد «انبارهای عمیق» – ذخایر بزرگ مهمات – اشاره کرد. دیگری خواستار ابتکاری برای استقرار پدافندهای قوی ضد دسترسی/منع منطقه ناتو در اروپای شرقی شد، هم برای بازدارندگی تجاوز روسیه و هم برای حفظ دفاع موفقیتآمیز از منطقه در صورت شکست بازدارندگی. این دفتر همچنین به مشکلات عمده در «زرادخانه دموکراسی» ایالات متحده اشاره کرد، از جمله کمبود مواد استراتژیک مانند فلزات خاکی کمیاب، کمبود نیروی کار ماهر، و ناتوانی در افزایش سریع تولید سیستمهای تسلیحاتی و مهمات حیاتی مورد نیاز برای تأمین مجدد نیروهای ایالات متحده و متفقین با پیشرفت جنگ. اگر مقامات پنتاگون به این هشدارها زمانی که ارائه شدند توجه میکردند، ایالات متحده برای تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین شش سال بعد، در سال ۲۰۲۲، بسیار آمادهتر بود.
پیش از آنکه خیلی دیر شود
با توجه به سابقه ONA، جای تعجب نیست که برای بیش از ۵۰ سال، ارزیابیهای آن توسط مقامات ارشد دفاعی هر دو حزب سیاسی بسیار ارزشمند بوده است. در واقع، از آنجایی که بیشتر ارزیابیهای دفتر بسیار طبقهبندی شده هستند، مثالهای ذکر شده در بالا صرفاً نگاهی اجمالی به کاری است که بازده فوقالعادهای را برای سرمایهگذاری بسیار اندک پنتاگون فراهم کرده است.
با این وجود، از آنجایی که دفتر اغلب دیدگاهها و اولویتهای اصلی بوروکراسی غیرنظامی و نظامی پنتاگون را به چالش کشیده است، مدتهاست کسانی در داخل وزارتخانه وجود داشتهاند که فکر میکنند منافعشان بدون آن بهتر تأمین میشود. این منحصر به دولت فعلی نیست. در دهههای گذشته، همانطور که در مورد هگست نیز صدق میکند، مقاومت در برابر ONA معمولاً در اوایل دوره تصدی وزیر دفاع، پیش از اینکه وزیر بتواند درکی از ارزش دفتر پیدا کند، به موفقیت نزدیکتر بوده است.
به عنوان مثال، در سال ۱۹۹۷، ویلیام کوهن، وزیر دفاع تازه تأیید شده، به تبعید ONA از پنتاگون و تنزل آن به مکانی کمتر برجسته در کالج ملی جنگ فکر کرد. شانزده سال بعد، چاک هیگل، وزیر دفاع، اندکی پس از تأیید صلاحیتش، تعطیلی کامل ONA را بررسی کرد. با این حال، در هر دو مورد، مقامات و استراتژیستهای سابق با قاطعیت از ارزش حیاتی دفتر دفاع کردند. در مورد دوم، شش وزیر دفاع سابق از هر دو حزب سیاسی، که هر کدام سالها تجربه با دفتر داشتند، در نامهای «به شدت» از هیگل خواستند «این دفتر کوچک اما منحصر به فرد و عملکرد آن را حفظ کند.» آنها تأکید کردند که ONA «در برخی از چالشبرانگیزترین دورههای تاریخ اخیر ما، بارها سودهای هنگفتی به همراه داشته است.»
هگست اعلام کرده است که قصد دارد، پس از یک بررسی ۳۰ روزه، ONA را «مطابق با اولویتهای من» بازسازی کند. با این حال، به گفته منبعی آشنا با فعالیتهای دفتر، ONA قبلاً روی هفت مورد از ۱۷ اولویت اصلی هگست کار میکرده است. ایده ایجاد یک ONA جدید، همانطور که هگست پیشنهاد میکند، دقیقاً همان ویژگیهایی را که دفتر را به چنین قدرتی تبدیل کرده است، تضعیف میکند. دستورالعمل مخفی ONA، همراه با استقلال و خودمختاری آن در پنتاگون، همیشه روششناسی ارزیابی خالص متمایز آن بوده است که اولین بار در اواخر دهه ۱۹۶۰ توسعه یافت و برای بیش از نیم قرن اصلاح و تقویت شده است. هنگامی که آن دستورالعمل و سنت از بین برود، به راحتی دوباره برقرار نخواهد شد.
دولت ترامپ در زمانی به قدرت رسیده است که تهدیدات امنیت ملی مسلماً بیشتر از هر زمان دیگری از دهه ۱۹۳۰ است و وضعیت مالی کشور به سرعت در حال فرسایش است. در همین حال، ماهیت جنگ، که توسط فناوریهای بیوقفه پیشرونده تحریک میشود، سریعتر از همیشه در حال تحول است. در این محیط، ارزیابیهای صحیح از تهدیدات نوظهور و ایدههای جدید برای مقابله با آنها اهمیت ویژهای خواهد داشت. هگست ممکن است از تجربه پیشینیان خود بهرهمند شود و زمان بگذارد تا اطمینان حاصل کند چیزی را که خراب نیست، نمیشکند. بررسی ۳۰ روزه او از ارزش ONA فرصتی برای اجتناب از اشتباهی است که جبران آن دشوار، اگر نگوییم غیرممکن، خواهد بود.
”