فارن افرز: روسیه در حال از دست دادن «خارج نزدیک» خود است | ۰۲ مرداد ۱۴۰۴
چگونه جنگ اوکراین فرصتی برای کشورهای پساشوروی فراهم کرده تا از سلطه مسکو رها شوند و چرا غرب باید از این روند حمایت کند.

جنگ تمامعیار روسیه علیه اوکراین، بخشی از یک کارزار گستردهتر برای بازگرداندن حوزه نفوذ خود در اروپای پساشوروی است. تهاجم سال ۲۰۲۲ برای بسیاری از همسایگان روسیه در اروپای شرقی، قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی یک شوک بود و این ترس را در آنها تأیید کرد که روسیه همچنان تهدیدی برای حاکمیت و تمامیت ارضی کشورهایشان به شمار میرود. با این حال، از آنجا که جنگ اوکراین توجه و منابع روسیه را به شدت تحلیل برده، فرصتی نیز برای بسیاری از این کشورها فراهم کرده است. آنها با بهرهگیری از حواسپرتی مسکو، همکاریهای خود را با یکدیگر تقویت کرده، شراکتهایی را با خارج از منطقه ایجاد و تعمیق بخشیده و برخی از پیوندهایی که آنها را به هژمون سابق امپراتوریشان متصل میکرد، سست کردهاند.
اگرچه بسیاری از دولتها در مناطق داخلی اوراسیا در انتقاد از تهاجم روسیه محتاط بودهاند، اما در عمل واقعیتهایی را رقم میزنند که حاکمیت و استقلال آنها را تقویت میکند؛ هدفی کلیدی که از دهه ۱۹۹۰ در سیاست آمریکا برای این منطقه تعریف شده بود. با توجه به اینکه تقاضای ارتش روسیه برای تسلیحات، مسکو را از انجام صادرات وعده داده شده بازداشته، کشورهایی مانند ارمنستان به تأمینکنندگان دیگری در اروپا و هند روی آوردهاند؛ دیگر کشورهای منطقه نیز از ترکیه و حتی چین سلاح خریداری میکنند. همچنین، با خروج نیروها و تجهیزات روسیه از پایگاههای نظامیاش در قفقاز و آسیای مرکزی برای استقرار مجدد آنها در اوکراین، کشورهای هر دو منطقه در حال حلوفصل درگیریهایی هستند که روسیه مدتها برای منافع خود از آنها بهرهبرداری کرده بود. بهبود همکاریها در این منطقه گستردهتر، فرصتهای جدیدی برای تقویت ارتباطات تجاری و ایجاد جایگزینهایی برای ترانزیت از طریق روسیه فراهم میکند. با کاهش وابستگیای که زمانی معرف رابطه آنها با هژمون سابقشان بود، کشورهای منطقه بهطور فزایندهای قادر به تعامل با روسیه (و دیگر قدرتها) با شرایطی مطلوبتر شدهاند.
با این وجود، اگر تاریخ راهنما باشد، مسکو ممکن است برای حفظ سلطه منطقهای خود به اقدامات شدیدی دست بزند. در سال ۲۰۱۴، پیش از تهاجم تمامعیار به اوکراین، روسیه کریمه را ضمیمه و در منطقه دونباس مداخله کرد؛ پیش از آن نیز در سال ۲۰۰۸ به گرجستان حمله کرده بود. امروزه، کرملین نه تنها نسبت به اوکراین، بلکه نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر نیز دیدگاهی مالکانه دارد. اوکراین و بلاروس همچنان اولویتهای اصلی مسکو هستند، اما کرملین همچنین به نوعی سلطه بر ارمنستان، آذربایجان، گرجستان، قزاقستان و مولداوی چشم دوخته و نگاهی پساامپراتوری و بافاصلهتر نسبت به بقیه آسیای مرکزی دارد. در «مفهوم سیاست خارجی روسیه در سال ۲۰۲۳»، سند راهبردی که پارامترها و اولویتهای سیاست خارجی روسیه را مشخص میکند، اصطلاح «خارج نزدیک» برای توصیف این کشورها احیا شد و به «سنتهای چندصدساله دولتداری مشترک، وابستگی متقابل عمیق… زبان مشترک و فرهنگهای نزدیک» به عنوان توجیهی برای تلاش جهت نگهداشتن آنها در حوزه نفوذ مسکو اشاره شد. به محض آرام شدن درگیریها در اوکراین، کرملین تقریباً به طور قطع تلاشهای خود را برای وادار کردن دیگر همسایگان به پیوستن به نهادهای چندجانبه تحت حمایت روسیه، تقویت روابط اقتصادی، تصویب قوانین به سبک روسی که جامعه مدنی را هدف قرار میدهد و پذیرش حضور نظامی و اطلاعاتی بزرگتر روسیه در خاک خود، افزایش خواهد داد.
بخش داخلی اوراسیا شاید به طور فزایندهای در هم تنیده، دارای همکاری و حتی در حال برداشتن گامهایی به سوی صلح باشد، اما اگر بخواهد در برابر تلاشهای آتی روسیه برای بازپسگیری قدرت مقاومت کند، باید در این مسیر به حرکت خود ادامه دهد. به همین دلیل است که ایالات متحده، همراه با اتحادیه اروپا و کشورهایی مانند هند، اسرائیل، ژاپن، کره جنوبی، ترکیه و بریتانیا، باید سرمایهگذاریهای جدیدی در زیرساختهای فرامرزی، زنجیرههای تأمین، دفاع و تعامل دیپلماتیک مستمر برای تقویت ثبات منطقهای انجام دهند. کشورهای منطقه به جستجوی راههای خود برای کاهش وابستگی تاریخیشان به مسکو ادامه خواهند داد، اما واشنگتن و شرکایش باید به آنها کمک کنند تا کفه ترازو به نفعشان سنگینتر شود.
خلأ قدرت
معطوف شدن توجه و منابع روسیه به اوکراین، در ابتدا خلأیی در قفقاز و آسیای مرکزی ایجاد کرد که به بیثباتی و درگیری بیشتر دامن زد. در پاییز ۲۰۲۲، تنشهای مرزی بین ارمنستان و آذربایجان و بین قرقیزستان و تاجیکستان به شدت شعلهور شد. اگرچه روسیه پیش از این میانجی اصلی برای جلوگیری از گسترش این درگیریها بود، اما در آن لحظه در موقعیتی قرار نداشت که چنین کاری انجام دهد، زیرا مشغول بیرون کشیدن نیروهای خود از قفقاز و آسیای مرکزی برای تقویت خطوط مقدمش در اوکراین بود.
ناتوانی مسکو در مداخلهای چشمگیر، در ابتدا باعث تشدید درگیریهای مرزی دیرینه قرقیزستان و تاجیکستان در دره فرغانه شد. این درگیریها بیش از ۱۰۰ کشته، از جمله حداقل ۳۷ غیرنظامی، و بیش از ۱۰ هزار آواره بر جای گذاشت و سپس فروکش کرد. اما پس از آن، غیبت مسکو سودمند واقع شد. رهبران دو کشور عمداً بدون حضور روسیه در میز مذاکره، به گفتگو پرداختند. اوایل امسال، قرقیزستان و تاجیکستان توافقی را برای حل اختلافات مرزی خود در دره فرغانه نهایی کردند. این توافق منجر به برگزاری اولین اجلاس سران قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان در مارس ۲۰۲۵ در خجند تاجیکستان شد تا در مورد تقویت همکاری در سرزمینی که هر سه در آن اشتراک دارند، گفتگو کنند.
وضعیت در قفقاز جنوبی انفجاریتر از مرز قرقیزستان و تاجیکستان بود. پس از تهاجم تمامعیار به اوکراین، روسیه بخشی از نیروهای حافظ صلحی را که بر اساس شرایط آتشبس سال ۲۰۲۰ بین ارمنستان و آذربایجان به ارمنستان اعزام کرده بود، خارج کرد و درخواستهای مکرر برای کمک نظامی از سوی ارمنستان، یکی از اعضای سازمان پیمان امنیت جمعی (یک بلوک امنیتی منطقهای که اسماً متعهد به دفاع از اعضای خود در برابر حمله است)، را رد کرد. آذربایجان که انتظار داشت روسیه در حاشیه بماند، در بهار ۲۰۲۳ به باقیمانده قرهباغ کوهستانی تحت اشغال ارمنستان حمله کرد. در جریان این تهاجم، نیروهای آذربایجانی حتی به سوی نیروهای حافظ صلح روسی نیز شلیک کردند. باکو در نهایت قرهباغ را به طور کامل بازپس گرفت و دولت جداییطلب تحت کنترل ارمنستان را در آنجا منحل کرد. تقریباً تمام ساکنان ارمنیتبار منطقه نیز فرار کردند.
سقوط قرهباغ، ژئوپولیتیک منطقه را عمیقاً تغییر داد. نیروهای حافظ صلح باقیمانده روسی منطقه را ترک کردند و باکو و ایروان فرآیند دشوار صلح را آغاز کردند. مذاکرهکنندگان ارمنی و آذربایجانی تاکنون چندین بار دیدار کرده و در ماه مارس از توافق بر سر متن یک معاهده صلح خبر دادند که روابط را عادی کرده و ادعاهای ارضی متناقض را حل میکند. این توافق همچنین خروج نیروهای حافظ صلح خارجی را تصویب میکند تا از تلاشهای آتی برای استقرار مجدد نیروهای روسی جلوگیری شود. اگرچه این توافق هنوز امضا نشده و ممکن است به نتیجه نرسد، اما پیشرفت حاصل شده تاکنون دلگرمکننده است.
مذاکرات ارمنستان-آذربایجان و قرقیزستان-تاجیکستان هر دو بدون میانجیگری مسکو پیش رفتهاند. استراتژی کرملین برای نفوذ منطقهای مدتهاست که شامل مدیریت درگیریها بین همسایگان کوچکترش برای حفظ وابستگی آنها بوده است؛ یک شوخی قدیمی میگوید در درگیری بین ارمنستان و آذربایجان، طرفی که روسیه همیشه از آن حمایت میکرد، خودِ درگیری بود. اما در غیاب مسکو، پیشرفتهای دیپلماتیک ممکن شده است. کشورهای پساشوروی اوراسیا عاملیت بیشتری از خود نشان داده، همکاری را برگزیده و خود را قادر به حل اختلافاتشان یافتهاند.
پر کردن خلأ
جنگ در اوکراین همچنین فضایی برای دخالت دیگر کشورها در حوزه نفوذ سنتی روسیه ایجاد کرده است. اگرچه اکثر آنها روابط خوبی با روسیه دارند و ادعا نمیکنند که در تلاش برای ایجاد توازن در برابر مسکو هستند، اما واقعیتِ ارتباط فزاینده اوراسیای داخلی با جهان خارج، استقلال دولتهای کوچکتر را از قدرت روسیه تقویت میکند. برای مثال، ارمنستان با خرید سیستمهای جدید از فرانسه و هند (که دومی را تا حدی برای موازنه با حمایت پاکستان از آذربایجان انتخاب کرده) به دنبال پایان دادن به وابستگی خود به سلاحهای روسی است؛ ایروان تنها در سالهای ۲۰۲۲-۲۰۲۳ به ارزش ۱.۵ میلیارد دلار سلاح از هند خریداری کرد. عربستان سعودی و امارات متحده عربی در حال سرمایهگذاری در انرژی سبز و کشاورزی در آذربایجان هستند و یک شرکت اماراتی در ماه ژانویه بزرگترین سرمایهگذاری املاک در تاریخ گرجستان را انجام داد. اتحادیه اروپا اولین استراتژی خود برای آسیای مرکزی را در سال ۲۰۲۲ اتخاذ کرد و اکنون بزرگترین منبع سرمایهگذاری خارجی در این منطقه است.
برجستهترین بازیگر غیرروسی، به ویژه در آسیای مرکزی، چین است. تجارت چین با پنج کشور آسیای مرکزی از ۸۹.۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۳ به ۹۴.۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۴ افزایش یافته که بیش از دو برابر ارزش تجارت این کشورها با روسیه است. چین همچنین محرک سرمایهگذاری در پروژههای زیربنایی کلیدی، از جمله خطوط لوله گاز از ترکمنستان از طریق بقیه آسیای مرکزی و یک خط آهن از شهر کاشغر در استان سینکیانگ چین به اندیجان ازبکستان است. سال گذشته، یک کنسرسیوم چینی-سنگاپوری پس از آنکه تفلیس توافق قبلی با یک کنسرسیوم آمریکایی-گرجستانی را لغو کرد، برنده مناقصه ساخت یک بندر کانتینری جدید در آبهای عمیق در آناکلیا، گرجستان شد. آسیای مرکزی به سرعت به یک بازار مهم برای خودروسازان چینی، به ویژه تولیدکنندگان خودروهای الکتریکی، تبدیل شده است.
پکن در کنار حضور اقتصادی رو به رشد خود، به آرامی در حال گسترش ردپای امنیتی خود نیز هست. روابط امنیتی در تاجیکستان، جایی که پکن نیروهایی از پلیس مسلح خلق (نیروی شبهنظامی اصلی چین) را در امتداد مرز با افغانستان مستقر کرده، بیشترین پیشرفت را داشته است؛ چین همچنین به این کشور سلاح و تجهیزات میفروشد و در آموزشها و رزمایشهای مشترک با همتایان تاجیک خود شرکت میکند. دیگر کشورهای آسیای مرکزی توافقنامههایی برای خرید سیستمهای پدافند هوایی چین امضا کردهاند و به گفته مقامات دفاعی در تاشکند، ازبکستان در آستانه نهایی کردن قراردادی برای خرید جتهای جنگنده تولید مشترک چین و پاکستان است.
حضور گسترده چین در اوراسیای داخلی ممکن است نگرانیهایی را در واشنگتن در مورد جایگزینی نفوذ چین به جای روسیه ایجاد کند. اما این حضور به محافظت از کشورهای منطقه در برابر تهدید فوریتر یک روسیه تجدیدنظرطلب کمک میکند. برای مثال، بندر آناکلیا میتواند به طور قابل توجهی تجارت گرجستان را نه تنها با چین، بلکه با شرکای دیگر نیز افزایش داده و وابستگی اقتصادی این کشور به روسیه را کاهش دهد. و پکن، علیرغم روابط نزدیکش با مسکو، به وضوح اعلام کرده که با فعالیتهای روسیه که میتواند منافع اقتصادیاش را مختل کند، از جمله تهدید به حاکمیت و تمامیت ارضی یک شریک تجاری، مخالف است.
یکی دیگر از قدرتهای منطقهای، ترکیه، یکی از اعضای ناتو است. به درخواست آنکارا، سازمان کشورهای تُرک – سازمانی که در ابتدا برای تقویت روابط فرهنگی بین ترکیه، آذربایجان و کشورهای تُرکزبان آسیای مرکزی تأسیس شد – به طور فزایندهای برای همکاری انرژی در دو سوی خزر تلاش میکند، از جمله یک پروژه بالقوه برای صادرات گاز طبیعی ترکمنستان به اروپا و دیگری برای سرمایهگذاری مشترک در ظرفیت تولید جدید در هر دو سوی دریای خزر. حمایت ترکیه در نوسازی ارتش آذربایجان در شکست ارمنستانِ (اسماً) تحت حمایت روسیه در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۳ نقش اساسی داشت. پیروزیهای قاطع آذربایجان توجه قابل توجهی را در سراسر منطقه به خود جلب کرد. این پیروزیها ثابت کرد که یک ارتش با میراث شوروی میتواند هم بر اساس مدلهای غربی بازسازی شود و هم پس از آن در یک جنگ پیروز شود. با حمایت ترکیه، دیگر کشورهای منطقه نیز ممکن است بتوانند تغییرات نهادی و فرهنگی را در ارتشهای خود ترویج داده و بر اساس خطوط ناتو توسعه یابند.
برای بسیاری از کشورها، پیروزی آذربایجان علاقه جدیدی به فناوری دفاعی ترکیه ایجاد کرده است. تمام کشورهای آسیای مرکزی به جز تاجیکستان اکنون پهپادهای ترکیهای خریداری کردهاند و پاییز گذشته شرکت تولیدکننده پهپاد بایکار ترکیه برای راهاندازی یک سایت تولید در قزاقستان به توافق رسید. آنکارا همچنین در حال پیگیری دیگر اشکال همکاری امنیتی با این کشورها، از جمله آموزش، مشاوره، رزمایشهای مشترک و ارائه آموزشهای نظامی حرفهای است. حتی در ارمنستان که روابط تاریخی پرتنشی با ترکیه دارد، برخی از مقامات ارشد پس از امضای توافقنامه صلح با آذربایجان، به همکاری دفاعی با آنکارا فکر میکنند. یک توافق صلح بین ارمنستان و آذربایجان میتواند با عادیسازی روابط، بازگشایی مرز طولانیمدت بسته شده ترکیه و ارمنستان و باز کردن قفل سرمایهگذاری بیشتر ترکیه، نفوذ ترکیه را در قفقاز جنوبی به طور قابل توجهی افزایش دهد – که یکی از دلایلی است که مسکو ممکن است اکنون با الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان (پس از سرنگونی تصادفی یک جت آذربایجانی توسط نیروی هوایی روسیه) و نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان (بر سر اتهامات حمایت روسیه از یک طرح احتمالی کودتا) درگیری ایجاد کند تا از توافق نهایی جلوگیری کند.

شبکههای جدید
الگوهای جدید تجاری و ترانزیتی نیز برای اتصال اوراسیای داخلی به بازارهای جهانی پدیدار شدهاند. همانطور که ساخت خط لوله نفت باکو-تفلیس-جیحان و خط لوله گاز باکو-تفلیس-ارزروم در اوایل دهه ۲۰۰۰ انجام داد، گسترش خطوط لوله، راهآهن و جادههای شرقی-غربی در دهه گذشته به کشورهای کوچکتر قفقاز و آسیای مرکزی درآمد اضافی از هزینههای ترانزیت میدهد و بازارهای جدیدی را برای صادرکنندگان انرژی منطقه باز میکند. این درآمد و دسترسی به بازار، وابستگی اقتصاد آنها به روسیه را کاهش میدهد.
بخش عمدهای از ابتکار عمل برای ساخت زیرساختهای جدید از خود کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی نشأت میگیرد. پس از آنکه مسکو بارها در محمولههای نفت قزاقستان از طریق خط لوله تِنگیز-نووراسییسک برای ابراز نارضایتی از انتقاد آستانه از تهاجم به اوکراین دخالت کرد، قزاقستان شروع به ارسال نفت بیشتری که به اروپا تحویل میدهد از طریق خط لوله باکو-تفلیس-جیحان کرد و روسیه را دور زد. واشنگتن و بروکسل حمایت سیاسی و اقتصادی قویای از ساخت این مسیر که در سال ۲۰۰۶ افتتاح شد، به عمل آورده بودند. در مارس ۲۰۲۴، قزاقستان توافقنامه جدیدی با آذربایجان برای گسترش بیشتر تحویلها از طریق این خط لوله امضا کرد.
رویگردانی اروپا از گاز طبیعی روسیه پس از سال ۲۰۲۲ میتواند یک مزیت دیگر برای تولیدکنندگان و کشورهای ترانزیتی در منطقه باشد. در ژوئیه ۲۰۲۲، اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا و الهام علیاف تفاهمنامهای برای دو برابر کردن صادرات گاز آذربایجان به اتحادیه اروپا امضا کردند. ترکمنستان از آن زمان به طور اصولی موافقت کرده است که گاز را از طریق آذربایجان و ترکیه به اروپا ارسال کند – که با کمک توافقنامه سال ۲۰۲۱ بین باکو و عشقآباد برای حل اختلافاتشان بر سر تقسیم منابع خزر تسهیل شد. شرکتها و دولتهای اروپایی نیز به این منطقه به عنوان منبع بالقوه انرژی سبز نگاه میکنند، به ویژه آذربایجان که برای توسعه ظرفیت خورشیدی و بادی به منظور کاهش وابستگی خود به صادرات نفت و گاز تلاش میکند.
مهمترین ابتکار ترانزیتی جدید ممکن است «کریدور میانی» باشد، مسیری که در سال ۲۰۱۳ توسط شرکتهای حمل و نقل از آذربایجان، گرجستان و قزاقستان افتتاح شد و چین را از طریق قزاقستان، دریای خزر و قفقاز به اروپا متصل میکند. اقتصاد چالشبرانگیز، کمبود زیرساختها و اختلافات درونمنطقهای مدتها توسعه در این مسیر را کند کرده بود؛ بخش عمدهای از تجارت بینقارهای که انجام میشد از طریق «کریدور شمالی» روسیه عبور میکرد، جایی که زیرساختها برقرار و گذرگاههای مرزی کمتر هستند. اما با اعمال تحریمهای غرب بر روسیه و خروج بسیاری از شرکتهای خارجی از این کشور پس از سال ۲۰۲۲، محمولهها در سراسر کریدور شمالی به شدت کاهش یافته و حجم تجارت در کریدور میانی به طور قابل توجهی رشد کرده است. به گفته بانک توسعه آسیایی، تعداد قطارهای کانتینری چینی که از کریدور میانی عبور میکنند از سال ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴، ۳۳ برابر شده، در حالی که حجم بار حمل شده توسط بنادر خزر آذربایجان و قزاقستان ۲۱ درصد افزایش یافته است.
کریدور میانی برای رسیدن به پتانسیل کامل خود به سرمایهگذاری بیشتری برای رفع تنگناها و سادهسازی مقررات نیاز دارد. در جریان اجلاس سران اتحادیه اروپا و آسیای مرکزی در سمرقند ازبکستان در ماه آوریل، بروکسل متعهد شد ده میلیارد یورو اضافی به عنوان بخشی از ابتکار «دروازه جهانی» خود برای تقویت اتصال منطقهای اختصاص دهد. در همین حال، حملات حوثیها به کشتیرانی در دریای سرخ، علاقه اعلام شده دولت طالبان به باز کردن افغانستان به روی سرمایهگذاری خارجی و عدم قطعیت طولانیمدت در مورد روسیه، همگی علاقه به این مسیر را تقویت میکنند. اما اگر کشورهای غربی پس از توافق آتشبس در اوکراین شروع به برداشتن تحریمها علیه روسیه کنند و اگر ترانزیت از طریق روسیه کمخطرتر شود، دولتها و بانکهای توسعه ممکن است تمایل کمتری برای اقدام داشته باشند.
بازی با هر دو طرف
هیچ یک از این تحولات به این معنا نیست که روسیه دیگر یک بازیگر کلیدی در منطقهای که حوزه نفوذ سنتی خود میداند، نخواهد بود. به لطف نزدیکی جغرافیایی، آشنایی بین نخبگان و میراث طولانی سلطه امپراتوری و شوروی، روسیه همچنان قدرت سخت و نرم قابل توجهی در سراسر قفقاز و آسیای مرکزی دارد. رهبران اکثر کشورهای منطقه، حتی اگر با تهاجم به اوکراین مخالف باشند، برای روابط خوب با مسکو ارزش قائل هستند. بسیاری از این کشورها از تلاشهای روسیه برای فرار از تحریمهای غرب از فوریه ۲۰۲۲ سود بردهاند. دولتهای آمریکا و اروپا دهها شرکت را در منطقه به دلیل تسهیل صادرات کالاهای با کاربرد دوگانه به روسیه تحریم کردهاند. در بسیاری از کشورهای پساشوروی، حوالههای کارگران مهاجر شاغل در روسیه درآمد حیاتی و همچنین منبع نفوذ روسیه را فراهم میکند، حتی پس از آنکه روسیه پس از حمله تروریستی مارس ۲۰۲۴ در یک سالن کنسرت در مسکو، سرکوب مهاجرت غیرقانونی را آغاز کرد.
نفوذ سیاسی روسیه نیز باقی است. پوتین به طور منظم با علیاف، قاسم-جومارت توکایف، رئیسجمهور قزاقستان و دیگر رهبران (و گاهی اوقات فرزندان رهبران که به عنوان جانشینان احتمالی تربیت میشوند) دیدار میکند. کرملین تحتالحمایگی عملی خود را در بلاروس تحکیم کرده و روابط نزدیکی با سیاستمداران حزب حاکم گرجستان، «رویای گرجی» و اپوزیسیون مولداوی برقرار کرده است. سال گذشته، در یک تغییر جهت شدید در سیاست تفلیس، «رویای گرجی» قانونی به سبک روسی برای سرکوب جامعه مدنی تصویب و مذاکرات الحاق به اتحادیه اروپا را به حالت تعلیق درآورد. سرنوشت مولداوی نیز همچنان در هالهای از ابهام است، با نامزد تحت حمایت مسکو که در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته با اختلاف اندکی شکست خورد و گروههای تحت حمایت روسیه که به دنبال اتحاد پیش از انتخابات پارلمانی برنامهریزی شده برای سپتامبر امسال هستند.
روسیه نه تنها از زیرساختهای ترانزیتی نوظهور منطقه کنار گذاشته نشده، بلکه در این ساختارهای جدید شرکت کرده و از آنها سود میبرد. برای مثال، در حالی که قزاقستان به دنبال صادرات بیشتر هیدروکربن به اروپاست، دولت قراردادی برای اولین نیروگاه هستهای قزاقستان را در ماه ژوئن به شرکت دولتی روسی روساتم واگذار کرد. روسیه با آذربایجان و ایران برای ساخت «کریدور حملونقل بینالمللی شمال-جنوب» – یک مسیر جادهای، ریلی و دریایی که روسیه را از طریق آذربایجان، هند و ایران به اقیانوس هند متصل میکند – همکاری میکند؛ هیچ یک از این کشورها مسکو را به دلیل تهاجم به اوکراین تحریم نکردهاند. مرکزیت آذربایجان در هر دو مسیر (این مسیر و کریدور میانی) نشاندهنده رویکرد بسیاری از کشورهاست. آنها به جای جانبداری در تقابل بین روسیه و غرب، به دنبال بهرهبرداری از فرصتهایی هستند که این رقابت فراهم میکند.

برد-برد
در یک سخنرانی در سال ۱۹۹۷ در دانشگاه جانز هاپکینز، استروب تالبوت، معاون وقت وزیر امور خارجه، استدلال کرد که ایالات متحده میخواهد «همه بازیگران مسئول در قفقاز و آسیای مرکزی برنده باشند»، نه اینکه این منطقه به موضوع رقابت قدرتهای بزرگ مانند دوران «بازی بزرگ» قرن نوزدهم تبدیل شود. تحولات سه سال و اندی گذشته، اروپای پساشوروی را به تحقق این چشمانداز نزدیکتر کرده است، حتی با وجود اینکه جهان (و ایالات متحده) به طور چشمگیری تغییر کرده است.
امروزه، قفقاز و آسیای مرکزی همچنان در حاشیه استراتژی ایالات متحده قرار دارند، به ویژه با توجه به چرخش واشنگتن به سمت هند و اقیانوس آرام و استقبال ظاهری پرزیدنت دونالد ترامپ از حوزههای نفوذ قدرتهای بزرگ. با این حال، دولت ترامپ توجهی به این منطقه داشته است؛ برای مثال، در بحبوحه مذاکرات ارمنستان و آذربایجان در این ماه، تام باراک، سفیر ایالات متحده در ترکیه، پیشنهاد کرد که یک شرکت خصوصی آمریکایی مسیر اتصال سرزمین اصلی آذربایجان به منطقه خودمختار نخجوان از طریق ارمنستان را اداره کند. ایده نظارت یک شخص ثالث بیطرف بر این مسیر در دورهای قبلی مذاکرات مورد بحث قرار گرفته بود، اما بیانیه باراک اولین باری بود که یک مقام آمریکایی پیشنهاد کرد واشنگتن میتواند نقشی ایفا کند. یک استراتژی منطقهای جامعتر میتواند به دولت در دسترسی به منابع انرژی و مهار رقبای بزرگ خود بدون تحمیل تعهدات جدید به ایالات متحده کمک کند.
بیشک، ایالات متحده احتمالاً در تحولات اوراسیای داخلی نقش محوری نخواهد داشت. اما میتواند و باید اتحادیه اروپا، ترکیه و دیگر متحدان و شرکا را به حفظ حضور فعال در این بخش از جهان تشویق کند. علاوه بر این، واشنگتن میتواند به تلاشهایی که در حال انجام است، شتاب دهد. باید به طور محتاطانه دولتهای قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی را به پیگیری هماهنگی منطقهای بیشتر تشویق کند. در صورت درخواست میتواند در معاملهگریهای منطقهای مشارکت کند اما در غیر این صورت باید به بازیگران محلی اجازه دهد تا پیشگام باشند. همچنین میتواند با کشورهای منطقه برای کاهش موانع تجاری و تسهیل مشارکت شرکتهای غربی، از جمله شرکتهای آمریکایی، در پروژههای جدید انرژی، زیرساخت و مواد معدنی حیاتی همکاری کند. چنین معاملات تجاری و سرمایهگذاری باید محور کنفرانس وزیران بعدی C5+1 باشد، نشستی سالانه از وزرای خارجه آمریکا و آسیای مرکزی که از سال ۲۰۱۵ برگزار میشود. اجلاس سران C5+1 تنها یک بار در سال ۲۰۲۳ برگزار شده است؛ دولت ترامپ باید پرچم برگزاری اجلاس دیگری را به دست گیرد.
مهمتر از همه، ایالات متحده باید بپذیرد که یک هدف کلیدی مشترک با کشورهای اوراسیای داخلی دارد. سیستمهای سیاسی داخلی آنها ممکن است همگی مورد پسند واشنگتن نباشند و بسیاری از آنها خواهان روابط سازنده با مسکو، پکن یا تهران خواهند بود. با توجه به جغرافیایشان، انتخاب چندانی ندارند. اما این کشورها و جمعیتهایشان نیز در برابر تلاشهای کرملین برای ادغام آنها در یک حوزه نفوذ بازسازیشده روسی مقاومت خواهند کرد. برای ایالات متحده، جلوگیری از سلطه روسیه یا دیگر قدرتهای تجدیدنظرطلب بر این منطقه به معنای حمایت از پیگیری روابط اقتصادی و سیاسی متنوع توسط کشورهای پساشوروی است. حتی اگر این تلاشها همیشه بر اساس شرایط واشنگتن نباشد، سهم آنها در ایجاد یک منطقه آزادتر و بازتر، با منافع استراتژیک واشنگتن همسو است.