نشریه فارن افرز : «جنگ سودان، شکل چیزهایی است که در راه است» | ۱۱ مهر ۱۴۰۴

چرا جنگ داخلی سودان، با دخالت قدرت‌های منطقه‌ای رقیب و کاهش نفوذ آمریکا، به الگویی برای درگیری‌های پیچیده و غیرقابل حل آینده تبدیل شده است؟

⏳ مدت زمان مطالعه: ۹ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز / آلن بازول | 📅 تاریخ: October 2, 2025 / ۱۱ مهر ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


در ۱۲ سپتامبر، مصر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ایالات متحده یک نقشه راه مشترک برای پایان دادن به جنگ داخلی دو سال و نیمه ویرانگر سودان اعلام کردند. این اعلامیه، به خودی خود، یک پیشرفت بزرگ بود. کمی پس از شروع آن در خارطوم در آوریل ۲۰۲۳، این درگیری بازیگران منطقه‌ای مختلفی را درگیر کرد. مصر و تعدادی از کشورهای نزدیک دیگر از ژنرال عبدالفتاح البرهان، رئیس نیروهای مسلح سودان (SAF) و دولتی که اکنون در پورت سودان مستقر است، حمایت کرده‌اند؛ امارات متحده عربی – و به طور فزاینده‌ای، دیگر کشورهایی که به ابوظبی وابسته هستند، مانند چاد – از محمد حمدان دقلو (معروف به حمدتی)، رهبر نیروهای شورشی پشتیبانی سریع (RSF)، که معاون برهان در خونتای نظامی قبلی سودان بود، حمایت کرده‌اند.

حامیان این طرح، که به طور جمعی به عنوان کواد شناخته می‌شوند، بنابراین قدرت‌های عربی هستند که نفوذ زیادی در سودان دارند (از جمله عربستان سعودی، که عمدتاً به دنبال بی‌طرف ماندن بوده است) و ایالات متحده. دستیابی به چنین توافقی در میان این کشورهای خارجی مدت‌ها دشوار بود و ماه‌ها مذاکرات سطح بالا به رهبری ایالات متحده برای رسیدن به توافق بر سر یک نقشه راه مشترک طول کشید. این طرح خواستار یک آتش‌بس بشردوستانه سه ماهه بین دو جناح متخاصم بود. این امر با یک آتش‌بس دائمی و یک فرآیند سیاسی به رهبری سودانی‌ها برای انتخاب یک دولت جدید به رهبری غیرنظامیان دنبال می‌شد.

پس از سال‌ها جنگ وحشیانه، امیدها برای یافتن راهی برای پایان دادن به فاجعه‌ای که تا ۱۵۰ هزار نفر را کشته، یک چهارم جمعیت ۵۰ میلیونی کشور را آواره کرده و سودانی‌های بی‌شماری را بدون خدمات ضروری رها کرده است، افزایش یافت. با این حال، به نظر می‌رسد این طرح در حال حاضر متوقف شده است. جنگ در سودان همچنان با شدت ادامه دارد و SAF به طور علنی این پیشنهاد را رد کرده است. نزدیک کردن مصر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی یک گام اول ضروری بود، اما هنوز شکاف عمیقی بین طرف‌های متخاصم وجود دارد. همچنین مشخص نیست که آیا دولت جدید ایالات متحده برای تعامل دشوار و بلندمدتی که برای به ثمر رساندن این طرح لازم است، آماده است یا خیر.

در واقع، در بحبوحه عقب‌نشینی گسترده‌تر ایالات متحده از منطقه و ظهور قدرت‌های میانی جاه‌طلب در نزدیکی، داستان بزرگتر این است که ایالات متحده دیگر آن نفوذی را که زمانی برای تضمین فرآیندهای میانجیگری در بسیاری از نقاط آفریقا داشت، در اختیار ندارد و این امر نیازمند قالب‌های دست و پا گیری مانند کواد است. در میان بازیگران خارجی، واشنگتن در دهه ۱۹۹۰ و دهه اول این قرن، بیشترین نفوذ را بر شاخ آفریقا داشت. اگرچه در برخی از مداخلات خود بیش از حد عمل کرد، اما به صلح‌سازی یک مرکز ثقل داد.

اما در ۱۵ سال گذشته، نفوذ ایالات متحده کاهش یافته است. در عین حال، قدرت‌های منطقه‌ای در حال ظهور، فرصت‌های تجاری و دیپلماتیکی را شناسایی کرده و تلاش کرده‌اند تا شاخ آفریقا را از نظر سیاسی و اقتصادی، بسیار به خاورمیانه نزدیک‌تر کنند. این امر سرمایه‌گذاری مورد نیاز را برای منطقه به ارمغان آورده است و برخی از این قدرت‌ها میانجی‌های چابکی بوده‌اند. اما حمایت خلیج فارس از طرف‌های متخاصم، در کل، حل و فصل درگیری‌ها را بسیار دشوارتر کرده است.

به این معنا، جنگ در سودان به پیش‌درآمدی از چگونگی جنگ‌های بیشتر در آینده تبدیل شده است: آشفته و ظاهراً غیرقابل حل، که قدرت‌های رقیب خارجی بیشتری را، هر یک با منافع آشتی‌ناپذیر خود، به خود جلب می‌کند. به محض شروع، پایان دادن به این نوع جنگ‌ها بسیار دشوار است، زیرا هیچ بازیگر واحدی اختیار گرد هم آوردن همه بازیگران یا مهار دیگر قدرت‌های خارجی را ندارد. آنها می‌توانند بسیار مخرب باشند، با توجه به تسلیحات پیشرفته‌ای که بیگانگان اکنون می‌توانند به آن سرازیر کنند. و همان پویایی رقابتی که این درگیری‌ها را در وهله اول شعله‌ور می‌کند، اغلب آنها را به ادامه محکوم می‌کند، زیرا کشورهای مختلف از چارچوب‌های رقیب حمایت می‌کنند یا برای حق ایفای نقش صلح‌ساز با هم رقابت می‌کنند. توافقات صلحی که به خط پایان می‌رسند، به ندرت کاری بیش از تثبیت یک وضع موجود شکسته انجام می‌دهند.

نقطه اتکا

شاخ آفریقا مدت‌هاست که در برابر نفوذ تغییرات ژئوپولیتیکی گسترده آسیب‌پذیر بوده است. در طول جنگ سرد، شاخ آفریقا مرکز جنگ‌های نیابتی بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بود؛ با نزدیک شدن به پایان جنگ سرد، این منطقه تحولات سیاسی را تجربه کرد: تغییر رژیم در اتیوپی، فروپاشی دولت در سومالی و جنگ‌های داخلی در سودان. اما اگرچه دوران پس از جنگ سرد با یک شوک آغاز شد، اما با تبدیل شدن ایالات متحده به منبع غالب نفوذ خارجی، تا حدودی تثبیت شد. واشنگتن با استفاده از اهرم‌های فراوان و همچنین قدرت دیپلماتیک در سطح منطقه‌ای، نقش بزرگی در تلاش برای تثبیت شاخ آفریقا ایفا کرد.

سابقه آن بسیار متغیر بود: در سال‌های پس از چراغ سبز ایالات متحده به تهاجم اتیوپی به سومالی در سال ۲۰۰۶، یک شورش اسلام‌گرا بخش‌هایی از این کشور را به تصرف خود درآورد. از دهه ۱۹۹۰ در سودان، ایالات متحده به حمایت از یک شورش مستقر در جنوب برای اعمال فشار بر دولت اسلام‌گرای خارطوم کمک کرد که منجر به جدایی سودان جنوبی شد. کشور جدید به سرعت به جنگ داخلی کشیده شد و سودان شمالی از نظر اقتصادی با مشکل مواجه شد. به طور کلی، دستور کار لیبرال‌سازی ایالات متحده کار چندانی برای تقویت حاکمیت دولت‌های ضعیف انجام نداد.

با این حال، هژمونی نسبی ایالات متحده و تعامل مداوم آن به تقویت ثبات اساسی بین دولتی و متمرکز کردن تلاش‌های صلح‌سازی کمک کرد. اگرچه اختلافات مرزی بین کشورهای شاخ آفریقا ادامه داشت، اما تعداد کمی از رهبران محلی خطر سرزنشی را که با تلاش برای ضمیمه کردن آشکار قلمرو همسایه به همراه داشت، به جان می‌خریدند. هنگامی که جنگ‌های مرزی یا جنگ‌های داخلی بزرگ درمی‌گرفت، ایالات متحده تلاش‌ها را به سمت راه‌حل‌های دیپلماتیک، اغلب با حمایت از تلاش‌های چندجانبه، هدایت می‌کرد. به عنوان مثال، مقامات آمریکایی از توافق الجزایر (که توسط سازمان ملل و سازمان وحدت آفریقا تدوین شد) که اتیوپی و اریتره در سال ۲۰۰۰ امضا کردند، حمایت کردند. بحران دارفور در سال‌های اولیه قرن بیستم توجه هم رهبران ایالات متحده و هم مردم آمریکا را به خود جلب کرد و واشنگتن مذاکره‌کنندگان سودانی را برای پذیرش فرآیند صلح به رهبری کنیا در سال ۲۰۰۵ که به جنگ داخلی قبلی سودان پایان داد، تحت فشار قرار داد و از نزدیک با نظارت اتحادیه آفریقا بر تقسیم سودان و سودان جنوبی هماهنگ بود. در سال ۲۰۱۲، فشار ایالات متحده در متوقف کردن یک تهاجم کوتاه‌مدت سودان توسط سودان جنوبی، که خطر تبدیل شدن به یک جنگ بین دولتی جدید را داشت، کلیدی بود. کشورهای اروپایی عمدتاً از رهبری ایالات متحده در سودان پیروی می‌کردند و قدرت‌های منطقه‌ای عمدتاً فرآیندهای دیپلماتیک تحت حمایت ایالات متحده را به چالش نمی‌کشیدند. هنگامی که یک تلاش صلح چندجانبه پیشنهادی از حمایت ایالات متحده برخوردار نبود (مانند تلاش اتحادیه آفریقا در سال ۲۰۱۱ برای میانجیگری در لیبی قبل از سقوط رژیم معمر قذافی)، به ندرت مورد توجه قرار می‌گرفت.

رانش قاره‌ای

اما در دهه گذشته، توانایی ایالات متحده برای شکل دادن به رویکرد بین‌المللی به سودان به طور پیوسته کاهش یافته است. با تلاش مکرر ایالات متحده برای معطوف کردن تمرکز خود به سمت چین و درگیری لاینحل آن در اختلافات خاورمیانه، ثبات شاخ آفریقا از لیست اولویت‌های واشنگتن پایین آمد – «خوب است داشته باشیم»، اما ضروری نیست. پرینستون لایمن، فرستاده ویژه رئیس‌جمهور باراک اوباما به سودان و سودان جنوبی، یک دفتر بزرگ با بیش از ۲۰ کارمند را اداره می‌کرد، از جمله برخی از وزارتخانه‌های دفاع و خزانه‌داری که به طور موقت به آنجا اعزام شده بودند، و مستقیماً به کاخ سفید گزارش می‌داد – فاصله‌ای زیاد از منابعی که به فرستادگان ویژه اخیر ایالات متحده به منطقه اختصاص داده شده است، که فاقد تیم هستند و به دفتر آفریقای وزارت امور خارجه گزارش می‌دهند.

و جایی که ایالات متحده عمدتاً مشکلات و سردردهایی برای حل می‌دید، برخی از قدرت‌های میانی منطقه‌ای فرصت‌های تازه‌ای می‌دیدند. ایالات متحده کمک‌های خارجی را که توسط بوروکراسی‌های خود مدیریت می‌شد، ارسال می‌کرد، اما قدرت‌های خلیج فارس و ترکیه شروع به ارائه سرمایه‌گذاری مستقیم به شاخ آفریقا کردند. در سال ۲۰۰۶، غول لجستیکی مستقر در امارات، دبی پورتز ورلد، یک قرارداد ۳۰ ساله برای بهره‌برداری از بندر اصلی جیبوتی را به دست آورد و یک تلاش گسترده‌تر توسط ابوظبی برای کنترل بنادر در سراسر شرق آفریقا را آغاز کرد. سرمایه‌گذاری‌های زیربنایی آن سپس به داخل کشور گسترش یافت و شامل معاملات مواد معدنی، پروژه‌های انرژی و کریدورهای تجاری در کشورهای مختلف شد. ترکیه نیز به نوبه خود، منابعی را در شراکت‌های تجاری و امنیتی جدید در سراسر شاخ آفریقا، به ویژه در کشورهایی که قلمروشان زمانی با امپراتوری عثمانی مرتبط بود، سرمایه‌گذاری کرد.

رقابت برای نفوذ در شاخ آفریقا پس از بهار عربی ۲۰۱۱ تشدید شد. عربستان سعودی و امارات متحده عربی، قطر و ترکیه را به حمایت از قیام مردمی متهم کردند. تلاش هر کشور برای کاهش قدرت قطر شامل تلاش برای بیرون راندن آن از شاخ آفریقا و تحت فشار قرار دادن کشورهای آن منطقه برای انتخاب طرف بود. آنها همچنین سرمایه‌گذاری‌های تجاری خود را افزایش دادند. بر اساس یادداشت آوریل ۲۰۲۴ مجمع جهانی اقتصاد، در دهه گذشته، امارات متحده عربی ۵۹ میلیارد دلار در آفریقا سرمایه‌گذاری کرده است و آن را به چهارمین سرمایه‌گذار مستقیم خارجی بزرگ قاره تبدیل کرده است (تقریباً به چین، اتحادیه اروپا و ایالات متحده رسیده است)، در حالی که عربستان سعودی ۲۶ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرده است؛ بسیاری از این سرمایه‌گذاری‌ها در شاخ آفریقا متمرکز شده‌اند. و با شروع تردید قدرت‌های خلیج فارس در مورد ماندگاری تعهدات امنیتی ایالات متحده در خاورمیانه، برخی برای ایجاد نفوذ عمدی‌تری در سراسر دریای سرخ که بتواند از منافع آنها محافظت کند، تلاش کردند. یک حلقه بازخورد پدیدار شد. کاهش تعامل ایالات متحده با شاخ آفریقا و دیگر نقاط آفریقا، فضا را برای مداخلات خود قدرت‌های میانی گسترش داد و نفوذ رو به رشد قدرت‌های میانی سپس بازده سرمایه‌گذاری‌های دیپلماتیک ایالات متحده را کاهش داد و عقب‌نشینی استراتژیک آن را تسریع کرد. این قدرت‌های میانی سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی را به شاخ آفریقا تزریق کردند و گاهی اوقات به دنبال کمک به حل و فصل درگیری‌ها بودند. به عنوان مثال، قطر اخیراً به میانجیگری در کاهش تنش بین جمهوری دموکراتیک کنگو و رواندا کمک کرد و سال گذشته، ترکیه تنش‌ها را بین اتیوپی و سومالی آرام کرد. اما به ناچار، تلاش‌های مختلف نیز با هم رقابت یا گاهی در تضاد با یکدیگر عمل می‌کردند و بی‌ثباتی را به همراه داشتند.

گسترش مرکز

سودان به مرکز این رقابت قدرت‌های میانی تبدیل شده است. زمین‌های کشاورزی غنی آن در امتداد نیل و موقعیت استراتژیک آن در محل تلاقی جهان عرب و آفریقا – که آفریقای مرکزی را به دریای سرخ و شرق آفریقا متصل می‌کند – آن را برای اقتصادها و امنیت قدرت‌های نزدیک بسیار مهم می‌کند. در سال ۲۰۱۸، سلطنت فاجعه‌بار سه دهه‌ای دیکتاتور اسلام‌گرای سودان، عمر البشیر، زمانی که یک شورش که توسط جوانان سودانی آغاز شده بود، او را سرنگون کرد، به پایان رسید. یک دولت غیرنظامی نوپا تأسیس شد که واشنگتن علاقه زیادی به کمک به موفقیت آن داشت.

این یک فرصت تاریخی برای سودان بود. پس از اینکه برهان و حمدتی، رهبران نظامی، در پی سقوط بشیر، یک خونتا را تحمیل کردند، ایالات متحده و همچنین برخی از کشورهای اروپایی و آفریقایی تلاش کردند تا از رهبران غیرنظامی و معترضان در خیابان حمایت کنند. آنها به میانجیگری یک توافق تقسیم قدرت بین خونتا و سیاستمداران غیرنظامی که شامل یک گذار نهایی به حکومت کاملاً غیرنظامی بود، کمک کردند. اما پویایی قدرت در حال تغییر منطقه به نفع ژنرال‌ها بود که روابط نزدیکی با مصر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی داشتند. و ایالات متحده (و همچنین اروپا) نتوانست از این لحظه برای حمایت از گذار غیرنظامی سودان استفاده کند: به عنوان مثال، واشنگتن تا دسامبر ۲۰۲۰ محدودیت‌های مالی دوران بشیر خود را بر خارطوم لغو نکرد و دولت غیرنظامی را در نوزادی خود تضعیف کرد. در سال ۲۰۲۱، برهان و حمدتی دولت انتقالی کوتاه‌مدت را در یک کودتا سرنگون کردند.

پس از شروع جنگ دو سال بعد بین SAF برهان و RSF حمدتی، مصر بلافاصله حمایت عمومی و پنهانی خود را از SAF افزایش داد. و SAF حمایت جدیدی را، از جمله از ترکیه (که مانند امارات متحده عربی، به دنبال کنترل یک بندر دریای سرخ در سودان است)، و همچنین الجزایر، ایران و قطر به دست آورد. همه این کشورها رژیم برهان را به عنوان دولت قانونی سودان به رسمیت شناختند. امارات متحده عربی همچنان انکار می‌کند که RSF را مسلح و تأمین مالی می‌کند. اما مقامات آفریقایی، عرب، آمریکایی و اروپایی به طور گسترده معتقدند که امارات متحده عربی پشت عملیات لجستیکی عظیمی است که RSF را تأمین کرده است. مسیر اصلی تأمین این گروه در حال حاضر از طریق قلمرو لیبی تحت کنترل ژنرال و سیاستمدار قدرتمند، خلیفه حفتر، یک متحد نزدیک امارات متحده عربی، می‌گذرد. اگرچه امارات متحده عربی منافع متعددی در سودان دارد (از جمله طلا)، اما به راحتی می‌توان درجه‌ای را که دخالت آن در درگیری به منزله یک غارت منابع است، اغراق کرد. به نظر می‌رسد تلاش‌های آن توسط یک تمایل بسیار گسترده‌تر برای نمایش قدرت از طریق قدرت اقتصادی، از جمله در سراسر شمال، مرکز و شرق آفریقا – و یک امتناع آشکار از ایجاد یک سابقه با رها کردن یک نیروی نیابتی جنگ‌طلب، هدایت می‌شود. امارات متحده عربی همچنین به طور علنی با اتحاد تاکتیکی برهان در زمان جنگ با مقامات سابق بشیر، با توجه به بیزاری ابوظبی از ایدئولوژی اسلام‌گرا، مخالفت کرده است.

رسماً، عربستان سعودی در درگیری سودان بی‌طرف مانده است. اما حمایت دیپلماتیک و اقتصادی خود را از SAF، از جمله با مشاوره نزدیک به رهبری آن و استدلال برای پرونده آن در مجامع بین‌المللی، افزایش داده است. شرق سودان درست در آن سوی دریای سرخ از جده، مکه و بسیاری از پروژه‌های توسعه عظیم دیگر در شمال سواحل عربستان سعودی قرار دارد. ریاض می‌ترسد که اگر دولت سودان به طور کامل فرو بپاشد، دشمنانش بتوانند در آنجا جای پایی به دست آورند و بی‌ثباتی به دریای سرخ سرایت کند و ناامنی، قاچاق و افراط‌گرایی را به همراه داشته باشد و توانایی آن را برای بهره‌برداری از پتانسیل سواحل سعودی به عنوان یک مرکز لجستیک و گردشگری کاهش دهد. این کشور همچنین نگران سرایت بیشتر به مصر، یک متحد کلیدی، است. این درهم‌تنیدگی نفوذ خارجی، یک روند در سراسر قاره را منعکس می‌کند. در یک گزارش سال ۲۰۲۴، موسسه تحقیقات صلح اسلو دریافت که در دهه گذشته، تعداد درگیری‌ها در آفریقا دو برابر شده و «درگیری‌های داخلی به طور فزاینده‌ای بین‌المللی شده‌اند.»

جنگ بدون صلح

حتی با گسترش آن، درگیری منطقه را به دو بلوک اصلی، طرفدار SAF و طرفدار RSF، قطبی می‌کند. اریتره اکنون حمایت مستقیمی از SAF ارائه می‌دهد، در حالی که جیبوتی حمایت لفظی ارائه می‌دهد. در ماه مه، اسماعیل عمر غیله، رئیس‌جمهور جیبوتی، در یک مصاحبه رسانه‌ای نادر، امارات متحده عربی را به بی‌ثبات کردن منطقه متهم کرد. رئیس‌جمهور منزوی اریتره، ایسایاس آفورکی، از آن پیروی کرد. در همین حال، چاد، جمهوری آفریقای مرکزی، اتیوپی، کنیا، شرق لیبی، بخش‌هایی از سومالی، سودان جنوبی و اوگاندا – که همگی روابط مالی یا امنیتی کلیدی با امارات متحده عربی دارند – با RSF دوستانه هستند، اگرچه برخی (مانند اتیوپی و سودان جنوبی) تلاش کرده‌اند بی‌طرفی را حفظ کنند.

با این حال، این آرایش سست بلوک‌ها، حل و فصل درگیری را ساده‌تر نمی‌کند. درهم‌تنیدگی منافع منطقه‌ای نه تنها جنگ را تشدید کرده و به RSF و SAF امکان ادامه جنگ علیرغم شکست‌ها را داده است، بلکه صلح‌سازی را تقریباً غیرممکن کرده است. این درگیری نمی‌توانست در نطفه خفه شود زیرا قدرت‌های مختلف برای ایفای نقش میانجی با هم رقابت می‌کردند. و تلاش‌های میانجیگری فاقد یک مرکز ثقل بوده است. در شش ماه اول پس از شروع درگیری، مقامات آمریکایی و سعودی برای میانجیگری صلح بین RSF و SAF با هم تیم شدند. این فرآیند مصر و امارات متحده عربی را به حاشیه راند و دو دور مذاکرات در جده پیشرفت چندانی نداشت. سران کشورهای جیبوتی، اتیوپی و کنیا تقریباً موفق شدند برهان و حمدتی را در دسامبر ۲۰۲۳ رو در رو بنشانند. اما بدون حمایت کشورهای کلیدی عرب، آن ابتکار شکست خورد، همانطور که یک تلاش میانجیگری توسط مصر و امارات متحده عربی در اوایل سال ۲۰۲۴ شکست خورد. یک تلاش اوت ۲۰۲۴ ایالات متحده برای سازماندهی مذاکرات صلح در سوئیس پس از اینکه SAF، با فشار جمعی ناکافی از سوی متحدان عرب خود برای حضور، از حضور خودداری کرد، به نتیجه نرسید.

دولت دوم ترامپ مسیر را تغییر داده و سعی کرده است بر هماهنگ کردن مصر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در مورد چگونگی پایان جنگ تمرکز کند. این تلاش در ژوئن آغاز شد و توسط مسعود بولوس، مشاور ویژه ایالات متحده برای آفریقا و پدر همسر تیفانی ترامپ، رهبری شده است. اما حتی پس از اعلام اواسط سپتامبر مبنی بر دستیابی به توافق، برهان از این پیشنهاد فاصله گرفت و RSF حملات نظامی خود را افزایش داد. صلح‌سازی نه تنها در سودان پیچیده‌تر شده است؛ بلکه لزوماً کمتر جاه‌طلبانه نیز شده است. هرچه تعداد منافعی که نیاز به تطبیق دارند بیشتر باشد، حوزه همپوشانی بین همه خواسته‌های آنها کوچکتر است. توافقات صلح جامع (مانند توافق ۲۰۰۵ که به جنگ داخلی قبلی سودان پایان داد) با آتش‌بس‌هایی جایگزین شده‌اند که کاری بیش از تثبیت یک وضع موجود انجام نمی‌دهند، زیرا این تمام چیزی است که همه می‌توانند بر سر آن توافق کنند.

تیم رقبا؟

با تلاش صلح‌سازی – و حتی دستیابی به آتش‌بس – در سودان، جنگ ویرانگر آن همچنان در حال تشدید است. سلاح‌های جدیدتر و بزرگتر همچنان به این کشور سرازیر می‌شوند، از جمله پهپادهای پیشرفته و فناوری‌های ضد پهپاد. به عنوان مثال، در ماه مه، پس از بازپس‌گیری خارطوم توسط SAF، RSF حملات پهپادی دوربرد را به پورت سودان، که درست در آن سوی دریای سرخ از جده قرار دارد، آغاز کرد – یک گسترش چشمگیر در محدوده جنگ. این جنگ قبلاً خارطوم را فروپاشیده و طبقات حرفه‌ای، تحصیل‌کرده و خلاق آن را به دیاسپورا بیرون رانده است. هیچ قدرت خارجی به تنهایی نفوذ لازم را برای وادار کردن متخاصمان به میز مذاکره ندارد. حتی اگر یک تلاش توسط دولت ترامپ برای میانجیگری پیشرفت بیشتری داشته باشد، به تصمیم قدرت‌های منطقه‌ای برای انتخاب صلح به جای جنگ متکی خواهد بود.

و مسیر بی‌امان جنگ نشان می‌دهد که رقابت منطقه‌ای می‌تواند از مرزهای سودان عبور کند. اتیوپی و اریتره از زمان پایان جنگ بین دو کشور در سال ۲۰۰۰، صلح شکننده‌ای را حفظ کرده‌اند، اما تنش بین آنها به طور پیوسته در حال افزایش است و این ترس را برمی‌انگیزد که یک جنگ بین دولتی جدید در خواهد گرفت. یک جنگ جدید بین اتیوپی و اریتره می‌تواند حتی مرگبارتر از درگیری سودان باشد و به راحتی می‌تواند با جنگ در سودان ادغام شود، با توجه به قطبی‌سازی موجود در منطقه: جیبوتی، مصر و عربستان سعودی احتمالاً طرف اریتره را خواهند گرفت، در حالی که امارات متحده عربی مهمترین متحد خارجی نخست‌وزیر اتیوپی، آبی احمد است.

گفتمان در مورد یک جهان چندقطبی در حال ظهور اغلب فرض می‌کند که نقاط اشتعال اصلی آن از رقابت بین قدرت‌های بزرگ – چین و روسیه، و همچنین ایالات متحده – ناشی خواهد شد. مورد سودان نشان می‌دهد که چگونه درگیری‌های غیرقابل مدیریت ممکن است خارج از حوزه‌های نفوذ اصلی این کشورها ظهور کنند. در شاخ آفریقا، تعداد زیادی از قدرت‌های میانی منطقه‌ای در حال ظهور با منافع و اهرم‌های مختلف اما همپوشان، به طور فزاینده‌ای از چین و روسیه، که مداخلاتشان در منطقه هنوز محدود است، پیشی می‌گیرند. در ماه اوت، RSF دولت موازی خود را در دارفور سوگند داد. این اقدام تقسیم عملی کشور را به دو منطقه اداری جداگانه عمیق‌تر کرد و موانع جدیدی را برای هرگونه تلاش برای بازسازی سودان ایجاد کرد. ایالات متحده همچنان برای تلاش برای معکوس کردن چنین تقسیم عملی‌ای ضروری خواهد بود، نه تنها به این دلیل که تنها ابرقدرتی است که به انجام این کار علاقه‌مند است.

فاجعه سودان می‌تواند یک درس تلخ اما ارزشمند در مورد زیاده‌روی برای قدرت‌های منطقه‌ای باشد و آنها را وادار به یادگیری نحوه مدیریت رقابت خود، ایده‌آل بدون تکیه بیش از حد به ایالات متحده به عنوان یک واسطه، کند. اما چشم‌انداز ایفای نقش کوچکتر نباید بهانه‌ای برای ایالات متحده برای کنار کشیدن باشد. برخی در واشنگتن استدلال می‌کنند که چون تأثیرگذاری بر صلح‌سازی در شاخ آفریقا سخت‌تر از گذشته است، دولت ایالات متحده باید بسیار عقب‌نشینی کند. اما این تنها به بی‌ثباتی بیشتر دامن خواهد زد. واشنگتن باید یاد بگیرد که خود را تطبیق داده و در فرآیندهای میانجیگری که در آن یکی از بازیگران مختلف است، نه تصمیم‌گیرنده، مشارکت کند. در غیر این صورت، جنگ‌های فاجعه‌باری مانند جنگ سودان ممکن است تکثیر شوند.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما:فارن افرز

💡 درباره منبع:فارن افرز یک مجله آمریکایی با نفوذ در زمینه روابط بین‌الملل و سیاست خارجی ایالات متحده است که توسط شورای روابط خارجی منتشر می‌شود. این رسانه به دلیل تحلیل‌های عمیق و دیدگاه‌های متنوع از سراسر طیف سیاسی شناخته شده است.

✏️ درباره نویسنده:آلن بازول، مدیر شاخ آفریقا در گروه بحران بین‌المللی و مجری پادکست «شاخ آفریقا» است.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.