نشریه فارن افرز : «اقتصاد جهانی سلاحشده: بقا در عصر جدید اجبار اقتصادی» | ۲۹ مرداد ۱۴۰۴
در عصر جدید اجبار اقتصادی، چین با استفاده از گلوگاههای خود به مقابله با آمریکا برخاسته، در حالی که واشنگتن در حال تضعیف نهادین خود است.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۴ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: Foreign Affairs / Henry Farrell and Abraham Newman | 📅 تاریخ: August 19, 2025 / ۲۹ مرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
هنگامی که واشنگتن در ماه ژوئن از یک «توافق چارچوب» با چین خبر داد، این رویداد نشاندهنده تغییر دنده بیصدا در اقتصاد سیاسی جهانی بود. این نه آغاز دوران خیالی «رهایی» تحت عظمت یکجانبه آمریکا در تصور پرزیدنت دونالد ترامپ بود و نه بازگشتی به رویای دولت بایدن برای مدیریت رقابت قدرتهای بزرگ. در عوض، این گشایش واقعی عصر وابستگی متقابل سلاحشده بود، که در آن ایالات متحده در حال کشف این است که دیگران با او همان کاری را میکنند که خود مشتاقانه با دیگران کرده است.
این دوران جدید توسط سلاحهای اجبار اقتصادی و فناورانه—تحریمها، حملات به زنجیره تأمین، و اقدامات صادراتی—شکل خواهد گرفت که نقاط کنترل متعدد در زیرساختهای اقتصاد جهانی وابسته به هم را بازآرایی میکنند. برای بیش از دو دهه، ایالات متحده به طور یکجانبه این گلوگاهها را در امور مالی، جریانهای اطلاعاتی و فناوری برای کسب مزیت استراتژیک به سلاح تبدیل کرده است. اما مبادلات بازار به طرز ناامیدکنندهای با امنیت ملی در هم تنیده شده و اکنون ایالات متحده باید از منافع خود در دنیایی دفاع کند که در آن قدرتهای دیگر نیز میتوانند از گلوگاههای خود استفاده کنند.
به همین دلیل بود که دولت ترامپ مجبور به توافق با چین شد. مقامات دولتی اکنون اذعان میکنند که در ازای کاهش محدودیتهای چین بر مواد معدنی کمیاب که صنعت خودروسازی ایالات متحده را فلج کرده بود، در مورد کنترل صادرات نیمهرساناها امتیازاتی دادهاند. شرکتهای آمریکایی که نرمافزارهای طراحی تراشه ارائه میدهند، مانند Synopsys و Cadence، میتوانند بار دیگر فناوری خود را در چین بفروشند. این امتیاز به صنعت نیمهرسانای چین کمک میکند تا از مخمصهای که دولت بایدن با محدود کردن توانایی چین برای ساخت نیمهرساناهای پیشرفته ایجاد کرده بود، رها شود. و شرکت آمریکایی انویدیا (Nvidia) نیز میتواند دوباره تراشههای H20 را برای آموزش هوش مصنوعی به مشتریان چینی بفروشد.
در یک سخنرانی کمتر مورد توجه در ماه ژوئن، مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، به استدلال دولت اشاره کرد. او گفت که چین «بازار» مواد معدنی کمیاب را «در انحصار خود درآورده» و ایالات متحده و جهان را در «تنگنا» قرار داده است. دولت به این نتیجه رسیده بود «که قابلیت صنعتی ما عمیقاً به تعدادی از دولت-ملتهای بالقوه متخاصم، از جمله چین، وابسته است که میتوانند آن را بر سر ما نگه دارند»، و این امر «ماهیت ژئوپلیتیک» را در «یکی از چالشهای بزرگ قرن جدید» تغییر داده است.
اگرچه روبیو بر خوداتکایی به عنوان یک راهحل تأکید کرد، اما عجله دولت برای رسیدن به توافق، محدودیتهای تنها عمل کردن را نشان میدهد. ایالات متحده در حال کاهش تهدیدات خود است تا دشمنان را متقاعد کند که بخشهای حیاتی اقتصاد آمریکا را فلج نکنند. قدرتهای دیگر نیز در تلاشند تا بفهمند چگونه منافع خود را در دنیایی که قدرت اقتصادی و امنیت ملی در حال ادغام هستند و یکپارچگی اقتصادی و فناورانه از یک وعده به یک تهدید تبدیل شده است، پیش ببرند.
دولت امنیت اقتصادی در عصر جدید
همانطور که واشنگتن پس از دستیابی کشورهای دیگر به بمب اتمی مجبور به بازسازی دولت امنیت ملی خود شد، به همین ترتیب باید دولت امنیت اقتصادی خود را برای جهانی بازسازی کند که در آن دشمنان و متحدان نیز میتوانند وابستگی متقابل را به سلاح تبدیل کنند. به طور خلاصه، سلاحهای اقتصادی درست مانند سلاحهای هستهای در حال تکثیر هستند و معضلات جدیدی را برای ایالات متحده و دیگر قدرتها ایجاد میکنند. چین با سرعت قابل توجهی با این دنیای جدید سازگار شده است؛ قدرتهای دیگر، مانند کشورهای اروپایی، با مشکل مواجه شدهاند. همه باید تفکر استراتژیک خود را در مورد اینکه چگونه دکترینها و قابلیتهای خودشان با دکترینها و قابلیتهای دیگر قدرتها تلاقی میکند، و چگونه کسبوکارها، که منافع و قابلیتهای خود را دارند، پاسخ خواهند داد، بهروز کنند.
مشکل برای ایالات متحده این است که دولت ترامپ در حال از بین بردن همان منابعی است که برای پیشبرد منافع آمریکا و محافظت در برابر اقدامات متقابل نیاز دارد. در عصر هستهای، ایالات متحده سرمایهگذاریهای تاریخی در نهادها، زیرساختها و سیستمهای تسلیحاتی انجام داد که آن را به سوی مزیت بلندمدت سوق داد. اکنون، به نظر میرسد دولت ترامپ به طور فعال در حال تضعیف آن منابع قدرت است. در حالی که دولت با چینیها درگیر است، در حال از هم پاشیدن سیستمهای تخصصی لازم برای مدیریت بدهبستانهای پیچیدهای است که با آن روبروست. هر دولتی مجبور است هواپیما را در حین پرواز بسازد، اما این اولین دولتی است که در ارتفاع ۳۰,۰۰۰ پایی قطعاتی را به طور تصادفی از موتور بیرون میکشد.
در حالی که چین به سرعت با واقعیتهای جدید وابستگی متقابل سلاحشده سازگار میشود، در حال ساختن «پشته» جایگزین خود از صنایع با فناوری پیشرفته و تقویتکننده متقابل است که بر اقتصاد انرژی متمرکز شده است. اروپا در حال حاضر سردرگم است، اما با گذشت زمان، ممکن است مجموعه جایگزین فناوریهای خود را نیز ایجاد کند. ایالات متحده، به طور منحصربهفرد، در حال دور انداختن مزایای نهادی و فناورانه خود است. ناکامی واشنگتن در مواجهه با تغییرات در سیستم بینالمللی نه تنها به منافع ملی آمریکا آسیب میرساند، بلکه سلامت بلندمدت شرکتهای آمریکایی و معیشت شهروندان آمریکایی را نیز تهدید میکند.
جهانی که جهانیشدن ساخت
وابستگی متقابل سلاحشده محصول جانبی پیشبینینشده دوران بزرگ جهانیشدن است که به پایان خود نزدیک میشود. پس از پایان جنگ سرد، کسبوکارها یک اقتصاد جهانی وابسته به هم را بر روی زیرساختهای متمرکز بر آمریکا ساختند. پلتفرمهای فناورانه ایالات متحده—اینترنت، تجارت الکترونیک، و بعدها، رسانههای اجتماعی—سیستمهای ارتباطی جهان را به هم بافتند. سیستمهای مالی جهانی نیز به لطف تسویه دلاری، که در آن کسبوکارها به طور مستقیم یا غیرمستقیم از دلار آمریکا برای معاملات بینالمللی استفاده میکنند، بانکهای کارگزار که چنین معاملاتی را اجرا میکنند، و شبکه پیامرسان مالی سوئیفت، با هم ترکیب شدند. تولید نیمهرسانای متمرکز بر آمریکا به مجموعهای از فرآیندهای تخصصی در سراسر اروپا و آسیا تقسیم شد، اما مالکیت معنوی کلیدی، مانند نرمافزار طراحی نیمهرسانا، در دست چند شرکت آمریکایی باقی ماند.
این یک اشتباه برای دشمنان واشنگتن و در نهایت، برای متحدانش نیز بود. پس از حملات ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱، ایالات متحده شروع به استفاده از این سیستمها برای تعقیب تروریستها و حامیان آنها کرد. طی دو دهه آزمایش انباشته، مقامات آمریکایی جاهطلبیها و دامنه دسترسی خود را گسترش دادند. ایالات متحده از بهرهبرداری از گلوگاههای مالی علیه تروریستها به استقرار تحریمها برای هدف قرار دادن بانکها و در نهایت، به قطع دسترسی کشورهای کاملی مانند ایران از سیستم مالی جهانی، فارغالتحصیل شد. اینترنت به یک دستگاه نظارت جهانی تبدیل شد که به ایالات متحده اجازه میداد تا از پلتفرمها و شرکتهای جستجو که توسط مقامات آمریکایی تنظیم میشدند، بخواهد اطلاعات استراتژیک حیاتی در مورد کاربران جهانی خود را تحویل دهند.
گسترش استفاده از سلاحهای اقتصادی
زیرساخت وابستگی متقابل اقتصادی هم علیه دشمنان ایالات متحده و هم علیه دوستانش به کار گرفته شد. هنگامی که اولین دولت ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج شد، ایالات متحده اروپاییهایی را که به تجارت با جمهوری اسلامی ادامه میدادند، به تحریم تهدید کرد. دولتهای اروپایی خود را عمدتاً ناتوان از محافظت از شرکتهای خود در برابر قدرت آمریکا یافتند.
در این زمینه بود که ما برای اولین بار در سال ۲۰۱۹ در مورد وابستگی متقابل سلاحشده نوشتیم. تا آن زمان، بسیاری از مهمترین شبکههای اقتصادی زیربنای جهانیشدن—ارتباطات، مالی، تولید—آنقدر متمرکز شده بودند که تعداد کمی از شرکتها و بازیگران اقتصادی کلیدی به طور مؤثری آنها را کنترل میکردند. دولتهایی که میتوانستند بر این شرکتها اعمال قدرت کنند، به ویژه دولت آمریکا، میتوانستند از آنها برای کسب اطلاعات در مورد دشمنان خود استفاده کنند یا رقبا را از دسترسی به این نقاط حیاتی در اقتصاد جهانی محروم سازند.
برخی از مقامات ارشد ترامپ به طور اتفاقی به تحقیقات دانشگاهی ما برخوردند و در کمال تعجب ما، از آنچه دیدند خوششان آمد. به گفته کریس میلر، مورخ، در کتابش «جنگ تراشه» در سال ۲۰۲۲، هنگامی که دولت میخواست فشار بیشتری بر شرکت مخابراتی چینی هوآوی وارد کند، یک مقام ارشد ایده وابستگی متقابل سلاحشده را به عنوان یک کتاب راهنما برای تقویت کنترل صادرات علیه نیمهرساناها به کار گرفت و این مفهوم را «یک چیز زیبا» توصیف کرد.
با این حال، هدف اصلی ما افشای جنبه زشت چنین سلاحسازی بود. جهانی که جهانیشدن ساخت، چشمانداز مسطح رقابت مسالمتآمیز بازار که حامیانش وعده داده بودند، نبود. در عوض، پر از سلسله مراتب، روابط قدرت و آسیبپذیریهای استراتژیک بود.
رئیسجمهور جو بایدن نیز از سلاحسازی به عنوان یک ابزار روزمره دولتداری استفاده کرد. دولت او کنترلهای صادراتی نیمهرسانای ترامپ را به سطح جدیدی رساند و ابتدا آنها را علیه روسیه برای تضعیف برنامه تسلیحاتی مسکو و سپس علیه چین به کار گرفت و پکن را از دسترسی به نیمهرساناهای پیشرفتهای که برای آموزش کارآمد سیستمهای هوش مصنوعی نیاز داشت، محروم کرد.
اگرچه دولت ترامپ این طرح جامع تکنوکراتیک را کنار گذاشت، اما قطعاً هدف سلطه و کنترل گلوگاهها توسط آمریکا را رها نکرده است. مشکل برای ایالات متحده این است که دیگران دست روی دست نگذاشتهاند. در عوض، آنها در حال ساختن ابزارهای اقتصادی و نهادی برای مقاومت هستند.
طعم داروی خود را بچشید
سلاحهای وابستگی متقابل چندین سال است که در حال تکثیر هستند و اکنون برای مقابله با قدرت آمریکا به کار گرفته میشوند. همانطور که چین و اتحادیه اروپا شروع به درک خطرات خود کردند، آنها نیز سعی کردند آسیبپذیریهای خود را تقویت کنند و شاید از آسیبپذیریهای دیگران بهرهبرداری کنند. برای این قدرتهای بزرگ، مانند ایالات متحده، صرفاً شناسایی گلوگاههای اقتصادی کلیدی کافی نیست. همچنین لازم است دستگاه دولتی ساخته شود که بتواند اطلاعات کافی برای درک مزایا و خطرات فوری را جمعآوری کرده و سپس آن اطلاعات را به کار گیرد.
رویکرد چین
برای چین، افشاگریهای ادوارد اسنودن، پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا، در سال ۲۰۱۳ هم دامنه دسترسی ایالات متحده و هم مکانیک دوران جدید را نشان داد. پیش از این، پکن استقلال فناورانه را یک هدف بلندمدت مهم میدانست. پس از اسنودن، وابستگی به فناوری آمریکا را یک تهدید کوتاهمدت فوری دید.
زنگ خطر واقعی زمانی به صدا درآمد که اولین دولت ترامپ تهدید کرد دسترسی ZTE، یک شرکت بزرگ مخابراتی چینی، را به فناوری آمریکا قطع کند و سپس کنترلهای صادراتی را علیه هوآوی به سلاح تبدیل کرد. رسانههای دولتی چین شروع به تمرکز بر خطرات ناشی از «گلوگاهها» و نیاز به «خوداتکایی» کردند.
چین پس از بیدار شدن در برابر تهدید بهرهبرداری آمریکا از گلوگاهها، صفحهای از کتاب راهنمای آمریکا را دزدید. در سال ۲۰۲۰، پکن یک قانون کنترل صادرات را به اجرا گذاشت که عناصر اساسی سیستم آمریکا را بازآرایی میکرد. به سرعت، چین یک دستگاه بوروکراتیک برای تبدیل گلوگاهها به اهرم عملی ساخت. چین همچنین متوجه شد که در دنیای وابستگی متقابل سلاحشده، قدرت از داشتن کالاهای قابل جایگزین به دست نمیآید، بلکه از کنترل پشته فناورانه حاصل میشود.
ضعفهای اروپا
اینکه آیا اروپا میتواند در برابر فشار پکن—و البته واشنگتن—مقاومت کند، یک سوال باز باقی میماند. اروپا بسیاری از قابلیتهای یک ابرقدرت ژئواکونومیک را دارد اما فاقد ماشینآلات نهادی برای استفاده از آنهاست. سیستم سوئیفت در بلژیک مستقر است و شرکتهای اروپایی—از جمله غول لیتوگرافی نیمهرسانای هلندی ASML—گلوگاههای کلیدی در پشتههای فناوری را اشغال کردهاند.
اما این امر مستلزم آن است که اروپا مجموعه جامع نهادها و پشته مستقل فناوریهای خود را بسازد. این امر در کوتاهمدت تا میانمدت بعید است، مگر اینکه پروژه نوپای «یورواستک» (EuroStack)، که هدف آن ایمنسازی اروپا از دخالت خارجی با ساختن یک پایگاه فناوری اطلاعات مستقل است، واقعاً به نتیجه برسد.
عمیقاً، اروپا تقریباً غیرممکن میبیند که به طور منسجم در زمینه امنیت اقتصادی عمل کند زیرا کشورهای آن به طور حسودانهای کنترل فردی بر امنیت ملی را حفظ میکنند، در حالی که اتحادیه اروپا به عنوان یک کل، تجارت و جنبههای کلیدی تنظیم بازار را مدیریت میکند. نتیجه این است که اروپا اهداف امنیت اقتصادی فراوانی دارد اما فاقد ابزارهای دستیابی به آنهاست.
خودتخریبی آمریکا
اروپا به دلیل ضعفهای ساختاری با مشکل مواجه است، اما مشکلات ایالات متحده عمدتاً ناشی از انتخابهای خودش است. پس از دههها ساختن آرام ماشینآلات پیچیده جنگ اقتصادی، ایالات متحده در حال از هم پاشیدن آن است.
این تا حدی نتیجه ناخواسته سیاست داخلی است. دومین دولت ترامپ یک توقف استخدام در سراسر دولت فدرال اعمال کرد که بسیاری از نهادها از جمله دفتر تروریسم و اطلاعات مالی خزانهداری را تحت تأثیر قرار داد و پستهای کلیدی را خالی و بخشها را با کمبود کارمند مواجه کرد. چنین زوال نهادی نتیجه اجتنابناپذیر ترامپیسم است. از نظر ترامپ، تمام محدودیتهای نهادی بر قدرت او نامشروع است.
این امر منجر به یک بازنگری بزرگ در دستگاهی شده است که در دهههای گذشته برای هدایت تصمیمات امنیت اقتصادی خدمت کرده است. شورای امنیت ملی که قرار است سیاست امنیتی را در سراسر دولت فدرال و آژانسها هماهنگ کند، کارکنان خود را بیش از نیمی کاهش داده است. وزارت امور خارجه با کاهش مشاغل از بین رفته است، در حالی که فرآیند سنتی بینسازمانی که از طریق آن سیاست ساخته و ابلاغ میشود، عملاً ناپدید شده است.
حمله دولت ترامپ به نهادهای دولتی در حال تضعیف منابع مادی قدرت آمریکاست. در بخشهای اصلی—مالی، فناوری و انرژی—دولت در حال کاهش مرکزیت ایالات متحده است. ترامپ و متحدانش به شدت در حال ترویج ارزهای دیجیتال هستند که نسبت به دلار سنتی مبهمتر و کمتر پاسخگو هستند و از اقدامات اجرایی علیه پلتفرمهای ارز دیجیتال که فرار از تحریمها و پولشویی را امکانپذیر میکنند، خودداری میکنند.
زمان بازسازی
در دهههای اول عصر هستهای، سیاستگذاران آمریکایی با عدم قطعیت عظیمی در مورد چگونگی دستیابی به ثبات و صلح روبرو بودند. این امر آنها را به سرمایهگذاریهای بزرگ در نهادها و دکترینهای استراتژیک سوق داد که میتوانست از سناریوهای کابوسوار جلوگیری کند. واشنگتن، که اکنون وارد لحظهای مشابه در عصر وابستگی متقابل سلاحشده شده است، خود را در موقعیت ویژهای precarious مییابد.
مشکل اصلی این است که با ادغام امنیت ملی و سیاست اقتصادی، دولتها باید با پدیدههای بسیار پیچیدهای سر و کار داشته باشند که تحت کنترل آنها نیستند: زنجیرههای تأمین جهانی، جریانهای مالی بینالمللی و سیستمهای فناورانه نوظهور. دکترینهای هستهای بر پیشبینی پاسخهای یک دشمن واحد متمرکز بودند؛ امروز، دولتها باید در زمینی با بازیگران بسیار بیشتر حرکت کنند.
توانمند ساختن ایالات متحده برای حفظ جایگاه خود در عصر وابستگی متقابل سلاحشده به چیزی بیش از توقف از هم پاشیدگی سریع و برنامهریزینشده ساختارهای بوروکراتیک نیاز دارد. استراتژی موفق در عصر وابستگی متقابل سلاحشده نیازمند تقویت همین نهادها برای انعطافپذیرتر کردن آنها و توانمندتر ساختن آنها در توسعه تخصص عمیقی است که برای درک دنیای بسیار پیچیدهای که در آن دشمنان واشنگتن اکنون بسیاری از کارتها را در دست دارند، مورد نیاز است.
این، به نوبه خود، یک درس عمیقتر را نشان میدهد. ایالات متحده از توانایی خود در سلاحسازی وابستگی متقابل در ربع قرن گذشته سود برد. اکنون با یک انتخاب روبرو است: جهانی که در آن اجبار تهاجمی آمریکا و افول هژمونیک آمریکا یکدیگر را تقویت میکنند یا جهانی که در آن واشنگتن با چشمپوشی از سوءاستفاده از قدرتهای یکجانبه خود، خود را با دیگر کشورهای لیبرالمنش همسو میکند. همانطور که در دوران هستهای، ایالات متحده نیاز دارد که از یکجانبهگرایی به سمت تنشزدایی و کنترل تسلیحات، و شاید در بلندمدت، به سمت بازسازی یک اقتصاد جهانی وابسته به هم بر پایههای استوارتر روی آورد. ناکامی در انجام این کار، هم امنیت آمریکا و هم رفاه آمریکا را به خطر خواهد انداخت.