نشریه فارن پالیسی : «آیا آمریکا با یک «انقلاب فرهنگی» روبه‌رو است؟» | ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

بررسی مقایسه‌های جنجالی میان دوران ترامپ و انقلاب فرهنگی مائو در چین، و آینده نامعلوم دموکراسی آمریکا.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/هاوارد فرنچ | 📅 تاریخ: May 8, 2025 / ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


هفته گذشته، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، یکی از قدیمی‌ترین و مقدس‌ترین ارکان پروژه آمریکایی را خدشه‌دار کرد.

او در مصاحبه‌ای با برنامه «میت د پرس» شبکه ان‌بی‌سی گفت که مطمئن نیست آیا شهروندان غیرآمریکایی تحت حمایت حق روند قانونی بر اساس متمم پنجم قانون اساسی کشور هستند یا خیر، حقی که احکام متعدد دیوان عالی آن را تضمین کرده‌اند. وقتی از او پرسیده شد که آیا باید «قانون اساسی را رعایت کند»، ترامپ پاسخ داد: «نمی‌دانم.»

اینکه چنین اهانتی کمتر از یک هفته بعد مانند تاریخ باستان به نظر می‌رسد، نشان‌دهنده میزان وخامت شدید فرهنگ سیاسی ایالات متحده در طول تنها صد و اندی روز ریاست جمهوری ترامپ است. این تنها به این دلیل نیست که آمریکایی‌ها تقریباً هر روز با موارد نقض رویه، سنت یا قانون مواجه می‌شوند، بلکه آنها در حال بی‌حس شدن نیز هستند.

هر موج جدید از انحرافات تحریک‌آمیز و عمدی از گذشته، اثری بی‌حس‌کننده دارد و مردم را نسبت به اهانت‌های پیشین بی‌تفاوت می‌کند. (تنها دو روز پیش از اظهاراتش درباره روند قانونی، ترامپ عکسی ساخته‌شده با هوش مصنوعی از خود در لباس کامل یک پاپ را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد.)

از زمان مصاحبه با ان‌بی‌سی، ترامپ به مارک کارنی، نخست‌وزیر جدید کانادا، گفته است که تنها «زمان نشان خواهد داد» آیا ایالات متحده می‌تواند همسایه‌اش را برخلاف میلش ضمیمه خاک خود کند یا خیر؛ با افتخار اعلام کرده که واشنگتن نیازی به بازارهای کشورهای دیگر ندارد؛ و بدون هیچ اساسی اصرار ورزیده که تعرفه‌ها در حال صرفه‌جویی در هزینه‌های کشور هستند. موارد کوچک‌تر حماقت شامل پیشنهادی برای وضع مالیات ۱۰۰ درصدی بر فیلم‌های خارجی و پیشنهادی نوستالژیک برای بازگشایی زندان آلکاتراز در خلیج سانفرانسیسکو است.

پس از انتخاب مجدد ترامپ، هنگامی که او افراد آشکارا فاقد صلاحیت را برای پر کردن کابینه‌اش منصوب می‌کرد، من در ستونی هشدار دادم که دوره دوم ریاست جمهوری او کشور را به چیزی کمتر از یک انقلاب فرهنگی مانند آنچه در چین رخ داد، سوق نمی‌دهد. در آن زمان، برخی از خوانندگان این نظر را افراطی دانستند. با این حال، از زمانی که رئیس‌جمهور ایالات متحده کار خود را آغاز کرده، بسیاری دیگر نیز همین قیاس را انجام داده‌اند و دوران جدید ترامپ را با دهه پایانی حکومت مائو تسه‌تونگ از ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۶ مقایسه می‌کنند. این دوره با تلاشی برای برانگیختن اعتراضات علیه دولت به عنوان راهی برای از بین بردن موانع قدرت شخصی مائو آغاز شد و به سرعت در هرج و مرج خود ویرانگر – و مرگبار – شد.

افرادی که بیشترین تردید را در مورد نامیدن لحظه کنونی به عنوان یک انقلاب فرهنگی داشتند، ناباوری خود را با من در میان گذاشتند که ایالات متحده می‌تواند در مسیر یک جنگ داخلی خشونت‌آمیز قرار گیرد – یا اینکه ترامپ و سرسخت‌ترین حامیانش آشکارا حملات مسلحانه به منتقدان خود را تشویق کنند، همانطور که زیردستان نزدیک مائو در گروه موسوم به «باند چهار نفره» انجام دادند.

پس از وقایع ۶ ژانویه ۲۰۲۱، رد کردن تاکتیک‌های شورشی بیشتر از سوی ترامپ برایم دشوار است. اما پیش‌بینی یک جنگ داخلی در ایالات متحده هرگز نکته اصلی در ترسیم این تشابه نبود. ایده این بود که دولت جدید در حال به راه انداختن کارزاری گسترده و پرانرژی – هرچند اغلب به نظر نامنظم می‌رسد – برای برچیدن نظام ایالات متحده است: محدودیت‌های قانون اساسی بر قدرت اجرایی، جایگاه اساسی جامعه مدنی، و حتی آزادی‌های مطبوعات و بیان. امروز، به جز متعهدترین طرفداران ترامپ، چه کسی به طور جدی در این مورد تردید دارد؟

با این حال، با پیشرفت دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ، این تضادها و نه شباهت‌ها هستند که بین تجربه ایالات متحده از قدرت او – با بی‌نظمی ذاتی، شرارت عمدی، کینه‌توزی، و خودباوری بی‌اساسش – و رنج چین تحت حکومت مائو، عمیق‌تر شده‌اند.

نظام‌های ایالات متحده و چین، البته، از ابتدا اساساً متفاوت بودند. ایالات متحده، طبق قانون، یک دموکراسی انتخاباتی است؛ چین، طبق طراحی و اذعان خودش، یک دیکتاتوری اقتدارگرا به رهبری حزب کمونیست چین است.

با این حال، یکی از قابل توجه‌ترین مسائل در مورد تجربه چین در طول انقلاب فرهنگی، این است که چگونه اقتدار متمرکز پرآوازه‌اش به سرعت فروپاشید. اگرچه میلیون‌ها چینی مائو را مانند یک نیمه‌خدا تجلیل می‌کردند، اما حتی او نیز تقریباً در کنترل آنچه به راه انداخته بود، ناتوان شد.

وقتی از اندرو والدر، استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه استنفورد و کارشناس انقلاب فرهنگی، در مورد اینکه آیا باید آن دوره را با ایالات متحده امروزی مقایسه کنیم، پرسیدم، او در ایمیلی پاسخ داد: «مقاومت بسیار کمی در برابر انقلاب فرهنگی در حال وقوع در سال‌های ۱۹۶۶-۶۷ وجود داشت. در واقع، ساختار دولتی از درون فروپاشید، زیرا بوروکرات‌های رده‌پایین، رؤسای خود را سرنگون کردند.»

والدر در یک گفتگوی تلفنی که پس از آن انجام شد، افزود که آنچه ایالات متحده را متمایز می‌کند این است که «ما پیشرفته‌ترین طراحی قرن هجدهمی را برای یک نظام سیاسی در جهان داریم. بنیان‌گذاران در هر سطحی در چرخ‌دنده‌های نظام شن ریختند، و این [در جلوگیری از قدرت نامحدود ریاست جمهوری] بسیار مؤثر بوده است.»

هفته‌های اخیر نشانه‌های بسیاری از این موضوع را نشان داده‌اند. جانت میلز، فرماندار ایالت مین، در مورد سیاست‌های مربوط به ورزشکاران تراجنسیتی با ترامپ مخالفت کرد و با موفقیت در برابر تلاش‌های کینه‌توزانه دولت او برای قطع بودجه آموزش در ایالتش مقاومت کرد. یک قاضی فدرال اخیراً ترامپ را از مجازات یک شرکت حقوقی بزرگ به دلیل نمایندگی از افراد و اهدافی که با آنها مخالف است، منع کرد. حتی قضات محافظه‌کار نیز تصمیماتی را صادر کرده‌اند که استفاده ترامپ از قانون دشمنان بیگانه برای اخراج مهاجران را محکوم می‌کند.

قوه قضائیه ایالات متحده به تنهایی برای جلوگیری از وارد آمدن آسیب ویرانگر و اساسی ترامپ به نظام سیاسی کشور کافی نخواهد بود. به هر حال، او هنوز بیشتر دوره ریاست جمهوری‌اش را پیش رو دارد و به نظر نمی‌رسد که پند گرفته باشد.

شاید من به اندازه والدر به انعطاف‌پذیری دموکراسی کشور خوش‌بین نباشم، اما آنقدر هم بدبین نیستم که باور داشته باشم همه چیز در ایالات متحده از هم خواهد پاشید، همانطور که در چین در طول انقلاب فرهنگی اتفاق افتاد.

اینکه بگوییم چیزهای زیادی به حزب جمهوری‌خواه بستگی دارد، به معنای طرفداری نیست. این یک واقعیت عینی است که تعداد بسیار کمی از جمهوری‌خواهان در کنگره – یا در واقع در خود حزب – تمایل چندانی به دفاع از هنجارهای سیاسی دیرینه‌ای که مورد حمله ترامپ قرار گرفته‌اند، نشان داده‌اند، چه رسد به اینکه مستقیماً از او انتقاد کنند.

بدون کنگره‌ای که مایل به ایفای نقشی پرانرژی در کنترل قدرت ریاست جمهوری باشد، به مرور زمان، دادگاه‌ها احتمالاً برای دفاع از نظام قانون اساسی واشنگتن و حاکمیت دموکراتیکی که امکان‌پذیر می‌کند، بسیار ضعیف خواهند بود.

بسیاری از آمریکایی‌ها امیدوارند که موفقیت‌های حزب دموکرات در انتخابات میان‌دوره‌ای ۲۰۲۶ بتواند به طور مؤثری ترامپ را مهار کند. با این حال، این یک نتیجه قطعی نیست. مانند همه انتخابات، نتایج را نمی‌توان تضمین کرد. و با توجه به ادعاهای نادرست ترامپ در مورد انتخابات گذشته، حتی بدترین سناریوها را نیز نمی‌توان رد کرد. آیا اصلاً انتخاباتی برگزار خواهد شد؟ اگر چنین است، آیا آزاد و عادلانه خواهند بود؟ آیا ترامپ، که تمایل به بی‌توجهی به دادگاه‌ها را نشان داده است، به اراده کنگره‌ای به رهبری مخالفان احترام خواهد گذاشت؟ آمریکایی‌ها به چنین تردیدهای اساسی در مورد نظام خود عادت ندارند، اما عاقلانه است که آنها را در نظر بگیرند.

با این حال، والدر در مورد اینکه شن در چرخ‌دنده‌ها بخشی از طراحی پدران بنیان‌گذار بوده، درست می‌گفت. این را می‌توان در عملکرد ایالت‌ها احساس کرد، که خودمختاری قابل توجهی را حفظ می‌کنند و می‌توانند منابع خود را برای دفاع از زندگی دموکراتیک و مقاومت در برابر امیال مستبدانه کاخ سفید بسیج کنند.

با این حال، سنگر نهایی ممکن است افکار عمومی باشد. این چیزی است که در چین مائوئیستی یا حتی چین امروزی اهمیت کمتری داشت، زیرا دولت اطلاعات را به شدت کنترل می‌کند و فرصت کمی به مردم برای حدس و گمان علنی در مورد سیاست‌های رسمی می‌دهد. بر اساس نظرسنجی‌ها، ترامپ در حال حاضر کمترین حمایت مردمی را در میان رهبران ایالات متحده در ۸۰ سال گذشته دارد – و میزان محبوبیت پس از دوره ماه عسل پس از تحلیف، معمولاً کاهش می‌یابد، نه افزایش.

در نهایت این مردم آمریکا خواهند بود که تصمیم می‌گیرند چقدر دموکراسی را که در طول نسل‌ها ساخته‌اند، گرامی می‌دارند. و هرچند دیدن اینکه تقریباً ۴۰ درصد از جمعیت هنوز از ترامپ با وجود بی‌توجهی مکرر او به نظامی که توسط بنیان‌گذاران کشور طراحی شده حمایت می‌کنند، نگران‌کننده است، اما این رقم نشان می‌دهد که تعداد بیشتری از آمریکایی‌ها هنوز به اندازه‌ای به حفظ آن اهمیت می‌دهند که بر آن اصرار ورزند.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: Foreign Policy Magazine

💡 درباره منبع:[فارن پالیسی یک نشریه آمریکایی است که بر سیاست خارجی و امور جهانی تمرکز دارد. این نشریه در سال ۱۹۷۰ تأسیس شد و به خاطر تحلیل‌های عمیق و گزارش‌های تحقیقی خود شناخته شده است.]

✏️ درباره نویسنده:[هاوارد دبلیو فرنچ ستون‌نویس فارن پالیسی است. او روزنامه‌نگار، نویسنده و عکاس آمریکایی است که سابقه طولانی در پوشش اخبار بین‌المللی، به‌ویژه از آفریقا و چین دارد. او همچنین استاد دانشکده روزنامه‌نگاری دانشگاه کلمبیا است.]

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.