نشریه فارن پالیسی : «چرا پیمانی برای تضعیف دلار منطقی نیست» | ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
چرا تلاش برای تکرار توافق پلازا به منظور تضعیف دلار آمریکا، هم از نظر اقتصادی بیاساس و هم از نظر ژئوپلیتیکی برای منافع واشنگتن زیانبار است؟

⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/آگات دماریس | 📅 تاریخ: ۸ مه ۲۰۲۵ / ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
کسانی که امیدوار به رهایی از سیاستهای عجیب و غریب کاخ سفید هستند، ممکن است از شنیدن اینکه ایالات متحده ریاست گروه ۲۰ را در سال ۲۰۲۶ بر عهده خواهد داشت، نگران شوند. دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، میتواند از این فرصت استفاده کند تا گروه را به سمت چیزی سوق دهد که مفسران آن را توافق مار-آ-لاگو نامیدهاند – نسخهای بازنگری شده از توافق پلازا که در سال ۱۹۸۵ در هتل پلازا در شهر نیویورک امضا شد و طی آن ژاپن، آلمان غربی، فرانسه و بریتانیا توافق کردند که با فروش اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده، دلار را تضعیف کنند.
انگیزه برای یک توافق ارزی جدید از ایدئولوژی MAGA (اول آمریکا) ناشی میشود که تجارت، سیستم مالی جهانی و تضمینهای امنیتی ایالات متحده را به هم پیوند میدهد. با این حال، اقتصاد یک توافق ارزی جدید منطقی نیست. علاوه بر این، دستیابی به توافقی برای تضعیف دلار تقریباً غیرممکن خواهد بود و با منافع جهانی واشنگتن در تضاد خواهد بود.
هیچکس نمیداند ترامپ واقعاً میخواهد با دلار چه کند – احتمالاً حتی خود ترامپ هم نمیداند. با این حال، در ماههای اخیر، مکتب فکری جدیدی به رهبری استفان میران، رئیس شورای مشاوران اقتصادی ایالات متحده، برجسته شده است که استدلال میکند دلار باید تضعیف شود.
با خواندن مقاله نوامبر ۲۰۲۴ میران در این مورد، که در آن او پیشنهاد میکند سیستم مالی جهانی تحت سلطه ایالات متحده تکان بخورد، این تئوری به این صورت است: تقاضای بالای بینالمللی برای اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده، همراه با وضعیت دلار به عنوان ارز منتخب برای تجارت و امور مالی جهانی، به طور مصنوعی ارزش دلار را به سطوح مشکلساز میرساند. از نظر میران، این علت اصلی کسری تجاری ایالات متحده است: دلار بیش از حد ارزشگذاری شده، محصولات چین و سایر کشورها را بیش از حد ارزان میکند و صادرات ایالات متحده را گرانتر – و در نتیجه کمتر رقابتی – میسازد.
میران متقاعد شده است که واشنگتن باید به سرعت برای اصلاح این وضعیت مداخله کند. اینجاست که یک توافق فرضی مار-آ-لاگو مطرح میشود. یک گزینه این است که ترامپ به کشورهای دیگر نوعی معافیت از تعرفههای ایالات متحده را پیشنهاد دهد، اگر آنها موافقت کنند که به تضعیف دلار کمک کنند. محتملترین سناریو این است که بانکهای مرکزی جهانی که مقادیر عظیمی از اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده را در اختیار دارند، برای فروش این داراییها هماهنگ شوند و در نتیجه بر ارزش دلار تأثیر بگذارند. به طور جایگزین، بانکهای مرکزی خارجی نیز میتوانند مستقیماً دلار بفروشند. با این حال، با حجم ۷.۵ تریلیون دلار در روز، حجم عظیم معاملات ارزی بعید میسازد که بانکداران مرکزی تأثیر زیادی بر نیروهای بازار داشته باشند.
اگر متحدان همکاری نکنند، میران یک برنامه B آماده دارد: ایالات متحده باید پرداخت بخشی از سود اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده را که توسط سرمایهگذاران خارجی نگهداری میشود، متوقف کند. این واقعیت که حلقه نزدیکان ترامپ حتی این گزینه هستهای را در نظر میگیرند، دیدگاه آن را در مورد تعامل بین تجارت، امور مالی و دفاع برجسته میکند. برای معتقدان MAGA، عدم پرداخت سود اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده راهی برای متحدان مفتخور خواهد بود تا آنچه را که ظاهراً برای تضمینهای امنیتی ایالات متحده بدهکار هستند، «پس بدهند».
البته، تبدیل اجباری اوراق قرضه دارای بهره به اوراق قرضه بدون کوپن – احتمالاً با سررسید ۱۰۰ ساله – به عنوان نکول تلقی میشود. این به نوبه خود جذابیت اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده را به عنوان داراییهای ذخیره از بین میبرد، زیرا قرار است بدون ریسک باشند. با این حال، برای یک مشتاق معامله مار-آ-لاگو، این ممکن است یک ویژگی باشد، نه یک اشکال: سلب وضعیت دارایی امن از اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده مطمئناً تقاضا برای آنها را مهار میکند.
بر اساس برخی شایعات وال استریت، میران اخیراً تلاش کرده است تا خود را از تجویزهای خود دور کند. و باید هم این کار را بکند: استدلال اصلی او مبنی بر اینکه کسری تجاری (الف) برای ایالات متحده بد است و (ب) ناشی از دلار بیش از حد ارزشگذاری شده است، با اصول اولیه اقتصاد در تضاد است. کسری تجاری نشانهای از وجود مشکلی اساسی در یک اقتصاد نیست؛ آنها به دلیل مصرف بیش از حد – موتور اصلی رشد اقتصادی ایالات متحده – نسبت به سرمایهگذاری داخلی به وجود میآیند. بهترین گواه این امر ممکن است این واقعیت باشد که ایالات متحده آخرین بار در سال ۱۹۷۵، در بحبوحه یک رکود عمیق، مازاد تجاری ثبت کرد. علاوه بر این، تحقیقات اقتصادی نشان میدهد که کاهش کسری تجاری ایالات متحده پس از امضای توافق پلازا عمدتاً به دلیل نرخهای بهره پایینتر و سیاست مالی انقباضیتر بود، نه دلار ضعیفتر.
علاوه بر اقتصاد عجیب و غریب، مشکل دیگر معامله پیشنهادی تضعیف دلار این است که بزرگترین دارندگان اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده – ژاپن، چین و کشورهای اصلی منطقه یورو – همگی دلایل خوبی برای عدم امضای معامله مار-آ-لاگو دارند. در سال ۱۹۸۵، تمایل ژاپن به امضای توافق پلازا بازتابی از وابستگی آن به تضمینهای امنیتی ایالات متحده بود که اکنون ضعیف به نظر میرسند. توکیو همچنین خاطرات دردناکی مرتبط با این معامله دارد: اقتصاددانان هنوز در مورد میزان تأثیر بازگشت گسترده داراییهای ایالات متحده در تورم حباب املاک ژاپن که در دهه ۱۹۹۰ ترکید، بحث میکنند. در همین حال، رهبران چین دلیل خوبی برای ایجاد افزایش ارزش رنمینبی که به صادرکنندگان چینی آسیب میرساند، ندارند. سرانجام، نه بانک مرکزی اروپا و نه بانکهای مرکزی کشورهای عضو اتحادیه اروپا مأموریتی برای مذاکره در مورد مسائل ارزی در ازای معافیتهای تعرفهای ایالات متحده ندارند.
دادههای خزانهداری ایالات متحده نشان میدهد که همکاری دارندگان رسمی اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده به هر حال به سختی برای تغییر وضعیت کافی خواهد بود. در اواسط دهه ۱۹۸۰، خارجیها حدود ۱۵ درصد از اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده را در اختیار داشتند. این سهم به حدود یک سوم افزایش یافته است، اما یک نکته وجود دارد. در آن زمان، مؤسسات رسمی تقریباً دو سوم از سهام اوراق قرضهای را که در خارج از کشور نگهداری میشد، در اختیار داشتند. امروزه، صندوقهای سرمایهگذاری خصوصی در خاورمیانه و آسیا اکثریت اوراق قرضه نگهداری شده توسط خارجیها را در اختیار دارند. این امر معامله مار-آ-لاگو را اساساً غیرممکن میسازد: تصور اینکه چگونه ترامپ میتواند تعداد بیشماری از صندوقهای خصوصی را مجبور به همکاری کند، چه رسد به شکل هماهنگ، دشوار است.
نقص نهایی معامله مار-آ-لاگو این است که منافع ایالات متحده را تضعیف میکند. سلطه جهانی دلار به ایالات متحده این قدرت را میدهد که از دسترسی به ارز خود برای پیگیری اهداف ژئوپلیتیکی استفاده کند. اگر کشورهای خارجی از دلار فاصله بگیرند، تهدید از دست دادن دسترسی به سیستم مالی ایالات متحده از طریق تحریمها ممکن است چندان تهدیدآمیز به نظر نرسد.
چنین تغییری ممکن است به هر حال اکنون اتفاق بیفتد؛ غیرقابل پیشبینی بودن واشنگتن به حدی افزایش یافته است که هم متحدان و هم دشمنان دلیل خوبی دارند که احساس کنند با دور شدن از دلار امنتر خواهند بود. سلطه ارزی به همان اندازه که به اقتصاد مربوط میشود، به نفوذ ژئوپلیتیکی، حاکمیت قانون و ثبات مالی نیز بستگی دارد – همه نقاط قوت قبلی ایالات متحده که به سرعت در حال دود شدن و از بین رفتن هستند.
میران در مقالهای که خطوط کلی معامله مار-آ-لاگو را ترسیم میکرد، خاطرنشان کرد که «تصور اینکه پس از یک سری تعرفههای تنبیهی، شرکای تجاری مانند اروپا و چین در ازای کاهش تعرفهها، نسبت به نوعی توافق ارزی پذیرا شوند، آسانتر است.» شاید حق با او باشد. با این حال، به همان اندازه ممکن است که ایالات متحده برای کاهش ارزش دلار به توافق مار-آ-لاگو نیاز نداشته باشد. تا زمانی که واشنگتن ریاست گروه ۲۰ را بر عهده بگیرد، متحدان و دشمنان بیش از یک سال توهینها، چرخشهای سیاسی و تهدیدات نظامی ترامپ را تحمل کردهاند. تا آن زمان، این ممکن است بیش از حد کافی باشد تا اعتماد به دلار را از بین ببرد و تقاضا برای داراییهای ایالات متحده را مهار کند.
این مسیر به مراتب محتملتر برای رسیدن به دلار ضعیفتر است، که نشان میدهد کاخ سفید باید مراقب آرزوهای خود باشد.
”