نشریه دیپلمات : «همگرایی استراتژیک میان هند و اتحادیه اروپا» | ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

در گذار به نظمی نوین و جهانی چندقطبی، چگونه هند و اتحادیه اروپا می‌توانند با غلبه بر اختلافات، از همگرایی فزاینده خود برای شکل‌دهی به آینده و دستیابی به اهداف مشترک بهره‌مند شوند.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۸ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: دیپلمات/کریستوف پی. مور | 📅 تاریخ: May 14, 2025 / ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


در کنفرانس امنیتی مونیخ امسال، اظهارات جی.دی. ونس، معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده، نقطه عطفی در چشم‌انداز ژئوپلیتیکی در حال تحول بود. سخنرانی او با واقعیتی تلخ روبرو شد: مشارکت اتحادیه اروپا و ایالات متحده – که زمانی محور نظم لیبرال جهانی بود – به محدودیت‌های خود رسیده است. پاکس آمریکانا، دوران سلطه ایالات متحده و انترناسیونالیسم لیبرال، رو به پایان است. به جای آن، نظم جهانی جدیدی در حال ظهور است – خطوط آن هنوز نامشخص و پیامدهای آن در سطح جهانی طنین‌انداز است.

در این مرحله گذار، این دوران فترت، قدرت‌های میانی مانند اتحادیه اروپا و هند باید با احتیاط استراتژیک عمل کنند. صحنه جهانی دیگر در انحصار یک هژمون واحد نیست؛ در حال چندقطبی شدن است و قدرت در چندین مرکز ثقل توزیع مجدد می‌شود. در این زمینه، همگرایی عمیق‌تر بین دهلی نو و بروکسل بیش از یک پاورقی دیپلماتیک است – نشانه‌ای از چیزهایی است که در راه است. اگر بتوانند بر اختلافات خود غلبه کنند، هر دو جغرافیا از همسویی فزاینده خود سود قابل توجهی خواهند برد و می‌توانند مشترکاً به اهمیت استراتژیک جدیدی دست یابند.

لحظه چندقطبی

برای دهه‌ها، ایالات متحده ستون فقرات حکمرانی جهانی را تشکیل می‌داد – از نظر نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک. نظم جهانی لیبرال بر اتحاد فراآتلانتیک استوار بود. ایالات متحده دفاع اروپا را تضمین می‌کرد و از نهادهای جهانی از سازمان ملل متحد گرفته تا سازمان تجارت جهانی حمایت می‌کرد. دیگر اینطور نیست. ونس به‌طور غیرقابل انکاری روشن کرد که ایالات متحده در حال عقب‌نشینی از این نقش است. تنها چند هفته بعد، آشکار شدن برنامه تجاری حمایت‌گرایانه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، این تغییر را تأیید کرد.

به گفته ونس، ایالات متحده در حال تمرکز مجدد بر حاکمیت ملی به جای سرپرستی جهانی است و از شرکای خود نیز انتظار دارد همین کار را انجام دهند. نگران‌کننده است که او پیشنهاد کرد ارزش‌های مشترک به‌تنهایی دیگر برای تضمین امنیت اروپا کافی نیستند. در چارچوب این همسویی مجدد گسترده‌تر، افزایش شدید تعرفه‌های ترامپ – که نه تنها چین بلکه متحدان سنتی مانند اتحادیه اروپا را نیز هدف قرار می‌دهد – نشان‌دهنده گسست دیگری در نظم جهانی در حال فروپاشی است، حتی اگر تعرفه‌ها بعداً تا حدودی کاهش یافتند. این چرخش به سمت حمایت‌گرایی، که به‌عنوان همسویی مجدد تجارت جهانی برای حمایت از صنایع داخلی به بازار عرضه می‌شود، هنجارهای چندجانبه را تضعیف کرده و بازارهای جهانی را آشفته می‌کند. چرخش به درون دیگر یک روند نیست؛ یک دکترین است.

در قلب تنظیم مجدد استراتژیک ایالات متحده، مهار ظهور چین قرار دارد. برای موفقیت، ایالات متحده به دنبال انتقال بار جنگ اوکراین به اروپا، ایجاد تعادل پایدار در خاورمیانه – برای مثال، از طریق توافق‌نامه ابراهیم – و تقویت پایگاه اقتصادی داخلی خود است. پیامدهای این تغییر عمیق است. هژمونی زمانی بی‌رقیب ایالات متحده جای خود را به نظم چندقطبی می‌دهد که در آن قدرت بین چندین قدرت در حال ظهور پراکنده شده است. ایالات متحده همچنان یک نیروی غالب است، اما دیگر تنها تنظیم‌کننده امور جهانی نیست. برای شرکایی مانند هند و اتحادیه اروپا، که هر دو به تجارت مبتنی بر قوانین متکی هستند، این یک هشدار sobering است: نظام اقتصادی جهانی لیبرال شکننده‌تر از همیشه است. متنوع‌سازی وابستگی‌های استراتژیک و تجاری و همچنین زنجیره‌های تأمین به یک ضرورت فوری تبدیل شده است. جهان جدید دیگر توسط یک رهبر ارکستر واحد هدایت نمی‌شود، بلکه توسط ارکستری ناهماهنگ از قدرت‌های رقیب نواخته می‌شود.

مراکز قدرت چندگانه امروزی شامل ایالات متحده، چین و روسیه هستند. اتحادیه اروپا، در حالی که یک بازیگر مهم است، به دلیل تجزیه داخلی و فلج سیاسی برای khẳngد کردن خود تلاش می‌کند. برای اروپا، راه پیش رو به ارزیابی مجدد استراتژیک اتحادهایش – به‌ویژه با ایالات متحده، چین و هند – بستگی دارد. این اتحادیه تنها در صورتی می‌تواند خود را به‌عنوان یک قطب جهانی مطرح کند که مقیاس اقتصادی خود را از طریق ادغام عمیق‌تر، سرمایه‌گذاری در نوآوری و دفاع، و یک سیاست خارجی منسجم که به‌طور مؤثر از قدرت و مشارکت‌های جهانی خود استفاده می‌کند، به نفوذ استراتژیک تبدیل کند.

در همین حال، هند آماده است تا به یک شکل‌دهنده جهانی تبدیل شود. با پویایی اقتصادی و موقعیت ژئوپلیتیکی خود، در حال کسب نفوذ در سراسر آسیا و فراتر از آن است. با این حال، برای تبدیل شدن به یک قطب تمام‌عیار در نظم جهانی، هند باید استراتژی ژئواکونومیک خود را بیشتر تقویت کند: اصلاحات ساختاری داخلی را اجرا کند، ظرفیت صنعتی را تقویت کند، در حالی که مشارکت در زنجیره‌های ارزش جهانی را گسترش می‌دهد و سیاست تجاری برون‌گرایانه‌تری را اتخاذ می‌کند. محدودیت‌های زیرساختی – در لجستیک، بنادر و شبکه‌های دیجیتال – نیز باید برطرف شوند. این کشور همچنین باید ثبات نظارتی، کارایی اداری و تضمین‌های حاکمیت قانون را برای جذب سرمایه‌گذاری فراهم کند. زیرساخت عمومی دیجیتال قوی و بازار داخلی بزرگ آن، این کشور را در موقعیتی قرار می‌دهد که هنجارهای جهانی را در فناوری، حکمرانی داده‌ها و امور مالی دیجیتال شکل دهد.

این بازیگران – هند، اتحادیه اروپا، ایالات متحده، چین و روسیه – عموماً دارای استقلال، دسترسی و قابلیت‌های بلندمدت برای شکل دادن به نظم جدید هستند. سایر قدرت‌ها، مانند برزیل، آفریقای جنوبی، نیجریه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ترکیه، نقش‌های منطقه‌ای فزاینده‌ای ایفا می‌کنند و در حال khẳngد کردن خود در صحنه جهانی هستند. با این حال، آنها فاقد ترکیب کامل دسترسی جهانی، اندازه اقتصادی، استحکام نهادی و نمایش قدرت برای تبدیل شدن به قطب‌های مستقل هستند. نفوذ آنها، در حالی که در حال افزایش است، همچنان محدود است. در آینده قابل پیش‌بینی، آنها باید با مراکز قدرت مستقر تعادل برقرار کنند، از خود محافظت کنند، همسو شوند و رقابت کنند. مشارکت فزاینده آنها در انجمن‌هایی مانند بریکس پلاس، اتحادیه آفریقا و گروه ۲۰ نشان‌دهنده افزایش پلورالیسم است – اما هنوز قطبیت کامل نیست.

همگرایی استراتژیک بین هند و اتحادیه اروپا

هند و اتحادیه اروپا در جهانی که به‌طور فزاینده‌ای دچار چندپارگی شده است، به استقلال استراتژیک متعهد هستند. سنت هند در استقلال سیاست خارجی از رهبری آن در جنبش عدم تعهد و نقش کنونی آن در جنوب جهانی نشأت می‌گیرد. اتحادیه اروپا نیز، تحت تأثیر تضعیف روابط فراآتلانتیک و افزایش غیرقابل پیش‌بینی بودن در سیاست خارجی و تجاری ایالات متحده، شروع به بازنگری در موضع خود کرده است.

از نظر امنیتی، اتحادیه اروپا باید نقش خود را به‌عنوان ضامن قاره خود تقویت کند. تهاجم روسیه به اوکراین آسیب‌پذیری‌های اروپا را آشکار کرده است. بازدارندگی و دفاع دیگر نمی‌تواند عمدتاً به کانال‌های فراآتلانتیک متکی باشد. اتحادیه اروپا باید ظرفیت نظامی خود را از طریق سرمایه‌گذاری‌های مشترک، هماهنگی نزدیک‌تر نیروها و قابلیت‌های بازدارندگی معتبر در امتداد جناح شرقی خود افزایش دهد. این امر نه تنها نیازمند اراده سیاسی بلکه یک استراتژی امنیتی منسجم با محوریت منافع اروپا است. یک ستون امنیتی مستقل، قادر به اقدام جمعی و بازدارندگی حتی در بحبوحه بی‌ثباتی ایالات متحده، ضروری است، اگرچه واقع‌بینانه، این امر حداقل یک دهه طول خواهد کشید و جسارت جهانی اتحادیه اروپا را در کوتاه‌مدت محدود می‌کند.

بی‌ثباتی ژئوپلیتیکی کنونی بر لزوم متنوع‌سازی مشارکت‌های استراتژیک تأکید می‌کند. در این چارچوب، بقایای یک نظم مبتنی بر قوانین، یک چارچوب مرجع مشترک را تشکیل می‌دهند. هم اتحادیه اروپا و هم هند خود را تثبیت‌کننده نظامی می‌دانند که به‌طور فزاینده‌ای تحت فشار سیاست‌های قدرت قرار گرفته است. آنها با هم می‌توانند از ساختارهای چندجانبه باقی‌مانده محافظت کنند و همزمان همکاری را در قالب‌های دوجانبه، سه‌جانبه و چندجانبه کوچک پیش ببرند. از نظر اقتصادی، دو شریک همسویی فزاینده‌ای از منافع را به اشتراک می‌گذارند. هر دو توسعه زنجیره‌های تأمین انعطاف‌پذیر، پیشرفت نوآوری فناورانه و کاهش وابستگی‌های نامتقارن – به‌ویژه در رابطه با چین و فناوری‌های حیاتی – را در اولویت قرار می‌دهają.

در پس این همگرایی، یک ضرورت عمیق‌تر نهفته است: هم هند و هم اتحادیه اروپا باید اساساً مدل‌های رشد مربوط به خود را بازتعریف کنند. برای اتحادیه اروپا، این به معنای فراتر رفتن از رشد صادرات‌محور و قدرت نرم نظارتی، به سمت یک معماری اقتصادی سرمایه‌گذاری‌محورتر و نوآوری‌محورتر است که بتواند در برابر شوک‌های ژئوپلیتیکی مقاومت کند. در همین حال، هند باید از رشد مصرف‌محور به سمت اقتصادی رقابتی‌تر در صادرات و صنعتی‌تر، با پشتوانه اصلاحات ساختاری، افزایش بهره‌وری و ادغام در زنجیره‌های ارزش جهانی، گذار کند. برای هر دو، همسو کردن جاه‌طلبی ژئواکونومیک با تحول اقتصادی داخلی، کلید حفظ اهمیت استراتژیک بلندمدت خواهد بود. یک توافقنامه جامع تجارت آزاد، این اهداف مشترک را تثبیت کرده و نمادی از یک مشارکت ژئواکونومیک عمیق‌تر خواهد بود.

در هند و اقیانوس آرام، منطقه‌ای با اهمیت استراتژیک، تقسیم کار طبیعی وجود دارد: اتحادیه اروپا، که درگیر چالش‌های قاره‌ای است، بعید است نقش امنیتی مرکزی ایفا کند. با این حال، هند در حال حاضر یک بازیگر امنیتی کلیدی در آنجا است. اتحادیه اروپا، از طریق استراتژی هند و اقیانوس آرام خود، به دنبال گسترش حضور خود به‌عنوان یک شریک اقتصادی و توسعه‌ای است. شناخت و همکاری با نقش فزاینده هند در منطقه، راهی عمل‌گرایانه برای متعادل کردن نفوذ فزاینده چین ارائه می‌دهد.

نشانه روشنی از تعمیق تعامل، شورای تجارت و فناوری (TTC) است که همکاری در زمینه‌هایی مانند هوش مصنوعی، امنیت سایبری، نیمه‌هادی‌ها و مقررات دیجیتال را نهادینه می‌کند. این نشان‌دهنده جاه‌طلبی مشترک برای ایجاد حاکمیت فناورانه و کاهش وابستگی‌های ژئوپلیتیکی است.

ظهور یک جهان چندقطبی، پنجره‌ای استراتژیک را می‌گشاید. هند و اتحادیه اروپا از اهمیت اقتصادی، نهادی و ژئوپلیتیکی برای کمک به شکل‌دهی این نظم جدید برخوردارند. نزدیکی آنها تنها به منافع عمل‌گرایانه مربوط نمی‌شود – بلکه کمکی ساختاری به ثبات و اصلاحات جهانی است. هند به دنبال کردن یک سیاست خارجی متوازن، حفظ روابط قوی با ایالات متحده و روسیه، و در عین حال تعمیق مشارکت‌های خود با ژاپن، استرالیا و آСЕАН ادامه می‌دهد.

اتحادیه اروپا نیز به نوبه خود باید استراتژی ژئواکونومیک خود را بازنگری کند. احیای توافقنامه‌های تجاری متوقف‌شده – به‌ویژه با هند و آسیای جنوب شرقی – ضروری است. این توافقنامه‌ها تنها به دسترسی به بازار مربوط نمی‌شوند، بلکه به ایجاد زنجیره‌های ارزش انعطاف‌پذیر و استقلال استراتژیک نیز می‌پردازند. طرح‌هایی مانند طرح سه دریا و کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا (IMEC) باید در یک چشم‌انداز منسجم ادغام شوند: محوری جدید که اروپا، خلیج فارس و جنوب آسیا را پیرامون فناوری‌های کلیدی، منابع و شبکه‌های لجستیکی با اهمیت غیرنظامی و استراتژیک به هم پیوند می‌دهد.

یک توافقنامه تجارت آزاد اتحادیه اروپا و هند که مدت‌ها به تعویق افتاده بود، اکنون با انگیزه‌ای ژئوپلیتیکی که هرگز قانع‌کننده‌تر از این نبوده است، در دسترس است: انعطاف‌پذیری، استقلال و ثبات در یک چشم‌انداز جهانی به‌طور فزاینده‌ای از هم گسیخته. اراده سیاسی روشن است. در ۲۷-۲۸ فوریه ۲۰۲۵، کل کمیسیون اروپا، به رهبری اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون، برای گفتگوهای سطح بالا با نارندرا مودی، نخست‌وزیر، به دهلی نو سفر کرد. فون در لاین این رابطه را یک «مشارکت تعیین‌کننده قرن بیست و یکم» بالقوه توصیف کرد و خواستار مشارکتی «بدون محدودیت» شد.

در طول این سفر، هر دو طرف بر سر مجموعه‌ای از اولویت‌های استراتژیک برای ارتقای این رابطه توافق کردند: نهایی کردن توافقنامه تجارت آزاد تا پایان سال ۲۰۲۵، پیشبرد IMEC به‌عنوان یک طرح اتصال کلیدی، راه‌اندازی گفتگوی دوجانبه امنیت و دفاع، و برگزاری بدون تأخیر نشست بعدی شورای تجارت و فناوری اتحادیه اروپا و هند (TTC). به‌موازات آن، TTC بیانیه مشترکی در مورد همکاری در فناوری‌های حیاتی، تقویت انعطاف‌پذیری زنجیره تأمین و مقررات دیجیتال صادر کرد.

مودی هشت حوزه اولویت‌دار را شناسایی کرد که نشان‌دهنده آمادگی هند برای عملیاتی کردن مشارکت استراتژیک است. همگرایی فزاینده بین دهلی و بروکسل غیرقابل انکار است.

استفاده از دوران فترت

همزمان با گذر جهان از یک گذار عمیق، هند و اتحادیه اروپا باید ارزش استراتژیک یکدیگر را بشناسند. آنها منافع مشترکی دارند و با چالش‌های مشابهی روبرو هستند. عمل‌گرایی و اولویت ژئوپلیتیکی باید بر واگرایی‌های تکنوکراتیک و نظارتی غلبه کند. هند و اتحادیه اروپا با هم می‌توانند به شکل‌دهی نظم جهانی آینده، حفظ ثبات و پیشبرد اهداف مشترک خود کمک کنند.

اروپا باید از اتکای سنتی خود به ایالات متحده فراتر رفته و یک سیاست خارجی مستقل‌تر و آینده‌نگرتر اتخاذ کند. مشارکت با هند فرصتی تاریخی برای تضمین نقش اروپا به‌عنوان یک نیروی جهانی برای صلح و رفاه در قرن بیست و یکم ارائه می‌دهد. آنچه به‌عنوان یک مذاکره تجاری به تعویق افتاده آغاز شد، ممکن است در آینده به‌عنوان اولین گام در ایجاد یک محور جدید ثبات جهانی تلقی شود – پیوند بروکسل و دهلی نو در مشارکتی نه احساسی و نه معاملاتی، بلکه از نظر استراتژیک اجتناب‌ناپذیر.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: [The Diplomat]

💡 درباره منبع:[دیپلمات یک مجله خبری آنلاین است که بر سیاست، جامعه و فرهنگ در منطقه آسیا و اقیانوسیه تمرکز دارد. این نشریه تحلیل‌ها و گزارش‌هایی را از روزنامه‌نگاران و کارشناسان برجسته ارائه می‌دهد.]

✏️ درباره نویسنده:[کریستوف پی. مور تحلیلگر و استراتژیست سیاسی است که در حال حاضر به‌عنوان مدیر کشوری بنیاد فردریش ابرت در دهلی نو، هند فعالیت می‌کند. او پیش از این در سمت‌هایی با این بنیاد در آلمان، کنیا و سودان جنوبی، قزاقستان و ازبکستان کار کرده است. او در رشته‌های روابط بین‌الملل، علوم سیاسی، اقتصاد و سیاست عمومی در ماربورگ، دارمشتات و استانبول تحصیل کرده است.]

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.