
⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: Foreign Policy Magazine / Daniel Byman | 📅 تاریخ: October 9, 2025 / ۱۸ مهر ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
توافق آتشبس مورد انتظار میان اسرائیل و حماس که اکنون در غزه در حال اجراست، دستاوردهای قابل توجهی برای هر دو طرف به همراه دارد. اسرائیل گروگانهای باقیمانده خود را—که گمان میرود حدود ۲۰ نفر زنده باشند—به همراه اجساد دیگران پس خواهد گرفت. در مقابل، طبق گزارشها، حدود ۲۰۰۰ زندانی فلسطینی را آزاد خواهد کرد، به جنگ دو ساله خود در غزه پایان میدهد و نیروهایش را از بخشهای وسیعی از این سرزمین خارج میکند. دولت ترامپ برای به ثمر رساندن این توافق شایسته تقدیر است.
اما طرح کلی این توافق ماهها بود که روی میز قرار داشت. با پذیرش آن، هر دو طرف از خواستههای کلیدی خود صرفنظر میکنند. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، قول نابودی حماس را داده بود، اما این گروه همچنان قویترین بازیگر در غزه باقی مانده است. حماس نیز به نوبه خود خواستار خروج کامل اسرائیل و تضمینهایی مبنی بر عدم ازسرگیری عملیات توسط اسرائیل بود که هر دوی این موارد نامشخص باقی مانده است.
پس چرا دو طرف با چیزی کمتر از اهداف حداکثری خود موافقت کردند؟ و چرا حالا؟
دلایل پذیرش توافق: تحلیل دو طرف
محاسبات حماس برای پذیرش توافق
بیایید با حماس شروع کنیم، که مدتها به گروگانها به عنوان نوعی اهرم فشار چسبیده بود. حماس در حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ گروگان گرفت، زیرا میدانست اسرائیل برای بازگرداندن آنها امتیازات بزرگی خواهد داد. در سال ۲۰۱۱، اسرائیل بیش از ۱۰۰۰ زندانی عمدتاً فلسطینی را در ازای یک سرباز به نام گیلعاد شلیط که او نیز توسط حماس اسیر شده بود، آزاد کرد. رهبران حماس علاوه بر تلاش برای کسب چنین امتیازات عظیمی، احتمالاً نگران بودند که رها کردن همه گروگانها صرفاً دست اسرائیل را برای انجام حملات تهاجمیتر به غزه باز خواهد گذاشت.
با این حال، به نظر میرسید که گروگانها به طور فزایندهای به ریسمانی باریک برای حماس تبدیل شده بودند. اگرچه سرنوشت آنها بسیاری از اسرائیلیها را نگران کرده بود، اما این نگرانی عملیات نظامی اسرائیل را محدود نکرد. اسرائیل به طور مداوم کشتن رهبران و جنگجویان حماس، مانند تلاش برای فروریختن تونلها، را در اولویت قرار میداد، حتی اگر این کار گروگانها را به خطر میانداخت. پیشروی اخیر آن به عمق شهر غزه تنها آخرین نشانه از این بود که خطر برای گروگانها یک محدودیت محسوب نمیشود. با توافق مورد حمایت آمریکا، حماس حداقل میتواند از گروگانها برای ادعای نوعی پیروزی استفاده کند، اسرائیل را مجبور به عقبنشینی کرده و در این فرآیند، آزادی زندانیان فلسطینی را به دست آورد.
خود حماس نیز از دو سال جنگ با غول نظامی اسرائیل آسیب دیده است. اسرائیل بسیاری از رهبران ارشد این گروه، از جمله یحیی سنوار که حمله ۷ اکتبر را سازماندهی کرد، را کشت و رهبران حماس را در ایران، لبنان و قطر کشته یا قصد کشتن آنها را داشته است—هیچ جا امن به نظر نمیرسید. در ژانویه، اسرائیل ادعا کرد که نزدیک به ۲۰,۰۰۰ جنگجوی حماس را کشته است. ارقام دقیق مورد مناقشه است، اما اعداد قطعاً بالا هستند. حماس جنگجویان جدیدی را به خدمت گرفته، اما آنها آموزشندیده و مهارت کمتری دارند.
تعداد کمی از خانوادههای فلسطینی در غزه بدون هیچ تلفاتی از این جنگ جان سالم به در بردهاند—تعداد کشتهشدگان هفته گذشته از ۶۷,۰۰۰ نفر گذشت—و خود غزه ویران شده است. فلسطینیان آنجا مدتهاست که خواهان پایان جنگ هستند. در آستانه قحطی و فاقد مراقبتهای پزشکی، فلسطینیان به طور مداوم توسط عملیات نظامی اسرائیل آواره شدهاند. هر روز اضافی جنگ عذابآور بود و اکنون، آنها امیدوارند که غذا و دارو بتواند به غزه سرازیر شود و بازسازی به زودی آغاز گردد.
فرسودگی اسرائیل و فشارهای داخلی
اسرائیلیها نیز از دو سال جنگ فرسایشی خسته شدهاند. فراخوانهای مداوم نیروهای ذخیره بر خانوادههای اسرائیلی و اقتصاد کشور فشار میآورد. اسرائیل ۴۶۶ سرباز خود را از دست داده است که در مقایسه با جنگهای قبلی غزه، رقم بالایی است. در یک نظرسنجی اخیر، دو سوم اسرائیلیها از آتشبس حمایت کردند.
هر دو طرف همچنین با فشار بینالمللی روبرو بودند. در ماه ژوئیه، اتحادیه عرب از حماس خواست تا خلع سلاح شده و به حکومت خود در غزه پایان دهد—و همچنین، برای اولین بار، به صراحت حمله ۷ اکتبر را محکوم کرد. کشورهای اروپایی بارها خواستار آتشبس شده و از عملیات اسرائیل انتقاد کردهاند و کانادا، فرانسه و بریتانیا رسماً کشور فلسطین را به رسمیت شناختهاند.
نقش تعیینکننده دولت ترامپ
اسرائیل معمولاً فشار اروپا را نادیده میگیرد، اما نمیتوانست دونالد ترامپ را نادیده بگیرد. رئیسجمهور آمریکا از نظر سیاسی در قبال اسرائیل قدرتمند است. اگر جو بایدن نتانیاهو را برای توافق تحت فشار قرار میداد و نتانیاهو مقاومت میکرد، تقریباً همه جمهوریخواهان و برخی دموکراتها طرف رهبر اسرائیل را میگرفتند. اما وقتی ترامپ این کار را میکند، اکثر دموکراتها موافقند و ترامپ میتواند حزب خود را نیز با خود همراه کند. ترامپ همچنین سیاست را شخصی میکند و نتانیاهو باید نگران باشد که اگر به رئیسجمهور بیاعتنایی کند، ترامپ نه خواهد بخشید و نه فراموش خواهد کرد. در مورد سوریه، یمن و دیگر مسائل منطقهای، ترامپ مواضعی مغایر با مواضع اسرائیل اتخاذ کرده است.
تضمین امنیتی ترامپ به قطر نیز نقش مهمی ایفا میکند. ترامپ از حمله اسرائیل به قطر، شریک نزدیک ایالات متحده و کشوری که فعالانه با هدایایی مانند یک جت لوکس ۷۴۷ خود رئیسجمهور را جذب کرده، خشمگین شد. با قول حفاظت از قطر، ایالات متحده این کشور را قادر میسازد تا به عنوان پناهگاهی برای اعضای حماس عمل کند که در غیر این صورت اگر در غزه میماندند، در لیست هدف اسرائیل قرار میگرفتند.
برای نتانیاهو، افزایش فشار آمریکا پس از حمله به قطر به معنای زمان تصمیمگیری بود. علاوه بر فرسودگی عمومی و حمایت مردمی از توافق برای بازگرداندن گروگانها، ائتلاف خود نتانیاهو نیز به دلیل تصمیم دیوان عالی اسرائیل در ماه ژوئن مبنی بر اینکه مردان اولترا-ارتدوکس باید خدمت سربازی را انجام دهند، در حال از هم پاشیدن بود. سرپیچی از ترامپ در یک جنگ بهطور فزاینده نامحبوب، هم از نظر استراتژیک و هم از نظر سیاسی برای نتانیاهو خطرناک بود و—از آنجایی که اکثر اسرائیلیها اهمیت روابط قوی با ایالات متحده را درک میکنند—او میتواند فشار ترامپ را به عنوان دلیلی برای پایان دادن به جنگ ذکر کند بدون آنکه اعتبار خود را در میان راستگرایان اسرائیل از دست بدهد. نتانیاهو همچنین استاد سیاست است و با ورود اسرائیل به فصل انتخابات، اکنون میتواند خود را به عنوان مردی که حماس و حزبالله را در هم شکست و برنامه هستهای ایران را به عقب راند، معرفی کند.
آینده توافق: بنیادی شکننده برای صلح
توافق کنونی یک دستاورد بزرگ و گامی مهم به جلو برای غزه و اسرائیل است—اما پایدار نگه داشتن آن حتی دشوارتر خواهد بود. خبر خوب این است که برخی از عواملی که به این توافق کمک کردند، مانند فرسودگی هر دو طرف و فشار عربی و اروپایی، احتمالاً ادامه خواهند یافت. عوامل دیگر متزلزلتر هستند. برای به دست آوردن مزیت سیاسی در فصل انتخابات، نتانیاهو ممکن است آتشبس را نقض کند—مثلاً برای هدف قرار دادن یک رهبر حماس—یا در دادن امتیازات نامحبوب، مانند آزادی یک رهبر فلسطینی بهخصوص منفور از زندان اسرائیل، تعلل کند. حماس نیز به نوبه خود ممکن است استدلال کند که نمیتواند ریسک از دست دادن کامل قدرت در غزه یا کنار گذاشتن اعتبار به سختی به دست آمده خود به عنوان جنبش مقاومت برتر فلسطینی را بپذیرد.
همه اینها به این معنی است که ایالات متحده باید به طور مداوم با شرکای خود هماهنگ باشد و همه طرفها را برای احترام به توافق تحت فشار قرار دهد—و به سمت گامهای بلندپروازانهتری شامل بازسازی غزه، بازگشت یک دولت غیر از حماس و پیشرفت به سوی یک کشور فلسطینی حرکت کند. با این حال، ترامپ دمدمیمزاج است. مواضع او ممکن است تغییر کند؛ او ممکن است بر روی مشکل دیگری تمرکز کند یا فشار بر اسرائیل را کاهش دهد.
در نهایت، این توافق نه یک پیروزی برای هیچ یک از طرفین، بلکه یک وقفه ناآرام ناشی از فرسودگی، فشار و محاسبات سیاسی است. اینکه آیا این توافق دوام خواهد آورد، کمتر به متن توافقنامه بستگی دارد تا به اراده همه طرفها—به ویژه واشینگتن—برای تبدیل این آتشبس شکننده به پایهای برای یک توافق پایدارتر.
2.