نشریه فارن پالیسی: «دیگر نمیتوانیم نژادپرستی آشکار ترامپ را نادیده بگیریم» | ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
چگونه برخورد دونالد ترامپ با رئیسجمهور آفریقای جنوبی و تکرار ادعاهای بیاساس، نشاندهنده بازگشت به نژادپرستی آشکار در سیاست آمریکا و تهدیدی برای ارزشهای بنیادین این کشور است.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/هاوارد دبلیو. فرنچ | 📅 تاریخ: ۲۳ مه ۲۰۲۵ / ۳ خرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
هفتههاست که دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، با تحریک ایلان ماسک، مشاور میلیاردر متولد آفریقای جنوبی خود، کارزاری را برای وارد آوردن خسارت به آفریقای جنوبی، کشوری که پیش از این نیز با مشکلات وخیم اقتصادی، نژادی و تاریخی دست به گریبان بود، تشدید کرده است.
حتی پیش از تحلیف، ترامپ آفریقای جنوبی و سایر اعضای گروه بینالمللی بریکس را به اعمال تعرفههای ۱۰۰ درصدی تهدید کرد، در صورتی که آنها به دنبال ایجاد ارز جدیدی باشند که جایگزین دلار شود. (آفریقای جنوبی چنین برنامههایی را رد کرد.)
سپس، در یکی از اولین اقدامات خود، دولت ترامپ در ماه فوریه کمک به پرتوریا را به بهانه ارتکاب «نقض گسترده حقوق بشر» علیه اعضای اقلیت سفیدپوست خود قطع کرد. این اقدام در پاسخ مستقیم به قانون جدید زمین آفریقای جنوبی صورت گرفت که به دولت اجازه میدهد در شرایط محدود، اموال را برای رسیدگی به نابرابری زمین در دوران آپارتاید، مصادره کند. هیچ زمینی تحت این قانون مصادره نشده است.
ماه بعد، وزارت امور خارجه ایالات متحده سفیر آفریقای جنوبی در ایالات متحده را عنصر نامطلوب اعلام کرد و او را در کوتاهترین زمان اخراج کرد و او را به «سیاستمداری نژادپرست» که از ترامپ متنفر است، متهم کرد.
اما این تنها پیشدرآمدی بر رفتار ظالمانه ترامپ با سیریل رامافوسا، رئیسجمهور آفریقای جنوبی، در کاخ سفید در روز چهارشنبه بود، که یادآور رویارویی ترامپ در فوریه با ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین بود. در صحنهآرایی پیچیدهای که رخ داد، ترامپ چراغهای دفتر بیضی را کم نور کرد تا فیلمی را به نمایش بگذارد که ادعا میکرد گورهای دستهجمعی کشاورزان سفیدپوست در آفریقای جنوبی را نشان میدهد که به ادعای او، قربانیان یک نسلکشی مداوم بودند.
این نادرست بود. مطبوعات به سرعت شواهد ادعایی ترامپ را، از فیلم نادرست یک گورستان گرفته تا عکسی که در واقع از آفریقای جنوبی نبود، بلکه از جمهوری دموکراتیک کنگو بود، رد کردند.
رامافوسا به نوبه خود به آرامی ترامپ را رد کرد و آفریکانرهای برجسته، یعنی نوادگان عمدتاً مهاجران هلندی را، برای ارائه شهادت در رد ادعاهای نسلکشی و درخواست برای روابط بهتر با واشنگتن، آورد. آنها در مورد مشکل جنایت در آفریقای جنوبی – که یکی از بالاترین نرخهای قتل در جهان را دارد – صحبت کردند و از واشنگتن کمک خواستند.
ترامپ، که هیچ خطایی را نپذیرفت، نه تنها شرمنده نشد، بلکه هیچ پیشنهادی برای کمک نیز ارائه نداد. رفتار غیرقابل قبول او در این دیدار را تنها میتوان نژادپرستانه توصیف کرد.
نگاهی گذرا به گذشته به توضیح چگونگی رسیدن آفریقای جنوبی به وضعیت کنونی کمک میکند. روزهای خوشبینانهای که پس از پایان آپارتاید، یعنی نظامی مبتنی بر حکومت رسمی برتریطلبان سفیدپوست، در سال ۱۹۹۴ فرا رسید، مدتهاست که سپری شده است. آپارتاید رسماً ۴۶ سال ادامه داشت، اما پیش از آن دوره بسیار طولانیتری از سلطه سفیدپوستان بر هر دو گروه بومی و اقتصادی که از طریق استخراج طلا و الماس و سایر اشکال بهرهبرداری، ثروت هنگفتی تولید میکرد، وجود داشت.
در آنچه بخش اعظم جهان آن را نوعی معجزه خواند، آفریقای جنوبی تحت رهبری خردمندانه و سخاوتمندانه نلسون ماندلا از آپارتاید خارج شد. او ۲۷ سال از دوران محکومیت حبس ابد خود را – نزدیک به شش سال آن را در سلول انفرادی – به دلیل مخالفت با جدایی نژادی و نابرابری قانونی در آفریقای جنوبی، در زندان گذرانده بود. علیرغم بیرحمیهای بسیاری که بر او، خانوادهاش و کسانی که با آنها برای دستیابی به عدالت مبارزه کرده بود، تحمیل شد، ماندلا به عنوان مدافع وحدت ملی در میان خطوط نژادی حکومت کرد.
متأسفانه، آنچه پس از آن رخ داد، چندان معجزهآسا نبود. انسانیت عمیق، نرمش و گرمای ماندلا برای حل مشکلات آفریقای جنوبی کافی نبود. او همچنین به عنوان یک رهبر کاستیهایی داشت و هیچ استراتژی مؤثری برای تقویت توسعه اقتصادی کشوری که ثروتمندترین کشور آفریقا اما یکی از نابرابرترین کشورهای جهان بود، نداشت.
من به عنوان روزنامهنگاری که در دوران ماندلا برای مدت کوتاهی آفریقای جنوبی را پوشش میدادم، مدتهاست معتقدم که بهترین شانس این کشور برای تحول اقتصادی در آن زمان، رهبری یکپارچگی اقتصادی کل نیمه جنوبی قاره آفریقا بود که زیرساختهای ضعیفی داشت اما پتانسیل برقآبی و ثروت معدنی عظیمی داشت. این امر فرصتهای بزرگی را برای آفریقای جنوبی و شرکتهای آن در بخشهایی مانند ارتباطات و معدن فراهم میکرد و همچنین به منطقه کمک میکرد تا از دوران طولانی سلطه غرب که توسعه چندانی به همراه نداشت، رهایی یابد.
با این حال، ماندلا از پذیرفتن هرگونه ردای رهبری منطقهای اکراه داشت و رویکردی فروتنانهتر را در تعامل با همسایگان خود، که دههها از آفریقای جنوبی در مبارزه با آپارتاید حمایت کرده بودند، ترجیح میداد. بیعملی او فرصت منحصربهفرد کشورش و دستاوردهای اقتصادی را که ممکن بود از آن حاصل شود، از بین برد. همچنین به ایجاد خلائی کمک کرد که چین وارد آن شد و از اواخر دهه ۱۹۹۰ به سازنده و شریک تجاری مسلط در آفریقا تبدیل شد.
از آن زمان، آفریقای جنوبی گرفتار توقف رشد اقتصادی، بیکاری بالا، افول حکمرانی و حتی نابرابری بدتر شده است. این کشور همچنین قربانی عدم توازنهای ساختاری بزرگ در اقتصاد جهانی است که پیشرفت اقتصادی سریع و پایدار را در به اصطلاح جنوب جهانی نادر ساخته است. همه این عوامل به یک بحران روزمرهتر دامن زدهاند – یعنی معضل جرایم خشونتآمیز – که آفریقای جنوبی را به یکی از خطرناکترین کشورهای جهان تبدیل کرده است. برادر خود من، که سالها در آنجا زندگی میکرد، سه بار مورد سرقت مسلحانه قرار گرفت، از جمله یک تهاجم به خانه که در آن به سختی از تیراندازی جان سالم به در برد. واقعیت این است که سیاهپوستان آفریقای جنوبی به طور گسترده قربانی هستند.
از ۲۶۲۳۲ فقره قتل که سال گذشته در آفریقای جنوبی، کشوری با تقریباً ۶۰ میلیون نفر جمعیت، رخ داد، تنها ۴۴ مورد مربوط به جوامع کشاورزی بود و تنها هشت قربانی کشاورز بودند. (ادعاهای بیاساس ترامپ در مورد نسلکشی سفیدپوستان در این کشور بر کشاورزان متمرکز بوده است.)
تقریباً تمام اظهارات ترامپ در طول دیدارش با رامافوسا، ناآگاهی عمیق او را از آفریقای جنوبی نشان میداد، اما هیچکدام بیش از آمادگی او برای باور به قربانی شدن سفیدپوستان به دست سیاهپوستان نبود.
چرا این وسواس به نژاد؟ نسلکشی کلمهای نیست که باید به راحتی به کار برده شود – بهویژه نه در جهانی که مملو از موقعیتهای خشونت جمعی و آزار و اذیت است که از نظر بزرگی، порядков (چندین مرتبه) بیشتر از هر رنجی است که سفیدپوستان آفریقای جنوبی با آن مواجه هستند، کسانی که عموماً زندگی راحتی دارند.
برای درک این موضوع، بهتر است فراتر از آفریقای جنوبی نگاه کنیم. ترامپ بارها از دست رفتن جان سربازان روسی و اوکراینی را «وحشتناک» خوانده، در حالی که در مورد کشتار گسترده در زمان جنگ، مثلاً در سودان، سکوت کرده است.
این رئیسجمهوری است که به دنبال جرمانگاری مخالفت با کشتار بیش از ۵۳ هزار فلسطینی در غزه توسط ارتش اسرائیل بوده است – رقمی که با احتساب مفقودین به بیش از ۶۰ هزار نفر میرسد – که گروههای حقوق بشری و منتقدان یهودی واجد شرایط آن را نسلکشی خواندهاند. ترامپ بیتفاوتی وقیحانهای نسبت به ویرانی تقریباً کامل غزه و بیاعتنایی در برابر نشانههای روزافزون مبنی بر قصد اسرائیل برای تصرف این سرزمین و بیرون راندن هرچه بیشتر فلسطینیان از خود نشان داده است. در تمام این مدت، او به یک خیالپردازی گروتسک مبنی بر تبدیل غزه به یک مجتمع مسکونی انحصاری برای ثروتمندان چسبیده است.
با این حال، به نوعی، داستانهای ساختگی از سفیدپوستان آفریقای جنوبی که با مصادره اموال و خشونت روبرو هستند، خشم اخلاقی لحظه است. درک این موضوع دشوار است، مگر با پذیرش این واقعیت که ترامپ فردی با سابقه نژادپرستی و تعصب ضد سیاهپوستان است.
ترامپ احتمالاً تحت تأثیر ماسک قرار گرفته است، کسی که کینههای شخصی عمیق و حلنشدهای نسبت به جامعهای دارد که در آن با امتیازات فراوان بزرگ شده است. (تنها یک روز پیش از دیدار رامافوسا با کاخ سفید، ماسک مصاحبهگری را در کنفرانسی در قطر به دلیل عدم اذعان به قوانین ظاهراً «نژادپرستانه» آفریقای جنوبی سرزنش کرد.)
همانطور که ترامپ در دیدارش با رامافوسا گفت: «این همان چیزی است که ایلان میخواست.» ترامپ عادت به شانه خالی کردن از مسئولیت دارد. اما در نحوه پذیرایی از رامافوسا و صحبت در مورد آفریقای جنوبی، بیتوجهی او به حقیقت، بیحسی اخلاقی و ظرفیت او برای بیادبی به سطحی رسید که بهتر است آن را وقاحت توصیف کرد. نمیتوان او را به این راحتی بخشید.
تهمتهای ترامپ علیه آفریقای جنوبی، با رفتار او با آفریقا به طور کلی، قارهای که به گفته او پر از «کشورهای چاه فاضلاب» است، همخوانی دارد. اینها، به نوبه خود، به نظر میرسد با کارزار داخلی رئیسجمهور علیه تنوع در ارتش، دولت، دانشگاه و جاهای دیگر مرتبط باشد. او و ماسک به نظر میرسد در عدم تمایل پایدار به درک اینکه چرا غلبه بر سیستمهای تبعیض که قرنها، هم رسمی و هم غیررسمی، ادامه داشته است، ممکن است نیازمند سیاستهای عمدی دولتی باشد، یا حتی چرا این تلاش ممکن است ارزشمند باشد، مشترک هستند.
در همین حال، ترامپ آشکارا آرزوی مهاجرت از مکانهایی مانند نروژ را داشته است، در حالی که مردم کشورهای غیرسفیدپوست – نه فقط کشورهای آفریقایی – را به عنوان تهدیدی برای ایالات متحده محکوم کرده است، درست همانطور که ماسک علیه مهاجرت به اروپا از قارههای دیگر سخنرانی کرده است.
من پیش از این از کلمه گروتسک در اینجا استفاده کردهام و دیگر صفتی برای توصیف آنچه امروز در ایالات متحده در حال وقوع است، پیدا نمیکنم. این یک بازگشت به نژادپرستی آشکار رؤسای جمهور گذشته است – رهبرانی مانند وودرو ویلسون و اندرو جانسون، که به دنبال بازگرداندن عقربههای ساعت به عقب در به رسمیت شناختن فضایل و حقوق مردمان غیراروپاییتبار بودند. این در آمریکا اتفاق میافتد، اما عمیقاً غیرآمریکایی است. این امر کلمات اعلامیه استقلال را که اعلام میکند همه مردم برابر آفریده شدهاند، به سخره میگیرد.
رفتار ترامپ را نباید به سادگی به عنوان گستاخی نادیده گرفت. باید آن را به همان شکلی که واقعاً هست، تشخیص داد: تهدیدی برای یکپارچگی جامعهای که قدرتمندترین تریبون جهان را به او داده است.
”