نشریه فارن پالیسی : «چگونه ترامپ میتواند این جنگ را ببازد» | ۲ تیر ۱۴۰۴
تحلیل دانیل بایمن از خطراتی که کارزار نظامی محدود آمریکا علیه ایران را تهدید میکند، از جمله دستکم گرفتن پاسخ تهران و بلندپروازی برای تغییر رژیم.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۵ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/دانیل بایمن | 📅 تاریخ: June 22, 2025 / ۲ تیر ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
⚖️ توجه مهم: مطالب منتشرشده در این مقاله برگرفته از رسانهها و منابع رسمی غربی/عربی/عبری هستند که ممکن است دارای جهتگیریهای سیاسی، امنیتی یا تبلیغاتی خاصی باشند. انتشار این مطالب از سوی «سورسما» بهمنزلهٔ تأیید محتوای آنها نیست، بلکه صرفاً با هدف آگاهیبخشی، شناخت دقیقتر از طرف مقابل، و تحلیل راهبردی منتشر میشوند. خوانندگان بهویژه در ایران، لازم است این محتوا را با درک حساسیتهای رسانهای و اهداف احتمالی منتشرکنندگان اصلی، مطالعه کنند.
حملات آمریکا محدود بود، اما کارزار علیه ایران همچنان میتواند آشفته و پیچیده شود.
با وجود تمام ویرانگریهایش، دخالت ایالات متحده در جنگ اسرائیل علیه ایران تاکنون محدود بوده است. دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، روز شنبه اعلام کرد که کشورش چندین سایت هستهای را در سراسر ایران بمباران کرده و هدف اصلی، تأسیسات زیرزمینی فردو بوده است؛ تأسیساتی که بسیاری از مهمترین اجزای برنامه هستهای ایران را در خود جای داده – یا شاید پیش از این جای میداده – است. ترامپ اظهار داشت که هدف از این حملات، «نابودی ظرفیت غنیسازی هستهای ایران» بوده است. این حمله، در کنار انهدام بسیاری از دیگر سایتهای هستهای ایران با استحکامات کمتر توسط اسرائیل و همچنین کارزار ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای ایران، صورت گرفته است.
در حالی که رئیسجمهور از موفقیت آشکار این حملات سرمست است، ضروری است که پیشبینی کنیم – و خود را در برابر آن محافظت کنیم – که چگونه این جنگ میتواند به مسیری نامطلوب منحرف شود.
خطرات پیش رو: آسیب ناکافی یا گسترش بیرویه اهداف
با توجه به نقش محدود ایالات متحده تاکنون، نخستین حوزه نگرانی این است که حملات کنونی آمریکا و اسرائیل، آسیب کافی به برنامه هستهای ایران وارد نکنند تا این جنگ – با تمام هزینهها، ویرانیها و خطرات مترتب بر آن – ارزشش را داشته باشد. ترامپ ادعا میکند که برنامه هستهای ایران «کاملاً و به طور کامل نابود شده است» و ارزیابیهای خسارات پس از حمله ممکن است به زودی این ادعا را تأیید کنند. با این حال، نابودی پایدارتر، احتمالاً مستلزم حملات بیشتری به فردو یا دیگر سایتها خواهد بود.
اشتباه محتملتر، اما، خطر معکوس آن است: یعنی تلاش برای دستیابی به اهداف بسیار بزرگ با امکانات بسیار محدود. به طور خاص، ایالات متحده نباید به شکلی چشمگیر اهداف این کارزار را گسترش داده و به دنبال تغییر رژیم باشد؛ هدفی که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به طور ضمنی آن را تأیید کرده، اما ترامپ تاکنون از آن اجتناب ورزیده است. تمرکز ترامپ بر نابودی ظرفیت هستهای ایران، هدفی محدود و متناسب با ابزارهای فعلی برای دستیابی به آن است.
باید به صراحت گفت که پایان رژیم ایران، در عالم نظر، اتفاق مثبتی خواهد بود. حمایت تهران از تروریسم، خصومت با ایالات متحده و اسرائیل، و تلاش برای تضعیف متحدان عرب آمریکا در خاورمیانه، همگی ایران را به دشمنی خطرناک تبدیل کردهاند. سابقه اسفناک حقوق بشری این رژیم نیز بدان معناست که پایان آن به نفع مردم ایران خواهد بود.
با این حال، تغییر رژیم، خود معضلی پیچیده و غیرقابل پیشبینی است. هیچ اپوزیسیون قدرتمند و منسجمی در ایران برای به دست گرفتن زمام امور وجود ندارد. مشخص نیست که آیا یک رژیم جدید، راه را برای یک دموکراسی واقعی، یک دیکتاتوری نظامی، یا گزینهای دیگر هموار خواهد کرد – یا شاید، همانطور که در عراق پس از صدام حسین، لیبی پس از معمر قذافی، و دیگر کشورهای خاورمیانه شاهد بودیم، به هرجومرج مطلق منجر خواهد شد. توانایی قدرتهای خارجی برای شکل دادن به فرآیند تغییر رژیم، در بهترین حالت، محدود است و احتمال نتیجه معکوس آن بیش از موفقیت است. حمایت ایالات متحده از چنین سیاستی، این کشور را درگیر هر آنچه در آینده رخ دهد، خواهد کرد. تلاش برای تضمین اینکه تغییر رژیم به گونهای صورت گیرد که منافع آمریکا را تأمین کند، نیازمند منابع بسیار بیشتری، از جمله اعزام نیروی زمینی، خواهد بود – و حتی در آن صورت نیز، به سادگی ممکن است با شکست مواجه شود.
افزون بر این، این امکان وجود دارد که تغییر رژیم به خودی خود اتفاق بیفتد و ایالات متحده باید از چنین تحولی استقبال کند. رژیم روحانیون ایران در موضع ضعف قرار گرفته است: پاسخ ضعیف آن به حملات اسرائیل و ایالات متحده، به ویژه برای دولتی که همواره به مقابله با آمریکا و اسرائیل افتخار میکرد، مایه شرمساری بزرگی است. این تحقیر، بر عملکرد اقتصادی فاجعهبار، فساد گسترده، و اقتدارگرایی فرسوده آن افزوده شده است.
بنابراین، تغییر رژیم را باید در صورت وقوع، یک امتیاز غیرمنتظره و خوشایند تلقی کرد، نه یکی از اهداف عملیات نظامی.
خطر دستکم گرفتن توان ایران
اشتباه دیگر، دستکم گرفتن ایران خواهد بود. مشخص نیست که رژیم ایران چگونه به حملات ایالات متحده، چه در حال حاضر و چه در آینده، پاسخ خواهد داد. ایران قادر به مقابله پایاپای با اسرائیل نیست، چه رسد به ایالات متحده؛ و تهران همواره احترام خاصی برای قدرت نظامی آمریکا قائل بوده است. بنابراین، این احتمال وجود دارد که رژیم ایران موضعی دفاعی اتخاذ کرده، تلاش کند ضربات آمریکا و اسرائیل را تحمل نماید و به دنبال دستیابی به یک توافق باشد؛ اگرچه در حال حاضر، تهران بیشتر بر سرسختی و مقاومت تأکید دارد تا دیپلماسی.
با این حال، ترکیبی از سوءبرداشت، بدگمانی، محاسبات سیاسی، و میل به انتقام که احتمالاً در حال حاضر بر رهبری ایران حاکم است، ممکن است اتخاذ چنین رویکرد منطقی را بعید سازد و ایالات متحده باید خود را برای بدترین سناریوها آماده کند. پیش از حمله آمریکا، آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، هشدار داده بود که در پاسخ، «خسارتی جبرانناپذیر» وارد خواهد شد. هنگامی که ایالات متحده فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را در سال ۲۰۲۰ ترور کرد، گروههای تحت حمایت ایران با موشک به پایگاههای آمریکایی در عراق حمله کردند. البته، بمباران خاک ایران، گامی به مراتب مهمتر از کشتن یک فرمانده است و نیروها و پرسنل آمریکایی در عراق و دیگر نقاط خاورمیانه، ممکن است هدف قرار گیرند.
خبر خوب این است که بزرگترین گروههای نیابتی ایران در منطقه، یعنی حزبالله و حماس، در حال حاضر فعالیت چندانی ندارند. اسرائیل از زمان حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس به این کشور، هر دو گروه را به شدت تضعیف کرده است و آنها، حتی اگر توان محدودی هم برایشان باقی مانده باشد، تمایلی به رویارویی با ایالات متحده ندارند. با این حال، تهران مدتهاست که بخشی از حمایت مالی خود از گروههای نیابتی را به منظور مقابله با نفوذ آمریکا و اسرائیل اختصاص داده است و حداقل برخی از این گروهها ممکن است در صورت درخواست تهران، وارد عمل شوند.
تهران یکی از اصلیترین دولتهای حامی تروریسم در جهان است و حملات تروریستی فراتر از منطقه نیز یک خطر بالقوه محسوب میشود. ایران، با همکاری حزبالله، اهداف آمریکایی، یهودی و اسرائیلی (ایران مدعی است تفاوتی میان دو مورد اخیر وجود ندارد) را در آرژانتین، بلغارستان، عربستان سعودی و دیگر کشورها هدف قرار داده است. تهران همچنین به متحدان عرب ایالات متحده نیز حمله کرده است. استفاده ایران از تروریسم معمولاً از نظر استراتژیک نتیجه معکوس داشته و کشورها را علیه ایران متحد ساخته است. اما این اقدام، در عین حال، شاید تنها راهی باشد که ایران میتواند دشمنان خود را وادار به پرداخت هزینه کند. این شکل از انتقام، از دیدگاه تهران، راهی برای تقویت بازدارندگی آن خواهد بود. اگرچه ایران در صورت انجام چنین حملاتی قطعاً با اقدامات تلافیجویانه مواجه خواهد شد، اما مرگ آمریکاییها میتواند با گذشت زمان، افکار عمومی در ایالات متحده را علیه ادامه جنگ برانگیزد.
افراطیترین پاسخ، و شاید برای ایران مخربترین، تلاش برای قطع جریان نفت از خلیج فارس خواهد بود. در این صورت، صادرات نفت خود ایران نیز مختل شده و کشورهای عربی و اروپایی که در حال حاضر خواستار کاهش تنش هستند، علیه ایران متحد خواهند شد. علاوه بر این، ایالات متحده مدتهاست که برای چنین احتمالی آماده شده و به شدت به آن پاسخ خواهد داد.
تأثیرات بلندمدت بر برنامه هستهای ایران
برخی از بزرگترین مخاطرات به تأثیر بلندمدت این حملات بر برنامه هستهای ایران مربوط میشود. تهران ممکن است موقتاً کوتاه آمده و محدودیتهای شدیدی را بر هرگونه غنیسازی هستهای بپذیرد یا ظاهراً با شرایط ایالات متحده موافقت کند، اما در خفا برنامه هستهای خود را گسترش دهد. پس از بمباران رآکتور هستهای اوسیراک عراق توسط اسرائیل در سال ۱۹۸۱، بغداد منابع عظیمی را صرف برنامه هستهای خود کرد و تا آستانه ساخت سلاح هستهای پیش رفت. رهبران ایران ممکن است با نگاهی به گذشته به این نتیجه برسند که اشتباهشان عبور نکردن از مرز برنامه هستهای به سوی سلاح هستهای بوده و در آینده، با تمام توان در این مسیر حرکت کنند.
خبر خوب این است که اسرائیل نشان داده از توان اطلاعاتی بسیار بالایی در مورد ایران برخوردار است و احتمالاً حداقل برخی از تلاشهای آتی برای دستیابی به سلاح، شناسایی خواهند شد. با این حال، این امکان وجود دارد که توان ضدجاسوسی ایران بهبود یابد، روسیه کمکهای هستهای خود به ایران را افزایش دهد، یا شرایط سیاسی در ایالات متحده و اسرائیل تغییر کند؛ هر یک از این موارد میتواند متوقف ساختن نقض هرگونه توافق از سوی ایران را دشوار سازد.
توافقی که ترامپ به دنبال آن است
همه چیز به توافقی بستگی دارد که ترامپ ظاهراً از ایران طلب میکند. رئیسجمهور هنگام اعلام حملات، اظهار داشت: «اکنون زمان صلح است!» اما صلح با چه شرایطی؟ هرگونه توافقی نه تنها باید غنیسازی اورانیوم در آینده را متوقف کند، بلکه باید شامل مقررات نظارتی گسترده و مجازاتهایی برای موارد نقض نیز باشد. همچنین، هر توافقی باید متحدان منطقهای ایالات متحده را نیز در بر گیرد. آنها با ایران مخالفند و احتمالاً از نابودی برنامه هستهای و کشته شدن بسیاری از فرماندهان ارشد نظامی ایران خرسندند، اما ناگزیرند به زندگی در همسایگی ایران ادامه دهند و بنابراین، به دنبال ثبات هستند. وارد کردن آنها به چنین توافقی، آن را مستحکمتر خواهد ساخت.
اگر ایران، آنگونه که اکنون به نظر میرسد، ضعیف جلوه کند، این وسوسه برای سیاستگذاران آمریکایی وجود خواهد داشت که اهداف خود را گسترش داده و به تمامی جنبههای رفتار نامطلوب ایران، از جمله مسائل حقوق بشر و حمایت از گروههای نیابتی، بپردازند. چالش پیش روی ایالات متحده این خواهد بود که مرز میان فرصتطلبی و احتیاط را حفظ کند و بپذیرد که هرچه اهداف بلندپروازانهتر باشند، ایالات متحده برای تضمین موفقیت، ناگزیر به تخصیص نیروها و منابع بیشتری به این جنگ خواهد بود.
”