شبکه تلهسور (ونزوئلا): «کوبا: فرهنگ کرامت» | ۲۶ خرداد ۱۴۰۴
بررسی نقش بنیادین فرهنگ در انقلاب کوبا؛ چگونه این کشور فرهنگ را نه به عنوان سرگرمی، بلکه ابزاری برای زندگی، تفکر، مقاومت و تحول اجتماعی به کار گرفته است.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۳ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: تلهسور/فرناندو بوئن آباد | 📅 تاریخ: ۲ ژوئن ۲۰۲۵ / ۱۳ خرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
نوشته: فرناندو بوئن آباد
۲ ژوئن ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۳۰
کوبا فرهنگ را برای سرگرمی یا «نمایش» تولید نمیکند: فرهنگ را برای زندگی، برای تفکر، برای مقاومت و برای تحول تولید میکند.
از زمان پیروزی خود در اول ژانویه ۱۹۵۹، انقلاب کوبا نه تنها به دنبال تحول در ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور بود، بلکه در پی بازآفرینی فرهنگ ملی از ریشههای آن برآمد. فرآیند انقلابی کوبا، به دور از تصور فرهنگ به عنوان زینتی یا تجملی نخبهگرایانه، آن را به مثابه میدان نبرد هویتی، به عنوان قلمرویی تعیینکننده در جدال بر سر معنا، آگاهی و رهایی درک کرد.
آنها «فرهیخته بودن برای آزاد بودن» را پذیرفتند، و این تنها یک بیانیه نبود زیرا یک استراتژی اخلاقی رهاییبخش را در خود فشرده داشت. این فرآیند ما را با دیدگاه نشانهشناختی انتقادی خود، به عنوان سهم کوبای انقلابی در فرهنگ، آموزش داده است، فرهنگی که نه به عنوان «زینتی» برای روح فرهیخته، بلکه به عنوان نیرویی مادی برای تحول قلبها و ذهنها درک میشود.
در اندیشه انقلابی، بهویژه اندیشه مارتی، فرهنگ به عنوان مکانی برای انقلاب ذهنیتها شناخته میشود. کوبا این فرضیه را به عنوان سیاست دولتی پذیرفت. انقلاب نه تنها مدارس را اصلاح کرد، سوادآموزی کرد یا دسترسی به هنر را همگانی ساخت: بلکه کل سیستم تولید و گردش نمادین را سازماندهی مجدد کرد تا آن را در خدمت مردم قرار دهد.
این سازماندهی مجدد خنثی نبود: این امر مستلزم مبارزهای رودررو با کدهای استعماری، بورژوایی و سرمایهداری مصرف فرهنگی بود. به عنوان مثال، پویش سوادآموزی ۱۹۶۱، یک اقدام بشردوستانه نبود، بلکه یک ژست عمیقاً نشانهشناختی بود: میلیونها کوبایی نه تنها کلمات، بلکه جهان را خواندن و نوشتن آموختند؛ آنها از نظر سیاسی باسواد شدند و خواندن را به عنوان ابزاری برای آگاهی کشف کردند. از طریق زبان، به شیوه جدیدی از سوژه بودن دسترسی پیدا میشود: سوژه انقلابی.
انقلابی کردن نهادگرایی فرهنگی با معماری مردمی معنا، یکی از برجستهترین دستاوردهای انقلاب است، معمار یک نهادگرایی فرهنگی مستحکم، انتقادی و ارگانیک: موسسه هنر و صنعت سینمایی کوبا (ICAIC، ۱۹۵۹)، خانه آمریکاییها (۱۹۵۹)، شورای ملی فرهنگ (۱۹۶۱)، اتحادیه نویسندگان و هنرمندان کوبا (UNEAC، ۱۹۶۱)، وزارت فرهنگ (۱۹۷۶)، در میان سایر سازمانها، دستگاهی ضدفرهنگی را به معنای فضاهایی از هژمونی جایگزین برای مبارزه با بیگانگی نمادین سرمایهداری تأسیس کردند.
به عنوان مثال، ICAIC آزمایشگاهی از فرمها، ژانرها و گفتمانهاست، با چهرههایی مانند توماس گوتیهرس آلئا و سانتیاگو آلوارز، که سینمایی انتقادی-اومانیستی، از نظر زیباییشناختی تجربی و از نظر سیاسی متعهد تولید کردند. هر فیلم روایتی شورشی، یک کنش ارتباطی با هدف پیکربندی مجدد ادراک مردم است.
از سوی دیگر، خانه آمریکاییها نه تنها اندیشه مترقی قارهای را ترویج میکند، بلکه شبکهای از روشنفکران شورشی ایجاد کرد که کوبا را نه یک آرمانشهر منجمد، بلکه آزمایشگاهی در حال تحول مداوم میبینند. ماریو بندتی، ادواردو گالئانو، روکه دالتون، هایده سانتاماریا، روبرتو فرناندز رتامار، آبل پریتو، در میان دیگران، در آنجا همزیستی داشتند.
ژست نشانهشناختی خانه روشن است: مرئی کردن نامرئی، ایجاد یک حوزه عمومی متقابل در برابر امپریالیسم فرهنگی. کوبا به عنوان اخلاق در فرهنگ انقلابی خود. نشانهشناسی انقلابی آن تنها دولتی یا نهادی نیست. خود کوبا، به عنوان یک ملت، به عنوان یک نماد، نشانهای از تحول در تخیل جهانی است.
چهره چه، صدای سیلویو رودریگز، شعر نیکلاس گیین، مقالات فیدل، مدارس هنری انقلاب، جشنوارههای فرهنگی جهان سوم، انترناسیونالیسم آموزشی، پزشکی و هنری، تصویری فرهنگی از کوبا را شکل دادند که از عجیب و غریب بودن گرمسیری فرار میکند و وارد مقوله نمادین خرابکارانه میشود.
در این منطق، ترانه شعر، تروای جدید، سینمای سیاسی، تئاتر اجتماعی، رقص معاصر، کارگاههای ادبی در محلهها و کارخانهها، کار ترویج فرهنگی در زندانها یا مناطق روستایی، شیوههای فرهنگی عمیقاً نشانهشناختی و تحولآفرین بودند: این شیوهها با کدهای زندگی روزمره کار میکنند، امر محسوس را بازپیکربندی میکنند، امر بورژوایی تثبیتشده را طبیعیزدایی میکنند و اشکال جدیدی از ذهنیت انقلابی را ممکن میسازند. این کار وزیر فرهنگ، آلپیدیو آلونسو-گراو است.
این یک نبرد نمادهاست. هیچ پروژه فرهنگی رهاییبخشی از درگیری فرار نمیکند. تاریخ انقلاب کوبا همچنین تاریخ یک جنگ نمادین بیوقفه است که علیه تصورات امپریالیسم به راه افتاده است. از میامی و واشنگتن، از شرکتهای چندملیتی رسانهای و سرگرمی، آنها سعی میکنند کوبا را به یک کاریکاتور تقلیل دهند: دیکتاتوری، فقر، عقبماندگی، سرکوب.
روزانه یک «معنای» منفی از کوبا به عنوان نقطه مقابل مدرنیته سرمایهداری ساخته میشود. این عملیات نشانهشناختی بورژوایی به دنبال خالی کردن تجربه کوبا از محتوای انقلابی و ارائه آن به عنوان یک شکست است. و آنها هر روز شکست میخورند. در مواجهه با این، فرهنگ انقلابی با خلاقیت، خودانتقادی، سرزندگی مردمی و حس تاریخی پاسخ داده است.
این یک فرهنگ ایستا یا جزمی نیست. نهادهای فرهنگی کوبا از طریق بحثهای داخلی، تنشها و تحولات عبور کردهاند. اما آنها یک جهتگیری کلی را حفظ کردهاند: دفاع از فرهنگ به عنوان یک حق، به عنوان یک کالای مشترک، به عنوان یک عمل رهاییبخش. تحسین فرهنگ کوبا یک اجماع جهانی است.
کوبا و انقلاب جهانی آن معنای اومانیستی را تابش میدهند. سهم فرهنگی آن به جغرافیای آن محدود نمیشود. انترناسیونالیسم کوبایی نیز فرهنگی بوده است. هزاران هنرمند، نویسنده، فیلمساز و موسیقیدان در این جزیره آموزش دیدهاند. انتشارات کوبایی بهترینهای اندیشه انتقادی آمریکای لاتین را منتشر کردهاند.
کوبا از پروژههای فرهنگی در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین بدون درخواست هیچ چیزی در ازای آن حمایت کرده است. این کشور جشنوارهها، شبکههای روشنفکری، انجمنها و دیدارها را ترویج کرده است. این ژست درخشان، رویدادی نشانهشناختی با گستره تاریخی است: برای اولین بار، یک جزیره کوچک موفق به ایجاد شبکهای فراملی از معنای جایگزین برای نئولیبرالیسم میشود.
فرهنگ کوبایی که الهامبخش نشانههای رهاییبخش برای مردم جهان بوده، هست و خواهد بود، از آن ما نیز هست. در دوران نیهیلیسم، کالایی شدن کامل و فقیرسازی نمادین، تجربه فرهنگی کوبای انقلابی ارزشی عمیقاً خرابکارانه را حفظ میکند. بزرگترین آموزش نشانهشناختی آن تنها در دستاوردهای فنی یا زیباییشناختی آن نیست، بلکه در برداشت عمیق آن از فرهنگ به عنوان سلاحی برای رهایی جمعی است.
کوبا فرهنگ را برای سرگرمی یا «نمایش» تولید نمیکند: فرهنگ را برای زندگی، برای تفکر، برای مقاومت و برای تحول تولید میکند. هر کس از طریق کلیشههای ضدکمونیستی به فرهنگ کوبا حمله کند، نه تنها جهل، بلکه ترس را آشکار میکند: ترس از مردمی که در بحبوحه کمبودها، محاصرهها و کارزارهای نفرت، نشان دادهاند که معنای دیگری از زندگی ممکن است. و اینکه فرهنگ تنها بازتاب نیست، بلکه موتور تاریخ است.
”