مؤسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک: چگونه ۱۲ روز ایران را تغییر داد | ۰۱ مهرداد ۱۴۰۴

تحلیلی بر پیامدهای «جنگ ۱۲ روزه»: چرا نظام ایران با وجود خسارات باقی ماند و استراتژی جدید تهران و تل‌آویو چه خواهد بود؟

⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: IISS / John Raine | 📅 تاریخ: Jul 23, 2025 / ۰۱ مرداد ۱۴۰۴ ⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

همه طرف‌ها در «جنگ ۱۲ روزه» که در ۲۵ ژوئن به پایان رسید، ادعای پیروزی می‌کنند. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل و رهبری ایران، همگی با ادبیات بسیار متفاوت خود، ادعا کرده‌اند که پیروز شده‌اند. اما این ادعاها و تأکید بیشتر ترامپ مبنی بر اینکه صلح را به خاورمیانه خواهد آورد، نیازمند بررسی دقیق‌تری است. نتیجه استراتژیک جنگ احتمالاً بی‌نتیجه خواهد بود و نه صلح به ارمغان می‌آورد و نه به اقدامات نظامی پایان می‌دهد. در عوض، ممکن است مانند درگیری‌های پیشین، صرفاً مرحله جدیدی از خصومت نهادینه‌شده بین ایران و اسرائیل را رقم بزند.

انقلاب پابرجا می‌ماند

مهم‌ترین استمرار پس از درگیری، بقای انقلاب ایران در تهران است. ۳۰ فرمانده و ۱۹ دانشمند هسته‌ای که در حملات اسرائیل کشته شدند، شامل شخصیت‌های مذهبی برجسته‌ای که بیش از مقامات و فرماندهان، تجسم انقلاب ایران هستند، نمی‌شدند. بقای آنها به معنای بقای ماهیت نظام است، حتی اگر توانایی اجرایی آن آسیب دیده باشد. این حملات نه شکاف‌های حیاتی در انسجام نظام را آشکار کردند، نه به ظهور یک رهبر و برنامه جایگزین معتبر منجر شدند و نه مخالفت گسترده‌ای را بسیج کردند.

رهبری ایران حتی ممکن است به‌طور غیرمنتظره‌ای از این جنگ سود برده باشد: طنز تاریخی بمباران‌های هوایی این است که در حالی که توانایی‌های دشمن را تضعیف می‌کنند، می‌توانند اراده او را تقویت کنند. مردم ایران، زیر آتش، صدای ملی‌گرایانه جدیدی یافتند که رهبری به سرعت از آن به عنوان نشانه‌ای از وحدت ملی بهره‌برداری کرد.

نظام همچنین کنترل ابزارهای کلیدی قدرت خود، از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – علیرغم کشته شدن فرمانده کل آن، حسین سلامی، در حملات – و شبه‌نظامیان بسیج را حفظ کرده است. این ابزارها تهران را قادر می‌سازند تا خود را در برابر تهدیدات داخلی ایمن کرده و یک کارزار ضدجاسوسی علیه اسرائیل راه‌اندازی کند.

گمانه‌زنی‌ها در مورد آسیب‌پذیری نظام ادامه خواهد یافت و مقایسه‌هایی با دیگر رژیم‌های سرنگون‌شده در منطقه را به دنبال خواهد داشت. اما شرایط ایران با شرایط سوریه بشار اسد، عراق صدام حسین یا لیبی معمر قذافی متفاوت است. در سوریه و لیبی، رژیم‌های حاکم با گروه‌های مخالف مسلح داخلی که توسط قدرت‌های خارجی حمایت می‌شدند، روبرو بودند. در مورد عراق، مخالفت پراکنده و کمتر سازمان‌یافته بود، اما با استقرار گسترده نیروهای خارجی پشتیبانی می‌شد که نیروهای مسلح و ماشین امنیتی صدام را خنثی کردند. در ایران، نه مخالفت گسترده‌ای وجود دارد و نه مداخله مسلحی در مقیاس عراق رخ داده است. همچنین در حال حاضر هیچ چهره مخالف معتبری در داخل یا خارج از ایران وجود ندارد که بتوان چنین تعهدی برای حمایت به او داد.

بقایای برنامه هسته‌ای

از جمله ابزارهای باقی‌مانده ایران، برنامه هسته‌ای آن است که اگرچه به شدت آسیب دیده، اما تاکنون توسط هیچ نهاد مستقلی به‌طور کامل نابود شده ارزیابی نشده است. تعمیر برخی از سایت‌ها از هم‌اکنون آغاز شده و به دست آوردن تخمین‌های دقیق از میزان عقب‌نشینی برنامه احتمالاً دشوار خواهد بود. این امر با توجه به عمق و انعطاف‌پذیری برنامه و اقدامات احتیاطی که ایران در زمان بررسی حملات توسط اسرائیل و آمریکا اتخاذ کرده بود، تعجب‌آور نیست.

تهران اکنون در مورد چگونگی استفاده از باقیمانده برنامه خود گزینه‌هایی در اختیار دارد. «حرکت شتابان به سوی بمب» خطر از سرگیری فوری کارزار بمباران را به همراه خواهد داشت – که این بار بی‌امان‌تر دنبال خواهد شد. این اقدام همچنین با سیاست اعلام‌شده رهبر ایران، سید علی خامنه‌ای، مبنی بر نفی سلاح‌های هسته‌ای در تضاد خواهد بود و هزینه سنگینی برای ایران در منطقه خلیج فارس خواهد داشت. با توجه به تخریب آشکار تأسیسات حیاتی تسلیحاتی در اصفهان و فردو، این کار از نظر فنی نیز چالش‌برانگیز خواهد بود.

نشانه‌های اولیه حاکی از آن است که رهبری ایران بر تعهد اصولی خود به تولید و غنی‌سازی اورانیوم برای مقاصد غیرنظامی پافشاری می‌کند. امیرسعید ایروانی، نماینده دائم ایران در سازمان ملل، آن را «حق مسلم» ایران توصیف کرده است. به نظر می‌رسد کنار گذاشتن برنامه – که هم آمریکا و هم اسرائیل خواستار آن هستند – غیرقابل مذاکره باقی مانده است. بنابراین، آنچه رهبری باید تنظیم کند، ماهیت هرگونه بازسازی است: این بازسازی باید به اندازه‌ای باشد که به ادعاهای عمومی‌اش اعتبار بخشد، اما نه آنقدر گسترده که مداخله اسرائیل را تحریک کند. این مسئله می‌تواند طی ماه‌های آینده تنش‌هایی ایجاد کند.

بازسازی توانمندی‌های پدافند هوایی ایران نیز می‌تواند به همین ترتیب تنش‌زا باشد. برای اسرائیل، برتری هوایی یک هدف استراتژیک حیاتی در جنگ ۱۲ روزه بود و این کشور متعهد به حفظ آن است. در حالی که رهبری ایران به دنبال بازپس‌گیری جایگاه خود در داخل و در برابر اسرائیل از طریق تبلیغ تعمیر شبکه پدافند هوایی‌اش است، این خطر را ایجاد می‌کند که اسرائیل را به انجام حملاتی برای تضعیف توانمندی‌های جدید و برقراری مجدد برتری هوایی خود تحریک کند. تاکنون ادعاها به جایگزین‌های داخلی محدود شده است، اما هرگونه نشانه‌ای از سیستم‌های پیچیده‌تر و خریداری‌شده از خارج ممکن است واکنش اسرائیل را برانگیزد.

مشکل اسرائیل در آینده

در حالی که اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه ادعای موفقیت عملیات نظامی خود را کرده است، راه‌حل بلندمدت آن برای تهدید هسته‌ای ایران – یعنی محروم کردن از زیرساخت‌ها و تخصص – مستلزم آن است که به طور نامحدود هم برتری هوایی و هم نفوذ اطلاعاتی خود در ایران را حفظ کرده و برای همیشه آماده حمله باشد.

یک سابقه برای چنین کارزار هوایی سرکوبگرانه و مستمری، عملیات «دیده‌بان جنوب» است، ائتلافی به رهبری آمریکا متشکل از فرانسه، عربستان سعودی، بریتانیا و آمریکا در دهه ۱۹۹۰ که به مدت ۱۱ سال بر فراز جنوب عراق اجرا شد. اگرچه این عملیات منطقه‌ای بسیار کوچک‌تر از آنچه اسرائیل باید در ایران پوشش دهد را در بر می‌گرفت، اما نیازمند تخصیص منابع سنگینی بود، به ویژه آنکه با توسعه استراتژی‌های متقابل، تشدید شد و بسیاری را در منطقه بیگانه کرد. مهم‌تر از آن، این عملیات رژیم حاکم را مهار کرد اما شرایط را برای برکناری آن فراهم نساخت. علاوه بر این، حفظ حمایت سیاسی در داخل ائتلاف در طول زمان دشوار بود. ممکن است حمایت سیاسی در اسرائیل برای چنین کارزاری در کشور بزرگ و دوردستی مانند ایران، کمتر از حمایت برای استراتژی مشابهی باشد که اسرائیل در قبال حزب‌الله در همسایگی خود یعنی لبنان اتخاذ کرده است.

گزینه‌ها و چشم‌انداز ایران

می‌توان انتظار داشت که تهران از بقای خود بهره‌برداری سیاسی کند. در داخل، این امر ممکن است به شکل – همانطور که قبلاً نیز رخ داده – یک رویکرد فراگیرتر نسبت به مردم خود، با در آغوش گرفتن موضوع ناسیونالیسم و ایجاد وحدت هدف در مقاومت در برابر تجاوز خارجی، تجلی یابد. علی شمخانی، مشاور ارشد رهبر ایران و از بازماندگان حملات، خواستار «تفاهم متقابل» برای حل اختلافات داخلی ایران شده است. پیام‌های آشتی‌جویانه ممکن است مانند گذشته به امتیازات تاکتیکی داخلی نیز گسترش یابد. این امر به فساد، بحران‌های اقتصادی و اقتدارگرایی که موضوع شکایات ایرانیان است، پایان نخواهد داد، اما ممکن است برای دلسرد کردن بسیج گسترده علیه نظام کافی باشد. سرکوب امنیتی گسترده‌ای که نظام در حال انجام آن است – با هدف از بین بردن نفوذ اطلاعاتی عمیق اسرائیل – ممکن است فضای وحدت ملی را به خطر اندازد، اما سازماندهی را در میان مخالفانی که هدف قرار گرفته‌اند، دشوارتر خواهد کرد.

حملات اسرائیل به ایران، عناصر جوان‌تر و رادیکال‌تر دستگاه امنیتی ایران را به منصه ظهور رسانده است. انتقادات آنها به نظام این است که بیش از حد ضعیف است، نه بیش از حد قوی. از قضا، سلامی پیشتر علناً ابراز تأسف کرده بود که انقلاب در جذب جوانان ایرانی ناکام است. این ممکن است به طور کلی درست باشد، اما مانند دیگر جمعیت‌هایی که نیروهای دفاعی اسرائیل هدف قرار داده‌اند، تأثیر بلندمدت عملیات نظامی که بدون یک فرآیند سیاسی انجام شود، رادیکالیزه شدن است نه آشتی. اینکه چنین رویکردی از سوی اسرائیل نسبت به ایران چگونه بر موضع تهران تأثیر خواهد گذاشت، باید دید. رهبری ایران پیش از این، هنگامی که با نیروی نظامی مورد حمله قرار گرفته، دشمنی‌های خود را در آغوش گرفته است نه اینکه آنها را رها کند.

اظهارات تهران، اگرچه سرسختانه است، اما نشان می‌دهد که احتمالاً در حین بهبودی، به سمت کاهش تنش متمایل خواهد شد. هرگونه چشم‌اندازی برای توافق با ترامپ قریب‌الوقوع به نظر نمی‌رسد و در هر صورت نباید آن را با امکان توافق با اسرائیل اشتباه گرفت. سطح اعتماد بسیار پایین و سطح خصومت بسیار بالا است. اما خصومت‌ها ممکن است شکل یا سرعت متفاوتی به خود بگیرند. در طول تاریخ انقلاب ایران، شکست‌های نظامی با انطباق استراتژیک همراه بوده است. جنگ ایران و عراق با اولویت‌بندی جنگ نامتقارن از طریق شرکا و نیروهای نیابتی به جای توانمندی‌های متعارف دنبال شد. سؤال این نیست که آیا مقاومت در برابر اسرائیل ادامه یابد یا خیر، بلکه این است که چگونه ادامه یابد.

هم تهران و هم تل‌آویو تابوها را شکسته‌اند: اسرائیل با حمله به اهدافی در ایران، و ایران با حمله به یک پایگاه آمریکایی در قطر که مسلماً نزدیک‌ترین متحدش بود. هر دو اقدام میراثی به جای گذاشته‌اند. اولی تهران را نگران خواهد کرد که باید آستانه خود را برای واکنش اسرائیل بازتنظیم کند. دومی تهران را با روابط مهمی برای ترمیم تنها می‌گذارد – این کشور پس از حمله ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵ به سرعت با قطری‌ها وارد تعامل شد. با این حال، برای تهران، اینها پارامترهای جدیدی برای آزمودن خواهند بود، نه یک عامل بازدارنده برای عملیات‌های آینده.

رهبری ایران در کوتاه‌مدت به دنبال کاهش تنش خواهد بود، اما این امر به قیمت کنار گذاشتن اصل اساسی انقلاب یعنی مقاومت در برابر اسرائیل نخواهد بود. اسرائیل ممکن است در ۱۲ روز نبرد خود امنیت موقتی به دست آورده باشد، اما دشمنش همچنان پابرجاست.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: مؤسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک (IISS)

💡 درباره منبع: مؤسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک (IISS) یک اندیشکده بریتانیایی در زمینه امور بین‌الملل است. این مؤسسه خود را به عنوان مرجع اصلی در زمینه درگیری‌های سیاسی-نظامی توصیف می‌کند.

✏️ درباره نویسنده: جان رین، مشاور ارشد در زمینه بررسی دقیق ژئوپولیتیکی در IISS است.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.