⏳مدت زمان مطالعه: ۴ دقیقه✏️| نویسنده: استفن م. والت |📅 تاریخ: ۱۴ می ۲۰۲۴ / ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
آیا ایران روزی به سلاح هستهای دست خواهد یافت؟ اگر چنین شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پاسخ به سؤال اول به نظر میرسد که به طور فزایندهای بله باشد. اما پاسخ به سؤال دوم همچنان مبهم است
جمهوری اسلامی ایران از زمان انقلاب ۱۹۷۹ که شاه را سرنگون کرد، در تضاد با ایالات متحده و بسیاری از همسایگان خود بوده است. ایالات متحده از صدام حسین در طول جنگ ایران و عراق حمایت کرد (حتی با وجود اینکه بغداد جنگ را آغاز کرده بود)، و رئیسجمهور وقت آمریکا، جورج دبلیو بوش، تهران را در “محور شرارت” معروف خود قرار داد. دولت اوباما سرانجام یک توافق هستهای با ایران امضا کرد، اما همچنین با اسرائیل همکاری کرد تا یک حمله سایبری بزرگ علیه زیرساختهای غنیسازی ایران انجام دهد. رئیسجمهور وقت، دونالد ترامپ نیز مجوز حملهای به وسیله پهپاد را صادر کرد که منجر به قتل سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و تلاش کرد با برنامهای به نام “فشار حداکثری”، رژیم ایران را تضعیف کند.
ایران در پاسخ به این فعالیتها و سایر موارد، از رژیم اسد در سوریه حمایت کرده، به روسیه و چین نزدیک شده و شبهنظامیانی را در لبنان، عراق، یمن و غزه مسلح و آموزش داده است. همانطور که رافائل اس. کوهن اخیراً در فورین پالیسی توضیح داده است، جنگ پنهانی بین اسرائیل و ایران احتمالاً مدتها ادامه خواهد داشت و به راحتی میتواند بدتر شود.
پتانسیل مشکلات در اینجا آشکار است، اما یک نظریهپرداز برجسته روابط بینالملل معتقد بود که راهحل واضحی برای کاهش آن وجود دارد. بر اساس مقاله آخر کنت والتز که در گذشته منتشر شده، سادهترین راه برای تثبیت منطقه، این است که ایران به یک بازدارنده هستهای دست یابد. او استدلال میکرد که داشتن یک زرادخانه هستهای ترسهای امنیتی ایران را کاهش میدهد، دلیل کمتری برای ایجاد مشکل برای دیگران دارد و رقبای منطقهای آن را مجبور میکند تا از استفاده از زور علیه ایران اجتناب کنند؛ به طوری که ممکن است به طور ناخواسته منجر به یک تبادل هستهای شود.
والتز منطق مرکزی این استدلال را در یک مونوگراف جنجالی در سال ۱۹۸۱ بیان کرده بود که بر نظریه بازدارندگی هستهای تکیه داشت. او با فرضیه واقعگرایانه آشنا شروع کرد که دولتها در وضعیت آنارشی اولیه نگران امنیت هستند. در جهانی بدون سلاحهای هستهای، این ترسها اغلب منجر به اشتباه محاسبه، رفتار پرخطر و جنگ میشود. سلاحهای هستهای با تهدید به نابودی در سطحی که حتی جاهطلبترین یا تهاجمیترین رهبران نیز باید به آن احترام بگذارند، این وضعیت را تغییر دادند. او بازدارندگی هستهای را به عنوان تضمین نهایی امنیت میدانست: هیچ رهبر عاقلانهای تلاش نخواهد کرد یک رقیب هستهای را تسخیر یا سرنگون کند، زیرا این کار به طور اجتنابناپذیری به یک حمله هستهای منجر میشود. هیچ دستاورد سیاسی قابل تصوری به اندازه از دست دادن چندین شهر از کشور خود ارزش ندارد و حتی احتمال کم واکنش هستهای برای بازداشتن یک حمله مستقیم به استقلال کشور دیگر کافی است.
والتز پیشنهاد نمیکرد که بازدارندگی هستهای همه منابع رقابت امنیتی را از بین میبرد. او همچنین استدلال نمیکرد که هر کشوری با داشتن بمب بهتر خواهد بود یا اینکه گسترش سریع سلاحهای هستهای برای سیستم بینالمللی مفید خواهد بود. بلکه او پیشنهاد میکرد که گسترش آهسته سلاحهای هستهای ممکن است در برخی موارد مفید باشد و حتی ترجیح داده شود به تلاشهای همهجانبه برای جلوگیری از آن.
ایالات متحده هرگز موضع والتز را نپذیرفته است و قطعاً نه در مورد کشورهایی مانند ایران. برعکس، ایالات متحده تقریباً همیشه تلاش کرده تا کشورهای دیگر را از توسعه زرادخانههای هستهای خود منصرف کند و برای جلوگیری از دستیابی ایران به این سلاحها وقت زیادی صرف کرده است. روسای جمهور دموکرات و جمهوریخواه بارها اعلام کردهاند که همه گزینهها بر روی میز هستند در صورتی که ایران بخواهد یک بمب واقعی بسازد.
اما حدس بزنید چه؟ ممکن است این نشان دهد که والتز از ابتدا حق داشته است، و یک تعادل هستهای خشن در خاورمیانه ممکن است در نهایت این کشورها را مجبور کند تا دشمنیهای دائمی خود را تعدیل کرده و به همزیستی مسالمتآمیز بپردازند.
پاورقی ها:
⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاههای نویسنده و منبع اصلی را منعکس میکند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاههای مطرحشده نیست.
✅ سورس ما: فورین پالیسی
💡 درباره منبع: فورین پالیسی (Foreign Policy) یک مجله و وبسایت معتبر در حوزه روابط بینالملل و تحلیلهای جهانی است که به ارائه مقالات و تحلیلهای عمیق درباره مسائل جهانی و سیاست خارجی میپردازد.
✏️ درباره نویسنده: استفن م. والت یک ستوننویس در فورین پالیسی و استاد روابط بینالملل در دانشگاه هاروارد است. او به طور گستردهای در موضوعات مرتبط با سیاست خارجی، امنیت بینالملل و روابط قدرتها شناخته شده است.