نشریه فارن افرز: «توهمات صلحسازی در اوکراین» | ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
چرا تلاشهای اخیر برای آتشبس در اوکراین با شکست مواجه شده و چشمانداز صلح پایدار در اروپا چگونه به نظر میرسد؟

⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز/دمیترو کولبا | 📅 تاریخ: ۳۰ مه ۲۰۲۵ / ۱۰ خرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
از زمان تحلیف دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده در ژانویه، جهان مسحور چشمانداز آتشبس در اوکراین شده است. دلیل آن نیز روشن است. انتخاب رئیسجمهوری آمریکایی که بیشتر خواهان ایفای نقش دلال صلح در اوکراین بود تا حامی آن، فرصتی برای برهم زدن وضع موجود و توقف خونریزی تلقی میشد.
اما دیپلماسی مؤثر در زمان جنگ نیازمند اعمال اهرم فشار مناسب – ترکیبی از تشویق و تنبیه – بر طرفهای درست و تحت فشار زمان است. ترامپ با وعده نتیجهگیری سریع، عامل نهایی را معرفی کرد و هنگامی که این امر غیرممکن شد، ناموفقانه تهدید کرد که به طور کلی از مذاکرات کنار خواهد کشید. اما او در زمینه پاداشها و مجازاتها شکست خورد و تمام ابزارهای تنبیهی را علیه کشوری که مورد حمله قرار گرفته بود به کار گرفت، در حالی که تمام تشویقها را برای مهاجم محفوظ داشت. او به اوکراین تاخت و آن را مسئول جنگ دانست و در مقطعی کمک به ارتش این کشور را به حالت تعلیق درآورد. در همین حال، او ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را ستود.
در نتیجه، جهان اکنون به مذاکرات معنادار نزدیکتر از زمانی نیست که ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده در نوامبر پیروز شد. کشورها چیزهای زیادی شنیده و دیدهاند – پیامهای حامی ترامپ از سوی مسکو، استقبال کییف از مذاکرات، تلاش اروپا برای برقراری ارتباط با آمریکا و تمام دیپلماسیهای رفت و برگشتی. اما اینها بیشتر از آنکه پلهایی به سوی صلح باشند، تلاشهایی برای چاپلوسی از رئیسجمهور ایالات متحده بودند: هدف پایان دادن به جنگ نبود، بلکه نزدیکتر کردن ترامپ به یک طرف و جلوگیری از گرایش او به طرف دیگر بود.
با این حال، تلاش ترامپ همواره دشوار بود. واقعیت تلخ این است که نه روسیه و نه اوکراین انگیزه چندانی برای توقف جنگ ندارند. مسکو اقتصادی جنگی ساخته است که به آن امکان ادامه جنگ را میدهد – و توقف آن را دشوار میسازد. اوکراین نیز تمایلی به مصالحه بر سر حاکمیت خود ندارد و ارتش آن همچنان به اندازهای قوی است که بتواند دفاع مؤثری را ادامه دهد. در نتیجه، در حال حاضر، آتشبس در اوکراین غیرممکن است.
دوستان اوکراین در غرب مدتهاست که در ارزیابی خود از خواستههای روسیه دچار اختلاف نظر بودهاند. به گفته برخی، پوتین به دنبال یک برنامه محدود است و به دستاوردهای محدود بسنده خواهد کرد. طبق این منطق، کرملین ممکن است، به عنوان مثال، با توافقی که بپذیرد بخشهای اشغالی اوکراین به حق متعلق به روسیه هستند و تضمین کند که اوکراین به ناتو نخواهد پیوست، راضی شود.
دیگران به شدت مخالفند. از نظر آنها، مماشات با پوتین تنها او را تشویق خواهد کرد. رئیسجمهور روسیه به دنبال تمام اوکراین بود، کشوری که موجودیت آن با دیدگاه او از نقشش در تاریخ ناسازگار است. این گروه با استناد به رساله پیش از جنگ پوتین، «درباره وحدت تاریخی روسها و اوکراینیها»، که در آن استدلال میکرد اوکراینیها یک ملیت جداگانه نیستند بلکه روسهای سرکشی هستند که باید تحت سلطه مسکو بازگردانده شوند، موضع خود را تقویت میکنند. رهبر روسیه در تاملات خود درباره مذاکرات صلح نیز بارها گفته است که هرگونه توافقی باید به «علل ریشهای مناقشه» – یعنی از بین بردن حاکمیت اوکراین – بپردازد.
برخی از سیاستگذاران غربی این موضوع را درک میکنند اما استدلال میکنند که هر چه جنگ طولانیتر شود، موضع اوکراین ضعیفتر خواهد شد و احتمال اینکه در نهایت مجبور به تسلیم شود، بیشتر میشود. بنابراین، بهتر است اکنون یک توافق بد را بپذیریم تا بعداً یک توافق بدتر را. به نظر میرسد خود ترامپ نیز با این نظر موافق است. او در فوریه به ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین گفت: «شما برگ برندهای در دست ندارید.»
این طرز فکر شاید منطقی به نظر برسد. اما دست اوکراین را اشتباه میخواند. کییف مطمئناً میتوانست کارتهای بهتری در دست داشته باشد، اما کشور آنقدر ناامید نیست که اکنون مجبور به تسلیم شود. اوکراین روی اروپا حساب میکند تا از آن در برابر تغییرات بالقوه چشمگیر در مسیر جنگ ناشی از کاهش حمایت نظامی ایالات متحده محافظت کند. اوکراین همچنین میداند که وضعیت در خطوط مقدم به آن وخامتی که بسیاری ادعا میکنند، نیست. در دسامبر ۲۰۲۳، روسیه تقریباً ۴۲۰۰۰ مایل مربع از خاک اوکراین را کنترل میکرد. در دسامبر ۲۰۲۴، این رقم تنها اندکی افزایش یافته و به حدود ۴۳۶۰۰ مایل مربع رسیده بود. از آن زمان تاکنون، مناطق تحت کنترل روسیه عملاً ثابت مانده است. تا اواخر ماه مه، روسیه تقریباً ۴۳۶۵۰ مایل مربع از خاک اوکراین را در اختیار داشت.
تحلیلگرانی که با دقت اخبار را دنبال میکنند، گزارشهایی از تصرف یک مایل مربع و روستایی پس از روستای دیگر توسط ارتش روسیه خواندهاند. اما اگر کمی از دورتر نگاه کنیم، کشوری که ظاهراً تمام برگهای برنده را در دست دارد، در ۱۶ ماه گذشته تنها ۱۶۵۰ مایل مربع از ۲۳۳۰۳۰ مایل مربع خاک اوکراین را به دست آورده است. به عبارت دیگر، مسکو از اشغال حدود ۱۸ درصد از خاک اوکراین در اواخر سال ۲۰۲۳ به تقریباً ۱۹ درصد امروز رسیده است. بنابراین کییف معتقد است که برای تقویت موضع خود، هم از نظر دیپلماتیک و هم در میدان نبرد، زمان دارد.
البته، عواملی فراتر از پیشرویهای سرزمینی روسیه وجود دارد که میتواند محاسبات اوکراین را تغییر دهد – از جمله تغییر معتبر مسکو به سمت اهداف محدودتر. همچنین اگر اروپا نتواند سلاحهایی را برای جبران کمبود تحویل ایالات متحده تحویل دهد و اگر پدافند هوایی اوکراین بدون تأمین رهگیرهای PAC-3 ساخت آمریکا سقوط کند، کییف ممکن است کوتاه بیاید. (چنین موشکهایی شاید بزرگترین اهرم فشار ترامپ باشند.) اگر زیرساختهای غیرنظامی آن بیشتر آسیب ببیند، کییف ممکن است به فکر امتیاز دادن بیفتد. پوتین از این موضوع آگاه است و به همین دلیل است که بیش از هر زمان دیگری در حال ارسال رگبارهای پهپاد و موشک است.
اما در حال حاضر، پدافند هوایی اوکراین مقاومت میکند. اروپا در حال اعلام کمکهای نظامی جدید به اوکراین است و همزمان سرمایهگذاری بیشتری در تولیدات دفاعی در این قاره انجام میدهد. اگرچه ارتش روسیه پیشرفتهای چشمگیری ندارد، پوتین هیچ نشانهای از دست کشیدن از اهداف مطلقگرایانه خود نشان نداده است. بنابراین، برای ترامپ – یا هر کس دیگری – غیرممکن است که اوکراین را وادار به پذیرش معاملهای نامطلوب کند که فکر نمیکند روسیه به آن پایبند خواهد بود.
با این حال، ناکامیهای ترامپ در مورد اوکراین، به هیچ وجه به این معنا نیست که سیاست او در قبال روسیه برای امنیت بیاهمیت خواهد بود. استقبال رئیسجمهور از مسکو و چرخش متناظر او از اروپا، این قاره را به سمت استقلال بیشتر سوق میدهد و مردم آن را بسیار آسیبپذیرتر میکند. کشورهای اروپایی در حال تلاش برای توسعه ارتشهای قدرتمندتر و پایگاه صنعتی دفاعی بهتر هستند، اما نه به اندازهای سریع که بتوانند نیازهای خود یا اوکراین را برآورده کنند. ترامپ گفته است که از ناتو خارج نخواهد شد. اما با توجه به خصومت آشکار او با اروپا و سابقه خروج ایالات متحده از جنگهای خارجی، تصور اینکه سربازان آمریکایی برای اروپا جان خود را از دست بدهند، دشوار است.
این ترکیب عوامل، پوتین را وسوسه میکند تا به یک متحد ناتو در اروپا حمله کند. برخلاف اوکراین، هدف اولیه او تحت سلطه درآوردن کشور نخواهد بود، بلکه صرفاً افشای ضعف اروپا و نادرستی تعهد ناتو به امنیت جمعی خواهد بود. اما چند سال آینده میتواند بهترین فرصت او برای تصرف واقعی بخشی از خاک ناتو باشد، پیش از آنکه اروپا به طور مؤثر شکافهای دفاعی خود را پر کند و پیش از آنکه ترامپ با رئیسجمهوری آمریکایی جایگزین شود که به این قاره اهمیت میدهد.
مسکو قادر است همزمان با نبرد با کییف، جبهه جدیدی را نیز بگشاید. این کشور در امتداد مرزهای روسیه با فنلاند و نروژ، آرایش نظامی مشابهی با آنچه در بهار ۲۰۲۱ در امتداد مرز اوکراین ایجاد کرده بود، انجام داده است. در دریای بالتیک به طور فزایندهای تهاجمی شده است. اخیراً نیز رزمایشهای گستردهای را با بلاروس اعلام کرده است.
پوتین ثابت کرده است که مایل است مردمش را در مقیاسی غیرقابل تصور برای اکثر ملتها، در مسیر دستیابی به اهداف نظامی خود، متحمل سختی کند. او رابطه نزدیکی با چین دارد، در حالی که اردوگاه اوکراین با خوانشهای متضاد از اهداف نهایی روسیه درگیر است. و او در حال اداره یک اقتصاد جنگی است. بنابراین، پوتین ممکن است در حال آماده شدن برای جنگهای همزمان در مقیاسهای مختلف باشد.
اروپا مجموعهای از تحریمها را علیه مسکو اعمال کرده است که از نظر سیاسی و مالی برای بازدارندگی از تجاوز روسیه ارزشمند هستند. اما مهم نیست که اتحادیه اروپا چقدر از هر محدودیت جدید خشنود باشد، این اتحادیه به تنهایی نمیتواند ماشین جنگی روسیه را فلج کند. اینکه این اتحادیه در حال تشدید سرکوب ناوگان تانکرهای سایه است که روسیه برای فرار از تحریمها از آن استفاده میکند، دلگرمکننده است، اما این اقدام قیمت نفت روسیه را به اندازهای کاهش نخواهد داد که تفاوت عمدهای ایجاد کند.
اگر پوتین شاهد فروپاشی پایدار قیمت نفت روسیه باشد، که اقتصاد جنگی او را از منابع مالی محروم میکند، ممکن است نظرش را در مورد ادامه جنگ تغییر دهد. با این حال، ایجاد چنین فروپاشی مستلزم مشارکت فعال ایالات متحده است که بر بازار جهانی اهرم فشار دارد. واشنگتن باید تحریمهای شدیدتری را بر صنعت نفت روسیه اعمال کند و عربستان سعودی، یکی از بزرگترین تأمینکنندگان جهان، و هند، یکی از بزرگترین مصرفکنندگان نفت روسیه را متقاعد کند تا به تلاش او بپیوندند. چنین ائتلافی سپس باید چین را وادار به عدم مداخله کند، تا حدی با روشن کردن این موضوع که هدف آن پایان جنگ است، نه پایان روسیه. به نظر میرسد ریاض با توجه به روابط نزدیک خود با چین و ایالات متحده، در بهترین موقعیت برای تلاش در این زمینه قرار دارد.
اما همه این گامها بسیار بعید هستند. ترامپ لحن خود را نسبت به پوتین تندتر کرده اما هیچ نشانهای از آمادگی برای اقدام قاطع علیه او نشان نداده است. هند و عربستان سعودی نیز در عین حال تمایلی به اقدام علیه کرملین در این مقیاس ندارند. این به وضوح بدان معناست که پوتین همچنان از تجارت نفت به اندازه کافی درآمد کسب خواهد کرد تا هزینه جنگ را تأمین کند – و شاید نه فقط در اوکراین.
بنابراین به نظر میرسد دوران صلح در اروپا به پایان رسیده است. احتمال ادامه جنگ در اوکراین بسیار بیشتر از توقف آن است. پوتین دلیلی برای کوتاه آمدن ندارد و زلنسکی دلیلی برای تسلیم شدن ندارد: رئیسجمهور اوکراین معتقد است که واگذاری بخشی از اوکراین اکنون، در نهایت منجر به از دست دادن تمام آن خواهد شد. برای او، در این شرایط، آتشبس در انتهای تونل، نور قطار در حال نزدیک شدن است. هیچ چیز جز مرگ از پیش تعیین شده نیست. ترامپ و دیگران قدرت تغییر نظرات و تاکتیکهای خود را دارند. اما بهترین کاری که اروپاییها اکنون میتوانند انجام دهند، تسریع تلاشهای خود برای مسلح کردن کییف – و خودشان – است.
”