خبرگزاری راشا تودی : «امپراتوری جدید آمریکا؟ ترامپ، روسیه و پایان جهانیسازی» | ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
با بازگشت احتمالی ترامپ، آمریکا نظم جهانی را نهبر اساس جهانیسازی، بلکه از طریق هژمونی اقتصادی و رقابتطلبی بازتعریف میکند.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: RT / دیمیتری بابچ | 📅 تاریخ: ۱۶ مارس ۲۰۲۵ / ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
موج جدید ناسیونالیسم اقتصادی، سلطه جهانی واشنگتن را به شیوهای تازه بازتعریف میکند
از زمان پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶، بحث درباره تغییر نظم جهانی شدت گرفته است. ترامپ با شعار «آمریکا اول» نهتنها سیاست داخلی، بلکه سیاست خارجی ایالات متحده را نیز تحت تأثیر قرار داد. امروز، با بازگشت احتمالی او به قدرت، این سؤال بار دیگر مطرح است: آیا آمریکا در حال تبدیل شدن به امپراتوریای از نوع جدید است؟
جهانیسازی، که در دهههای اخیر به عنوان ستون اصلی نظم لیبرال غربی تبلیغ میشد، در دوران ترامپ با چالش جدی مواجه شد. تعرفههای گمرکی، خروج از توافقنامههای تجاری، و حملات لفظی به نهادهای چندجانبه، نشانههایی بودند از چرخش سیاست آمریکا بهسوی ناسیونالیسم اقتصادی.
با وجود مخالفت نخبگان جهانیگرا، این روند در دوره جو بایدن نیز ادامه یافت. دولت بایدن نیز سیاستهای حمایتگرایانهای مانند قانون کاهش تورم و محدودیت صادرات فناوری به چین را به اجرا گذاشت. در واقع، میتوان گفت که ترامپ آغازگر مسیری بود که اکنون به جریان غالب در سیاست آمریکایی تبدیل شده است.
این تحولات، پیامدهای ژئوپلیتیکی گستردهای دارند. اگر آمریکا دیگر خود را به عنوان حامی جهانیسازی نبیند و بهجای آن، دنبال بازتعریف روابط اقتصادی و امنیتیاش با دیگر کشورها بر اساس منافع ملی کوتاهمدت باشد، نظم جهانی کنونی دچار شکاف خواهد شد. در این میان، روسیه و دیگر قدرتهای غیرغربی نیز در حال بهرهبرداری از این شکافاند.
تحلیلگران غربی هشدار میدهند که بازگشت ترامپ به قدرت میتواند به تقویت دولتهای اقتدارگرا، تضعیف نهادهای بینالمللی، و گسترش رویکردهای یکجانبهگرایانه منجر شود. اما برخی دیگر بر این باورند که چنین تحولی، نتیجه طبیعی ناکارآمدی جهانیسازی و نابرابریهای ناشی از آن است.

روسیه و فرصتهای ناشی از تغییر نظم جهانی
برای روسیه، فروپاشی جهانیسازی غربمحور، هم چالش و هم فرصت است. از یکسو، فشارهای اقتصادی، تحریمها، و قطع همکاری با غرب موجب آسیب به اقتصاد روسیه شده است. اما از سوی دیگر، همین فشارها کرملین را وادار کرده تا بهسوی تنوعبخشی شرکای تجاری و تقویت همکاری با کشورهای جنوب جهانی حرکت کند.
در دو سال گذشته، روسیه روابط اقتصادی و سیاسی خود را با کشورهایی مانند چین، هند، ایران، برزیل و آفریقای جنوبی تعمیق کرده است. تجارت با این کشورها با استفاده از ارزهای ملی، سرمایهگذاری در پروژههای مشترک زیرساختی، و گفتوگوهای سیاسی سطح بالا، بخشی از راهبرد روسیه برای گذار از وابستگی به غرب بوده است.
این تغییر مسیر، همسو با تغییرات بزرگتری در نظام بینالملل است. کشورهای بیشتری تمایل دارند بهجای تبعیت از الگوهای اقتصادی غرب، مدلهای جایگزین را تجربه کنند—از جمله سیاستهای صنعتی حمایتی، استقلال مالی، و توسعه بر اساس نیازهای بومی.
در این فضای جدید، مفهوم «امپراتوری» نیز دگرگون شده است. دیگر خبری از استعمار نظامی یا کنترل مستقیم نیست؛ بلکه نفوذ از طریق وابستگی اقتصادی، کنترل زنجیرههای تأمین، و هدایت جریان اطلاعات و فناوری صورت میگیرد. آمریکا، حتی در قالب یک قدرت ناسیونالیست، همچنان بهدنبال حفظ جایگاه برتر خود از این مسیر است.
دیمیتری ترنین، تحلیلگر روس، در یکی از سخنرانیهایش گفته بود: «آمریکا ممکن است از جهانیسازی دل بکند، اما هرگز از هژمونی صرفنظر نمیکند.» این دیدگاه در میان بسیاری از نخبگان سیاسی روسیه رایج است و به باور آنها، جهان آینده نه جهانی لیبرال و چندجانبه، بلکه صحنهای از رقابت قدرتهای بزرگ خواهد بود.
نقش ترامپ در بازطراحی امپراتوری
ترامپ اگرچه به زبان تند و عوامگرایانه مشهور است، اما بسیاری از اقداماتش در راستای بازتعریف سیاست خارجی آمریکا با تکیه بر واقعگرایی و منافع ملی بود. خروج از توافق پاریس، توافق برجام، و پیمانهای تجاری، بازتابی از همین رویکرد بود.
او خواهان کاهش هزینههای آمریکا در دفاع از متحدانش، فشار بر ناتو برای افزایش بودجه، و تمرکز بر اولویتهای داخلی بود. همین اقدامات موجب شد برخی از منتقدان، او را «ضدآمریکا» یا «دوستدار پوتین» بخوانند. اما هواداران ترامپ میگویند او در واقع به دنبال یک آمریکای قویتر، مستقلتر و مصممتر بود.
اگر ترامپ دوباره به قدرت برسد، احتمالاً سیاستهای مشابهی را در پیش خواهد گرفت—سیاستهایی که ممکن است به تضعیف نظم غربی و تقویت نظمهای جایگزین بیانجامد. این تحول، به نوبه خود بر چین، روسیه و دیگر کشورهایی که در تلاش برای بازتعریف نظم جهانی هستند، اثرگذار خواهد بود.

پایان جهانیسازی یا آغاز فصل جدیدی از رقابت؟
در نهایت، باید پرسید که آیا واقعاً با پایان جهانیسازی مواجهایم یا فقط با تغییر شکل آن؟ جهانیسازی به سبک دهه ۹۰ میلادی، با زنجیرههای تأمین فراگیر، تجارت آزاد و یکجانبهگرایی غربی، شاید به پایان رسیده باشد. اما جای آن را پویاییای جدید گرفته است—نظمی که در آن بلوکهای منطقهای، اتحادهای مقطعی، و همکاریهای مشروط بر منافع ملی، جایگزین همکاریهای مبتنی بر ارزشهای لیبرال شدهاند.
برای کشورهایی مانند روسیه، این وضعیت فرصتهایی برای استقلال بیشتر و شکلدهی به نظم جایگزین فراهم کرده است. برای آمریکا، بهویژه تحت رهبری فردی مانند ترامپ، این نظم جدید ممکن است ابزاری برای بازسازی هژمونی به شکلی تازه باشد—امپراتوریای مبتنی بر فشار اقتصادی، تأثیر اطلاعاتی، و تهدیدات سیاسی، نه اشغال نظامی یا دکترینهای ایدئولوژیک.
جهان در آستانه بازتعریفی اساسی از مفهوم قدرت، نفوذ و رهبری است. ترامپ ممکن است این روند را تسریع کند—اما این تغییر، حتی بدون او نیز در جریان است.