فارن پالیسی: برای ساخت بمب بیش از یک راه وجود دارد | ۰۳ مرداد ۱۴۰۴
چرا حملات نظامی به تأسیسات هستهای ایران، مسیر این کشور به سوی بمب اتم را مسدود نکرده و دیپلماسی تنها راه باقیمانده است؟

⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی / James M. Acton | 📅 تاریخ: Jul 25, 2025 / ۰۳ مرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
بلافاصله پس از حمله ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران در ۲۱ ژوئن، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، این عملیات را یک «موفقیت نظامی چشمگیر» خواند. از آن زمان، دولت او به دنبال راههایی برای پشتیبانی از این بیانیه بوده و در نهایت بر این استدلال متمرکز شده که بر اساس یک ارزیابی اطلاعاتی محرمانه جدید، ایران برای بازسازی تأسیسات آسیبدیده به «سالها» زمان نیاز دارد. این ادعا این مزیت را دارد که درست است، اما در عین حال گمراهکننده نیز هست.
مسیر جایگزین ایران برای ساخت بمب
ایران برای ساخت بمب نیازی به بازسازی برنامه هستهای پیشین خود ندارد. هم ایالات متحده و هم اسرائیل، با دلایل موجه، معتقدند که بیشتر ذخایر اورانیوم بسیار غنیشده (HEU) ایران از این حمله جان سالم به در برده است. تهران به احتمال زیاد توانایی غنیسازی بیشتر و سپس تسلیحاتی کردن این مواد برای تولید تعداد انگشتشماری سلاح هستهای را نیز حفظ کرده است. اگر تهران تصمیم بگیرد این مسیر را ادامه دهد، علیرغم ادعای ضمنی دولت ترامپ، احتمالاً میتواند اولین بمب خود را ظرف یک سال تولید کند.
دسترسی به اورانیوم بسیار غنیشده (HEU)
پیش از آغاز جنگ ایران و اسرائیل، بیشتر ذخایر اورانیوم بسیار غنیشده ایران، که شامل حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا ۶۰ درصد بود، در تونلهایی زیر مجتمع هستهای اصفهان نگهداری میشد. ظاهراً بین سازمانهای اطلاعاتی در مورد اینکه آیا ایران بخشی یا تمام این مواد را قبل از حملات اسرائیل جابجا کرده یا نه، اختلاف نظر وجود دارد، هرچند به نظر میرسد اسرائیل و ایالات متحده به طور فزایندهای اطمینان دارند که این کار را نکرده است.
تونلهای اصفهان عمیق هستند؛ آنقدر عمیق که ایالات متحده حتی تلاش نکرد آنها را با بمبهای سنگرشکن که بر روی تأسیسات غنیسازی فردو و نطنز انداخت، تخریب کند. ممکن است موشکهای کروز را به ورودی تونلها شلیک کرده باشد تا آنها را مسدود کند. با این حال، ایران احتمالاً با پر کردن پیشگیرانه ورودی تونلها، مزایای نه چندان زیاد این رویکرد را کاهش داده است.
در نتیجه، ادعاهای مکرر مقامات آمریکایی و اسرائیلی مبنی بر اینکه اورانیوم بسیار غنیشده ایران «زیر آوار مدفون شده» گمراهکننده است. با فرض اینکه مواد جابجا نشده باشند، اکنون در تونلهای دستنخورده قرار دارند. این برداشت در گزارش اخیر نیویورک تایمز که ایران ممکن است برای بازیابی آن با مشکل مواجه شود («حتی اگر ایرانیها بتوانند [اورانیوم] را از زیر خاک بیرون بکشند…») تقریباً مضحک است. بیل سطح فناوری کافی برای باز کردن تونل است، هرچند بولدوزرها و بیلهای مکانیکی (که ایران در اختیار دارد) قطعاً کار را سرعت میبخشند. در واقع، ایران ورودی یکی از تونلهای اصفهان را ظرف یک هفته پس از حمله باز کرد (هرچند از اطلاعات منابع باز نمیتوان تشخیص داد که آیا آن تونل بخشی از شبکه مورد استفاده برای ذخیرهسازی اورانیوم بسیار غنیشده بوده است یا خیر).
به طور خلاصه، بسیار محتمل است که بیشتر اورانیوم بسیار غنیشده ایران از حملات جان سالم به در برده و در دسترس باشد. طبق گزارشها، اسرائیل و ایالات متحده امیدوارند با تهدید به اقدام نظامی بیشتر، ایران را از خارج کردن آن بازدارند – اما هیچ مانع فنی معناداری برای انجام این کار توسط ایران وجود ندارد.
چالش غنیسازی و تبدیل مواد
اگر ایران تصمیم به ساخت بمب بگیرد، گام بعدی آن غنیسازی بیشتر این مواد خواهد بود. متأسفانه، هرچه اورانیوم غنیتر باشد، غنیسازی بیشتر آن آسانتر میشود. در نتیجه، ایران میتواند با یک تأسیسات سانتریفیوژ بسیار کوچکتر از تأسیسات صنعتی تخریبشده در فردو یا نطنز (که به ترتیب برای جای دادن هزاران و دهها هزار سانتریفیوژ طراحی شده بودند) کار خود را انجام دهد. من تخمین میزنم که با کمتر از ۲۰۰ سانتریفیوژ و با استفاده از اورانیوم ۶۰ درصد به عنوان خوراک، ایران میتواند اورانیوم ۹۰ درصد کافی برای یک بمب را تنها در ۱۰ تا ۲۰ روز تولید کند.
ایران ممکن است از قبل چنین تأسیسات غنیسازیای را در یک ساختمان صنعتی ناشناس و در معرض دید، یا به احتمال بیشتر، در اعماق زمین و دور از دسترس بمبهای سنگرشکن آمریکا پنهان کرده باشد. اما حتی اگر چنین تأسیساتی نداشته باشد، احتمالاً میتواند با استفاده از انبار بزرگ قطعات سانتریفیوژ خود، یکی را در عرض چند ماه راهاندازی کند. نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر این قطعات در سال ۲۰۲۱، با از هم پاشیدن تدریجی توافق هستهای پس از خروج ایالات متحده، متوقف شد.
با این حال، به گفته مقامات آمریکایی، هیچ یک از اینها اکنون که ایالات متحده ایران را از تواناییهای لازم برای تبدیل اورانیوم بسیار غنیشده به یک سلاح قابل استفاده محروم کرده است، اهمیتی ندارد. برای مثال، مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، استدلال کرده است که ایالات متحده تأسیسات تبدیل ایران را «نابود کرده» و «بدون آن نمیتوان سلاح هستهای ساخت».
روبیو کاملاً درست میگوید که تبدیل – یعنی تولید فلز اورانیوم از هگزافلوراید اورانیوم مورد استفاده در غنیسازی – یک گام ضروری در ساخت سلاح هستهای است. با این حال، در این برداشت که تخریب تأسیسات تبدیل اصفهان (در واقع دو تأسیسات بود) ضربه فلجکنندهای به توانایی ایران برای ساخت بمب وارد کرده، کاملاً در اشتباه است.
تبدیل چندان دشوار نیست، همانطور که تجربه خود ایالات متحده نشان میدهد. در طول پروژه منهتن، چالشهای فنی دشوار بسیاری که دانشمندان آمریکایی باید بر آنها غلبه میکردند، شامل تولید فلز اورانیوم نمیشد. ایالات متحده فرآیند لازم را در دپارتمان شیمی کالج ایالتی آیووا در ایمز (دانشگاه ایالتی آیووا کنونی) با استفاده از تجهیزاتی که در دهه ۱۹۲۰ نصب شده بود، توسعه داد. تنها هشت ماه پس از شروع تحقیقات، دانشمندان در آنجا هفتهای ۵۰ کیلوگرم فلز تولید میکردند – که در اصل برای حداقل دو سلاح هستهای کافی بود.
میگویم «در اصل» زیرا مواد تولید شده در آیووا قرار بود به عنوان سوخت راکتور استفاده شود؛ غنینشده بود و خلوص کافی برای استفاده در سلاح را نداشت. با این حال، تیم لوس آلاموس تنها نیاز به ایجاد تغییرات جزئی در فرآیند ایمز داشت تا فلز اورانیوم بسیار غنی و با خلوص بالا را که سوخت بمبی بود که هیروشیما را نابود کرد، تولید کند.
ایران نیز به نوبه خود، آزمایشهای گستردهای در این زمینه انجام داده و احتمالاً دستورالعملی برای تولید فلز اورانیوم خالص را به کمال رسانده است. در صورت بعید که حتی یک آزمایشگاه در کل کشور برای این فرآیند مجهز نباشد، ایران میتواند به سرعت و بیسر و صدا یکی را راهاندازی کند. تجهیزات (مانند کورهها) و مواد لازم (مانند کلسیم یا منیزیم با خلوص بالا) به طور گسترده در دسترس هستند.
علاوه بر تولید فلز اورانیوم بسیار غنیشده، ایران باید طراحی سلاح هستهای خود را به پایان رسانده و قطعات هستهای و غیرهستهای را تولید کند. این فرآیند احتمالاً میتواند در عرض یک سال – شاید بسیار کمتر – تکمیل شود و عمدتاً به موازات غنیسازی و تولید فلز پیش برود.
محدودیتهای اقدام نظامی و ضرورت دیپلماسی
بنابراین، استدلال اینکه ایران برای بازسازی برنامه هستهای پیشین خود به سالها زمان نیاز دارد، مانند این است که بگوییم یک گاوصندوق باز در برابر حمله سایبری نفوذناپذیر است؛ درست است اما اصل مطلب را نادیده میگیرد.
البته، ما نمیدانیم که آیا ایران تصمیم سیاسی برای اشاعه سلاحهای هستهای را گرفته است یا خیر. اما ایالات متحده باید با این واقعیت روبرو شود که عملیات نظامیاش انگیزههای ایران برای ساخت بمب را افزایش داد، در حالی که تواناییهای آن را برای این کار تنها به طور حاشیهای و موقتی به عقب راند.
حملات نظامی مکرر به تأسیسات هستهای ایران – که به طور خوشایندی «چمنزنی» نامیده میشود – بعید است که از نظر سیاسی پایدار یا مؤثر باشد. اگر ایالات متحده میتوانست اورانیوم بسیار غنیشده و قطعات سانتریفیوژ ایران را نابود کند، قطعاً این کار را کرده بود. در عوض، آنچه واشنگتن در آن موفق شده، نشان دادن محدودیتهای توانایی خود در تخریب تأسیسات عمیقاً مدفون شده به ایران است.
آنچه باقی میماند دیپلماسی است که حتی با وجود چالشهای فوقالعاده، امیدوارکنندهتر از اقدام نظامی است. ایران با اخراج بازرسان و تهدید به خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، موفق به ایجاد اهرم فشار ناراحتکنندهای برای خود شده است. این بدان معناست که یک توافق کامل دستیافتنی نخواهد بود و واشنگتن عاقلانه است که اولویتهای روشنی تعیین کند. غنیسازی صفر – هدف اعلامشده دولت ترامپ – همیشه مطلوب است. با این حال، بازگرداندن دسترسی بازرسان، از جمله به تأسیسات هستهای مخفی بالقوه، واقعاً حیاتی است. مشخص نیست که آیا واشنگتن در حال حاضر حتی میتواند به این حداقل دست یابد یا خیر – اما تنها یک راه برای فهمیدن آن وجود دارد.