نشریه دیپلمات : «آموزش عالی و اقتدارگرایی: درسهایی از افغانستان برای ایالات متحده» | ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
تجربه تلخ دانشگاهیان افغانستان تحت حاکمیت طالبان و شباهتهای نگرانکننده آن با رویکرد دولت آمریکا به آموزش عالی؛ درسهایی برای حفظ نهاد دانشگاه.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: دیپلمات/عبدالعزیز محبی | 📅 تاریخ: May 15, 2025 / ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
بازگشت طالبان به کابل در تابستان ۲۰۲۱، موجی از شوک را در نظام دانشگاهی به راه انداخت. دانشجویان دانشگاه بامیان، جایی که من در آن زمان رئیس دانشگاه بودم، به خانههای خود در مناطق روستایی گریختند. با سرازیر شدن سربازان طالبان به شهر، یک مقام طالبان مرا احضار کرد و پرسید سلاحهای دانشگاه را کجا نگهداری میکنیم. به او گفتم ما یک مدرسه هستیم – سلاحی نداریم.
در کابل، بسیاری از اساتید و دانشجویان، بهویژه آنهایی که با دولتهای غربی مرتبط بودند، به فرودگاه هجوم بردند و تلاش کردند از کشور فرار کنند. دانشگاه آمریکایی افغانستان بهطور کامل خارج شد. کشورهای غربی از برخی از دانشگاهیان، مانند من، در کشورهایی از ایرلند گرفته تا ایالات متحده و هند استقبال کردند. بسیاری از کسانی که نتوانستند کشور را ترک کنند، با اجرای نسخه طالبان از پاکی اخلاقی در دانشگاهها، پنهان شدند.
با این حال، تقریباً چهار سال بعد، نتایج چرخش شدید افغانستان به سمت اقتدارگرایی ناهموار و بسیار پیچیدهتر از آن چیزی بوده است که بسیاری در آن روزهای اولیه حدس میزدند.
در حالی که حملات اخیر دولت فدرال ایالات متحده به طیفی از نهادها و هنجارها در آموزش عالی ممکن است بسیار متفاوت از حملات طالبان به نظر برسد، اما برخی شباهتهای بالقوه ناراحتکننده و درسهای مفیدی وجود دارد. اعلام اخراجهای گسترده دولت ترامپ در وزارت آموزش و پرورش، درست پیش از اعلام رهبر طالبان، هبتالله آخوندزاده، مبنی بر اخراج دهها هزار مقام از وزارت معارف افغانستان صورت گرفت. حتی ابزارهای مورد استفاده این دولتها نیز مشابه هستند، بهطوریکه فرمان رسمی رهبر طالبان شبیه به فرمانهای اجرایی است که دولت ترامپ برای دور زدن کنگره استفاده میکند.
بهطور مشابه، همانطور که دولت ترامپ به برنامههای تنوع، برابری و شمول (DEI) حمله میکند و تهدید به قطع بودجه میکند، در افغانستان نیز، کسانی که احتمالاً آسیب میبینند، آسیبپذیرترین افراد و کسانی هستند که در وهله اول بیشترین مشکل را برای ورود به دانشگاهها دارند. در هر دو کشور، کمبود بودجه نظام آموزش عالی و حمله به گروههای آسیبپذیر ممکن است در درازمدت بیشترین تأثیر را داشته باشد.
در ماههای اولیه حکومت طالبان، برخی معترضان شجاع، عمدتاً زنان، برای اعتراض به این تغییرات به خیابانها آمدند. طالبان این اعتراضات را بهطرز وحشیانهای سرکوب کردند، معترضان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و در نهایت به خانههای برخی از کسانی که در رسانههای اجتماعی صحبت کرده بودند، هجوم بردند. باز هم، اخراج رهبران دانشجویی ایالات متحده با سابقه شرکت در اعتراضات، شباهتهای ناراحتکنندهای را ایجاد میکند.
از زمان فرار از وطنم در سال ۲۰۲۱، بهعنوان یک پژوهشگر در تبعید کار کردهام و امیدوارم تغییرات بزرگ در آموزش عالی افغانستان از یک رژیم به رژیم دیگر را بهتر درک کنم. همراه با یک پژوهشگر آمریکایی، شرح حال تحصیلی گروهی از افغانها را جمعآوری کردهایم که در مجموع شاهد نیم دوجین تغییر رژیم در طول زندگی خود بودهاند. آنچه برجسته است این واقعیت است که نه تنها طالبان، بلکه دولت تحت حمایت ایالات متحده پیش از آنها و دولت کمونیستی در دهه ۱۹۸۰ نیز با جاهطلبیهای بزرگی برای اصلاحات آموزش عالی به قدرت رسیدهاند. در نهایت، این رژیمها در گسترش یا محدود کردن دسترسی به دانشگاهها برای گروههای خاص – بهویژه زنان، اما همچنین بسیاری از اقلیتهای قومی – بر اساس اهداف خود موفق بودهاند. با این حال، در عین حال، هر یک از این رژیمها در ایجاد تغییرات واقعی در برنامه درسی یا تغییر زیاد در آنچه واقعاً در کلاس درس تدریس میشود، با مشکل مواجه بودهاند.
رژیم کنونی طالبان بار دیگر زنان را از دانشگاههای افغانستان محروم کرده و حضور مردان از گروههای اقلیت یا با پیشینههای فقیرتر را دشوارتر ساخته است. آنها همچنین الزاماتی را به برنامه درسی اضافه کردهاند، مانند اینکه به اساتید گفتهاند باید پیش از هر کلاس به دانشجویان اعلام کنند که درسهایشان اسلامی است. با این حال، دانشجویان و اساتیدی که با آنها مصاحبه کردهایم، اشاره میکنند که این اعلامیهها با سخنرانیهای دانشگاهی دنبال میشود که نسبت به آنچه در دولتهای منتخب دموکراتیک کرزی و غنی ارائه میشد، تغییر چندانی نکرده است.
بهطور مشابه، طالبان یک واحد دو واحدی مطالعات دینی را به اکثر برنامهها اضافه کردهاند، اما کار چندانی برای تغییر برنامه درسی انجام ندادهاند. در عوض، آنها بر کنترل اینکه چه کسی وارد محوطه دانشگاه میشود، مجازات کسانی که ریش ندارند یا لباسهایی میپوشند که بیش از حد غربی تلقی میشود، تمرکز کردهاند. این اقدامات اقتدارگرایانه در تعیین اینکه چه کسی میتواند وارد کلاس درس شود بسیار مؤثر است، اما در کنترل یادگیری که در آنجا اتفاق میافتد، بسیار کمتر قادر هستند.
همانطور که دولت جدید در ایالات متحده آموزش عالی را هدف قرار داده است – هم با هدف قرار دادن دانشگاههای خاص و هم با تهدید به برهم زدن برنامهها از طریق قطع بودجه فدرال از مدارسی که حامی تلاشهای تنوع تلقی میشوند – ارزش دارد که بپرسیم آیا فرآیند مشابهی در حال وقوع است یا خیر. قطع بودجه از مدارس ایالات متحده، حضور دانشجویان از خانوادههای کمدرآمدتر در کالج یا دانشگاه را دشوارتر خواهد کرد. این امر باعث ترس بیشتر اساتید و دانشجویان از ابراز عقیده خواهد شد. اما حتی با پاک کردن سریع زبان DEI از وبسایتهای دانشگاهها و جایگزینی آن با زبان «انصاف»، کمتر روشن است که این امر چگونه بر تعاملات واقعی استاد و دانشجو در کلاس درس تأثیر خواهد گذاشت.
رژیمهای اقتدارگرا در القای ترس و هدف قرار دادن آسیبپذیران خوب عمل میکنند، اما از نظر تاریخی در فرآیند بوروکراتیک اصلاحات برنامههای درسی موفقیت کمتری داشتهاند. مورد افغانستان نشان میدهد که میل افراد به یادگیری در بسیاری از موارد بر احکام اقتدارگرایانه غلبه خواهد کرد، البته نه در حالت یادگیری با آزادی بیان پر جنب و جوشی که اکثر آمریکاییها به آن عادت کردهاند.
همانطور که دانشگاهها در ایالات متحده با رویکردی بهطور فزاینده اقتدارگرایانه از سوی دولت فدرال مواجه میشوند، خوب است که به افغانهایی نگاه کنند که چالشهای حتی دشوارتری را پشت سر گذاشتهاند. اساتید و دانشجویان آمریکایی ممکن است خود را در حال اتخاذ تاکتیکهای مشابه همتایان افغان خود بیابند: تلاش علنی برای اجتناب از خشم دولت، در حالی که در کلاسهای درس، تلاش برای ادامه تدریس و یادگیری طبق رویه دیرینه. این قطعاً با بسیاری از اصول دموکراسی لیبرال که ایالات متحده ادعای پایبندی به آنها را داشته، در تضاد است، اما تفاوت چندانی با آنچه در کلاسهای درس در کشورهای اقتدارگراتر در سراسر جهان اتفاق میافتد، ندارد.
در حالی که این مقایسه بین افغانستان و ایالات متحده ممکن است افراطی به نظر برسد، سرعتی که طالبان در سازماندهی مجدد دانشگاههای افغانستان موفق شدند، باید آمریکاییها را به تأمل وادارد. علیرغم فساد و سوء مدیریت بسیاری از برنامهها در طول مداخله بینالمللی در افغانستان، آموزش عالی یکی از معدود نقاط روشن ۲۰ سال گذشته بود. سرمایهگذاری بینالمللی و افغانها در نظام آموزش عالی منجر به گسترش سریع شد. دانشگاههای جدید افتتاح شدند، تعداد زنان و اقلیتهایی که در این مؤسسات تحصیل میکردند بهسرعت افزایش یافت و شهرت منطقهای این نظام بهطور تصاعدی افزایش یافت. در سال ۲۰۰۱، دهها دانشگاه در افغانستان وجود داشت که بسیاری از آنها پس از ویرانی جنگ داخلی در وضعیت اسفناکی قرار داشتند. تا سال ۲۰۲۰، ۱۷۲ مؤسسه آموزش عالی با نزدیک به نیم میلیون دانشجو وجود داشت. آموزش عالی یکی از معدود بخشهایی بود که حمایت بینالمللی و تمایل افغانها به آموزش، رشد واقعی را تغذیه میکرد. طالبان همه اینها را بهسرعت بر هم زدند.
در حالی که برخی در ایالات متحده از سرعتی که دولت ترامپ سیاستهای آموزش عالی را تغییر داده است، شوکه شدهاند، اما کتاب بازی مشابه بوده است. به چند دانشگاه بزرگ حمله کنید، از کسانی که صحبت میکنند نمونهای بسازید و بودجه بقیه را قطع کنید. در حالی که تغییرات در کلاس درس و در برنامه درسی کندتر خواهد بود، سیاستهای اقتدارگرایانه و خشونت میتواند بهسرعت تغییر دهد چه کسی در دانشگاه حضور دارد.
در درازمدت، هر دو سیستم در صورت ادامه کمبود سرمایهگذاری، احتمالاً به پوستههای توخالی از خود تبدیل خواهند شد. با این حال، تا زمانی که اساتید تمایل به تدریس و دانشجویان تمایل به یادگیری داشته باشند، آموزش ادامه خواهد یافت. آمریکاییها ممکن است مجبور شوند خود را با این واقعیت اقتدارگرایانه جدید وفق دهند.
”