فارن پالسی : “استراتژی ایالات متحده باید ابتدا بر اروپا و سپس بر آسیا تمرکز کند” | ۱۵ شهریور ۱۴۰۳
چرا استراتژی آمریکا باید ابتدا اروپا را تثبیت کند و سپس به آسیا بپردازد؟

⏳مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ناشر/نویسنده: فارن پالسی / ای. وس میچل و جاکوب گریگیل | 📅 تاریخ: ۶ سپتامبر ۲۰۲۴ / ۱۵ شهریور ۱۴۰۳
۸⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
ایالات متحده باید ابتدا اروپا را امن کند و سپس به آسیا توجه بیشتری کند. بدون یک اروپای امن، ایالات متحده خطر دارد که به یک قدرت محلی در حاشیه جهان تبدیل شود. بهرغم مشکلات جدی در آسیا و خاورمیانه، اینها تنها زمانی به طور مؤثر مدیریت میشوند که پایههای آتلانتیک قدرت جهانی واشنگتن تثبیت شود. برای چرخش به آینده به آسیا، ایالات متحده نیاز به یک تکیهگاه در اروپا دارد، نه برعکس.
تثبیت اروپا ممکن است منطقی به نظر نرسد. استراتژیکاً، چین بیتردید خطرناکترین دشمن ایالات متحده است. از نظر سیاسی، تقابل ایران و اسرائیل بسیار پرتنش است و احتمالاً همچنان مورد توجه رهبران واشنگتن خواهد بود. از نظر اقتصادی، آسیا بیشترین تجارت ایالات متحده را دارد و وقایع خاورمیانه به طور مستقیم بر قیمت نفت در سال انتخابات تأثیر دارد.
به گفته رهبران نظامی ایالات متحده، کشور نمیتواند به طور همزمان با دو قدرت بزرگ جنگ کند. بنابراین، این سوال که کدام منطقه باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد، همچنان مطرح خواهد بود.
پاسخ باید همچنان اروپا باشد. دلایل این امر نه در عبارات مبهم در مورد همبستگی آتلانتیک بلکه در منطق استراتژیک واضح ریشه دارد.
نخست، اروپا از نظر تعادل قدرت برای ایالات متحده ضروری است. چین ممکن است بزرگترین شریک تجاری ایالات متحده در کالاها باشد، اما وقتی خدمات و سرمایهگذاری در نظر گرفته شود، اتحادیه اروپا به مراتب مهمترین شریک اقتصادی است. ایالات متحده چهار برابر بیشتر در اروپا سرمایهگذاری میکند تا در آسیا؛ اروپاییها ده برابر بیشتر در ایالات متحده سرمایهگذاری میکنند تا در چین و هند. ایالات متحده ۳۰ متحد در اروپا دارد در مقابل شش متحد در منطقه هند و اقیانوس آرام. تولید ناخالص داخلی کشورهای ناتو اروپا به ۲۰ تریلیون دلار میرسد، در حالی که متحدان آسیایی ۹ تریلیون دلار دارند.
این جایی است که تعادل قدرت وارد میشود. همانطور که این ارقام نشان میدهد، به دلیل قدرت فزاینده چین، ایالات متحده نمیتواند اروپا را از نظر سیاسی یا اقتصادی از دست بدهد. در یک سناریوی فرضی، اگر ایالات متحده متحدان خود در آسیا را از دست بدهد اما اروپا را در کنار خود نگه دارد، توانایی رقابت با چین را حفظ خواهد کرد. اما برعکس این موضوع درست نیست. اگر ایالات متحده اروپا را از دست بدهد، متحدان آسیایی نمیتوانند نقش اروپا را جایگزین کنند.
دوم، اروپا از منظر ژئوستراتژیک ضروری است. همانطور که مشاور امنیت ملی سابق ایالات متحده زبیگنیو برژینسکی گفت، اروپا “پایگاه ژئوپلیتیک اساسی آمریکا در قاره اوراسیا” است. جغرافیای مرکزی آن، این منطقه را به نقطه محوری برای مقابله با مشکلات جهانی تبدیل کرده است. برای همه مقاصد عملی، خاورمیانه یک زیرمجموعه از اروپا است. از اروپا، ایالات متحده میتواند قدرت خود را به سوی اوکراین و علیه روسیه، به شامات در حمایت از اسرائیل، و به شرق به اقیانوس هند پروژه کند. حاشیه ساحلی شرق آسیا، با تمام اهمیت زیادی که دارد، این مزایا را ارائه نمیدهد.
با اروپا در کنار خود، ایالات متحده یک قدرت اوراسیایی است؛ بدون اروپا، بیشتر یک قدرت محلی در حاشیه جهان است.
سوم، اروپا از نظر اعتبار برای ایالات متحده ضروری است. به گفته هنری کیسینجر، وزیر خارجه سابق ایالات متحده، قدرت تنها به عوامل مادی بستگی ندارد بلکه بازتابی از درک کشورهای دیگر از قدرت و تمایل یک کشور برای استفاده از آن است. با وجود همه کاستیهایش، اروپا بزرگترین دستاورد سیاست خارجی ایالات متحده است. از ۱۹۱۷ تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۱، آمریکاییها دو جنگ جهانی، ۱۴ رئیسجمهور و ۳۸ کنگره را پشت سر گذاشتند تا اروپا – منبع بزرگترین تهدیدات امنیتی ایالات متحده در قرن بیستم – به جایگاه امروزی خود برسد: یک قاره از دموکراسیهای بازار آزاد که تا حد زیادی بر مدل ایالات متحده ساخته شده است. علیرغم آنچه منتقدانش میگویند، غرب آتلانتیک قویترین نیرو برای پیشرفت در تاریخ مدرن است و حفظ آن ارزش دارد.
این تاریخ باعث میشود که جنگ در اوکراین بزرگترین آزمون اعتبار ایالات متحده در دهههای اخیر باشد. مهار روسیه برای منطقهای که واشنگتن بیشترین تلاشهای سیاست خارجی خود را در بیش از یک قرن گذشته سرمایهگذاری کرده است، حیاتی است. این چیزی است که اوکراین را از سایر مکانهایی که ممکن است تهدید شود متمایز میکند. اروپا نشانگر منحصر به فرد اراده ایالات متحده است. ایالات متحده نمیتواند یک بحران بزرگ در اروپا را از دست بدهد همانطور که ممکن است در آسیا یا خاورمیانه انجام دهد. یک نسخه اوکراینی از فاجعه افغانستان برای سالها در سطح جهانی طنینانداز خواهد شد. اگر ایالات متحده مایل باشد که یک کشور اروپایی که در حال جنگ بزرگترین جنگ زمینی قاره از زمان جنگ جهانی دوم است، رها کند، چه چیزی را رها نخواهد کرد؟
چهارم، اروپا از نظر سیاسی و فرهنگی برای ایالات متحده ضروری است. درست است که استراتژی نمیتواند بر اساس احساسات ساخته شود، اما استراتژیای که از چیزهایی که مردم را به حرکت درمیآورد جدا باشد، احتمالاً برای مدت طولانی موفق نخواهد بود. دفاع از اروپا به احتمال زیاد حمایت عمومی ایالات متحده را بیش از هر هدف خارجی دیگری حفظ میکند. دشوار است تصور کنیم که جنگ بر سر سرنوشت تایوان همان حمایت عمومی ایالات متحده را به وجود بیاورد که جنگ اوکراین از فوریه ۲۰۲۲ به طور مداوم ایجاد کرده است.
نقطه این همه این است که ایالات متحده نباید بخواهد آسیا یا خاورمیانه را “از دست بدهد”. آمریکاییها در هر سه منطقه منافع استراتژیک و اقتصادی حیاتی دارند. بلکه این است که اروپا پایگاه ضروری ایالات متحده در ژئوپلیتیک جهانی است. مانند هر معمار که پایهریزی میکند، سرمایهگذار که یک دارایی اصلی را انتخاب میکند، یا سیاستمداری که به پایگاه خود رسیدگی میکند: آن را درست کنید و چیزهای مثبت دیگر میتوانند اضافه شوند. آن را اشتباه کنید و ممکن است همه چیز را از دست بدهید.
از نظر ژئوپلیتیکی، اروپا مرکز قدرت بینالمللی، اراده و عاطفه ایالات متحده است. با اروپا، واشنگتن میتواند با پکن رقابت کند، صرف نظر از تحولات در سایر مناطق؛ بدون آن، ایالات متحده در حاشیه اوراسیا و بدون قویترین داراییهای ژئوپلیتیکی خود بازی میکند.
از این دیدگاه، این یک مزیت برای ایالات متحده است که اولین بحران بزرگ قرن بیست و یکم در اروپا رخ داده است.
اول، این فرصت را به ایالات متحده میدهد تا در یک منطقه از قدرت عادی ایالات متحده بایستد و اکنون تجاوز را متوقف کند، پیش از آنکه بتواند به سایر مکانها گسترش یابد. اروپا منطقهای است که در آن واشنگتن میتواند قویترین ائتلاف خود را هدایت کند تا ضعیفترین رقیب بزرگ خود را شکست دهد. اگر موفق شود، امنیت اروپا نسبت به دو دهه گذشته مطمئنتر خواهد بود و به واشنگتن اجازه میدهد تا با تهدید فزاینده پکن در دو دهه آینده مواجه شود. همچنین، هر چه مسکو در جنگ خود بیشتر به مشکل بخورد، فشار بیشتری برای تأمین تجهیزات از پکن و تهران به آن وارد خواهد شد که ممکن است به طور معمول برای درگیریهای خود در مناطق دیگر استفاده کنند. با این حال، اگر ایالات متحده در این باور که اروپاییها میتوانند به تنهایی روسیه را مهار کنند یا در این باور که اروپا به اندازه آسیا برای منافع ایالات متحده ارزش ندارد، شکست بخورد، احتمالاً در رقابت با چین نیز شکست خواهد خورد.
دوم، بحران در مرزهای شرقی اروپا به واشنگتن این فرصت را داده است که قابلیت صنعتی دفاعی خود را بیدار کند و آنچه را که در یک جنگ بیشتر نیاز است: مهمات، تولید کند. تأمین دفاع در زمان صلح به طور معمول به منافع محدود بوروکراتیک تمایل دارد و به توسعه پلتفرمهای تسلیحاتی بزرگ نسبت به مهمات ارزانتر، هواپیماها به جای موشکها، تانکها به جای گلولههای توپ تمایل دارد. بزرگترین جنگ متعارف در اروپای مدرن اکنون به واشنگتن این فرصت را داده است که تلاشهای صنعتی کشور را تغییر دهد، تولید موشکها، مهمات و اجزایی را که برای جنگ در هر دو محیط جنگ دریایی اروپایی و آسیایی نیاز دارد، افزایش دهد.
برای هر دو دلیل، استراتژی ایالات متحده باید بر تضمین امنیت اروپا پیش از معطوف کردن توجه بیشتر به آسیا متمرکز شود. این هسته اصلی یک استراتژی توالیبندی رقابتهای ژئوپلیتیکی اصلی واشنگتن است. رعایت این حقایق به این معنا نیست که ایالات متحده نباید متحدان اروپایی را تحت فشار قرار دهد تا مسئولیت بسیار بیشتری برای دفاع خود بر عهده بگیرند یا این که رهبران ایالات متحده نباید با فوریت کشور را برای احتمال جنگ در چندین منطقه آماده کنند. اما در دورهای از تصمیمگیریهای دشوار، انتخاب ضروری است. ایالات متحده بهترین موقعیت را برای مقابله با چین، بزرگترین تهدید در تاریخ ایالات متحده، خواهد داشت، اگر اروپا، بزرگترین ائتلاف در تاریخ ایالات متحده، پایدار و در کنار آن باشد. ضربالمثل استراتژیستهای ایالات متحده در قرن بیستم – اول اروپا، دوم آسیا – در قرن بیست و یکم همچنان صادق است.
پاورقی ها:
⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاههای نویسنده و منبع اصلی را منعکس میکند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاههای مطرحشده نیست.
✅ سورس ما: فارن پالسی
U.S. Strategy Should Be Europe First, Then Asia
💡 درباره منبع: فارن پالسی (Foreign Policy) یک مجله و وبسایت معتبر در حوزه روابط بینالملل و تحلیلهای جهانی است که به ارائه مقالات و تحلیلهای عمیق درباره مسائل جهانی و سیاست خارجی میپردازد.
✏️ درباره نویسنده: ای. وس میچل یک مقام سابق وزارت امور خارجه ایالات متحده در اروپا و اوراسیا است و جاکوب گریگیل استاد سیاست در دانشگاه کاتولیک آمریکا است و به عنوان مشاور ارشد در وزارت امور خارجه ایالات متحده در دوران ترامپ خدمت کرده است.