فارن افرز: چگونه همه چیز به امنیت ملی تبدیل شد و امنیت ملی به همه چیز | ۲۱ مرداد ۱۴۰۳

تحلیلی جامع از چگونگی گسترش مفهوم امنیت ملی در سیاست خارجی آمریکا و پیامدهای آن برای ژئوپلیتیک و امنیت جهانی

(⏳مدت زمان مطالعه: ۸ دقیقه | ✏️ناشر/ نویسنده: Foreign Affairs / دنیل و. درزنر | 📅 تاریخ: ۱۲ آگوست ۲۰۲۴ / ۲۱ مرداد ۱۴۰۳)


بخش اول: معرفی و تعریف امنیت ملی

در سیاست آمریکا، برچسب زدن چیزی به عنوان “امنیت ملی” به طور خودکار اهمیت آن را افزایش می‌دهد. در زبان ناظران سیاست خارجی، مسائل امنیت ملی، مانند تنظیم سلاح‌های کشتار جمعی، به عنوان “سیاست‌های عالی” تلقی می‌شوند، در حالی که سایر مسائل مانند حقوق بشر به عنوان “سیاست‌های پایین” شناخته می‌شوند.

البته، همه موافق نیستند که کدام مسائل باید در سبد امنیت ملی قرار گیرند. و تعریف آمریکایی امنیت ملی به طور چشمگیری در طول زمان نوسان کرده است. این اصطلاح توسط جورج واشنگتن و الکساندر همیلتون در دوران انقلاب استفاده شد بدون اینکه به طور دقیق تعریف شود. در آغاز جنگ سرد، دولت فدرال پس از تصویب قانون امنیت ملی ۱۹۴۷، به شدت اندازه این سبد را گسترش داد، اما آن قانون خود اصطلاح را تعریف نکرد. با کاهش تنش‌ها با مسکو در پایان دهه ۱۹۶۰، دامنه امنیت ملی کمی کاهش یافت، اما این امر با تحریم نفتی ۱۹۷۳ که ترس‌های جدیدی درباره امنیت انرژی به وجود آورد، به پایان رسید. در دهه ۱۹۸۰، تعریف دوباره گسترش یافت تا زمانی که جنگ سرد به پایان رسید.

بخش دوم: افزایش تعداد تهدیدات و گسترده شدن مفهوم امنیت ملی

در سال‌های بین فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ و حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ – دوره‌ای که در آن به نظر می‌رسید ایالات متحده رقبای بلافصل کمی دارد – حتی کارشناسان امنیتی نیز در تعریف معنای امنیت ملی دچار مشکل بودند. تعجب‌آور نیست که نتوانستند به اجماع برسند. اما از زمان “جنگ علیه ترور” که به دنبال آن آمد، سبد امنیت ملی به یک خوراک وسیع تبدیل شده است. از تغییرات آب و هوایی تا حملات سایبری و تجهیزات حفاظتی شخصی، از مواد معدنی حیاتی تا هوش مصنوعی، اکنون همه چیز به امنیت ملی تبدیل شده است.

واقعیت این است که جهانی‌سازی اقتصادی و تغییرات سریع فناوری، تعداد تهدیدات غیرمعمول برای ایالات متحده را افزایش داده است. با این حال، به نظر می‌رسد که یک اثر چرخ‌دنده‌ای نیز در کار است، با افزایش تعداد مواردی که به حوزه امنیت ملی اضافه می‌شود بدون اینکه موارد قدیمی حذف شوند. مشکلات در سیاست جهانی به ندرت می‌میرند؛ در بهترین حالت، آنها به آرامی فروکش می‌کنند. بحران‌های جدید توجه فوری را به خود جلب می‌کنند. مسائلی که روی اجاق قرار دارند، اگر حل نشوند، ناگزیر به صدر فهرست می‌روند.

بخش سوم: مشکلات امنیت ملی در حال گسترش

مشکل اینجاست که اگر همه چیز به عنوان امنیت ملی تعریف شود، هیچ چیزی به عنوان اولویت امنیت ملی تلقی نخواهد شد. بدون بحث و بررسی دقیق‌تر بین سیاست‌گذاران در مورد اینکه چه چیزی به واقع یک موضوع امنیت ملی است و چه چیزی نیست، واشنگتن خطر دارد که منابع خود را بیش از حد گسترده کند و در نتیجه، احتمال دارد که یک تهدید واقعی برای امنیت ایالات متحده نادیده گرفته شود. هر کسی که در ژانویه آینده به عنوان رئیس جمهور قسم یاد کند، باید در مورد اصول اولیه فکر کند تا تعریف امنیت ملی را مناسب کند. در غیر این صورت، سیاست‌گذاران در معرض خطر قرار دارند که به الگوی تلاش برای انجام همه چیز گرفتار شوند، که به این معنی است که هیچ چیزی را به خوبی انجام نخواهند داد.


بخش چهارم: جنگل معنایی در تعریف امنیت ملی

در نظریه، امنیت ملی باید به راحتی قابل تعریف باشد. برای ایالات متحده، هر تهدید ترانس‌نشنال بدخواه یا قدرت در حال ظهور که به طور مستقیم به حاکمیت یا بقای ایالات متحده چالش بکشد، یک نگرانی معتبر امنیت ملی محسوب می‌شود. ارتش‌های قدرتمند خارجی به وضوح بر امنیت ملی تأثیر می‌گذارند، اما سایر تهدیدها نیز چنین هستند. بنادر، نیروگاه‌های انرژی، و سایر زیرساخت‌های اقتصادی آسیب‌پذیر می‌توانند مسائل امنیت ملی را به وجود آورند؛ همین‌طور تغییرات آب و هوایی که به عنوان مثال، اقتصادهای شهرهای ساحلی بزرگ مانند میامی و نیویورک را تهدید می‌کند. با این حال، مسائل مهم سیاست عمومی وجود دارند که خارج از این پارامترها قرار می‌گیرند. مهم نیست که برخی آمریکایی‌ها چقدر درباره آنها فریاد بزنند، ترویج حقوق ترنس‌جندرها یا ممنوعیت نظریه نژاد انتقادی یک مسئله امنیت ملی نیست.

در عمل، آمریکایی‌ها همیشه در محدود کردن مفهوم امنیت ملی مشکل داشته‌اند. اولین پیام وضعیت کشور جورج واشنگتن به کنگره شروع خوبی داشت. او به سختی به تهدیدات خارجی علیه جمهوری نوپا اشاره کرد. در عوض، او نظریه خود را در مورد چگونگی جلوگیری از هرگونه تهدید توضیح داد. او بر نیاز به پرداخت دستمزد مناسب به سربازان، افسران و دیپلمات‌ها و تأمین مواد لازم برای انجام وظایف آنها تأکید کرد. او توضیح داد: «آمادگی برای جنگ یکی از مؤثرترین روش‌ها برای حفظ صلح است.»

احساساتی که واشنگتن در آن سخنرانی منتقل کرد برای بسیاری از کارشناسان سیاست خارجی آشنا هستند؛ آنچه کمتر شناخته شده است این است که او در دومین پیام وضعیت کشور خود چه گفت. در آن پیام، واشنگتن فهرست گسترده‌ای از “تحریکات شدید” را ذکر کرد، از جمله قبایل بومی آمریکا که “خشونت‌های خود را با شور و شوق تازه و تأثیر بیشتر از سر گرفته‌اند” و “وضعیت ناآرام اروپا و به ویژه موضع بحرانی قدرت‌های دریایی بزرگ.” با این حال، زمانی که ایالات متحده به سراسر قاره گسترده شد و با دو اقیانوس از سایر قدرت‌های بزرگ جدا شد، دورافتادگی جغرافیایی آن تهدیداتی را که با آن مواجه بود محدود کرد. محقق آرنولد ولفرز این دوره را، از ۱۸۲۰ تا ۱۹۰۰، به عنوان “زمانی که سیاست ایالات متحده می‌توانست عمدتاً نگران حفاظت از سرمایه‌گذاری‌ها یا بازارهای خارجی اتباع خود باشد” توصیف کرد.


بخش پنجم: تعاریف امنیت ملی و گسترش آن در طول زمان

همانطور که ایالات متحده در نیمه اول قرن بیستم خود را به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی معرفی کرد، گفتمان سیاست خارجی بین این باور که کشور باید برای حفاظت از منافع در حال گسترش ایالات متحده نیروهای خود را به خارج از کشور بفرستد و این اعتقاد که یک رویکرد انزواطلبی “اول آمریکا” بهترین راه برای حفظ صلح است، نوسان داشت. اما تنها با شروع جنگ سرد بود که اصطلاح “امنیت ملی” در گفتمان سیاسی آمریکا جای خود را پیدا کرد. قانون امنیت ملی ۱۹۴۷، که از جمله دیگر وظایف خود، سازمان اطلاعات مرکزی (CIA) و شورای امنیت ملی را ایجاد کرد، ساختار امنیتی را ایجاد کرد که امروز نیز وجود دارد. شناخت تهدید فراگیر شوروی، موجب ایجاد یک مجموعه گسترده از مراکز تحقیقاتی، اندیشکده‌ها و برنامه‌های دانشگاهی شد که به مطالعه امنیت ملی اختصاص داشتند.

وولفرز به‌طور پیش‌بینی‌پذیری مشاهده کرد که وقتی اصطلاحاتی مانند “امنیت ملی” محبوبیت پیدا می‌کنند، “ممکن است به افراد مختلف معنای متفاوتی بدهند.” او حتی نوشت، “آنها ممکن است هیچ معنای دقیقی نداشته باشند.” در طول دهه‌های ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰، اجماع بر سر تهدید شوروی برخی از این نگرانی‌ها را کاهش داد. اما در زمان جنگ ویتنام، وزیر دفاع رابرت مک‌نامارا به‌طور علنی به مردم هشدار داد که مقامات آمریکایی “در جنگلی معنایی در مورد مسائل امنیت ملی گم شده‌اند”، به طوری که امنیت ملی را با مسائل صرفاً نظامی مانند خرید تسلیحات اشتباه می‌گیرند.

با پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ممکن بود انتظار داشت که سبد امنیت ملی همراه با کاهش بودجه نظامی کوچکتر شود. اما برعکس اتفاق افتاد. تاریخچه استراتژی امنیت ملی، گزارشی از تهدیدات فعلی که رئیس‌جمهور باید به طور سالانه به کنگره ارائه دهد، اگرچه در عمل معمولاً کمتر از آن منتشر می‌شود، نشان می‌دهد که دامنه نگرانی‌های واجد شرایط به تدریج افزایش یافته است: امنیت انرژی، تکثیر هسته‌ای، قاچاق مواد مخدر و تروریسم، از جمله بسیاری دیگر.

پس از ۱۱ سپتامبر، این روند تنها تسریع شد، به طوری که سیاستمداران و سیاست‌گذاران تأکید بیشتری بر امنیت ملی و تعداد مسائلی که به ظاهر بر آن تأثیر می‌گذارند، دادند. پیشگیری از همه‌گیری‌ها در دهه اول این قرن مطرح شد و از آن زمان تاکنون باقی مانده است. در دهه گذشته، افزایش قدرت چین و جاه‌طلبی‌های تجدیدنظرطلبانه روسیه باعث شد که اولین دولت ترامپ و دولت بایدن در اسناد استراتژی امنیت ملی خود به “رقابت بزرگ‌قدرت‌ها” اشاره کنند. دلایل برای اضافه کردن این تهدیدات منطقی بود. اما وقتی آنها اضافه شدند، اسناد هرگز نگرانی‌های قبلی را کاهش ندادند. نسخه ۲۰۱۷ شامل تعهد به “اختصاص منابع بیشتر برای از بین بردن سازمان‌های جنایی ترانس‌نشنال” بود. سند ۲۰۲۲ استدلال می‌کند که “امنیت غذایی جهانی نیاز به نظارت و اقدام مستمر توسط همه دولت‌ها دارد” و تأکید می‌کند که ایالات متحده “در سراسر سیستم‌های غذایی کار خواهد کرد تا هر مرحله را از کشت تا مصرف در نظر بگیرد.” و همینطور ادامه دارد.


بخش ششم: گسترش مفهوم امنیت ملی در دوران اخیر

الگویی مشابه در سخنرانی‌های وضعیت کشور رؤسای جمهور آمریکا دیده می‌شود. از زمان پایان جنگ سرد، رؤسای جمهور به طور معمول از این سخنرانی سالانه برای شناسایی تهدیدات جدیدی که ایالات متحده با آنها مواجه است یا حداقل برای گسترش دامنه آنها استفاده کرده‌اند. در ابتدا، تروریسم، تکثیر هسته‌ای و کشورهای سرکش مسائل مرکزی بودند؛ به تدریج دیگر نگرانی‌های امنیت ملی، مانند تغییرات آب و هوایی و امنیت سایبری، نیز وارد شدند. حتی زمانی که رؤسای جمهور اذعان داشتند که امنیت ملی ایالات متحده قوی است، سعی داشتند حس اضطرار را به مردم آمریکا القا کنند. بیل کلینتون، رئیس‌جمهور در سال ۱۹۹۷ استدلال کرد: “ما با هیچ تهدید فوری مواجه نیستیم، اما دشمنی داریم.” او ادامه داد: “دشمن زمان ما بی‌تحرکی است.” پس از ۱۱ سپتامبر، رؤسای جمهور و استراتژیست‌های امنیتی آنها یک ملت محاصره شده توسط تهدیدات را توصیف کردند. فیلیپ زلیکوف، یکی از معماران استراتژی ۲۰۰۲ جورج بوش، توضیح داده است: “مرزهای امنیت ملی می‌تواند در هر جایی باشد” و افزود: “تقسیم سیاست امنیتی به بخش‌های داخلی و خارجی در حال فروپاشی است.”

در طول دهه گذشته، تعریف امنیت ملی حتی بیشتر گسترش یافته است. آنچه که کوفی عنان، دبیر کل سابق سازمان ملل متحد، به عنوان “مشکلات بدون گذرنامه” اشاره می‌کرد – یعنی مشکلاتی که مرزها را مشخص نمی‌کنند، مانند امنیت سایبری و تغییرات آب و هوایی – به شدت افزایش یافته‌اند. تکنولوژی‌های جدید باعث شده‌اند که اندیشمندان سیاست خارجی به مکان‌های جدید نگاه کنند. نیروهای نظامی قبلاً فقط بر تهدیدات از زمین، دریا و هوا تمرکز داشتند، اما در این قرن، فضای سایبری و فضا به زمین‌های پیچیده‌ی درگیری تبدیل شده‌اند. هوش مصنوعی و رایانش کوانتومی اکنون به عنوان تکنولوژی‌های حیاتی و بنابراین به عنوان اولویت امنیت ملی در نظر گرفته می‌شوند. فهرست “مواد معدنی حیاتی” نیز همچنان در حال گسترش است، زیرا تغییرات آب و هوایی و انتقال از سوخت‌های فسیلی تقاضای جهانی بی‌سابقه‌ای برای فلزات نادر زمین که برای باتری‌ها و دیگر کاربردهای انرژی پاک مورد نیاز هستند، ایجاد کرده است.


بخش هفتم: تهدیدات داخلی و پیچیدگی بیشتر امنیت ملی

دولت‌های متوالی ایالات متحده همچنین تهدیداتی را که از داخل کشور نشأت می‌گیرند یا در داخل کشور رخ می‌دهند، به فهرست امنیت ملی اضافه کرده‌اند. افراط‌گرایی داخلی اولین بار در سال ۲۰۱۰ در استراتژی امنیت ملی ظاهر شد. دولت ترامپ وضعیت اضطراری ملی در مرزهای جنوبی ایالات متحده را اعلام کرد و از افزایش جریان مواد مخدر، باندهای جنایتکار و مهاجران به‌عنوان دلایل این تصمیم یاد کرد. دولت بایدن وضعیت اضطراری ملی مرتبط با زنجیره‌های تأمین حیاتی، مانند کبالت، را اعلام کرد، با هدف “نزدیک‌شدن” تولید تکنولوژی‌های کلیدی.

هر کدام از این نگرانی‌ها را که به‌تنهایی در نظر بگیریم، به‌طور منطقی می‌توان آنها را به‌عنوان یک اولویت امنیت ملی شناسایی کرد. مشکل این است که با انباشتن مداوم این نگرانی‌ها، قوه مجریه ایالات متحده مفهوم امنیت ملی را به‌طور فزاینده‌ای بی‌معنی کرده است.

بخش هشتم: حفظ اولویت‌ها و چالش‌های جدید امنیت ملی

وقتی تهدیدی به‌عنوان تهدید امنیت ملی تعریف می‌شود، یک دولت به‌ندرت آن را کم‌اهمیت می‌داند. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک استثنا آموزنده است. پس از پایان جنگ سرد، سیاستمداران آمریکایی دیگر مسکو را به‌عنوان یک نگرانی مهم نمی‌دیدند و روسیه از اسناد استراتژی امنیت ملی حذف شد. کنگره ایالات متحده شروع به حذف روسیه از قوانین دوران جنگ سرد مانند اصلاحیه جکسون-ونیک کرد که تجارت با اقتصادهای غیر‌بازاری که حقوق بشر را رعایت نمی‌کردند، محدود می‌کرد.

سپس روسیه، تحت ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین، دوباره به یک تهدید تبدیل شد. پایین‌بردن اولویت مسکو به‌عنوان یک تهدید امنیت ملی در سیاست‌گذاری‌های واشنگتن، به‌طور غیرمعمولی کوتاه‌مدت بود و بوروکراسی ایالات متحده در واقع به این تغییر واکنش نشان داد. این که تهدیدی از استراتژی امنیت ملی حذف شود، نادر است و حتی نادرتر است که مقامات سیاست خارجی بر سر حذف آن توافق کنند. بیشتر تهدیدات ترانس‌نشنال در طول زمان کم و زیاد می‌شوند، اما به‌ندرت از بین می‌روند. استراتژی ۱۹۸۷ تروریسم را به‌عنوان یک نگرانی بزرگ امنیت ملی در نظر گرفته بود. این تهدید در دهه ۱۹۹۰ ادامه یافت و پس از حملات ۱۱ سپتامبر به صدر لیست تهدیدات آمد. پس از دو دهه “جنگ جهانی علیه تروریسم”، به نظر می‌رسید که مقامات ایالات متحده این تهدید را در اسناد و گفتمان عمومی موفقیت‌آمیز کاهش داده‌اند. اما حملات هولناک حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در اسرائیل دوباره آن را به یک اولویت تبدیل کرد.

بخش نهم: تکنولوژی‌های جدید و تأثیرات آن بر امنیت ملی

نوآوری‌های تکنولوژیکی، مانند ظهور انواع جدید سلاح‌ها، چالش‌های دیگری را برای استراتژیست‌ها در مدیریت اولویت‌های امنیت ملی به وجود آورده است. تکثیر تکنولوژی‌های هسته‌ای و موشکی بالستیک، به‌عنوان مثال، نیازمند بازنگری کلی در محاسبه اینکه کدام کشورها یا گروه‌ها خطرات بزرگتری را ایجاد می‌کنند، بوده است. با کاهش موانع برای به‌دست آوردن تکنولوژی برای تخریب دسته‌جمعی، لیست کشورها شامل نه‌تنها قدرت‌های بزرگ (چین، روسیه) بلکه کشورهای کوچکتر (ایران، کره شمالی) و حتی بازیگران غیر‌دولتی (داعش، حوثی‌ها) شده است.

اما چالش بسیار عمیق‌تر از این است. با ظهور تکنولوژی‌های جدید، منابع جدید حیاتی می‌شوند و منابع قبلی اغلب اهمیت خود را از دست می‌دهند. یک قرن پیش، مکان زغال‌سنگ و نفت بر نحوه اجرای جنگ‌ها توسط کشورها تأثیر می‌گذاشت؛ امروز، کبالت و لیتیوم به‌عنوان “مواد معدنی حیاتی” شناخته می‌شوند و برخی تحلیلگران نگران هستند که رقابت برای آنها ممکن است جنگ‌هایی را آغاز کند. با این حال، در طول چنین تغییراتی، می‌تواند دشوار باشد که تعیین کنید آیا باید منابع جدید را بر منابع قدیمی اولویت داد یا خیر. حمله روسیه به اوکراین فشار شدیدی بر زنجیره‌های تأمین انرژی وارد کرد و کشورهای اروپایی و آفریقایی را مجبور به رقابت برای دسترسی به نفت، زغال‌سنگ و گاز طبیعی کرد. همزمان، فشارهای تغییرات آب و هوایی و انتقال از کربن کشورها را به رقابت برای دسترسی به اجزای لازم برای تکنولوژی‌های سبز سوق داده است. به همین دلیل، بسیاری از آمریکایی‌ها از دولت فدرال می‌خواهند که امنیت منابع انرژی سنتی مانند نفت و گاز را در اولویت قرار دهد، در حالی که بسیاری دیگر خواستار قطع وابستگی کشور به این منابع هستند.

بخش دهم: راه‌حل‌های پیشنهادی برای مقابله با افزایش تهدیدات

در حالی که هیچ راه‌حل ساده‌ای برای کاهش این فشار وجود ندارد، دسته‌بندی تهدیدات امنیت ملی به شکل موثرتر و اولویت‌بندی آنها بر اساس اهمیت و فوریت، می‌تواند به شفافیت بیشتر در سیاست‌های امنیت ملی کمک کند. تعیین زمانی که یک تهدید به یک بحران فوری تبدیل می‌شود و تشخیص تهدیداتی که نیاز به پاسخ‌های پیشگیرانه یا دفاعی دارند، می‌تواند به دولت کمک کند تا منابع خود را به طور بهینه تخصیص دهد.


بخش یازدهم: تهدیدات امنیت ملی و ضرورت پاسخ‌های پیشگیرانه و دفاعی

یک راه بهبود برای طبقه‌بندی اهمیت تهدیدات امنیت ملی، این است که مشخص شود آیا موضوع نیاز به اقدامات پیشگیرانه، پاسخ‌های دفاعی یا ترکیبی از هر دو دارد. ویروس‌های جدیدی که خطر ایجاد پاندمی‌ها را دارند، نمی‌توانند قبل از ظهورشان مورد رسیدگی قرار گیرند و پس از شیوع نیز کنترل آنها دشوار است، بنابراین یک رویکرد پیشگیرانه ضروری است. مقامات بهداشت عمومی باید آماده باشند تا به ردیابی تماس‌ها و آزمایش‌ها بپردازند؛ دانشمندان نیز باید آماده تحقیق و تولید آزمایش‌ها و واکسن‌ها باشند. اما تلاش برای ریشه‌کنی کامل بیماری‌هایی که از حیوانات به انسان‌ها منتقل شده‌اند، اتلاف وقت و منابع است. مقابله با سلول‌های تروریستی، از سوی دیگر، ممکن است نیاز به اقدامات تهاجمی مانند عملیات‌های مخفیانه یا استفاده از نیروهای ویژه داشته باشد. مقابله با قدرت اقتصادی و نظامی فزاینده چین نیازمند مجموعه‌ای از پاسخ‌های تهاجمی و دفاعی است تا از ایالات متحده بهتر محافظت شود، بدون اینکه تنش‌ها به نقطه‌ای از درگیری مسلحانه برسند.

بخش دوازدهم: اهمیت دسته‌بندی و اولویت‌بندی تهدیدات

اگر همه چیز به‌عنوان امنیت ملی تعریف شود، هیچ چیز به‌عنوان اولویت امنیت ملی مطرح نخواهد شد. دولت همچنین می‌تواند یک کارت امتیازی سالانه تهیه کند تا تهدیدات امنیت ملی را به ترتیب اهمیت فعلی رتبه‌بندی کند. چنین رویکردی به سیاست‌گذاران اجازه می‌دهد تا به روشنی نشان دهند که کدام عرصه‌های امنیت ملی نیاز به توجه بیشتری دارند و به مردم نشان دهند که چگونه تهدیدات مختلف در طول زمان ارزیابی شده‌اند. به همین ترتیب، کارت‌های امتیازی به دولت‌ها اجازه می‌دهد برخی تهدیدات را بدون انکار کامل آنها کم‌اهمیت جلوه دهند – به عبارت دیگر، این دولت‌ها را مجبور می‌کند تا به وضوح بیان کنند که کدام موضوعات کمتر از دیگران حیاتی هستند. حتی اگر رتبه‌بندی خاصی جنجالی باشد، چنین تمرینی می‌تواند به تمرکز بیشتر در بحث‌های امنیت ملی کمک کند و به شناسایی تهدیدات کمتر ارزیابی‌شده کمک کند.

بخش سیزدهم: چالش‌های تاریخی و آینده‌ای سیاست‌گذاری‌های امنیت ملی

کالیبره کردن اولویت‌های امنیت ملی همیشه برای مقامات ایالات متحده یک چالش بوده است. در ژانویه ۱۹۵۰، وزیر امور خارجه دین آچسون یک سخنرانی در باشگاه مطبوعات ملی ارائه داد که در آن مشخص کرد کدام قسمت‌های جهان در “محیط دفاعی” ایالات متحده قرار دارند. او شبه جزیره کره را شامل نکرد. با این حال، زمانی که کره شمالی کمتر از شش ماه بعد به کره جنوبی حمله کرد، دولت ترومن ۳۰۰,۰۰۰ سرباز اعزام کرد. کره یک اولویت امنیت ملی برای ایالات متحده نبود – تا زمانی که چنین شد.

در طول ۷۰ سال گذشته، تعریف امنیت ملی تقریباً به حدی کشیده شده که فراتر از تشخیص است. تکنولوژی‌های جدید بردارهای بسیاری را برای تهدید خارجی به ایالات متحده چند برابر کرده‌اند. علاوه بر این، از آنجا که مسائل امنیتی دارای کارکنان و بودجه بیشتری هستند، کارآفرینان سیاست تمایل دارند تا منافع خود را به‌عنوان مسائل امنیت ملی مطرح کنند تا منابع را از وزارت دفاع باز کنند. نیروهایی که مسائل را در صف اولویت‌های امنیت ملی قرار می‌دهند، بسیار قدرتمندتر از نیروهایی هستند که سیاست‌گذاران را به حذف آنها ترغیب می‌کنند. با این وجود، حتی با این گسترش، ایالات متحده توسط رویدادهای غیرمنتظره غافلگیر شده است: ۱۱ سپتامبر، پاندمی COVID-19، حملات ۷ اکتبر. صرفاً داشتن لیست طولانی‌تری از تهدیدات واقعاً به آمادگی برای غیرمنتظره کمک نکرده است.

بخش چهاردهم: تأثیرات انتخابات ملی بر امنیت ملی

کارزارهای انتخاباتی ملی تمامی آسیب‌شناسی‌های بوروکراسی امنیت ملی را تشدید می‌کنند. کاندیداهای ریاست جمهوری به طور معمول اعلام می‌کنند که انتخابات درباره روح ملت است و اگر طرف مقابل پیروز شود، آمریکایی‌ها دیگر کشوری برای دفاع نخواهند داشت. با توجه به میزان بالای قطبی‌سازی که ایالات متحده اکنون با آن روبه‌رو است، این گرایش به احتمال زیاد در جریان انتخابات ۲۰۲۴ افزایش خواهد یافت. با این حال، کاندیداهای هر دو حزب باید روشن کنند که کدام مسائل امنیت ملی را بیشتر فوری می‌دانند و کدام‌ها را باید به پس‌زمینه منتقل کرد، کدام‌ها نیاز به پاسخ‌های پیشگیرانه دارند و کدام‌ها به آمادگی بهتر نیاز دارند.

بخش پایانی: نیاز به بهبود گفت‌وگوهای امنیت ملی

آمریکایی‌ها ممکن است هرگز به طور کامل در مورد اینکه چه چیزی مسئله امنیت ملی است و چه چیزی نیست، توافق نکنند. اما یک فرایند که به سیاست‌گذاران اجازه می‌دهد بر سر نحوه اختلاف‌نظر توافق کنند، می‌تواند به بهبود گفت‌وگوهای امنیت ملی و، در نهایت، بهبود امنیت ملی کمک کند.


پاورقی‌ :

⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: Foreign Affairs

https://www.foreignaffairs.com/united-states/how-everything-became-national-security-drezner

💡 درباره منبع: Foreign Affairs یک مجله معتبر و بین‌المللی در زمینه روابط بین‌الملل و سیاست‌های خارجی است که توسط شورای روابط خارجی (Council on Foreign Relations) منتشر می‌شود. این مجله به تحلیل عمیق مسائل جهانی و ارائه دیدگاه‌های متنوع در این زمینه می‌پردازد.

✏️ درباره نویسنده: دنیل و. درزنر استاد برجسته سیاست بین‌الملل در مدرسه فلتچر دانشگاه تافتس و نویسنده چندین کتاب و مقاله در زمینه سیاست خارجی و روابط بین‌الملل است.

خروج از نسخه موبایل