بلومبرگ : «چرا تورم اینقدر سرسخت است؟ آیا جنگ تعرفهای ترامپ آن را بدتر خواهد کرد؟» | ۱ فروردین ۱۴۰۴
بررسی دلایل سرسختی تورم پس از همهگیری و تحلیل اینکه چگونه جنگ تعرفهای جدید ترامپ میتواند تلاشها برای بازگرداندن ثبات قیمت را تضعیف کند.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: بلومبرگ/کاتیا دیمیتریوا | 📅 تاریخ: March 20, 2025 / ۱ فروردین ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
درست زمانی که به نظر میرسید دوران تورم بزرگ به پایان رسیده است، جهان یادآوری دریافت میکند که ثبات قیمت چقدر میتواند شکننده باشد.
قرنطینهها و گرههای زنجیره تأمین ناشی از همهگیری کووید-۱۹ قیمتها را در سال ۲۰۲۱ به شدت افزایش داد و بحران جهانی انرژی نیز به آن دامن زد. این امر باعث شد بانکهای مرکزی تهاجمیترین و هماهنگترین انقباض سیاست پولی در ۴۰ سال گذشته را انجام دهند.
در حالی که تلاشهای آنها موفق به کاهش تورم از بالاترین سطح چند دههای شد، این شتاب اکنون متوقف شده است و جنگ تعرفهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، تهدید میکند که قیمتها را بار دیگر به سمت بالا سوق دهد.
تورم چیست؟
در ابتداییترین سطح، تورم افزایش قیمتهای کلی در یک اقتصاد طی یک دوره زمانی است که معمولاً به صورت ماهانه یا سالانه اندازهگیری میشود. این پدیده با کاهش قدرت خرید همراه است، به این معنی که برای مثال، ۱ دلار میتواند کالاها و خدمات کمتری نسبت به گذشته خریداری کند.
یکی از روشهای رایج برای کمیسازی تورم، شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) است که تغییر در هزینه مجموعهای از مخارج متحمل شده توسط یک خانوار معمولی، از جمله غذا، مسکن و خدمات اساسی را ردیابی میکند.
بانکهای مرکزی مستقل، کنترل تورم را یکی از مهمترین مأموریتهای خود میدانند. آنها نرخهای بهره را تعیین میکنند و از سایر ابزارهای سیاستی مانند تنظیم عرضه پول استفاده میکنند تا اطمینان حاصل کنند که تورم در سطح «سالم» قرار دارد. در بسیاری از اقتصادها، از جمله ایالات متحده و اتحادیه اروپا، نرخ تورم ایدهآل ۲ درصد در نظر گرفته میشود – هدفی که برای اولین بار توسط نیوزیلند در سال ۱۹۹۰ معرفی شد.
تعرفهها چگونه میتوانند بر تورم تأثیر بگذارند؟
تعرفهها مالیاتهایی هستند که شرکتهای داخلی بر کالاهایی که وارد میکنند میپردازند، بنابراین عوارض ترامپ هزینهها را برای کسبوکارهای آمریکایی افزایش خواهد داد. در حالی که شرکتها میتوانند این هزینههای اضافی را جذب کرده و قیمتهای خود را ثابت نگه دارند، احتمال بیشتری وجود دارد که قیمتهای خود را افزایش دهند تا حداقل بخشی از بار مالی را به مشتریان خود منتقل کنند – همانطور که در طول جنگ تجاری در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ مشاهده شد.
در مقایسه با آن دوره، تعرفههای گستردهای که ترامپ این بار اعمال کرده است، میتواند به طور گستردهتری در ایالات متحده احساس شود زیرا کالاهای مصرفی بیشتری مانند رایانهها و ظروف آشپزخانه از جنس استیل ضدزنگ را در بر میگیرد. سوال این است که آیا تأثیر قیمت گذرا خواهد بود یا طولانیمدت.
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری ایالات متحده، گفته است که ممکن است فقط یک «تعدیل قیمت یکباره» وجود داشته باشد. تغییر قیمت یکباره همچنان برای خانوارها دردناک خواهد بود و در صورت افزایش انتظارات تورمی، میتواند به افزایشی پایدار تبدیل شود و چرخهای از افزایش دستمزد و قیمت را به راه بیندازد.
جروم پاول، رئیس فدرال رزرو، در اواسط ماه مارس گفت که تورم «اکنون شروع به افزایش کرده است، که فکر میکنیم تا حدی در پاسخ به تعرفهها باشد»، اما مورد پایه او پیشبینی میکند که هرگونه افزایش ناشی از تعرفه در رشد قیمت، گذرا باشد.
دیدگاههای تورم بلندمدت ایالات متحده در بیش از ۳۰ سال گذشته در بالاترین حد خود قرار دارد
آمریکاییها انتظار دارند با پیشبرد تعرفهها توسط ترامپ، قیمتها افزایش یابد
منبع: دانشگاه میشیگان
آیا تعرفهها میتوانند تورم را در سطح جهانی تشدید کنند؟
بله. اگر کشورها با عوارض خود به تعرفههای آمریکا پاسخ تلافیجویانه بدهند، میتواند قیمتها را در اقتصادهای داخلی خود افزایش دهد زیرا کالاهای آمریکایی گرانتر میشوند. سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) پیشبینیهای خود را برای تورم در اقتصادهای بزرگ در سالهای ۲۰۲۵ و ۲۰۲۶ نسبت به برآوردهای قبلی خود در دسامبر افزایش داده است.
چین یک استثنا است زیرا با کاهش مداوم قیمتها، معروف به کاهش تورم (deflation)، در بحبوحه رکود طولانیمدت تقاضای داخلی، همراه با تولید بیش از حد، دست و پنجه نرم میکند. دومین اقتصاد بزرگ جهان میتواند به عنوان وزنه تعادلی در برابر فشارهای تورمی در سایر نقاط عمل کند زیرا اساساً قیمتهای پایینتر را از طریق کالاهای ارزانتر خود به سطح جهانی صادر میکند.
آیا تورم بد است؟ آیا هدف باید تورم صفر یا حتی کاهش تورم باشد؟
کاهش تورم نشانه ضعف در اقتصاد است. در حالی که کاهش قیمتها ممکن است برای مصرفکنندگان چیز خوبی به نظر برسد، بر درآمد شرکتها و به نوبه خود، دستمزد کارگران و تقاضا فشار وارد میکند و خطر یک مارپیچ نزولی را به همراه دارد.
تورم صفر نیز ایدهآل نیست. رشد اقتصادی به طور طبیعی با مقداری تورم همراه خواهد بود زیرا حقوقها افزایش مییابد و تقاضا برای کالاها و خدمات افزایش مییابد. مسئله کلیدی نرخ افزایش قیمتها است. اگر از رشد دستمزد پیشی بگیرند، قدرت خرید فرد متوسط کاهش مییابد و خانوارها و اقتصاد کلان آسیب میبینند.
آیا قیمتها سریعتر از دستمزدها افزایش یافتهاند؟
بله. کارگران در سطح جهان هنوز فشار ناشی از افزایش تورم مشاهده شده در سالهای اخیر را احساس میکنند. در حدود دو سوم از ۳۸ کشور عضو OECD، دستمزدهای واقعی، که برای تورم تعدیل شدهاند، پایینتر از سطوح مشاهده شده در اوایل سال ۲۰۲۱ – درست قبل از شروع واقعی افزایش قیمتها – باقی ماندهاند.
در ایالات متحده، کارگران در سال منتهی به اواسط ۲۰۲۲، زمانی که تورم در آنجا به اوج خود رسید و دستمزدهای واقعی بیشترین کاهش را در حدود ۲۵ سال گذشته داشتند، بیشترین آسیب را دیدند، طبق گزارش بانک فدرال رزرو دالاس.

چه چیزی باعث تورم میشود؟
فشار تورمی گسترده میتواند از سه کانال ناشی شود: عرضه، تقاضا و انتظارات.
اختلال در عرضه کالاها و خدمات تأثیر مستقیمی بر قیمتهای آنها دارد، مانند زمانی که همهگیری در دسترس بودن محصولات را محدود کرد و برخی شرکتها قیمتهای خود را افزایش دادند.
فشار سمت تقاضا میتواند زمانی رخ دهد که دولت عرضه پول را با هزینه بیشتر یا مالیات کمتر افزایش دهد، یا زمانی که بانک مرکزی نرخهای بهره را کاهش دهد. این اتفاق در پی همهگیری رخ داد، زمانی که سیاستگذاران اقتصادهای خود را با تریلیونها دلار محرک برای حمایت از خانوارها و کسبوکارها پر کردند. اگر تقاضا از ظرفیت تولید اقتصاد فراتر رود، تورم نتیجه محتمل است.
در مورد انتظارات، نگرانی بزرگ در میان بانکداران مرکزی این است که هنگامی که تورم ریشهدار شد، خودتقویتکننده میشود. اگر صاحبان کسبوکار انتظار داشته باشند که تورم بالاتر از حد معمول باقی بماند، قیمتها را افزایش میدهند. کارگران با مواجهه با قیمتهای بالاتر، خواهان دستمزدهای بالاتر میشوند، که شرکتها را به افزایش قیمتها سوق میدهد و تورم بیشتری را تغذیه میکند.
در موارد شدید، این میتواند چیزی را که به عنوان مارپیچ دستمزد-قیمت شناخته میشود، ایجاد کند، جایی که دستمزد بالاتر و هزینههای بالاتر به یک حلقه تبدیل میشوند، جدا از آنچه در اقتصاد کلان اتفاق میافتد. این امر در دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ در ایالات متحده رخ داد تا اینکه فدرال رزرو، به رهبری پل ولکر، رئیس وقت، نرخهای بهره را تا ۲۰ درصد افزایش داد و باعث دو رکود شد تا سرانجام قیمتها را پایین بیاورد.
بانکهای مرکزی چگونه با تورم مبارزه میکنند؟
ابزار اصلی آنها افزایش نرخ بهرهای است که بانکها به یکدیگر وام میدهند – انقباض سیاست پولی. ایده این است که وقتی استقراض برای بانکها گرانتر میشود، آنها این هزینه را به شرکتها و مصرفکنندگان منتقل میکنند، که کمتر وام میگیرند و هزینه میکنند، در نتیجه اقتصاد را خنک میکنند – کسی که مجبور است برای وام مسکن خود بیشتر بپردازد، احتمالاً هزینههای خود را در جای دیگر کاهش میدهد.
اما تنظیم نرخهای بهره اغلب یک ابزار کند در نظر گرفته میشود، به این معنی که استفاده دقیق از آنها علیه هر آنچه که اقتصاد را بیمار کرده است، دشوار است. افزایش نرخها ممکن است تورم را کاهش دهد، اما همچنین رشد کلی اقتصادی را کاهش میدهد و خطر زیادهروی و ایجاد رکود با خفه کردن هزینهها وجود دارد. برخی از بانکهای مرکزی، به ویژه در بازارهای نوظهور، همچنین در میزان حرکت نرخهای بهره خود به صورت ناهماهنگ با آنچه فدرال رزرو در ایالات متحده انجام میدهد، محدود هستند، زیرا این امر بر ارزش پول آنها در برابر دلار تأثیر میگذارد.
برای کنترل افزایش تورم پس از همهگیری در ایالات متحده، فدرال رزرو نرخهای بهره را در سال ۲۰۲۴ به بالاترین سطح خود در بیش از دو دهه گذشته رساند. این به کاهش رشد قیمت از اوج بیش از ۹ درصد به حدود ۳ درصد کمک کرد.
با نزدیکتر شدن تورم به هدف ۲ درصد و افزایش خطرات برای رشد اقتصادی، فدرال رزرو شروع به کاهش نرخهای بهره کرد – همانطور که سایر بانکهای مرکزی نیز انجام دادند. اما چرخه تسهیل در سراسر جهان ناهموار بوده و فشارهای قیمتی همچنان پابرجاست. طبق گزارش بانک جهانی، انتظار میرود حدود یک سوم اقتصادها تا پایان سال ۲۰۲۵ همچنان تورم سرفصل (headline inflation) بالاتر از اهداف خود داشته باشند.
چرا تورم به طور سرسختانهای بالا مانده است؟
بسیاری از عواملی که در دوران بازگشایی پس از همهگیری جهان، تورم را افزایش دادند، هنوز پابرجا هستند.
در سمت عرضه، کارخانههای چینی بازگشایی شدند، شرکتها کشورهای جدیدی برای تأمین کالا پیدا کردند و قیمت انرژی پس از بحران ناشی از تهاجم روسیه به اوکراین عادی شد. اما هنوز برای برخی اقلام مانند دستگاههای پزشکی و همچنین کارگران در صنایع حیاتی برای حفظ حرکت تجارت، از جمله رانندگان کامیون، کمبود وجود دارد. شرکتها با مواجهه با این فشارها و تمایل به حفظ سود خود، همچنان قیمتهای خود را افزایش میدهند، فقط با سرعت کمتری.
تغییرات آب و هوایی و بیماریهای دامی نیز نقش خود را ایفا کردهاند و باعث جهش قیمت مواد غذایی در سطح جهان شدهاند. در ژاپن، گرمای شدید عرضه برنج کشور را از بین برد، در حالی که بدترین شیوع آنفولانزای مرغی در تاریخ ایالات متحده میلیونها مرغ را کشته و قیمت تخم مرغ را امسال به رکوردهای بالایی رسانده است.
آیا خطر رکود تورمی (stagflation) وجود دارد؟
رکود تورمی ترکیبی از اقتصاد راکد و تورم پایدار است. این یک پدیده نادر است و پدیدهای است که دولتها میخواهند از آن اجتناب کنند زیرا حل آن میتواند دشوارتر از تورم یا رکود به تنهایی باشد.
در طول رکود، بانکهای مرکزی میتوانند نرخهای بهره را برای تحریک تقاضا کاهش دهند یا تسهیل کمی (quantitative easing) – «چاپ» پول برای خرید اوراق قرضه دولتی، افزایش قیمت آن اوراق و کاهش نرخهای بهره برای تشویق استقراض و هزینه – را اجرا کنند. برعکس، در زمان تورم بالا، بانکهای مرکزی میتوانند نرخهای بهره را افزایش دهند و تسهیل کمی را متوقف کنند.
اما وقتی نوبت به مبارزه با رکود تورمی میرسد، سیاستگذاران اساساً گیر افتادهاند – کاهش نرخهای بهره میتواند به افزایش بیشتر قیمتها دامن بزند، در حالی که افزایش نرخها برای مقابله با قیمتها، رشد اقتصادی را بیشتر تضعیف میکند.
جهان آخرین بار در دهه ۱۹۷۰ رکود تورمی را تجربه کرد، زمانی که کشورهای نفتخیز خاورمیانه به شدت صادرات نفت خود را کاهش دادند. این امر باعث افزایش سرسامآور قیمتها و مانع رشد اقتصادی شد. اقتصاددانان و سرمایهگذاران به طور فزایندهای نگران هستند که با توجه به سرعت افزایش قیمتها در حالی که بازارهای کار و فعالیت کلی اقتصادی خنک میشوند، عناصر لازم برای ورود ایالات متحده به دوره رکود تورمی وجود داشته باشد.
”